طرحها -نقاشي - صنايع دستي - صحافي و ...

آمار مطالب

کل مطالب : 455
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 81

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 32
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 179
بازدید ماه : 2377
بازدید سال : 14069
بازدید کلی : 199527

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ماندالا و آدرس mandala.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 179
بازدید ماه : 2377
بازدید کل : 199527
تعداد مطالب : 455
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس

 

دریافت کد آپلود سنتر

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 19 تير 1397
نظرات

نتیجه تصویری برای نقاشي انواع ستاره

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای نقاشي انواع ستاره

نتیجه تصویری برای نقاشي انواع ستاره

تصویر مرتبط

 

تعداد بازدید از این مطلب: 640
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 19 تير 1397
نظرات

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

 

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای هندسه نقوش

 

تصویر مرتبط

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 2154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)

بخش پنجم: پیشرفت های فناوری در قرن بیستم


اگر چه عکاسی عملا در قرن نوزدهم میلادی اختراع گردید، ولی در قرن بیستم پیشرفت هایی که در عرصه فناوری در جهان رخ داد آن را شدیدا تحت تاثیر قرار داد. تکامل دوربین های عکاسی، شیشه های اپتیکی جدید، تکنیک های چاپ، تولید مواد شیمیایی با کیفیت، مدارات الکترونیکی، فناوری تولید باطری های کوچک و با دوام و همچنین ایجاد سیستم های تولید انبوه از جمله بعضی از دستاوردهای این قرن می باشد. در اواخر قرن نوزدهم، دوربین های مورد استفاده عکاسان عموما از نوع ویوکمرای تاشو (Viewcamera) بود که صفحات حاوی فیلم در قاب های چوبی در داخل تاریکخانه آماده می شد و سپس درون جعبه دوربین قرار می گرفت. برای سایه انداختن بر روی صفحه فیلم از پارچه سیاهی استفاده می شد تا عکاس فرصت کند درون دوربین، صفحه چوبی نگهدارنده فیلم را با یک قطعه شیشه تعویض کند بدون اینکه فیلم نور ببیند و سپس با باز کردن شاترهای ابتدایی و درپوش مانندی که بر این نوع دوربین ها سوار بود فیلم را نوردهی می کردند و عکس را به ثبت می رساندند.

دوربین عکاسی از نوع ویوکمرای تاشو و ساختار شماتیک آن

یکی از انواع شاترهایی که بیشتر در دوربین های ویوکمرا بکار منی رفت شاتر درپوش غلتکی (Roller-Blind Shutter) خوانده می شد. در این شاترها با کشیدن یک سیم آویز، شاتر بسته و کوک می شد تا امکان باز کردن درپوش نگهدارنده داخل دوربین فراهم گردد. با فشردن یک مخزن هوای لاستیکی (Bulb) که شبیه یک توپ کوچک بود و به لوله ای متصل شده بود هوا دمیده می شد و باعث می شد در انتهای لوله حباب بادکنکی کوچکی که قرار داشت از هوا پر شود و متورم گردد. تورم حباب، باعث خلاص شدن درپوش می شد و شاتر باز می شد. وقتی که نوردهی طولانی مورد نظر بود، مخزن هوا (Bulb) فشرده نگه داشته می شد و با یک ساعت بطور جداگانه زمان مورد نظر کنترل می شد. از آن زمان هنوز حرف لاتین B که مخفف Bulb (حباب) می باشد به عنوان علامت نوردهی های طولانی در دوربین های عکاسی بکار می رود.

ساختمان یک شاتر درپوش غلتکی به همراه مخزن هوای آن (Bulb)

در اواخر قرن نوزدهم دوربین ها اکثرا از عدسی های معروف به عدسی راست خط سریع (Rapid Rectilinear) و یا عدسی غیرآستیگمات داگر (Anastigmat Dagor lens) استفاده می شد که حداکثر دیافراگم باز آنها حدود f/8 بود. عدسی های با دیافراگم باز تر تحت عنوان لنز سه بخشی کوک (Cooke Triplet Lens) ابداع گردیده بود که برای پرتره بیشتر استفاده می شد ولی کیفیت پایین و ناواضح در حواشی عکس ایجاد می کرد.

لنز راست خط سریع (تصویر راست)، لنز سه بخشی کوک (چپ بالا) و لنز غیرآستیگمات داگر (چپ پایین)

در سال 1900 میلادی دوربین های قوطی شکل و ساده براونی (Kodak Brownie Camera) توسط شرکت کداک عرضه گردید که از دوربین های کداک اصلی (No-1) ارزان تر بود و مشتریان بسیاری بدست آورد. در سال 1910 میلادی دوربین های تاشو جیبی (Pocket roll film camera) به بازار عرضه شد. این دو نوع دوربین با استفاده از فیلم رول ارائه شدند و کداک برای آنها فیلم های رول تولید می کرد. در آن دوران مدل های مختلفی از این نوع دوربین ها طراحی و ساخته شد که هر کدام از آنها برای فیلم هایی با پهنای متفاوت و قرقره های مختلف طراخی شده بودند بطوریکه حدود 30 اندازه مختلف فیلم در بازار موجود بود. دوربین های جیبی رول فیلم دارای فانوس های چرمی تاشو بودند و از یک منظره یاب انعکاسی کوچک بهره می بردند که قابلیت چرخش 90 درجه داشت. این دوربین ها معمولا سه یا چهار سرعت شاتر و دیافراگم هایی حدود f/8 تا f/32 داشتند. دوربین های قوطی شکل و تاشو تا اواخر 1950 شایعترین نوع دوربین های مورد استفاده مردم بودند. سرویس های چاپ عکس به صورت دستی و در تاریکخانه های پشت مغازه ها انجام می شد.

دوربین قوطی شکل براونی کداک (تصویر راست) و دوربین تاشو جیبی (تصویر چپ)

در اواخر قرن نوزدهم میلادی تحقیقاتی که در آلمان انجام شد امکان ساخت لنزهایی با شیشه های بهتر و وضوح بالاتر را فراهم ساخت. در سال 1913 طراحی به نام اسکار بارناک (Oskar Barnack) که برای شرکت آلمانی لایتز (Leitz) که سازنده لنزهای میکروسکوپی بود دوربین کوچکی ساخت که دارای بدنه فلزی بود و فیلم 35 میلیمتری سوراخ شده مشابه با فیلم های سینمایی در آن استفاده می شد. حدود 10 سال بعد شرکت لایتز نوع پیشرفته تر دوربین مذکور را به نام لایکا (Leica ) که از دو کلمه (LEItz CAmera) اقتباس شده بود ارائه داد.

دوربین اولیه بارناک (تصویر بالا) و اولین دوربین لایکا (تصویر پایین)

در سال 1925 میلادی دوربین صفحه ای ارمانوکس (Ermanox) با منظره یابی در ارتفاع چشم و استفاده از یک لنز با f/1.8 ارائه شد که تا آن زمان سریع ترین لنز دوربین در جهان به حساب می آمد. در آن زمان با استفاده از حساس ترین فیلم ها امکان نوردهی های لحظه ای بدون استفاده از سوزاندن پودر فلاش در محیط های داخلی فراهم شد. از این پس می شد عکسبرداری مخفی نیز انجام پذیرد.

دوربین صفحه ای ارمانوکس

در سال 1930 میلادی اولین لامپ فلاش عکاسی توسط مخترع آلمانی به نام یوهانس استرمایر (Johannes Ostermeier) به شکل تجاری تولید شد و به نام واکوبلیتز (Vacublitz) نامیده شد. استفاده از دوربین های صفحه ای در سالهای 1930 میلادی در بین خبرنگاران شایع بود. دوربین صفحه ای اسپید گرافیک (Speed Graphic) آمریکایی از این دسته بود که دارای یک نگهدارنده فلاش حبابی بزرگ و یک منظره یاب قاب فلزی بود. روزنامه ها ترجیح می دادند عکاسان خبری از دوربین های صفحه ای استفاده کنند چون فرایند چاپ آنها بطور مجزا و به سرعت عملی بود.

لامپ فلاش عکاسی واکوبلیتز (تصویر راست) و دوربین صفحه ای با فلاش حبابی (تصویر چپ)

در سال 1928 میلادی دوربین رولیفلکس (Rolleiflex) پدید آمد. این دوربین های دو لنزی امکان ترکیب بندی و فوکوس بصری بر صفحه بالای دوربین به اندازه نگاتیو کامل را فراهم می کرد.این دوربین ها از نگاتیو مربع 6 سانتیمتری و لنز با کیفیت زایس مدل تسار (Tessar) با f/3.5 برخوردار بود.

دوربین دو لنزی رولیفلکس

در دهه 1920 میلادی دوربین های صفحه ای تک لنز انعکاسی (Single Lens Reflex) مناسب برای عکاسی روی دست و پرتره بکار می رفتند. آنها اساسا بر مبنای طرح کمرا ابسکیورا انعکاسی ساخته شده بودند که با استفاده از یک آیینه امکان دیدن و فوکوس کردن تصویری با جهت درست را بر یک صفحه مات افقی فراهم می کرد. لنز که بوسیله فانوس به دوربین متصل بود با چرخش دسته ای در بدنه جانبی دوربین برای فوکوس کردن به جلو و عقب حرکت می کرد. هنگام فشردن شاتر، آیینه بزرگ لولایی درون بدنه دوربین بالا می رفت و اجازه نوردهی به صفحه فیلم را می داد. اولین دوربین تک لنزی انعکاسی (SLR) 35 میلیمتری در سال 1936 میلادی در آلمان توسط شرکت آیهگی (Ihagee) به نام اگزکتا (Exakta) تولید شد. این دوربین را می توان پیشگام دوربین های تک لنزی انعکاسی امروزی دانست. این دوربین اولین دوربین کوچک و روی دست بود که امکان ترکیب بندی و فوکوس دقیق را فراهم می ساخت و بطور بالقوه امکان نصب لنزهای قابل تعویض را داشت.

دوربین اگزکتا آلمانی ، اولین دوربین تک لنزی انعکاسی (SLR) 35 میلیمتری

در طی جنگ جهانی دوم صادرات لوازم ساخت آلمان متوقف شد. فناوری ها در راستای نیازهای جنگی متمرکز گشت. در سال 1948 میلادی در سوئد برای اولین بار دوربین دقیق فیلم رول و تک لنز انعکاسی (SLR) توسط ویکتور هسلبلاد (Victor Hasselblad) ساخته شد. این دوربین به تدریج رقیبی برای رولیفلکس گشت.

اولین دوربین فیلم رول و تک لنز انعکاسی (SLR) هسلبلاد

در سالهای ابتدایی پس از جنگ جهانی دوم، ژاپنی ها شروع به طراحی و ساخت دوربین های دقیق کردند. در سال 1948 میلادی شرکت ژاپنی پنتاکس (Pentax) دیافراگم های جدیدی تولید کرد که تغییر سریع روزنه دیافراگم بدون برداشتن چشم از صفحه فوکوس را امکان پذیر می ساخت. در سال 1949 میلادی در آلمان شرقی شرکت زایس ایکون (Zeiss Ikon) اولین شرکتی بود که یک قطعه منشور شیشه ای پنج وجهی (Pent prism) در ساختمان منظره یاب دوربین خود به نام کنتاکس اس (Contax S) قرار داد بطوریکه دوربین SLR بتواند در ارتفاع چشم قرار گیرد.

دوربین عکاسی کنتاکس اس اولین دوربین دارنده منشور شیشه ای در ساختمان منظره یاب

در سال 1954 میلادی شرکت پنتاکس اولین آیینه بازگشتی در دوربین عکاسی را معرفی کرد. همچنین پنتاکس از اولین شرکت هایی بود که سیستم نورسنجی از میان لنز (Through The Lens = TTL) را در دهه 1960 میلادی مورد بهره برداری قرار داد. طی سالهای بعد دوربین های تک لنز انعکاسی به سرعت توسعه یافتند. کارخانه های مختلف همچون کانن (Canon)، نیکون (Nikon)، پنتاکس (Pentax) و مینولتا (Minolta) دوربین هایی با لنزها، موتورهای برقی (Motor Drive) و تجهیزات مخصوص به خود را تولید کردند. در دهه 60 میلادی راه های جدید طراحی لنز با کامپیوتر ، استفاده از پوشش های پیشرفته لنز و سطوح شیشه ای چند لایه جهت کاهش انعکاس های نامطلوب نوری، تحولات سریعی در عرصه ساخت و طراحی لنزها بوجود آورد. لنزهای مختلفی با فواصل کانونی گوناگون ، لنزهای زاویه باز، چشم ماهی (Fish eye)، تله فوتو و انواع لنزهای زوم با تصاویری شفاف و کنتراست عالی تولید شدند.

لنز دوربین های عکاسی SLR با فواصل کانونی گوناگون

علی رغم پیشرفت هایی که در دوربین های35 میلیمتری SLR اتفاق افتاده بود، به علت تمایل زیاد عکاسان حرفه ای در حوزه های مختلف عکاسی همچون معماری یا طبیعت بیجان استودیویی (Still life) ، اشکال جدید ویوکامرا با فیلم های سایز بزرگ در اواخر دهه 1950 میلادی به بازار آمد. آنها همچنان دارای فانوس بودند منتهی به جای چوب از فلز استفاده شده بود و از لنزهای پیشرفته بهره می بردند. عموما توسط یک ریل به سه پایه متصل می شدند به همین خاطر به آنها دوربین های تک ریلی (مونوریل) نیز گفته می شد. در این دوربین ها حرکات لنز و دوربین برای تنظیم زاویه و ارتفاع جلوی دوربین در تناسب با پشت دوربین جهت کنترل وضوح و پرسپکتیو تصویر کاربرد دارند. اغلب آنها از فیلم های تخت بزرگ (10 x 5/12 سانتیمتر یا 3x5 اینچ) استفاده می کنند اگر چه معمولا امکان نصب پشتی های پولاروید و فیلم رول هم در آنها وجود دارد.

نمونه ویوکامرا مونوریل با فیلم های سایز بزرگ و دارای فانوس

در طی دهه 1950 میلادی دوربین های ارزان قیمت و کوچک برای مبتدیان و افراد غیرحرفه ای عرضه گردید. دوربین هایی که کاست های فیلم 35 میلیمتری را در خود جای می دادند به تدریج روانه بازار شد. این دوربین ها عموما منظره یاب مستقیم داشتند و بدنه محکم و قابل قبولی ارائه می دادند. در سال 1963 میلادی کداک دوربین کوچک و ارزان قیمت اینستاماتیک (Instamatic) که فیلم با کارتریج کامل در آن جای می گرفت تولید نمود. در سال 1982 میلادی کداک دوربین دیسکی کوچکی را معرفی کرد (Kodak Disc Camera) که با فیلم مدوری از (فقط) نگاتیو رنگی پر می شد و 15 عکس 11x8 میلیمتر می گرفت.

دوربین عکاسی اینستاماتیک کداک (تصویر راست) و دوربین دیسکی کداک (تصویر چپ)

در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 میلادی دوربین های جمع و جور (Compact) که می توانستند بطور خودکار تصمیمات کنترل تصویر را بر عهده بگیرند تولید شدند. این دوربین ها که به عنوان دوربین های ببین و بگیر (Point and Shoot) مشهور شده بودند می توانستند سرعت شاتر، روزنه دیافراگم و فوکوس را بطور خودکار اندازه گیری کنند. این دوربین ها به شدت در عکاسان خانگی محبوبیت زیادی پیدا کرد.

نمونه دوربین های جمع و جور (کامپکت)

در دهه 1980 میلادی کارخانه های دوربین سازی، دوربین های عکاسی 35 میلیمتری با کیفیت خوب عرضه می کردند و به علت ارائه فراوان و متنوع امولسیون های رنگی و سیاه و سفید و همچنین طراحی اغلب لابراتوارهای چاپ عکس برای فیلم های 35 میلیمتری جاذبه فراوانی در بین متقاضیان ایجاد نموده بود. در طی سالهای آخر قرن بیستم و قبل از شروع عصر دیجیتال در دوربین های عکاسی، دوربین های کوچک و دوربین های تک لنز انعکاسی (SLR) شاهد پیشرفت های زیادی بوده اند. فلاش داخلی، نورسنج های الکترونیکی و دقیق، تنظیمات نوردهی برنامه ریزی شده، سیستم های خودکار و لنزهای با کیفیت بسیار بالا از جمله مواردی است که در سیر تکاملی دوربین های عکاسی، بشر شاهد پیشرفت آنها بوده است. تا اینکه در سال 1991 میلادی با تولید اولین دوربین عکاسی دیجیتال توسط کمپانی کداک که قابلیت استفاده توسط عکاسان حرفه ای را دارا بود، به سرعت عکاسی دیجیتال گسترش یافت و در اندک زمانی از نظر کیفی و کمی جایگزین اصلی عکاسی آنالوگ در سطح جهان گردید.

چند نمونه دوربین های SLR آنالوگ
مقالات مرتبط:

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش اول: آغاز تا سال 1850 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش دوم: از سال 1851 میلادی و دوران صفحات تر

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش سوم: از 1871 تا دهه 1900 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش چهارم: تکامل عکس های رنگی

 


گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری                 


منابع:

  1. Naomi Rosenblum at al (2017). History of photography. Retrieve from www.britannica.com on Aug 12.
  2. Michael John Langford (1997). The Story of Photography from its beginnings to the present day, 2th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: داستان عکاسی، رضا نبوی، نشر افکار، 1389)
  3. Mary Bellis (2017). History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thoughtco.com on Aug 14.
  4. Liz Masoner (2017). A Brief History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thespruce.com on Aug 15.
  5. Haunty (2016). Leonardo da Vinci's Camera Obscura. Retrieve from https://owlcation.com on Aug 12.
  6. Ernest Purdum (2006). Shutters - History and Use. Retrieve from www.largeformatphotography.info on Aug 12.
تعداد بازدید از این مطلب: 338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)

بخش چهارم: تکامل عکس های رنگی


برای بدست آوردن عکس رنگی ، شاید بتوان گفت اولین تلاش ثبت شده مربوط به سال 1861 می شود که جیمز کلرک ماکسول (James Clerk Maxwell) فیزیکدان اسکاتلندی اقدام به ثبت سه عکس سیاه و سفید از موضوعی واحد از طریق سه فیلتر رنگی قرمز، سبز و آبی نمود و از طریق سه فانوس اسلاید و عکس هایی که همان فیلتر های رنگی بر آنها نصب شده بود توانست تصاویر آنها را بر پرده نمایش منطبق کند و رنگ های اصلی تصویر را بر پرده بازسازی کند.

اولین عکس رنگی که توسط جیمز کلرک ماکسول گرفته شد.

در سال 1873 میلادی هرمان ووگل (Hermann Wilhelm Vogel) شیمیست آلمانی رنگینه های حساس به نور (Dye sensitization) را کشف نمود و قدم بزرگی در راه رنگی کردن عکس ها برداشته شد. در سالهای بعد یعنی در اواخر قرن نوزده میلادی روش های ابتدایی چاپ میان رنگ (Halftone) بر اساس عکاسی سه رنگ انجام پذیرفت.

صفحه ارتوکروماتیک تولید شده توسط هرمان ووگل

در سال 1906 میلادی ابتدا صفحات حساس به سبز و سپس صفحات پنکروماتیک (Panchromatic) به عکاسان این امکان را داد که نگاتیوهای تفکیک رنگ شده تهیه کنند اگر چه فرایند ایجاد آنها بسیار مشکل بود. تا اوایل دهه 1940 میلادی فرایندی به نام چاپ کربن (Carbon) بهترین روشی بود که برای ساخت عکس های رنگی از نگاتیوهای تفکیکی انجام می پذیرفت. ولی این روش بسیار مشکل و فقط معدودی می توانستند آن را انجام دهند.

در سال 1907 میلادی برای اولین بار برادران لومیر (Auguste and Louis Lumiere) در فرانسه صفحات مشبک رنگی را به بازار ارائه دادند. این صفحات به اتوکروم (Autochrome) معروف بودند. هر صفحه شیشه ای اتوکروم حاوی دانه های رنگی (Pigment) قرمز، سبز و آبی بود که در پشت آنها یک لایه امولسیون پنکروماتیک اندود شده بود. این دانه ها نقش فیلترهای رنگی میکروسکوپی را بازی می کردند که بر امولسیون پنکروماتیک قرار گرفته بودند. پس از یک نوردهی و فرایند معکوس تصویری مثبت ارائه می کردند و نتیجه آن ترنسپرنت رنگی بود که باید مقابل نور قرار می گرفت تا مشاهده گردد. این فرایند رنگهای خوشایندی در تصویر ایجاد می کرد.

نمونه تصویر رنگی که با صفحات اتوکروم ابداعی توسط برادران لومیر ایجاد شده است

در سالهای بعد مواد جدیدی حاوی رنگینه های موزائیکی ساخته شد که بر روی شیشه و بعدها بر روی فیلم ارائه شدند. مارک های معروفی همچون پاژه (Paget)، تیمز (Thames)، آگفا (Agfa) و فینیلی (Finley). اگر چه تا دهه 1950 میلادی معروف ترین آنها دوفی کالر (Dufaycolor) بود که به اشکال مختلف تخت، فیلم رول و فیلم سینمایی ساخته می شد. مشکل اصلی این نوع فیلم ها نیاز به نوردهی طولانی به علت افت بسیار زیاد نور در لایه فیلترها بود. روش های چاپ این نوع عکس های رنگی هنوز مشکل بود و لابراتوارهایی که سرویس چاپ رنگی ارائه می دادند بسیار اندک بود. به همین دلیل خیلی از عکاسان همچنان توجه خود را به روش های مونتاژی همچون کاربرو (Carbro) که نوعی روش تعدیل شده کربن بود معطوف کرده بودند. عکس های تولید شده با این روش ها گران قیمت بودند.

در سال 1932 میلادی در هالیوود (Hollywood) سیستم تکنی کالر (Technicolor) رایج گردید. در این روش با سه فیلم در حال حرکت 35 میلیمتری که بطور همزمان از میان یک دوربین عظیم سینمایی عبور می کرد. سپس این سه فیلم با استفاده از روش مکانیکی انتقال رنگینه چاپ می شدند و به دنبال آن چاپ نسخه های نمایشی سینما با رنگ کامل از روی آنها انجام می شد.

تهیه فیلم رنگی از مونتاژ سه رنگ در دوربین های تکنی کالر سینمایی

در سال 1935 میلادی شرکت ایستمن کداک در آمریکا ابتدا فیلم 16 میلیمتری و در سال بعد فیلم 35 میلیمتری کداکروم (Kodachrome) را تولید نمود. همچنین در سال 1936 میلادی در آلمان فیلم چندلایه آگفا به نام آگفاکالر (Agfacolor) روانه بازار شد. این فیلم نسبت به فیلم رنگی کداک از پیچیدگی فرایندی کمتری برخوردار بود. در دهه 1940 در خلال جنگ جهانی دوم ابتدا آگفا و سپس کداک فیلم های نگاتیو چند لایه ساختند که برای بزرگ کردن بر روی کاغذ های رنگی چند لایه طراحی شده بودند.

بعد از پایان جنگ که آلمان مغلوب شد، دیگر سازندگان بطور آزاد از امتیاز فرایندهای آگفا بهره مند شدند و شروع به ساخت انواع فیلم های اسلاید و به میزان کمتری فیلم های نگاتیو و کاغذ چاپ رنگی نمودند. موسساتی همچون آنسکو (Ansco)، ساکورا (Sakura)، فوجی (Fuji)، ایلفورد (Ilford) و فارانیا (Farrania).

با بهبود مواد و توسعه فرایندهای رنگی در دهه 1940 میلادی، عکاسان بیشتری از خود خلاقیت های جدید نشان دادند. مطالعات رنگی در باره پرندگان و طبیعت انجام شد. در سال 1953 میلادی اولین عکس رنگی در مجله لایف چاپ شد

نمونه فیلم های 35 میلیمتری کداکروم و آگفاکالر

در سال 1963 میلادی ادوین لند (Edwin Herbert Land) دانشمند آمریکایی و صاحب شرکت پولاروید (Polaroid) اولین عکس رنگی فوری خود را معرفی کرد. ماده نور خورده به صورت ترکیب چسبیده صفحات نگاتیو و عکس که از دوربین بیرون کشیده می شد و پس از حدود یک دقیقه پوسته آن جدا می شد و عکس آماده بود. در سال 1972 پولاروید عکس تک برگی را ابداع کرد که به صورت برگه ای سفید رنگ از دوربین خارج می شد و به تدریج عکس رنگی بر آن ظاهر می گشت.

به تدریج از دهه 1970 میلادی استفاده از فیلم های رنگی توسط عکاسان رایج تر شد و استفاده از آنها از فیلم های سیاه و سفید پیشی گرفت. لابراتوارهای رنگی توسعه یافتند و تعداد آنها بسیار زیاد شد. با این وصف عکاسی سیاه و سفید کنار گذاشته نشد و همچنان توسط عکاسان مورد استفاده قرار گرفت.

نمونه ای از عکس و دوربین های اولیه پولاروید
مقالات مرتبط:

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش اول: آغاز تا سال 1850 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش دوم: از سال 1851 میلادی و دوران صفحات تر

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش سوم: از 1871 تا دهه 1900 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش پنجم: پیشرفت های فناوری در قرن بیستم

 


گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری           


منابع:

  1. Naomi Rosenblum at al (2017). History of photography. Retrieve from www.britannica.com on Aug 12.
  2. Michael John Langford (1997). The Story of Photography from its beginnings to the present day, 2th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: داستان عکاسی، رضا نبوی، نشر افکار، 1389)
  3. Mary Bellis (2017). History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thoughtco.com on Aug 14.
  4. Liz Masoner (2017). A Brief History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thespruce.com on Aug 15.
  5. Haunty (2016). Leonardo da Vinci's Camera Obscura. Retrieve from https://owlcation.com on Aug 12.
  6. Ernest Purdum (2006). Shutters - History and Use. Retrieve from www.largeformatphotography.info on Aug 12.
تعداد بازدید از این مطلب: 292
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)

بخش سوم: از 1871 تا دهه 1900 میلادی


در سال 1871 میلادی توسط یک پزشک و عکاس انگلیس به نام ریچارد لیچ مادوکس (Richard Leach Maddox) ژلاتین به عنوان جایگزینی برای کولودیون معرفی شد. به این ترتیب امکان ایجاد صفحات خشک به جای صفحات تر کولودیون فراهم گشت. در این روش از یک امولسیون ژلاتین حاوی برومید نقره بر روی سطح شیشه ای استفاده شد که پس از نوردهی ، مراحل فرایند ظهور و ثبوت نیز بر روی آن امکان پذیر بود. در سال 1878 میلادی صفحات اندود شده و آماده مصرف بصورت کارخانه ای تهیه شد و لازم نبود عکاسان برای تهیه صفحات کاری کنند.

صفحات خشک چند حسن مهم داشت. هنگام عکاسی نیازی به حمل چادر و لوازم عکاسخانه نداشت، همچنین کیفیت و ثبات آنها بیشتر بود. حساسیت به نور آنها خیلی بیشتر بود بطوریکه نوردهی با سرعت های در حدود 25/1 ثانیه در فضای خارجی میسر گشت. این امر موجب شد که دوربین ها برای کنترل زمان نوردهی به چیزی بیش از یک درپوش ساده نیاز داشته باشند و به همین دلیل پس از مدتی مسدود کننده مکانیکی (شاتر) در دوربین ها پا به عرصه وجود گذاشت. همچنین برای اینکه بتوان بدون تعویض نگهدارنده صفحات در داخل دوربین، چندین عکس متوالی گرفت، دوربین های خشاب دار (Magazine Camera) تولید گشت که قابلیت قرارگیری چندین صفحه خشک را بطور همزمان دارا بود که پس از هر نوردهی صفحه را از مسیر نور خارج می کرد و صفخه بعدی جایگزین می شد.

یک نمونه دوربین خشاب دار

صفحات خشک تحولی در دنیای عکاسی بوجود آورد. دوربین های جدید طراحی شد. خصوصا اینکه دوربین ها می توانستند قابلیت استفاده بر روی دست را داشته باشند. در دهه 1880 میلادی دوربین هایی ساخته شد که می شد بدون اطلاع فرد از وی عکاسی نمود. به آنها دوربین های کارآگاهی (Detective Camera) می گفتند. معمولا به نحوی ساخته می شدند که همچون یک بسته یا مثلا یک کلاه به نظر برسند.

نمونه ای از دوربین های کارآگاهی(1856-1853)

در سال 1880 میلادی یک عکاس آماتور آمریکایی به نام جورج ایستمن (George Eastman) موفق به اختراع یک ماشین صفحه اندود برای ساخت صفحات خشک شد و شرکت صفحه خشک ایستمن را در نیویورک تاسیس کرد. در سال 1884 میلادی اولین فیلم نگاتیو عکاسی به شکل رول(Roll Film) را ایجاد کرد و در سال 1888 میلادی اولین دوربین عکاسی خود را که قابلیت قرار گرفتن فیلم رولی در آن وجود داشت را با نام تجاری دوربین کداک (Kodak Camera) ساخت. این دوربین قطع نسبتا کوچکی داشت که حاوی 6 متر فیلم به اندازه 100 عکس گرد به قطر 6 سانتیمتر بود که پس از گرفتن 100 عکس، فیلم به کارخانه ایستمن مرجوع می شد تا ظهور و چاپ آن را انجام دهد. در ابتدا کمی هزینه آن زیاد بود ولی در نوع خود انقلابی در سیر تاریخی عکاسی به حساب می آمد بطوریکه تا مدتها به هر نوع دوربینی که به این شکل کار می کرد مردم لفظ کداک را بکار می بردند.

اولین دوربین کداک که فیلم رولی در آن استفاده می شد.

دوربین کداک به سرعت در تمام جهان به فروش رفت. دوربین های جدید با قابلیت های جدید تولید شد. در سال 1891 میلادی کداک فیلم های رولی که مصرف کننده خودش می توانست آنها را در دوربین قرار دهد به بازار معرفی کرد. ایستمن نقش بزرگی در متداول کردن عکاسی در بین مردم داشت. شعار او این بود: " شما دکمه را فشار دهید، بقیه را ما انجام می دهیم."

در این هنگام امکان تعریف زمان های کوتاه تر نوردهی در دوربین های عکاسی فراهم شد. عکس های ثابت یا منجمد (Freeze) از موضوعات متحرک قابل ارائه شدند و نتایج غیر منتظره ای را برای عکاسان به بار آوردند. از جمله عکاسان مشهور در آن زمان که جزئیات حرکت را ضبط نمود عکاس انگلیسی به نام ادوارد مایبریچ (Eadweard Muybridge) بود.

ثبت حرکات اسب در حین یورتمه- عکاس: ادوارد مایبریچ

او ثابت کرد که اگر هر عکس ثابت شده از یک شیء متحرک که به توالی ضبط شده است، به سرعت و به توالی مانند ورق زدن سریع کتاب نشان داده شود، به نظر می آید که آن شیء حرکت می کند. این عکس ها را در وسیله ای به نام زوئتروپ (Zoetrope) قرار می دادند که با چرخاندن گردونه آن و نگاه از میان شیارهایش تصاویر به صورت متحرک به نظر می رسیدند.

یک نمونه زوئتروپ برای نمایش تصاویر متحرک

در ادامه کارهای مایبریچ در فرانسه زیست شناسی به نام اتین مری (Etienne-Jules Marey) تصاویر متوالی از یک موجود متحرک را در یک توالی کامل با نوردهی های کوتاه بر روی یک صفحه انجام داد که جاذبه زیادی برای دانشمندان و طبیعت شناسان داشت. عکاسی متوالی او تحت عنوان گاه نگار یا کرونوفوتوگرافی (Chronophotography) نامیده می شد.

نمونه کارهای کرونوفوتوگرافی توسط اتین مری

در سال 1889 میلادی اولین فیلم انعطاف پذیر ار نیترات سلولز ساخته شد. این نوع فیلم ها به شدت قابل اشتعال بودند و ذخیره سازی آنها باید با دقت انجام می شد. در همان سال توماس ادیسون (Thomas Alva Edison) با کمک دستیارش فیلم های رولی با پهنای 35 میلیمتری که دارای سوراخ هایی در دو طرف بود را ایجاد نمود. بعدها فیلم 35 میلیمتری استاندارد تصاویر متحرک در صنعت فیلم سازی گشت. در سالهای بعد دوربین لایکا اولین دوربینی بود که از فیلمی با این پهنا استفاده می کرد.

نمونه اولیه فیلم های 35 میلیمتری که در لابراتوار ادیسون ساخته شد.

در اواخر دهه 1880 ده ها سازنده به ساخت صفحات عکاسی مشغول بودند.در سال 1882 میلادی صفحات اورتوکروماتیک (Orthochromatic)که حساس به نور آبی و سبز بود ارائه شد. در جاهای مختلف انواع مختلفی از فیلم های خشک جدید تولید شد. در آلمان در سال 1906 میلادی اولین فیلم ها و صفحات پنکروماتیک (Panchromatic) که به همه رنگ ها حساس هستند تولید شدند و پس از مدتی به جهت کیفیتی که داشتند به صورت رایج ترین ماده سیاه و سفید مصرفی دوربین درآمدند.

در سال 1890 میلادی دو دانشمند انگلیس به نام های فردیناند هرتر (Ferdinand Hurter) و وی سی دریفیلد (Vero Charles Driffield) اولین سیستم مستقل عدد گذاری برای حساسیت امولسیون ها را معرفی نمودند و امکان نسبت دادن اعداد H و D به مواد ایجاد شد یعنی سیستم H&D که امکان تهیه جداول نوردهی و نورسنج ها را فراهم می نمود. این امر سرانجام به سیستم اعداد ISO ختم شد که امروزه جهت نمایش حساسیت یا سرعت فیلم های آنالوگ و یا سنسور دوربین های دیجیتال بکار می رود.

در ادامه کارهای مایبریچ در فرانسه زیست شناسی به نام اتین مریدوربین های عکاسی و لنزها هم مسیر تکاملی خود را می پیمود. در سال 1889 میلادی شرکت زایس (Zeiss) اولین عدسی غیر آستیگمات (Anastigmatic) را ساخت. این لنزها تصاویری روشن تر و دقیق تر از انواع اولیه داشتند. در واقع آلمان تا پنجاه سال بعد از آن سرآمد لنزهای عکاسی جهان باقی ماند.

در سال 1900 میلادی در کنفرانسی در پاریس سری اعداد دیافراگم که امروزه هم مورد استفاده است (f/2 ، f/2.8 ، f/4 و ... ) مورد توافق بین المللی قرار گرفت.

در دهه 1890 میلادی دوربین های تاشو فیلم رول (Folding Rollfilm Camera) ساخته شد و پس از مدتی دوربین های دو لنز انعکاسی (Twin Lens Reflex Camera) در دسترس عموم قرار گرفت.

دوربین دو لنز انعکاسی (تصویر راست) دوربین تاشو فیلم رول کداک (تصویر چپ)

در ابتدای مسیر عکاسی منابع نور محدود به نور روز می شد اگر چه در سالهای بعد از لامپ های باطری دار برای این کار استفاده کردند. از حدود 1885 میلادی از لامپ های گازی برای چاپ کنتاکت استفاده می شد. از روشنایی آن برای مدل نیز بکار می رفت ولی موجب داغ شدن وی می شد. به تدریج لامپ های پرتوان قوس الکتریکی (Arc) توسط موسسات بزرگتر بکار گرفته شد. در سال 1877 میلادی اولین استودیو مخصوص چراغ برق در لندن افتتاح شد. در دهه 1880 میلادی فلاش پودری منفجرشونده (Explosive flash powder) شناخته شد که از رسوب منیزیوم و مواد شیمیایی دیگری تشکیل شده بود و با شعله یا جرقه سنگ فندگ منفجر می گشت. این فلاش ها رقیب ارزان قیمتی برای چراغ برق بودند و نور شدیدی با تداوم 10 ثانیه توام با دود و بوی شدید ایجاد می کردند. در سال 1925 میلادی فلاش های حبابی (Flash Bulb) اختراع شد و همزمان کردن شاتر دوربین با لحظه نور زدن فلاش امکان پذیر گشت.

فلاش پودری منفجرشونده (تصویر راست) فلاش حبابی (تصویر چپ)

برای چاپ عکس ها بر صفحات کاغذ و یا روزنامه لازم بود که فناوری های صنعت عکاسی تا سالهای پایانی قرن نوزدهم میلادی رشد کند. قبل از آن عکس فقط مرجعی برای حکاک ماهر به حساب می آمد تا با استفاده از عکس ها قالب های چوبی از تصاویر آنها برای چاپ روی کاغذ یا فلز مهیا نماید.

کلیشه ای ساخته شده از حکاکی بر روی چوب و نمونه چاپی آن

در سال 1866 میلادی فرایندی به نام وودبریتایپ (Woodburytype) امکان چاپ نگاتیو را بر روی یک لایه ژلاتین امکان پذیر نمود که قابلیت تبدیل به نقوش کم عمقی را در یک صفحه سربی داشت و در چاپ بر روی کاغذ مورد استفاده قرار می گرفت. در اواخر دهه 1870 میلادی قابلیت چاپ نگاتیو های عکاسی بر فلز حساس به نور بوجود آمد که با استفاده از اسید و حل کردن قسمتهایی از آن به صورت کلیشه نقش برجسته در می آمد که فقط قادر به ارائه رنگ های خالص سیاه یا سفید بود.

بعد از مدتی کشف شد که با استفاده از دوربینی حاوی یک صفحه شیشه ای با نقش مشبک، تمام درجات خاکستری به نقاط ریزی در اندازه های متفاوت تبدیل می گردد که هنگام چاپ بر کاغذ تقریبا مانند میان رنگ های متفاوت یک عکس به نظر می رسند. اولین عکس میان رنگ (Halftone) در سال 1880 میلادی در روزنامه نیویورک گرافیک (New York Daily Graphic) چاپ شد. کم کم ایجاد گراورها از عکس ها رایج گشت و در اواخر دهه 1890 اکثر روزنامه ها از عکس ها استفاده می کردند.

اولین عکس میان رنگ که در سال 1880 در روزنامه نیویورک گرافیک چاپ شد و صفحه چاپی آن.
مقالات مرتبط:

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش اول: آغاز تا سال 1850 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش دوم: از سال 1851 میلادی و دوران صفحات تر

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش چهارم: تکامل عکس های رنگی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش پنجم: پیشرفت های فناوری در قرن بیستم

 


گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری             


منابع:

  1. Naomi Rosenblum at al (2017). History of photography. Retrieve from www.britannica.com on Aug 12.
  2. Michael John Langford (1997). The Story of Photography from its beginnings to the present day, 2th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: داستان عکاسی، رضا نبوی، نشر افکار، 1389)
  3. Mary Bellis (2017). History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thoughtco.com on Aug 14.
  4. Liz Masoner (2017). A Brief History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thespruce.com on Aug 15.
  5. Haunty (2016). Leonardo da Vinci's Camera Obscura. Retrieve from https://owlcation.com on Aug 12.
  6. Ernest Purdum (2006). Shutters - History and Use. Retrieve from www.largeformatphotography.info on Aug 12.
تعداد بازدید از این مطلب: 274
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)

بخش دوم: از سال 1851 میلادی و دوران صفحات تر


در سال 1851 میلادی توسط فردی انگلیسی به نام فردریک اسکات آرچر (Frederick Scott Archer) روش صفحه تر کولودیون (Collodion wet plate process) ابداع گردید. وی کشف کرد با استفاده از ترکیب ماده چسبناکی به نام کولودیون و ماده شیمیایی اگر بر روی سطح یک قطعه شیشه ریخته شود و به آن نوردهی کند می تواند تصاویر را بر روی آن ثبت نماید. روش کار به این صورت بود که او صفحه تر کولودیون را در حالیکه سطح شیشه نمناک بود در داخل دوربین نوردهی می کرد. اشکال کار اینجا بود که اگر کولودیون خشک می شد دیگر عمل نمی کرد. به این ترتیب اولین نگاتیو کولودیون به نام فرایند صفحه تر (Wet plate process) شناخته شد. نسبت به روشهای قبلی در این روش نگاتیوهای با وضوح بیشتر و با کیفیت بالاتری ایجاد شد که نسبت به فرایند های کالوتیپ یا آلبومین بر شیشه، حساسیت بسیار بیشتری به نور نشان می داد.

یک نمونه نگاتیو کولودیون و یک نمونه عکس که به روش کولودیون گرفته شده است.

به علت فرایند پیچیده ای که برای ایجاد صفحه تر در پشت استودیو ها انجام می شد، امکان استفاده از آن برای عکس برداری در خارج از استودیو مشکل به نظر می رسید. با این وجود چنان جاذبه ای در ثبت مناظر و سرزمین های ناشناخته وجود داشت که منجر شد عکاسان تجهیزات کامل عکاسخانه خود را در چادر هایی به همراه خود به مناطق مختلف ببرند. پس از مدتی تاریکخانه های تاشو ایجاد شدند. به علت نیاز به آب جهت عکاسی به این روش، اغلب در کنار برکه ها یا مناطق دارای آب اقدام به عکاسی می کردند و معمولا عکاس مجبور بود در هنگام عکاسی در زیر نوعی پارچه مخفی بماند تا بتواند به صفحه کلودیون داخل دوربین نوردهی کند.

استفاده از پارچه در هنگام عکاسی (تصویر راست) و نمونه یک تاریکخانه در داخل چادر (تصویر چپ)

کاربرد استفاده از کلودیون روز به روز بیشتر می شد. بطوریکه در عکاسی از روند ساخت بنا ها یا کارخانه ها و یا حتی در صحنه های جنگی بکار گرفته شد. عکس های مستند راجر فنتون (Roger Fenton) از جنگ کریمه (Crimean War 1853-1856) و عکس های فرانسیس فریث (Francis Frith) از مناظر مصر و سوریه از مشهورترین عکس هایی است که در این دوران گرفته شده است.

یکی از عکس های مستند راجر فنتون از جنگ کریمه (1856-1853)
مجسمه ابوالهول و اهرام مصر – عکاس: فرانسیس فریث

اگرچه کولودیون به عنوان یک فرایند نگاتیو/پزتیو در نظر گرفته می شد، ولی در طی سالهای اوج استفاده از کلودیون، روش دیگری برای ثبت تصاویر رایج گشت. به این صورت که یک نگاتیو کولودیون که کم نور خورده بود، بدون اینکه ظاهر شود بر روی یک قطعه پارچه مخمل مشکی قرار می گرفت و و تصویر مستقیم مثبتی را شکل می داد. به این نوع عکس ها اصطلاح آمبروتیپ (Ambrotype) به معنی جاودانگی اتلاق شد.عموما از این روش در سالهای 1855 تا 1857 میلادی در عکاسی پرتره استفاده می کردند. به علت شباهت ظاهری با داگروتیپ، به غلط به آنها داگروتیپ شیشه ای هم می گفتند.

دو نمونه از عکس های آمبروتیپ مربوط به قرن نوزدهم میلادی

یک عکاس آمریکایی به نام همیلتون اسمیت (Hamilton Lanphere Smith) نوعی از آمبروتیپ را به ثبت رساند که به جای شیشه از فلز رنگ شده سیاه استفاده می شد. به آنها تین تیپ (Tintype) یا فروتیپ (Ferrotype) می گفتند. تهیه این نوع عکس ها بسیار ارزان تر تمام می شد و باعث شد پرتره وارد خانه های کارگری نیز بشود. تین تیپ ها از اواخر دهه 1860 میلادی از آمریکا به بریتانیا و اروپا رسید.

یک نمونه عکس پرتره تین تیپ

مقارن با همین سالها دوربین هایی تولید شد که دارای لنزهای دوبل بودند و می توانستند دو تصویر پهلو به پهلو بر روی یک صفحه کولودیون نوردهی کنند و شبیه به دید دو چشمی(معادل دید چشم انسان) از یک صحنه ارائه دهند. به عبارتی عکس های سه بعدی ایجاد می کردند. روش تماشای عکس ها به این شکل بود که عکسها را درون دستگاه تماشای عکس قرار می دادند بطوریکه چشم چپ تصویر گرفته شده از لنز چپ را می دید و چشم راست عکس راست را و به این ترتیب عکس به صورت سه بعدی دیده می شد. با استفاده از نگاتیوهای جفت (استریو) کولودیون امکان چاپ چندین عکس سه بعدی بر کاغذ و یا شیشه های اندود شده با آلبومین فراهم گردید که بطور وسیع به مردم فروخته می شد. رونق عکس های سه بعدی در سالهای 1860 و 1870 میلادی به اوج خود رسید.

یک نمونه عکس سه بعدی و دوربین عکاسی با لنزهای دوبل (تصویر راست) و دستگاه تماشای عکس های سه بعدی (تصویر چپ)

در سال 1854 میلادی یک عکاس فرانسوی به نام آدولف دیسدری (Andre-Adolphe-Eugene Disderi) دوربینی ساخت که دارای چهار لنز بود و عکس هایی به اندازه کارت ویزیت ارائه می داد. در این دوربین ها دریچه لنزها با هم و یا جداگانه باز می شدند بنابراین امکان ثبت حالت های مختلف از مدل وجود داشت. در سال 1860 عکاسی کارت ویزیت (Calling card) از پاریس به لندن و نیویورک سرایت کرد و به سرعت با جایگزینی به جای عکس های داگروتیپ، مد روز گردید. روزنامه ها آن را کارت شیدایی یا کاردومنیا (cardomania) نامیدند. این نوع عکاسی تاثیر زیادی بر عکاسی حرفه ای داشت و موجب شد استودیوهای عکاسی زیادی در آمریکا و اروپا دایر گردند. با این وجود در سالهای دهه 1870 میلادی کارت های ویزیت از مد افتادند.

عکس های کارت ویزیت با دوربین عکاسی چهار لنزی دیسدری

در اواخر دهه 1870 میلادی عکس های بزرگتر رومیزی یا کابینت (Cabinet) رایج شد. اغلب برای عکاسی از ستارگان تئاتر و بعدها در عکس های پرتره خانوادگی زیاد بکار می رفت. استودیوهای سطح بالا که امکان ایجاد صحنه های متنوع و گران قیمتی را داشتند ایجاد شد و تجارت عکس های گران قیمت رونق گرفت..

یک نمونه از عکس های رومیزی در دهه 1870 میلادی
می توانید ادامه مطلب را در بخش سوم تاریخچه مختصر عکاسی در سایت تک لنز مطالعه نمایید.
 
مقالات مرتبط:

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش اول: آغاز تا سال 1850 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش سوم: از 1871 تا دهه 1900 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش چهارم: تکامل عکس های رنگی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش پنجم: پیشرفت های فناوری در قرن بیستم

 

 


گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری             


منابع:

  1. Naomi Rosenblum at al (2017). History of photography. Retrieve from www.britannica.com on Aug 12.
  2. Michael John Langford (1997). The Story of Photography from its beginnings to the present day, 2th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: داستان عکاسی، رضا نبوی، نشر افکار، 1389)
  3. Mary Bellis (2017). History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thoughtco.com on Aug 14.
  4. Liz Masoner (2017). A Brief History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thespruce.com on Aug 15.
  5. Haunty (2016). Leonardo da Vinci's Camera Obscura. Retrieve from https://owlcation.com on Aug 12.
  6. Ernest Purdum (2006). Shutters - History and Use. Retrieve from www.largeformatphotography.info on Aug 12.
تعداد بازدید از این مطلب: 258
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)

بخش اول: آغاز تا سال 1850 میلادی


     اگرابتدای قرن نوزدهم را آغاز تاریخ عکاسی بدانیم، نزدیک به دویست سال از زمان اختراع آن می گذرد. هنری که در طی این سال ها از فراز و نشیب های بسیاری گذر کرده و با سرعتی زیاد در بین جوامع مختلف گسترش یافته است. این هنر متناسب با سرعت رشد فناوری در جهان، رشد یافت بطوریکه در حال حاضر به عنوان یکی از قدرتمند ترین ابزارهای بیانی شناخته می شود.

تصویر شماتیک از یک نمونه اتاق تاریک

     اتاق تاریک (Camera obscura) که در آن روزنه ای تعبیه شده بود و منظره روبروی روزنه را بصورت تصویری معکوس بر روی دیوار مقابل روزنه ایجاد می نمود از سال ها پیش شناخته شده بود. در قرن 15 میلادی این اتاق ها توسط دانشمند ایتالیایی لئوناردو داوینچی (Leonardo da Vinci) به این اسم نامیده شد و شباهت آن با عملکرد چشم انسان توصیف گشت. در سال 1556 میلادی دانشمند ایتالیایی دیگری به نام جیووانی پورتا (Giovanni Battista Della Porta) شرح کاملی از آن را به چاپ رساند.

     از قرن هفدهم میلادی انواع کوچکتر کمرا ابسکیورا بطور شایع توسط نقاشان استفاده می شد. صندلی های مخصوصی به نام صندلی های سدان (Sedan chair camera obscura) طراحی شد که به شکل جعبه های مکعبی شکلی بودند که در داخل آنها صندلی و میز طراحی قرار گرفته بود. از بالای سقف آنها با استفاده از آینه و عدسی، نور به سمت پایین و بر سطح صفحه طراحی منعکس می گردید و از این طریق از تصاویر تشکیل شده، نقاشی می شد.

یک نمونه کمرا ابسکیورا که توسط نقاشان استفاده می شد (تصویر راست) و صندلی سدان (تصویر چپ)

     در حدود سال 1800 میلادی فردی به نام توماس وج وود ( Thomas Wedgwood) در انگلستان تاثیر نور خورشید را بر روی نیترات نقره و کلرید نقره کشف کرد. وی برای اولین بار توانست شکل برگ درختان را به صورت کنتاکت بر روی چرم اندود شده با نیترات نقره با اثر نور ثبت نماید. برای همین بعضی از مورخین او را نخستین عکاس در تاریخ نامیده اند.

تصویر برگ که توسط توماس وجوود بر روی چرم اندود شده با نیترات نقره ثبت گردید.

     ساخت اولین دوربین عکاسی در سال 1816 میلادی بر اساس اتاق تاریک (Camera Obscura) در فرانسه توسط مخترعی فرانسوی به نام جوزف نیسفور نیپس (Joseph Nicephore Niepce) الهام گرفته شد و او اولین عکس های تاریخ را با استفاده از نور خورشید ثبت نمود. عکس های اولیه او با استفاده از قطعه ای کاغذ که سطح آن با کلرید نقره پوشیده شده بود،گرفته شد ولی نتایج حاصل از ثبات کافی برخوردار نبودند و ماندگاری خیلی کوتاهی داشتند. او نوردهی عکس ها را با استفاده از نور خورشید انجام می داد به همین علت فرایند کارش را هلیوگرافی (Heliography) نامید که به معنی نقاشی با خورشیداست.

در سال های بعد نیسفور نیپس تحقیقات خود را در خصوص ثبت تصاویر با استفاده با مواد شیمیایی ادامه داد و بالاخره در سال 1826 میلادی اولین عکس تاریخ عکاسی با قابلیت ماندگاری را از پشت بام اتاق کار خود با استفاده از اتاقک تاریک (Camera obscura) بر صفحه ای که اندود شده از مواد شیمیایی بود ثبت نمود.

اولین عکس تاریخ عکاسی که توسط نیسفور نیپس در پشت بام اتاق کار خود گرفت.

     در سالهای بعد لوئی داگر ( Louis Daguerre) فرانسوی با استفاده از تجربیات نیپس به آزمایشات مختلفی پرداخت و در حدود سال 1837 میلادی موفق شد بر روی صفحات فلزی اندود شده با یدید نقره تصاویر قابل قبولی ایجاد نماید. او فرایند کار را داگروتیپ (Daguerreotype) نامید.

یک نمونه تصویر داگروتیپ

     این دانشمند به همراه پسر نیپس (در آن زمان نیپس دار فانی را وداع گفته بود.) جزئیات و چگونگی فرایند داگروتیپ را برای عموم بازگو کردند و در سال 1839 میلادی به طور رسمی در آکادمی علوم و هنر فرانسه آن را تشریح نمودند. شاید بتوان این سال را شروع توسعه عکاسی در میان مردم در نظر گرفت. سالی که پس از آن نقاشانی که از نقاشی امرار معاش می کردند به شدت نگران شدند و واکنش های منفی بروز دادند.

     داگروتیپ اولین روش عکاسانه ای بود که عمومی شد و در بین مردم گسترش یافت، بطوریکه تا بیست سال بعد به عنوان شایعترین روش برای ثبت عکس باقی ماند.

ابزارها و وسایل مورد استفاده در فرایند داگروتیپ

     در همان سال ها در انگلستان نیز فردی به نام هنری فاکس تالبوت (William Henry Fox Talbot) به طور همزمان مشغول کار بر روی سیستم ثبت تصاویر بود. او موفق شد سیستم ثبت تصویر بر روی نگاتیو و سپس ثبت مثبت آن بر روی کاغذ حساس شده را به انجام برساند. اولین عکس موجود از این فرایند مربوط به سال 1835 میلادی است.

اولین عکس ثبت شده بر روی نگاتیو توسط هنری فاکس تالبوت

     در این دوران دوربین های کوچک چوبی حاوی کاغذ های حساس شده با نشان فاکس تالبوت ساخته شد. سرانجام در سال 1839 میلادی تالبوت تحقیقات خود را کامل نمود و روش خود را به نام کالوتیپ (Calotype) نامید. این سال به عنوان سال تولد عکاسی عملی (Practical photography) شهرت یافت.

     فرایندی که توسط تالبوت کشف شد در واقع راه واقعی آینده عکاسی بود اگر چه تا چندین سال پس از آن همچنان داگروتیپ رقیب اصلی آن بود و اهمیت کشف تالبوت کاملا درک نشده بود. در سالهای بعد تالبوت فرایند خود را با استفاده از یدید نقره و نیز استفاده از یک محلول ظهور بهبود بخشید و امکان انجام نوردهی کوتاه تر در هنگام عکاسی را فراهم نمود.

نمونه دوربین های اولیه فاکس تالبوت

     در سال های نیمه اول قرن نوزدهم فعالیت هایی هم در خصوص ارتقای دوربین های اتاقک تاریک (کمرا ابسکیورا) در جریان بود. همزمان با رقابت داگروتیپ و کالوتیپ در سطح اروپا و سپس در امریکا ، لنز های اولیه ارتقاء یافت و لنزهای جدیدی جای آنها را گرفت و دوربین های عکاسی جدیدی ساخته شد. دوربین آمریکایی ولکات (Alexander S. Wolcott) که به جای عدسی از آیینه خمیده استفاده می کرد و دوربین اتریشی ویتلندر (Voigtlander) که از عدسی استفاده می کرد از نمونه های اولیه آنهاست که برای عکاسی داگروتیپ استفاده می شدند.

دوربین ولکات (تصویر راست) و دوربین ویتلندر (تصویر چپ)

     در سالهای میانه قرن نوزدهم فرایند های کالوتیپ و داگروتیپ هر دو در کشورهای مختلف رواج یافت اگر چه داگروتیپ ها از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند. استودیوهای پرتره داگروتیپ در اغلب شهرهای مهم اروپا و امریکا ایجاد شد. در این استودیوها با انواع روش های مختلف سعی در بی حرکت کردن فرد جهت عکس برداری می نمودند بطوریکه حتی گاهی گیره های فلزی مخصوصی بطور مخفیانه در پشت گردن آنها بکار می بردند تا بتوانند سر را ثابت نگاه دارند. در این دوران هنوز برای نقاشان، مهارت عکاسی و امکان استفاده از رسانه جدید در اهداف هنرمندانه ناممکن تلقی می شد. اگر چه بعضی نقاشان از روشهای اولیه ثبت تصاویر بطور مخفیانه به عنوان ابزار کار ذخیره استفاده می نمودند.

طرحی از یک استودیوی پرتره داگروتیپ و یک نمونه از عکس های پرتره داگروتیپ
می توانید ادامه مطلب را در بخش دوم تاریخچه مختصر عکاسی در سایت تک لنز مطالعه نمایید.
 
مقالات مرتبط:

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش دوم: از سال 1851 میلادی و دوران صفحات تر

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش سوم: از 1871 تا دهه 1900 میلادی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش چهارم: تکامل عکس های رنگی

تاریخچه مختصر عکاسی (قبل از عصر دیجیتال)- بخش پنجم: پیشرفت های فناوری در قرن بیستم

 


گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری         


منابع:

  1. Naomi Rosenblum at al (2017). History of photography. Retrieve from www.britannica.com on Aug 12.
  2. Michael John Langford (1997). The Story of Photography from its beginnings to the present day, 2th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: داستان عکاسی، رضا نبوی، نشر افکار، 1389)
  3. Mary Bellis (2017). History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thoughtco.com on Aug 14.
  4. Liz Masoner (2017). A Brief History of Photography and the Camera. Retrieve from www.thespruce.com on Aug 15.
  5. Haunty (2016). Leonardo da Vinci's Camera Obscura. Retrieve from https://owlcation.com on Aug 12.
  6. Ernest Purdum (2006). Shutters - History and Use. Retrieve from www.largeformatphotography.info on Aug 12.
تعداد بازدید از این مطلب: 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات
 

مقدمه ای بر چاپ عکس های دیجیتال (Digital Photos Printing)


امروزه عکاسی دیجیتال در بین مردم گسترش زیادی یافته است و از آن در رسانه ها و شبکه های اجتماعی و اینترنت به طور وسیعی استفاده می شود. با این وجود عکاسان کمی هستند که در چاپ عکس های خود به شکل حرفه ای تجربه کافی داشته باشند. درموارد زیادی علی رغم ویرایش بسیار خوب تصاویر دیجیتال، به علت عدم استفاده از چاپگر (Printer) مناسب و یا تنظیمات ضعیف، تصاویر نا مطلوبی بدست می آید. توانایی انتخاب روش چاپ صحیح یا مواردی همچون انتخاب کاغذ و جوهر برای بدست آمدن بهترین نتیجه در چاپ عکس بسیار مهم است.

چاپ دیجیتال شامل فرایندی است که در آن تصویری که بر روی مونیتور دیده می شود با استفاده از کاغذ، جوهر و چاپگر دیجیتال (پرینتر) به صورت فیزیکی و ملموس چاپ می شود.

مراحل فرایند گرفتن یک عکس دیجیتال تا مرحله انتشار الکترونیکی و یا چاپ

چاپ دیجیتال با سرعت زیادی مراحل تکامل را طی نموده است بطوریکه کیفیت چاپ های خوب دیجیتال نسبت به چاپ های سنتی تفاوت قابل ملاحظه ای را نشان می دهد.

مزیت اصلی چاپ دیجیتال برای عکاسان کنترل و امکان انتخابی است که می توانند در جریان فرایند چاپ داشته باشند. آنها می توانند نحوه چاپ، محل چاپ، زمان چاپ و آنچه را که می خواهند چاپ کنند را خودشان انتخاب کنند.

امروزه امکان چاپ دیجیتال عکس در چاپگر (پرینتر) های خانگی با کیفیت بالا فراهم است. اگر چه محدودیت هایی نیز در استفاده از آنها وجود دارد. چاپگرهای خانگی می توانند فقط چاپ های کوچک تولید کنند. از طرفی چاپگرهای بزرگ و صنعتی به علت هزینه و اندازه آنها مناسب نگهداری در منزل نیستند.

هزینه چاپ های با کیفیت با چاپگر های خانگی بیشتر است درحالیکه یک سرویس چاپ حرفه ای می تواند از نظر هزینه- فایده، مناسب تر باشد. همچنین با چاپگرهای حرفه ای می توان از کاغذهای با وزن متفاوت و اندازه های متنوع برای چاپ استفاده کرد.

آمادگی برای چاپ عکس

قبل از اقدام جهت چاپ عکس، ابتدا باید عکس را برای چاپ آماده کرد. بایستی عکس را طوری آماده کرد که بهترین کیفیت چاپ را بدست آورد. این مرحله با ویرایش و روتوش عکس متفاوت است.

پس از انجام پردازش نهایی عکس، لازم است برای آماده سازی آن جهت چاپ، حداقل چهار عنصر فنی را مورد ارزیابی قرار بدهید:

الف) رنگ (Color)

رنگ هایی که شدیدا اشباع (Oversaturated ) شده باشند باعث ایجاد مشکلاتی در روند چاپ خواهند شد و رنگ مناسبی در چاپ ایجاد نخواهند کرد. همچنین رنگ هایی هم که فاقد اشباع کافی باشند می توانند به صورت مات و رنگ و رو رفته در چاپ ظاهر شوند.

کالیبراسیون مونیتور یا تنظیمات رنگی نرم افزار ویرایش عکس می توانند تغییرات محسوسی بر نتیجه کار داشته باشند.

ب) کنتراست (Contrast)

در مرحله ویرایش عکس تنظیم کنتراست از مواردی است که بطور معمول انجام می شود. آنچه مهم است اینکه توجه داشته باشید تنظیمات شما در هنگام چاپ چه تاثیری بر نتیجه نهایی خواهد گذاشت. تصاویر دیجیتال در مونیتور با کنتراست بیشتری نمایش داده می شوند و وقتی چاپ می شوند، به نظر می رسد که کنتراست آنها کم بوده است. بنابراین هنگامی که قصد دارید عکسی را چاپ کنید بهتر است کنتراست آن را کمی بیش از معمول افزایش دهید.

ج) میزان شارپ بودن تصویر (Sharpness)

میزان شارپی و وضوح تصویر با توجه به اینکه قصد داشته باشید که در مونیتور دیده شود و یا اینکه چاپ شود می تواند متفاوت باشد. اصولا برای اینکه میزان وضوح تصویر و جزئیات آن در چاپ به خوبی دیده شود بهتر است کمی شارپی آن را افزایش دهید. با این کار می توان یک نمونه چاپی شارپ و با عناصر برجسته ایجاد نمود.

د) اندازه و تفکیک پذیری (Size and Resolution)

اینکه یک عکس دیجیتال را می توان تا چه اندازه بزرگ چاپ کرد، به میزان تفکیک پذیری یا رزولوشن تصویر و اندازه (Size) آن بستگی دارد. برای چاپ یک عکس با اندازه بزرگ و در عین حال کیفیت بالا، لازم است که تصویر دارای وضوح و تفکیک پذیری بالایی (High Resolution) باشد. در این حالت مهم نیست که بیننده از چه فاصله ای به عکس نگاه می کند، زیرا به علت کیفیت بالا پیکسل های آن در چاپ دیده نمی شوند.

البته اگر قصد داشته باشید عکس را در قالب پوستر (Poster)، بنر (Banner) یا سایر مواردی که نیاز به کیفیت خیلی بالایی ندارند چاپ کنید، تفکیک پذیری خیلی بالا برای تصویر نیاز نخواهد بود.

توصیه می شود حداقل تفکیک پذیری (Resolution) تصویر برای چاپ در حد 300 DPI باشد. DPI واحد نمایش اندازه رزولوشن است و معادل تعداد نقطه در یک اینچ (Dots per Inch) می باشد. هر چه عدد DPI بیشتر باشد، میزان تفکیک پذیری تصویر نیز بیشتر است.

اگر فایل های تصاویر در اندازه مناسب و به درستی ذخیره شده باشند نه تنها کیفیت چاپ را بهبود می بخشند بلکه در زمانی که صرف تنظیم پرینتر می گردد نیز صرفه جویی خواهد شد.

در پنجره New از نرم افزار فوتوشاپ، میزان تفکیک پذیری تصویر 300 DPI انتخاب شده است.

در انتهای کار، خیلی از عکاسان حرفه ای ابتدا با یک چاپگر کالیبره یک نمونه از عکس خود را بصورت کوچک چاپ می کنند و تغییرات کیفیت آن را نسبت به تصویر مونیتور مقایسه می نمایند. مواردی همچون رنگ، کنتراست، وضوح و تفکیک پذیری را در آن بررسی می نمایند. اگر نتیجه مطلوب نبود، مجددا عکس را ویرایش و اصلاح می کنند و مجدد یک چاپ اولیه می گیرند تا به نتیجه مطلوب برسند. سپس عکس را برای چاپ نهایی و حرفه ای به استودیو ارسال می کنند.

انتخاب نوع چاپگر


چندین روش (Method) مختلف برای چاپ دیجیتالی عکس وجود دارد که با اطلاع از آنها می توان برای هدف مورد نظر خود بهترین روش را برگزید. در بازار انواع مختلف چاپکر یا پرینتر وجود دارد که بعضی از آنها بهتر از دیگران هستند. همچنین بعضی از آنها برای کارهای خاصی طراحی شده اند.

چاپگر های ماتریس نقطه ای (Dot matrix printer) جزو انواع ارزان قیمت چاپگرها بوده و عموما برای تصاویر متنی، اسناد اداری و چاپ های با کیفیت پایین مناسب هستند.

چاپگرهایی که با روش تصعید رنگ (Dye-sublimation printer) کار می کنند از انواع قبلی کیفیت بالاتری ارائه می دهند و برای چاپ عکس های تمام رنگ (Full color) و با کیفیت بالا استفاده می شوند. این نوع چاپگرها بسیار سریع هستند.

چاپگرهای دیجیتال صنعتی و حرفه ای بیشتر از دو نوع چاپگرهای جوهر افشان (Inkjet) و لیزری (Laser) می باشند.

هنگام تهیه چاپگر توجه کنید که قابلیت های مورد نظر شما چیست و برای چه نوع کاری می خواهید از آن استفاده کنید. از جمله مواردی که در انتخاب چاپگر مهم است که دقت کنید، تعداد کارتریج های رنگی جوهر و همچنین حداکثر اندازه کاغذی است که می تواند برای چاپ استفاده کند. در ادامه دو نوع از شایع ترین چاپگرهای مورد استفاده در چاپ عکس را مورد بررسی قرار می دهیم.

چاپگرهای جوهر افشان (Inkjet)

این نوع چاپگرها انتخاب مقرون به صرفه و با کیفیتی است که هنرمندان و عکاسان از آن استفاده می کنند. این چاپگر از یک سیستم کارتریج جوهر استفاده می کند. در این چاپگرها جوهر بر روی ورق کاغذ عکاسی پراکنده می شود. این مقدار جوهر خیلی نازک است و در نتیجه رنگ های چندگانه جوهر به دقت با یکدیگر ترکیب می شوند و رنگ های تصویر را ایجاد می نمایند.

با این چاپگرها می توان چاپ های بسیار خوب و دقیقی از تصاویر دیجیتال بدست آورد. این امکان وجود دارد که با استفاده از این چاپگرها تصاویر بر روی مدیا های مختلفی همچون کاغذ، کرباس (Canvas)، پلاستیک، پارچه و فلز چاپ شوند.

چاپگرهای جوهر افشان رنگی حداقل از چهار رنگ جوهر به رنگهای فیروره ای، ارغوانی، زرد و سیاه (CMYK) استفاده می کنند. این جوهر ها در ظرف های جداگانه ای (کارتریج) در داخل چاپگر قرار گرفته اند و با استفاده از آنها طیف رنگی مورد نظر بر روی تصویر ایجاد می گردد. در بعضی پرینترهای پیشرفته تر، تعدادی از کارتریج ها در چند رنگ سیاه با تونالیته های مختلف تعبیه شده است تا بتواند طیف گسترده تری از تونالیته سیاه تا سفید را تولید کند. بطوریکه کیفیت چاپ آنها را می توان با چاپ های دستی قابل قیاس یا نزدیک دانست.

یک نمونه چاپگر (پرینتر) جوهر افشان به همراه کارتریج های چهار رنگ (CMYK)

چاپگرهای لیزری (Laser)

بعضی از چاپگرهای حرفه ای از روش لیزر برای چاپ های رنگی استفاده می کنند. در این نوع چاپگرها از کاغذهای عکاسی حساس به نور استفاده می شود. تصاویر دیجیتال بر روی آنها نوردهی شده و فرایند چاپ و تثبیت رنگ بر روی آنها انجام می پذیرد. در مقایسه با چاپگرهای جوهرافشان، چاپگرهای لیزری در واقع عکس های واقعی تری هستند که تونالیته پیوسته ای در جزئیات تصویر قابل رویت می باشد. چاپ های لیزری عموما کیفیت بالا دارند و مناسب برای نگهداری آرشیوی عکس و یا ارائه در نمایشگاه ها می باشند.

یک نمونه چاپگر (پرینتر) لیزری و کارتریج های رنگی آن (در چهار رنگ)

ماهیت جوهر در چاپگرهای جوهر افشان


همه چاپگرهای جوهر افشان از جوهر (Ink) استفاده می کنند. عموما دو نوع جوهر در این چاپگرها استفاده می شود: رنگ (Dye) و رنگدانه (Pigment). هر کدام از آنها مزایا و معایبی دارند. هنگام تهیه چاپگر حتما به این موضوع توجه کنید که چاپگر مورد نظر از چه نوع جوهری استفاده می کند.

1) رنگ (Dye)

جوهر هایی که از جنس رنگ (dye) هستند از ماده ای رنگی تشکیل شده اند که یا بصورت مایع و یا مواد قابل حل در آب تهیه می شوند. هنگام چاپ، ماده رنگی سطح کاغذ و یا هر نوع مدیایی که برای چاپ استفاده شده است را رنگ می کند. در بعضی جوهرها، رنگ بصورت موقت باقی می ماند ولی در بعضی دیگر به علت استفاده از مواد تثبیت کننده، رنگ به شکل ثابت بر روی کاغذ باقی می ماند.

این نوع جوهر ها قیمت مناسب تری دارند و رنگهای درخشانی ایجاد می کنند. عیب آنها این است که در اثر برخورد با نور خورشید این رنگها در بلند مدت مات می شوند و شفافیت خود را از دست می دهند. به همین علت برای نگهداری و آرشیو عکس مناسب نیستند. ولی برای ارائه و نمایش در بازه زمانی کوتاه مدت بسیار مناسب می باشند.

2) رنگدانه (Pigment)

جوهر های رنگدانه ای قابلیت حلالیت در آب را ندارند ولی در محیط مایع به صورت سوسپانسیون در می آیند. این رنگدانه ها همانند جوهر رنگی جذب کاغذ یا مدیای مورد استفاده نمی شوند و مکانیسم آنها این است که بر روی سطح مدیا می نشینند. این نوع جوهرها برای سالهای بسیار طولانی رنگ خود را حفظ می کنند. اما از معایب آنها این است که گران قیمت بوده و اصولا رنگهای خیلی درخشانی در تصویر نهایی ایجاد نمی کنند.

مقایسه قرارگیری جوهر بر روی کاغذ و نحوه بازتابش نور از روی سطح آن در دو نوع جوهر با ساختار رنگ (Dye) و رنگدانه (Pigment).

انتخاب کاغذ مناسب برای چاپ


امروزه با وجود چاپگرهای پیشرفته این امکان فراهم شده است که عکس بر روی مواد مختلفی که مورد نظر فرد است همچون کاغذ، کرباس، پارچه و غیره چاپ شود. با این وجود اکثر عکاسان هنوز ترجیح می دهند که عکس های خود را بر روی کاغذ چاپ کنند، زیرا حمل و نقل، کادر بندی و قاب کردن آن ساده تر است.

برای چاپ عکس از کاغذهای مختلفی استفاده می شود. انتخاب هیچ نوع کاغذی صحیح یا اشتباه نیست و بستگی به سلیقه عکاس و نوع کاربرد مورد نظر وی خواهد داشت. اگر چه بطور سنتی عکس ها بر روی کاغذ های براق (High-gloss) چاپ می شوند تا حداکثر درخشندگی در رنگ ها ایجاد گردد، ولی امروزه اینگونه نیست و انتخاب های مختلفی صورت می پذیرد.

تقریبا اکثر سازندگان چاپگرها توصیه می کنند که از کاغذهای اختصاصی چاپ که اجازه نمی دهد جوهر به داخل آن نفوذ کند استفاده شود. کاغذها از لحاظ وزن و اندازه براق بودن متفاوتند.

اندازه وزن کاغذ معمولا بر حسب گرم در متر مربع (GSM) گفته می شود. بر اساس وزن کاغذ، میزان نازکی و نرمی یا سختی کاغذ حس می شود. وزن های کم (در حدود 120-150 GSM ) برای بروشورها یا چاپ پوسترهای با کیفیت پایین استفاده می شود. چاپ های استاندارد با کاغذهایی به وزن (150-20 GSM) انجام می پذیرد. وزن های بیشتر (200-300 GSM) برای چاپ های سنگین و ماندگار بکار می روند. گالری ها گاهی از کاغذ های سنگین تر (بیش از 300 GSM) نیز استفاده می کنند که برای نگهداری بلند مدت مناسب می باشند.

کاغذهای عکاسی عمدتا دارای یک پوشش سطحی می باشند. این پوشش موجب براق شدن سطح کاغذ و نیز مقاومت در برابر اشعه فرابنفش می گردد ، همچنین رنگ یا کیفیت تصویر را در مقابل صدمات خارجی مقاوم تر می کند.

سطح کاغذ از نظر پوششی که دارد و میزان براق بودن آن متفاوت است. این تفاوت به علت نوع پوشش (Coating) که بر روی کاغذ عکاسی کشیده می شود اتفاق می افتد. سه نوع کاغذ براق (gloss)، نیمه براق (semigloss)، و مات (matte) موجود می باشد. البته نوعی کاغذ براق که میزان پوشش کشیده شده بر روی کاغذ ضخیم تر است تحت عنوان کاغذ خیلی براق فرا بنفش (High gloss UV) نیز موجود می باشد که مقاومت سطحی آن بیشتر است.

انتخاب نوع کاغذ بر اساس میزان براقی آن به سلیقه و تمایل عکاس بستگی دارد. استفاده از کاغذهای براق عمومیت بیشتری دارد. اگرچه در سالهای اخیر تمایل به استفاده از کاغذهای با بافت مات که تصاویر را کمی لطیف تر نشان می دهد بیشتر شده است.

مقایسه عکس های چاپ شده بر روی کاغذهای مات و براق

تهیه یک نسخه پیش چاپ (Proof) از عکس های مورد نظر


نسخه پیش چاپ (Proof) به نمونه های از چاپ یک نسخه کوچک از عکس هایی که قرار است در اندازه بزرگ چاپ شوند اتلاق می گردد. معمولا عکس های کوچک به شکل یک نوار تست (Test strip) و یا به شکل مجموعه ای از عکس های کوچک در کنار هم تهیه می شوند.

در عکاسی حرفه ای تهیه یک نسخه پیش چاپ (Proof) از عکس ها اهمیت زیادی دارد زیرا نمونه کوچک پیش چاپ، به عنوان مرجع رنگی برای تنظیم فرایند چاپ قبل از اینکه پرینت نهایی عکس گرفته شود مورد استفاده قرار می گیرد و منجر به صرفه جویی در جوهر و کاغذ خواهد شد. اگر کیفیت رنگی و کنتراست مورد نظر در نسخه پیش چاپ مطلوب نبود، خروجی رنگ چاپگر مجدد تنظیم شده و یا در صورت لزوم بر روی پردازش عکس کار می شود و سپس یک نسخه پیش چاپ دیگر تهیه می گردد. این فرایند تا وقتی که نتیجه دلخواه حاصل شود ادامه خواهد یافت.

یک نمونه پیش چاپ از عکس های الیوت ارویت (Elliot Erwith) عکاس برجسته فرانسوی-امریکایی

برای چاپ مطلوب از عکس های دیجیتال، پردازش اولیه عکس، نوع چاپگر، کالیبراسیون آن و انتخاب مدیای مورد استفاده از اهمیت زیادی برخوردار هستند. رنگی بودن یا سیاه و سفید بودن عکس در نحوه پردازش اولیه عکس قبل از چاپ ممکن است کمی تفاوت ایجاد نماید. در عکس های سیاه و سفید کنتراست و تونالیته تصویر اهمیت بسیار زیادی دارد و برای بدست آوردن نتیجه مطلوب لازم است در این خصوص دقت کافی به عمل آورد. با چاپ عکس های رنگی توسط چاپگرهایی که از جوهر سیاه با تونالیته های مختلف استفاده می کنند نتایج بسیار بهتری حاصل می گردد.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                            


منابع:

  1. Grace Fussell (2016). Printing Your Photographs Professionally for the First Time: 10 Things To Know. Retrieve from http://photography.tutsplus.com on Feb 23.
  2. 4over4 Editors (2017). Printing Papers: The Difference Between Uncoated, Gloss and High Gloss UV. Retrieve from www.4over4.com on Feb 24.
  3. Bjorn Petersen (2015). A Guide to Printing Photographs. Retrieve from www.bhphotovideo.com on Feb 24.
  4. Patricia Davis Brown (2015). The Different Types of Printing Methods – Which Is Best For What? Retrieve from https://digthisdesign.net on Feb 25.
  5. Wikihow Editors (2017). How to Print High Quality Photos Using an Inkjet Printer. Retrieve from www.Wikihow.com on Feb 25.
  6. Darrell Payne (2015). Terrific digital photography printing is achievable. Retrieve from www.digital-photography-tips.net on Feb 25.

 

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 203
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات
 

انواع فورمت در عکس های دیجیتال (Digital Image Formats)


     در عکاسی دیجیتال، فایل های الکترونیکی جایگزین فیلم و حتی در موارد زیادی جایگزین عکس های کاغذی شده است. اطلاعات هر تصویر به شکل دیجیتال و در قالب فورمت خاصی تولید و یا ذخیره می گردد. یکی از سوالاتی که همیشه عکاسان با آن مواجه هستند این است که از چه فورمتی برای ذخیره و ارائه عکس هایشان استفاده کنند. در این مقاله سعی شده است که ضمن معرفی شایع ترین فورمت های مورد استفاده در عکاسی، تا حدودی به سوال مذکور پاسخ داده شود.

     قبل از بررسی فورمت های شایع تصاویر، مختصری در مورد مفهوم فشرده سازی تصویر مطالبی بیان خواهد شد.

فشرده سازی فایل تصویر


     وقتی که شما با دوربین عکاسی تصویری را ثبت می کنید، دوربین آن را در حافظه خود ذخیره می نماید. برای اینکه بتواند تعداد بیشتری عکس ذخیره کند، عکس ها را فشرده می کند. بنابراین فشرده سازی تصویر (Image Compression) به معنی کوچک کردن اندازه فایل تصویر است تا بتوان در فضای کمتری آن را ذخیره کرد و یا بتوان آن را به علت کوچک تر شدن اندازه ، سریعتر جابجا نمود.

     بطور کلی فشرده سازی تصویر به دو گونه انجام می شود:

  • فشرده سازی بدون از دست رفتن اطلاعات تصویر (Lossless)
  • فشرده سازی با ازدست رفتن مقداری از اطلاعات تصویر (Lossy)

     روش فشرده سازی بدون از دست رفتن اطلاعات برای ذخیره سازی (Archive) تصویر مناسب است زیرا اطلاعات فایل کاهش نمی یابد و کیفیت تصویر تماما حفظ می شود.

     در روش های فشرده سازی کاهنده اطلاعات، حجم فایل و کیفیت آن کاهش می یابد. این وضعیت برای انتقال سریع تصویر، ارائه در رسانه های مختلف یا شبکه های اینترنتی که عموما نیازی به کیفیت های بالای تصویری ندارند بکار می رود.

     بعضی از فورمت هایی که در ادامه توضیح داده خواهد شد، برای فشرده سازی تصاویر استفاده می شوند و بعضا کاربردهای خاصی دارند که در جای خود به آنها اشاره خواهد شد. بعضی فورمت ها نیز قابلیت فشرده سازی ندارند و کاربرد آنها قابلیت حفظ و انتقال همه اطلاعات مربوط به تصاویر است.

با افزایش فشرده سازی تصویر، حجم فایل کوچکتر می شود و همزمان کیفیت تصویر نیز کاهش می یابد.

شایعترین فورمت های تصویر(Image Formats)


     دوربین های عکاسی دیجیتال تصاویر گرفته شده را می توانند فقط در قالب فورمت های خاصی که برای آنها تعریف شده است ثبت نمایند. تقریبا کلیه دوربین ها قادر به ثبت تصویر در فورمت JPEG می باشند. اکثر دوربین های دیجیتال جدیدتر نیز علاوه بر آن می توانند اطلاعات خام تصویر را در فایل ویژه ای که تحت عنوان خام یا RAW گفته می شود ذخیره نمایند. البته در دوربین های خاصی نیز ممکن است تصاویر در فورمت های دیگر همچون TIFFثبت شوند.

     تصاویر دیجیتال در جاهای مختلف با فورمت های گوناگونی ارائه می شوند. شاید بالغ بر بیست نوع فورمت وجود دارد که در تصاویر دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرند. انتخاب فورمت صحیح برای کاربردی که مورد نظر است بسیار اهمیت دارد.

در عکاسی دیجیتال استفاده از بعضی انواع فورمت ها شایع تر است:

فورمت RAW


     فورمت RAW در خیلی از دوربین های دیجیتال قابل دستیابی می باشد. در واقع یک فایل خام از کلیه اطلاعات عکس است که دوربین عکاسی ثبت نموده است.

     لازم است فایل های RAW توسط یک نرم افزار ویرایش عکس آماده سازی شوند. بنابراین برای استفاده از این نوع فورمت لازم است فرد توانایی استفاده از نرم افزارهای مربوطه را داشته باشد.

     حجم این نوع فایل ها زیاد است و فضای زیادتری از حافظه دوربین را اشغال می کند. عکاسان حرفه ای از این نوع فایل استفاده می کنند به این علت که می توانند از حداکثر کیفیت تصویر استفاده کنند و بدون نگرانی از کاهش کیفیت آن، اقدام به ویرایش آن نمایند.

     در دوربین های عکاسی دیجیتال بیشترین کیفیت عکس با استفاده از فورمت RAW قابل دستیابی می باشد.

چند نمونه پسوند مربوط به فورمت RAW در دوربین های عکاسی مختلف

فورمت DNG


     سازندگان دوربین عکاسی فورمت RAW اختصاصی خود را تولید می کنند و این می تواند موجب محدودیت در خواندن فایل ها و ذخیره بلند مدت آنها شود. شرکت ادوبی (Adobe) یک فایل خام به نام DNG تولید کرد که در همه نرم افزارها مشترک باشد و بتوان اطلاعات فایل های خام را در قالب آن ذخیره نمود.

     خیلی از دوربین ها ی عکاسی این نوع فایل را تولید نمی کنند و برای ایجاد آن باید فایل RAW دوربین را به آن تبدیل نمود.

 

فورمت JPEG


     فورمت JPEG یک فورمت فشرده استاندارد است که توسط اکثر برنامه های نرم افزاری قابلیت نمایش دارد. تقریبا همه دوربین های دیجیتال فایل خروجی JPEG دارند. حتی خیلی از آنها قابلیت ثبت عکس با فورمت JPEG را با سطوح کیفیتی مختلف دارا می باشند.

     از این فورمت می توان برای ارائه عکس در شبکه های اجتماعی، نمایش عمومی، استفاده در نشریات و چاپ نیز استفاده نمود زیرا عموما سیستم ها و برنامه های مورد استفاده آن را پشتیبانی می کنند.

     به علت فشرده سازی اطلاعات در این نوع فایل ها مقداری از جزئیات و کیفیت تصویر از بین می رود. میزان فشرده سازی اطلاعات اولیه عکس در فورمت JPEG در حدود 10:1 تا 20:1 می باشد. اصولا این فورمت مناسب ویرایش در نرم افزارهای ویرایش عکس نمی باشد. در دوربین ها معمولا امکان انتخاب سطوح مختلف کیفیتی برای JPEG وجود دارد. بالاترین کیفیت، کمترین فشرده سازی را داراست.

     فایل JPEG مناطق شفاف (Transparency) را پشتیبانی نمی کند و امکان ایجاد تصاویری که بخش هایی از آنها شفاف یا ترانسپرنت است وجود نخواهد داشت.

     حجم فایل JPEG کوچک است و در یک فضای دیجیتالی محدود، امکان ذخیره سازی فایلهای بیشتری فراهم می کند.

     فورمت JPEG تا 24 بیت (یا 16 میلیون) رنگ را می تواند پوشش دهد و مناسب برای استفاده در شبکه های اجتماعی، آلبوم های عکس و چاپ های کوچک می باشد.

فورمت TIFF


     فورمت TIFF بسیار انعطاف پذیر است و با اکثر برنامه های گرافیکی سازگار است. این فورمت طیف گسترده ای از رنگ ها را پوشش می دهد.

     فورمت TIFF مناسب ترین شکل ذخیره سازی برای فایل های تصویری است و معمولا چاپ های بزرگ و با کیفیت از عکس ، با این فورمت انجام می شود. چاپخانه ها معمولا متقاضی این نوع فایل هستند.

     همچنین فورمت TIFF قابلیت استفاده در اکثر نرم افزارهای ویرایش عکس را داراست. اکثر سیستم های رنگی همچون RGB، CMYK، Lab و Indexed Color را پوشش می دهد و توانایی ایجاد تصاویری که دارای عناصر شفاف (Transparent) هستند را نیز دارد.

     لایه های فوتوشاپ در فورمت TIFF قابل ذخیره شدن هستند. در این موارد اندازه فایل می تواند بسیار حجیم شود. توانایی ذخیره اطلاعات در فایل TIFF بسیار بالاست. گاهی بزرگی فایل های با فورمت TIFF مشکلاتی نیز به همراه دارد از جمله افزایش زمان بارگذاری آن در هنگام مشاهده یا ویرایش و همچنین حجم بالایی از فضای دیسک که در هنگام ذخیره کردن اشغال می نماید.

     این فورمت برای نمایش تصاویر در شبکه های اجتماعی و وب مناسب نمی باشد، زیرا علاوه بر اینکه معمولا اندازه آن بزرگ است، هر سایت یا شبکه ای نیز قادر به نمایش درست آن نخواهد بود. فورمت TIFF مناسب ترین نوع فایل برای ذخیره (Archive) و چاپ (Print) تصاویر با کیفیت بالا می باشد.

پسوند فایل های RAW ، DNG ، JPEG و TIFF

فورمت PSD


     فورمت PSD یک فورمت اختصاصی برای نرم افزار فوتوشاپ (Photoshop) است و با سایر برنامه های شرکت ادوبی (مثل Illustrator ، InDesign ، Premiere، After Effects ) سازگاری دارد. PSD فورمت پیش فرض در ذخیره فایل های خروجی فوتوشاپ است.

     در این فورمت می توان کلیه لایه ها و فعالیتهای ویرایشی که در فوتوشاپ بر روی عکس انجام گرفته است را ثبت نمود. فورمت PSD برای ویرایش مجدد عکس نیز مناسب است و می توان آن را به راحتی به هر فورمت دیگری تبدیل نمود.

     PSD برای به اشتراک گذاری مناسب نمی باشد، زیرا فقط در فوتوشاپ یا سایر برنامه های شرکت ادوبی قابل باز شدن است.

     استفاده از این فورمت بیشتر در هنگامی که بر روی تصویر کار می کنید مناسب است. در این حالت می توانید به راحتی به آن مراجعه و ویرایش تصویر را ادامه دهید.

فورمت PNG


     با فورمت PNG می توان عکس را بدون از دست رفتن کیفیت تصویر، ذخیره نمود. از ابتدا فورمت PNG برای استفاده در شبکه (Web) طراحی شد ولی در مواقعی که لازم است عناصر شفاف (Transparent) در فورمت عکس موجود باشد، بسیار مناسب است.

     فایل PNG اصولا حجیم و بزرگ است و در مواقعی که در تصویر نیازی به عناصر شفاف ندارید، برای استفاده در صفحات وب (web) مناسب نمی باشد و استفاده زیاد از آنها موجب کندی شبکه و مصرف بیش از حد پهنای باند (Bandwidth) خواهد شد.

     فورمت PNG حداکثر 256 رنگ را پوشش می دهد و برای چاپ (Print) نیز مناسب نمی باشد.

فورمت GIF


     فورمت GIF یک فورمت بسیار فشرده است که اختصاصا برای اینترنت طراحی شده است تا به علت حجم بسیار کوچکش، بتوان آن را به سرعت انتقال داد. در صفحات وب که گرافیک کمی لازم است کاربرد دارد و یک فورمت مورد توجه در اینترنت می باشد.

     کیفیت تصاویر در این فورمت بسیار پایین است. اگر عکسی که از نظر رنگی کیفیت بالایی داشته باشد را به فورمت GIF تبدیل کنید، با کاهش طیف رنگی به 256 رنگ یا کمتر، عملا بیشتر کیفیت رنگی را حذف نموده اید زیرا فایل GIF فقط می تواند حداکثر 256 رنگ ( 8 بیت) را پوشش دهد.

     در فورمت GIF امکان نمایش تصاویر متحرک با حجم و کیفیت پایین وجود دارد. همچنین می تواند عناصر شفاف (Transparency) را پوشش دهد.

     فورمت GIF برای تهیه عکس های با کیفیت بالا اصلا مناسب نمی باشد. بیشترین کاربرد آن برای انتقال تصاویر متحرک ، نمودارها، لوگوها و تصاویر با کیفیت پایین در شبکه و اینترنت می باشد.

فورمت BMP


      فورمت BMP در ابتدا توسط شرکت مایکروسافت و برای استفاده در ویندوز ساخته شد. حجم فایل های BMP بزرگ هستند و اطلاعات رنگی را بدون هیچگونه فشرده سازی در خود ذخیره می کنند. تصاویر با فورمت BMP غنی از رنگ می باشند. گاهی به آنها فورمت رنگی (Paint Format) نیز می گویند.

     فورمت BMP برای چاپ عکس مناسب است. این فورمت خیلی پرطرفدار نیست. قابلیت فشرده سازی خوبی ندارد. به علت بزرگی سایز برای صفحات وب و اینترنت مناسب نمی باشند و اصولا مزیت خاصی نسبت به سایر فورمت های تصویری ندارد.

پسوند فایل های PSD ، PNG ، GIF و BMP

عکاسان حرفه ای چه نوع فورمتی را بکار می برند؟


     هنگامی که تصاویر در فورمت JPEG گرفته می شود، تصویر حدود 5% از کیفیت خود را از دست می دهد. با هر بار ویرایش فایل های JPEG ، در هنگام ذخیره سازی مجدد ، حدود 5% دیگر نیز از کیفیت آن کاهش خواهد یافت. به عبارتی این نوع فورمت برای کارهای ویرایش حرفه ای عکس مناسب نمی باشد.

     عکاسان حرفه ای معمولا عکس های خود را با فورمت RAW می گیرند. بعضی از آنها فایل خـام را به فورمـت DNG تبدیل می کنند و آن را ویرایش و ذخیره می نمایند.

     توصیه می شود تصاویر RAW پس از ویرایش، در فورمت TIFF ذخیره و آرشیو شوند. با هربار بازکردن تصویری با فورمت TIFF و سپس ویرایش آن، مجددا آن را با فورمت TIFF ذخیره کنید. در این حالت کیفیت تصویر کاهش نخواهد یافت. البته بعضی افرادی که با فوتوشاپ کار می کنند و خصوصا کار ویرایش عکس را در چندین مرحله انجام می دهند، در حین اجرای کار فایل را در فورمت PSD که فورمت اختصاصی فوتوشاپ است ذخیره می کنند و در آخر ، تصویر نهایی را با فورمت TIFF ذخیره می نمایند.

     توجه داشته باشید اگر فایل خود را در فورمت TIFF همراه با لایه های آن ذخیره کنید، حجم آن خیلی زیاد می شود. در صورتیکه بخواهید فایل TIFF شما از حجم مناسب تری برخوردار باشد، بایستی آن را به صورت بدون لایه ذخیره کنید.

     برای چاپ (Print) عکس نیز فورمت TIFF را بکار می برند. این فورمت به عنوان فورمت استاندارد برای چاپ شناخته شده است. همچنین بعضی عکاسان قبل از انجام چاپ عکس، سیستم رنگی عکس را که RGB است به سیستم رنگی CMYK تبدیل می کنند.

     این سیستم در صنعت چاپ کاربرد دارد. RGB برای دیدن عکس در مونیتور مناسب است زیرا مونیتور نیز از همین سیستم رنگی استفاده می کند. ولی برای اینکه رنگ های مورد نظر در چاپ همانطور که در عکس دیده می شود ایجاد گردند، سیستم رنگی CMYK نتیجه خیلی بهتری خواهد داد.

     برای نمایش عکس های دیجیتال معمولا از فایل JPEG استفاده می شود. در سایز های کوچکی که از تصاویر در شبکه ها و اینترنت استفاده می شود معمولا از فشرده سازی بیشتری در فایل های JPEG استفاده می کنند تا حجم فایل کاهش یابد و سریعتر بارگذاری شود. در این موارد اگر دقت کنید می توانید با حداقل کاهش در کیفیت تصویر، حجم فایل را به کمترین حالت خود برسانید.

     برای استفاده عکس در شبکه و اینترنت، علاوه بر JPEG از فورمت GIF و گاهی PNG نیز استفاده می شود.

     در مثال زیر تصویر توت فرنگی با یک اندازه ثابت در فورمت JPEG و با دو سطح فشردگی ذخیره شده است. علی رغم اینکه حجم تصویر سمت راست نزدیک به چهار برابر کوچکتر است، کاهش کیفیت شدیدی نسبت به تصویر سمت چپ دیده نمی شود.

تصویر توت فرنگی در اندازه (400X267) پیکسل و در فورمتJPEG با دو سطح فشردگی مختلف

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری               


منابع:

  1. Michael Archambault (2015). 5 Common File Types in Photography and When You Should Use Each One. Retrieve from https://petapixel.com on Dec 10.
  2. Kav Dadfart (2017). Understanding all the Different Image File Formats. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Dec 10.
  3. Webdesigner Edit team (2016). Understanding the Most Popular Image File Types and Formats.Retrieve from https://1stwebdesigner.com on Dec 11.
  4. James David (2011). An Introduction to Photo File Formats.Retrieve from https://photography.tutsplus.com on Dec 12.
  5. Exposure Guide Editors (2017). Image File Formats: Understanding Digital Photo File Formats. Retrieve from www.exposureguide.com on Dec 12.
  6. Sam Lundquist (2016). Image file formats: everything you’ve ever wanted to know. Retrieve from https://99designs.com on Dec 14.
تعداد بازدید از این مطلب: 267
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

معرفی پلاگین ACR یا (Adobe Camera Raw) در فوتوشاپ


     قبل از اینکه به معرفی پلاگین ACR یا ادوبی کمرا راو (Adobe Camera Raw) بپردازیم، لازم است ابتدا با فورمت خام (RAW) تصویر آشنا شویم.

فورمت خام (RAW) چیست؟

     تصویری که با فورمت خام (RAW) توسط یک دوربین عکاسی دیجیتال گرفته شده است شامل فایل دیجیتالی است که کلیه اطلاعات تصویر را در بر دارد و بدون اینکه در دوربین پردازش شده باشد، بدست آمده است. در واقع RAW یک فایل خام از کلیه اطلاعات عکس می باشد که دوربین عکاسی ثبت نموده و هنوز پردازشی بر روی آن انجام نگرفته است. برای استفاده از این فایل، بایستی ابتدا آن را به یکی از فورمتهای رایج عکس تبدیل نمود تا قابلیت نمایش، چاپ و یا استفاده در شبکه یا اینترنت را پیدا کند.

     فایل RAW به علت اینکه همه اطلاعات اولیه تصویر را دارا می باشد مناسب ترین فورمت برای پردازش و ویرایش تصاویر دیجیتال است و با کمک آن می توان بیشترین کیفیت ممکن از عکس گرفته شده را بدست آورد.

     برای اطلاعات بیشتر در مورد انواع فورمت های مورد استفاده در فایل های تصویری می توانید به مطلب " انواع فورمت در عکس های دیجیتال (Digital Image Formats) "در همین سایت مراجعه نمایید.

نمایی از محیط پلاگین ACR

کاربرد پلاگین ACR (Adobe Camera Raw)

     در عکاسی با فورمت RAW فایل های تصویری بدست آمده خام بوده و نیاز به ویرایش در برنامه نرم افزاری مخصوص خواهد داشت. بعضی از تولید کنندگان دوربین عکاسی و همچنین چندین شرکت تولید کننده نرم افزار، برای ویرایش فایل های خام ، نرم افزارهای ویژه ای ارائه داده اند. شرکت ادوبی نیز برای ویرایش فایل های RAW چندین برنامه ارائه کرده است. از جمله برنامه Adobe Lightroom که اصولا برای ویرایش عکس طراحی و به بازار عرضه گردید.

     با توجه به سابقه نرم افزار فوتوشاپ و وسعت کاربران آن، پلاگین ادوبی کمرا راو یا ACR (Adobe Camera Raw) توسط شرکت ادوبی (Adobe) برای ویرایش فایل های خام (RAW) در محیط فوتوشاپ طراحی و تولید شد. این برنامه در نسخه های جدیدتر گسترش بیشتری یافت و ابزارهای آن کاربردی تر شدند. پلاگین ACR در حال حاضر یکی از پر مخاطب ترین برنامه های ویرایش عکس های خام است که عمدتا توسط کاربران فوتوشاپ استفاده می شود.

ACR در مقایسه با فوتوشاپ

اصولا فوتوشاپ یک برنامه ویرایشگر بر پایه پیکسل (Pixel-based) است. یعنی وقتی در محیط فوتوشاپ کار می کنید، تغییرات اعمال شده بر روی پیکسل ها خواهد بود. این روند اصولا تخریبی (Destructive ) خوانده می شود زیرا اطلاعات اولیه تصویر را تغییر می دهد. در نقطه مقابل ویرایش بر پایه پیکسل، ویرایش پارامتریک (Parametric ) قرار دارد که یک ویرایش غیرتخریبی (Non-destructive) است و برنامه کمرا راو (ACR) از این نوع است. در ACR در واقع اطلاعات تصویر تغییر نمی کند بلکه دستورات و تنظیمات نحوه نمایش آن اطلاعات که به آن فراداده یا متادیتا (Metadata) می گویند تغییر می کند و آن تغییرات را بطور جداگانه ذخیره می نماید.

بطوریکه هر زمان لازم باشد می توان مجددا شکل اولیه فایل خام را مشاهده کرد. بنابراین با ویرایش متادیتا و ذخیره آن در کنار فایل اصلی فقط نحوه نمایش فایل خام تغییر می کند و آنچه ما مشاهده می کنیم در واقع فایل ویرایش شده نیست.

در این حالت هیچ تغییری در تصویر اصلی ایجاد نشده و دستورالعمل و تنظیمات نمایشی و ویرایشی آن نیز بطور جداگانه ای در کنار آن ذخیره شده است. شما می توانید هر چند باری که بخواهید این متادیتا را تغییر دهید و ویرایش کنید بدون اینکه در اطلاعات اولیه تصویر تغییری ایجاد شود.

 

محیط فوتوشاپ در مقایسه با پلاگین ACR

     هنگامی که ما از فایل RAW با فورمت دیگری مثل TIFF یا JPEG خروجی می گیریم، در این مرحله در واقع دستورالعمل ها و تنظیمات کمرا راو به پیکسل های تصویر اعمال می گردد و تصویر با فورمت جدید ذخیره می شود. در این مرحله، اگر فورمت جدید در برنامه فوتوشاپ تحت ویرایش قرار گیرد، نوع آن یک ویرایش تخریبی خواهد بود.

     نکته مهم اینکه فراموش نکنید که برنامه کمرا راو (ACR) جایگزین فوتوشاپ نیست و برای رقابت با آن طراحی نشده است! اصولا ACR باید نقطه شروع در اتاق تاریک (دیجیتالی) شما باشد، یعنی جایی که پردازش اولیه و توسعه تصویر اتفاق می افتد و در صورت لزوم برای تکمیل ویرایش ، آن را به محیط فوتوشاپ انتقال می دهید و عملیات تکمیلی را به انجام می رسانید.

ویژگی های پلاگین ACR

     در ACR ابزارهای(Tools) متعددی وجود دارد که می توان با آنها مواردی همچون میزان نوردهی (Exposure)، کنتراست (Contrast)، روشنایی (Brightness)، رنگ (Color)، تراز سفیدی (White balance)، تونالیته (Tone)، شارپنس (Sharpness)، اصلاح اعوجاج رنگی (Chromatic Aberration) و تنظیماتی از این دست را به خوبی انجام داد. از خصوصیات خوب ابزارهای ACR می توان به کنترل بالا در عین سادگی استفاده از آنها اشاره کرد.

     در نسخه های جدیدتر ACR کاربردهای هر ابزار بهبود زیادی یافته است بطوریکه با مهارت پیدا کردن در استفاده از آنها شاید بتوان گفت در اکثر موارد از خروجی ACR تصویر نهایی و مطلوبی بدست می آید که معمولا نیازی به ویرایش های بیشتر یا تکمیلی در محیط فوتوشاپ نخواهد داشت.

     با این وجود خیلی از متخصصین فوتوشاپ عقیده دارند که ACR پردازنده بسیار خوبی برای تبدیل تصاویر خام و ارتقای آن به عنوان یک توسعه دهنده (Developer) است و از طرفی فوتوشاپ نیز یک ویرایشگر (Editor) قوی تصویر است و توانایی های ویژه ای که دارد همچنان در ویرایش عکس مورد استفاده می باشد.

     تنظیمات کلی که در ACR انجام می شود در محیط فوتوشاپ نیز قابل انجام است، ولی در ACR ابزارهای مذکور بطور اختصاصی برای فایل های خام و با دسترسی های ساده تری تدارک دیده شده اند. به عبارتی برنامه ACR اختصاصا برای ویرایش عکس طراحی شده است در حالیکه فوتوشاپ اصولا علاوه بر ویرایش عکس، در طراحی گرافیکی و زمینه های چند رسانه ای نیز بطور اختصاصی بکار می رود.

    پلاگین ACR در واقع جایی است که پردازش اولیه عکس انجام می شود و تنظیماتی که کل تصویر را تحت تاثیر قرار می دهد در آنجا اتفاق می افتد. برای انجام تنظیمات منطقه ای یا خاص، می توان از محیط فوتوشاپ استفاده کرد که توانایی های فوق العاده ای در این زمینه دارد.

     یک عکاس برای ویرایش عکس های خود نیازی به استفاده از کلیه امکانات و ابزارهای فوتوشاپ نخواهد داشت. خصوصا اینکه همان عملیاتی که در محیط کمرا راو (ACR) انجام می دهد در مواردی در محیط فوتوشاپ وقت گیرتر و دشوارتر انجام خواهد پذیرفت. پلاگین ACR در واقع برای ساده تر کردن فرایند ویرایش تصاویر برای عکاسان طراحی شده است.

     از ویژگی های دیگر ACR این است که می توان به راحتی عکس های مشابه را در یک زمان ویرایش نمود، چیزی که معمولا در فوتوشاپ به راحتی امکان پذیر نمی باشد. این خاصیت موجب صرفه جویی در زمان و انرژی عکاس خواهد گردید.

     همچنین می توان تنظیمات یک تصویر را که ذخیره شده است، برای تصویر دیگری بکار گرفت، بدون اینکه هیچ فعالیت اضافه دیگری بر روی آن اعمال نمود.

چند نمونه از ابزارهای پلاگین ACR

نصب برنامه ACR و بازکردن فایل های خام

     از نسخه CS5 فوتوشاپ به بعد، ACR به همراه برنامه فوتوشاپ ارائه شده است و با نصب فوتوشاپ، پلاگین ACR نیز نصب می گردد. ولی در نسخه های قبل تر لازم است پلاگین آن (ACR Plug-in) جداگانه نصب شود.

     پس از نصب پلاگین ACR، هنگامی که برنامه فوتوشاپ را باز می کنید، اگر از قسمت منوی File اقدام به باز کردن یک فایل تصویری خام (RAW) نمایید، بطور خودکار فایل مذکور در محیط ACR باز خواهد شد. همچنین در حالتی که برنامه فوتوشاپ باز نیست، اگر از داخل محیط کامپیوتر نسبت به باز کردن یک فایل RAW در برنامه فوتوشاپ اقدام کنید، پس از باز شدن فوتوشاپ، فایل ابتدا در محیط ACR باز می شود. به عبارتی فایل تصویری خام لازم است ابتدا توسط برنامه ACR پردازش شود و سپس خروجی آن قابلیت باز شدن در محیط فوتوشاپ را خواهد داشت.

برنامه ACR به عنوان فیلتر در فوتوشاپ

در نسخه های جدید نرم افزار فوتوشاپ (Photoshop ) فیلتر جدیدی به نام Camera Raw filter تعبیه شده است که در واقع اکثر امکانات پلاگین ACR را دارا می باشد و اجازه می دهد بدون تاثیر تخریبی خاصی بتوان تصاویر را در داخل محیط فوتوشاپ ویرایش نمود و نیازی نیست جداگانه وارد محیط ACR شد.

فیلتر Camera Raw اگرچه تمامی امکانات ACR را ندارد ولی تعداد زیادی از ابزارهای کاربردی آن اعم از تنظیمات تراز سفیدی، شارپنس، کنترل رنگ و خیلی موارد دیگر را در اختیار کاربر قرار می دهد. برای استفاده از این فیلتر نیازی نیست که حتما فایل تصویری توسط ACR پشتیبانی شود و همچنین می توان آن را بر روی هر لایه ای از تصویر که بخواهید استفاده نمایید.

 

مسیر دسترسی به فیلتر Camera Raw در محیط فوتوشاپ

    همچنین در هر مرحله ای از فرایند ویرایش عکس می توان از آن استفاده کرد و همچون ACR نیازی نیست که حتما در ابتدای کار که عکس را باز می کنید، آن را بکار ببرید.

     برای استفاده از این فیلتر، پس از انتخاب لایه مورد نظر خود، از قسمت فیلتر ها، Camera Raw filter را انتخاب می کنید. با باز شدن فیلتر می توانید از ابزار های (Tools) آن برای ویرایش آن لایه از تصویر استفاده کنید. پس از انجام ویرایش های مورد نظر خود با فشردن کلید تایید (OK) ، تمام ویرایش هایی که انجام داده اید بر روی آن لایه اعمال خواهد شد.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                       

منابع:

  1. Helen Bradley (2017). Adobe Camera Raw (ACR) as a Photoshop Filter . Retrieve from http:// digital-photography-school.com on Dec 20.
  2. Phlearn Editors (2017). How to Use Adobe Camera Raw in Photoshop. Retrieve from https://phlearn.com on Dec 20.
  3. Steve Patterson (2017). Camera Raw vs Photoshop – Which Should I Use? Retrieve from www.photoshopessentials.com on Dec 21.
  4. Jennifer Earley (2017). What Is Adobe Camera Raw And Why Should I Use It? Retrieve from www.laughing-lion-design.com on Dec 22.
  5. Liz Walker (2011). The Complete Digital Photo Manual, 1th ed. Carlton Book Limited, UK.
  6. Tom Ang (2008). Digital Photography: Masterclass, 1th ed. Dorling Kindersley Limited, UK.
تعداد بازدید از این مطلب: 331
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

مینیمالیسم در عکاسی (Minimalism)


     مینیمالیسم یا کمینه گرایی (Minimalism) نوعی سبک هنری است که توسط تعداد زیادی از هنرمندان در قرن بیستم بکار گرفته شد. در این سبک (Style) از حداقل عناصر بصری همچون خط، بافت، شکل، رنگ و ... در ایجاد یک اثر هنری استفاده می شود. رویکرد عکاسان مینیمالیست بر نحوه ثبت تصاویر با یکدیگر متفاوت است. بعضی بر شکل ها و عده ای بر الگوهای تکرار شونده تمرکز می کنند. گروهی نیز تصاویری را که از فضاهای خالی پر است را به عنوان تصاویر مینیمالیستی باور دارند. این موضوع که همه عکاسان دیدگاه یکسانی از مینیمالیسم ارائه نمی دهند باعث شده است که تعریف آن در عکاسی کمی مشکل گردد.

عکاسان رویکردهای مینیمالیستی مختلفی دارند.

عکاسی مینیمالیستی چیست؟


     مینیمالیسم از دید خیلی از افراد رویکردی است که بطور کلی درباره سادگی (Simplicity) است و عکاسی مینیمالیستی (Minimalist Photography) را عکاسی از کمترین ها می دانند درحالیکه این تعریف شاید تعریف کاملی از مینیمالیسم نباشد. تعاریف متعدد دیگری نیز از مینیمالیسم ارائه شده است که محوریت اکثر آنها ساده سازی و بهترین روش برای رسیدن به یک ایده است.

     اگر بخواهیم چکیده نظرات مختلف در خصوص مینیمالیسم را بیان کنیم می توان گفت مینیمالیسم در باره رسیدن به ذات چیزهاست. ایجاد مفهومی ذهنی که بر اساس درک مخاطب تفسیر و معنی می شود. مینیمالیسم روند کنار گذاشتن عناصر غیرضروری و رسیدن به نهایت ایجاز در یک اثر هنری است.

     مینیمالیسم فرایندی کاهنده است که هر آنچه غیرمهم می باشد را حذف می کند یا به حداقل می رساند و آنچه مهم است را باقی می گذارد. عکاسی مینیمالیستی سعی می کند تا به طبیعت واقعی سوژه دست یابد. این نوع عکاسی در مورد اشکال یا رنگ های ساده نیست، بلکه تلاش می کند تا یک ایده یا احساس را در خالص ترین حالت آن ثبت نماید.

     البته بعضی از هنرمندان ممکن است با این مفهوم از مینیمالیسم موافق نباشند و این موضوع لزوما به معنی دریافت اشتباه آنها از این سبک نخواهد بود.

     عکاسی مینیمالیستی می تواند به شدت ساده باشد ولی در عین حال جنبه نمایشی بسیار قدرتمندی را در ثبت تصاویر ارائه دهد. توجه به این نکته مهم است که درک، تفسیر و اجرای آثار مینیمالیستی به شکلی اثربخش، نیاز به دانش، تفکر و تجربه خواهد داشت.

تصاویر مینیمالیستی عموما با مفهوم سادگی همراه هستند.

تاریخچه مختصر مینیمالیسم


     پس از جنگ جهانی دوم جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی (Abstract Expressionism) در امریکا ایجاد شده بود و جریان هنری غالب را تشکیل می داد. در دهه شصت میلادی جنبش مینیمالیسم توسط هنرمندانی که عموما نقاش بودند و احساس می کردند باید از هنر کهنه و آکادمیک پا را فراتر گذاشت، ایجاد گردید. موجی از تمایلات هنری جدید و سبک هایی که در گذشته متداول بود و دوباره کشف شده بودند، جوانان هنرمند را به سوی گذر از مرزهای متداول تشویق می کرد. مینیمالیست ها با حذف هر نوع استعاره ای در هنر ، با اکسپرسیونیسم انتزاعی فاصله گرفتند. آنها به خلق آثار هنری رو آوردند که از لحاظ ظاهری از ساختار هنرهای زیبا (Fine art) به دور بود بطوریکه در ایجاد این آثار با رویکردهای هندسی و اشکال بکار رفته در آنها بصورتی هدفمند از جذابیت های متعارف زیبا شناختی اجتناب می شد. آنها آثار خود را با این مضمون خلق می کردند که یک اثر هنری آن چیزی است که برای انتقال منظور یک فرد بوجود آمده است.

     در انتهای دهه هفتاد میلادی علی رغم مقاومت هایی که از طرف موزه داران، دلالان و ناشران هنری از یک طرف و مخالفت های بخش خصوصی و دولتی از طرف دیگر وجود داشت، مینیمالیسم در امریکا و اروپا رایج شد و گوی سبقت را از سایر سبک های هنری ربود. فلسفه مینیمالیسم از آن زمان تا کنون به عنوان رویکردی در حوزه های مختلف هنری و از جمله عکاسی وارد شده است و در کنار یا همراه با دیگر فلسفه های هنری به راه خود ادامه می دهد.

تصویری مینیمالیستی با استفاده از رنگ و سادگی در عناصر تصویر

الهام بخشی برای عکاسی مینیمایستی


     شاید یکی از مشهورترین جملات در مورد مینیمالیسم این است که، کم زیاد است! ولی پیروی کورکورانه از این تفکر نتیجه بخش نخواهد بود. شاید این فکر برای شروع خوب باشد، اما آنچه در عکاسی مینیمالیستی مهم است ابتدا وجود فکر و سپس توانایی انتقال مفاهیم با حداقل اجزای بصری است بطوریکه فرم جایگزین مفهوم نگردد.

     یکی از روش های تقویت خلاقیت، مرور آثار عکاسان مینیمالیست است. برای شروع سعی کنید فضاهای خالی را در تصاویر خود به گونه ای بکار برید که برای توضیح یا تاکید سوژه موثر باشد. یا اینکه از الگوهای ساده و مسطح در اجزای تصویر استفاده کنید. سعی کنید کادر تصویر خود را فقط با یک عنصر ساده بپوشانید.

استفاده از فضاهای خالی موجب تاکید بر سوژه خواهد شد.

     گاهی اوقات گزینه های فراوانی برای بیان یک موضوع در ذهن شما وجود دارد. یکی از تمرین های موثر برای ایجاد خلاقیت در ثبت تصاویر مینیمالیستی این است که گزینه های ساده را که خلاقیتی به همراه ندارند را از ذهن خود حذف کنید و تلاش نمایید راه حل یا رویکرد جدیدی که تا به حال به آن فکر نکرده اید را بیابید. وقتی در صحنه قرار می گیرید، چشمان خود را کاملا باز کنید و به کل صحنه نگاه کنید، به فضاها توجه کنید، رنگ ها یا عناصر موجود در تصویر را بطور جداگانه تصور کنید و یا آنها را بطور متناوب در ذهن خود نادیده بگیرید تا بتوانید تصویری مینیمالیستی در ذهن خود بسازید.

     می توانید خود را به یک سوژه ساده با یک پسزمینه تک رنگ و با کنتراست بالا محدود نمایید. یا از چیزهای مختلف در برابر یک سطح ساده و صاف در داخل منزل مثل یک پارچه سفید ، عکاسی کنید.

     از زاویه های مختلف دوربین عکاسی برای ثبت تصویر استفاده کنید. به فرم هندسی عناصر تصویر توجه کنید. منابع نور مختلف را در جهات مختلف امتحان کنید. تصمیم بگیرید در محیط بیرون عکاسی کنید و از الگوهای تکرار شونده در فضاهای عمومی عکس بگیرید.

پسزمینه تک رنگ و سوژه ساده یکی از روش های ایجاد تصاویر مینیمالیستی است.

     در کادر تصویر می توانید کل شیء را قرار ندهید و قسمتی از آن را به نمایش بگذارید، این کار روش بسیار خوبی برای تمرین دیدن است. همچنین می توان سوژه را در سطح کادر تصویر در اندازه کوچک نشان داد. طوریکه در ترکیب بندی به شکل یک نقطه دیده شود. توجه کنید که نقطه و خط در عکاسی مینیمالیستی از عناصر مهم بصری به حساب می آیند

     با استفاده از رویکرد مینیمالیستی می توانید عناصری را که موجب درگیری ذهن می شود را حذف کنید. درک مفهوم و فلسفه مینیمالیسم به همراه بکارگیری تکنیک های عکاسانه می تواند نتایج خلاقانه ای در عکاسی شما پدید آورد.

نقطه و خط در عکاسی مینیمالیستی کاربرد فراوانی دارند.

نکات کاربردی در عکاسی مینیمالیستیم


     با استفاده از بعضی روش ها و تکنیک های عکاسی می توان حالت مینیمالیستی مورد نظر برای تصاویر خود را فراهم کرد. توجه کنید که صرف مقداری وقت و تفکر برای رسیدن به مفاهیم بصری مورد نظر ، بسیار مهم است.

     در ادامه چند نکته که می تواند برای این منظور مفید باشد شرح داده می شود.

انتخاب هوشمندانه موضوع

     برای اینکه یک سوژه در یک تصویر نقش غالب داشته باشد حتی اگر نسبت به کل سطح تصویر اندازه آن کوچک باشد، بایستی شکل یا حالت متمایز و یا کنتراست متفاوتی نسبت به سایر عناصر تصویر داشته باشد.

     در عکاسی مینیمالیستی تقریبا همه توجه بر روی سوژه و اهمیت آن متمرکز می شود بطوریکه عناصر بصری دیگری که ممکن است ذهن را از آن منحرف کند، در کادر تصویر به حداقل می رسد. بنابراین هر عنصری در تصویر (غیر از سوژه) باید در حداقل اندازه و در موقعیتی با کمترین جلب توجه قرار داشته باشد مگر آنهایی که برای موضوع عکس از اهمیت زیادی برخوردار باشند. به عبارت دیگر از کمترین عناصر برای بیان موضوع و تشکیل تصویر استفاده گردد.

کنتراست رنگی و اندازه سوژه نسبت به پسزمینه موجب تاکید بر عناصر بصری تصویر می گردد.

ساده سازی در فرایند کار

     در هنگام برنامه ریزی برای اجرای یک کار عکاسانه به شیوه مینیمالیستی بایستی ابتدا در مورد آن فکر کنید و سعی نمایید تا همه چیز در ساده ترین حالت ممکن باشد. این کار موجب می گردد تا در زمان، صرفه جویی شود و در حین کار دچار سردرگمی نشوید.

     در عکاسی دیجیتال یادگیری تکنولوژی های جدید بسیار با ارزش است. افزایش توانایی در بکارگیری تجهیزات مورد نیاز عکاسی و نرم افزارهای ویرایش عکس می تواند در ساده کردن جریان عکاسی تا رسیدن به نتیجه نهایی بسیار اثربخش باشد.

ساده کردن و حذف عناصر بصری غیرلازم

     قاعده اساسی در عکاسی مینیمالیستی، ساده کردن عناصر تصویر است بطوریکه همیشه در این نوع عکاسی رویکردی تقلیل گرایانه حضور دارد. این نوع عکاسی از یک موقعیت غیرمینیمالیستی شروع می شود و در یک فرایند کاهشی با از بین بردن هر آنچه که اهمیت ندارد، به آنچه که مهم است می رسد.

     بنابراین در تصاویر مینیمالیستی حتی الامکان جزئیات غیر ضروری یا غیرلازم را باید از ترکیب تصویر خارج نمود. البته این کار به معنی کسالت آور کردن تصویر یا حذف عناصر بصری جذاب نمی باشد. در عکاسی مینیمالیستی حذف شلوغی در پسزمینه تصویر بدون اینکه عناصر ضروری تصویر از دست برود از مهارت های لازم است.

     برای تاکید بر روی سوژه یا یک عنصر بصری خاص، باید طوری آن را در ترکیب عکس قرار داد که اگر چه سطح خیلی زیادی از تصویر را نیز نپوشانده باشد ولی به عنوان یک عنصر بصری قوی دیده شود. مثلا فردی را در نظر بگیرید که در کنار یک دیوار عظیم ایستاده است.

     اگر پس از ثبت عکس، جزئیات اضافی یا غیرلازم در تصویر وجود داشته باشد، خصوصا اگر در نواحی کناری تصویر قرار گرفته باشد می توان در مرحله ویرایش دیجیتال با برش تصویر (Crop) آنها را حذف نمود. البته اگر عناصر مذکور در ناحیه میانی تصویر باشند، این روش موثر نخواهد بود. بعضی عکاسان نیز با روش های دیجیتال و استفاده از نرم افزارهای ویرایش تصویر (همچون فوتوشاپ) اقدام به از بین بردن عناصر زائد می نمایند.

حذف جزئیات غیرلازم از کادر تصویر از اصول عکاسی مینیمالیستی است.

استفاده از لنز های زوم و افزایش یا کاهش فاصله کانونی

     هنگام کادر بندی تصویر توجه کنید که وجود فضا در اطراف سوژه در برجسته کردن آن تاثیر دارد ولی از طرف دیگر اگر عناصر غیرلازم در صحنه وجود داشته باشد می توان با زوم کردن بر روی سوژه، آن عناصر را از محدوده کادر تصویر خارج نمود.

     گاهی با از زوم خارج کردن (خصوصا یک لنز واید) می توان حس فضای بیشتری در تصویر ایجاد نمود که منجر به کوچک تر دیده شدن عناصر نامطلوب تصویر می گردد.

گاهی با کادر بسته، می توان فضای مینیمالیستی بهتری خلق کرد.

توجه به ترکیب بندی قاب تصویر

     بکارگیری یک ترکیب بندی قوی در عکس مینیمالیستی، کلید رسیدن به بیشترین اثر نمایشی خواهد بود. استفاده از تکنیک های ترکیب بندی همچون قاعده یک سوم ها یا مثلا روش های ایجاد تعادل در تصویر می توانند در نحوه چیدمان عناصر تصویر و محل قرارگیری سوژه موثر باشند.

     در صحنه عکاسی همیشه به اشکال یا خطوط قوی توجه کنید زیرا ممکن است شما را به یک ترکیب مینیمالیستی هدایت کنند. توصیه کلی برای عکاسی مینیمالیستی این است که پیرامون سوژه و صحنه مورد نظر، با نوردهی های گوناگون، فواصل کانونی مختلف لنز و زوایای متفاوت دوربین اقدام به عکاسی کنید و نتایج حاصل را بررسی نمایید.

توجه به ترکیب بندی ، اثر تصویری عکس مینیمال را افزایش می دهد.

استفاده از عمق میدان

     از روش هایی که کمک می کند چشم بر روی سوژه متمرکز شود این است که عناصر بصری موجود در پسزمینه تصویر را از ناحیه فوکوس خارج کنید تا سوژه برجسته تر دیده شود. این کار با ایجاد عمق میدان (DOF) باریک تر امکان پذیر می گردد. علاوه بر آن در نواحی از تصویر که از فوکوس خارج می شود، عناصر موجود به صورت تار و غیرواضح دیده شده و تاثیر بصری کمتری بر ناحیه فوکوس (سوژه) باقی خواهند گذاشت.

با باریک کردن عمق میدان، سوژه برجسته تر دیده می شود.

بکارگیری مناسب رنگ ها

     استفاده از رنگ (Color) در عکاسی مینیمالیستی بسیار شایع است. برای اینکه رنگ عناصر موجود در صحنه عکاسی به خوبی دیده شوند لازم است که نور دهی مناسبی داشته باشند.

     برای ایجاد فضای مینیمالیستی، افراد عموما به دنبال یک رنگ واحد می باشند که پسزمینه و یا سوژه را شامل شود. ولی این حالت معمولا به سختی یافت می شود. بنابراین در هنگام بستن کادر تصویر، چشم خود را به دقت در صحنه بچرخانید و رنگ های مکمل و یا متضاد را شناسایی نمایید.

     ایجاد کنتراست رنگی بین سوژه و مابقی تصویر می تواند موجب برجسته سازی سوژه شود. در مواردیکه رنگ سوژه با رنگ پسزمینه تصویر یکسان است، ایجاد کنتراست در تونالیته عناصر بصری می تواند ضمن برجسته کردن، حس مینیمالیستی به آن ببخشد. البته بعضی عکاسان در مرحله ویرایش دیجیتالی عکس نیز ممکن است به تصاویر خود زمینه رنگی خاصی اضافه نمایند.

در این تصویر از یک رنگ غالب در پسزمینه و سوژه استفاده شده است.

استفاده از خطوط

     در عکاسی مینیمالیستی وقتی که موضوع و سوژه عکس محدود است، وجود خطوط قوی در کادر تصویر می توانند در نتیجه نهایی کار، سرنوشت ساز باشند. خطوط افقی یا عمودی قوی، ساختار تصویر را استحکام می بخشند. خطوط می توانند چشم را در مسیری که مورد نظر عکاس است هدایت نمایند. به عنوان مثال چشم را از مرکز تصویر به گوشه ها و یا به بیرون کادر تصویر هدایت کنند. در تصاویر مینیمالیستی که از حداقل عناصر بصری تشکیل شده اند، نحوه قرارگیری خطوط، شکل آنها و چگونگی ارتباط آنها با سایر عناصر موجود در تصویر از لحاظ نمایشی بسیار مهم است.

خطوط می توانند چشم را در مسیری خاص هدایت کند.

بافت های جذاب

     بعضی از تصاویر مینیمالیستی بدون اینکه عنصر خاصی در آنها به عنوان سوژه قابل تشخیص باشد، کاملا از بافت (Pattern) و رنگ تشکیل شده اند. در این موارد برای جلب توجه مخاطب و انتقال حس تصویر، جذابیت سطوح بکار رفته در عکس بسیار مهم است. با نورپردازی مناسب می توان بافت موجود در سطح عناصر تصویر را برجسته تر کرد و توجه مخاطب را به حالت یا ترکیب خاصی جلب نمود.

در این تصاویر، بافت به خوبی برای انتقال حس بکار رفته است.

تصویر سازی هدفمند

     بسیاری از عکس های مینیمالیستی چشم نواز هستند و با استفاده از خطوط یا رنگ های ساده ، تصاویری هنری خلق نموده اند. اما آنچه بعضی از آنها را از بقیه متمایز می کند مفاهیمی است که توسط آنها به مخاطب منتقل می شود. در تصاویری که از نظر شکلی رویکردی مینیمالیستی (کمینه گرا) دارند باید توجه کرد که آیا صرفا به دنبال خلاصه کردن تصویر و کم کردن عناصر بصری همچون رنگ و یا شکل هستند و یا پیام یا مفهومی را نیز به همراه دارند. آنچه باید همیشه به خاطر داشت این است که مینیمالیسم روشی برای بیان مفاهیم ذهنی است و ساده سازی تصویر بایستی در خدمت آن قرار گیرد نه برعکس بطوریکه فقط شکل کار مینیمال (کمینه) باشد و بیان تصویری خاصی به مخاطب منتقل نگردد. در عکاسی مینیمالیستی به صورت هدفمند از نور، حرکت، عوامل انسانی، فنون ترکیب بندی و سایر اجزاء بصری استفاده می شود تا موضوع مورد نظر با حداقل جزئیات مورد نیاز در قالب تصویر شکل گیرد.

ساده سازی تصویر در رویکرد مینیمالیستی برای تقویت انتقال مفاهیم ذهنی است

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                


منابع:

  1. Darren Rowse (2017). Minimalism in Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Nov 25.
  2. Chris Ford (2017). Exploring Minimalist Photography: History, Philosophy, Inspiration. Retrieve from http://photodoto.com on Nov 28.
  3. Nancy Young (2017). 8 Tips to Become Excellent at Minimalist Photography. Retrieve from http://photodoto.com on Nov 28.
  4. Simon Bray (2010). A 10 Step Guide to Superb Minimalist Photography. Retrieve from http:// photography.tutsplus.com on Dec 4.
  5. Steve Johnson (2014). Minimalist Photography. Retrieve from http://theminimalistphotographer.com on Dec 5.
  6. Russell (2017).7 Ways to Make Your Minimalist Photography More...Minimal? Retrieve from www.lightstalking.com on Dec 5.
  7. Steve Johnson (2013). The Minimalist Photographer,Rocky Nook,Inc. Canada. (ترجمه فارسی: عکاس مینیمالیست، کریم متقی، چاپ اول، کتاب پرگار،1395)
  8. علیرضا سمیع آذر (1392). تاریخ هنر معاصر، جلد دوم:انقلاب مفهومی. چاپ دوم، چاپ و نشر نظر، تهران
تعداد بازدید از این مطلب: 304
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

ژرفانمایی یا پرسپکتیو در عکاسی (Perspective)


از لحاظ تعریف، ژرفانمایی یا پرسپکتیو عبارت است از ارائه تصویر در یک سطح دو بعدی به گونه ای که شبیه به آنچه باشد که چشم بطور سه بعدی می بیند. پرسپکتیو کمک می کند تا عنصر عمق در تصویر به نمایش درآید.

پرسپکتیو به میزان زیادی در ترکیب بندی تصاویر بکار می رود. با ایجاد پرسپکتیو می توان چشم مخاطب را در مسیر مورد نظر هدایت نمود و حس عمق و مسافت را در وی ایجاد کرد. پرسپکتیو ، موقعیت قرارگیری و ارتباط عناصر تصویر با یکدیگر را با تاکید بیشتری به نمایش می گذارد و احساس سه بعدی بودن به تصویر می بخشد.

با استفاده از تکنیک های پرسپکتیو می توان حس عمق را تشدید نمود.

در هنر عکاسی بکارگیری پرسپکتیو (Perspective) و ایجاد حس عمق در تصویر، نقش مهمی در خلق آثار هنری دارد. روش های زیادی برای ایجاد پرسپکتیو در تصاویر وجود دارد که اساسا فنون ترکیب بندی و مبانی بصری را شامل می شوند. شما می توانید با فراگیری نکات مهم و اصول پایه پرسپکتیو، دید عکاسانه خود را ارتقا دهید و با تمرین و ممارست ، فنون مربوطه را در خلق آثار خود بکار گیرید.

خاصیت دید دو چشمی در انسان و ادراک سه بعدی از تصاویری که می بیند عاملی است که این حس سه بعدی را در بیننده ایجاد می کند. رعایت اصول ترکیب بندی و پرسپکتیو می توانند این موارد را در تصویر تقویت نمایند:

  • شکل موضوع (سوژه)
  • حالت موضوع (سوژه)
  • احساس حجم
  • احساس فضا
  • احساس عمق
  • احساس مسافت

پرسپکتیو به عنوان یکی از ارکان مهم در ترکیب بندی تصاویر بر اساس نحوه چیدمان عناصر تصویر،خصوصیات این عناصر، اندازه آنها و ارتباطی که با یکدیگر دارند، شکل می گیرد. بطور خلاصه عوامل اصلی تعیین کننده وضعیت پرسپکتیو در یک تصویر شامل این موارد است:

  • اندازه اجزاء تصویر
  • موقعیت قرارگیری عناصر تصویری
  • فضای بین عناصر تصویری

پرسپکتیو خطی (Linear Perspective)

خطوط موازی(Parallel lines) در فضا همواره در یک امتداد به صورت موازی ادامه می یابند ولی از نظر بیننده ای که از روبرو به آنها نگاه می کند به نظر می رسد که در نقطه ای در بینهایـت همدیگر را قطع می نمایند که به آن نقطه تلاقی (Vanishing point) یا نقطه فرار گفته می شود.

اگر فرض کنید دو خط موازی (مثل ریل قطار یا کناره های یک جاده) در تصویر وجود داشته باشد که از ناحیه نزدیک به دوربین به تدریج دور می شوند، در این حالت علی رغم اینکه دو خط مذکور در واقعیت موازی یکدیگرند، ولی در تصویر انگار که همگرا هستند و یکدیگر را در نقطه ای قطع می کنند. (نقطه تلاقی). در این حالت مغز انسان با توجه به دریافت های قبلی خود از خطوط موازی و با تحلیل این صحنه، حس دور شدن و عمق را حس می کند.

تصویری که دوربین عکاسی از یک سوژه سه بعدی ثبت می کند.

به چنین حالت هایی از پرسپکتیو که با خطوط یا امتداد مستقیم عناصر در یک جهت خاص، حس عمق و فاصله بوجود می آید، پرسپکتیو خطی (Linear Perspective) می گویند.

پرسپکتیو خطی از روش های شایع در ایجاد پرسپکتیو است که با استفاده از خطوطی که به سمت نقطه واحدی ( یعنی نقطه تلاقی) همگرا (Converge) می باشند ایجاد می گردد. این خطوط می تواند شامل عناصر خطی و یا خطوط دیدگانی باشند. نقطه تلاقی خطوط همگرا در کادر تصویر در جایی خواهد بود که چشم مخاطب را به سمت خود هدایت می کند و بنابراین بر عناصر تصویری قرارگرفته در آن ناحیه تاکید خواهد شد.

خطوط همگرا چشم را به سمت نقطه تلاقی هدایت می کنند.

پرسپکتیو خطی توسط عکاسان منظره و معماری زیاد استفاده می شود. این روش خوبی برای نمایش چشم اندازهای بزرگ و گسترده یا مناظر شهری است خصوصا هنگامی که عکاس قصد دارد بزرگی صحنه عکاسی را به مخاطب نشان دهد.

با استفاده از قانون طلایی یا قاعده یک سوم ها، می توان با منطبق کردن نقطه تلاقی بر روی یکی از نقاط طلایی تصویر، به ترکیب بندی بسیار جذاب و موثری دست یافت.

البته توجه به این نکته لازم است که همیشه نقطه تلاقی در کادر تصویر دیده نمی شود و ممکن است خطوط همگرا در محلی خارج از کادر تصویر یکدیگر را قطع کنند. در این حالت چشم بیننده به خارج از تصویر هدایت می شود و نقطه تلاقی به صورت تخیلی در ذهن او شکل خواهد گرفت.

نمایی از داخل مسجد امام در اصفهان. در پرسپکتیو، خطوط همگرا در خارج کادر تصویر به هم می رسند.

فاصله دوربین از موضوع(سوژه) و فاصله کانونی لنز عوامل اصلی در تعیین پرسپکتیو خطی هستند. لنز های واید انگل (با فاصله کانونی کوتاه) نسبت به لنز نرمال تصاویری با حس عمق بیشتر ایجاد می کنند. لنز های تله (فاصله کانونی بلند) نسبت به لنز نرمال تصاویری با حس عمق کمتر ایجاد می کنند. به این دلیل فشرده سازی عمق را به آنها نسبت می دهند. در ادامه مطلب بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

بعضی از عکاسان تازه کار، گاهی این نوع پرسپکتیو را با مفهوم عمق میدان (DOF) اشتباه می کنند. توجه به این نکته مهم است که در عمق میدان، میزان عمقی از تصویر که دارای وضوح است مورد بحث قرار می گیرد ولی در پرسپکتیو خطی وضعیت نمایش عمق در تصویر مورد نظر است.

 

 

تصویر اصلی       |خطوط همگرا و نقطه تلاقی       

 

خطوط موازی ریل که به صورت همگرا دیده می شوند و در نقطه تلاقی به هم می رسند.

پرسپکتیو مسیر مستقیم (Rectilinear Perspective)


آنچه چشم انسان بطور طبیعی می بیند در مسیر مستقیم واقع شده است. همچنین اکثر لنز های دوربین اجزاء تصاویر و موقعیت آنها را در مسیر مستقیم نمایش می دهند. بنابراین پرسپکتیو ایجاد شده در تصاویری که با این نوع لنزها گرفته می شود از نوع پرسپکتیو مسیر مستقیم (Rectilinear Perspective) خوانده می شود. به عبارتی در پرسپکتیو مسیر مستقیم امتداد خطوط مستقیم است و انحنایی در خطوط صاف و مستقیم موجود در صحنه ایجاد نمی شود.

ولی بعضی از لنزها مثل لنزهای چشم ماهی(Fisheye) از پرسپکتیو مسیر مستقیم پیروی نمی کنند.این نوع لنز ها پرسپکتیو ساختگی به شکل منحنی(Curvilinear) ایجاد می کنند که با پرسپکتیو طبیعی که به شکل مستقیم است تفاوت دارد.

دوربین های ویژه عکاسی پانوراما(Panorama) نیز از لنزهایی استفاده می کنند که پرسپکتیو استوانه ای (Sylandrical Perspective) ایجاد می کند. در این نوع پرسپکتیو، خط افق به صورت مستقیم ولی خطوط افقی بالاتر و پایین تر از خط افق، به شکل منحنی دیده می شوند.

پرسپکتیو مسیر مستقیم در لنز نرمال در مقایسه با تصویر پانوراما و تصویر گرفته شده با لنز چشم ماهی.

نقاط تلاقی در پرسپکتیو


در یک پرسپکتیو ممکن است بیش از یک نقطه تلاقی (Vanishing Points) قابل تشخیص باشد. بر همین اساس پرسپکتیو را می توان بر اساس تعداد نقاط تلاقی که در تصویر قابل تشخیص می باشد تقسیم بندی نمود:

  • پرسپکتیو تک نقطه ای
  • پرسپکتیو دو نقطه ای
  • پرسپکتیو سه نقطه ای

1) پرسپکتیو تک نقطه ای(One-point Perspective)

هر گاه خطوط فرضی موجود در تصویر به سمت یک نقطه (Vanishing Point) همگرایی داشته باشند و ایجاد پرسپکتیو کنند، پرسپکتیو را تک نقطه ای می گویند. نقطه تلاقی را عموما در خط افق در نظر می گیرند. این روش بسیار ساده است و می تواند ابزار قدرتمندی برای ایجاد پرسپکتیو باشد. مثال هایی از آن را می توان در تصاویری از ریل راه آهن، یک جاده، یک پل یا راهرویی طولانی دید.

اگر در پرسپکتیو تک نقطه ای، نقطه تلاقی در مرکز تصویر واقع شده باشد به آن پرسپکتیو مرکزی(Central Perspective) گفته می شود. معمولا در پرسپکتیو مرکزی حس قرینگی در تصویر ایجاد می شود.

 

 

تصویر اصلی       |خطوط همگرا و نقطه تلاقی       

 

نمونه ای از پرسپکتیو تک نقطه ای و پرسپکتیو مرکزی

2) پرسپکتیو دو نقطه ای (Two-point Perspective)

پرسپکتیو دو نقطه ای وقتی ایجاد می شود که خطوط فرضی موجود در تصویر ، در دو سمت سوژه اصلی به دو نقطه تلاقی (Vanishing Point) مختلف برسند. در این حالت خطوط تصویر چشم مخاطب را به ناحیه بین دو نقطه تلاقی هدایت می کند و در این ناحیه حس برجستگی و نزدیک بودن در بیننده ایجاد می نماید. به عنوان مثال ساختمان مرتفعی را در نظر بگیرید که از زاویه پایین و از قسمت گوشه ساختمان به آن می نگریم. در پرسپکتیو دو نقطه ای عموما در کادر تصویر ، دو سطح که با یکدیگر برخورد دارند قابل شناسایی است و حس سه بعدی سوژه به حالت تشدید شده به نمایش در می آید.

 

 

تصویر اصلی       |نمایش خطوط همگرا       

 

نمونه ای از پرسپکتیو دو نقطه ای و نمایش خطوط همگرا در آن

3) پرسپکتیو سه نقطه ای (Three-point Perspective)

در حالتی که خطوط فرضی همگرا در تصویر موجود باشند بطوریکه در سه جهت مختلف حرکت کنند و سه نقطه تلاقی مختلف ایجاد نمایند، پرسپکتیو ایجاد شده به نام پرسپکتیو سه نقطه ای نامیده می شود. این نوع پرسپکتیو عموما وقتی ایجاد می شود که از زاویه ای بالاتر یا پایین تر از سوژه اقدام به عکاسی نمایید. به عنوان مثال در عکاسی هوایی از مناظر شهری که دوربین زاویه دید از بالا (High angle) دارد و ساختمانها عموما دارای ساختاری هندسی هستند، می توان این نوع پرسپکتیو را مشاهده نمود. یا مثلا وقتی از زاویه پایین (Low angle) از یک پل بلند و ستون های آن عکس بگیرید می توانید در تصویر، پرسپکتیو سه نقطه ای ایجاد کنید.

 

 

تصویر اصلی       |نمایش خطوط همگرا       

 

نمونه ای از پرسپکتیو سه نقطه ای و نمایش خطوط همگرا در آن

نکات کاربردی در ایجاد پرسپکتیو


تغییر در فاصله کانونی لنز

فاصله کانونی لنز از عوامل اصلی در تعیین پرسپکتیو خطی است. لنزهای با فاصله کانونی کوتاه (wide angle) نسبت به لنزهای نرمال و یا تله فوتو (Telephoto)، حس عمق بیشتری را در تصویر ایجاد می کنند و فشردگی کمتری بین سوژه و صحنه بوجود می آورند. لنزهای تله فوتو، فشردگی بیشتری ایجاد می کنند بطوریکه به نظر می رسد عناصر تصویر به هم نزدیک ترند و این باعث می شود حس عمق کمتری در بیننده بوجود آید.

در هنگام عکاسی بایستی توجه شود که در حالتی که دوربین و سوژه در موقعیت ثابت قرار دارند، با تغییر لنز نرمال به لنز واید یا لنز تله ، تغییر پرسپکتیو محسوس نمی باشد. در این حالت با تغییر میدان دید صحنه، در لنز واید نسبت به لنز نرمال یا تله، سطح بیشتری از صحنه دیده می شود. بطوریکه انگار از سوژه دور شده اید و برعکس با تعویض لنز به یک لنز تله، انگار به سوژه نزدیک شده اید و سوژه را با بزرگنمایی بیشتر و در یک میدان دید کمتر خواهید دید.

در این تصاویردوربین عکاسی و سوژه در موقعیت ثابت و فاصله کانونی لنز متغیر است.

حالا وضعیت دیگری را فرض کنید که دوربین با یک لنز نرمال و در فاصله مشخصی از سوژه قرار گرفته است و شما قصد دارید در هر شرایطی اندازه سوژه (مثلا ارتفاع آن) در تصویر ثابت باشد. در این حالت اگر لنز نرمال خود را با یک لنز واید تعویض کنید و دوربین در همان محل قبلی باشد، سوژه به اندازه کوچکتری دیده می شود. پس برای اینکه ارتفاع سوژه به اندازه حالت قبلی باشد بایستی محل دوربین به سمت سوژه جابجا شود و به آن نزدیکتر گردد. همینطور در مورد لنز تله، اگر به جای لنز نرمال بکار رود، برای اینکه اندازه ارتفاع سوژه تغییر نکند باید دوربین از سوژه دورتر شود.

با مقایسه سه تصویری که به این شکل گرفته اید، خواهید دید اگر چه ارتفاع سوژه در هر سه عکس برابر است ولی در حالتی که از لنز واید استفاده شده است، فاصله سوژه با پس زمینه تصویر به نظر خیلی بیشتر از دو تصویر دیگر است و حس عمق بیشتری در تصویر ایجاد کرده است در حالیکه در لنز تله، عناصر پس زمینه نزدیک تر به سوژه دیده می شوند. به این دلیل است که ذکر می شود لنزهای تله، پرسپکتیو یا عمق تصویر را فشرده می کنند. پس وقتیکه فاصله کانونی لنز را تغییر می دهید اگر در فاصله بین دوربین و سوژه نیز تغییر ایجاد کنید، پرسپکتیو تصویر بطور محسوسی تغییر خواهد کرد.

وقتی فاصله سوژه و پسزمینه ثابت است، لنزهای با فاصله کانونی کوتاه تر حس عمق بیشتری ایجاد می کنند.

تغییر زاویه دید دوربین عکاسی

در حالتی که فاصله کانونی لنز ثابت است، با تغییر در موقعیت دوربین و جابجایی آن، پرسپکتیو تصویر تغییر می کند. تغییر زاویه دوربین نسبت به سوژه در موقعیتی بالاتر از زاویه در سطح چشم (Eye level)، یا پایین تر از آن می تواند حس عمق و شدت پرسپکتیو را افزایش دهد.

قرار دادن دوربین در وضعیت زاویه دید از پایین (Low angle view) سوژه را بلند تر از حالت معمول نشان می دهد. همینطور قرار دادن دوربین در وضعیت زاویه دید از بالا (High angle view) می تواند سوژه را کوتاه تر از حالت عادی نمایش دهد.

با استفاده از زاویه دید از پایین می توان بر عناصری از صحنه که در پیشزمینه تصویر قرار گرفته اند تاکید نمود و یا نقاط توجه یا سطح فوکوس را در قسمتهایی از کنار تصویر متمرکز نمود تا حس عمق در آن تشدید گردد.

همچنین با حرکت به سمت چپ یا راست و تغییر موقعیت دوربین نسبت به سوژه، پرسپکتیو تصویر نیز تغییر خواهد یافت . در این موارد بایستی به وضعیت پس زمینه، پیش زمینه و عناصر موجود در تصویر و نحوه قرار گیری آنها در کنار یکدیگر توجه نمود. می توان با استفاده از زوایای مختلف دوربین از سوژه مورد نظر چندین بار عکس گرفت تا به پرسپکتیو مطلوب دست یافت.

با تغییر زاویه دوربین عکاسی به سمت چپ و راست، پرسپکتیو تصویر تغییر یافته است.

پرسپکتیو اندازه

چشم بر اساس اندازه اجزاء تصویر و زوایایی که با هم می سازند نسبت به فاصله آنها قضاوت می کند. عناصری از تصویر که چشم اندازه آنها را بر اساس سایر عناصر تصویر و یا با استفاده از حافظه بصری خود تعیین می کند، اگر در فواصل دور و نزدیک نسبت به دوربین قرار گیرند، در تصویر نهایی به اندازه های مختلفی دیده می شوند و در بیننده حس عمق ایجاد می کنند. به این حالت پرسپکتیو اندازه (Size Perspective) گفته می شود.

مثلا فرض کنید در تصویری یک آپارتمان ده طبقه در حدود بلندی فردی که در صحنه قرار دارد دیده شود، در این حالت تصویر دریافتی توسط مغز تحلیل می شود و با توجه به اطلاعاتی که از نسبت اندازه یک انسان به سایر اشیاء دارد، ساختمان را دورتر از فرد تشخیص می دهد.

به همین علت یکی از روش های تقویت پرسپکتیو این است که هنگام عکاسی اگر امکان داشته باشد عنصری در تصویر گنجانده شود که اندازه آن مشخص است و می تواند به عنوان معیاری برای اندازه سایر عناصر تصویری موجود در صحنه در نظر گرفته شود. به عنوان مثال حضور یک انسان در کنار یک آبشار می تواند میزان بزرگی و عظمت آن را آشکار سازد.

اثر کاهندگی

یکی از ساده ترین راه های ایجاد عمق در تصویر این است که عناصری از صحنه بصورت تکرار شونده از دوربین دور شوند. مثلا یک ردیف از درختان یا دیواری آجری. در این حالت جزئی از تصویر که چشم با اندازه های آن آشناست، به صورت رو به کاهش در تصویر تکرار می شود و حس عمق را در بیننده بر می انگیزد. به این حالت اثر کاهندگی (Diminishing Effect) می گویند. اصطلاح پرسپکتیو اندازه های کم شونده (Dwindling Size Perspective) نیز به این نوع پرسپکتیو اتلاق می گردد که در واقع نوعی پرسپکتیو اندازه است.

نمونه ای از تکنیک اثر کاهندگی در ایجاد پرسپکتیو (تصویر راست) و پرسپکتیو اندازه (تصویر چپ)

پرسپکتیو حجمی

وقتی که عنصری در یک صحنه دارای سایه است، این سایه نه تنها حس عمق در تصویر ایجاد می کند بلکه بر کیفیت سه بعدی آن عنصر نیز تاکید دارد. بطور کلی سایه اشیاء و عناصر موجود در صحنه در خصوص شکل و اندازه آنها اطلاعاتی به بیننده منتقل می کنند. همچنین در مواقعی که قسمتی از سوژه روشن و قسمت دیگری از آن در سایه قرار گرفته است حس عمق در تصویر تشدید می شود. به عنوان مثال تصویر پرتره یک فرد را در نظر بگیرید که نورپردازی آن از یک طرف صورت انجام شده است و نیمی از صورت وی در تاریکی قرار دارد و یا مثال دیگر هلال ماه است که قسمتی از آن در سایه واقع شده است. به این حالت که توسط عناصر تصویر سایه ایجاد می شود و یا قسمتی از آنها در سایه قرار دارد و حجم آنها در تصویر مورد تاکید قرار می گیرد، پرسپکتیو حجمی (Volume Perspective) گفته می شود. این نوع پرسپکتیو باعث می شود تا حس عمق در عکس تشدید شود.

پرسپکتیو همپوشانی

پرسپکتیو همپوشانی (Overlap Perspective) وقتی اتفاق می افتد که بعضی عناصر تصویر که جلوتر از سایر عناصر قرار دارند،

قسمتی از سطح عناصر پشتی را بپوشانند بطوریکه قسمتی از عناصر پشتی که دورتر از دوربین قرار گرفته اند در تصویر دیده نمی شود.

بدون توجه به اندازه عناصر موجود در تصویر و یا محلی که آنها قرار گرفته اند، همپوشانی قسمتی از عناصر دورتر توسط عناصر نزدیک تر، حس پرسپکتیو و عمق را در مخاطب ایجاد می نماید.

نمونه ای از پرسپکتیو همپوشانی (تصویر راست) و پرسپکتیو حجمی (تصویر چپ)

پرسپکتیو هوایی یا جوّی

وقتی شیء در دوردست دیده می شود، کنتراست و وضوح آن نسبت به پس زمینه تصویر کاهش می یابد و همچنین اشباع رنگ ها در آن کمتر می شود. این امر به علت پدیده جوی و مولکول های هوایی است که بین عناصر تصویر و دوربین واقع شده اند.

هر چه فاصله عناصر تصویر از دوربین دورتر باشد، کنتراست و رنگ آن کمتر خواهد بود و در نگاه بیننده دورتر دیده می شود و برعکس هرچه عناصر تصویر با کنتراست بیشتر، شارپ تر و رنگ غلیظ تری دیده شود، در نظر بیننده نزدیک تر حس می گردد. به این حالت پرسپکتیو هوایی یا جوّی (Aerial or Atmospheric Perspective) می گویند. از پرسپکتیو هوایی در عکاسی از فضای بیرون (Outdoor) خصوصا عکاسی منظره بطور شایع استفاده می شود.

در صحنه هایی که چند لایه با فواصل مختلفی از دوربین وجود دارد (مثلا لایه هایی از کوه ها با دوری و نزدیکی متفاوت)، پرسپکتیو هوایی به خوبی دیده می شود. با قرار دادن بعضی عناصر مورد توجه در پیش زمینه (Forground) تصویر، می توانید حس عمق را تشدید کنید.

پرسپکتیو ارتفاع

پرسپکتیو ارتفاع (Height Perspective) خصوصا در مواقعی که خط افق (Horizon) در تصویر موجود است مورد استفاده قرار می گیرد. در این نوع پرسپکتیو عناصر بصری که به خط افق نزدیک ترند، نواحی دورتر تصویر را تشکیل می دهند و عناصری که از خط افق فاصله بیشتری دارند ( یعنی در بالا و پایین خط افق در ناحیه تصویر) عناصری هستند که به دوربین نزدیک ترند. مثلا منظره ساده ای را تصور کنید که از یک زمین چمن تشکیل شده است که تا خط افق امتداد دارد و در آسمان بالای خط افق نیز ابر های لکه ای قرار گرفته اند که هر چه از خط افق به بالای تصویر می روید لکه ابرها بزرگتر می شوند چون به دوربین نزدیک ترند. بنابراین در تصویر مذکور آنچه در خط افق است در دورترین حالت نسبت به دوربین دیده می شود.

در پرسپکتیو ارتفاع یا قدّی، هر چه در آسمان (یعنی بالای خط افق) و هرچه بر روی زمین (یعنی پایین خط افق) قرار گرفته است و به دوربین نزدیک تر باشد از خط افق در وسط تصویر فاصله بیشتری دارد و هر چه در نزدیک خط افق واقع شده باشد در دورترین موقعیت صحنه دیده می شود.

نمونه ای از پرسپکتیو جوی (تصویر راست) و پرسپکتیو ارتفاع (تصویر چپ)

پرسپکتیو در عکاسی معماری

در عکاسی معماری ایجاد پرسپکتیو مسیر مستقیم (Rectilinear Perspective) اهمیت زیادی دارد و در این نوع عکاسی عموما به این روش تصاویر بناهای معماری تهیه می شود.

برای این کار لازم است ابتدا دوربین عکاسی بر روی یک سه پایه مستقر گردد. سپس با کمک تراز دوربین دوربین در سطح افقی و همچنین در محور جلو به عقب تراز شود. در این حالت سنسور دوربین از لحاظ چپ و راست تراز بوده و نسبت به زمین کاملا عمودی (گونیا) خواهد بود در این حالت تصویر بدست آمده، تصویری مستقیم تلقی می شود.

در بعضی دوربین ها، تراز بصورت دیجیتالی در داخل آنها تعبیه شده است. همچنین می توان از تراز خارجی که عمدتا به شکل حبابی ساخته می شوند (Camera Bubble Level) و بر روی کفشک (Hotshoe) دوربین نصب می شود برای این منظور استفاده کرد.

چند نمونه تراز خارجی حبابی و نحوه قرارگیری آن بر روی کفشک دوربین عکاسی

در عکاسی معماری وقتی موقعیت دوربین نسبت به ساختمان مورد نظر طوری باشد که اگر بخواهید تصویر کل ساختمان را در کادر داشته باشید، لازم باشد زاویه دید دوربین را به سمت بالا متمایل کنید، تصویر بدست آمده از ساختمان دچار تغییر در پرسپکتیو شده و خطوط عمودی ساختمان به شکل همگرا دیده می شوند. برای جلوگیری از این موضوع لازم است دوربین و سطح لنز نسبت به زمین در زاویه قائم قرار گیرد تا در تصویر ثبت شده پرسپکتیو صحیحی از نظر معماری بوجود آورد.

نمایش نحوه تغییر در پرسپکتیو تصویر در اثر تغییر زاویه دید دوربین

ولی در خیلی موارد برای اینکه بتوان تصویری تخت از نمای سوژه بدست آورد، لازم است دوربین به اندازه کافی از سوژه دور شود تا بتواند در حالت عمود بر سطح زمین، نمای کامل ساختمان را نیز در کادر تصویر داشته باشد.

هرچه فاصله دوربین از سوژه بیشتر شود و هرچه لنز دوربین فاصله کانونی بلندتری داشته باشد(لنز تله فوتو)، خطوط عمودی سوژه و صحنه از نظر بصری صاف تر و بطور عمودی در تصویر دیده خواهند شد.

اما آنچه مسلم است اینکه در دنیای واقعی همیشه نمی توان به اندازه کافی از سوژه دور شد و معمولا موانع مختلفی بر سر راه است. یکی از راه های مناسب برای رفع این مشکل، استفاده از لنزهای اصلاح پرسپکتیو یا تیلت- شیفت (Tilt-Shift Lens) می باشد. این لنزها در ناحیه بدنه خود قابلیت تغییر جهت دارند بطوریکه امتداد موازی سطح خارجی لنز نسبت به سنسور را در آنها می توان تغییر داد و این دو سطح را نسبت به یکدیگر زاویه دار نمود. با کمک این لنزها می توان در حالی که سطح تراز دوربین از لحاظ چپ و راست و عمودی بودن سنسور نسبت به زمین حفظ شده است، به طور موثری از فواصل نزدیکتر و درحالیکه لنز دوربین به بالا نگاه می کند از سوژه عکس گرفت.

با ورود عکاسی معماری به عصر دیجیتال و توسعه نرم افزارهای ویرایش عکس (همچون لایت روم و فوتوشاپ) ، می توان مواردی از اشکالات موجود در پرسپکتیو را که در عکاسی معماری رخ می دهد از طریق نرم افزارهای مذکور برطرف نمود. البته این نوع اصلاح پرسپکتیو نیز محدودیت های خاص خودش را دارد و در موارد تغییرات شدید پرسپکتیو توانایی برطرف نمودن آن را نخواهد داشت. به همین علت در عکاسی معماری همواره تلاش بر این است تا در سر صحنه و هنگام عکاسی حتی الامکان در تصویر، پرسپکتیو مناسب ایجاد گردد.

یک نمونه لنز تیلت- شیفت و تاثیر آن بر روی اصلاح پرسپکتیو تصویر

روش های مختلفی برای ایجاد و تشدید پرسپکتیو در تصاویر وجود دارند که با تکنیک های بصری و روش های ترکیب بندی که اصولا درک آنها بسیار ساده است ایجاد می شوند. آشنایی با روش های مختلف ایجاد پرسپکتیو به عکاس کمک می کند تا راه های تغییر و یا حفظ پرسپکتیو مورد نظرش را از ابعاد مختلف در نظر گیرد و به شکل مناسبی بکار برد.

برای ایجاد بهترین پرسپکتیو بایستی در هر عکسی که می گیرید از چشمانتان به خوبی استفاده کنید. همواره عناصر و جزئیات تشکیل دهنده صحنه، خطوط همگرا، زاویه دوربین، نوع لنز مورد استفاده و فنون ایجاد پرسپکتیو را مورد توجه قرار دهید تا با استفاده از آنها بتوانید آثاری خلاقانه بیافرینید.

به این نکته توجه کنید که تقویت دید عکاسانه و تصوری که هنگام عکاسی از نتیجه نهایی کار در ذهن خود می سازید از مهمترین عوامل موفقیت در خلق یک عکس فوق العاده خواهد بود.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                    


منابع:

  1. Harald Mante (1977). La composition en photographie. Dessain et Tolra, Paris . (ترجمه فارسی: ترکیب بندی در عکاسی، پیروز سیار، چاپ 14، سروش،1391)
  2. Kate McEnaney (2017). Perspective in Photography . Retrieve from http:// digital-photography-school.com on Nov 11
  3. Todd Vorenkamp (2016). Viewpoint and Perspective in Photographic Composition. Retrieve from www.bhphotovideo.com on Nov 11.
  4. Christina Harman (2014). The Importance of Perspective in Photography . Retrieve from http://contrastly.com on Nov 11.
  5. Adam Dachis (2011). Basics of photography: Composition and Technique. Retrieve from http://lifehacker.com on Nov 11.
  6. David Peterson (2013). Using a Vanishing Point in your Photography. Retrieve from http://www.digital-photo-secrets.com on Nov 13.
  7. Simon Bray (2011). Maximizing Perspective and Depth in your Photography. Retrieve from http://photography.tutsplus.com on Nov 13.
  8. Allen (2014). The Fundamentals of Architectural Photography. Retrieve from www.photographingspaces.com on Nov 13.
  9. Kim (2017). Why is perspective in photography composition important?. Retrieve from www.landscape2art.com on Nov 15.
تعداد بازدید از این مطلب: 409
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

نسبت طلایی و قاعده یک سوم ها (Golden Ratio & Rule of Thirds )


     نسبت طلایی و قاعده یک سوم ها دو مورد از تکنیک های شایع در ترکیب بندی هستند و به وفور در عکاسی بکار می روند. این دو تکنیک تشابهات زیادی با یکدیگر دارند بطوریکه حتی در مواردی به اشتباه آنها را یکسان در نظر می گیرند. در اینجا شما با تعریف و کاربرد های این دو تکنیک آشنا خواهید شد. همچنین با توجه به اهمیت سری اعداد فیبوناچی در درک بهتر این قواعد، بطور مختصر این اعداد نیز شرح داده خواهد شد.

نسبت طلایی (Golden Ratio)


     طبق تعریف، وقتی بین دو اندازه مختلف ، نسبت عدد بزرگتر به عدد کوچکتر برابر با 1.618 باشد بین آنها نسبت طلایی (Golden Ratio) برقرار است. نسبت طلایی با حرف لاتین φ یا ϕ (فی) نمایش داده می شود.

     در شکل روبرو نسبت اندازه طول مستطیل به عرض آن برابر با 1.618 (نسبت طلایی) است. البته این عدد گرد شده است و در محاسبات ریاضی تعداد اعشار نسبت مذکور تا بینهایت ادامه دارد: 1.6180339…… = φ

 

     نسبت طلایی به اسامی دیگری نیز نامیده شده است، از جمله: متوسط طلایی (Golden mean)، تناسب الهی (Divine Proportion)، برش طلایی (Golden cut) و اسامی دیگری که خیلی شایع نمی باشند. طبق مطالعات و بررسی های تاریخی انجام شده از حدود 2400 سال پیش استفاده از نسبت طلایی (Golden Ratio) در خلق آثار بصری و معماری مورد استفاده بوده است. در قرن 12 میلادی اعداد فیبوناچی توسط لئوناردو فیبوناچی (Leonardo Fibonacci) معرفی شد و در طی سالهای بعد در حدود قرن 15 میلادی اصطلاح نسبت الهی (طلایی) (Divine Proportion) بر اساس سری اعداد فیبوناچی رایج گردید. با تطبیق اعداد فیبوناچی و نسبت طلایی با پدیده ها و اندازه های موجود در طبیعت، جاذبه استفاده از آن برای هنرمندان خصوصا در قرون وسطی افزایش یافت.

اعداد فیبوناچی

 

     اعداد فیبوناچی (Fibonacci numbers) عبارت است از مجموعه ای از اعداد که در ترتیب آنها هر عدد از جمع دو عدد ماقبل خود بدست می آید. دو عدد اول در این سری اعداد صفر و یک می باشد و اعداد بعدی از حاصل جمع دو عدد قبلی خود بدست می آید. در شکل زیر ترتیب اعداد فیبوناچی را مشاهده می نمایید.

0 1 1 2 3 5 8 13 21 34 55 89 144 233 377 . . .

     برای محاسبه هر عدد می توان از یک فرمول ساده استفاده کرد. به این صورت که از تقسیم هر عدد از سری اعداد فیبوناچی به عدد قبلی ، عدد نزدیک به نسبت طلایی به دست می آید. هر چه از اعداد بزرگتر انتخاب شود به عدد طلایی نزدیک تر است. (خصوصا از عدد 8 به بالا)

در سری اعداد فیبوناچی هر عدد از حاصل جمع دو عدد قبلی خود بدست می آید و از تقسیم هر عدد به عدد قبلی ، عدد نزدیک به نسبت طلایی به دست خواهد آمد.

     اگر مربعی به طول یک واحد تعریف کنیم و بر اساس سری اعداد فیبوناچی مربع های بعدی را با طول های 1 ، 2 ، 3 ، 5 ، 8 و ... رسم کنیم، می بینیم که می توان آنها را مطابق شکل زیر در کنار یکدیگر چید. اضافه کردن مربع هـا بر اساس اعداد فیبونـاچـی تا بینهایت امکان پذیر می باشد.

     اگر به مستطیل ایجاد شده با استفاده از اعداد فیبوناچی توجه کنید خواهید دید نسبت های ایجاد شده از تقسیم طول هر مستطیل به عرض آن تقریبا برابر با عدد 1.618 (یعنی نسبت طلایی) می باشد. این نسبت با اضافه شدن مربع های بیشتر و تشکیل مستطیل های بزرگتر نیز همچنان برقرار می باشد.

نسبت های ایجاد شده از تقسیم طول هر مستطیل به عرض آن تقریبا برابر با عدد 1.618 (یعنی نسبت طلایی) است.

مارپیچ فیبوناچی (Fibonacci spiral)

 

     مارپیچ فیبوناچی (Fibonacci spiral) که به آن مارپیچ طلایی (Golden spiral) هم می گویند از اتصال یک سری خطوط منحنی بوجود می آید که این خطوط در واقع قطعاتی از قوس هایی است که به شکل یک چهارم محیط دایره بوده و در میان مربع هایی که بر اساس اعداد فیبوناچی چیده شده است ، به شکل قطری رسم شده اند. با وصل کردن این قوس ها شکلی مارپیچی ایجاد می شود که همان مارپیچ طلایی است.

     مارپیچ فیبوناچی در ترکیب بندی تصاویر خصوصا عکس های عریض و یا منظره بطور شایع بکار می رود. استفاده از این مارپیچ در تصاویر، حس تمرکز و جذابیت خوشایندی ایجاد می کند.

مارپیچ فیبوناچی در مقایسه با چیدمان مربع های فیبوناچی با نسبت طلایی

     در بررسی ها و تحقیقات انجام شده بر روی اعداد فیبوناچی، دانشمندان دریافتند که نسبت طلایی (و همینطور مارپیچ طلایی) در خیلی از پدیده های طبیعی مثل گردباد، گل آفتاب گردان ،کهکشان و موارد دیگری از این دست مشاهده می گردد. شاید علت اینکه در قرون وسطی و بعد از آن به نسبت طلایی لفظ نسبت الهی(Divine Proportion) اتلاق می شد کشف موارد متعددی در طبیعت بود که با این نسبت هماهنگی داشتند.

در خیلی از پدیده های طبیعی مارپیچ فیبوناچی و نسبت طلایی مشاهده می گردد.نحوه چیدمان دانه های گل آفتاب گردان یکی از مواردی که با سری اعداد فیبوناچی و نسبت طلایی مطابقت دارد.

نسبت طلایی و نقاط طلایی در تصاویر

     اگر کادر تصویر به شکل مستطیل باشد می توان با رسم خطوط جداکننده و بر اساس نسبت طلایی آن را بخش بندی نمود. در این حالت برای راحتی ترسیم خطوط و بکار بردن نسبت طلایی ، می توان نسبت 8 به 5 را تقریبا معادل با نسبت طلایی در نظر گرفت.نحوه رسم این خطوط به این صورت است که اگر از هر وجه مستطیل به نسبت 8 به 5 (نسبت طلایی) خطی رسم کنیم ، 4 خـط متقاطـع بدست می آید که یکدیگر را در 4 نقطه قطع می کنند.به نقاط ایجاد شده در محل تلاقی هر دو خط، نقطه طلایی (Golden Point) و به شبکه ایجاد شده ، شبکه فی(φ) (Phi Grid) گفته می شود. با این روش چهار نقطه طلایی در سطح تصویر ایجاد می شود که بر روی شبکه فی منطبق هستند.در عکاسی (همچون سایر هنرهای تصویری) ، در تصویری که کادر مستطیل دارد می توان با استفاده از نسبت طلایی، شبکه ای متشکل از چهار خط فرضی را در داخل کادر در نظر گرفت و ترکیب بندی عناصر بصری را با کمک آن انجام داد.

موقعیت نقاط طلایی در شبکه فی و قرار دادن سوژه در محل نقطه طلایی

     در ترکیب بندی تصاویر می توان از نسبت طلایی و نقاط طلایی(Golden Points) استفاده نمود. قرار گرفتن سوژه اصلی در هر یک از نقاط طلایی می تواند توجه بیننده را بیشتر جلب کند و ترکیب متعادل تری را ایجاد نماید.

     استفاده از شبکه فی در ترکیب بندی تصاویر می تواند نوعی هارمونی بصری در تصویر ایجاد کند. نسبت های ایجاد شده در بین خطوط بر اساس نسبت طلایی خواهد بود. همچنین مارپیچ طلایی (فیبوناچی) نیز بر روی شبکه فی منطبق است و می توان آن را از جهات مختلف بر روی آن قرار داد. در تصاویری که کاملا قرینه نیستند، استفاده از نسبت طلایی (یا مارپیچ طلایی) امکان ایجـاد یک بخش مجزا و مشخص را در ترکیب بندی تصویر فراهم نماید.

از جهت های مختلف قابلیت استفاده از مارپیچ طلایی وجود دارد.

     نسبت طلایی و شبکه فی می تواند تقسیمات دقیق و مشخصی در سطح تصویر بر اساس اصول ریاضی ایجاد کند. به عنوان مثال در تصاویر منظره، با قرار دادن خط افق بر روی یکی از خطوط افقی شبکه فی، می توان تصویر را بسیار چشم نواز و اثربخش نمود. نسبت طلایی یکی از قدیمی ترین و ماندگارترین تکنیک های ترکیب بندی است که هنرمندان مختلف در طی سالها در آثار خود آن را بکار گرفته اند.

دو نمونه استفاده از نسبت طلایی در ترکیب بندی و موقعیت نقاط طلایی در تصاویر

 

قاعده یک سوم ها (Rule of Thirds)


     قاعده یک سوم ها (Rule of Thirds) در ترکیب بندی تصاویر خصوصا در عکاسی بطور شایع استفاده می شود. در این روش با استفاده از دو خط افقی و دو خط عمودی تصویر به 9 قسمت مساوی تقسیم می شود.

     با استفاده از قاعده یک سوم ها، عناصر یا بخشهای مورد نظر تصویر بر روی خطوط یک سوم، روی نقاط تلاقی و یا در محدوده فضاهای جدا شده قرار می گیرند. بکارگیری این روش در ایجاد تعادل در تصاویر

     غیرقرینه خیلی زیاد بکار می رود. با استفاده از این قاعده می توان در ترکیب بندی به تصاویر جذاب تر و پویا تری دست یافت. در ترکیب بندی، استفاده از قاعده یک سوم ها ساده است.

     از نظر سابقه تاریخی، قاعده یک سوم ها (Rule of Thirds) اولین بار در اواخر قرن 18 میلادی مطرح شد. به نوعی می توان آن را روش ساده شده ای از نسبت طلایی دانست.

     در قاعده یک سوم ها از تلاقی چهار خط فرضی که سطح تصویر را تقسیم می کنند ، چهار نقطه ایجاد می شود که به آنها نقاط قوت (Power Points) یا نقاط تلاقی (Crash Points) می گویند. این نقاط شبیه به نقاط طلایی در شبکه فی هستند و به علت تشابه

     مکانی آنها حتی گاهی به آنها نقاط طلایی (Golden Points) هم اتلاق می گردد. از نظر تئوری به این صورت است که اگر قاعده یک سوم ها در تصویر بکار رفته باشد، چشم بطور طبیعی به سمت آن نقاط کشیده خواهد شد.

     در ترکیب بندی ،این چهار نقطه را جزء نقاط مورد توجه در تصویر(Points of interest) در نظر می گیرند. قرارگیری عناصر مهم تصویر در این نقاط و استفاده صحیح از آنها می تواند نوعی تعادل در تصویر ایجاد کند. بکارگیری قاعده یک سوم ها امکان ایجاد هارمونی بصری و به نوعی وزن دهی متعادل در تصویر را فراهم می نماید.

استفاده از قاعده یک سوم ها و نقاط قوت در تصاویر

مقایسه نسبت طلایی (شبکه فی) با قاعده یک سوم ها

 

     محل تشکیل نقاط طلایی در شبکه فی در مقایسه با نقاط قوت در قاعده یک سوم ها کمی متفاوت است. در شبکه فی، خطوط موازی، نسبت به یکدیگر و به مرکز تصویر نزدیک ترند. بنابراین نقاط طلایی نیز به مرکز تصویر نزدیک تر می باشند. همچنین در قاعده یک سوم ها تمامی قسمت های شبکه ایجاد شده با یکدیگر برابرند ( 9 قسمت مساوی)، ولی در شبکه فی و نسبت طلایی به این صورت نمی باشد.

مقایسه نسبت طلایی با قاعده یک سوم ها

     از نظر ترکیب بندی بین این دو روش اولویتی وجود ندارد. انتخاب بر اساس سلیقه عکاس خواهد بود. بعضی از عکاسان خصوصا عکاسان منظره و طبیعت، شبکه فی (نسبت طلایی) را به قاعده یک سوم ها ترجیح می دهند و عقیده دارند نتایج تصویر به طبیعت نزدیک تر است و جذابیت بیشتری ایجاد می کند.

     ولی به علت سادگی در بکارگیری قاعده یک سوم ها در مقایسه با نسبت طلایی ، امروزه بیشتر از آن استفاده می شود. امروزه در اکثر دوربین های عکاسی دیجیتال برای ساده کردن فرایند کادربندی، در منظره یاب آن طرح شبکه مانند قاعده یک سوم ها را تعبیه کرده اند. شما می توانید با فعال کردن گزینه مربوطه در منوی دوربین، آن را در داخل منظره یاب دوربین خود مشاهده نمایید.

در این تصویر در ترکیب بندی از نسبت طلایی استفاده شده است.

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                 


منابع:

  1. Rod Pierce (2017). Fibonacci Sequence. Retrieve from www.mathsisfun.com on Feb 06.
  2. Erica Hansen (2017). The Golden Spiral, or Fibonacci’s Spiral. Retrieve from http://ericahansen.net on Feb 06.
  3. James Brandon (2017). Divine Composition With Fibonacci’s Ratio (The Rule of Thirds on Steroids). Retrieve from http://digital-photography-school.com on Feb 06.
  4. Elaine J. Hom (2013). What is the Fibonacci Sequence? Retrieve from www.livescience.com on Feb 06.
  5. Rajib Mukherjee (2017). The Golden Ratio vs. The Rule of Thirds: Which is Best? Retrieve from www.picturecorrect.com on Feb 06.
  6. Darren Rowse (2017). Rule of Thirds. Retrieve from http://digital-photography-school.com on Feb 06.
  7. Udi Tirosh (2016). Picture Composition – The Rule of Thirds (or Golden Ratio). Retrieve from www.diyphotography.net on Feb 06.
  8. Mihir Patkar (2015). Using the Golden Ratio in Photography for Better Composition. Retrieve from www. makeuseof.com on Feb 08.
تعداد بازدید از این مطلب: 544
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

عناصر پایه در ترکیب بندی : بخش 3- بافت، رنگ و روشنایی


بافت(Texture)


     سطح اجسام مختلف از بافت های متفاوتی پوشیده شده است. مثلا سطح یک قطعه چوب یا یک ورقه فلزی یا سطح یک سنگ را در نظر بگیرید. حتی وجود تعداد زیادی از اشیاء در کنار هم نیز بافت ایجاد می کنند، به عنوان مثال سطح ماسه کنار دریا و یا برگ های پاییزی بر روی سطح زمین می توانند نمونه هایی از بافت باشند.

     انسان پس از تولد و از همان ابتدای دوران نوزادی و سپس کودکی با لمس اشیای مختلف تجربیات جدیدی کسب می کند و با درک آنها خصوصیات هر شیء را در حافظه خود ذخیره می نماید. با گذشت زمان و افزایش سن، خیلی از تجربیات لمسی افراد به تجربیات بینایی تبدیل می شوند به این صورت که فرد با دیدن یک شیء خاص می تواند حالت، جنس و خصوصیات آن را بدون لمس کردن آن ادراک کند. همین موجب می شود که بافت عناصر مختلف بر احساس بیننده تاثیر گذار شود. بافت عناصر تصویر در بیننده تجربیات قبلی و واقعی او را تداعی می کند و احساس مربوط به آن تجربیات را در وی بر می انگیزد.

چند نمونه بافت با حالت های مختلف.

     نمایش بافت عناصر ، نقش مهمی در نحوه بیان تصویری عکس دارد. با استفاده هوشمندانه از بافت، می توان عناصر تخت و دو بعدی تصویر را به شکل زنده و سه بعدی نمایش داد. همچنین می توان حس های مختلفی در بینند القا نمود. همچنین با استفاده از نور و سایه می توان بافت های مختلفی در عکاسی ایجاد نمود. مثلا بافت ایجاد شده در سطح یک مزرعه گندم که با نور افقی خورشید در بعدازظهر روشن شده است را در نظر بگیرید. یا در عکاسی پرتره که با نحوه تاباندن نور بر روی پوست صورت فرد می توان حالت های مختلفی از بافت پوست را به نمایش گذاشت.

بافت ماسه های کویری در تقابل نور و سایه برجسته شده است.

     اصولا بافت های نرم و یکنواخت همچون آب ساکن، می تواند احساس آرامش و سردی را در بیننده القا کند و بافت های زمخت و خشن حس ناآرامی و تشویش را تداعی نماید. با استفاده هوشمندانه از بافت می توان قدرت زیادی به تصویر بخشید. جزئیاتی از تصویر که توسط بافت به بیننده منتقل می شود از عوامل موثر در جلب توجه مخاطب است.

زبری ماسه در برابر سطح صاف شیشه عینک کاملا حس می شود.

     نمایش بافت عناصر تصویر می تواند اطلاعات بیشتری در مورد آن عناصر به بیننده ارائه دهد. مثلا در تصویر یک ابزار قدیمی یا نمایش پرتره یک فرد مسن، بافت موجود بر روی سطح ابزار و یا بافت پوست فرد می تواند نشان دهنده تاریخچه و یا سن آنها باشد. این موضوع در مورد اشیای مختلفی همچون چوب، فلز، گل، درخت، سنگ، پوست افراد و ... صادق می باشد.

بافت صورت می تواند نمایش دهنده حالت و سن افراد باشد.

ایجاد تضاد با استفاده از بافت

     اگر در یک تصویر عناصر بصری مجاور هم تونالیته یکسانی داشتند، فقط در صورتیکه آنها بافت متفاوتی داشته باشند از یکدیگر قابل تفکیک خواهند بود. در یک تصویر، بافت سطوح مختلف می تواند بین اجزاء تصویر تضاد ایجاد کند و تاکید بر موضوع خاصی را موجب شود.

نمایی از یک خانه سنتی در روستای طره در همسایگی ابیانه و از توابع نطنز. به جنس متفاوت بافت کاهگلی دیوار با بافت چوبی پنجره ها توجه کنید.

نقش نور در نمایش بافت

     تابش نور مایل بر سطح یک عنصر موجب می شود بافت آن با برجستگی بیشتری نمایش داده شود. هر چه زاویه نور کمتر باشد معمولا جلوه بافت بیشتر خواهد بود. هنگامی که نور بطور مستقیم بر سطح یک جسم می تابد، پستی بلندی های آن را به صورت یکنواخت روشن می کند و حس برجستگی بافت را کاهش می دهد. ولی نور جانبی و مایل می تواند سایه های عمیقی در سطح بافت ایجاد کند و با افزایش کنتراست برجستگی بیشتری به بافت ببخشد. بافت هایی مثل چوب که زبر و دانه دار هستند با تابش نور مایل ، برجستگی بیشتری خواهند یافت.

برجستگی بافت با تاباندن نور مایل به سطح آن افزایش می یابد.

تنوع در بافت

     استفاده از بافت های مشابه و یکنواخت در عناصر تصویر می تواند کسل کننده باشد همانطور که بکارگیری بافت های مختلف و بسیار زیاد در تصویر نیز موجب شلوغی و عدم جذابیت خواهد شد. وجود بافت های یکنواخت یا مشابه در اجزای تشکیل دهنده تصویر، تفکیک پذیری آنها را در هنگام مشاهده کاهش می دهد. در صورت لزوم در هنگام عکاسی از چنین صحنه هایی برای اینکه بتوان بر سوژه مورد نظر تاکید نمود، بایستی حتما از روش های دیگر ترکیب بندی بطور هوشمندانه استفاده نمود تا از حس یکنواختی و کسالت تصویر جلوگیری نمود.

بافت های مشابه و ایجاد شلوغی در تصویر موجب عدم جذابیت آن می گردد.

بافت بصری در تصاویر

     اصطلاح بافت بصری یا بافت دیدگانی(Visual Texture) زمانی بکار می رود که بطور مصنوعی بر روی کل تصویر بافت ویژه ای ایجاد شود. به عنوان مثال در عکس های سیاه و سفید قدیمی که به علت کیفیت پایین تصاویر بر روی آنها دانه هایی دیده می شد که سرتاسر عکس را در بر می گرفت و یا در عکس هایی که بر روی کاغذ های بافت دار چاپ می شوند، بافت موجود بر روی کاغذ در جلوه بصری تصویر تاثیر گذار می باشد. برخی عکاسان برای اینکه جلوه های بصری خاصی در تصاویر دیجیتال ایجاد کنند از نرم افزار های ویرایش عکس استفاده کرده و بر روی سطح تصویر بافت هایی بوجود می آورند. این روش در عکاسی سیاه و سفید شایع تر است.

بر روی تصویر سیاه و سفید با استفاده از نرم افزار فوتوشاپ دانه ایجاد شده است.

رنگ(Color)



     رنگ می تواند بر حالت احساسی عکس(Mood affect) و طریقه تاثیر گذاری بر بیننده موثر باشد. نور سفید از سه رنگ اصلی قرمز، سبز و آبی (RGB) تشکیل شده است و سایر رنگ ها از ترکیب این سه رنگ حاصل می شوند. میزان روشنایی و تاریکی در هر رنگ نیز نشان دهنده تونالیته آن رنگ است. رنگ روشن دارای تونالیته بالاست و اگر تونالیته آن بیشتر شود به سمت رنگ سفید سیر می کند. با کاهش تونالیته یک رنگ، آن رنگ تیره تر دیده می شود و در حالت حداکثر تونالیته، به رنگ سیاه دیده خواهد شد.

     عناصر رنگی برای چشم مخاطب جذابیت دارند به همین دلیل شدت رنگ عناصر بصری مورد استفاده و جای آنها در داخل کادر تصویر باید با دقت تعیین شود تا عکس، آن چیزی را که شما می خواهید منتقل نماید. چگونگی بکارگیری رنگ به صورت تنها و یا با سایر عناصر تصویر در نحوه اثربخشی آنها نقش دارد.

     رنگ های مختلف حالت ها و حس های گوناگونی را تداعی می کنند. مثلا رنگ های قرمز و زرد حس گرمی، حرارت، جنب و جوش و در عین حال راحتی را القا می نمایند در حالی که رنگ های آبی و سبز بیشتر آرامش بخش و سرد هستند. رنگ سبز عموما یادآور سرسبزی و طراوت است. علت این امر مشخص است. ذهن انسان بر اساس یافته هایی که در طی سال های رشد خود کسب می نماید، همواره آموخته است که چیزهایی مثل نور خورشید و آتش که دمای گرمی دارند با رنگ های قرمز ، نارنجی و زرد مرتبط بوده اند و همچنین آب، یخ، مناظر برفی و پوشش های گیاهی با رنگ های آبی، سبز یا رنگ های مشابه در ارتباط هستند. با استفاده هوشمندانه از رنگ می توانید در هنگام عکاسی حس خاصی را که مورد نظرتان است در جهت مطلوب ارتقا دهید.

نمونه ای از اثر رنگ های مختلف بر روی حالت تصویر

رنگ های اشباع

     با استفاده از رنگ می توان توجه بیننده را به تصویر یا عناصر خاصی از تصویر جلب نمود. اشباع رنگ می تواند حس رنگ را تشدید کند. از طریق بکارگیری رنگ های تشدید شده یا اشباع می توان بر عناصر ویژه ای از تصویر تاکید نمود. میزان نور بر روی نحوه نمایش رنگ تاثیر مستقیم دارد. در نور کم فقط رنگ هایی که اشباع زیادی داشته باشند دیده می شوند و در نور خیلی زیاد رنگ ها دیده نمی شوند.

     از رنگ می توان برای متعادل کردن تصویر استفاده کرد. یک عنصر بصری کوچک با رنگ اشباع شده در گوشه ای از کادر تصویر می تواند عناصر بزرگتری که اشباع رنگی کمتری دارند و در سمت دیگر تصویر قرار گرفته اند را متعادل کند.

     هنگام مواجهه با یک صحنه رنگی خصوصا اگر رنگ های مختلفی در آن بکار رفته باشد، بهتر است قبل از گرفتن عکس، به ترکیب بندی تصویر و محل قرارگیری دوربین دقت کنید بطوریکه با ایجاد یک الگوی بصری مناسب، چشم بتواند با مشاهده تصویر نهایی، رنگ های مرتبط با هم را دنبال کند. در عکاسی آتلیه ای و محیط های استودیویی با امکان جابجایی عناصر بصری مورد نظر، بیشتر می توان بر این کار کنترل داشت. عموما بهتر است تصمیم گیری برای افزایش اشباع رنگ تصویر یا قسمتی از آن در هنگام عکاسی و با استفاده از تنظیمات دوربین انجام نشود.

     در صورت لزوم هنگام ویرایش تصویر در نرم افزارهای ویرایش عکس انجام شود. قبل از دوران عکاسی دیجیتال، استفاده از فیلتر های رنگی برای تشدید یا کاهش رنگ های موجود در صحنه کاربرد زیادی داشت. ولی در عکاسی دیجیتال عموما تغییرات مورد نظر در هنگام ویرایش تصویر اعمال می گردد، اگر چه هنوز هم بعضی عکاسان از این نوع فیلترها استفاده می کنند.

رنگ ستاره دریایی چشم بیننده را به سمت خود هدایت می کند.

ایجاد تضاد با استفاده از رنگ

     استفاده از رنگ های متضاد یا رنگ های دارای کنتراست بالا از روش های مورد استفاده در ترکیب بندی تصاویر رنگی می باشد. در عکس های رنگی، چشم سریعا جذب رنگ های متضاد می شود. مثلا اگر در یک صحنه که از انبوه درختان و شاخه و برگ سبز پوشیده شده است، عنصری قرمز رنگ در نقطه ای از تصویر قرار گرفته باشد، چشم مخاطب سریعا به سمت آن هدایت می گردد.

     هنگامی که رنگ های متضاد روبروی هم قرار می گیرند، اصطلاحا گفته می شود که کنتراست رنگی بالاست و وقتی رنگ های مشابه در کنار هم قرار گیرند، کنتراست رنگی پایین است. توجه کنید که این موضوع با کنتراست تونالیته متفاوت است. کنتراست تونالیته بر اساس میزان روشنایی و تاریکی عناصر بصری تعریف می شود و ارتباطی با رنگ ندارد. مثلا ممکن است دو رنگ ارغوانی تیره و سبز تیره در کنار هم باشند که با یکدیگر کنتراست رنگی شدیدی ایجاد می کنند ولی هر دو تیره بوده و تونالیته ای نزدیک به هم داشته باشند. به عبارتی کنتراست تونالیته آنها پایین است. اگر چنین تصویری را به یک تصویر سیاه و سفید تبدیل کنید، خواهید دید که تفاوت چندانی در تونالیته دو عنصر رنگی مذکور وجود ندارد و در تصویر سیاه و سفید تفکیک چندانی از یکدیگر نخواهند داشت.

     وجود کنتراست رنگی ملایم، حس آرام و ملایمی به تصویر می بخشد و برعکس حضور رنگ های قوی با کنتراست شدید حس کاملا متفاوتی را القا می نماید.

از رنگ های متضاد با اشباع زیاد در تصویر استفاده شده است..

ایجاد ریتم رنگی

     در تصویری که چند عنصر بصری با رنگ های مشابه یا مرتبط با هم در آن قرار گرفته است، چشم مخاطب آن عناصر را دنبال می کند. تکرارها و طنین های ظریف رنگ در کادر تصویر، ریتم بصری ایجاد می نماید، بطوریکه گاهی آنها را به صورت یک کل واحد نمایش می دهد. ریتم حاصل از عناصر رنگی مشابه می تواند تاثیر قدرتمندی در هدایت چشم به سمت خاصی در تصویر گردد

.
چشم مخاطب عناصر بصری با رنگ های مشابه را دنبال می کند.

ساده کردن محیط رنگی

     کاستن از تعداد رنگ های مورد استفاده در تصویر موجب سادگی و تقویت ترکیب بندی آن خواهد شد. رویکرد مینیمالیستی (کمینه گرایی) در استفاده از رنگ ها می تواند بر روی سوژه اصلی تاکید بیشتری ایجاد نماید. باید دقت کنید که قرار گیری عناصر منفرد با رنگ متضاد یا متفاوت با رنگ کلی تصویر، در ناحیه ای از کادر تصویر می تواند موجب عدم تعادل گردد و چشم را شدیدا به سمت خود بکشاند. البته شاید این کار را عکاس بطور هدفمند انجام دهد ولی در هر حال لازم است به تاثیر قدرتمند این نوع ترکیب بندی دقت نمود زیرا گاهی می تواند بر ترکیب بندی تصویر اثرات نامطلوبی بگذارد.

.
استفاده از رنگ های محدود در ترکیب بندی تصویر

روشنایی و تون (Lightness and Tone)



     میزان روشنایی و تاریکی عناصر تصویر و نحوه قرارگیری آنها می تواند حالت های مختلفی در تصویر ایجاد نماید. کنتراست یا تضاد نشان دهنده تفاوت بین روشنایی و تاریکی عناصر تصویر است. کنتراست بالا می تواند بافت های تصویر را برجسته تر سازد و کنتراست پایین، تون تصویر را ملایم می کند. بر اساس نوع تصویری که مورد نظر عکاس است، می توان از کنتراست های بالا یا پایین استفاده نمود و مفاهیم تصویری متفاوتی خلق کرد. استفاده مناسب از روشنایی و تاریکی عناصر ، موجب تمرکز و جهت دهی به خط نگاه بیننده خواهد شد.

نمایی زمستانی از تهران. همراهی روشنایی و تاریکی، جلوه ویژه ای به تصویر بخشیده است.

     گر چه نقش روشنایی در کلیه عکس ها بسیار مهم است، اختلاف روشنایی عناصر تصویر در عکس های سیاه و سپید بیشتر نمود می یابد. در عکاسی سیاه و سفید ، روابط بین تونالیته های رنگی از اصلی ترین عوامل تصویری در این عکس ها می باشد. در عکس سیاه و سفید به جای ثبت رنگ عناصر، تونالیته آنها به صورت طیفی از سفید تا خاکستری و سیاه ثبت می گردد. در تصاویری که کنتراست آنها بیشتر است مقادیر شدیدتری از تون های سیاه و سفید به همراه مقدار بسیار کمتری خاکستری میانه در تصویر وجود دارد. هر چه نواحی روشن تصویر بیشتر باشد، تون های روشن تصویر نیز بیشتر خواهد بود.

اختلاف روشنایی و تاریکی در تصویر سیاه و سفید

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                  


منابع:

  1. Harald Mante (1977). La composition en photographie. Dessain et Tolra, Paris . (ترجمه فارسی: ترکیب بندی در عکاسی، پیروز سیار، چاپ 14، سروش،1391)
  2. Bruce Barnbaum (2010). The Art of Photography: An Approach to Personal Expression. 1st ed. (ترجمه فارسی: هنر عکاسی، رویکردی به بیان شخصی در عکس، صادق طاهری، چاپ یکم، نشر پشوتن،1396)
  3. David Prakel (1977). Basic Photography 01: Composition. AVA Publishing SA, London. (ترجمه فارسی: ترکیب بندی در عکاسی، اسماعیل عباسی و احسان قنبری فرد، چاپ اول، زبان تصویر،1393)
  4. David Peterson (2016). 18 Composition Rules For Photos That Shine. Retrieve from www.digital-photo-secrets.com on Apr 22.
  5. Michael Zhang (2015). 9 Photo Composition Tips, As Seen in Photographs by Steve McCurry. Retrieve from http://petapixel.com on Apr 24.
  6. Andrew S. Gibson (2017). How to Create Strong Compositions Using Color Contrast. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 29.
  7. Adam Dachis (2011). Basics of photography: Composition and Technique. Retrieve from http://lifehacker.com on Apr 22.
  8. Thomas Fitzgerald (2017). Colour in Composition. Retrieve from http://blog.thomasfitzgeraldphotography.com on Apr 22.
  9. Digital art (2015). 12 pro tips to improve your artistic composition. Retrieve from www.creativebloq.com on Apr 20.
  10. Maiie Gardiner (2015). Bold Colours: How to Apply Colour Theory in Your Photo Compositions. Retrieve from https://photography.tutsplus.com on Apr 8.
  11. Ron Bigelow (2017). Texture Photography. Retrieve from https://ronbigelow.com on Apr 8.
  12. Darren Rowse (2017). 5 Elements of Composition in Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 29.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 453
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

عناصر پایه در ترکیب بندی : بخش 2- خط و شکل


خط(Line)


     تمامی خط ها از به حرکت درآمدن نقطه در مسیر مستقیم و یا غیر مستقیم ایجاد می شوند. همانطور که اشکال مسطح دارای دو بعد هستند، خط دارای یک بعد است و نقطه نیز بدون بعد در نظر گرفته می شود. خط را با یک بعد (Dimension) یعنی طول تعریف می کنند ولی در واقعیت اگر خط، عرض نداشته باشد اصلا قابل رویت نخواهد بود!

     خط موجب ایجاد حس حرکت و نمایش مسیر در تصویر می شود. چشم در امتداد آن حرکت می کند و به یک یا هر دو انتهای آن می رسد. این خاصیت باعث می شود که خط اساسا در تصویر، یک عنصر پویا و متحرک باشد. خط می تواند چشم را به سمت نقاطی از تصویر هدایت کند و یا چشم را از آنها دور نماید.

     خاصیت دیگر خط این است که همانطور که می تواند عناصر تصویر را به هم ربط دهد، می تواند بین عناصر تصویر جدایی ایجاد کند. با خط می شود یک عنصر بصری را از فضای اطراف جدا کرد و یا بین دو عنصر فاصله انداخت.

     هر چه قطر خط ضخیم تر باشد، در تصویر برجسته تر دیده می شود. البته اگر ضخامت خط از حدی بیشتر باشد، مفهوم خط برای آن صادق نخواهد بود و با عنوان شکل، شناخته می شود. خط های نازک تر نسبت به خط های ضخیم تر حس حرکت در مسیر را بیشتر القا می کنند.

     بر اساس نوع خطی که در تصویر موجود است، مکن است انتهای خط دیده شود و یا انتهای آن در بینهایت محو گردد. خط هایی که نقطه انتهایی آنها دیده نمی شود حس حرکت را تشدید می کنند.

گونه های مختلف خط

     شدت اثربخشی خط در یک تصویر بر اساس شکل و حالت آن متغیر است. اشکال مختلفی از خط را می توان در تصاویر شناسایی نمود. بطور کلی گونه های مختلف خط شامل این موارد است:

  • خط های مستقیم (افقی، عمودی و مایل)
  • خط های منحنی
  • خط های موجدار
  • خط های شکسته و زیگزاگ
  • خط های با مسیر آزاد
گونه های مختلف خط در ترکیب بندی تصاویر

خط های مستقیم (Straight Lines)

سه گروه اصلی خط های مستقیم به شرح زیر است :

  • خط افقی
  • خط عمودی
  • خط قطری و خط مایل

خط افقی (Horizontal Line)

     خط افقی در تصاویر ، سکون و ثبات را تداعی می کند. یک خط افقی تنها معمولا افق را به یاد می آورد و افق از شایعترین خطوط افقی است که در تصاویر خصوصا در تصاویر منظره دیده می شود. خط افق معمولا تصویر را به دو بخش تقسیم می کند.

     اگر هنگام عکاسی از قطع تصویر مستطیل افقی استفاده شود، خط افقی و همینطور افق در تصاویر برجسته تر دیده می شود و برعکس اگر از قطع عمودی (پرتره) استفاده شود تاثیر بصری این خطوط کاهش می یابد.

     یکی از تکنیک هایی که برای جلوگیری از یکنواختی و سکون ایجاد شده توسط خط افق بکار می رود، استفاده از یک عنصر بصری ( مثل یک درخت، کوه یا سوژه اصلی) در راستای افق است بطوریکه یکدستی و امتداد خط افق را در نقطه ای بشکند و نقطه توجه (Point of Interest) در ترکیب عکس ایجاد کند.

 

تصویر اصلی       |خط افق و نقطه توجه       

 

قایق به عنوان نقطه توجه، راستای خط افق را قطع کرده است.

     اکثرا توصیه می شود خط افق در وسط کادر تصویر نباشد زیرا معمولا احساس ناخوشایندی ایجاد می نماید. بهتر است خط افق در ترکیب بندی تصویر در ناحیه یک سوم بالا یا پایین تصویر قرار داده شود. (برای مطالعه بیشتر در این خصوص می توانید به مطلب "نسبت طلایی و قاعده یک سوم ها" در همین سایت مراجعه نمایید.)

     چند خط افقی در کنار هم حالت دوری و عمق را در ذهن بیننده تداعی می کنند. همچنین لایه های خطوط افقی در تصویر می تواند بافت یا ریتم ایجاد نماید.

 

تصویر اصلی       |خطوط افقی       

 

دو نمونه از کاربرد خطوط افقی در ترکیب بندی تصاویر

     اگر خط افقی که در ترکیب تصویر بکار رفته است، عریض و تشدید شده باشد نگاه را بر روی سطح عریضی جلب می کند و این موضوع باعث می شود حس عمق ناشی از بکارگیری خط افقی در تصویر کم شود. در مواردی ممکن است تعداد زیادی خط های عمودی که در کنار هم قرار گرفته اند به صورت خط افقی عریض دیده شوند و تاثیر بصری مشابه با خط افقی بر ترکیب بندی عکس ایجاد نمایند.

 

تصویر اصلی       |خط افقی عریض       

 

خط افقی عریض که از تعدادی خط عمودی تشکیل شده است.

خط عمودی (Vertical Line)

     خط عمودی در تصاویر ، بلندی را نمایش می دهد همانطور که خط افقی گستردگی را القا می کند. خطوط عمودی همچنین می توانند حس قدرت و استقامت را به مخاطب انتقال دهند. استفاده از خطوط عمودی در تصویر اگر با قطع عمودی تصویر (پرتره) همراه باشد اثرات بصری آن تشدید می شود و برعکس در قطع تصویر مستطیل افقی، این اثرات کاهش می یابد. خط عمودی نسبت به خط افقی، حس گرمی و نزدیکی را بیشتر در تصاویر ایجاد می کند. تنه درختان، دکل های برق یا ستون های عمارت های قدیمی مثال هایی از خطوط عمودی هستند که در تصاویر دیده می شوند.

     هنگامی که خط عمودی موجود در تصویر یک عدد است و یا اگر بیشتر از یکی است ولی در مجاورت هم قرار گرفته اند توصیه می شود که آنها را در وسط کادر تصویر قرار ندهید. برای این کار بهتر است از یک سوم کناری کادر استفاده کنید (با استفاده از قاعده یک سوم ها) تا جنبه نمایشی تصویر بیشتر تقویت گردد.

 

تصویر اصلی       |خطوط عمودی       

 

خطوط عمودی در ترکیب بندی تصاویر بکار رفته است.

خط قطری یا مورب (Diagonal Line)

     خط قطری، حالت پویایی و حرکت را نمایش می دهد. خط قطری می تواند به راحتی چشم مخاطب را در میان یک تصویر هدایت کند. خط قطری بر اساس محل قرارگیری می تواند احساس حرکت روبه بالا و یا حرکت رو بـه پایین را ایجاد نماید.

     توصیه می شود حتی الامکان از خط قطری که مستقیما به صورت گوشه به گوشه در تصویر قرار گرفته است پرهیز کنید. در این حالت تصویر به دو بخش مساوی تقسیم خواهد شد و شکل یکنواختی ایجاد می گردد

     در این موارد وجود انحنا در خط قطری یا استفاده از بافت برای جلوگیری از یکنواختی ترکیب کمک کننده خواهد بود. همچنین برای یک ترکیب بندی جذاب بهتر است خط مورب از مرکز تصویر عبور نکند و مقداری به یک سمت تصویر متمایل باشد. وجود چندین خط مورب در تصویر می تواند حس قوی حرکت را به تصویر بیافزاید. اگر چه تعداد زیاد آن برعکس عمل کرده و تصویر را بی نظم و مبهم نشان می دهد.

 

تصویر اصلی       |خط مورب       

 

لبه برفی کوه در سرتاسر تصویر خطی مورب ایجاد نموده است.

خط مایل (Oblique Line)

     خط مایل در تصاویر می توانند منجر به ایجاد حس ناپایداری شوند. با کمک سایر عناصر تصویری همچون نقطه، خطوط عمودی یا اشکال مختلف می توان به ناپایداری ایجاد شده تعادل بخشید. استفاده مناسب از خط مایل در ترکیب بندی عکس های خلاقانه کاربرد فراوانی دارد. خط های مایل در تعامل با یکدیگر و با سایر عناصر تصویر می توانند تعادل آرامش بخشی ایجاد نمایند.

 

تصویر اصلی       |خطوط مایل       

 

خطوط مایل در تعامل با یکدیگر در ترکیب بندی تصویر دیده می شوند

خط منحنی (Curve Line)

     خط های منحنی وقتی در ترکیب بندی تصویر بکار می روند بیشتر حالت نرمی و حرکت را به نمایش می گذارند. خطوط منحنی سختی و خشونت خطوط مستقیم را ندارند. معمولا این خطوط، چشم را در مسیر قوسی شکلی هدایت می کنند.

خط موجدار (Wavy Line)

     خط موج دار شبیه به خط منحنی است ولی چشم مخاطب را با قدرت بیشتری هدایت می کند. این خطوط حس نرمی و انعطاف را در ترکیب بندی تصویر ایجاد می نمایند. خط موجداری که به شکل حرف اس الفبای انگلیسی (S) است ، یکی از شایعترین خطوطی می باشد که از زمانهای گذشته در ترکیب بندی تصاویر بکار می رفته و یکی از نشانه های زیباشناختی تصویر به حساب می آمده است. این خطوط حس حرکت به عمق را تداعی می نمایند و حالت دلپذیری به تصویر می دهند.

خط شکسته و زیگزاگ (Zigzag Line)

     خط شکسته و یا زیگزاگ دارای زوایای تیزی است که حس خشونت و زبری را در تصویر ایجاد می نماید. خطوط شکسته می توانند برجستگی ویژه ای به تصویر ببخشند و همچون خطوط موجدار، چشم مخاطب را در درون تصویر هدایت نمایند.

استفاده از خطوط منحنی، موجدار و شکسته در ترکیب بندی تصاویر

خط های با مسیر آزاد (Free path Lines)

     خط های با مسیر آزاد به خط هایی گفته می شود که از شکل یا الگوی خاصی پیروی نمی کنند و می توانند در هر جهتی حرکت کنند. این خطوط بیشترین قدرت بیانی را دارا هستند خصوصا در تصاویر سیاه و سپید که تضاد (Contrast) نقش موثری در ترکیب بندی تصویر ایفا می کند.

 

تصویر اصلی       |خطوط با مسیر آزاد       

 

خطوط با مسیر آزاد چشم را در داخل تصویر هدایت می کنند.

تضاد بین خط ها

     خط وقتی که با خط دیگری تضاد آشکاری را نشان دهد، برجستگی بیشتری می یابد. خطوط منحنی در تقابل با خطوط مستقیم یا شکسته منجر به ایجاد حسی متفاوتی در بیننده می شود. این تفاوت ادراک از عناصر مختلف بصری می تواند منجر به تاکید یا جلب توجه مخاطب به ناحیه خاصی از تصویر گردد.

 

تصویر اصلی       |خطوط منحنی و خطوط راست       

 

خطوط منحنی در تضاد با خطوط افقی و مایل در تصویر دیده می شوند.

ارتباط بین دو یا چند خط

     در مواردی که دو خط با یکدیگر برخورد کنند، نسبت به یکدیگر زاویه ای می سازند و نقطه تلاقی آنها می تواند همچون نقطه شروع حرکت، چشم را در دو مسیر مختلف بر روی دو خط مختلف هدایت کند. هر چه زاویه بین دو خط کوچکتر باشد (کمتر از 90 درجه) ، حس تغییر مسیر و حرکت سریع تری را ایجاد می کند.

     همچنین وقتی تعدادی خط به طور هم جهت در کنار هم قرار گیرند، در صورتی که فواصل بین خط ها و یا ضخامت آنها به تدریج کمتر (یا بیشتر) گردد حس عمق در تصویر ایجاد خواهند کرد.

 

تصویر اصلی       |خطوط در مجاورت با هم      

 

کمتر شدن تدریجی ضخامت و فواصل بین خط ها منجر به تقویت حس عمق در تصویر می گردد.

خط اصلی و خط فرعی (Main & secondary Lines)

     معمولا در تصاویری که از خطوط مختلفی تشکیل شده اند، خطوطی که دارای ضخامت یا کنتراست بیشتری باشند سریع تر توسط مخاطب دیده می شوند و به آنها خطوط اصلی تصویر گفته می شود. سایر خطوط موجود در تصویر که نسبت به خطوط اصلی از ضخامت خیلی کمتر و یا کنتراست پایین تری برخوردارند به عنوان خطوط فرعی در نظر گرفته می شوند.

     در مواردیکه خط یا خط های اصلی تصویر با خطوط فرعی دیگری همراه هستند، خطوط فرعی موجب تشدید اثر خط اصلی می گردند و آن را در تصویر برجسته می سازند.

خطوط همگرا (Converging Lines)

     گاهی خطوط موجود در تصاویر یکدیگر را در نقطه ای قطع می کنند و یا خیلی به هم نزدیک می شوند بطوریکه حالت همگرایی پیدا می کنند. در این موارد هدایتگری خطوط بسیار زیاد می شود و چشم مخاطب را با قدرت زیاد به ناحیه مورد نظر هدایت می نماید. مثال شایع برای آن، خطوط ریل قطار است که با دور شدن در کادر تصویر ، انگار به شکل همگرا به یکدیگر نزدیک می شوند. مثال های دیگری همچون خطوط جاده، خطوط نرده یا پلکان ساختمان را نیز می توان ذکر نمود.

     خطوط همگرا حس عمق را نیز تشدید می کنند و از عناصر قدرتمند بصری در ایجاد این حس می باشند. با استفاده از لنزهای واید (با فاصله کانونی کم) می توان همگرایی خطوط را بیشتر نمایش داد.

تنه درخت همچون خطوط اصلی در تصویر دیده می شود. (تصویر راست).خطوط همگرا در امتداد پله های برقی چشم را به بالای تصویر هدایت می کند. (تصویر چپ)

شکل های دیدگانی (Visual shape)

     گاهی خط های فرضی موجود در تصویر تداعی کننده شکل خاصی هستند که برای افراد آشنا است و می تواند اثر احساسی یا بیانی خاصی ایجاد نماید. به اینگونه موارد، شکل های دیدگانی گفته می شود، یعنی شکل هایی که در واقع در تصویر وجود ندارند ولی توسط بیننده درک می شوند.

 

تصویر اصلی       |شکل دیدگانی      

 

از امتداد گردن قوها با یکدیگر، شکل قلب تداعی می گردد.

شکل(Shape)


     شکل از تجمیع تعدادی نقطه و یا خط که سطحی را تشکیل داده اند ایجاد می شود. اصولا شکل ها را به صورت دو بعدی در نظر می گیرند.

     با توجه به اندازه شکل و همچنین میزان سادگی یا پیچیدگی خطوط محیطی که آن را می سازد ، اثرات بصری متفاوتی ایجاد می کند. شکل های بزرگ و ساده عموما وزن بصری زیادی در تصویر ایجاد کرده و شبیه یک نقطه عمل می کنند. درحالیکه شکل هایی که خطوط محیطی نامنظم و پیچیده دارند در تقابل با فضای اطراف و نیز فضای داخل آن، از وزن بصری کمتری برخوردار هستند و بیشتر شبیه به خط عمل می کنند.

     در عکاسی همچون خیلی از هنرهای تصویری دیگر، از صحنه ای که شامل اجزای سه بعدی است تصویری دو بعدی ایجاد می شود. بنابراین عناصر تصویر که در واقع دارای حجم هستند به صورت دو بعدی نمایش داده می شوند و هر جزئی از صحنه به صورت شکلی تخت و دو بعدی در داخل تصویر تجلی می یابد. نحوه ثبت این عناصر می تواند حس عمق و بعد را برای مخاطب تقویت یا تضعیف کند.

انواع شکل ها (Shapes)

می توان شکل ها را به انوع زیر طبقه بندی کرد:

الف) شکل های هندسی

  • مثلث
  • دایره
  • مربع
  • مستطیل
  • و ...

ب) شکل های آزاد و غیر هندسی

شکل های هندسی (Geometric)

     وقتی خطوط محیطی یک شکل منظم بوده و سطح و محیط آن از لحاظ ریاضی قابل تعریف باشد به آن شکل هندسی گفته می شود. به عنوان مثال، دایره، مثلث و یا مستطیل از اشکال هندسی می باشند. اشکال هندسی در طبیعت و محیط اطراف ما وجود دارند اما در خیلی موارد، عناصر بصری دقیقا بر یک شکل هندسی خاص تطبیق ندارند بلکه خطوط محیطی آنها تقریبا شکل آن عنصر را به یکی از اشکال هندسی نزدیک یا منطبق می نماید. در این موارد شکل آن عنصر خاص به شکل هندسی نزدیک به آن تعبیر می گردد.

     در یک تقسیم بندی کلی شکل های هندسی بکار رفته در ترکیب بندی تصاویر به سه دسته کلی دایره، چند ضلعی و خط تقسیم می شوند.

شکل های آزاد (Organic or Free form shapes)

     شکل هایی که خطوط محیطی آنها نامنظم، متنوع و یا پیچیده است و شکل هندسی مشخصی ندارند به عنوان شکل های آزاد شناخته می شوند. خیلی از شکل های موجود در طبیعت هندسی نبوده و به صورت غیرهندسی و آزاد هستند.

     هر نوع شکلی قسمتی از سطح تصویر را اشغال می کند پس حتما بر روی ترکیب بندی تصویر تاثیر خواهد گذاشت. به همین علت به کار بردن مناسب اشکال می تواند در نحوه و تاثیر بیان تصویری نقش مهمی ایفا نماید.

 

تصویر اصلی       |شکل آزاد      

 

سطح دریاچه به شکل غیر هندسی دیده می شود.

دایره (Circle)

     دایره از اشکال هندسی با ثبات در ترکیب بندی است. دایره می تواند حس حرکت چرخشی را القا کند. همچنین مرکزیت و تمرکز را به نمایش بگذارد. در دایره ابتدا و انتها وجود ندارد به همین علت در بعضی فرهنگ ها نشانه کمال و توازن است.

     در محیط پیرامون خود می توانید اشکال دایره مانند زیادی پیدا کنید. چرخ های یک اتوموبیل، یک چتر بارانی، چراغ های سقف یک ساختمان و یا مثال های دیگری از این دست. در ترکیب بندی عناصر تصویر، وجود دایره می تواند تمرکز بر ناحیه ای از تصویر را افزایش دهد.

مثلث (Triangle)

     مثلث از عناصر پویا در تصاویر است. از میان اشکال هندسی کمترین ثبات و بیشترین حس حرکت را در ترکیب بندی تصاویر ایجاد می کند. اشکال مختلفی در طبیعت و محیط پیرامون ما وجود دارد که به شکل مثلث دیده می شوند.

     در چیدمان عناصر بصری موجود در تصویر، اگر قاعده مثلث در سمت پایین قرار گیرد، حرکت رو به بالا را القا می کند و در این وضعیت ایستایی مثلث در حداکثر خواهد بود. ولی اگر قاعده مثلث در سمت پایین نباشد، حرکت را القا می نماید و در این وضعیت ایستایی مثلث بسیار کم می باشد.

استفاده از اشکال دایره و مثلث در ترکیب بندی تصاویر

مربـع (Square)

     مربع شکلی چهار وجهی است که در اشکال هندسی بیشترین ثبات را در ترکیب تصاویر دارد و بیشترین وزن بصری را ایجاد می کند. با استفاده از اشکال مربع می توان حس سکون و پایداری در تصاویر را افزایش داد. اگر عناصر مربع شکل در مرکز تصویر قرار گیرند می توانند حس تمرکز و مرکزیت را ایجاد نمایند. مربع در تصاویر عموما نقش تعادل بخشی دارد.

مستطیل (Rectangle)

     مستطیل از شایع ترین عناصر هندسی بکار رفته در تصاویر است و معمولا انتخاب های زیادی را برای شخص مبتکر فراهم می سازد. قابلیت تنوع در اندازه و نسبت طول و عرض مستطیل در تقابل با سایر عناصر بصری موجود در تصویر می تواند در خلق تصاویر خلاقانه بکار رود. مستطیل های افقی نسبت به انواع عمودی از ثبات و ایستایی بیشتری برخوردارند. مستطیل عمودی حس بلندی و امتداد به سمت بالا را بیشتر القا می کند.

     در تصاویر با قطع مستطیل معمولا اگر از عنصری تصویری با شکل مستطیل استفاده شود، این مستطیل داخلی می تواند تکراری از قطع خود تصویر در نظر گرفته شود و اثرات بصری دلپذیری ایجاد کند.

استفاده از اشکال مربع و مستطیل در ترکیب بندی تصاویر

شکل های تخیلی یا ذهنی (Imaginary shapes)

     گاهی تصویر شامل عنصری است که اگر چه به طور کامل در تصویر دیده نمی شود ولی مخاطب با توجه به تجربیات بصری و اطلاعات ثبت شده در حافظه خود می تواند شکل کامل آن را در ذهن خود بسازد و درک نماید. این کاری است که در واقع توسط تخیل فرد مخاطب انجام می شود. به این نوع شکل ها، تخیلی یا ذهنی گفته می شود. می توان با استفاده از این روش برای ایجاد ترکیب بندی خلاقانه استفاده نمود.

 

تصویر اصلی       |نمای شماتیک       

 

دایره فرمان اتوموبیل توسط ذهن مخاطب به صورت کامل تصور می شود.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری           


منابع:

  1. Harald Mante (1977). La composition en photographie. Dessain et Tolra, Paris . (ترجمه فارسی: ترکیب بندی در عکاسی، پیروز سیار، چاپ 14، سروش،1391)
  2. Jeff Meyer (2012). 10 rules of photo composition. Retrieve from www.digitalcameraworld.com on Apr 20.
  3. David Peterson (2016). 18 Composition Rules For Photos That Shine. Retrieve from www.digital-photo-secrets.com on Apr 22.
  4. Romanas Naryskin (2012). What is Composition in Photography? Retrieve from https://photographylife.com on Apr 21.
  5. Michael Zhang (2015). 9 Photo Composition Tips, As Seen in Photographs by Steve McCurry. Retrieve from http://petapixel.com on Apr 24.
  6. Adam Dachis (2011). Basics of photography: Composition and Technique. Retrieve from http://lifehacker.com on Apr 22.
  7. KODAK (2016). Guidelines for Better Photographic Composition. Retrieve from http://photoinf.com on Apr 20.
  8. Digital art (2015). 12 pro tips to improve your artistic composition. Retrieve from www.creativebloq.com on Apr 20.
  9. Illuscientia (2017). Image formats and composition. Retrieve from www.illuscientia.com on Oct 29.
  10. Elliot Hook (2017). Aspect Ratios in Landscape Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 29.
  11. teven Bradley (2010). Points, Dots, And Lines: The Elements Of Design. Retrieve from http://vanseodesign.com on Oct 30.
  12. Darren Rowse (2017). 5 Elements of Composition in Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 29.
تعداد بازدید از این مطلب: 257
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

عناصر پایه در ترکیب بندی : بخش 1- قطع تصویر و نقطه


عناصر پایه در ترکیب بندی


     اجزا و عناصر بصری که در ترکیب یک عکس بکار می رود تحت عنوان "عناصر پایه در ترکیب بندی" (Composition basic Elements) طبقه بندی می شوند.

تقسیم بندی عناصر پایه در ترکیب بندی تصاویر

     در ترکیب هر تصویر تعدادی از عناصر پایه وجود دارد که اساس ترکیب بندی تصویر را تشکیل می دهند. شناخت این عناصر و تاثیراتی که بر ساختار عکس و انتقال مفاهیم بصری دارند برای هر عکاسی لازم است.

     در این مطلب خصوصیات دوعنصر شامل قطع تصویر و نقطه بررسی و اثرات آنها بر تصویر شرح داده می شود. پنج عنصر بعدی در دو مقاله دیگر تحت عناوین (عناصر پایه در ترکیب بندی: بخش 2- خط و شکل - عناصر پایه در ترکیب بندی: بخش 3- بافت، رنگ و روشنایی) در سایت تک لنز مورد بحث قرار گرفته است که برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به آن مراجعه نمایید.

قطع تصویر (Image Format)


     قطع تصویر یا قالب عکس (Image Format) به شکل قاب تصویر گفته می شود. تصاویر و عکس ها بجز در موارد خاص اصولا در اشکال مربع یا مستطیل ارائه می شوند. قطع تصویری که توسط هنرمند استفاده می شود، بر اساس نوع کارکرد، محل ارائه آن و مفهومی که مورد نظر او است انتخاب می گردد. شایعترین قطع تصاویر که در عکاسی بکار می رود در جدول زیر نمایش داده شده است.

جدول شایعترین قطع تصاویر و ابعاد آنها که در عکاسی بکار می رود.

     انتخاب نسبت ابعاد تصویر (Aspect Ratio) می تواند بر ترکیب بندی عکس تاثیر گذار باشد. انتخاب مناسب موجب تاکید بر سوژه و انتخاب نامناسب موجب عدم تعادل در تصویر خواهد شد. هنگامی که برای عکاسی از داخل منظره یاب (Viewfinder) به صحنه نگاه می کنید بهتر است قبل از گرفتن عکس، سوژه را در هر دو حالت افقی و عمودی دوربین در قاب تصویر قرار دهید و به ترکیب بندی تصویر دقت کنید. بهتر است نسبت ابعاد تصویر در دوربین را بر روی حالتی تنظیم کنید که از حداکثر سطح سنسور استفاده شود. در این حالت می توانید با انعطاف بیشتری در هنگام ویرایش عکس، برای دستیابی به ابعاد مورد نظر خود تصویر را برش (Crop) دهید.

قطع مربع

     در قطع مربع، نسبت بلندی (Height) به پهنا (Width) تصویر یا نسبت ابعاد (Aspect Ratio) آن برابر با یک است، به عبارت دیگر طول و عرض آن با هم برابر است. این قطع تصویر حس تعادل و ایستایی ایجاد می کند.

     در مواقعی که فضای کافی برای ارائه عکس در قطع مستطیل افقی وجود ندارد، قطع مربع انتخاب مناسبی خواهد بود. با انتخاب قطع مربع می توان عناصری را که در مرکز تصویر واقع شده اند برجسته تر نمایش داد.

دو نمونه عکس با قطع مربع و نسبت ابعاد1:1

قطع مستطیل

     در این قطع تصویر، بلندی و یا پهنای تصویر از دیگری بلندتر است. قطع مستطیل به دو نوع تقسیم می شود:

الف) قطع افقی یا منظره (Landscape format)

     در قطع منظره، نسبت پهنا به بلندی تصویر بیشتر از یک است. به عبارتی عرض تصویر از بلندی آن بیشتر است. شایعترین نسبت مورد استفاده در عکس های با قطع منظره، نسبت سه به دو (3:2) است. این نسبت که به صورت (6:4) هم نمایش داده می شود نسبتی است که در فیلم های 35mm و سنسور های تمام کادر (فول فریم) و APS-C در دوربین های دیجیتال بکار می رود. البته نسبت چهار به سه (4:3) و نسبت عریض یا واید اسکرین (16:9) و نسبت های دیگری نیز مورد استفاده می باشند.

     قطع منظره برای ارائه عمومی تصاویر یا نمایش توالی موضوعات مناسب می باشد. قطع مستطیل افقی(منظره) نسبت به قطع مربع از ایستایی بیشتری برخوردار است و حس سکون را القا می کند. همچنین حس عمق و سردی با این قطع تصویر تشدید می شود.

مه غلیظ در جاده ای در استان گیلان- قطع منظره با نسبت ابعاد 3:2

ب) قطع عمودی یا پرتره (Portrait format)

     در قطع مستطیل عمودی نسبت بلندی تصویر به پهنای آن بیشتر از یک است. به عبارتی بلندی مستطیل از عرض آن بیشتر است. شایعترین نسبت مورد استفاده در قطع پرتره مثل قطع منظره، نسبت سه به دو (3:2) است. نسبت های دیگری نیز در این قطع تصویر بکار می رود همچون نسبت (4:3) و (5:4).

     قطع پرتره نسبت به سایر قطع تصاویر از پویایی (Dynamic) بیشتری برخوردار است و جنبش و حرکت را بیشتر القا می کند. با انتخاب قطع مستطیل عمودی برای تصاویر، حس نزدیکی و گرمی تشدید می شود.

دو نما از مناظر کوهستانی البرز- قطع پرتره با نسبت ابعاد 3:2

قطع پانوراما

     قطع پانوراما (Panorama format) در واقع یک نوع قطع مستطیل افقی است که اندازه پهنای آن خیلی بیشتر از اندازه بلندی آن است. معمولا وقتی این نسبت از دو برابر بیشتر باشد به آن قطع پانوراما گفته می شود. در این قطع نسبت های مختلفی بکار می رود ولی شایعترین آنها نسبت (2:1) و (3:1) می باشد. معمولا عکس های با قطع پانوراما با چسباندن دو یا چند عکس به یکدیگر ایجاد می شوند.

     تصاویر با قطع پانوراما حس ایستایی و سکون را تشدید می کند و گستردگی و وسعت را به نمایش می گذارد.

غروب در تهران - یک نمونه عکس با قطع پانوراما و نسبت ابعاد 3:1

نقطـه (Point)


     بخش مجزا و مشخصی از تصویر یا عنصری از تصویر که سطح قابل توجهـی از کل تصویر را در بر نمی گیرد را می توان به صورت یک نقطه تصور نمود. عنصر بصری که به عنوان نقطه در نظر گرفته می شود از سایر عناصر بصری موجود در تصویر قابل تفکیک است و بطور جداگانه دیده می شود. اگر عناصر تصویر به صورت یک خط کوچک و یا سطحی کوچک در میان تصویر قرار گیرد می تواند همانند یک نقطه درنظر گرفته شوند. نقطه می تواند عامل تمرکز بیننده بر قسمتی از تصویر باشد.

 

تصویر اصلی       |نقطه       |خط کوچک       

 

اسکی باز بر روی تله سیژ در ایستگاه 7 تله کابین توچال تهران

     همچنین مجموعه ای از خطوط یا نقاط که سطح محدودی را تشکیل می دهند می توانند همانند یک نقطه تصور گردد. چنین شکلی می تواند به صورت دایره، مربع، مثلث و غیره دیده شود و یا شکل های آزادی بوجود آورد ولی چون سطح کوچک تری از تصویر را تشکیل می دهد می توان آن را به صورت نقطه در نظر گرفت.

 

تصویر اصلی       |دایره       |مجموعه خطوط       |نقطه       

 

سطح کوچک گل را می توان به صورت یک نقطه در نظر گرفت.

     نقطه با فضای اطرافش ارتباطی بصری برقرار می کند. دو عامل مهمی که این ارتباط را شکل می دهد، اندازه بزرگی نقطه و محلی است که در کادر تصویر قرار گرفته است. نقطه در تصاویر، موقعیت ها و محل قرارگیری عناصر تصویر را برجسته می سازد. اگر نقطه در ناحیه مرکزی تصویر واقع گردد، حس قرینگی و سکون را تداعی می کند. در این حالت نقطه نسبت به فضای اطراف بطور برجسته تر دیده می شود. اگر نقطه در ناحیه غیر از مرکز تصویر قرار گیرد، نوعی غیرقرینگی ایجاد می کند و حالتی پویا و متحرک در تصویر ایجاد می نماید. اگر نقطه بیش از حد به کناره های کادر تصویر نزدیک شود، می تواند باعث احساس عدم تعادل در تصویر گردد.

 

تصویر اصلی       |نقطه نابجا       

 

نقطه می تواند باعث احساس عدم تعادل در تصویر گردد.

همجواری دو نقطـه

     هنگامی که دو نقطه در تصویر دیده می شود چشم حرکت رفت و برگشتی را بین آن دو نقطه انجام می دهد. هر چه فاصله بین دو نقطه کمتر باشد حس کشش بین آنها افزایش می یابد. اگر این فاصله خیلی کم شود و یا دو نقطه به هم برسند یا بر روی هم قرار گیرند، دو نقطه به عنوان یک شیء واحد دیده می شود.

     همجواری دو نقطه می تواند موجب تقویت ارتباطی در تصویر گردد و در مواردی ممکن است منجر شود چشمها گرایش به خارج شدن از تصویر پیدا کنند.

 

تصویر اصلی       |همجواری دو نقطه       

 

چشم بین دو نقطه حرکت رفت و برگشت انجام می دهد.

خط دیدگانی (Visual line)

     اگر در یک سطح حداقل سه نقطه در یک امتداد باشند، چشم آنها را به صورت خط دیدگانی درک می کند. اصولا خط از تعدادی نقطه تشکیل شده است بنابراین اگر تعدادی نقطه در یک امتداد قرار گیرند به صورت خط دیده می شوند.

 

تصویر اصلی       |خط دیدگانی       

 

در امتداد حرکت شترها خط دیدگانی ایجاد شده است.

مثلث دیدگانی (Visual Triangle)

     اگر در یک سطح سه نقطه مجزا سه راس یک مثلث را تشکیل دهند، چشم آنها را به صورت مثلث دیدگانی درک می کند. موقعیت مثلث تشـکیل شده بر ایستایی یا پویایی تصویر موثرخواهد بود.

 

تصویر اصلی       |مثلث دیدگانی       

 

سه نقطه مجزا تشکیل یک مثلث دیدگانی داده است.

شکل های دیدگانی (Visual shapes)

     توزیع تعدادی نقطه بر روی سطحی مشخص می تواند یک یا چند شکل دیدگانی را ایجاد کند. شکل های دیدگانی می تواند توجه بیننده را به بخش خاصی از تصویر معطوف نماید.

 

تصویر اصلی       |شکل دیدگانی       

 

چند نقطه بر روی سطح معینی تشکیل یک شکل دیدگانی می دهد.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                   


منابع:

  1. Harald Mante (1977). La composition en photographie. Dessain et Tolra, Paris . (ترجمه فارسی: ترکیب بندی در عکاسی، پیروز سیار، چاپ 14، سروش،1391)
  2. Jeff Meyer (2012). 10 rules of photo composition. Retrieve from www.digitalcameraworld.com on Apr 20.
  3. David Peterson (2016). 18 Composition Rules For Photos That Shine. Retrieve from www.digital-photo-secrets.com on Apr 22.
  4. Romanas Naryskin (2012). What is Composition in Photography? Retrieve from https://photographylife.com on Apr 21.
  5. Michael Zhang (2015). 9 Photo Composition Tips, As Seen in Photographs by Steve McCurry. Retrieve from http://petapixel.com on Apr 24.
  6. Adam Dachis (2011). Basics of photography: Composition and Technique. Retrieve from http://lifehacker.com on Apr 22.
  7. KODAK (2016). Guidelines for Better Photographic Composition. Retrieve from http://photoinf.com on Apr 20.
  8. Digital art (2015). 12 pro tips to improve your artistic composition. Retrieve from www.creativebloq.com on Apr 20.
  9. Illuscientia (2017). Image formats and composition. Retrieve from www.illuscientia.com on Oct 29.
  10. Elliot Hook (2017). Aspect Ratios in Landscape Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 29.
  11. Steven Bradley (2010). Points, Dots, And Lines: The Elements Of Design. Retrieve from http://vanseodesign.com on Oct 30.
  12. Darren Rowse (2017). 5 Elements of Composition in Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 29.
تعداد بازدید از این مطلب: 267
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات
 مبانی بصری و ترکیب بندی

 
 
 
 
 
 

مبانی بصری و ترکیب بندی


اهمیت ترکیب بندی در عکاسی (Composition in Photography)


     ترکیب بندی (Composition) عبارت است از نحوه قرارگیری یا تنظیم عناصر بصری در یک اثر هنری بطوریکه آرایشی دلنشین و متعادل ایجاد نماید. ترکیب بندی اگر چه بر روی نحوه بیان موضوع تصویر تاثیرگذار است، اجزا و فنون آن مستقل از موضوع اثر، مورد بحث قرار می گیرد.

     ترکیب بندی در هر کار هنری از جمله موسیقی، شعر و همه هنرهای تصویری همچون نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، سینما و غیره کاربرد دارد. شاید بتوان گفت که ترکیب بندی یکی از جنبه های کلیدی آثار هنری است. در هنرهای تصویری گاهی از کلمات دیگری همچون ساختار شکلی (Formal Structure) یا طراحی (Design) به جای ترکیب بندی و یا جنبه هایی از آن استفاده می شود.

     ترکیب بندی و نحوه کادربندی تصویر در عکاسی اهمیت زیادی دارد. برای گرفتن یک عکس خوب، داشتن تکنیک بالا کافی نیست بلکه همراهی تکنیک با ترکیب بندی مناسب است که می تواند نتایج چشمگیری ایجاد نماید. ترکیب بندی بر نحوه دریافت مخاطب از تصویر تاثیر مستقیمی دارد. چینش اجزا و عناصر مختلف در کادر تصویر ، ارتباطی که با یکدیگر برقرار می کنند و در نهایت تصویری که تشکیل می دهند، محتوای عکس را ایجاد می نماید.

نمایی از دشت بیدسرخ در استان کرمانشاه

     بر خلاف سایر جنبه های تکنیکی عکاسی همچون فوکوس کردن یا نوردهی مناسب و مواردی از این دست که تعاریف مشخصی بر اساس نوع استفاده از آنها موجود است، برای ترکیب بندی صحیح مرزهای مشخصی وجود ندارد. به عبارتی دیگر، اگرچه روش ها و قواعد مختلف ترکیب بندی تعریف شده است ولی در نهایت ممکن است در یک عکس خاص هیچکدام از آن قواعد بکار نرود و در عین حال تصویر نهایی بهترین ارتباط را با مخاطب برقرار کند. از طرف دیگر به دلیل اینکه مخاطبان مختلف سلایق مختلفی دارند، فنون ترکیب بندی بکار رفته در یک تصویر خاص ممکن است همانطور که برای عده ای تصویر را خوشایندتر می کند، برای افراد دیگری جذابیت نداشته باشد.

     به همین علت، نتایج حاصل از بکارگیری فنون ترکیب بندی تا اندازه ای به سلیقه عکاس و مخاطبین او بستگی خواهد داشت. خیلی از صاحب نظران عقیده دارند که اولین قانون ترکیب بندی این است که قانونی وجود ندارد. به همین علت اصولا هیچ ترکیب بندی خوب یا بدی را نمی توان در حوزه عکاسی بطور قطع تجویز نمود. هر عکاس برای رسیدن به معنای مورد نظر خود ممکن است از ترکیب بندی ویژه ای در تصاویر خود استفاده کند.

نحوه قرارگیری عناصر بصری در جذابیت تصویر بسیارتاثیر گذار است.

     با این وجود روش ها و قواعد بسیاری برای ایجاد یک ترکیب بندی جذاب و تاثیرگذار در عکس ها ابداع شده است که با بکارگیری آنها می توان قدرت بصری عکس ها و اثرگذاری آنها را به میزان زیادی افزایش داد. یادگیری اصول ترکیب بندی می تواند توانایی های عکاس را در زمینه زیباشناختی افزایش دهد و او را در بکارگیری مناسب دوربین عکاسی برای رسیدن به نتایج تصویری مورد نظر خود قدرتمند سازد.

     البته این اصول نباید جایگزین خلاقیت های شخصی افراد گردد و در مواردی حتی لازم است قواعد متعارف در محدوده ترکیب بندی شکسته شود تا طرحی نو و بیانی نو شکل گیرد. توجه به این نکته مهم است که شکستن قواعد ترکیب بندی توسط یک هنرمند، وقتی معنی دارد که او قواعد را بلد باشد و ارائه یک ترکیب بندی ضعیف در تصاویر، الزاما نشان دهنده خلاقیت و نوآوری نخواهد بود.

ردیف درختان سپیدار در اواخر زمستان

عناصر پایه در ترکیب بندی (Composition basic Elements)


     در ترکیب یک عکس، اجزا و عناصر بصری گوناگونی بکار می رود که می توان آنها را در چند دسته کلی تحت عنوان عناصر پایه در ترکیب بندی، طبقه بندی نمود:

  • ›    قطع تصویر (Format)
  • ›    نقطه (Point)
  • ›    خط  (Line)
  • ›    شکل  (Shape)
  • ›    بافت (Texture)
  • ›    رنگ (Color)
  • ›    روشنایی (Lightness or Tone)

 

     حداقل تعدادی از عناصر پایه در ترکیب هر تصویری وجود دارد. ماهیت وجودی تصویر به دلیل حضور عناصر بصری مختلفی است که آن را شکل داده است. پس آشنایی با این عناصر و اثراتی که هر کدام از آنها بر شکل و محتوای تصاویر بر جای می گذارند بسیار پر اهمیت است. به همین علت لازم است هر یک از این عناصر پایه به صورت مشروح مورد بررسی قرار گیرند. در مقالات ( عناصر پایه در ترکیب بندی: بخش 1- قطع تصویر و نقطه ) ، (عناصر پایه در ترکیب بندی: بخش 2- خط و شکل ) و ( عناصر پایه در ترکیب بندی: بخش 3- بافت، رنگ و روشنایی) در سایت تک لنز به این موارد پرداخته شده است، برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به آنها مراجعه نمایید.

عناصر بصری پایه را می توان در هر تصویری مشاهده نمود.

فنون ترکیب بندی (Composition Techniques)


     علاوه بر عناصر پایه، فنون و تکنیک های متعددی نیز در ترکیب بندی وجود دارد. این تکنیک ها کمک می کنند تا نحوه چیدمان اجزای تصویر به بهترین شکل ممکن و منطبق با اصول زیباشناختی انجام پذیرد. به عنوان مثال می توان از تکنیک هایی همچون بکارگیری اصول ژرفانمایی (Perspective)، یا قاعده یک سوم ها نام برد. در این تکنیک ها روش های کادربندی و اثرات بصری آنها بر روی مخاطب مورد بحث قرار می گیرد.

     در هنگام عکاسی، نحوه تنظیمات دوربین همچون اندازه روزنه دیافراگم (Aperture)، فاصله کانونی لنز، زاویه دید دوربین و غیره می تواند بر ترکیب بندی نهایی عکس موثر باشند. مثلا با انتخاب یک روزنه دیافراگم بزرگتر می توان عمق میدان را کاهش داد و در نتیجه عناصری که در نواحی جلو و عقب ناحیه وضوح عمق میدان قرار دارند تار خواهند شد. در این حالت عناصر موجود در ناحیه حداکثر شارپی تصویر، مورد تاکید قرار می گیرند. این مثال نمونه ای از تاثیراتی است که تنظیمات دوربین عکاسی می تواند بر ترکیب بندی تصویر اعمال نماید.

     تعدادی از شایعترین تکنیک های مورد استفاده در ترکیب بندی عکس ها در قالب مقالات جداگانه ای در سایت تک لنز تشریح شده است. می توانید جهت کسب اطلاعات بیشتر به مقالات (فنون کاربردی در ترکیب بندی عکس ها) ، (ژرفانمایی در عکاسی) و (نسبت طلایی و قاعده یک سوم ها در عکاسی) مراجعه نماید.

با کم کردن عمق میدان می توان سوژه را از پس زمینه تصویر جدا کرد.

چرا توجه به ترکیب بندی مهم است؟


     ترکیب بندی کمک می کند تا تصاویری که خلق می کنید اثرگذار تر باشند. آگاهی از اصول و فنون ترکیب بندی به عکاس قدرت می دهد تا جزئیات بصری تصویر را با دقت بیشتری در کادر تصویر قرار دهد.

     با یادگیری تکنیک های ترکیب بندی به تدریج مهارت شما افزایش می یابد بطوریکه پس از مدتی در خلق آثار خود به صورت ناخودآگاه از آنها استفاده می کنید و توجه به ترکیب بندی به فرایندی طبیعی در عکاسی شما بدل خواهد شد. کسانی که برای ارتقای ترکیب بندی تصاویر خود تکنیک های آن را می آموزند و آنها را بکار می گیرند، پس از مدتی تغییرات فاحشی در کیفیت بصری عکس های خود مشاهده خواهند کرد و این موضوع به شکل روندی رو به رشد و فزاینده در تجربیات عکاسانه آنها ادامه می یابد.

     یکی از روش های موثر برای یادگیری و اجرای اصول ترکیب بندی در خلق تصاویر این است که پس از آموختن هر تکنیک، آن را در تعدادی از عکس هایی که می گیرید بکار بندید. یعنی قبل از عکاسی به آن فکر کرده، برای بکارگیری آن برنامه ریزی کنید و پس از انجام عکاسی، تصاویر ایجاد شده را تجزیه و تحلیل نمایید. با این روش می توانید تکنیک و نتایج عملی آن را به ذهن بسپارید. نکته مهم این است که تکنیک های ترکیب بندی را بایستی هدفمند و برای رسیدن به یک نتیجه خاص بکار گرفت.

     شاید بعضی افراد هدف از بکارگیری ترکیب بندی را این موضوع بدانند که تصویر ایجاد شده برای مخاطب دلپذیرتر باشد و با این کار تصویری لذت بخش و زیبا بیافرینند. اگرچه تا حدودی چنین نتایجی با استفاده از اصول ترکیب بندی حاصل می گردد ولی این عقیده در خصوص کارکرد ترکیب بندی در هنرهای تصویری و خصوصا عکاسی کمی سطحی به نظر می رسد. چرا که هر اثر هنری لزوما برای ایجاد زیبایی و خوشایند مخاطب خلق نمی شود.

     بعضی هنرمندان سعی می کنند با ایجاد آثار هنری، نظرات متفاوت و قوی تری ابراز کنند و برای این منظور از موضوعات و ترکیب بندی های خاص استفاده می نمایند. به عنوان مثال اگر عکاسی بخواهد حس تنش زا و ناراحت کننده ای در مخاطب ایجادکند، ممکن است به سراغ ترکیب بندی های غیر معمول و پیش بینی نشده برود. عکس های خبری یا عکس های جنگ نمونه بارز این نوع عکاسی است تا به این وسیله بتوانند عمق فاجعه و یا آثار ویرانگری را به نمایش گذارند. آنچه مسلم است، ترکیب بندی خوب در خدمت هنرمند قرار می گیرد تا به او کمک کند نظرات خود را با مفاهیم بصری مورد نیاز بیان نماید.

نبرد نرماندی در ششم ژوئن 1944 میلادی طی جنگ جهانی دوم.

آهنگ تصویر (Image music)


     فضای یک عکس همانند نت های یک ملودی است که آهنگی را تولید می کند. ترکیب قرارگیری عناصر تصویر در کنار هم آهنگ آن را می سازد. کیفیت یک تصویر با عناصر جداگانه بصری که به یکدیگر مربوط می شوند خود را نشان می دهد. تصویر بر اساس ساختاری که دارد مشخص می کند که محتوایش چگونه تاثیری بر مخاطب می گذارد، تاثیری روح افزا یا کسل کننده، آشفته یا منظم. این همان چیزی است که تمام اثر یا آهنـگ تصـویر (Image music) در باره آن صحبت می کند.

خلق یک تصویر بر پایه انتخاب در موارد زیر شکل می گیرد:

  • قاب تصویر
  • محل
  • زمان

      اینکه شما عکس مورد نظر خود را در کجا و در چه زمانی و با چه کادری از داخل دوربین می بینید و ثبت می کنید در نتیجه نهایی اثر مهم است. زبان تصویر با زبان کلامی (یعنی آنچه موضوع تفکر منطقی است) تفاوت هایی دارد. اصول هارمونی در تصویر در قالب نحوه ترکیب بندی و بکارگیری عناصر تصویری برقرار می گردد.

     یک عکس خوب همیشه محصول یک عکاسی سریع در مقابله با سوژه نیست، بلکه در موارد زیادی نیاز به مشاهده عمیق و طی مدت زمانی طولانی دارد. یافتن بهترین موقعیت در چیدمان عناصر تصویری و ایجاد ترکیب بندی قوی گاهی نیاز به تغییر مکان دوربین یا زاویه دید جدید خواهد داشت.

نمایی از تهران در یک صبح پاییزی.

     هنگام عکس گرفتن فراموش نکنید جذابیت سه بعدی صحنه که توسط چشمان شما دیده می شود، در یک تصویر تخت و دو بعدی جلوه متفاوتی خواهد داشت. نحوه کادربندی و بکارگیری ترفندهای ترکیب بندی می تواند در تقویت بیان تصویری عکس مورد نظر کمک کند. عکاسی دیجیتال این امکان را فراهم کرده است که تعداد بسیار بیشتری عکس از سوژه مورد نظر گرفته شود و عکاس بتواند با آزادی بیشتری از میان آنها ، عکس نهایی را با بهترین ترکیب تصویری انتخاب کند .

     برای بیان تصویر خاصی که مورد نظر عکاس است (مثلا معرفی یک سبک معماری)، نحوه انتخاب عناصر تصویری و چیدمان آنها در کادر مهم است. با حذف عناصر نامرتبط و یا منحرف کننده ذهن از هدف مورد نظر، می توان موجب تمرکز بیننده بر سوژه اصلی شد.

کوزه سفالی در بازار تاریخی شهر کاشان.

حرکت چشم بر روی تصویر (Viewer eyes movement)


     ترکیب بندی خوب عاملی است که بوسیله آن می توان چشم مخاطب را هنگام تماشای تصویر هدایت نمود. با هدایت چشم مخاطب می توان نتایج زیر را بدست آورد:

  • هدایت چشم مخاطب در طول یک مسیر مشخص
  • هدایت چشم مخاطب به سمت مهمترین عناصر مورد نظر در تصویر

     عناصر تصویر مثل خطوط یا اشکال، می توانند چشم را در امتداد خاصی هدایت کنند بطوریکه چشمان مخاطب در حین تماشای تصویر، عناصر خاصی از تصویر را به دنبال هم و در مسیری خاص دنبال کند.

     حرکت چشم در هنگام تماشای یک تصویر به شکل تصادفی نیست. نگاه چشم به سمت عناصر خاصی می رود که از نظر بصری مورد تاکید قرار گرفته اند. به عنوان مثال کنتراست نقش مهمی دارد خصوصا در عکاسی سیاه و سپید. چشم بیننده به سمت عناصر یا بخش های پر کنتراست جذب می شود. با نظم دادن هشیارانه به عناصر پر کنتراست می توان نگاه بیننده را هدایت کرد. با عواملی همچون رنگ، اندازه، شکل و فراوانی یک عنصر بصری می توان برای آن وزن بصری متفاوتی ایجاد کرده و توجه را به سمت آن جلب نمود.

     با تحقیقات انجام شده نشان داده اند که حرکت چشم ها هنگام دیدن تصاویر(Eye movement) در بیننده غربی به این صورت است که چشم ابتدا قسمتی از تصویر را می بیند که در سمت چپ محور عمودی و تا حدودی بالای محور تقارن افقی قرار دارد و سپس چشم به سمت راست حرکت می کند. بعضی عقیده دارند در کشورهایی مثل ایران که مسیر نگارش از سمت راست به چپ است، نگاه مخاطبین نیز از سمت راست و بالا شروع می شود و سپس به سمت چپ حرکت می کند.

     هنگامی که یک مخاطب به تصویری نگاه می کند، اگر فاصله اش از تصویر کم باشد، چشم او نمی تواند به خوبی همه نقاط تصویر را مرور کند و برعکس اگر فاصله مخاطب از تصویر خیلی دور باشد، چشم او جزئیات تصویر را نخواهد دید. توصیه شده است برای دیدن بهتر یک تصویر ، فاصله چشم فرد بیننده تا تصویر حداقل دو برابر قطر تصویر باشد. در این شرایط چشم مخاطب می تواند جزئیات تصویر را بطور کامل ببیند.

مسیر حرکت چشم هنگام نگاه کردن به تصویر و فاصله مناسب چشم مخاطب تا تصویر

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                               


منابع:

  1. Harald Mante (1977). La composition en photographie. Dessain et Tolra, Paris. (ترجمه فارسی: ترکیب بندی در عکاسی، پیروز سیار، چاپ 14، سروش،1391)
  2. Jeff Meyer (2012). 10 rules of photo composition. Retrieve from www.digitalcameraworld.com on Apr 20.
  3. David Peterson (2016). 18 Composition Rules For Photos That Shine. Retrieve from www.digital-photo-secrets.com on Apr 22.
  4. Romanas Naryskin (2014). What is Composition in Photography? Retrieve from https://photographylife.com on Apr 21.
  5. Adam Dachis (2011). Basics of photography: Composition and Technique. Retrieve from http://lifehacker.com on Apr 22.
  6. Torsten Andreas Hoffmann (2008). The Art of Black and White Photography: Techniques for Creating Superb Images in a Digital Workflow, 1th ed. Rocky Nook, USA.
  7. Viktor Elizarov (2017).Learning Composition in Photography – Practical Guide, Retrieve from www.phototraces.com on Oct 28.
  8. Steven Bradley (2014). How To Direct A Viewer’s Eye Through Your Design, Retrieve from http://vanseodesign.com on Oct 28.
تعداد بازدید از این مطلب: 284
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

ایجاد تاری با زوم کردن لنز (Zoom Blur Effect)


یکی از جلوه های تصویری در عکاسی که به روش سخت افزاری ایجاد می شود، تار کردن مناطقی از تصویر با زوم کردن لنز (Zoom Blur Effect) است. با این روش می توان احساس حرکت (Action) به تصویر اضافه کرد! گاهی به آن Zoom Burst Effect نیز گفته می شود.

یک نمونه عکس که با استفاده از روش ایجاد تاری با زوم کردن لنز گرفته شده است

برای انجام این کار بایستی دوربین عکاسی لنز زومی داشته باشد که بتوان فاصله کانونی آن را بطور دستی تغییر داد. در این روش شاتر دوربین در سرعت پایین تنظیم شده و در حالیکه با استفاده از لنز زوم بر روی سوژه بزرگنمایی (Zoom in) یا کوچک نمایی (Zoom out) انجام می گیرد، دکمه شاتر فشرده می شود و عکس ثبت می گردد. تصویر بدست آمده به صورت تغییر شکل یافته (Distort) خواهد بود و خطوط محوی با امتداد متمایل به مرکز در آن ایجاد می شود. استفاده مناسب از ترفند ایجاد تاری با زوم کردن لنز (Zoom Blur Effect) منجر به ایجاد خلاقیت در تصویر می شود. برای انجام بهتر این تکنیک، لازم است به موارد زیر توجه شود:

نمایش واید ترین حالت (Zoom out) و انتهای زوم (Zoom in) در یک لنز زوم 70-24 mm

   

کنترل زوم (Zoom Control)

برای بدست آوردن نتیجه بهتر، دوربین عکاسی بر روی سرعت های پایین شاتر تنظیم می شود (معمولا 1/8 ثانیه یا کمتر). پس از آن، سوژه مورد نظر در کمترین اندازه فاصله کانونی لنز زوم، و یا در بیشترین اندازه آن، فوکوس می شود (یعنی در متتهی الیه یک طرف زوم لنز). اگر دوربین عکاسی شما اجازه می دهد، می توان فوکوس و نوردهی (Exposure) را نیز قفل (Lock) نمود.

سپس در حالی که لنز را زوم می کنیم ( وقتی که با کمترین فاصله کانونی، سوژه را فوکوس کرده ایم) و یا از زوم خارج می کنیم (وقتی که در بزرگترین فاصله کانونی لنز، سوژه را فوکوس کرده ایم)، بطور همزمان با گرداندن حلقه زوم، دکمه شاتر فشرده می شود تا عکس مورد نظر ثبت گردد. بنابراین در این روش در حین زوم کردن و یا از زوم خارج کردن لنز، در هر یک از این حالت ها، همزمان دکمه شاتر دوربین فشرده می شود.

به این نکته دقت کنید که هر چه لنز دوربین دامنه زوم بیشتری داشته باشد (مثلا 28-300 mm) کنترل بیشتر و موثرتری بر روی تصویر و میزان اعوجاج آن وجود خواهد داشت. در این تکنیک لازم نیست که حتما از همه دامنه زوم لنز استفاده شود، بلکه می توان قسمتی از این دامنه را بکار برد.

    

 

بزرگنمایی یا کوچک نمایی (Zoom in or out)

برای انجام تکنیک ایجاد تاری با زوم کردن لنز (Zoom Blur Effect) می توان از دو طریق عمل نمود، یکی بزرگنمایی (Zoom in) یا زوم کردن و دیگری کوچک نمایی (Zoom out) یا از زوم خارج کردن تصویر. روش کوچک نمایی (Zoom out) بیشتر توصیه می شود. در این حالت ابتدا تصویر شفاف سوژه ثبت شده و سپس فرایند محو شدن در طی انجام زوم شکل می گیرد. در این وضعیت، حس دور شدن سوژه از عکاس بیشتر احساس می شود.

در هنگام فشردن شاتر بطور همزمان با زوم کردن لنز، با توجه به زمان مشخص شده برای سرعت بسته شدن شاتر، باید طوری عمل کرد که طول مدت بیشتری از زمان باز ماندن شاتر به سوژه اصلی تعلق گیرد، و مابقی مدت باقیمانده صرف زوم کردن شود. این کار باعث می شود سوژه در تصویر برجسته تر گردد.

ایجاد تاری با زوم کردن لنز با انجام بزرگنمایی (Zoom in) و کوچک نمایی (Zoom out). صحنه مورد نظر نیز در تصویر دیده می شود

   

 

سرعت زوم کردن (Zoom speed)

سرعت انجام زوم در حین عکس گرفتن تاثیر زیادی بر کیفیت تصویر دارد. بایستی تا جای ممکن، زوم کردن به آرامی انجام شود و درست قبل از پایان بسته شدن شاتر پایان یابد. هر چه زوم کردن بطور یکنواخت و پیوسته انجام شود، محوی ایجاد شده نیز یکدست تر می شود. اگر سرعت زوم کردن به اندازه کافی باشد، تاری ایجاد شده در تصویر تاثیر کمتری بر شفافیت سوژه اصلی خواهد گذاشت.

    

 

جهت دهی به زوم (Zoom orientation)

اگر عکاس مهارت زیادی بر کنترل زوم داشته باشد، می تواند همزمان با شروع زوم، کمی دوربین را حرکت دهد (شبیه Panning) و یا بچرخاند که این کار باعث می شود خطوط محو در کل تصویر به یک سمت منحرف شوند و احساس حرکت در سمت خاصی را القا کنند. این ترفند در عکاسی شب نتایج بهتری می دهد.

در حالتی که همزمان با زوم کردن، دوربین نیز حول محور خود چرخانده شود، یک اثر مارپیچی بر روی تصویر ایجاد می گردد. با این کار می توان تصاویر خلاقانه ای گرفت.

در این تصویر پس از فشردن دکمه شاتر، بطور همزمان لنز زوم شده و دوربین نیز حول محور خود به حرکت درآمده است

     

 

توجه به نور (Light)

با توجه به اینکه در این روش از سرعت های پایین شاتر استفاده می شود، برای کنترل بهتر نور، شرایط کم نور مثل شرایط ابری برای گرفتن عکس بهتر است. در مواردی که نور محیط زیاد است، برای کاهش آن، روزنه دیافراگم را به حداقل اندازه ممکن (بیشترین عدد) و ISO را بر روی حداقل شماره (معمولا 100) تنظیم می کنیم.

همچنین در مواردی که نور محیط زیاد است، می توان از فیلترهای کاهنده نور (ND filter) نیز استفاده کرد. با این کار می توان از سرعت های پایین تر شاتر استفاده نمود. در شرایط پرنور که نمی توانید سرعت شاتر را خیلی کم کنید، سرعت شاتر را تا 1/8 ثانیه افزایش داده و برای جبران نور زیاد، سرعت زوم کردن را زیاد کنید.

در نورمحیطی کم و استفاده از سه پایه ، کنترل بهتری بر روی سرعت شاتر وجود دارد

    

استفاده از فلاش (Flash)

با استفاده از یک فلاش با قابلیت همزمانی با سرعت پایین شاتر (Slow sync flash) می توان در ابتدا یا انتهای باز بودن شاتر با زدن فلاش ، تصویر سوژه را در فوکوس دقیق منجمد کرد. به عبارتی وضوح سوژه اصلی در میان خطوط محو ناشی از زوم افزایش می یابد.

بهترین زمان برای فلاش زدن وقتی است که سوژه، کادر تصویر را پوشانده است. مثلا اگر از کوچک نمایی (Zoom out) استفاده می شود، فلاش در حالت همزمانی ابتدایی با پرده (Front Curtain Sync) تنظیم شود و اگر روش بزرگنمایی (Zoom in) بکار می رود از حالت همزمانی انتهایی با پرده (Rear Curtain Sync) استفاده گردد.

       

 

 

 

 

بی حرکت نگه داشتن دوربین عکاسی

 

 

چرخاندن زوم دوربین در میانه عکس گرفتن می تواند منجر به تکان خوردن دست و ایجاد تاری ناخواسته شود. به همین علت لازم است انجام زوم به صورت نرم و در وضعیت کنترل شده تمرین شود.

دوربین عکاسی را در حالت راحت در دست بگیرید، در حالیکه به وضعیت مناسب بدن و دست خود نسبت به سوژه توجه می کنید. ثابت کردن دوربین بر روی یک سه پایه یا قراردادن روی دیوار، درخت یا امثال آن می تواند کنترل بیشتری بر روی عکاسی و زوم کردن بوجود آورد.

)

 

تنظیم دوربین عکاسی

در این تکنیک، ISO در کوچک ترین عدد خود قرار داده می شود و دوربین در حالت اولویت شاتر (Shutter priority) تنظیم می گردد. با توجه به نور محیط، سرعت شاتر آنقدر کم در نظر گرفته می شود که نورسنجی تصویر، نور بیش از حد را نشان ندهد. مثلا می توان از سرعت یک ثانیه شروع کرد و با توجه به وضعیت نور و نورسنجی انجام شده توسط دوربین، آن را تغییر داد. البته می توان از حالت تنظیم دستی دوربین نیز استفاده کرد. در این حالت تنظیمات دوربین همانطور که قبلا شرح داده شد انجام می گیرد.

 

اهمیت تمرین (Practice) با سوژه های مختلف

گرفتن عکس خوب با روش ایجاد تاری با زوم کردن لنز (Zoom Blur Effect) علاوه بر رعایت تنظیمات لازم و در نظر گرفتن محیط و شرایط مناسب، نیاز به تمرین مکرر دارد. در دست گرفتن دوربین بطور ثابت، زوم همزمان با فشردن شاتر و بکارگیری زاویه مناسب با سوژه از طریق تمرین و ممارست حاصل می شود.

اگر چه این تکنیک را می توان تقریبا بر روی هر سوژه ای اعمال کرد، ولی در مواردی که در صحنه رنگهای فراوان و یا بافت (Pattern) های بیشتری وجود دارد، نتایج حاصل بهتر است و حس حرکت بیشتری در تصویر نهایی حاصل می گردد.

 در این تصویر، رنگ های موجود در صحنه به ایجاد جلوه های تصویری برجسته ای منجر شده است

 

توجه شود که این نوع عکاسی کلا به زمان بستگی دارد و لازم است هنگام عکاسی صبور باشید. بهتر است عکسهای گرفته شده را بطور مدام در مونیتور دوربین کنترل کنید و در صورت نامطلوب بودن نتیجه، پس از انجام تغییرات مورد نیاز در تنظیمات یا نحوه اجرا، مجددا عکس بگیرید، تا زمانی که به نتیجه مطلوب دست یابید.

نکته ای که لازم است اشاره شود، اینکه در نرم افزارهای ویرایش عکس همچون فوتوشاپ نیز فیلترهایی برای ایجاد جلوه های تصویری (Blur Effect) شبیه به تکنیک استفاده از زوم لنز برای ایجاد تاری وجود دارد که بعضی از عکاسان گاهی از آنها استفاده می کنند، ولی عموما نتایج حاصل از آنها نمی تواند عمق تصویر ایجاد شده در روش فیزیکی را به خوبی تقلید کند و نتایج حاصل کمی تصنعی تر به نظر می رسد.

با تمرین می توان از روش ایجاد تاری با زوم کردن لنز ، بهترین نتایج را بدست آورد

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری          


منابع:

  1. Peter West Carey (2016). How to Use Zoom Blur to Add Action in Your Photos, Retrieve from http://digital-photography-school.com on Aug 3.
  2. Darren Rowse (2016). How to Take Photos with the Zoom Blur Effect, Retrieve from http://digital-photography-school.com on Aug 3.
  3. David Peterson (2016). Zoom Blur Effect in Camera, Retrieve from www.digital-photo-secrets.com on Aug 4.
  4. Unknown (2016). How to Take Stunning Zoom Burst Photos, Retrieve from www.photographymad.com on Aug 4.
  5. Mark Goldstein (2012). How to Create Zoom Blur Effect, Retrieve from www.photographyblog.com on Oct 25.
  6. Dave Johnson (2010). How to Blur Photos Artistically with Your Camera's Zoom, Retrieve from www.techhive.com on Nov 1.
تعداد بازدید از این مطلب: 197
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

عکاسی از آسمان شب: کهکشان راه شیری (Milky Way Galaxy)


در مناطقی که از شهر دور است و آسمانی تاریک دارند، ساکنان آنها این شانس را دارند که شب هنگام وقتی آسمان صاف و تاریک است نوار زیبا و درخشانی از ستارگان را در آسمان ببینند که کهکشان راه شیری (Milky Way Galaxy) نامیده می شود.

عکاسی از کهکشان راه شیری یکی از انواع عکاسی از آسمان شب (Night sky Photography) است. برای انجام این نوع عکاسی بایستی عکاس از تکنیک های آن آگاهی داشته باشد. همچنین تجهیزات مورد نیاز قبل از اقدام برای عکاسی تا حد ممکن مهیا گردد. با این وجود توجه به این نکته مهم است که یادگیری تکنیک و داشتن تجهیزات مناسب برای گرفتن یک عکس خوب کافی نیست و برای گرفتن عکس از آسمان شب باید به صورت عملی اقدام نمود و به کسب تجربه پرداخت.

تصویر کهکشان راه شیری در ناحیه روستای طره از توابع نطنز

وسایل لازم برای عکاسی از آسمان شب


  • دوربین عکاسی
  • لنز مناسب
  • سه پایه استوار
  • کنترل از راه دور و کابل آزاد کننده شاتر
  • چراغ قوه یا فلاش
  • کارت حافظه سرعت بالا
  • باتری اضافه
  • کیف حمل تجهیزات
  • لباس مناسب

دوربین عکاسی

انواع مختلف دوربین های عکاسی دیجیتال شامل دوربین های DSLR ، دوربین های بدون آینه (Mirrorless) و دوربین های بریج و کامپکت را می توان برای این منظور بکار برد. آن چه مهم است این که دوربین مورد نظر قابلیت تنظیم دستی داشته باشد. البته اندازه ، قدرت و حساسیت سنسور دوربین در نتیجه نهایی و کیفیت آن موثر می باشد. به همین علت دوربین های عکاسی DSLR و یا انواع بدون آینه جدیدتر برای عکاسی از آسمان شب مناسب تر هستند. این نوع دوربین ها دارای قابلیت بکارگیری حالت بالب (Bulb)، تنظیمات دستی و عکاسی با فورمت خام (RAW) می باشند. عامل موثر دیگری که برای انتخاب دوربین مهم است قابلیت آن در شرایط کم نور است. برای عکاسی از کهکشان راه شیری لازم است که به اندازه کافی نور ستارگان به دوربین برسد. بنابراین قابلیت افزایش حساسیت سنسور (ISO) در حدود 1600 ، 3200 یا بالاتر با حداقل نویز از خصوصیات یک دوربین مناسب برای این نوع عکاسی می باشد.

تنظیم دوربین عکاسی بر روی حالت بالب در دو نمونه دوربین از شرکت های نیکون و کنون

لنز مناسب

لنزهای زاویه باز (Wide angle) برای عکاسی از آسمان شب مناسب ترند زیرا زاویه دید بزرگتری ایجاد می کنند و ثبت پهنه گسترده تری از کهکشان را امکان پذیر می نمایند. برای این منظور لنزهای واید با فاصله کانونی 14mm تا 24mm مناسب خواهد بود.

بعضی عکاسان به منظور دسترسی به میدان دید وسیعتر و همچنین ایجاد جلوه های بصری ویژه از لنز های چشم ماهی (Fish eye) استفاده می کنند. البته در صورتی که قصد داشته باشید از هسته مرکزی کهکشان (Galactic Core) عکس بگیرید می توانید از لنزهای با فاصله کانونی بلند تر استفاده کنید.

برای جبران نوردهی هرچه ایزو (ISO) بالاتر انتخاب شود نویز عکس نیز بیشتر می‌شود، به همین دلیل سعی می شود شرایطی فراهم گردد که حتی الامکان دوربین با ISO پایین تر تنظیم شود. بنابر این بهتر است در عکاسی از آسمان شب از لنز های سریع استفاده شود. لنزهایی که حداکثر اندازه روزنه دیافراگم F/2.8 یا بازتر داشته باشند مناسب هستند. در این صورت می توان نیاز به استفاده از ISO بالا را کاهش داد.

نکته دیگر این که اگر سرعت شاتر از یک حدی کمتر شود، ستارگان حالت نقطه ای خود را از دست می دهند و به صورت کشیده در تصویر ثبت خواهند شد. با لنزهای وایدتر (فاصله کانونی کوتاه تر) می توان دوربین را با سرعت های شاتر کمتری تنظیم کرد و علاوه بر اینکه میزان نور ورودی را افزایش داد، از ایجاد خط کشیدگی ستارگان نیز جلوگیری نمود.

استفاده از لنز های وایدتر کمک می کند تا نیاز به ISO های بالا برای جبران نوردهی کمتر شود و بدون افزایش بیش از حد ISO ، امکان کاهش سرعت شاتر وجود داشته باشد. ولی با استفاده از لنزهای با فاصله کانونی بلند تر به علت اینکه سرعت حرکت اجسام در آنها سریعتر دیده می شود، برای جلوگیری از ایجاد خط حرکت ستارگان لازم است سرعت شاتر را بیشتر کنیم و چون نور کم است برای جبران نوردهی مجبور می شویم ISO را افزایش دهیم و در نتیجه کیفیت تصویر نهایی پایین خواهد آمد. به همین علت استفاده از لنزهای واید در عکاسی از آسمان شب اولویت دارند.

چند نمونه لنز زاویه باز (واید) با عدد f کوچک و مناسب برای عکاسی از آسمان شب

سه پایه استوار

در عکاسی از آسمان شب به دلیل استفاده از سرعت های پایین شاتر یا حالت بالب، مدت زمان نوردهی زیاد می باشد. برای بی حرکت کردن و ثابت ماندن دوربین در نوردهی‌های طولانی لازم است که از یک سه پایه محکم و استوار استفاده شود. سه پایه مورد استفاده باید برای تحمل وزن دوربین و شرایط استفاده در فضای بیرون (Outdoor) مناسب باشد. هر چه وزن سه پایه بیشتر باشد برای جلوگیری از لرزش دوربین خصوصا هنگامی که باد می وزد بهتر عمل می کند. با سه پایه های سبک وزن و لرزان نمی توان تصویر واضح و شارپی بدست آورد.

در صورتیکه سه پایه مورد استفاده شما از انواع سبک وزن می باشد می توانید یک کیسه پر از ماسه یا کوله پشتی خود را به قلاب سه پایه (که در اکثر سه پایه ها وجود دارد) آویزان کنید و وزن آن را بیافزایید تا در برابر باد مقاوم تر گردد.

 

کنترل از راه دور و کابل آزاد کننده شاتر

هنگام عکاسی در شب به علت نیاز به استفاده از سرعت های پایین شاتر و یا استفاده از حالت بالب (Bulb) دوربین عکاسی لازم است لرزش احتمالی دوربین به حداقل برسد. یک از روش ها برای این منظور استفاده از کنترل از راه دور (Remote Control) و کابل آزاد کننده شاتر (Shutter Release Cable) است.

استفاده از کنترل از راه دور (ریموت کنترل) کمک می کند بدون اینکه به دکمه شاتر دوربین دست بزنید اقدام به گرفتن عکس نمایید. فشردن دکمه شاتر با دست می تواند منجر به لرزش خفیف دوربین و در نتیجه تاری در تصویر گردد. می توان برای جلوگیری از لرزش دست در هنگام فشردن شاتر از تایمر 2 ثانیه ای دوربین هم استفاده کرد اگر چه کمی موجب محدودیت می گردد.

انواع مختلفی از کنترل از راه دور در بازار موجود است. بعضی از انواع آن قابلیت برنامه‌ریزی نیز دارند و می توان از طریق آنها تعداد زدن شاتر ، فاصله بین عکس ها و مدت زمان باز ماندن شاتر را بطور خودکار تنظیم نمود. باید دقت شود کنترل از راه دور (ریموت) مورد استفاده با دوربین شما سازگار باشد.

کابل آزاد کننده شاتر (Shutter Release Cable) وسیله بسیار مناسبی برای عکاسی در شب و همینطور عکاسی در شرایطی است که سرعت شاتر دوربین پایین می باشد. با استفاده از این کابل ها می‌توان دکمه شاتر دوربینی را که بر روی سه پایه ثابت شده است را بدون تماس دست فشار داد. این وسیله کمک می کند که عکاس علاوه بر کنترل بیشتر بر روی دکمه شاتر (خصوصا در مواقع استفاده از حالت بالب)، به میزان زیادی از احتمال لرزش دوربین در اثر فشردن دستی دکمه شاتر بکاهد.

نمونه هایی از کابل آزادکننده شاتر و کنترل از راه دور

چراغ قوه یا فلاش

چراغ‌قوه(Flashlight) وسیله بسیار مفیدی در فعالیت های عکاسی در شب می باشد. انواع چراغ قوه های دستی، یا با قابلیت نصب به پیشانی و یا حتی چراغ قوه تلفن همراه در تاریکی شب کاربرد زیادی دارند. تعیین محل عکاسی و استقرار در آنجا، انجام تنظیمات دوربین عکاسی، اتصال به سه پایه و نورپردازی نواحی پیش‌زمینهتصویر، از مهمترین کاربردهای چراغ قوه در هنگام عکاسی از آسمان شب می باشد. یک فلاش مناسب نیز می تواند برای روشن کردن عناصر پیش‌زمینهتصویر کاربرد بسیار زیادی داشته باشد.

کارت حافظه سرعت بالا

در هنگام عکاسی، پس از فشردن دکمه شاتر، نوردهی به سنسور انجام می شود و به دنبال آن اطلاعات دریافتی در دوربین پردازش و به تصویر تبدیل می گردد. در عکاسی از آسمان شب به علت طولانی بودن مدت نوردهی، مدت پردازش نیز طولانی می شود. هر چه سرعت کارت حافظه مورد استفاده بیشتر باشد این فرایند سریعتر انجام می پذیرد. کارت های حافظه‌ با سرعت‌بالا برای ذخیره سریع تر اطلاعات بسیار مفید می باشند.

باتری اضافه

عکاسی در حالت بالب (Bulb) و در حالت های نوردهی طولانی، به شدت مصرف باتری دوربین را افزایش می دهد. استفاده زیاد از منیتور دوربین نیز باعث افزایش مصرف باتری خواهد شد. به همین علت در عکاسی از آسمان شب که از نوردهی های طولانی استفاده می شود و شارژ باتری با سرعت بیشتری تخلیه می گردد، بهتر است باتری اضافی همراه داشته باشید.

نمونه ای از بعضی لوازم مورد استفاده در عکاسی از آسمان شب

کیف حمل تجهیزات

در هنگام شب دید چشم کاهش می یابد و احتمال گم کردن یا جا گذاشتن وسایل و تجهیزات عکاسی افزایش می یابد. در صورتیکه استفااده از یک کیف متناسب با تجهیزات مورد نیاز می تواند امنیت وسایل را بالا ببرد. کیف های مخصوص لوازم عکاسی معمولا از پوشش های مقاوم در برابر رطوبت ساخته می شوند تا در محیط های مرطوب از نفوذ آب و رطوبت به داخل کیف جلوگیری نمایند. این مسئله وقتی اهمیت بیشتری پیدا می کند که مکان عکاسی شما در طبیعت و یا در محیط بارانی قرار داشته باشد. در این موارد استفاده از پوشش (Cover) ضد باران نیز مفید می باشد. علاوه بر آن پارچه های داخلی این کیف ها عموما از رنگ هایی ساخته شده اند که در هنگام شب راحت تر دیده شوند و برداشتن یا قراردادن لوازم در کیف در نورهای کم نیز به راحتی امکان پذیر گردد.

لباس مناسب

با توجه به اینکه عکاسی از کهکشان و ستارگان در شب انجام می شود بایستی عکاس با آمادگی در مکان تعیین شده حضور یابد. داشتن لباس گرم و یا حتی همراه داشتن لباس‌هایی که برای ایستادن در زیر باران مناسب باشند می تواند شرایط لازم برای حضور فرد طی چندین ساعت در فضای بیرون را فراهم نماید تا با آرامش مشغول عکاسی از آسمان شب گردد.

چند نمونه کیف حمل تجهیزات عکاسی

مکان مناسب برای عکاسی


اگر چه می توان از هر مکانی برای عکاسی در شب استفاده نمود، ولی اصولا عکاسی از ستارگان و آسمان شب بایستی در مکانی انجام شود که به قدر کافی از شهر و روشنایی های آن فاصله داشته ‌باشد. نزدیکی به شهر باعث می شود نور پراکنده شده در محیط و فضای اطراف از وضوح ستارگان بکاهد و لایه هوا و غبار موجود در آن مانند حائلی در برابر نور ستارگان عمل کند. به این حالت آلودگی نوری (Light Pollution) می‌گویند. وقتی آلودگی نوری وجود دارد ستاره ها دیده نمی شوند یا خیلی کم دیده می شوند. هر چه آسمان تاریک تر باشد، آلودگی نوری کمتر و وضوح ستاره ها بیشتر خواهد شد.

در هنگام انتخاب محل عکاسی بهتر است به عناصر صحنه و مناظر پیش‌زمینه ای که در در کادر تصویر قرار می گیرند توجه شود. وجود عناصر بصری مناسب در پیش‌زمینه تصویر به جذابیت آن می افزاید. مثلا صخره ها، درختان، دریاچه، ساختمان ها و بناهای قدیمی یا هر چیز دیگری که بتواند جلوه زیبایی در کادر عکس ایجاد کند.

قبل از اقدام به عکاسی در شب، بهتر است در ساعات روز محل مورد نظر خود را بازدید نمایید و در خصوص موقعیت و عناصر موجود در آن اطلاعات بیشتری به دست آورید.

وجود عناصر بصری در پیش زمینه تصویر به جذابیت آن می افزاید.

انتخاب زمان مناسب برای عکاسی از کهکشان راه شیری


برای عکاسی از آسمان شب باید زمانی را انتخاب کرد که ماه (کامل یا غیر کامل) در آسمان نباشد. وجود هر گونه منبع نور که قدرتمند‌تر از ستارگان است به شدت از وضوح ستارگان و امکان رویت آنها می کاهد. بنابراین لازم است زمان بالا آمدن ماه، هنگام خروج ماه از میدان دید ما و همچنین موقعیت آن در آسمان به دقت بررسی گردد.

البته برای بررسی وضعیت ماه نرم‌افزارهای مختلفی عرضه شده است که می‌توان برای تعیین موقعیت و زمان بالا آمدن ماه از آنها استفاده کرد. آنچه مسلم است روزهای ابتدایی و انتهایی ماه های قمری که حضور ماه در آسمان خفیف بوده و آسمان تاریک و پر از ستاره است ، از بهترین زمانهای مورد استفاده برای عکاسی از آسمان شب می باشد.

کهکشان راه شیری در تمام فصول دیده نمی‌شود و مکان قرارگیری آن همیشه در آسمان ثابت نیست و براساس اینکه فرد در چه قسمتی از کره زمین است فرق می کند.

در کشورهایی که در نیم کره شمالی قرار دارند (مثل ایران) ، هسته کهکشان راه شیری (یعنی روشن ترین قسمت آن) در ماه های زمستان قابل مشاهد نیست. بهترین زمان برای دیدن هسته کهکشان راه شیری در نیم کره شمالی ، از اوایل اردیبهشت (ماه آوریل میلادی) تا اواخر تیرماه (ماه ژوئیه میلادی) می باشد. نرم افزارهایی نیز برای نمایش نقشه آسمان و یافتن محل کهکشان ساخته شده است که می توان از آنها نیز استفاده نمود.

کهکشان راه شیری در خرداد ماه بر فراز منطقه باداب سورت مازندران.

بررسی آب و هوا

پس از تعیین محل عکاسی و روزهایی که برای گرفتن عکس از کهکشان راه شیری مناسب است، بهتر است چند روز قبل و بعد از تاریخ مورد نظر خود را از نظر پیش بینی وضعیت آب و هوایی بررسی کنید. این مهم است که شب مورد نظر صاف و بدون ابر باشد. آب و هوای بارانی یا طوفانی بدترین شرایط برای عکاسی از آسمان شب است. می توان برای اطلاع از آخرین وضعیت و پیش بینی آب و هوا به سایت های تخصصی مربوطه مراجعه نمود.

اهمیت ترکیب بندی عکس


قبل از شروع تنظیمات باید سراغ سه‌پایه بروید و دوربین را روی آن استوار کنید. ترکیب بندی عکس را مشخص کنید و روی بخش‌های مورد نظر فوکوس کنید.

شاید دوست داشته باشید از چراغ قوه استفاده کنید تا برخی از سوژه‌های پیش‌زمینهرا با آن روشن نمائید و یا شاید بخواهید برخی سوژه‌ها نیمرخی سیاه داشته باشند. همه چیز به سلیقه‌ی شما بستگی دارد. در انتخاب ترکیب عکس توجه کنید که هیچ منبع نور مستقیمی همچون چراغ‌های خیابان در آن وجود نداشته باشد. با حوصله ترکیب بندی عکس را انتخاب کنید. در این موارد بکارگیری اصول ترکیب بندی همچون رعایت نسبت طلایی یا قاعده یک سوم ها در نتیجه عکس تاثیر فراوانی خواهد داشت.

وجود عناصر پیش‌زمینه(Foreground) در عکاسی از کهکشان راه شیری به ترکیب بندی تصویر کمک می کند و جایگاه کهکشان در آسمان و اندازه عظیم آن را بیشتر نمایش می دهد. می توان با استفاده از یک چراغ‌قوه، فلاش و یا چراغ‌های اتوموبیل قسمتی از عناصر موجود در پیش‌زمینه را روشن کرد. نور اتوموبیل برای عناصر ثابت مناسب تر است. عناصری که کمی حرکت و جابجایی دارند مثل شاخه های درختان که در باد تکان می خورند، بهتر است از نوردهی با فلاش یا چراغ قوه استفاده شود. نور چراغ‌قوه را می‌توان بر روی قسمت‌های مختلف پیش‌زمینه تاباند و با جاروب کردن سطح عناصر آن‌ها را مانند تکنیک نقاشی با نور (Light Painting) روشن نمود.

ناحیه پیش‌زمینه تصویر با کمک نور مصنوعی روشن شده است.

تراز سفیدی (White Balance) عکس


هنگام عکاسی با فورمت خام (RAW) می توان تراز سفیدی (White Balance) دوربین را بر روی حالت خودکار (AWB) قرار داد و در هنگام ویرایش عکس، تراز سفیدی آن را تنظیم نمود. ولی برای سهولت در کار و بدست آوردن رنگ مناسب در تصاویر کهکشان راه شیری، برخی عکاسان توصیه می کنند تنظیم تراز سفیدی دوربین بر روی حالت تنگستن (Tungsten ) قرار داده شود. در این حالت یک ته رنگ آبی به آسمان شب اضافه می شود. البته عکاسان مختلف سلایق گوناگونی دارند و همه آنها این روش را نمی پسندند. در هنگام روشن کردن عناصر موجود در صحنه با چراغ قوه، دقت کنید که رنگ نور چراغ قوه می تواند بر تراز سفیدی تصویر نهایی اثر گذار باشد. اگر نور چراغ قوه ته رنگ زرد یا آبی داشته باشد، تنظیم تراز سفیدی متفاوت خواهد بود. اگر تراز سفیدی دوربین بر روی حالت تنگستن تنظیم شده باشد، استفاده از چراغ قوه های LED یا انواعی که دارای نوری با ته رنگ آبی می باشند، باعث آبی شدن تصویر خواهند شد و نورهای گرم تر مناسب تر خواهد بود.

البته به این نکته توجه کنید که شما می‌توانید در زمان ویرایش عکس، تراز سفیدی عکس را اصلاح نمایید، خصوصا هنگامی که با فورمت خام (RAW) عکس گرفته باشید.

تاثیر تنظیم تراز سفیدی بر روی رنگ تصویر در عکاسی از آسمان شب

تنظیم دوربین و آماده شدن برای عکاسی


فاصله کنونی لنز

در عکاسی از کهکشان راه شیری همانطور که قبلا اشاره شد بهتر است از لنزهای با فاصله کانونی کمتر استفاده شود. بنابراین اگر از لنزهای زوم استفاده می کنید بهتر است بر روی وایدترین حالت آن تنظیم گردد. این کار علاوه بر اینکه اجازه می دهد طول بیشتری از کهکشان در تصویر ثبت شود، تنظیمات نوردهی دوربین نیز در شرایط بهتری انجام می پذیرد.

تنظیم قفل آینه

در شرایطی که برای عکاسی از نوردهی طولانی مدت استفاده می شود، به علت سرعت پایین شاتر و احتمال لرزش دوربین و ایجاد تاری در تصویر لازم است دوربین عکاسی بر روی سه پایه مستقر گردد. علاوه بر این، برای کاهش لرزش ایجاد شده توسط دست در هنگام فشردن شاتر، از کنترل از راه دور (Remote Control) و یا کابل رهاکننده شاتر (Shutter Release Cable) نیز استفاده می‌شود. در دوربین های DSLR برای رسیدن نور به منظره یاب، آینه ای در داخل دوربین تعبیه شده است که هنگام فشار دادن دکمه شاتر به سمت بالا حرکت می کند و همزمان شاتر باز شده و تصویر ثبت می گردد. حرکت باز و بسته شدن آینه می تواند موجب لرزش مختصری در تصویر گردد و برای جلوگیری از این لرزش می توان از سیستم قفل آینه (Mirror Lock) دوربین استفاده کرد. برای این کار از طریق منوی داخل دوربین، گزینه Mirror Lock را انتخاب کنید. با فعال کردن این گزینه در هنگام عکاسی، بعد از یک بار فشردن دکمه شاتر، ابتدا آینه بالا می‌رود و با فشردن مجدد آن، شاتر باز شده و تصویر ثبت می‌شود.

تنظیم قفل آینه از طریق دو روش مختلف در دو دوربین عکاسی متفاوت

تنظیم فورمت عکس به حالت خام (RAW)

دوربین را بر روی حالت RAW تنظیم کنید، زیرا به قدرت ویرایش پذیری فایل‌های RAW نیاز خواهید داشت.

روزنه دیافراگم (Aperture)

در عکاسی از آسمان شب دریافت حداکثر نور منتشر شده از ستارگان اهمیت زیادی دارد و به همین علت از بازترین روزنه دیافراگم استفاده می‌شود. در این حالت می توان از کوچکترین اندازه ISO که امکان نوردهی کافی را فراهم می کند استفاده کرد. هر چه لنز مورد استفاده سرعت بیشتری داشته باشد، اندازه بازترین حالت روزنه دیافراگم در آن بزرگتر است.

سرعت شاتر (Shutter Speed)

با توجه به اینکه زمین دور محور خودش می چرخد، با مشاهده آسمان به نظر می رسد که ستارگان در حال حرکتند. پس در عکاسی از کهکشان راه شیری برای اینکه تصویر ستارگان را بصورت نقطه ای ثبت کنیم باید سرعت شاتر به اندازه ای باشد که آنها را اصطلاحا منجمد (Freeze) نماییم بطوریکه تصویر ستارگان دچار کشیدگی نشود و خط نوری (Star Trails) ایجاد نشود.

برای این کار می توان از قاعده 500 (500 Rule) استفاده نمود. بر طبق این قاعده در دوربین های تمام کادر (Full frame) اگر عدد 500 را بر فاصله کانونی لنز (بر حسب mm) تقسیم کنیم، عدد به دست آمده کمترین سرعت شاتر است که در آن خط کشیدگی در ستارگان (Star Trails) ایجاد نمی شود.

به عنوان مثال اگر لنزی که بر روی دوربین فول فریم (Full Frame) بسته شده است دارای فاصله کانونی 24mm باشد، با تقسیم عدد 500 بر 24 عدد 21 ثانیه بدست می آید. به عبارتی تا عدد 21 ثانیه با استفاده از این لنز، کشیدگی در ستارگان نخواهیم داشت ولی اگر سرعت شاتر از این میزان کمتر شود، کشیدگی ایجاد می گردد.

البته بعضی از عکاسان به جای عدد 500 از عدد 600 استفاده می کنند و آن را قاعده 600 نام گذاری کرده اند. ولی در این حالت اعداد حاصل بزرگتر می شود و سرعت های پایین تر شاتر پیشنهاد می شود. اکثر عکاسان آسمان شب معتقدند با استفاده از قاعده 600 کمی کشیدگی و تاری در تصویر ستارگان ایجاد می شود بنابراین عموما قاعده 500 را بیشتر توصیه می کنند.

برای استفاده از قاعده 500 در دوربین هایی که فول فریم نیستند یعنی سنسور آنها کوچکتر از سنسور دوربین های فول فریم است (مثل سنسور های APS-C) ، نکته مهمی که باید توجه نمود این است که بایستی ابتدا فاصله کانونی لنز آنها در ضریب برش (Crop factor) دوربین ضرب شود و عدد به دست آمده را به عنوان فاصله کانونی در قاعده 500 بکار برد. به عنوان مثال این ضریب در دوربین های APS-C کنون(Canon) 1.6 و در دوربین های APS-C نیکون(Nikon) و سونی(Sony) معادل 1.5 است.

به عنوان مثال در یک دوربین APS-C نیکون که لنزی با فاصله کانونی 24mm دارد، ابتدا 24 را در ضریب برش 1.5 ضرب می کنیم و عدد 36 بدست می آید. حالا با تقسیم عدد 500 بر عدد 36 کمترین میزان سرعت شاتر برای جلوگیری از کشیدگی ستارگان تقریبا معادل 14 ثانیه خواهد شد.

نکته مهم دیگر اینکه هنگامی که از قاعده 500 استفاده می کنید بهتر است اعداد بدست آمده را به سمت بالا گرد نکنید. ترجیح بر این است که اعداد به سمت پایین گرد شوند. برای مثال اگر عدد بدست آمده 35.73 شده است، آن را 35 در نظر بگیرید نه 36.

حتی بعضی عکاسان از عدد بدست آمده چند ثانیه کمتر را برای تنظیمات دوربین استفاده می کنند تا از احتمال تاری یا کشیدگی احتمالی ستارگان پیشگیری نمایند.

البته کسانی که تمایلی به استفاده از قاعده 500 ندارند، می توانند از جداولی که به این منظور تهیه شده است استفاده نمایند. همچنین برنامه های نرم افزاری برای گوشی های همراه تهیه شده است که با تعیین نوع دوربین و فاصله کانونی، زمان نوردهی (به ثانیه) مشخص می شود.

جدول تعیین حداکثر مدت نوردهی بر اساس فاصله کانونی لنز و نوع سنسور

در عکاسی از ستارگان هنگامی که قصد داریم از خطوط کشیدگی آنها (Star Trails) عکاسی کنیم معمولا سرعت شاتر خیلی پایین تر از زمانی است که قصد داریم ستارگان به شکل ثابت و نقطه ای دیده شوند بطوریکه گاهی سرعت شاتر تا چندین دقیقه تنظیم می شود. یکی از معایب این کار این است که با باز نگه داشتن شاتر و نوردهی طولانی مدت به سنسور، احتمال داغ شدن بعضی از پیکسل‌ها و ایجاد نویز (Noise) وجود دارد. البته این موضوع در عکاسی از کهکشان راه شیری مطرح نیست.

با افزایش مدت زمان باز بودن شاتر، تصویر ستارگان دچار کشیدگی گردد.

تنظیم ایزو (ISO)

پس از تنظیم اندازه روزنه دیافراگم و سرعت شاتر لازم است برای جبران نوردهی مقادیر ISO را تنظیم کنید. بهتر است ابتدا از مقادیر کمتر ایزو استفاده شود. معمولا ایزو 1600 برای شروع توصیه می‌شود.

در دوربین های جدیدتر که قابلیت های پردازش آنها توسعه یافته است قابلیت افزایش ISO بدون اینکه نویز (Noise) شدید ایجاد کند بیشتر شده است. با این وجود دقت کنید که در دوربین های با سنسور APS-C یا کوچکتر، برای جلوگیری از کاهش کیفیت تصویر ، ایزو را حتی الامکان خیلی بالا نبرید. در دوربین های تمام کادر (Full Frame) معمولا تا ایزوی 3200 و حتی بالاتر نیز مشکل زیادی ایجاد نمی شود.

با توجه به امکانات دوربین های دیجیتال، بهتر است ابتدا یک عکس آزمایشی بگیرید و سپس آن را بررسی نمایید. اگر میزان نویز (Noise) تصویر خیلی زیاد بود ، ISO را کمی کاهش دهید و اگر امکان داشت برای جبران نوردهی کمی سرعت شاتر را کمتر کنید. به هر حال با توجه به اینکه روزنه دیافراگم را در بازترین حالت قرار داده اید، برای تنظیم نوردهی (بر اساس مثلث نوردهی) باید بیشتر با عناصر ISO و سرعت شاتر بازی کنید تا بالاخره به مناسب ترین نوردهی دست یابید. در خیلی موارد برای عکاسی از کهکشان راه شیری لازم می شود که از ISO حدود 3200 تا 4000 استفاده گردد.

تنظیم فوکوس دوربین عکاسی

در عکاسی از ستارگان اصولا فوکوس دوربین بر روی بینهایت تنظیم می شود. بهتر است دکمه فوکوس خودکار (Autofocus) لنز را خاموش کنید و دوربین را به حالت فوکوس دستی قرار دهید. سیستم فوکوس خودکار دوربین به علت نور کم و کنتراست بسیار پایین صحنه نمی تواند فوکوس درست را بدست آورد و در صورت استفاده از آن، دوربین در هنگام نوردهی، به طور مدام به دنبال نقطه فوکوس می گردد و در نهایت نقطه فوکوس را پیدا نمی کند. بنابراین برای عکاسی در شب از فوکوس دستی استفاده می شود.

در مواردی که قصد دارید در عکس خود عناصر پیش‌زمینه مثل کوه ها یا درخت و غیره را قرار دهید، باید فوکوس دوربین به گونه‌ای تنظیم شود که این عناصر نیز در فوکوس قرار گیرند. اگر چه در عکاسی از ستارگان معمولا از لنزهای واید (Wide)، اولتراواید (Ultra Wide) یا چشم ماهی (Fish Eye) استفاده می شود و در اکثر آنها با تنظیم فوکوس روی بینهایت، پیش‌زمینه هایی که از دوربین خیلی دور هستند همچون کوه ها نیز خود بخود در فوکوس قرار می گیرند.

ولی در مواردی که عناصر پیش‌زمینه خیلی دور نیستند بهتر است فوکوس را طوری تنظیم کنیم که آنها در عمق میدان لنز قرار گیرند. این کار نیز با توجه به استفاده از لنزهای واید که عموما عمق میدان بزرگی ایجاد می کنند بسیار ساده خواهد بود.

برای این کار می توانید قبل از تاریک شدن هوا و در روشنایی روز که چشم هنوز قادر به دیدن است بر نقطه مورد نظر فوکوس کنید (مثلا ساختمان یا کوه های دور یا ابر ها ) و سپس دوربین را از حالت اتوفوکوس خارج نمایید و پس از تاریک شدن هوا از همان تنظیمات فوکوس استفاده کنید. روش دیگر استفاد از مونیتور دوربین و حالت نمایش زنده (Live View) است که در اکثر دوربین های DSLR موجود می باشد. این حالت خصوصا در لنزهای زوم بسیار کاربرد دارد. پس از اینکه دوربین عکاسی را در حالت نمایش زنده (Live View) قرار دادید، لنز را تا انتها زوم کنید و در حالت دستی فوکوس، با چرخاندن حلقه فوکوس، نقطه مورد نظر را به شارپ ترین شکل ممکن برسانید. سپس لنز را از حالت حداکثر زوم خارج کنید و بر روی وایدترین حالت آن قرار دهید(Zoom Out). در لنزهای تک کانونی (Prime) نیز می توان از حالت نمایش زنده (Live View) استفاده کرد. با قرار دادن دوربین در این حالت با روش دستی بر روی ستارگان پرنور (یا عناصر صحنه که در دوردست قرار دارند) فوکوس می کنید.

همچنین در لنزهایی که برروی آنها نمایشگر فاصله نقطه فوکوس (Distance Scale) تعبیه شده است، می توانید با استفاده از روش هایپرفوکال(Hyper focal) نقطه بینهایت را به صورت دستی فوکوس نمایید. اگر چه خیلی از عکاسان حرفه ای ترجیح می دهند از این روش استفاده نکنند زیرا سنسور دوربین های دیجیتال با قدرت تفکیک پذیری بالایی که دارند بسیار حساسند و مختصری تنظیم نبودن فوکوس، می تواند منجر به تاری و ایجاد هاله در اطراف ستارگان گردد.

در هنگام شب برای فوکوس کردن بر روی عناصر موجود در کادر تصویر می توان از چراغ قوه های قوی یا حتی منابع نوری دیگری همچون نور اتوموبیل استفاده کرد و با روشن کردن قسمتی از آنها امکان فوکوس کردن را فراهم نمود.

قبل از گرفتن عکس اصلی می توان چند عکس آزمایشی گرفت و وضعیت فوکوس را با زوم کردن روی تصویر بررسی کرد. ستاره ها باید به صورت نقطه دیده شوند بدون اینکه هیچگونه هاله (Halo) یا بوکه ای (Bokeh) روی آنها تشکیل شده باشد.

نمایش تصویر ستارگان در وضعیت فوکوس و خارج از فوکوس

اقدام به عکاسی از کهکشان راه شیری


پس از آماده کردن دوربین و انجام تنظیمات لازم، عملیات گرفتن عکس از کهکشان راه شیری آغاز می شود. گرفتن هر عکس معمولا زمان نسبتا زیادی در حدود 20-40 ثانیه طول می کشد. این فرصتی است که عکاس می تواند در تاریکی شب و سکوتی که او را فرا گرفته است به آسمان بنگرد و یا شرایط محیط و تنظیمات خود را مرور کند. پس از پایان هر مرحله می توان تصویر ایجاد شده را دید. تصویری که جزئیات پنهان شده ای از صحنه آسمان و کهکشان را در خود دارد.

دوربین های دیجیتال این امکان را فراهم ساخته اند که بتوان قبل از گرفتن عکس نهایی چند عکس آزمایشی تهیه نمود و تا حدودی نتیجه کار را بررسی کرد. پس از دیدن نتیجه عکس های اولیه در صورت لزوم تنظیمات را تغییر دهید تا به کیفیت بهتری دست یابید. فقط دقت کنید به علت اینکه مدت زمان عکاسی از کهکشان راه شیری و قرارگیری آن در موقعیت مناسب برای عکاسی محدودیت دارد و از طرفی گرفتن هر عکس از آن نیز زمان‌بر است، حتما زمان را مدیریت کنید تا بتوانید عکس دلخواه خود را به دست آورید.

نکته دیگر اینکه بعضی عکاسان برای اینکه تصویر پیش‌زمینه خوبی در کادر تصویر ایجاد کنند خصوصا وقتی عناصر پیش‌زمینه به دوربین نزدیک هستند و امکان فوکوس همزمان آنها با ستارگان وجود ندارد، از روش انباشتن فوکوس (Focus Stacking) استفاده می کنند. به این شکل که بدون جابجایی دوربین، دو عکس مجزا از یک صحنه واحد می گیرند. یک تصویر با فوکوس بر روی کهکشان و یک تصویر با فوکوس بر روی عناصر پیش‌زمینه گرفته می شود. سپس با استفاده از نرم افزار ویرایش عکس آنها را بر روی یکدیگر ادغام (Merge) می کنند. به این ترتیب تصویر کهکشان با یک پیش‌زمینه واضح و شارپ ثبت می گردد. البته بعضی از عکاسان، این روش‌های مونتاژ را می‌پسندند و عده‌ای آن را پیشنهاد نمی‌کنند.

ادغام دو عکس از یک نمای واحد با دو نوع نوردهی و فوکوس و بدون جابجایی دوربین عکاسی

ویرایش عکس


در عکاسی از کهکشان راه شیری با توجه به نوع تنظیماتی که در هنگام عکاسی انجام داده اید خصوصا استفاده از ISO بالا و نوردهی طولانی ، لازم است که تصویر بدست آمده ویرایش گردد. ممکن است با دیدن عکس های قبل از ویرایش نا امید شوید و با آنچه قبلا از عکس های کهکشان راه شیری دیده اید قابل مقایسه نباشد. ولی دقت کنید این گونه عکس ها به علت نورپردازی طولانی، تمام نورهای محیط، حتی آنها که موردنیاز نیستند را جمع آوری کرده و عکس اولیه را با کنتراستی پایین تشکیل داده است. انجام ویرایش این امکان را می دهد که حتی الامکان جزئیاتی که نمی خواهید را حذف و جزئیاتی که می خواهید را آشکار و برجسته نماید.

با توجه به اینکه معمولا عکس ها با فورمت RAW گرفته می شوند استفاده از یک نرم افزار ویرایش فایل های RAW اجتناب ناپذیر است.

نرم افزارهای مختلفی در این زمینه وجود دارد. بعضی از شرکت های سازنده دوربین مثل کنون (Canon) نرم افزارهای ویرایش اختصاصی ارائه داده اند. نرم افزار های دیگری نیز با شهرت جهانی توسط شرکت ادوبی (Adobe) ارائه شده اند که مرتبا با ارتقای دوربین های دیجیتال و ایجاد فایل های خروجی جدید، نرم افزارهای خود را ارتقا می بخشند. مشهور ترین آنها نرم افزار فوتوشاپ (Photoshop) و پلاگین Adobe Camera RAW یا (ACR) می باشد. همچنین نرم افزار لایت روم (Lightroom) نیز در بین عکاسان دیجیتال از اقبال خوبی برخوردار است. در سیستم های متن باز (Open Source) نیز نرم افزارهای کاربردی همچون Gimp و برنامه های ویرایش فایل های RAW نیز وجود دارد که برای کاربران آنها قابل استفاده می باشد.

در ویرایش عکس های آسمان شب بایستی سعی شود حتی الامکان نویز(Noise) تصویر کاهش داده شود، جزئیات بازیابی گردد و رنگ و کنتراست افزایش یابد. با انجام ویرایش مناسب می توان کاری کرد که نور ستارگان بصورت برجسته و مناسب، شکل کهکشان را به خوبی نمایش دهند.

می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر، ویرایش تصاویر در نرم افزارهای مربوطه را در مباحث ویرایش عکس های دیجیتال مطالعه کنید.

یک نمونه عکس از کهکشان راه شیری، قبل و بعد از ویرایش با نرم افزار ACR و فوتوشاپ

گردآوری و ترجمه:شیما طالقانی                        


منابع:

  1. Jack Fusco (2017). Night Sky Photography Tips With Jack Fusco. Retrieve from www.jasper.travel on Oct 15.
  2. Matt Quinn (2016). How to Photograph the Milky Way. Retrieve from https://petapixel.com on Oct 15.
  3. Trevor Williams (2013). A Complete Guide to Star Trailing. Retrieve from https://petapixel.com on Oct 15.
  4. Ian Norman (2013). Expose to the Right for Astrophotography in Light Pollution. Retrieve from www.lonelyspeck.com on Oct 15.
  5. David Kingham (2015). How to Avoid Star Trails by Following the ‘500 Rule’. Retrieve from https://petapixel.com on Oct 16.
  6. Phillip Van Nostrand (2015). Beginners Tips for Night Sky and Star Photography. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 16.
  7. Nasim Mansurov (2015). How to Photograph the Milky Way. Retrieve from https://photographylife.com on Oct 16.
  8. Jason D. Little (2016). How to Photograph the Milky Way in 12 Steps. Retrieve from www.lightstalking.com on Oct 16.
تعداد بازدید از این مطلب: 522
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات
 تکنیک های عکاسی

نحوه پیدا کردن مردمک ورودی (Entrance Pupil) یا نقطه گرهی(Nodal Point) در لنز


عکس پانوراما، تصویری وسیع یا گسترش یافته از دو یا چند عکس متوالی است. در عکاسی پانوراما (Panorama) لازم است عکس های متوالی طوری گرفته شوند که بتوان آنها را با کیفیت خوب به هم چسباند. برای اینکه تصاویر گرفته شده در هنگام ویرایش تصویر نهایی پانوراما در نرم افزار بتوانند کاملا با یکدیگر تطبیق داشته باشند بایستی چرخش دوربین حول محوری صورت بگیرد که از محل مردمک ورودی (Entrance Pupil) یا نقطه بدون خطای انطباق (No-Parallax Point) یا NPP می گذرد. به این نقطه بطور اشتباه نقطه گرهی (Nodal Point) نیز گفته می شود.

ابتدا در مورد خطای انطباق توضیحاتی ارائه می گردد و سپس به تعریف مردمک ورودی و نتایج استفاده از آن در عکاسی پانوراما خواهیم پرداخت.

 

خطای انطباق یا پارالکس (Parallax Error)

برای شروع یک آزمایش انجام دهید. یک جسم کوچک مثل یک قلم را در مقابل خود بگیرید و نگاه خود را بر روی پسزمینه صحنه روبرو فوکوس کنید. اگر شما سر خود را به راست یا چپ بچرخانید، خواهید دید که موقعیت قلم که نزدیک به شماست نسبت به ناحیه پسزمینه تصویر تغییر می کند و جابجا می شود. به این پدیده عدم انطباق (Parallax) گفته می شود. حال اگر به جای چشم شما، دوربین عکاسی قرار داشت و با این شرایط دو تصویر از صحنه مقابل خود می گرفتید، در عکس های بدست آمده می دیدید که اجزای پیشزمینه و پسزمینه در صحنه مقابل نسبت به هم عدم انطباق دارند و امکان قراردادن آنها بر روی یکدیگر و تطبیق آنها در نرم افزار وجود نخواهد داشت. نمونه ای از این مثال را در تصویر زیر مشاهده می فرمایید.

با چرخش سر به سمت راست و چپ، قلمی که در مقابل چشم گرفته اید به چپ و راست جابجا می شود.

در عکس های متوالی که به طور معمول در عکاسی پانوراما گرفته می شود، لازم است حداقل یک سوم از هر عکس با عکس قبلی و بعدی خود تطبیق داشته باشد تا توسط نرم افزار بطور دقیق به یکدیگر چسبانده شوند.

در هنگام چسباندن دو عکس متوالی بایستی این دو عکس از یک نقطه دید یکسان عکاسی شده باشند و در عین حال پرسپکتیو تصاویر با یکدیگر تفاوت نداشته باشد.

اگر در تصاویری که برای ایجاد پانوراما گرفته می شوند، در نواحی مشترک عکس ها، راستای عناصر تصویر نسبت به هم یکسان نباشد و در هر عکس با عکس بعدی تفاوت داشته باشد، در هنگام چسباندن عکس ها در نرم افزار، کاملا بر روی یکدیگر تطبیق نخواهند داشت و در پیوستگی تصویر نهایی اختلال ایجاد می شود بطوریکه ممکن است راستای خطوط موجود در صحنه یا امتداد آنها، در تصویر نهایی شکسته شود و یا عدم پیوستگی پیدا کنند. این عدم تطبیق معمولا در مناطقی از تصویر که خطوط هندسی داشته باشد بیشتر دیده می شود. به این عدم تطبیق در نواحی مشترک عکس های پانوراما، اصطلاحا خطای انطباق یا پارالکس (Parallax Error) گفته می شود.

در خطای انطباق، راستای خطوط موجود در صحنه یا امتداد آنها در تصویر نهایی شکسته می شود. (محل نمایش داده شده با پیکان های زرد رنگ)

 

مردمک ورودی (Entrance Pupil)

مردمک ورودی (Entrance Pupil) تصویر اپتیکی روزنه دیافراگم لنز است که از ناحیه جلوی لنز دیده می شود.

در مقابل آن، در ناحیه پشت لنز (محل اتصال به تنه دوربین) تصویر اپتیکی روزنه دیافراگم به نام مردمک خروجی (Exit Pupil) نامیده می شود.از نظر فیزیکی، مردمک ورودی محل تلاقی زاویه دید لنز (Angle of View) است.

بنابراین اگر از جلوی لنز به داخل آن نگاه کنید، تصویر دیافراگم را خواهید دید. محل این تصویر در روی بدنه لنز، مشخص کننده محل مردمک ورودی لنز است.

تصویر روزنه دیافراگم که از جلو لنز دیده می شود، نشان دهنده محل مردمک ورودی لنز است.

حال اگر از لنز زوم استفاده کنید، خواهید دید که با تغییر فاصله کانونی لنز (تغییر زوم)، محل مردمک ورودی نیز در داخل لنز تغییر می کند. بطوریکه هر چه آن را زوم کنید (Zoom in) سطح تصویر دیافراگم یا همان مردمک ورودی به سمت داخل حرکت می کند. بنابراین در لنزهای زوم، سطحی که مردمک ورودی در آنجا واقع شده است ثابت نیست و با تغییر فاصله کانونی لنز، جای آن هم تغییر می کند

این نقطه در عکاسی پانوراما بسیار مهم است زیرا دوربین عکاسی بایستی حول محوری که بطور عمودی از این نقطه می گذرد بچرخد تا عکس های بدست آمده قابلیت چسبیدن و انطباق با یکدیگر را بطور کامل داشته باشند، بدون اینکه خطای پارالکس اتفاق افتد.

بر اساس نحوه طراحی لنز، این نقطه می تواند در نواحی مختلف لنز یا حتی در جلو یا پشت لنز واقع شده باشد. معمولا مردمک ورودی در لنزهای واید تر به ناحیه جلوی لنز نزدیک تر است و هر چه فاصله کانونی لنز بیشتر می شود، در محور اپتیک لنز به سمت عقب تر حرکت می کند. البته در بعضی لنزهای زوم که فرمول اپتیکال پیچیده ای دارند، الزاما به این صورت نیست و ممکن است محل مردمک ورودی از نظم مشخصی پیروی نکند. به همین دلیل در هر لنزی بایستی محل مردمک ورودی را برای فواصل کانونی مختلف شناسایی نمود.

 

فاصله کانونی لنز 24mm    |فاصله کانونی لنز 70mm    

 

در این لنز زوم 24-70mm با زوم کردن لنز بر روی 70mm ، محل مردمک ورودی به سمت عقب تر جابجا می شود.

مردمک ورودی(Entrance Pupil) یا نقطه گرهی(Nodal Point)

مردمک ورودی و نقطه گرهی از نظر فیزیکی دو مفهوم متفاوت در داخل لنز می باشند که در عکاسی پانوراما از نظر تاریخی بطور اشتباه نقطه گرهی را (به جای مردمک ورودی) به عنوان محور چرخش دوربین ذکر کرده اند و خیلی از عکاسان قدیمی تر تحت همین عنوان آن را می شناسند. اصولا نقطه گرهی اصطلاحی در زمینه شکست نور در داخل عدسی ها می باشد و بکار بردن آن به جای اصطلاح مردمک ورودی خطا است.

اما آنچه مهم است اینکه به هر حال هر عنوانی که به این نقطه داده شود، در عکاسی پانوراما مکان مناسبی است که دوربین حول محوری که از آن می گذرد چرخش پیدا کند

اثر چرخش دوربین بر محور مردمک ورودی

اگر دوربین عکاسی بطور کلاسیک بر روی یک هد معمولی نصب شود، چرخش دوربین چه اثری بر پرسپکتیو دو تصویر متوالی خواهد گذاشت و اگر با استفاده از هد مخصوص پانوراما طوری بر روی سه پایه بسته شود که چرخش آن حول محور عمود بر مردمک ورودی باشد چه اثری بر پرسپکتیو خواهد داشت؟

هنگامیکه دوربین بر روی هد معمولی سه پایه بسته می شود، محور چرخش دوربین عقب تر از مردمک ورودی قرار می گیرد.

در این حالت با چرخش دوربین، میزان جابجایی عناصر پیشزمینه (Foreground) نسبت به عناصر پسزمینه (Background) تصویر متفاوت خواهد بود، بنابراین در عکسی که پس از چرخش گرفته می شود، نسبت به عکس اولیه مقداری جابجایی مختصر در راستای قرارگیری عناصر پیشزمینه نسبت به عناصر پسزمینه بوجود خواهد آمد، یعنی در پرسپکتیو تصویر تغییر ایجاد می شود. مثل این می ماند که انگار فرد عکاس نسبت به صحنه به یک سمت حرکت کرده باشد.

در تصاویر بدست آمده از این طریق، نواحی مشترک دو تصویر متوالی کاملا بر هم منطبق نخواهند بود و در هنگام چسباندن آنها، نواحی مشترکشان کاملا بر روی یکدیگر قرار نمی گیرند.

با چرخش دوربین بر روی هد معمولی سه پایه، مقدار جابجایی ایجاد شده در راستای قرارگیری عناصر پیشزمینه نسبت به عناصر پسزمینه در تصویر نشان داده شده است.

اما در حالتی که دوربین طوری بر روی سه پایه قرار گرفته است که محور چرخش آن با مردمک ورودی منطبق است (با استفاده از هد پانوراما)، با چرخش دوربین، راستای نواحی پیشزمینه و پسزمینه نسبت به هم تغییر نخواهند کرد و در هر دو عکس متوالی نسبت به هم جابجایی نخواهند داشت. بنابر این پرسپکتیو نیز تغییر نمی کند و در هنگام چسباندن تصاویر به یکدیگر، مناطق مشترک بر هم منطبق خواهند بود. به عبارتی خطای انطباق (Parallax Error) اتفاق نمی افتد.

اهمیت چرخش دوربین بر محور مردمک ورودی خصوصا زمانی بیشتر مشخص می شود که نقطه فوکوس لنز بر روی اجسام نزدیک تنظیم شده باشد، به عبارت دیگر فاصله دوربین تا نقطه فوکوس کوتاه باشد. در این موارد میزان جابجایی عناصر پیشزمینه نسبت به پسزمینه تصویر و تغییر پرسپکتیو در عکس های متوالی محسوس تر خواهد بود

با چرخش دوربین حول محور مردمک ورودی ، راستای نواحی پیشزمینه و پسزمینه تصویر نسبت به هم تغییر نخواهند کرد.

اگر به دو تصویر قبل در بالا دقت کنید. دو تصویر متوالی در حالی گرفته شده اند که دوربین بر روی یک هد معمولی سه پایه قرار داشته است و محور چرخش آن با مردمک ورودی منطبق نبوده است. همانطور که ملاحظه می کنید، جابجایی و تغییر فاصله عناصر پیشزمینه (مجسمه اسب) نسبت به عناصر پسزمینه ( ماکت درخت) و نیز تغییر پرسپکتیو کاملا مشخص می باشد.

ولی در تصویر بعدی، دوربین با استفاده از یک هد سه پایه پانوراما بر محور مردمک ورودی چرخش داده شده است. همانطور که دیده می شود، تغییر پرسپکتیو و جابجایی در عناصر پیشزمینه نسبت به عناصر پسزمینه وجود ندارد و این عکس ها در هنگام چسباندن کاملا بر هم منطبق خواهند بود.

چرخش دوربین بدون استفاده از سه پایه

برای عکاسی پانوراما در مواردی که امکان استفاده از سه پایه را ندارید و دوربین را بر روی دست گرفته اید، اگر در شرایط خارج از منزل و در فضای باز (Outdoor) باشید که عناصر گرافیکی صحنه نیز خیلی زیاد نباشد، احتمال گرفتن یک عکس پانورامای خوب افزایش می یابد.

عکاسی پانوراما روی دست خصوصا در عکاسی از صحنه هایی که عناصر گرافیکی زیاد دارند مثل مناطق شهری با ساختمان های زیاد یا صحنه های داخلی (Indoor) نتایج مطلوبی به دست نمی دهد و در هنگام مونتاژ عکس ها مشکلات زیادی خصوصا خطای پارالکس یا انطباق پدید خواهد آمد.

هر چه در تصویر، سوژه خیلی نزدیک نباشد و عناصر صحنه در دور دست قرار داشه باشند، مشکلات عدم استفاده از مردمک ورودی کمتر خواهد بود. در عکاسی پانوراما بدون سه پایه،در تصاویری که دارای هر دو نوع عناصر نزدیک و دور هستند، خطای پارالکس شدیدتری ایجاد خواهد شد.

هنگامی که دوربین را در دست گرفته اید، برای عکاسی پانوراما بهترین حالت این است که با محوریت دوربین ، خودتان به دور دوربین بچرخید و عکس ها را ثبت کنید. هر چه محور چرخش در ناحیه مردمک ورودی یا نزدیک به آن باشد، نتایج بهتری خواهد داشت.

 

چرخش دوربین حول محور مردمک ورودی

 

نحوه پیدا کردن مردمک ورودی

چند روش برای پیدا کردن مردمک ورودی (یا نقطه گرهی!) بکار می رود که در اینجا به دو روش آن اشاره می شود

روش اول

وقتی از محل سوژه که لنز بر روی آن فوکوس شده است، از جلو لنز به داخل آن نگاه کنید، تصویر دیافراگم باز را در داخل لنز خواهید دید. محل مردمک ورودی (یا نقطه گرهی) در سطح تصویر دیافراگم لنز می باشد.

توجه کنید که اگر در شرایطی قرار گرفتید که محل تصویر دیافراگم را خوب تشخیص ندادید، می توانید دکمه دستی پیش نمایش عمق میدان (DOF Preview Button) که بر روی تنه دوربین واقع شده است را بفشارید تا روزنه دیافراگم به سایزی که در موقع گرفتن عکس خواهد داشت تبدیل شود. در این حالت تصویر دیافراگم بهتر دیده می شود.

حال اگر لنز ما زوم باشد و آن را زوم کنیم (Zoom in) یعنی فواصل کانونی بلند تری انتخاب کنیم، خواهیم دید که این سطح یعنی تصویر دیافراگم، به سمت داخل حرکت می کند. برای مشخص کردن محل نقطه گرهی بر روی لنز می توانید انگشت خود را در کنار لنز و در سطحی که مردمک ورودی دیده می شود قرار دهید و محل تقریبی آن را بر روی بدنه لنز تعیین کنید.

اگر چه این روش خیلی دقیق نیست، ولی می توان با استفاده از آن محل تقریبی مردمک ورودی را بر روی لنز تعیین نمود و چرخش دوربین را بر اساس محوریت آن انجام داد.

تعیین محل تقریبی مردمک ورودی بر روی بدنه لنز با مشاهده آن از ناحیه جلو لنز

روش دوم

در این روش برای دوربین های SLR (بازتابی) و غیر SLR کمی متفاوت می باشد.

با استفاده از منظره یاب در دوربین های SLR (که تصویر صحنه قابل در واقع از میان لنز دوربین دیده می شود) و یا با کمک نمای زنده (Live view) در مونیتور دوربین وقتی به صحنه مقابل نگاه کنید، در صورتیکه دوربین در محور مردمک ورودی بچرخد، هیچ تغییری در پرسپکتیو مشاهده نخواهید کرد. بطوریکه اگر عکس بگیریم، در نرم افزار (مثلا فوتوشاپ) نیز خواهیم دید که نواحی مشترک بر هم منطبق خواهند بود.

ولی در صورتیکه در محور تنه دوربین چرخش انجام شود، تغییرات پرسپکتیو محسوس خواهد بود. در دوربین های غیر بازتابی که منظره یاب آنها از داخل لنز نمی بیند، نمی توان از منظره یاب برای پیدا کردن مردمک ورودی استفاده کرد. در این دوربین ها یا از مونیتور آنها برای دیدن تغییرات پرسپکتیو استفاده می شود و یا با گرفتن عکس و بررسی در رایانه (کامپیوتر ) این کار انجام می پذیرد.

برای سرعت بخشیدن به کار، می توان با استفاده از روش قبلی که در بالا شرح داده شد، محل تقریبی مردمک ورودی را تعیین نمود و سپس دوربین را بر روی یک هد سه پایه پانوراما متصل کرد و با جابجایی نقطه ای دوربین و مشاهده صحنه در حین چرخش دوربین در هر نقطه و بررسی تغییرات پرسپکتیو در آن نقطه، محل دقیق مردمک ورودی را پیدا نمود. در این روش مراحل پیداکردن مردمک ورودی به شرح زیر است:

مراحل پیداکردن مردمک ورودی

1) سر پانورامای سه پایه را تراز کنید. با استفاده از تراز روی سه پایه یا تراز جداگانه ای مثل ترازهای حبابی ، طوری سر سه پایه را تراز کنید که در محل محور چرخشی آن در تمام جهات تراز باشد.

تراز کردن سر سه پایه پانوراما در چند مدل مختلف (پیکان های قرمز محل تراز را نشان می دهند.)

2) دوربین عکاسی را بطور عمودی (در صورت امکان) و در حالتی که سطح سنسور آن تراز باشد بر روی سه پایه ببندید.

3) در ابتدا دوربین را طوری بر روی سه پایه تنظیم کنید که مرکز لنز دوربین در راستای مرکز محور چرخشی سه پایه قرار گرفته باشد. برای این کار از ناحیه جلو دوربین به آن نگاه کنید و آن را جابجا کنید تا خطی که بطور عمودی از وسط لنز می گذرد، در امتداد خط مرکزی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد.

دوربین را جابجا کنید تا خطی که بطور عمودی از وسط لنز می گذرد، در امتداد خط مرکزی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد.

4) با استفاده از ریل لغزنده سه پایه (Sliding rail)، دوربین را به سمت جلو یا عقب ببرید تا محلی که قبلا بطور تقریبی برای مردمک ورودی تعیین کرده بودید بر روی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد. برای این کار از زاویه کناری دوربین به آن نگاه کنید و آنقدر آن را جابجا کنید که محل تقریبی مردمک ورودی بر روی محور چرخشی سه پایه واقع شود. در لنزهای زوم دقت کنید برای هر فاصله کانونی مشخص، محل مردمک ورودی متفاوت است و محل مورد نظر برای فاصله کانونی خاصی که انتخاب کرده اید را به روش مذکور تنظیم کنید.

دوربین طوری جابجا شود که محل تقریبی مردمک ورودی بر روی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد.

 

 

5) دوربین را در مقابل یک صحنه قرار دهید که دارای عناصر نزدیک در پیشزمینه و همچنین عناصر دور در پسزمینه باشد.

حالا برای پیدا کردن محل دقیق مردمک ورودی، به داخل منظره یاب (Viewfinder) نگاه کنید(یا می توانید از مونیتور Live view دوربین هم استفاده کنید). یک جسم در ناحیه پیش زمینه را با یک ناحیه در پسزمینه را در نظر بگیرید و ببینید در داخل منظره یاب (یا مونیتور دوربین) چه راستایی نسبت به هم دارند.

6) در این مرحله دوربین را به یک سمت (چپ یا راست) بچرخانید به اندازه ای که یک سوم از سطح کادر تصویر جابجا شود. یعنی دوربین را به همان میزان که برای گرفتن عکس های متوالی پانوراما جابجا می کنید از طریق محور چرخشی سه پایه به یک سمت بچرخانید.

فرض کنید دوربین را به سمت راست حرکت دادید، در این حالت مجددا به راستای جسم درنظر گرفته شده در نزدیک نسبت به ناحیه دور در پسزمینه توجه کنید. اگر راستای آنها تغییر نکرد، یعنی محور چرخش دوربین دقیقا بر روی مردمک ورودی است (و خیلی خوش شانس بوده اید که زود آن را پیدا کرده اید! ) ولی اگر با چرخاندن دوربین به راست، ناحیه دور در پسزمینه هم نسبت به جسم نزدیک، به سمت راست جابجا شد این نشان دهنده این است که مردمک ورودی عقب تر از محور چرخش سه پایه است و باید دوربین را بر روی سه پایه کمی به جلو جابجا کنید. این کار را با تنظیم ریل لغزنده سه پایه انجام دهید.

7) جابجایی دوربین به جلو (و یا عقب) را به صورت میلیمتری آنقدر انجام می دهید تا زمانی که با چرخش دوربین حول محور چرخشی سه پایه، تغییری در راستای اجسام نزدیک نسبت به نواحی پسزمینه تصویر ایجاد نگردد.

در این حالت مردمک ورودی (Entrance Pupil) لنز شما دقیقا بر روی مرکز چرخشی سر سه پایه قرار گرفته است. پس این ناحیه از لنز را که بر مردمک ورودی آن منطبق است به خاطر بسپارید و یا بر روی بدنه لنز علامت گذاری کنید تا در هنگام استفاده مجدد از این لنز برای گرفتن عکس پانوراما، محل مردمک ورودی آن مشخص شده باشد.

اگر لنز شما زوم است، برای هر فاصله کانونی مشخص بایستی مراحل بالا را جداگانه انجام دهید تا بتوانید برای هر فاصله کانونی، محل مردمک ورودی آن را بر روی بدنه لنز تعیین کنید.

روش مورد استفاده در دوربین های عکاسی غیربازتابی

در دوربین های عکاسی غیربازتابی مثل دوربین های کامپکت که منظره یاب از میان لنز صحنه را نمی بیند، برای تعیین محل مردمک ورودی لنز، می توانید پس از استقرار دوربین بر روی هد پانورامای سه پایه، ابتدا با روش اول ناحیه تقریبی مردمک ورودی را تعیین کنید و سپس برای تعیین دقیق آن، با انجام هر تغییر در محل دوربین، یک عکس بگیرید و آن را در مونیتور باز کنید. با بزرگنمایی 100 درصد آن را مشاهده کنید و تغییرات راستای اجسام پیشزمینه را نسبت به پسزمینه بررسی کنید، و بر اساس آن دوربین را به صورت میلیمتری به جلو و عقب آنقدر جابجا کنید تا محل مردمک ورودی را بیابید.

جداول تعیین محل مردمک ورودی (نقطه گرهی )

برای تعیین محل مردمک ورودی بر روی لنز های مختلف، جداولی تنظیم شده است که در لنز های مختلف، محل مردمک ورودی را بر حسب فاصله از ناحیه ابتدای لنز (Base) که به تنه دوربین متصل می گردد نشان می دهند. این فاصله معمولا تحت عنوان طول مردمک ورودی (Entrance Pupil Length ) یا L2 نامیده می شود.

مثلا در یک لنز Nikor AF 18mm f/2.8 D طول مردمک ورودی به میزان 36mm تعیین شده است. یعنی از محل اتصال لنز به دوربین اگر به اندازه 36mm ، نقطه ای را در سمت ناحیه جلوی لنز مشخص کنید، آنجا محل مردمک ورودی لنز می باشد. یا مثلا در مورد لنز Canon EF 24-70 f/2,8 L II وقتی که لنز بر روی فاصله کانونی 24mm می باشد، اندازه L2 معادل با 77mm و وقتیکه فاصله کانونی آن روی 70mm باشد، اندازه L2 به میزان 49mm تعیین شده است.

توضیح اینکه L2 برای نمایش اندازه طول مردمک ورودی بکار می رود و L1 برای نشان دادن فاصله بین محل اتصال سه پایه روی دوربین (از نقطه وسط مونت یا روزنه ای که سر سه پایه روی دوربین پیچ می شود) تا لبه تنه دوربین در جایی که پایه لنز بر روی آن متصل می گردد بکار می رود. به عبارتی L1 اصطلاحا نشاندهنده طول مونت سه پایه (Tripod mount length) بر روی دوربین می باشد.

نمایش اندازه طول مردمک ورودی (L2) و طول مونت سه پایه (L1) بر روی یک مدل دوربین عکاسی

در پایان لازم است از استاد عکاسی صنعتی و تبلیغاتی جناب آقای مجید پناهی جو که رهنمود های ایشان در شکل گیری این مقاله بسیار موثر بود قدردانی به عمل آورم.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                


منابع:

  1. Arnaud Frich (2018). Finding the nodal point. Retrieve from www.panoramic-photo-guide.com on Mrc 8.
  2. Arnaud Frich (2018). Adjust Entrance Pupil. Retrieve from www.panoramic-photo-guide.com on Mrc 8.
  3. Josh (2018). Prime vs Zoom Lenses. Retrieve from http://expertphotography.com on May 24.
  4. Richard Korff (2005). Entrance Pupil Database. Retrieve from https://wiki.panotools.org on May 13.
  5. ohn Houghton (2013). Finding the No-Parallax Point. Retrieve from www.johnhpanos.com on Jun 2.
  6. Editors (2018). Nodal Points-Lens Types. Retrieve from https://dr-clauss.de on May 13.
  7. Bill Claff (2018). Where is the entrance for the pupil of a lens? Retrieve from www.nikonians.org on Jun 2.
تعداد بازدید از این مطلب: 239
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

اصطلاحات اصلی نورپردازی (Lighting) در عکاسی پرتره


     کلمه عکاسی در فارسی ترجمه لغت فوتوگرافی (Photography) در زبان لاتین است که معنی آن ایجاد تصویر از طریق ثبت نور می باشد. اهمیت و جایگاه نور و لزوم کنترل آن در عکاسی با توجه به این نکته مشخص می شود که وجود نور است که عکس گرفتن را ممکن می سازد. همانطور که خیلی از بزرگان عکاسی عقیده دارند می توان گفت که عمل عکاسی به معنی فرایند ثبت نور است.

     در هنگام عکاسی بایستی به وجود نور یا نبودن آن در نواحی مختلف صحنه توجه نمود. این نور می تواند از منابع مختلف تامین گردد. در فضای باز (Outdoor) عموما منبع نور مورد نیاز برای عکاسی از خورشید تامین می شود. نور مصنوعی از منابع مهمی است که در شب و همچنین در هنگام روز مورد استفاده قرار می گیرد. هنگام عکاسی در محیط های بسته و فضای داخلی (Indoor) علاوه بر استفاده از نور طبیعی خورشید که معمولا از نواحی پنجره، در و یا روزنه موجود در دیوار به محیط داخل ساختمان وارد می شود، منابع نور مصنوعی نقش بسیار مهمی ایفا می کنند.

نور طبیعی آفتاب یکی از منابع بسیار خوب نور برای عکاسی است.

     نورپردازی (Lighting) به منظور دستکاری در نور طبیعی محیط انجام می پذیرد تا نور مورد نیاز برای عکاسی را با کیفیت و شدت مناسب تامین نماید. با نورپردازی مناسب به سوژه می توان در یک تصویر دو بعدی ، تصور و حس سه بعدی ایجاد نمود. معمولا جلوه های ویژه بصری از همراهی نور با سایه (یعنی مناطق فاقد نور یا کم نور) بوجود می آید. نوردهی و ایجاد مناطق سایه روشن در عکاسی از افراد و ایجاد عکس های پرتره (Portrait Photography) می تواند به شکلی زیبا و خلاقانه بکار رود.

     برای عکاسی پرتره در محیط های داخلی و خارجی خصوصا در عکاسی استودیویی، روش های مختلفی در نورپردازی وجود دارد که برای یادگیری آنها لازم است ابتدا تعاریف و اصطلاحات رایجی را که در این حوزه وجود دارد فرا گرفت. در اینجا شایعترین این تعاریف و اصطلاحات شرح داده می شوند.

نورپردازی به روش های مختلفی انجام می پذیرد.

انواع نورها در نورپردازی پرتره


نور اصلی (Main Light )

     به منبع اصلی نور که برای روشن کردن سوژه استفاده می گردد نور اصلی(Main Light) یا کلیدی (Key Light) گفته می شود. نور اصلی با روشن کردن سوژه یا نواحی خاصی از تصویر ، آن را نسبت به سایر مناطق موجود در تصویر مشخص می کند. نور اصلی در واقع نوری است که اساس نورپردازی در یک صحنه با وجود آن شکل می گیرد.

     معمولا نور اصلی در موقعیتی بالاتر از سطح سوژه قرار می گیرد. قاعده کلی این است که منبع نور حدودا در زاویه 45 درجه نسبت به نوک بینی در بالاتر از سر سوژه قرار گیرد. البته ممکن است بر اساس چهره سوژه و یا چیدمان نورپردازی، منبع نور بالاتر یا پایین تر قرار داده شود زیرا طبق قاعده دیگری که در عکاسی پرتره بطور شایع بکار می رود، نور باید چشمان سوژه را روشن کند و سایه بینی فقط تا محدوده لب فوقانی گسترش یابد و به هیچ وجه تمام لب را در بر نگیرد. به همین علت در افراد مختلف که استخوان ابروی آنها و یا طول و فرم بینی و سایر ساختارهای صورت آنها متفاوت است، ارتفاع منبع نور بایستی متناسب با آنها تنظیم گردد.

کاربرد نور اصلی (Main Light) در عکاسی پرتره

نور ثانوی یا پرکننده (Fill Light )

     نور ثانوی (Second Light) یا پرکننده (Fill Light) به منبع نوری گفته می شود که برای روشن کردن یا نرم کردن سایه هایی که توسط نور اصلی ایجاد شده است بکار می رود. استفاده از این نور به منظور جلوگیری از تاریک شدن زیاد در نواحی سایه (Shadow) است. نور پرکننده کمک می کند تا ویژگی های برجسته صورت نرم تر شود. اصولا نور پرکننده برای کنترل کنتراست صحنه مورد استفاده قرار می گیرد.

     ساده ترین موقعیت برای قرارگیری نور پرکننده نسبت به سوژه، موقعیتی نزدیک به خط دید دوربین (محور دید دوربین) است. منتهی باید دقت شود منبع نور پرکننده نباید آنقدر به این محور نزدیک باشد که در کادر تصویر دیده شود. به همین دلیل یکی از منابع نوری که می توان برای استفاده به عنوان نور پرکننده در نظر گرفت، فلاش سرخود (Built in) یا فلاش خارجی متصل شده بر روی دوربین می باشد. ولی به این دلیل که نوردهی در محور دید دوربین ممکن است در مواردی بازتاب مستقیم نور به داخل دوربین را موجب گردد، خیلی از افراد ترجیح می دهند از این زاویه نور پرکننده را بکار نبرند. به جای آن منبع نور پرکننده را در خلاف جهت نور اصلی و در خارج از محور آن (Off axis) قرار می دهند. این کار باعث می شود که تاثیر آنها بر سایه های نور اصلی بیشتر باشد و در عین حال نوردهی کلی را نیز کمتر تحت تاثیر قرار دهد.

     هنگامی که نور پرکننده بصورت خارج از محور (Off axis) قرار داده می شود باید دقت شود که شدت آن کاملا کنترل گردد تا از ایجاد سایه جدید علاوه بر سایه نور اصلی جلوگیری به عمل آید. برای اینکه این مشکل پیش نیاید بهتر است که منبع نور پرکننده در فاصله دورتری نسبت به خط دید دوربین قرار داده شود تا سطح نور بزرگتر و در نتیجه نرم تری ایجاد نماید.

     استفاده نامناسب از نور ثانوی در عکاسی پرتره می تواند به کیفیت تصویر آسیب برساند بنابر این آموزش نحوه قرارگیری و شدت نور پرکننده برای بدست آوردن نتیجه مطلوب لازم است.

استفاده از نور پرکننده (Fill Light) به همراه نور اصلی(Main Light)

     هنگامی که در چیدمان نورپردازی بیش از یک منبع نور استفاده شود، اندازه شدت سایر نورها نسبت به نور اصلی سنجیده می شود که به آن نسبت نور (Light Ratio) یا نسبت نور پرکننده (Fill Light Ratio) می گویند. مثلا نور پرکننده می تواند به نسبت یک دوم، یا یک چهارم و یا یک هشتم نور اصلی، شدت داشته باشد. به عبارتی اگر مثلا نسبت نور پرکننده یک چهارم (1:4) باشد یعنی شدت آن به اندازه یک چهارم نور اصلی است. بر اساس شدت نور تابیده شده میزان پرشدگی سایه هایی که توسط نور اصلی ایجاد شده است تغییر می کند.

     در عکاسی پرتره توصیه می شود برای کاهش شدت سایه ها در تصویر از نسبت نور پرکننده (Fill Light Ratio) به میزان یک دوم استفاده شود. این میزان شدت نور باعث می شود ضمن کاهش سایه های شدید، سایه های سوژه بطور کامل ازبین نرود.

     روش دیگر برای تعریف شدت نور پرکننده در مقایسه با نور اصلی استفاده از اصطلاح گام (Stops) است که همانند جبران نوردهی با افزایش یگ گام (Stop) در شدت نور، میزان آن دو برابر و با کاهش یک گام در شدت نور، میزان آن نصف خواهد شد. در عکاسی پرتره، شدت نور پرکننده معمولا در حدود 1 تا 2 گام (یا گاهی بیشتر) از نور اصلی کمتر است.

     در عکس های پرتره که به روش کم نور (Low Key) گرفته می شوند برای ایجاد سایه های خوب و نسبتا تیره از نورهای پرکننده با شدت کمتر استفاده می شود و برعکس در عکسهای پرنور (High Key) از شدت نور بیشتری در نور پرکننده استفاده می گردد.

     نور پرکننده را می توان به راحتی با کمک یک فلاش یا رفلکتور (Reflector) ایجاد نمود. ولی آنچه مهم است دانستن این نکته است که صرف نظر از نوع منبع نور مورد استفاده، چگونه کیفیت نور پرکننده را کنترل کنید. استفاده از رفلکتور به عنوان نور پرکننده این مزیت را دارد که همان نور اصلی را منعکس می کند و تراز سفیدی (White balance) آن مشابه با نور اصلی خواهد بود. البته رفلکتورها نور ضعیف تری ایجاد می کنند که برای جبران آن رفلکتور را باید تا جایی که ممکن است به سوژه نزدیک کرد.

مقایسه نسبت های مختلف نور پرکننده در برابر نور اصلی

نور محیطی (Ambient Light )

     هر صحنه ای معمولا دارای مقداری نور است که یا به صورت نور طبیعی یا به شکل مصنوعی ایجاد شده است که به آن نور محیطی (Ambient Light) می گویند. گاهی به آن نور طبیعی (Natural Light) هم می گویند.

     در خیلی موارد نور محیطی از انعکاس و پراکندگی غیرمستقیم نور اصلی (Main light) به دیوارها یا سایر اشیای موجود در صحنه ایجاد می گردد. می توان نور محیطی را خصوصا در عکاسی استودیویی به عنوان نور پرکننده (Fill light) در نظر گرفت. توجه به تاثیری که شدت و رنگ نور محیطی می تواند بر روی نور صحنه بگذارد، مهم است.

     استفاده از فلاش های اکسترنال یا انواع استودیویی آنها که در مدت زمان بسیار کوتاه نوردهی انجام می دهند، می توانند تاثیر نور محیطی را به حداقل برسانند. در این موارد برای استفاده از نور محیطی لازم است از سرعت های پایین تر شاتر استفاده شود تا نور محیطی بتواند در نور کلی تصویر تاثیر داشته باشد.

     در محیط استودیو در مواقعی که می خواهیم تاثیر نور محیطی را به حداقل برسانیم، بایستی سرعت شاتر را نزدیک به سرعت سینک فلاش (flash sync speed) تنظیم کنیم. در این حالت کمترین مقدار نور محیطی توسط دوربین دریافت می گردد.

تاثیر نور محیطی در روشن کردن محیط اطراف سوژه

نور پسزمینه (Background Light )

     نور پسزمینه (Background Light) نوری است که برای روشن کردن ناحیه پشت صحنه بکار می رود. با این نور می توان جزئیات پسزمینه را آشکار نمود و یا با روشن کردن بخشی از ناحیه پشت صحنه، اثری هاله مانند در پسزمینه ایجاد کرد. مثالی از کاربردهای این نور هنگامی است که در پشت سوژه یک پرده سفید قرار داده شده است و با روشن کردن کامل پرده، یک پسزمینه سفید و یکدست ایجاد می شود.

     در محیط استودیو اگر قصد دارید که روشنایی پسزمینه با جزئیات آن همانطور دیده شود که چشم می بیند، شدت نور پسزمینه را باید به همان اندازه نوری که برای سوژه بکار می رود تنظیم نمایید. در استودیو با تغییر ارتفاع و زاویه منبع نوری که برای روشن کردن پسزمینه بکار می رود می توان جلوه های مختلفی همچون روشنایی دایره ای یا شعاعی شکل در پشت سوژه و در ناحیه پسزمینه ایجاد نمود.

استفاده از دو منبع نور برای روشن کردن پسزمینه تصویر

نور پشتی (Backlight )

     نور پشتی (Backlight) که به آن نور تشدیدکننده (Accent light) هم گفته می شود نوری است که از پشت یا از کناره های پشت به سوژه تابانده می شود تا آن را از پسزمینه تصویر جدا کند. نحوه استفاده از این نور همانند سایر نورهای فرعی که در نورپردازی پرتره بکار می روند بستگی به چگونگی چیدمان نورپردازی و نوع عکسی که مورد نظر است خواهد داشت.

     در عکاسی پرتره با استفاده از نور پشتی می توان نور حاشیه ای (Rim Light) در لبه های کناری سوژه ایجاد نمود. مثلا در حاشیه موها یا شانه ها. اگر رنگ پسزمینه تصویر تیره باشد، برجستگی سوژه در این حالت بیشتر خواهد بود.

     معمولا منبع نور طوری در پشت سوژه قرار می گیرد که مستقیما در داخل کادر تصویر دیده نشود و توسط خود سوژه یا یکی از عناصر صحنه از برخورد مستقیم نور به داخل دوربین ممانعت گردد.

     در نور روز خصوصا در ساعات ابتدا و انتهای روز که خورشید در یک زاویه پایین در آسمان قرار گرفته است، وقتی خورشید در پشت سوژه و در مقابل دوربین قرار می گیرد نقش نور پشتی (Backlight) را ایفا می کند و ناحیه پشت سوژه را روشن می نماید. در خیلی از مواقع در عکاسی پرتره برای ایجاد نور پشتی از منبع نور مصنوعی استفاده می شود.

     اکثر عکاسان از نور پشتی (Backlight) برای اضافه کردن عمق به تصویر استفاده می کنند. همچنین می توان با استفاده از این نور، اثرات نمایشی (dramatic) بیشتری در تصویر ایجاد نمود. البته اگر از نور پشتی به درستی استفاده نشود، می تواند منجر به افزایش نوردهی (Over exposure) و یا ایجاد سایه های ناخواسته در صحنه گردد.

با قرار دادن یک نور پشتی در قسمت لبه پشت سوژه ، نور حاشیه ای (ریم لایت) ایجاد شده است.

نور مو (Hair Light )

     نور مو (Hair Light) نوری است که در عکاسی پرتره برای روشن کردن موی سوژه بکار می رود. منبع نور معمولا در ناحیه پشت سوژه و در حدود یک متر بالاتر از سطح سر قرار می گیرد و با زاویه به ناحیه بالا و پشت سر و شانه سوژه تابیده می شود.

     معمولا منبع نور در یک طرف سوژه قرار داده می شود اگر چه می توان آن را مستقیما در ناحیه پشت سوژه نیز قرار داد. برای جلوگیری از ایجاد شراره نوری (Flare) در تصویر بایستی طوری منبع نور در نواحی پشت سوژه قرار گیرد که نور مستقیم آن به داخل دوربین وارد نشود. می توان با قرار دادن یک مانع در جلوی منبع نور و یا استفاده از اسنوت (Snoot) یا شیدر (Barn door) این کار را انجام داد.

     نور مو خصوصا وقتی که موی سوژه تیره است و در مقابل یک پسزمینه تیره قرار گرفته است برای برجسته کردن تصویر و جدا کردن سوژه از پسزمینه بسیار اهمیت خواهد داشت.

نور مو (Hair Light) لبه بالای موهای سر سوژه را روشن کرده است.

نور کیکر(Kiker Light )

     نور کیکر (Kiker Light) به نوری گفته می شود از ناحیه پشت یا پهلوها به سوژه تابیده می شود تا کناره های سوژه در مناطقی روشن تر شود. لغت کیکر یعنی چیزی که ضربه می زند و از Kick به معنی ضربه زدن گرفته شده است و منظور نوری است که در قسمتی از سوژه بصورت موضعی تابانده می شود.

     نور کیکر اصولا نور شدید و خارج محوری است که بصورت منطقه ای به سوژه نور می دهد. معمولا در زاویه حدود 95 تا 135 درجه نسبت به محور دوربین قرار داده می شود که زاویه نسبتا تندی نسبت به دوربین است. این نور منجر به ایجاد روشنایی در ناحیه کوچکی از تصویر می شود تا بر موضوع خاصی تاکید کند یا شکل آن را نمایش دهد. گاهی نور کیکر به صورت نور حاشیه ای (Rim light) بر روی سوژه ایجاد روشنایی می نماید. حتی عده ای از صاحب نظران، نور مو (Hair Light) را نیز نوعی نور کیکر تلقی می کنند.

     برای ایجاد نور کیکر می توان از هر نوع منبع نور مستقیم یاغیر مستقیم استفاده کرد. نور کیکر این امکان را می دهد که در مواقعی که قصد دارید جلوه ویژه ای به سوژه اضافه کنید یا ویژگی خاصی از سوژه را برجسته نمایید و کلا در هر جایی که لازم است بطور خلاقانه از نور اضافی در چیدمان نورپردازی استفاده نمایید بکار گرفته شود. از طرف دیگر استفاده نابجا و نامناسب از نور کیکر می تواند اثرات نامطلوب و گاهی جبران ناپذیر در نورپردازی از سوژه بر جا گذارد، به همین علت دقت در استفاده بجا از آن و تنظیم دقیق موقعیت، شدت و اندازه نور مورد نظر بسیار مهم می باشد.

یک نمونه نورپردازی پرتره با استفاده از نور کیکر (Kiker Light).

برق چشم (Catch Light )

     برق چشم (Catch light) به انعکاس تصویر منبع نور بر روی چشم گفته می شود. این تصویر کوچک و نورانی مربوط به منبع نور (مثلا فلاش یا سافت باکس) است که برای نورپردازی از سوژه بکار رفته است و انعکاس آن بر روی قرنیه در ناحیه سیاهی چشم (محدوده عنبیه) دیده می شود. این نور در تصویر چشم ها، عمق ، بعد و حس زندگی ایجاد می کند.

     برق چشم با عناوین دیگری همچون نور چشم (Eye light) یا ( Obies) نیز نامیده می شود. این کلمه از نام هنرپیشه هندی-انگلیسی به نام مرل ابرون (Merle Oberon 1911-1979) گرفته شده است که بطور مکرر از این تکنیک در تصاویر وی استفاده شده است.

     دقت در ایجاد برق چشم در چشمهای سوژه، تاثیر زیادی در جنبه نمایشی (dramatic) تصویر خواهد گذاشت. در برق چشم (Catch light) نور گرفته شده (Catching) توسط چشم، نواحی اطراف مردمک را روشن تر می کند و در چشم ایجاد درخشش و در چهره ایجاد حس زندگی و شادابی می نماید.

     شکل و اندازه برق چشم (Catch light) بستگی به شکل و اندازه منبع نور و همچنین فاصله منبع نور از سوژه دارد. به عنوان مثال اگر منبع نور دایره ای شکل باشد یا چندضلعی، تصویر برق چشم (کچ لایت) هم دایره ای یا چندضلعی خواهد بود. مثلا اگر منبع نور یک رفلکتور چتری (Umbrella Reflector) بزرگ و گرد باشد نسبت به یک فلاش پورتابل کوچک، برق چشم بزرگتری ایجاد می کند.

     در مواردی که بیش از یک منبع نور برای نورپردازی از سوژه استفاده می شود ممکن است دو یا چند برق چشم دیده شود. در این موارد عکاس تصمیم می گیرد که کدامیک را نگهدارد و کدامیک را توسط یک نرم افزار ویرایش عکس بردارد.

     در یک عکس پرتره که در استودیو گرفته می شود عموما برق چشم را با استفاده از تصویر نور اصلی(Key light) و در موقعیت ساعت 10 تا 2 بر روی دایره چشم ایجاد می کنند. این کار از نقاشان پرتره قدیمی الگوبرداری شده است. آنها فهمیده بودند که قرار دادن آن در این ناحیه بیشترین تاثیر زیباشناختی را خواهد داشت.

نمایش موقعیت برق چشم (Catch light) و تصویری از خانم مرل ابرون (Merle Oberon)

نور پنجره (Windowlight )

     نور پنجره به عنوان منبع نور برای عکاسی پرتره از سالهای دور و ابتدای اختراع عکاسی مورد استفاده قرار می گرفته است. علی رغم تکامل و تولید منابع خوب نور مصنوعی، هنوز استفاده از این نور در عکاسی پرتره کاربرد دارد. از اشکالات منبع نور پنجره می توان به مواردی همچون محدودیت هایی در صحنه پردازی نسبت به نورهای مصنوعی، سرعت های پایین تر شاتر و در موارد زیادی نیاز به استفاده از سه پایه اشاره نمود. نور پنجره از نظر جنبه های نمایشی (Dramatic) معمولا نور نرم و چشم نوازی ایجاد می کند.

     بهترین زمان استفاده از این منبع نور، ساعت های ابتدا و انتهای روز است که نور با شدت بیشتری از داخل پنجره به داخل وارد می شود. معمولا برای کنترل این نور از انواع رفلکتور و دیفیوزر استفاده می گردد.

نور پنجره یکی از منابع بسیار خوب نور طبیعی است.

تعاریف مربوط به مسیرهای نورپردازی


الف) محور دوربین عکاسی (Camera Axis)

     محور دوربین عکاسی (Camera Axis) شامل خط فرضی است که از دوربین تا سوژه کشیده شده است. به عبارتی مسیر بین دوربین تا سوژه را محور دوربین می گویند. خیلی مواقع برای آدرس دهی محل استقرار منبع نور در یک چیدمان نورپردازی، با تعیین موقعیت آن نسبت به محور دوربین استفاده می شود.

ب) نور هم راستا ( On-Axis Light)

     هنگامی که منبع نور مستقیما در مقابل سوژه و در همان محوری که دوربین قرار دارد واقع شده باشد، به آن نور هم راستا با دوربین گفته می شود. معمولا در این حالت محل استقرار منبع نور در موقعیتی در بالای دوربین قرار داده می شود.

ج) نور خارج از محور ( Off-Axis Light)

     هنگامی که منبع نور در امتداد محور دوربین نباشد، به آن نور خارج از محور دوربین گفته می شود.

نمایش موقعیت محور دوربین عکاسی، نور هم راستا و نور خارج از محور

د) نمای صورت ( Facial view)

     به قسمتی از صورت که در مقابل دوربین قرار گرفته است نمای صورت (Facial view) می گویند. به عبارتی زاویه ای که صورت نسبت به محور دوربین می سازد نمای صورت را مشخص می کند.

     اصطلاح دیگری که گاهی در توصیف نمای صورت مورد استفاده قرار می گیرد، محور گوش تا گوش (Ear to Ear Axis) است.این محور شامل خط فرضی است که از دو گوش سوژه می گذرد و با تغییر زاویه صورت فرد نسبت به دوربین، محور گوش تا گوش نیز زوایای مختلفی با محور دوربین خواهد می سازد. بر اساس چرخش صورت نسبت به محور دوربین، چند نوع نمای صورت تعریف شده است:

1) چهره کامل یا تمام رخ (Full face)

     این حالت وقتی است که نوک بینی مستقیما به سمت لنز دوربین باشد.

2) نمای سه چهارم (3/4 view)

     این نما وقتی ایجاد می شود که سوژه سر خود را در محور بدن به یک سمت آنقدر بچرخاند تا جایی که از داخل کادر دوربین گوش دورتر(نسبت به دوربین) دیده نشود.

3) نمای دو سوم (2/3 view)

     این نما هنگامی است که سوژه سر خود را در محور بدن به یک سمت آنقدر بچرخاند تا جایی که خط بینی به ناحیه گونه در سمت دورتر صورت برسد. در این نما باید چرخش صورت آنقدر باشد که بینی خط کناری گونه را قطع نکند.

4) نیم رخ (Profile)

     نیم رخ حالتی است که صورت به اندازه 90 درجه نسبت به دوربین به یک سمت چرخش پیدا کند. در این حالت فقط یک طرف چهره سوژه دیده می شود.

نمای صورت در زوایای مختلف با چرخش سر در محور بدن نسبت به محور دوربین

هـ) زاویه دوربین عکاسی ( Camera angle)

     محل قرارگیری دوربین عکاسی بر اساس ارتفاع، فاصله و زاویه ای که با صورت سوژه دارد زاویه ای را با آن ایجاد می کند که زاویه دوربین (Camera angle) گفته می شود. معمولا زاویه دوربین را بر اساس سطح چشم سوژه (Eye level) تعریف می کنند.

     انواع مختلفی زاویه دوربین تعریف شده است که مهمترین آنها عبارت است از زاویه در سطح چشم (Eye-level angle)، زاویه از بالا(High angle) که در آن زاویه دوربین بالاتر از سطح چشم است، زاویه دید چشم پرنده (Bird’s eye view) که دوربین از زاویه خیلی بالا و مایل نسبت به سوژه قرار می گیرد، زاویه از پایین (Low angle) که در آن زاویه دوربین پایین تر از سطح چشم است، زاویه خیلی پایین یا دید کرمی (Worm's Eye View) که دوربین از سطح خیلی پایین نسبت به سوژه مستقر می شود و زاویه از بالای سر (Overhead angle) که دوربین در بالای سر سوژه قرار می گیرد. این زوایا عموما در عکاسی پرتره استفاده می شوند. (برای اطلاعات بیشتر در مورد زاویه دوربین، می توانید به مطلب "انواع نماهای اصلی در عکاسی" در سایت تک لنز مراجعه نمایید.)

زوایای مختلف دوربین عکاسی در مقابل سوژه

و) محور شانـه (Shoulder Axis)

     این محور شامل خط فرضی است که از دو شانه سوژه می گذرد. بر اساس موقعیتی که به سوژه داده می شود این محور می تواند بر محور گوش تا گوش منطبق باشد و یا نسبت به آن زاویه داشته باشد.

     زاویه محور شانه نسبت به دوربین، ارتباطی با نیم رخ، نمای سه چهارم یا تمام رخ بودن سوژه ندارد و محور گوش تا گوش می تواند در محدوده حرکت گردن بطور مستقل نسبت به دوربین تنظیم گردد.

مقایسه زوایای مختلف بین محور شانـه، محور گوشها و محور دوربین

ز) دایره نورپردازی (Lighting Compass)

     اگر دایره ای فرضی را در نظر بگیرید که سوژه در مرکز آن باشد و دوربین عکاسی در موقعیت ساعت 6 و درست در مقابل سوژه قرار گرفته باشد، می توان منابع نوری را در هر یک از نقاط دایره نسبت به سوژه مستقر نمود. مثلا منبع نور در موقعیت ساعت 4 یا در موقعیت ساعت 9 قرار داده شود.

     وضعیت قرارگیری و پهنای سایه سوژه، به زاویه بین دوربین و منبع نور ارتباط دارد. با قرار دادن منبع نور در هر یک از نقاط دایره نورپردازی، نحوه تشکیل سایه متفاوت خواهد بود. وقتی منبع نور در بالا یا هم راستای محور دوربین قرار می گیرد، یک نور تخت ایجاد می کند که سایه قابل توجهی ندارد. این نوع عکس ها عمق زیادی نیز نخواهند داشت. وقتی نور بر روی دایره نورپردازی به یک طرف سوژه حرکت می کند، سایه ها ایجاد می شوند. در این حالت شکل و بافت بیشتر آشکار می گردد و سایه ایجاد شده در جهت مسیر نور به یک سمت افزایش می یابد. هنگامی که منبع نور دقیقا از یک طرف (چپ یا راست)به سوژه می تابد، سوژه در طرف سمت منبع نور بسیار روشن و در طرف سمت مقابل تاریک خواهد شد. اگر نور در دایره نورپردازی در قسمت عقب و در ناحیه پشت سوژه قرار گیرد، سطح سوژه که در مقابل دوربین است تاریک خواهد شد و عکس حالت ضد نور(Silhouette) پیدا خواهد کرد.

     دایره نورپردازی به نمایی گفته می شود که از بالا به موضوع و چیدمان نورپردازی نگاه می کند و موقعیت منبع نور، سایه ها و سوژه از زاویه بالا در آن دیده می شود.

     اگر منبع نور با شدت ثابتی تنظیم گردد و در یک نقطه از دایره نورپردازی قرار داده شود، وقتی نورسنجی از سوژه انجام می شود، در حالتی که دوربین و سوژه در محل خود ثابت باشند، اگر منبع نور بر روی محیط دایره نورپردازی حرکت کند، نیازی به نورسنجی مجدد وجود ندارد زیرا علی رغم اینکه جهت نوردهی به سوژه تغییر کرده است، ولی فاصله منبع نور تا سوژه و همینطور فاصله سوژه تا دوربین ثابت است. بنابراین میزان نور در نواحی روشن تغییری نخواهد کرد و در نتیجه نیازی به تغییر نورسنجی نخواهد بود.

دایره نورپردازی و موقعیت قرارگیری منبع نور نسبت به سوژه

انواع سطوح روشنایی در نورهای طبیعی


     نور یکی از عوامل مهمی است که بر اساس آن عمق، شکل و حس سوژه در تصاویر و عکس ها به مخاطب منتقل می گردد. با کمک نور در سطح تصویر و بر روی سوژه تونالیته های مختلف نوری ایجاد می شود و بیننده با مشاهده یک تصویر دو بعدی ، در ذهن خود حس سه بعدی دریافت می کند.

     امواج نوری پس از برخورد به یک جسم با توجه به زوایای موجود بر روی سطح آن ممکن است به جهات مختلف منعکس گردد. بر اساس نحوه انعکاس نور از سطح جسم و زاویه ای که به سمت چشم حرکت می کنند، سطوح جسم با روشنایی های متفاوتی دیده می شوند. نحوه روشنایی سطوح جسم بطور کلی به پنج نوع تقسیم می گردد.

1) درخشندگی آیینه ای (Specular Highlight)

     هنگامی که نور به سطحی صیقلی یک جسم برخورد می کند، سطح جسم شبیه به یک آیینه عمل کرده و بیشتر شعاع های نور را در جهت خاصی منعکس می نماید. وقتی انعکاس شعاع های نور به سمت دوربین باشد، منجر به ایجاد سطوح درخشنده و بسیار روشنی در تصویر می شود که به آن درخشندگی آیینه ای (Specular Highlight) می گویند.

     به علت خاصیت آینه ای این سطوح، با نگاه به محل ناحیه درخشنده می توان تقریبا مسیر نور را تعیین نمود. هر چه اندازه سطح منبع نور کوچکتر باشد و یا سطح جسم براق تر باشد، لبه ناحیه درخشنده، تیز تر (Sharp) است. نورهایی که از منابع با سطح وسیع تر می تابند لبه های نرم تری در حد فاصل روشنایی و تاریکی ایجاد می کنند.

2) درخشندگی منتشر (Diffused Highlight)

     هنگامی که نور به سطحی مات و غیر صیقلی یا غیر مسطح برخورد کند، سطح جسم روشن شده و بافت، رنگ و اجزای آن به خوبی دیده می شود. به روشنایی ایجاد شده بر روی این سطوح، درخشندگی منتشر (Diffused Highlight) می گویند. در عکاسی پرتره سطوحی که به این شکل روشن شده اند می توانند تونالیه صحیح رنگ پوست را نمایش دهند.

3) نور بازتابی یا انعکاسی (Reflected Light)

     هنگامی که امواج نورانی از منبع نور ساطع شده و ابتدا به جسم یا سطح دیگری برخورد کند و سپس انعکاس آن به سطح سوژه برسد، روشنایی ایجاد شده به نام روشنایی یا نور بازتابی (Reflected Light) نامیده می شود. به عبارتی در این حالت نور از مسیر دیگری غیر از مسیر منبع نور به سطح سوژه برخورد می کند. مثلا هنگام استفاده از یک رفلکتور، یا بازتاب نور از سطح یک دیوار یا یک میز می تواند نور بازتابی ایجاد نماید.

     روشنایی بازتابی به شدت درخشندگی آیینه مانند(Specular Highlight) نیست. گاهی نور بازتابی رنگ جسمی را به خود می گیرد که از آن منعکس شده است و در نتیجه بر روی سطح سوژه تاثیر رنگی بر جای می گذارد.

4) سایه (Shadow)

     وقتی نور به جسمی برخورد می کند، امواج نورانی مستقیما به ناحیه پشت جسم نمی رسند و باعث می شوند ناحیه ای تاریک در پشت یا اطراف جسم ایحاد شود که به آن سایه (Shadow) گفته می شود. سایه، موقعیت جسم را نسبت به محیط اطرافش مشخص می کند.

     شکل و موقعیت سایه علاوه بر اینکه از شکل سوژه تاثیر می گیرد، بلکه از بافت و شکل محیط اطراف سوژه نیز تاثیر می پذیرد. مثلا سایه ای که بر روی چمن می افتد، علاوه بر اینکه به شکل جسمی است که آن را تولید کرده است، شکل بافت چمن را نیز به خود می گیرد. اگر در پشت سوژه یک سطح صاف مثل یک دیوار باشد، شکل سایه ، خطوط اطراف سوژه را نمایش می دهد و به شکل ترکیب کلی سوژه دیده می شود. سایه در عکاسی، خصوصا در عکاسی پرتره قابلیت های زیادی ایجاد می کند و با کمک آن می توان افکت های تصویری خلاقانه ای خلق نمود.

5) سطوح تیره (Shaded Side )

     هنگام تابش نور به یک جسم، قسمتهایی از جسم روشن می شود و به قسمتهایی از آن نور برخورد نمی کند. به این نواحی که از منبع نورانی مستقیما نور دریافت نمی کنند سطح تیره (Shaded Side) گفته می شود. وقتی نور از یک طرف به سوژه برخورد می کند، سطح تیره (Shaded Side) دقیقا در طرف دیگر سوژه (سمت متضاد آن) ایجاد می شود.

     بعضی از افراد سطح تیره (Shaded Side) را با سایه (Shadow) اشتباه می گیرند. سایه به علت مانع شدن سوژه از رسیدن نور به ناحیه پشت یا پسزمینه سوژه ایجاد می شود ولی سطح تیره شامل قسمتی از سوژه است که نور مستقیم به آن نمی رسد.

     معمولا لکه ها و چین و چروک صورت در لبه مرز بین درخشندگی منتشر و سطح تیره (Shaded Side) برجسته تر دیده می شوند.

     سطوح منحنی و کروی برای اینکه در تصویر به صورت منحنی دیده شوند معمولا باید طوری نورپردازی شوند که روشنایی ایجاد شده بر روی آنها در یک طیف کم نور تا پرنور قرار گیرد به عبارتی از نواحی پرنور (درخشندگی آیینه مانند) تا نواحی با نور کمتر (درخشندگی منتشر) و نواحی با نور کم (سطوح تیره یا Shaded Side) تشکیل گردد. به همین دلیل اگر جسمی کروی در تصویر بصورت تخت دیده می شد، حتما یکی از سطوح طیف فوق الذکر را نداشته است. برای اصلاح آن می توان زاویه منبع نور یا دوربین را تغییر داد و یا از منابع نوری بیشتر یا متفاوتی استفاده نمود.

انواع سطوح روشنایی در اثر تابش نور بر سطح یک جسم کروی

سایر اصطلاحات



نورپردازی پر نور یا کلیدی بالا (High Key)

     این نوع نورپردازی برای عکاسی پرتره وقتی بکار می رود که رنگ غالب در تصویر، رنگ سفید باشد. در این روش عموما پسزمینه کاملا سفید شده و همزمان از چندین منبع نور دیگر برای روشن کردن سطوح مختلف سوژه استفاده می شود.

     منشاء این اصطلاح به زمانی بر می گردد که عکاسان آنالوگ به منبع اصلی نور، نور کلیدی (Key light) می گفتند و چون در این نوع عکاسی از منابع شدیدتر نور استفاده می شود، لفظ "کلیدی بالا" (High Key) به معنی نورهای اصلی زیاد و در نتیجه سفیدی بیش از حد عکس، بکار برده می شد.

دو نمونه عکس که به روش پر نور (High Key) گرفته شده است.

نورپردازی کم نور یا کلیدی پایین(Low Key)

     این نوع نورپردازی متضاد نوردهی با نور زیاد (High Key) است. در این روش در عکاسی پرتره قسمت های خاصی از چهره فرد روشن (Highlight) می گردد. در نورپردازی کم نور (Low Key) معمولا از منابع نوری محدود در حد یک یا دو عدد استفاده می شود. در این روش پس زمینه تصویر عمدتا تاریک و رنگ قالب در کل تصویر، رنگ سیاه است.

دو نمونه عکس که به روش کم نور (Low Key) گرفته شده است.

نور نرم و سخت (Soft & Hard Light)

     وقتی نور از یک منبع نور به سوژه برخورد می کند سطح سوژه در قسمت هایی روشن می شود و در مناطقی هم سایه بوجود می آید. هر چه کنتراست ایجاد شده در نواحی برجسته و در لبه سایه ها بیشتر باشد به نور تابیده شده نور سخت(Hard) گفته می شود و هرچه لبه ها و برجستگی ها دارای کنتراست کمتری باشند نور تابیده شده به عنوان نور نرم (Soft) خوانده می شود.

     هر چه منبع نور بزرگتر باشد، در زاویه بزرگتری نور خود را به سمت سوژه ساطع می کند و سایه های ایجاد شده نرم تر خواهند بود. و هر چه منبع نور کوچکتر و باریک تر باشد لبه سایه ها تیزتر تشکیل می شوند. در نور های سخت (Hard) جزئیات بافت و پستی بلندی های سطح پوست برجسته تر دیده می شود. در نور سخت احتمال بازتاب مستقیم نور از سطح پوست سوژه بیشتر از نور نرم است.

     نوری که مستقیما از منبع تولید کننده ساطع می گردد معمولا سخت است. از روش های دستیابی به نور نرم این است که نور ابتدا به یک سطح ثانوی برخورد کرده و بازتاب آن بطور غیرمستقیم به سوژه برسد. این روشی است که توسط رفلکتور ها بکار می رود. روش دیگر برای ایجاد نور نرم این است که ابتدا نور از میان یک سطح پرده مانند از جنس پارچه یا مواد نیمه شفاف عبور کند و سپس به سوژه بتابد. در این حالت نور خروجی نرم تر از نور اولیه خواهد بود. این مکانیسم در محفظه نور نرم (Soft box) و در دیفیوزر (Diffuser به معنی منتشر کننده) مورد استفاده قرار می گیرد.

نمونه ای از عکاسی پرتره با استفاده از نور نرم (راست) و نور سخت (چپ)

نورپردازی سه نقطه ای (Three Point Lighting)

     این نورپردازی روش سنتی نورپردازی برای عکاسی پرتره است که از سه نقطه مختلف نسبت به سوژه انجام می شود. این سه نور بطور کلاسیک شامل یک نور اصلی (Main Light) است که در زاویه 45 درجه نسبت به دوربین قرار می گیرد و یک نور پرکننده (Fill Light) که آن هم در زاویه 45 درجه نسبت به دوربین ولی در نقطه مقابل نور اصلی قرار داده می شود. نور سوم به عنوان یک نور پشتی (Backlight) است که در پشت و بالای سر سوژه قرار می گیرد.

     البته نورپردازی های مختلفی وجود دارد که در عکاسی پرتره بکار می رود و نورپردازی سه نقطه ای (Three Point Lighting) به عنوان شروع کار عکاسی پرتره و یک روش کلاسیک تلقی می شود و روش های مرسوم دیگری در نورپردازی موجود است که بسیار رایج تر از این نورپردازی می باشند.

 

نورپردازی چهار نقطه ای (Four Point Lighting)

     در این نوع از نورپردازی هر سه نور مورد استفاده در نورپردازی سه نقطه ای بکار می رود و علاوه بر آن از یک منبع نور چهارم شامل یک نور پس زمینه (Background Light) نیز استفاده می شود. کاربرد این نورپردازی عموما در عکاسی است.

نمایش نحوه چیدمان منابع نور در نورپردازی سه نقطه ای و چهار نقطه ای

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                        


منابع:

  1. Jane Conner ziser (2017).The Importance of Light: Classic Portrait Lighting Patterns. Retrieve from www.breathingcolor.com on Oct 9.
  2. Cambridge in colour (2017).Intro to Portrait Lighting. Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Jul 8.
  3. Darlene Hildebrandt (2017). Using Facial View and Camera Angle to take Flattering Portraits. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 9.
  4. Photokonnexion(2017). Definition: Key light. Retrieve from www.photokonnexion.com on Jul 8.
  5. Improve Photography (2011). What is a Hair Light? Retrieve from https://improvephotography.com on Jul 9.
  6. Digital Photographer (2017).Essential one light portrait guide, Retrieve from www.techradar.com on Oct 9.
  7. Jane Conner ziser (2017).The Importance of Light: The Five Lights of Nature. Retrieve from www.breathingcolor.com on Oct 9.
  8. Adorama (2017). What is Ambient Light? Retrieve from www.adorama.com on Oct 10.
  9. David Johnson (2017). Catch lights – What are they and why are they important in Portrait Photography? Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 10.
  10. Jeff Smith (2017). Background Light. Retrieve from www.sekonic.com on Oct 10.
  11. Michael Gabriel (2015). An Introduction to Baklight Photography. Retrieve from https://contrastly.com on Oct 10.
  12. Ed Shapiro (2008). Kicker Usage In Fine Portraiture. Retrieve from http://tips.romanzolin.com on Oct 10.
  13. Syl Arena (2012). Lighting for Digital Photography: The Five Characteristics of Light. Retrieve from http://www.peachpit.com on Oct 10.
تعداد بازدید از این مطلب: 200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

کاربرد هود در لنزها (Lens Hood)


ممکن است برای کسانی که به تازگی علاقه مند به عکاسی شده اند این سوال مطرح شود که هود (Hood) که همراه با لنزها به خریداران ارایه می شود به چه کار می آید و چرا شکل آن در لنزهای مختلف، متفاوت است.

طراحی لنز اصولا برای جلوگیری از ورود نورهای نامطلوب و کاهش شراره نوری (Flare) است ولی تا حدی نیز قابلیت محافظت از لنز در برابر صدمات احتمالی را دارا می باشد.

هود لنز شبیه به یک لوله کوتاه است که از طریق حلقه رابط به ناحیه جلوی لنز متصل می شود. جنس آن معمولا از پلاستیک ضخیم است. هود را بیشتر برای دوربین هایی می سازند که قابلیت تعویض لنز دارند، مثل دوربین های DSLR و یا دوربین های بدون آینه (Mirrorless).

عملکرد هود در جلوگیری از برخورد پرتوهای نور یه سطح لنز

نحوه عملکرد هود

قرار دادن هود بر روی لنز کمک می کند تا از ورود پرتوهای نوری مزاحم که از سمت کناره های لنز به سطح شیشه ای آن برخورد می کنند و منجر به ایجاد شراره نوری یا فلیر (Flare) می شوند، جلوگیری به عمل آید.

اینها نورهایی هستند که برای ثبت تصویر مورد نیاز نیستند. نورهایی که با ایجاد شراره نوری (Flare) منجر به کاهش کنتراست و وضوح تصویر شده و معمولا به صورت شعاع های نورانی، لکه های رنگی و یا اشکال شبح مانند بر روی تصویر تشکیل می شوند.

برای جلوگیری از ایجاد شراره نوری، لازم است از تابش مستقیم نور از منبع نور (مثل خورشید یا یک فلاش) به شیشه عدسی لنزها ممانعت نمود. برای این کار سعی می شود که زاویه لنز با سوژه حتی الامکان با منبع نور در یک راستا نباشد.

در مواقعی که مسیر تابش منبع نور با مسیر دید دوربین زاویه می سازد، یعنی منبع نور در نواحی کناری لنز قرار گرفته است، هود می تواند از برخورد مستقیم پرتوهای نور به سطح شیشه لنز جلوگیری کند.

در سطح داخلی خیلی از هودها خصوصا انواع دایره ای آنها با نمد یا موادی شبیه به آن پوشیده شده است. این لایه باعث می شود تا جای ممکن نورهای ورودی در داخل هود انعکاس نیابند و به سطح شیشه لنز برخورد ننمایند.

کاربرد دیگری که هود دارد، محافظت از صدمات احتمالی به لنز است. این صدمات می تواند از انواع خفیف آن مثل برخورد انگشت به سطح لنز و باقیماندن چربی آن بر روی لنز باشد که زحمت پاک کردن سطح لنز را بدنبال خواهد داشت و یا صدمات بزرگتری همچون وارد شدن ضربه به لنز و یا شکستن عناصر جلوی لنز را شامل گردد. در این موارد اگر بر روی لنز هود نصب شده باشد می تواند ریسک برخورد یا خراشیدگی سطح جلوی لنز را کاهش دهد.

هودهای مورد استفاده در لنز های واید از طول کمی برخوردارند و به همین دلیل اثر محافظتی آنها ناچیز است. بر عکس در لنزهای با فاصله کانونی بلند تر از هودهای بلندتری نیز استفاده می شود. این هودها می توانند ناحیه جلوی لنز را از باران و گرد و خاک نیز محافظت کنند.

عموم هودها را می توان بطور برعکس بر روی لنز قرار داد. در این حالت هود بر روی استوانه بدنه لنز قرار می گیرد. این خاصیت کمک می کند که حمل و نقل آنها بر روی لنز آسان تر شود و بتوان آنها را با لنز به راحتی جابجا نمود

قرارگرفتن برعکس هود بر روی لنز

انواع هود از نظر شکل ظاهری


بر اساس نوع لنز و فاصله کانونی آن، شرکت های سازنده لنز، هودهایی با اشکال مختلف تولید می کنند. شایع ترین انواع آنها را در اینجا بررسی می نماییم:

1) هود گلبرگی (Petal lens hood)

هود گلبرگی (Petal lens hood) یا هود لاله ای (Tulip lens hood) در لنزهای واید و خیلی از لنزهای زوم (Zoom) که دارای فواصل کانونی کوتاه هستند استفاده می شود.

با توجه به شکل خاص این نوع هودها، لازم است که بطور صحیح بر روی لنز بسته شوند. بطوریکه قسمت بازتر و فراخ تر هود در محور افقی دوربین قرار گیرد.

شکل گلبرگی این نوع هودها به گونه ای است که شکاف هایی منحنی شکل بر روی لبه آن وجود دارد بطوریکه قسمت های بالا و پایین لبه هود بلندتر از قسمتهای کناری آن است. این موضوع در لنزهای با فاصله کانونی کم که دارای میدان دید وسیع تری هستند مهم می باشد. زیرا سطح سنسور دوربین به شکل مستطیل افقی است و اگر لبه های کناری هود به بلندی لبه های بالایی آن باشد ، در کناره های تصویر جلوی دید لنز را می گیرد و لبه های هود در گوشه های تصویر دیده شود و در نهایت سایه های سیاهی به نام وینتینگ (Vignetting) در گوشه های عکس تولید می کند. به همین علت در لنزهای واید از هودهای دایره ای شکل که لبه های آن در تمام جهات به یک اندازه است استفاده نمی شود زیرا در این حالت هود می تواند در تصویر نهایی وینتینگ ایجاد کند.

در لنزهای زوم (Zoom) که دارای فواصل کانونی کوتاه می باشند نیز از هودهای گلبرگی استفاده می شود به این دلیل که وقتی لنز بر روی نواحی واید تر لنز تنظیم می شود (Zoom out) هود بتواند نورهای نامطلوب را پوشش دهد بدون اینکه در قاب تصویر دیده شود.

چند نمونه هود لنز از نوع گلبرگی برای لنزهای وایدانگل و زوم

2) هود گرد یا دایره ای (Round lens hood)

هود های گرد یا دایره ای (Round lens hood) شبیه به یک استوانه یا لوله هستند که یک طرف آن کمی بزرگتر است. عموما در در لنزهای پرایم (تک کانونی یا Prime ) و لنزهای با فاصله کانونی بلند (تله فوتو) استفاده می شوند و کمتر در لنزهای زوم (Zoom) بکار می روند. در لنزهای با فاصله کانونی بلند به دلیل اینکه زاویه دید لنز باریک است، اندازه بلندی لبه هود در نواحی بالا و پایین و کناری لنز بر روی ورود نور خیلی تفاوت محسوسی ایجاد نمی کند بنابراین طراحی هودهای این نوع لنزها معمولا به شکل گلبرگی نمی باشد و به صورت هودهای دایره ای ساخته می شوند.

چند نمونه هود لنز از نوع دایره ای برای لنزهای پرایم و تله فوتو

3) هود مربعی یا چهارگوش (Square lens hood)

هود های چهارگوش (Square lens hood) معمولا در لنزهای با فاصله کانونی کوتاه (واید) استفاده می شوند. این هودها کاربردی شبیه به لنزهای دایره ای دارند با این تفاوت که گوشه های مربعی آنها باعث می شود که سایه هود در تصویر نهایی دیده نشود.

از طرفی با توجه به اینکه سطح لنز ها دایره ای است و سنسور، مستطیل شکل می باشد، هنگامی که هود دایره ای بر روی لنز نصب می شود قسمتی از فضای هود در بالا و پایین و همچنین در طرفین اضافی است و می تواند نورهای اضافی از آنجا به دوربین وارد شود. با طراحی چهاگوش هود، سعی شده است تا این فضاهای اضافی در داخل هود حذف شود و کنترل بیشتری بر روی نورهای نامطلوب ایجاد گردد.

از مشکلات هودهای چهارگوش جاگیر بودن آنهاست و حمل و نقل آنها مثل لنزهای دایره ای (یا گلبرگی) راحت نیست. لنزهای دایره ای به راحتی به صورت برعکس بر روی لنز بسته می شوند و جای زیادی در کیف دوربین اشغال نمی کنند.

هود چهارگوش بیشتر در دوربین های فیلمبرداری استفاده می شود و در دوربین های عکاسی کمتر بکار می رود.

یک نمونه هود لنز از نوع چهارگوش

در چه مواقعی از هود استفاده می شود


در مواقعی که خورشید و یا هر منبع نوری در نواحی کناری دوربین قرار گرفته اند استفاده از هود بسیار مفید است و برعکس وقتی منبع نور در سمت دوربین و در ناحیه پشت میدان دید لنز قرار گرفته است و نور آن مستقیما به لنز برخورد نمی کند، نیازی به هود نمی باشد.

ولی عکاسان حرفه ای معمولا در اکثر مواقع یک هود بر روی لنز دوربین خود دارند. در مواردی ممکن است در صحنه، اجسام براقی وجود داشته باشد که نور را با شدت به سمت لنز بازتاب نمایند، در این صورت اگر مسیر بازتابش نور و مسیر دید دوربین در یک راستا نباشد، ممکن است با استفاده از هود بتوان از بازتابش شدید نور به داخل لنز جلوگیری نمود.

خیلی از عکاسان حرفه ای عقیده دارند که تا جای ممکن از هود استفاده شود. یکی از دلایل آن این است که به جز در موارد عکاسی های خاص مثل ماکروگرافی که ممکن است در مواردی استفاده از هود منجر به کاهش نور صحنه شود، عموما وجود هود بر روی لنز اگر مفید هم نباشد، زیانی نیز برای ثبت تصویر نخواهد داشت و گاهی ممکن است حتی از ورود نورهای ضعیف و نامحسوسی که اثرات نامطلوبی بر رنگ و کنتراست تصویر دارند نیز جلوگیری نماید.همچنین وجود هود بر روی لنز می تواند به محافظت لنز کمک کند و از بعضی صدمات احتمالی به لنز جلوگیری نماید.

از طرف دیگر حمل همیشگی هود با لنز دوربین باعث می شود هیچوقت آن را فراموش نکنید. توجه کنید که نگهداری جداگانه هود در هنگام جابجایی تجهیزات عکاسی گاهی سخت می شود، درحالیکه وقتی به لنز متصل است این کار راحت تر انجام می پذیرد.

ممکن است این تصور وجود داشته باشد که کاربرد هود تنها در هنگام عکاسی در محیطهای بیرونی (Outdoor) است. ولی این تصور صحیحی نمی باشد. استفاده از هود در محیط های داخلی (Indoor) بسیار مهم است زیرا در اغلب موارد منابع نوری همچون پنجره، نورهای استودیویی یا لامپ های روشنایی در این محیط ها وجود دارند و استفاده از هود می تواند به جلوگیری از بازتاب نامطلوب پرتوهای نوری و ایجاد شراره نوری کمک کند.

مواردی که نباید از هود استفاده شود


  • در هنگام عکاسی با دوربین هایی که دارای فلاش سرخود (Built in) می باشند ممکن است استفاده از هود، قسمتی از دامنه تابش نور فلاش را مسدود نماید و سایه ای بر روی صحنه ایجاد کند. گاهی این مشکل در خصوص فلاش های خارجی (External) نیز که بر روی دوربین نصب می شوند اتفاق می افتد. در این موارد، هر چه محل قرار گیری فلاش نسبت به دوربین فاصله بیشتری داشته باشد، میزان سایه ایجاد شده در تصویر نیز کمتر خواهد بود. بنابراین همزمان با فلاش بهتر است از هود استفاده نشود و اگر قصد داشتید که از هود استفاده کنید، توصیه می شود از یک فلاش خارجی (اکسترنال) که فاصله مناسبی تا دوربین داشته باشد استفاده گردد. گاهی لازم است با استفاده از رادیوفلاش یا سیم های رایط، فلاش اکسترنال را از دوربین دور نمود تا نور آن بر روی تصویر سایه ایجاد نکند.

    سایه ایجاد شده توسط هود در هنگام استفاده از فلاش دوربین در مقایسه با فلاش خارجی (اکسترنال)
    • در عکاسی ماکرو در مواقعی که سوژه خیلی به لنز نزدیک می شود، وجود هود ممکن است باعث مزاحمت و یا جلوگیری از رسیدن نور کافی به صحنه باشد.
    • هنگام استفاده از فیلترهای پلاریزه (Polarizing filter) اگر هود را بر روی لنز قرار دهید، چرخاندن حلقه تنظیم فیلتر دشوار یا حتی غیرممکن خواهد شد. بنابراین استفاده از هود در این موارد توصیه نمی شود. البته در بعضی از هودها دریچه ای تعبیه شده است که قابل باز شدن است و اجازه می دهد از طریق آن حلقه تنظیم فیلتر پلاریزه در دسترس قرار گیرد و امکان تنظیم آن وجود داشته باشد.

یک نمونه هود که دارای دریچه کشویی است .

نکات قابل توجه برای استفاده از هود


شرکت های سازنده لنز، در بعضی محصولات خود، هود را همراه با لنز می فروشند و در بعضی محصولات لنز را به تنهایی ارائه می دهند و لازم است هود را بطور جداگانه تهیه نمود.

هنگام تهیه و استفاده از هود دقت کنید هود مورد نظر برای فاصله کانونی لنز شما مناسب باشد. هود توصیه شده از طرف شرکت سازنده لنز بهترین گزینه خواهد بود.

هنگام استفاده از هود بایستی دقت نمود که بطور صحیح در جلوی لنز نصب گردد. در صورتیکه حلقه اتصال آن کامل جا نیفتد می تواند منجر به ایجاد سایه در کناره های تصویر گردد.

توصیه می شود وقتی هود را به صورت برعکس بر روی لنز بسته اید اقدام به عکاسی نکنید، زیرا در این حالت دسترسی به حلقه های تنظیم فوکوس و زوم لنز مشکل شده و نیز با توجه به اینکه دست نمی تواند به خوبی لنز را نگهدارد، تسلط بر کنترل دوربین بر روی دست کاهش می یابد.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                  


منابع:

  1. Peter West Carey (2017). Why You Should Use Your Lens’ Hood. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Mar 8.

  2. Jim Harmer (2018). What Does a Lens Hood Do? Retrieve from https://improvephotography.com on Mar 8.
  3. Marlene Hielema (2014). Lens Hoods: Tube vs. Tulip. Retrieve from www.imagemaven.com on Mar 9.

  4. Studio9 (2016). 3 Reasons Why You Should Start Using a Lens Hood. Retrieve from https://snapshot.canon-asia.com on Mar 9.
  5. David Peterson (2014). How Important is a Lens Hood? Retrieve from www.digital-photo-secrets.com on Mar 10.

  6.  

تعداد بازدید از این مطلب: 242
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

فیلترهای کاهنده نور یا چگالی خنثی (ND Filters)


فیلتر های کاهنده نور یا فیلترهای چگالی خنثی (Neutral Density Filter) که بطور مختصر به آنها فیلتر ان دی (ND) می گویند، فیلترهایی هستند که به منظور کاهش نور ورودی به داخل لنز مورد استفاده قرار می گیرند. عملکرد این فیلترها شبیه به عینک آفتابی است که در جلو چشم قرار گرفته و از میزان نور ورودی به آن می کاهد. فیلتر های ND خاکستری رنگ هستند و مقدار نور ورودی به دوربین را بر اساس میزان تیرگی شان کاهش می دهند. به عبارتی از آنها برای کنترل میزان نوردهی (Exposure) استفاده می شود.

فیلترهای کاهنده نور (ND) بدون اینکه بر روی زمینه رنگی صحنه اثری بگذارند، بطور یکنواخت موجب کاهش نور ورودی به دوربین عکاسی می شوند و به همین علت به آنها فیلتر با چگالی خنثی گفته می شود.

فیلتر ND شبیه به عینک آفتابی نور ورودی به دوربین را کاهش می دهد.

با استفاده از این فیلترها به علت اینکه میزان نور ورودی به دوربین عکاسی کم می شود ، امکان عکاسی با دیافراگم های بازتر و سرعت شاتر طولانی تر فراهم می گردد. خیلی از عکاسان خصوصا عکاسان منظره و طبیعت (Landscape and Nature) از این نوع فیلترها به وفور استفاده می کنند.

نحوه نامگذاری فیلترهای ND

شرکت های سازنده فیلتر به روش های مختلفی آنها را نامگذاری می کنند. شماره های هر فیلتر بنشان دهنده میزان تیرگی یا چگالی آنها و در نتیجه قدرت آنها در مقدار کاهش نور صحنه می باشد.

بعضی از شرکت ها مثل Cokin ، Hoya و B+W از سیستم نامگذاری 2x استفاده می کنند. به این صورت که به ازای هر یک گام (f-stop) که فیلتر از میزان نور ورودی به دوربین می کاهد، یک ضریب 2 به شماره فیلتر اضافه می شود. به عبارتی یک فیلتر ND که به اندازه یک گام (استاپ) نور را کم می کند به صورت ND2 نمایش داده می شود و یک فیلتر ND که به اندازه 3 گام ، نور را کم می نماید به صورت ND8 شناخته می شود. زیرا در این مورد سه بار ضریب 2 بکار رفته است (به ازای هر استاپ یک ضریب 2 ) یعنی ( 2x2x2=8 ). پس فیلتری که 4 استاپ نور را کم کند، ND16 و فیلتری که 10 استاپ نور را کم کند ND1024 نامیده می شود. فیلتر ND1024 را گاهی به نام ND1000 نیز می نامند.

بعضی شرکت ها مثل Leica شماره فیلتر را به همان شکل ضریب 2 ولی در کنار حرف x نشان می دهند. مثلا یک فیلتر ND با کاهشی به اندازه 2 استاپ در نور ورودی را به شکل 4x و یک فیلتر با کاهشی به اندازه 5 استاپ را به شکل 32x نمایش می دهند. (2x2x2x2x2=32)

شرکت های دیگری همچون Tiffen و Lee از روش دیگری برای نام گذاری فیلترها استفاده می کنند. در این روش به ازای هر گام (f-stop) کاهش نور، عدد 0.3 (به اندازه مقدار چگالی اپتیکی آن ) به شماره فیلتر اضافه می شود. یعنی یک فیلتر ND که به اندازه یک گام (استاپ) نور را کم می کند به صورت ND 0.3 نمایش داده می شود و یا مثلا یک فیلتر که 4 استاپ نور را کم می کند به صورت ND1.2 نمایش داده می شود. (0.3+0.3+0.3+0.3=1.2) و همینطور در فیلترهای تیره تر به ازای هر استاپ کاهش نور، عدد 0.3 به عدد قبلی اضافه می شود.

نوع دیگری از نامگذاری نیز انجام می شود که شماره فیلترها بر اساس تعداد گام (استاپ)هایی است که در مقدار نور کاهش ایجاد می کنند. در این روش، عدد استاپ مستقیم ذکر نمی شود، بلکه در کنار عدد 1 و حروف ND نمایش داده می شود. (ND 1xx) مثلا فیلتر با شماره ND103 یعنی توانایی کاهش نور آن 3 استاپ است. یا ND105 و ND112 به ترتیب 5 و 12 استاپ در نور ورودی به دوربین کاهش ایجاد می کنند.

هر چه فیلتر از مقدار نور بیشتری ممانعت کند، رنگ تیره تری خواهد داشت. بطور کلی در همه انواع شماره گذاری فیلترهای ND ، فیلترهای با شماره بالاتر نسبت به فیلترهای با شماره کمتر از چگالی یا تیرگی بیشتری برخوردارند.

مقایسه چند سیستم نامگذاری فیلتر های کاهنده نور (ND)

کاربرد فیلترهای کاهنده نور

با بکارگیری یک فیلتر کاهنده نور (ND) می توان کنترل بیشتری بر روی نوردهی تصویر ایجاد نمود. استفاده از این فیلتر ها کمک می کند تا شما بتوانید با سرعت های پایین تر شاتر و یا دیافراگم های بازتری عکاسی کنید.

وقتی از یک فیلتر ND4 استفاده می شود، میزان نور ورودی به دوربین به اندازه 2 گام (Stop) کاهش خواهد یافت، بنابراین برای جبران نوردهی لازم است سرعت شاتر نسبت به قبل از قراردادن فیلتر، به میزان 4 برابر کاهش یابد. یا در فیلتر ND16 ، برای جبران نوردهی لازم است سرعت شاتر را 16 برابر کم نمود (یعنی معادل 4 گام) و یا اگر تنظیمات دوربین اجازه دهد اندازه روزنه دیافراگم (Aperture) را به اندازه 4 گام (f-stop) بازتر کرد.

نمایش تاثیر فیلتر ND با چگالی های مختلف بر روی تصویر

از فیلترهای کاهنده نور می توان برای گرفتن تصاویر با نوردهی طولانی (Long Exposure Photography) استفاده نمود. در این حالت اجسام متحرک به علت سرعت پایین شاتر به شکل محو (Motion blur) در تصویر دیده می شوند.

مثلا فرض کنید در محیط بیرون، قصد دارید از یک رودخانه طوری عکس بگیرید که جریان آب بصورت نرم و صاف دیده شود و از طرفی به علت نور زیاد محیط، امکان کاهش سرعت شاتر به اندازه کافی وجود ندارد. در این شرایط می توانید با استفاده از یک فیلتر ND مناسب با کم کردن چند استاپ از نور محیط، شرایط را برای کاهش سرعت شاتر و امکان نوردهی طولانی فراهم نمایید. هر چه نور محیط صحنه بیشتر باشد، از فیلترهای ND با شماره بالاتر استفاده می شود. مثلا با استفاده از یک فیلتر ND8 می توان با همان نوردهی قبلی به میزان 8 برابر سرعت شاتر را کم کرد و به عنوان مثال از این طریق حرکت آب در رودخانه یا آبشار را دچار کشیدگی و در نتیجه حالت آن را نرم و محو (Blur) نمود.

خیلی از عکاسان اندازه تیرگی فیلتر ND مورد استفاده برای نرم کردن حرکت ابر یا حرکت آب در آبشار را حداقل به میزان 6 تا 8 استاپ توصیه می کنند.

تاثیر بکارگیری فیلتر کاهنده نور در نرم کردن حرکت ابرها و امواج سطح دریاچه

استفاده از فیلتر ND می تواند برای شما این امکان را فراهم کند تا از دیافراگم های بازتر و عمق میدان (DOF) باریک تر استفاده کنید. در شرایط پرنور، اگر بخواهید برای ایجاد یک عمق میدان باریک از اندازه های بزرگ روزنه دیافراگم استفاده کنید، ممکن است حجم نور زیاد باشد. با بکارگیری یک فیلتر ND بدون نیاز به افزایش بیش از حد سرعت شاتر، نور ورودی کاهش داده شده و برای تنظیم نوردهی می توانید روزنه دیافراگم را بازتر کنید که در نتیجه آن، عمق میدان باریکی در تصویر ایجاد خواهد شد. این روش معمولا توسط عکاسان پرتره (Portrait) و یا عکاسان عروسی (Wedding) زیاد استفاده می شود. در این موارد معمولا فیلتر های ND با اندازه تیرگی در حدود 3 تا 9 استاپ کاهش نور توصیه می شود.

فیلترهای ND با شماره زیاد (معمولا بیش از 16 استاپ کاهش نوردهی) در عکاسی از خورشید (Solar Photography) یا خورشید گرفتگی (Solar Eclipse) استفاده می شوند.

بطور کلی شایعترین نوع فیلترهای ND مورد استفاده توسط عکاسان، فیلترهایی هستند که میزان کاهش نور در آنها به اندازه 1 ، 2 و 3 گام (استاپ) می باشد.

با استفاه از فیلتر کاهنده نور می توان از دیافراگم های بازتری استفاده نمود.

انواع فیلترهای کاهنده نور (ND)


فیلترهای ND معمولا از جنس شیشه یا رزین و به اشکال مختلفی ساخته می شوند. بعضی از آنها دایره شکل هستند و مستقیما بر روی دهانه لنز نصب می گردند. انواع دیگری به شکل مربع یا مستطیل ساخته شده اند و از طریق یک پایه نگهدارنده (Holder) که با واسطه یک حلقه (Adapter Ring) بر روی لنز نصب شده است، در مقابل لنز قرار می گیرند.

معمولا این پایه های نگهدارنده اجازه می دهند که دو یا سه عدد فیلتر بطور همزمان در جلوی لنز قرار داده شود. در این موارد قدرت فیلترها با یکدیگر جمع می شود. مثلا اگر یک فیلتر ND2 (یک استاپ کاهش نور) و یک فیلتر ND4 (با دو استاپ کاهش نور) را با هم بکار ببریم، نتیجه حاصل معادل یک فیلتر ND8 با 3 استاپ کاهش نور خواهد بود. به این روش که از چند فیلتر بر روی یکدیگر استفاده می شود، تکنیک پشته سازی (Stacking Technique) فیلترها گفته می شود.

نحوه نصب نگهدارنده، حلقه اتصال و فیلتر مربعی بر روی لنز و نمایش تکنیک پشته سازی فیلترها

چندین نوع فیلتر ND ساخته شده است که شایعترین انواع آن به این شرح است:

الف) فیلتر کاهنده نور یا چگالی خنثی ساده (Straight Neutral Density) یا ND

این فیلترها در تمام سطح خود دارای تیرگی یکنواختی هستند و نور کل صحنه را بر اساس میزان درجه تیرگی، بطور یکسان کاهش می دهند.

ب) فیلترهای کاهنده نور تدریجی (Graduated ND) یا GND

نوعی فیلتر کاهنده نور (ND) است که تمام سطح آن تیره نیست و در حدود نصف آن را ناحیه ای شفاف پوشانده است بطوریکه تیرگی فیلتر از ناحیه تیره به سمت شفاف به تدریج کاهش می یابد تا کاملا محو شود. این نوع فیلترها به نام فیلترهای کاهنده نور تدریجی (Graduated ND) نامیده می شوند. فیلترهای کاهنده نور تدریجی عموما به شکل مستطیل ساخته می شوند و از طریق پایه نگهدارنده در جلو لنز قرار می گیرند. به دلیل کاربرد زیاد آنها در ادامه مبحث به این نوع فیلتر بیشتر خواهیم پرداخت.

چند نمونه فیلتر کاهنده نور ساده و تدریجی به شکل های دایره و مستطیل

ج) فیلترهای کاهنده نور متغیر (Variable ND) یا VND

این فیلترها قابلیت تغییر در میزان فیلترینگ نور را دارند. به عبارتی می توان مقدار تیرگی و کاهش نور را در آنها تغییر داد. انواع مختلف آنها از 2 تا 8 گام (استاپ) قابلیت تغییر در افزایش یا کاهش میزان عبور نور را دارا می باشند. معمولا به شکل دایره ساخته شده اند و با کمک حلقه ای که بر روی فیلتر تعبیه شده است، افزایش یا کاهش تیرگی در فیلتر تنظیم می شود.

از معایب این فیلترها این است که گاهی در حالتی که بر روی حداکثر تیرگی تنظیم شده اند، موجب ایجاد بافت ظریفی بر روی تصویر می گردند. اگر چنین حالتی ایجاد شد، بایستی کمی حلقه تنظیم آن را به عقب برگرداند تا بافت ایجاد شده برطرف گردد.

د) فیلترهای کاهنده نور مرکزی (Central ND) یا CND

در این نوع فیلتر ها ، ناحیه مرکزی فیلتر نسبت به نواحی محیطی آن تیره تر است. این فیلترها بیشتر برای لنزهای زاویه باز (واید انگل) شدید استفاده می شوند تا تعادل نوردهی را در سطح آنها ایجاد نمایند. امروزه کاربرد این نوع فیلترها بسیار محدود شده است.

هـ) فیلترهای پلاریزه (Polarizing Filter)

اگر چه این فیلترها را اصولا در رسته فیلترهای ND طبقه بندی نمی کنند، ولی اکثر فیلترهای پلاریزه دارای خاصیت کاهش نور در حدود 2 گام (استاپ) می باشند. به همین علت هنگام استفاده از آنها باید به این موضوع توجه نمود تا تنظیمات نوردهی دوربین به درستی انجام پذیرد.

چند نمونه فیلتر کاهنده نور متغیر و مرکزی

فیلترهای کاهنده نور تدریجی (Graduated ND)


فیلتر های کاهنده نور تدریجی (Graduated ND) همانند فیلترهای ND هستند با این تفاوت که نصف آنها شفاف و نصف دیگر تیره است و ناحیه ای در وسط آنهاست که به تدریج ناحیه تیره را به ناحیه شفاف وصل می کند. بنابراین تاثیر تیرگی فیلتر ND در سرتاسر سطح شیشه ای آن اعمال نمی گردد. فیلتر های کاهنده نور تدریجی به نام GND و یا بطور مخفف Grad نیز گفته می شوند.

این نوع فیلترها بیشتر برای کنترل نور شدید آسمان بکار می روند. با استفاده از آنها می توان آسمان را تاریک تر نمود بدون اینکه نور پیشزمینه تصویر (در ناحیه زمین) کاهش یابد.

اکثر این نوع فیلتر ها خصوصا انواع مستطیلی آنها که از طریق یک نگهدارنده در جلو لنز قرار می گیرند، این قابلیت را دارند که با بالا و پایین کردن آنها سطح تیره فیلتر که تاثیر کاهندگی نور توسط آن انجام می گیرد به سمت بالا و پایین جابجا شود. وقتی که ناحیه تیره فیلتر به سمت بالا قرار داده شود، با حرکت دادن فیلتر به سمت پایین ، میزان بیشتری از سطح صحنه در منطقه تیره قرار می گیرد و برعکس با بالا بردن فیلتر ناحیه کمتری از سطح بالای صحنه توسط تیرگی فیلتر پوشش داده می شود.

در عکاسی از یک منظره مثل ساحل دریا که اختلاف نور زیادی بین نواحی پیشزمینه صحنه با آسمان وجود دارد، اگر نورسنجی بر روی آسمان انجام شود، پیشزمینه تاریک می شود و اگر نورسنجی بر روی ساحل انجام شود، آسمان بسیار پر نور خواهد شد و جزئیات آن از بین می رود. حال اگر در این شرایط از فیلتر کاهنده نور تدریجی (Graduated ND) استفاده کنید بطوریکه قسمت تیره آن بر روی آسمان تنظیم شود، فاصله بین اندازه روشنایی آسمان تا تاریکی زمین به حداقل خواهد رسید. با کمک این فیلتر می توان بدون اینکه اثری بر روی نور پیشزمینه گذاشت، نور آسمان را محدود نمود و در این حالت دوربین با تنظیمات نوردهی، جزئیات تصویر در هر دو منطقه روشن و تاریک صحنه را ثبت نماید.

تاثیر فیلتر کاهنده نور تدریجی بر روی نور آسمان

فیلتر های کاهنده نور تدریجی معمولا به دو صورت تولید می شوند. در نوعی از آن قسمت تیرگی فیلتر به آرامی به ناحیه شفاف تبدیل می شود و محو شدگی (Fade) آن در مسافت بلندتری در سطح فیلتر اتفاق می افتد.

به این نوع فیلتر ها، کاهنده نور تدریجی با لبه نرم (Soft edge) گفته می شود. انواع دیگری از فیلترهای کاهنده نور تدریجی وجود دارند که این محوشدگی در فاصله بین ناحیه تیره تا ناحیه روشن به سرعت اتفاق می افتد و یک لبه تند با تغییر ناگهانی در تیرگی در سطح فیلتر اتفاق می افتد. به این نوع، فیلتر کاهنده نور تدریجی با لبه سخت (Hard edge) گفته می شود. امروزه می توان اثرات فیلتر کاهنده نور تدریجی را توسط

مقایسه فیلترهای کاهنده نور تدریجی با لبه نرم و سخت

 نرم افزارهای ویرایش تصویر همچون فوتوشاپ نیز بر روی عکس اعمال نمود. البته اگر اختلاف گام (استاپ) بین نور نواحی روشن و تاریک زیاد باشد ممکن است این اصلاح در محدوده عملکرد دوربین و نیز نرم افزار قرار نگیرد. به همین علت در مواردی که اختلاف نور در نواحی تاریک و روشن تصویر زیاد می باشد، بهتر است اگر از فیلتر کاهنده نور تدریجی (Graduated ND) استفاده نمی کنید، از روش برکتینگ (Bracketing) استفاده کنید، یعنی چند عکس با نوردهی های مختلف از صحنه مورد نظر خود بگیرید و با روش HDR عکس نهایی را با اصلاح نوردهی بدست آورید.

استفاده از فیلتر کاهنده نور تدریجی(GND) معایبی نیز دارد. یکی اینکه در موارد زیادی پیش می آید که منظره مقابل دوربین تخت نیست و دارای پستی و بلندی هایی می باشد که سطح افق را قطع کرده است مثل یک درخت یا ساختمان، در حالیکه فیلتر کاهنده نور تدریجی در سطح صاف عمل می کند و این موضوع باعث می شود در هنگامی که محل تلاقی آسمان و پیشزمینه صاف نیست و خط افق کاملا وجود ندارد، نواحی خاصی از صحنه بطور نامناسبی نوردهی شده و اثر فیلتر بر روی عکس بطور نامطلوبی دیده شود.

از معایب دیگر فیلتر کاهنده نور تدریجی اینکه فیلترهایی که از نظر کیفیت بالا هستند گران قیمت نیز می باشند و تهیه آنها نیاز به صرف هزینه بیشتری خواهد داشت.

تاثیر فیلتر کاهنده نور تدریجی در تصویری از دریاچه خلیج فارس در منطقه چیتگر تهران

نکات قابل توجه در هنگام استفاده از فیلترهای کاهنده نور


• در فیلترهای ND که دارای تیرگی یا چگالی بالایی هستند ، هر چه درجه غلظت تیرگی آنها بیشتر باشد، فیلتر تیره تر دیده می شود و از میزان شفافیت آن به میزان زیادی کاسته می شود. بنابراین ممکن است در هنگام عکاسی سیستم فوکوس خودکار (Autofocus) دوربین نتواند به خوبی عمل کند. در این موارد بهتر است ابتدا بدون استفاده از فیلتر نواحی مورد نظر را فوکوس کنید و سپس سیستم خودکار فوکوس را به حالت دستی تغییر دهید تا فوکوس دوربین در هنگام فشردن دکمه شاتر از تنظیم خارج نشود. سپس فیلتر ND را بر روی لنز قرار داده و عکس بگیرید.

• بایستی اندازه فیلتر مورد استفاده با اندازه دهانه لنز شما متناسب باشد تا ایجاد سایه در اطراف تصویر (Vignetting) نکند. این موضوع خصوصا در فیلترهای مربعی یا مستطیلی که بوسیله نگهدارنده در جلوی لنز قرار می گیرند صادق است. بنابراین در صورت تغییر لنز دوربین و در نتیجه تغییر اندازه دهانه لنز (در لنز جدید)، لازم است از فیلتری با اندازه مناسب با آن استفاده شود.

• اگر از فیلترهای ND با شماره بالا برای عکاسی از خورشید استفاده می کنید، توجه اکید داشته باشید که به هیچ وجه از منظره یاب چشمی دوربین برای مشاهده خورشید استفاده نشود و فقط از درون مونیتور در حالت نمای زنده (Live view) یا از منظره یاب های الکترونیکی استفاده کنید. فیلترهای ND در مقابل اشعه های مادون قرمز (IR) و ماورای بنفش (UV) هیچ گونه محافظتی ایجاد نمی کنند.

 


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                          


منابع:

  1. Elliot Hook (2013). 8 Tips for Long Exposure Photography. Retrieve from http://digital-photography-school.com on Jan 17.
  2. Peter Sawyer (2010). Quick Tip: When and How to Use a Neutral Density Filter. Retrieve from https:// photography.tutsplus.com on Jan 17.
  3. Andrew S. Gibson (2017). How to Use Neutral Density Filters to Make Better Landscape Photo. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Jan 18.
  4. Todd Vorenkamp (2017). A Guide to Neutral Density Filters. Retrieve from www.bhphotovideo.com on Jan 18.
  5. Jeff Meyer (2017). 5 essential photography filters (and why you can't live without them!). Retrieve from www.techradar.com on Jan 19.
تعداد بازدید از این مطلب: 275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

گراند پاد یا پایه بشقابی (Ground pod)


     گراند پاد (Ground pod) که به آن پایه بشقابی نیز می گویند، بیشتر برای عکاسی از طبیعت و خصوصا در عکاسی حیات وحش (Wildlife) و عکاسی از پرندگان استفاده می شود.

     گراند پاد شبیه به سه پایه در زیر دوربین یا لنز نصب می شود. شکل بشقاب مانند آن کمک می کند که این پایه در هنگامیکه بر روی زمین قرار گرفته است، خصوصا در جایی که زمین نرم است، مثل شنزار یا گل و لای، به داخل زمین فرو نرود. همچنین لبه های بلند بشقاب آن باعث می شود تا حدی از ورود شن، آب، برف یا گل و لای به داخل آن جلوگیری شود.

عکاس حیات وحش از یک پایه بشقابی (Ground pod) استفاده می کند.

     ساختمان آن معمولا از یک بشقاب نسبتا عمیق از جنس فلز یا پلاستیک ساخته شده است که در وسط آن دارای پیچی می باشد که بر روی آن سر (Head) سه پایه و یا گیره آزادسازی سریع (Quick Release) متصل می گردد و از طریق آنها دوربین عکاسی یا لنزهای تله فوتو بر روی آن نصب می گردد. می توان از هر نوع سر سه پایه ای بر روی آن استفاده نمود.

     همچنین در انواعی از گراندپادها، قسمتی شبیه به دسته ماهیتابه تعبیه شده است که بر روی آن سوراخی وجود دارد که برای قرار دادن آن روی دیوار یا بستن به جایی( مثلا کوله پشتی) بکار می رود.

یک نمونه پایه بشقابی (گراندپاد) و طریقه قرارگرفتن سر سه پایه و گیره آزادسازی سریع بر روی آن.

     برای عکاسی از پرندگان و حیات وحش، پایه بشقابی ارتفاع مناسبی دارد. با استفاده از آن می توان دوربین را در سطح چشمان حیوانات (Eye level) قرار داد. اما وقتی سوژه کوچک است و بر روی زمین قرار دارد، استفاده از آن کمی مشکل می شود.

     کار با پایه بشقابی (Ground Pod) ساده است. معمولا در حالیکه فرد بر روی زمین دراز کشیده است، با حرکت دادن گراند پاد، کشیدن یا هل دادن آن، موقعیت مناسب برای قرارگیری دوربین را تعیین می کند. گرد بودن گراند پاد، باعث می شود در هنگام استفاده انعطاف پذیر و راحت باشد.

     برای عکاسی به صورت قطع پرتره، برای نصب دوربین عکاسی بر روی گراند پاد ، می توان از گریپ باطری استفاده کرد. همچنین در مواقعی که از لنز تله فوتو استفاده می شود و لنز بر روی گراند پاد نصب گردیده است، با چرخاندن لنز در داخل حلقه تنظیم پایه لنز، می توان دوربین را به حالت عمودی قرار داد.

موقعیت عکاس هنگام استفاده از پایه بشقابی

ساخت ابزار جایگزین

     ساده ترین جایگزین برای پایه بشقابی (Ground Pod) این است که خودتان یک وسیله دست ساز تهیه کنید. به این صورت که یک ماهیتابه گرد و عمیق در اندازه متوسط تهیه می کنید، وسط آن را سوراخ نموده و یک پیچ مناسب از میان آن عبور می دهید. البته این وسیله کمی وزنش بیشتر از گراند پاد خواهد بود و همچنین انتهای پیچ اتصال آن از زیر بشقاب ماهیتابه بیرون می ماند و باید هنگام استفاده مواظب باشید که به جایی گیر نکند.

ساخت یک گراندپاد با استفاده از یک ماهیتابه و پیچ مناسب

کاربرد های آن

     پایه بشقابی (گراند پاد) اصولا برای عکاسی از سطح پایین (Low shooting position) مناسب است. این وسیله بیشتر در عکاسی از پرندگان و حیات وحش مورد استفاده قرار می گیرد. مناطقی مثل ساحل دریا یا رمل های ماسه ای مکان هایی هستند که گراندپاد ها بهترین عملکرد را خواهند داشت.

     اگر چه در موارد دیگر نیز که عکاس بر روی زمین دراز می کشد یا در سطح پایین عکاسی می کند نیز بسیار مفید می باشد. در این موارد استفاده از پد های زانو و آرنج نیز می تواند به عکاس کمک کند تا راحت تر موقعیت خود را بر روی زمین تنظیم نماید. گراند پاد را می توان در مناطق پوشیده از گل و لای، بر روی برف، بر روی آب های سطحی و کم عمق، علفزار و سایر مناطق بکار برد.

     در صورت لزوم برای سنگین کردن گراند پاد و جلوگیری از لرزش آن می توان کیسه های لوبیا یا شن بر روی بشقاب آن قرار داد تا وزنش افزایش یابد.

     در عکاسی از حیات وحش در زوایای پایین، برای مخفی کردن دوربین از دید حیوانات از گراندپاد نیز به عنوان پایه دوربین استفاده می شود و معمولا به کمک آن راحت تر از سه پایه می توان دوربین را استتار کرد.

اتصال سر سه پایه گیمبال بر روی پایه بشقابی (گراندپاد)

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری             


منابع:

  1. Bryan Carnathan (2015). NatureScapes Skimmer Ground Pod II Review. Retrieve from www.the-digital-picture.com on Apr 21.
  2. Jari Peltomaki (2017). The beauty of low angle in bird photography. Retrieve from http://finnature.com on Apr 22.
  3. Jari Peltomaki (2017). Secrets of Digital Bird Photography Tools and Techniques: Accessories. Retrieve from www.digitalbirdphotography.com on Apr 22.
  4. Jeff Waugh (2013). Super-Telephoto Lens Support Options. Retrieve from www.jeffwaugh.com on Apr 23.
تعداد بازدید از این مطلب: 251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

 تجهیزات جانبی


نکات مهم در انتخاب و خرید سه پایه (Tripod)


     سه پایه (Tripod) یکی از ابزارهایی است که در عکاسی به وفور استفاده می شود. این وسیله برای ثابت نگه داشتن دوربین عکاسی خصوصا در شرایط نوری نامناسب بکار می رود. سه پایه علی رغم اینکه یکی از ابزارهای مهم و کاربردی در عکاسی است ولی معمولا برای تهیه آن دقت کافی نمی شود. با تولید دوربین های عکاسی جدید و سیستم های ضد لرزش (Image Stabilization) بر روی لنزها به میزان زیادی تاری عکس ها در اثر لرزش دوربین کاسته شده است ، با این وجود سه پایه را هنوز می توان به عنوان قابل اعتماد ترین وسیله برای جلوگیری از لرزش دوربین عکاسی در نظر گرفت.

     سه پایه های موجود در بازار از لحاظ وزن، بلندی، میزان تحمل بار ، نوع سر (head) ، قیمت و ... دارای تنوع بسیار زیادی است و این موضوع همیشه این سوال را خصوصا برای غکاسان تازه کار مطرح می کند که کدام سه پایه انتخاب مناسب تری است. برای اینکه بتوان به این سوال پاسخ داد ابتدا لازم است شایعترین کاربردهای سه پایه در عکاسی را بطور مختصر مرور کنیم.

ثابت نگه داشتن دوربین از کاربردهای اصلی سه پایه است.

کاربردهای سه پایه در عکاسی


     سه پایه در عکاسی کاربردهای متنوعی دارد و هر فردی ممکن است بعضی از کاربردهای آن را استفاده نماید. تعدادی از شایعترین آنها عبارت است از:

  • در شرایطی که نور محیط کم است، برای اینکه بتوان از اندازه های کوچکتر روزنه دیافراگم استفاده کرد(برای تامین عمق میدان بیشتر) و یا امکان استفاده از ISO پایین تر فراهم گردد، لازم است دوربین بر روی سرعت های پایین شاتر تنظیم شود تا جبران نوردهی اتفاق افتد. در این حالت و همچنین در شرایطی که به نوردهی طولانی (Long Exposure) نیاز است، مثل عکاسی بدون فلاش در شب، عکاسی از آسمان شب، عکاسی از آتش بازی و موقعیت های دیگری از این دست، برای جلوگیری از لرزش دوربین عکاسی و ایجاد تاری در تصویر از سه پایه استفاده می شود.

  • وزن دوربین های عکاسی DSLR اصولا زیاد است خصوصا وقتی از لنزهای تله فوتو استفاده شود، در این موارد استفاده از سه پایه می تواند از خستگی عکاس در بلند مدت بکاهد.
  • با کمک سه پایه می توان ترکیب بندی کادر تصویر را با دقت بیشتری انجام داد.
  • برای گرفتن عکس HDR که لازم است کادر تصویر در نوردهی های مختلف دقیقا یک کادربندی داشته باشد، سه پایه مورد نیاز است.
  • در عکاسی پانوراما، استفاده از سه پایه می تواند در هدایت مسیر حرکت دوربین در هنگام گرفتن عکس های متوالی و افزایش دقت در کادربندی بسیار مفید باشد.
  • عکاسی در هنگام شب و عکاسی از آسمان شب، ماه و ستارگان و نیز سایر انواع عکاسی در شب همچون نقاشی با نور (Light painting) با کمک سه پایه انجام می پذیرد.
  • در عکاسی کلوزآپ و ماکرو که باید خیلی به سوژه نزدیک شد و کوچکترین تغییر فاصله دوربین از سوژه می تواند در وضوح تصویر تاثیر گذارد، از سه پایه استفاده می شود.
  • هنگام عکاسی از سوژه های متحرک برای ایجاد تاری حرکت (Motion blur) همچون عکاسی از رودخانه یا آبشار، به دلیل نیاز به سرعت های پایین شاتر، سه پایه بسیار کاربردی است.
  • برای نگهداری تجهیزات عکاسی همچون فلاش یا رفلکتور می توان از سه پایه استفاده نمود.
  • گاهی اوقات زاویه مورد نظر برای عکاسی وقتیکه دوربین را در دست گرفته ایم میسر نمی شود ولی می توان دوربین عکاسی را با کمک یک سه پایه در موقعیت مطلوب قرار داد.
  • وقتی عکاس بخواهد با استفاده از تایمر یا ریموت کنترل از خودش عکس بگیرد (Self Portrait) می تواند از یک سه پایه استفاده کند.
بکارگیری سه پایه در شرایط کم نور محیط

معایب استفاده از سه پایه:

     علی رغم کاربردهای زیادی که سه پایه در عکاسی دارد، می توان معایبی نیز برای کار با آن برشمرد:

  • سه پایه اصولا وسیله سنگینی است. بطوریکه در انواع سبک وزن آن که از جنس فیبر کربن است نیز در حمل کردن بلند مدت، وزن قابل توجهی خواهد داشت.
  • شکل و اندازه آن حتی در انواع کوچک، نامناسب و اصطلاحا بدبار است و برای حمل شدن مزاحمت ایجاد می کند.
  • در محیط های شلوغ استفاده از آن مشکل است و دست و پا گیر می باشد.
  • انواع خوب سه پایه معمولا گران قیمت است و هزینه قابل توجهی نیاز دارد.
  • قرار دادن دوربین عکاسی بر روی سه پایه و آماده سازی آن نیاز به زمان دارد و ممکن است در این فاصله سوژه عکاسی از دست برود.
  • در صورت استفاده ناصحیح از سه پایه و یا بکار بردن انواع نامناسب، می تواند به راحتی به دوربین و یا لنز صدمه برساند.
چند روش برای حمل سه پایه

اجزای اصلی تشکیل دهنده سه پایه:

     در این قسمت بطور مختصر اجزای اصلی سه پایه معرفی می شوند. پس از آن در ادامه بحث اهمیت و ویژگی های هر قسمت شرح داده خواهد شد.

  1. پایه ها (Legs)

    طول پایه در سه پایه های مختلف متفاوت است. پایه ها از چند قطعه تشکیل می شوند (معمولا از 3 یا 4 قطعه) که به صورت تلسکوپی به داخل یکدیگر می روند و از این طریق طول پایه ها کوتاه و بلند می گردد. جنس پایه ها از مواد مختلفی ساخته می شود که شایعترین آنها آلومینیوم و فیبر کربن است. البته سه پایه هایی از جنس بازالت، پلاستیک، فولاد یا آلیاژها و فلزات دیگری همچون منیزیوم و روی نیز ساخته شده است.

  2. سر (Head)

    سر یا هد سه پایه قسمتی از سه پایه است که دوربین عکاسی از ناحیه بدنه یا لنز بر روی آن نصب می گردد. سر سه پایه انواع مختلفی دارد که بعضی از آنها کاربردهای ویژه ای دارند. در ادامه مطلب شایعترین انواع سر در سه پایه ها شرح داده خواهد شد.

  3. ستون مرکزی سه پایه (Center Column)

    ستون مرکزی سه پایه یا (Centerpoint) قطعه ای میله ای شکل است که در ناحیه میانی سه پایه قرار گرفته است و اجازه می دهد که سر (هد) سه پایه به سمت بالا و پایین جابجا گردد. در بعضی انواع سه پایه ها ستون مرکزی نسبت به پایه های سه پایه، قابلیت صلیبی شدن دارد یعنی می توان آن را به صورت افقی با زاویه 90 درجه نسبت به خط عمود قرار داد.

  4. کفی(Feet)

    به ناحیه ای از پایه ها که بر روی زمین قرار می گیرد، کفی می گویند. کفی در سه پایه های حرفه ای قابلیت تعویض دارد. در بعضی انواع آن با انجام تنظیماتی برای استفاده بر روی سطوح صاف و نرم یا سطوح سخت و زبر تغییر حالت می دهند.

  5. اتصالات و سایر متعلقات

    در برخی انواع سه پایه ها قسمت هایی تعبیه شده است که قابلیت اتصال به بازوهای اضافی را دارد. این بازوها برای اتصال تجهیزات جانبی دوربین همچون فلاش، چراغ های نورپردازی، رفلکتور و غیره بکار می روند.

    در بعضی سه پایه ها در انتهای ستون مرکزی و در بعضی دیگر بر روی بدنه اصلی سه پایه، یک قلاب یا ناحیه قلاب مانند وجود دارد تا بتوان وسیله ای مثل کیف دوربین را به آن آویزان نمود. این کار منجر به افزایش وزن سه پایه شده و در ثبات آن بر روی زمین کمک می کند.

    تراز شیشه ای (حباب دار) بر روی بعضی انواع سه پایه ها وجود دارد. با استفاده از آن می توان سه پایه را در سطح افقی تنظیم نمود.

    سه پایه های ارزان قیمت معمولا قابلیت تعویض اجزاء را ندارند و عموما دارای سر ثابت می باشند. سه پایه های حرفه ای معمولا قابلیت تعویض و اتصال انواع سر و کفی را دارند.

سه پایه و اجزاء تشکیل دهنده آن

عوامل موثر در انتخاب سه پایه


     وقتی کسی قصد دارد برای عکاسی یک سه پایه تهیه کند با انتخاب های متنوع و گوناگونی روبرو خواهد بود. مثلا یک سه پایه کوچک و جمع و جور بخرد یا یک سه پایه سنگین و بزرگ. توجه داشته باشید که با در نظر گرفتن عوامل مختلف و آشنایی با ویژگی های هر سه پایه می توانید سه پایه مناسب خود را بهتر انتخاب کنید.

الف) میزان تحمل وزن 

     سه پایه های مختلف برای نگهداشتن دوربین عکاسی، وزن خاصی را پشتیبانی می کنند. استفاده از دوربین و تجهیزات سنگین بر روی یک سه پایه که فقط برای نگهداشتن چند کیلوگرم طراحی شده است مناسب نمی باشد و امکان صدمه زدن و تخریب دوربین، لنز و یا خود سه پایه وجود خواهد داشت. مسلما عملکرد چنین سه پایه ای نیز برای اهداف عکاسانه ضعیف و نامطلوب می باشد.

     به حداکثر وزنی که سه پایه می تواند تحمل کند بدون اینکه ثبات و عملکرد آن از بین برود، ظرفیت بار (Load Capacity) گفته می شود. قبل از خرید سه پایه لازم است از ظرفیت بار سه پایه مورد نظر آگاهی داشته باشید. توصیه می شود با توجه به تجهیزاتی که دارید، سه پایه ای خریداری شود که بتواند حداقل یک و نیم برابر بیشتر از مجموع وزن دوربین و سنگین ترین لنز شما را پوشش دهد. اگر چه بعضی عکاسان تا دو برابر آن را ترجیح می دهند.

     ضمنا به این نکته توجه کنید که ممکن است لوازم دیگری نیز مثل فلاش یا دسته گریپ به دوربین متصل کنید و یا از لنزهای بلندتر و بزرگتر استفاده نمایید و به عبارتی مجموع وزن ابزار شما از آنچه در نظر گرفته اید بیشتر شود. بنابراین بهتر است سه پایه درنظر گرفته شده حدود یک ونیم تا دو برابر بیشتر از وزن مورد نیاز فعلی شما را پوشش دهد.

سه پایه های مختلف ظرفیت تحمل بار متفاوتی دارند

ب) ارتفاع سه پایه

     پیشنهاد می گردد ارتفاع سه پایه ای که تهیه می کنید به اندازه قد خودتان قابل بلند شدن باشد بطوریکه هنگام عکاسی وقتی از داخل منظره یاب (Viewfinder) دوربین نگاه می کنید مجبور نباشید خم شوید. به عبارتی وقتی که دوربین بر روی سه پایه قرار می گیرد در سطح چشم (Eye level) عکاس باشد. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر مشخص می شود که عکاس لازم است برای ثبت عکس خاصی مدت طولانی و بطور مکرر از داخل منظره یاب، سوژه خود را تحت نظر داشته باشد. اگر ارتفاع سه پایه از این مقدار بیشتر بود، مشکلی ایجاد نمی کند زیرا می توان با تنظیم طول پایه های آن ارتفاع مناسب را بدست آورد.

     اگر سه پایه ای که خریداری می کنید دارای سر(Head) ثابت است، ارتفاع سه پایه باید آنقدر بلند باشد که انتهای بالای سر سه پایه تا سطح چانه شما برسد. اگر سه پایه انتخابی شما از انواعی است که پایه آن بدون سر فروخته می شود و سر (Head) انتخابی بر روی آن قرار می گیرد (یعنی سه پایه های Modular tripod)، ارتفاع آن باید به اندازه ای باشد که انتهای پایه ها به سطح شانه شما برسد.

ارتفاع مناسب سه پایه در حالت بدون سر و در حالتی که سر بر روی آن بسته شده است. (Head)

ج) اندازه سه پایه در حالت جمع شده

     هنگامی که پایه های سه پایه را کاملا جمع کنید، اندازه سه پایه در کوتاه ترین حالت خود قرار می گیرد که به آن اندازه جمع شده (Collapsed Size) گفته می شود. در انواع مختلف سه پایه این اندازه، طول های مختلفی خواهد داشت. هر چه در این وضعیت طول سه پایه کوتاه تر باشد امکان حمل و نقل آن ساده تر است، خصوصا اگر بخواهید آن را در چمدان ، ساک دستی یا کوله پشتی جا دهید. سه پایه های کوتاه تر معمولا سبک تر هم هستند و برای حمل در هنگام پیاده روی، کوه پیمایی یا طی نمودن مسافت های طولانی مناسب می باشند.

مقایسه چند نمونه سه پایه در حالت جمع شده (Collapsed Size)

د) جنس سه پایه و وزن آن 

     در استفاده مکرر از سه پایه، وزن آن عامل مهمی است. اگر سه پایه سنگین باشد حمل و نقل آن مشکل خواهد بود و به جای اینکه در موقعیت های مختلف از آن استفاده کنید، آن را در منزل نگاه خواهید داشت.

     سبک ترین سه پایه های حرفه ای از جنس فیبر کربن (Carbon-fiber) ساخته شده اند. فیبر کربن بسیار مقاوم، بادوام و محکم است و شاید بتوان گفت که بهترین مواد برای ساخت سه پایه می باشد ولی متاسفانه بسیار گران قیمت است. جنس مناسب و سبک دیگری که در ساخت سه پایه به وفور استفاده می شود آلومینیوم (Aluminum) است که اگرچه از فیبر کربن سنگین تر است ولی از نظر قیمت بسیار ارزان تر از انواع کربنی است. ماده سبک وزن دیگری که در ساخت سه پایه استفاده می شود سنگ بازالت (Basalt) است که پس از خرد کردن و سپس ذوب نمودن، فیبرهای بازالت از آن بدست می آورند که حدود 20 درصد سبک تر از آلومینیوم است.

     سه پایه با جنس های دیگری نیز موجود می باشد. مثلا جنس پلاستیکی که عموما در سه پایه های ضعیف و ارزان استفاده می شود و یا جنس استیل که باعث می شود سه پایه وزن زیادی داشته باشد و بیشتر در سه پایه های مورد استفاده برای ضبط فیلم و در استودیو بکار می روند.

     در سه پایه های مورد استفاده در عکاسی حرفه ای، عموما وزن سه پایه بدون سر در انواع کربنی در حدود 1 تا قدری کمتر از 2 کیلوگرم و در انواع آلومینیومی در حدود 2 تا کمتر از 3 کیلوگرم می باشد. سه پایه هایی که از جنس بازالت ساخته شده اند ، وزن و قیمتی بینابین جنس های کربنی و آلومینیومی دارند.

     سه پایه های سنگین تر در مقابل باد مقاومت بیشتری دارند. البته در مورد سه پایه های سبک تر، می توان با آویختن یک کیسه سنگین (مثلا کیسه شن) به ستون مرکزی سه پایه ، آن را سنگین تر نمود تا ثبات بیشتری در برابر باد داشته باشد. معمولا در اکثر سه پایه ها قلابی در ناحیه ستون مرکزی سه پایه برای این منظور تعبیه شده است.

آلومینیوم، فیبر کربن و بازالت، سه نوع ماده ای که بطور شایع در ساخت سه پایه بکار می روند.

     در بعضی انواع سه پایه ها که جنس پایه های آن فلزی است (آلومینیوم یا سایر فلزات)، سطح قسمتی از پایه را با قطعه ای از فوم یا لاستیک می پوشانند که به آن گرم کننده پایه (Leg Warmer) می گویند. وجود گرم کننده باعث می شود که در دست گرفتن و حمل سه پایه راحت تر باشد خصوصا در هوای سرد که دمای پایه های فلزی سه پایه ممکن است تا حد انجماد پایین بیاید.

چند نمونه گرم کننده پایه (Leg Warmer) از جنس فوم و لاستیک.

ه) ساختار پایه ها (Legs)

     پایه ها معمولا به دو شکل لوله ای و غیر لوله ای ساخته می شوند. البته همه پایه هایی که از جنس فیبر کربن هستند به شکل لوله ای ساخته می شوند و سیستم قفل پایه ها از نوع پیچشی ( Twist-lock system) است. در این نوع سیستم قفل، با پیچاندن و کشیدن قطعات پایه به صورت تلسکوپی از داخل قطعه دیگر خارج می شود و در نتیجه طول پایه بلند می گردد. با پیچاندن برعکس آن مجددا پایه در همان محل قفل می شود.

     پایه های آلومینیومی، بازالتی و سایر انواع معمولا به شکل غیرلوله ای ساخته می شوند و قفل پایه ها عموما از نوع برگردان (Flip-lock system) است. این نوع قفل ها که به آنها اهرمی (Lever) یا اهرم بازکردن سریع (Quick release lever) نیز گفته می شود، معمولا راحت تر از انواع پیچشی باز و بسته می شوند. در آنها با کشیدن اهرم، پایه آزاد می شود و امکان حرکت تلسکوپی آن فراهم می گردد. با بستن اهرم، حرکت پایه ها به داخل یکدیگر قفل می شود.

     پایه ها در هر سه پایه معمولا از3 تا 5 قطعه تشکیل شده اند. انواع سه بخشی (Three section) شایعتر است. گر چه با افزایش حداکثر ارتفاع سه پایه، معمولا تعداد قطعات آن نیز بیشتر می شود ولی در مدلهای خاصی از سه پایه، انواع سه بخشی و چهاربخشی با ارتفاع یکسان موجود می باشد، که در نوع چهاربخشی اگرچه سه پایه در حالت بسته طول کمتری دارد و حمل و نقل آن راحت تر است ولی در حالت باز خصوصا وقتی در حداکثر ارتفاع خود قرار دارد، میزان ایستایی آن کمی ناپایدارتر است.

نمونه پیچشی و اهرمی قفل پایه ها در چند نوع سه پایه مختلف

     در بعضی سه پایه ها می توان زاویه هر پایه را نسبت به محور مرکزی تا 90 درجه باز کرد. معمولا در این نوع سه پایه ها، هر پایه در نواحی خاصی از محدوده حرکتی خود قابل قفل شدن می باشد. این قابلیت باعث می شود که بتوان سه پایه را بر روی زمین های ناهموار و در سطوح با ارتفاع مختلف تنظیم نمود.

زاویه پایه ها در بعضی انواع سه پایه ها بطور جداگانه قابل تغییر است.

و) کفی سه پایه (Feet)

     در سه پایه های حرفه ای قابلیت تعویض کفی (Tripod feet) وجود دارد بطوریکه می توان در وضعیت ها و شرایط مختلف از کفی متناسب با آنها استفاده نمود. معمولا در شرایط محیط داخلی (Indoors) از کفی های لاستیکی یا پلاستیکی استفاده می شود تا بیشترین چسبندگی را باسطح صاف سنگ، موزائیک یا سرامیک داشته باشند و از لیز خوردن پایه ها جلوگیری کنند. در محیط خارج از منزل (Outdoors) بیشتر از کفی های فلزی و میخی (Spikes) استفاده می شود. انواع دیگری از کفی نیز وجود دارد که بصورت بلبرینگی به پایه ها اتصال دارند و می توانند در محدوده خاصی آزادانه حرکت کنند.

     بعضی کفی ها هر دو نوع لاستیکی و میخی را با هم دارند. در این کفی ها قسمت لاستیکی آنها ناحیه میخ مانند آن را پوشانده است که در مواقع لزوم و در شرایط خارج از منزل می توان با تنظیم کفی، ناحیه لاستیکی را از روی قسمت فلزی دور کرد و حالت کفی را به صورت میخی درآورد.

چند نمونه کفی سه پایه از نوع لاستیکی و میخی و نوع قابل تنظیم

ز) ستون مرکزی سه پایه (Center Column)

     در بیشتر سه پایه ها ، پایه ستون مانند منفردی در بین هر 3 پایه و در میان آنها قرار گرفته است که سر(Head) سه پایه بر روی آن نصب می شود. ستون مرکزی سه پایه قابلیت جابجایی به بالا و پایین دارد و بوسیله آن می توان ارتفاع دوربین عکاسی را افزایش و یا کاهش داد. برای ستون مرکزی (Center Column) از نام (Centerpost) نیز استفاده می شود.

     بعضی از عکاسان بجز در موارد خیلی لازم، استفاده مدام از آن را توصیه نمی کنند. به این علت که وقتی ستون مرکزی بالا آورده شود حالت پایداری سه پایه کاهش یافته و احتمال لرزش دوربین افزایش می یابد. این موضوع خصوصا در مواقعی که از لنزهای سنگین (مثل لنزهای تله) استفاده می شود چشمگیرتر است. در هنگام خرید سه پایه، آن را طوری تنظیم کنید که ستون مرکزی در پایین ترین حالت خود قرار گیرد و دکمه قفل آن بسته باشد، سپس با قرار دادن دوربین بر روی آن استحکام و بی حرکتی آن را بررسی کنید. دقت کنید در این حالت، سه پایه باید هیچگونه لرزشی نداشته باشد

     در بعضی مدل های سه پایه می توان ستون مرکزی را کاملا از محل استقرار خود خارج نمود و مجددا بصورت برعکس در همانجا قرار داد. با این کار بخش سر سه پایه که به ستون مرکزی وصل است در ناحیه پایین و زیر سه پایه قرار می گیرد و امکان اتصال دوربین عکاسی و قراردادن آن در موقعیت های نزدیک به زمین فراهم می شود.

     در بعضی مدل های دیگر ، ستون مرکزی سه پایه را می توان از حالت محوریت عمودی خارج کرد و بصورت افقی بر روی سه پایه محکم نمود. در این حالت ستون مرکزی با زاویه 90 درجه نسبت به محور مرکزی سه پایه قرار می گیرد. به این نوع سه پایه ها ، سه پایه های صلیبی نیز گفته می شود. در این سه پایه ها با قرارگیری دوربین بر روی سر سه پایه، می توان مانورهای بیشتری برای موقعیت دهی به دوربین عکاسی در زوایای خاص انجام داد.

ستون مرکزی در برخی سه پایه ها قابلیت برعکس شدن یا چرخش 90 درجه دارد.

ح) انواع سر (Head) سه پایه

     سر (Head) یکی از مهمترین قسمت های هر سه پایه ای است. نگهداری دوربین بر روی سه پایه و کنترل حرکت آن توسط این قسمت انجام می شود. در سه پایه های ماژولار (Modular Tripod) که بخش های آن قابل جداشدن هستند، معمولا سر سه پایه جداگانه خریداری می گردد. سر های متنوعی برای انواع سه پایه ها طراحی شده است که کاربردهای مختلفی دارند.

     اولین نکته برای انتخاب سر برای سه پایه این است که سر مورد نظر توانایی تحمل وزن دوربین را به اندازه پایه های آن داشته باشد و از این نظر با پایه همخوانی داشته باشد.

     شایعترین انواع سر (Head) که بر روی سه پایه ها استفاده می شود شامل موارد زیر می باشد:

  1. سر پن- تیلت (Pan-Tilt Head)

         این نوع سر معمولا دارای دو دسته می باشد که یکی برای حرکت افقی و یکی برای حرکت عمودی است. به همین علت هم به نام پن- تیلت گفته می شوند زیرا با کمک این دسته ها چرخش دوربین بصورت افقی (Pan) و چرخش دوربین بصورت عمودی (Tilt) را میسر می نماید. اغلب یک حرکت جانبی به صورت پهلو به پهلو (side to side) نیز توسط آنها امکان پذیر می باشد. بنابراین در اکثر سرهای پن- تیلت قابلیت تغییر جهت دوربین به سمت بالا، به سمت جوانب کناری و در مسیر افقی وجود دارد به این جهت به این نوع سر، سر سه راهی (Three Way Head) نیز گفته می شود.

          اگر چه در سه پایه های ارزان قیمت تر بطور شایع از این نوع سر استفاده می شود ولی خیلی از عکاسان حرفه ای به دلیل کنترل خیلی خوبی که بر روی حرکت دوربین دارد از این نوع سر سه پایه استفاده می کنند. سر پن- تیلت در کنترل حرکت دوربین عملکرد بالایی دارد خصوصا در مواقعی که عکاس قصد دارد دوربین فقط در یک جهت (افقی یا عمودی) چرخش داشته باشد، مثل مواقعی که برای ردیابی سوژه هایی مثل اتوموبیل یا حیوانات وحشی بکار می رود. این نوع سر در عکاسی ماکرو، طبیعت بیجان و عکاسی Panning بسیار مناسب است.

    چند نمونه سر سه پایه از نوع پن- تیلت (Pan-Tilt Head).
  2. سر توپی (Ball Head)

         در سر توپی (Ball Head) محل اتصال به دوربین از طریق ناحیه ای گوی مانند بر روی پایه ای حفره ای شکل قرار می گیرد بطوریکه گوی مذکور و به تبع آن دوربین می تواند در تمام جوانب حرکت نماید. این نوع سر ، به نام سر گوی و حفره (Ball and Socket Head) نیز نامیده می شود.

         معمولا مکانیسم قفل کردن حرکت توپی با یک تک پیچ کنترل می شود که با بستن و باز کردن آن می توان حرکت توپی سر را آزاد یا مهار نمود. باز کردن پیچ منجر به شل شدن توپی شده و اجازه می دهد که در داخل حفره حرکت نماید و بستن پیچ در هر موقعیتی که توپی قرار داشته باشد، در همان موقعیت حرکت آن را متوقف می نماید.

          این نوع سر برای افرادی که از لنزهای خیلی بلند و سنگین استفاده می کنند و همچنین برای حرکت کنترل شده دوربین در یک جهت خاص (مثل Panning) مناسب نمی باشد. سر توپی بسیار انعطاف پذیر است و می توان با کمک آن حرکت نرم و همه جانبه دوربین به جهات مختلف را کنترل نمود. سرعت عمل و تغییر جهت در زوایای مختلف ( تقریبا 360 درجه) از خصوصیات این نوع سر سه پایه است.

    چند نمونه سر سه پایه از نوع توپی (Ball Head)
  3. سر گیمبل (Gimbal Head)

         نوعی سر برای سه پایه است که اختصاصا برای نگهداری لنزهای بلند و سنگین ساخته شده است. با کمک سر گیمبل (Gimbal Head) تعادل دوربین علی رغم اتصال به لنز های سنگین به خوبی برقرار می شود و می تواند سرعت عمل مناسبی برای عکاس فراهم کند. این نوع سر، قابلیت حرکت دادن دوربین عکاسی در هر امتدادی را دارد بطوریکه هنگام حرکت دوربین و لنز در هر بار نیازی به محکم کردن دکمه تنظیم نخواهد داشت. این نوع سر بیشتر مناسب افرادی است که مرتب از لنزهای بلند و سنگین استفاده می کنند.

    سر سه پایه گیمبل (Gimbal Head) برای استفاده از لنزهای بزرگ بسیار مناسب است.
  4. سر پانوراما (Panoramic Head)

         این نوع سر بطور اختصاصی به این منظور طراحی شده است که دوربین عکاسی بتواند حول یک نقطه دقیق (اصطلاحا نقطه گرهی یا Nodal ) که در بالای محور سه پایه قرار دارد بچرخد. یکی از بیشترین کاربردهای آن در عکاسی پانوراما است. با این سر فرایند ثبت تصاویر متوالی در هنگام چرخش دوربین تسهیل می گردد. همچنین با این نوع سر می توان از اشتباهات انطباقی (Parallax errors) در هنگام ترکیب تصاویر برای ایجاد تصویر واحد (پانوراما) اجتناب نمود.

         این نوع سر سه پایه برای لنزهای مختلف نیاز به تنظیم جداگانه دارد. اندازه بزرگ و وزن زیاد این نوع سر برای کاربردهای عمومی عکاسی مناسب نمی باشد.

    چند نمونه سر سه پایه از نوع پانوراما (Panoramic Head)

          علاوه بر مواردی که ذکر شد انواع سر (Head) های متنوع دیگری نیز وجود دارد که عموما برای کاربرد ویژه ای طراحی و ساخته شده اند. همچون سر ویدئویی (Video Head)، سر مایع دار (Fluid Head)، سر موتوردار (Motorized Tripod Head)، سر دسته تپانچه ای (Pistol Grip Head) و غیره.

         البته بعضی از آنها مثل سر دسته تپانچه ای (Pistol Grip Head) که به سر دسته بازی (Joystick Head) نیز شهرت دارد، مصارف عمومی تری دارند و به منظور افزایش سرعت عمل عکاس و راحت تر کردن استفاده از سه پایه طراحی شده اند. حتی انواعی از سر سه پایه وجود دارد که در داخل آنها موتوری تعبیه شده است که حرکت دوربین را در جهت خاصی به صورت اتوماتیک انجام دهد. این نمونه ها بیشتر در عکاسی پانوراما و در دوربین های فیلم برداری استفاده می شوند.

         بطور کلی شایع ترین انواع سر (Head ) که توسط عکاسان حرفه ای استفاده می شود معمولا از نوع پن- تیلت و توپی است. این دو نوع سر، سرعت عمل و انعطاف پذیری خیلی خوبی برای عکاس فراهم می کنند. اصولا سر توپی بیشترین آزادی عمل را دارد و سر پن- تیلت دقت بیشتر و توانایی حرکت در یک جهت خاص را میسر می کند.

    نمونه ای از سرهای سه پایه از نوع ویدئویی، مایع دار، موتوردار و دسته تپانچه ای

سیستم آزادسازی سریع (Quick-Release System)

     در ناحیه تحتانی دوربین های عکاسی سوراخی وجود دارد که محل اتصال به پیچ سه پایه (Tripod) یا تک پایه (Monopod) است. در لنزهای بزرگ و سنگین نیز پایه ای تعبیه شده است که سوراخی مشابه دوربین بر روی آن وجود دارد که بتوان لنز را مستقیما به سه پایه متصل نمود.

     در سه پایه های پیشرفته تر قطعه ای صفحه مانندی وجود دارد که بطور جداگانه بر روی دوربین بسته می شود و برای قراردادن دوربین روی سه پایه و یا جداکردن آن از سه پایه مورد استفاده قرار می گیرد. به این صفحه که بر روی سه پایه قرار داده می شود، صفحه آزادسازی سریع (Quick-Release Plate) یا اصطلاحا کفشک گفته می شود. معمولا این صفحه از طریق یک ضامن بر روی سه پایه چفت می گردد.

     وجود سیستم آزادسازی سریع (Quick-Release) یکی از خصوصیات سه پایه های خوب است که بوسیله آن می توان به سرعت دوربین را بر روی سر سه پایه قرار داده و آن را تنظیم نمود. این موضوع خصوصا در عکاسی خارج از منزل (Outdoor) اهمیت زیادی دارد.

مراحل نصب کفشک بر روی دوربین و قرار دادن آن بر روی سه پایه

میزان ثبات و پایداری سه پایه

     هر سه پایه ای که سنگین است الزاما ثبات و بی حرکتی بالایی ندارد. سه پایه های زیادی تولید شده است که علی رغم وزن زیاد و بکارگیری مواد بادوام در شرایط آب و هوایی مختلف پایداری (Stability) خوبی ندارند.

     وقتی که یک سه پایه خوب روی زمین مستقر می شود، علاوه بر مقاومت در برابر باد، بایستی در برابر ضربه و تکان احتمالی نیز از خود مقاومت نشان دهد. هنگام استفاده از سه پایه باید دقت کنید اتصال دوربین با سه پایه محکم بوده و به هیچ سمتی خم نشده باشند. تعادل دوربین و لنز بر روی سه پایه مهم است و اگر آنها بطور متعادل روی سه پایه بسته نشوند، خطر سقوط دوربین و لنز بر روی زمین محتمل خواهد بود.

طبقه بندی انواع مختلف سه پایه


     با توجه به تنوع بسیار زیاد سه پایه های موجود در بازار، می توان آنها را در پنج گروه کلی طبقه بندی کرد:

  1. سه پایه های جیبی (Pocket Tripods)

         طول این سه پایه ها وقتی کاملا جمع شده باشند بطور معمول از 12 تا 13 سانتیمتر (5 inch) کوتاه تر است و به راحتی در یک کیف یا جیب کمری جا می شوند. معمولا می توانند یک دوربین دیجیتال کامپکت را حمل کنند. نمونه هایی از آنها می توانند تلفن همراه را نیز (برای استفاده از دوربین آنها) بطور ثابت نگهدارند. بیشترین استفاده آنها در گرفتن خودنگاره (Self Portrait) و عکاسی دم دستی با استفاده از دوربین های کوچک می باشد.

  2. سه پایه های رومیزی (Tabletop Tripods)

         این سه پایه ها برای قرار گرفتن بر روی سطوح صاف غیر از روی زمین (مثل میز) مناسب می باشند. این سه پایه ها سبک، کوچک و ساده اند. به همین علت برای استفاده در مسافرت نیز بسیار مناسب می باشند. این سه پایه ها از انواع جیبی بزرگترند و طول آنها در حالت جمع شده معمولا کمتر از 30 سانتیمتر ( 12 inch) است. برای استفاده با دوربین های کوچک و همچنین عکاسی کلوزآپ و زوایای نزدیک به سطح زمین مناسبند.

  3. سه پایه های سفری یا قابل حمل (Portable Tripods)

         سه پایه های سفری (Travel Tripod) یا پرتابل (Portable) شامل سه پایه هایی می شوند که اندازه آنها در حالت جمع شده برای حمل و نقل راحت است. آنها برای حمل در هنگام کوه پیمایی و پیاده روی مناسب می باشند. عموما وزن یک دوربین DSLR با لنز متوسط یا یک دوربین ویدئویی کامپکت را تحمل می کنند. طول حالت بسته آنها معمولا بیشتر از 55 سانتیمتر (22 inch) نیست. بعضی انواع سه پایه های سفری که پایه گوریلی (Gorillapod) نامیده می شوند، پایه هایی انعطاف پذیر دارند و می توان آنها را به مکان های مختلفی متصل نمود.

         سه پایه های پورتابل برای سفر، فعالیت های ورزشی و حمل و نقل طولانی مدت بسیار مناسبند خصوصا اینکه تحمل وزن قابل قبولی نیز دارند.

  4. سه پایه های حرفه ای متوسط (Medium Duty Tripods)

         این سه پایه ها در محدوده بین سه پایه های پورتابل (قابل حمل و نقل) و سه پایه های بزرگ استودیویی قرار گرفته اند. به همین علت اگر عکاسی توان بدنی مناسبی داشته باشد می تواند آنها را حمل و نقل نماید. در عکاسی طبیعت و همچنین سایر انواع عکاسی همچون عکاسی ورزشی و حتی عکاسی استودیویی بکار می روند. این سه پایه ها عموما ارتفاع مناسب با قد عکاس را فراهم می نماید. می توان بر روی سه پایه های حرفه ای متوسط، دوربین های عکاسی DSLR بزرگتر و سنگین تر را حمل نمود. شرایط آب و هوایی مختلف را به علت وزن سنگین تری که دارند به خوبی تحمل می کنند و عموما قابلیت تعویض سر (Head) را دارند. در این دسته سه پایه ها مدل هایی که از جنس فیبر کربن ساخته شده اند به وفور یافت می شود که از وزن بسیار کمتری نسبت به انواع آلومینیومی برخوردار می باشند.

  5. سه پایه های حرفه ای سنگین (Sturdy Duty Tripods)

         این نوع سه پایه ها برای استفاده در استودیو بکار می روند. عموما توسط عکاسان حرفه ای تهیه شده و برای یک منظور حرفه ای خاص در نظر گرفته می شوند. بیشتر آنها ابعاد بزرگی دارند بطوریکه بعضی از انواع آنها قابلیت حمل و نقل زیادی ندارند. عمدتا سر (Head) اختصاصی و ویژه برای اهداف حرفه ای در آنها استفاده می شود. این سه پایه ها قابلیت نصب دوربین های سنگین با فورمت متوسط و بزرگ را دارند. اگر چه در دنیای عکاسی دیجیتال تولید و استفاده از آنها محدودتر شده است.

  6.  

    مقایسه چند نمونه سه پایه بر اساس طبقه بندی انواع سه پایه

چه سه پایه ای مناسب است؟


     تجربه نشان داده است بسیاری از عکاسان تازه کار برای اولین بار به سراغ سه پایه های ارزان قیمتی می روند که می تواند برای اولین دوربین عکاسی آنها مناسب باشد. شاید یکی از دلایل اصلی این انتخاب این است که اغلب نمی دانند که آیا واقعا به سه پایه نیاز دارند یا نه و اینکه سه پایه برای فعالیت های عکاسی آنها چقدر مورد استفاده قرار می گیرد.

     این افراد معمولا بعد از گذشت یک مدت که فعالیت های عکاسی خود را گسترش دادند، لنزهای بلندتر و سنگین تر خریداری نمودند و نیازهای جدیدی احساس کردند ناگهان متوجه می شوند که سه پایه آنها پاسخگوی این موارد نیست و آنها نیاز به چیزی مقاوم تر و پایدارتر دارند. حس می کنند که لازم است در مورد انواع سه پایه، مدل های موجود، امکانات جانبی، کیفیت و قیمت سه پایه ها تحقیقات بیشتری انجام دهند. در این مرحله خیلی از این افراد اقدام به تهیه یک سه پایه مدل بالا با سر جداگانه و قیمت نسبتا بالا می نمایند که نسبت به سه پایه قبلی آنها بسیار بهتر است. اما اتفاقی که می افتد این است که پس از یکی دو سال که از این ماجرا می گذرد متوجه می شوند که آخرین خریدشان نیز خوب نبوده است چون سه پایه بسیار سنگین است و کار با آن سخت است خصوصا اینکه در سفر نیز حمل و نقل و بکارگیری آن مشکل است ...

     ذکر این داستان برای این بود که یادآوری شود قبل از خرید یک سه پایه، بهتر است با افراد خبره مشورت کرد و بر اساس نوع عکاسی و شرایط فردی خود و مزایای موجود در هر نوع سه پایه اقدام به خرید سه پایه نمود. با این کار می توانید از تلف شدن زمان و هزینه زیاد جلوگیری کنید.

     البته عکاسان دیگری نیز ممکن است داستان متفاوت دیگری داشته باشند. افرادی که از ابتدا سه پایه های ارزان قیمت تهیه نموده اند و هنوز هم از آنها راضی هستند و به خوبی کارهایشان را انجام می دهند. این افراد معمولا جزو آن دسته عکاسانی هستند که بطور مرتب از سه پایه استفاده نمی کنند و گاهی آن را بکار می برند. برعکس در خصوص عکاسانی که شدیدا و مکررا از سه پایه استفاده می کنند مثل عکاسان منظره یا عکاسان معماری، در خیلی موارد مشاهده می شود که در طول دوره کاری خود چند بار سه پایه های مختلف خریداری می کنند تا بالاخره به نتیجه دلخواه خود برسند.

     در مورد افرادی که عکاسی را بطور جدی پیگیری می کنند و ادامه می دهند، ممکن است در ابتدا با توجه به اینکه خیلی از سه پایه استفاده نمی کنند خرید یک سه پایه خوب و نسبتا گران قیمت توجیه نداشته باشد، ولی تجربه نشان می دهد بیشتر این افراد به علت خریدهای مکرر برای رسیدن به نتیجه مطلوب ، در بلند مدت خیلی بیشتر از آن مبالغ را هزینه خواهند نمود. به همین علت عکاسان خبره همانطور که خرید ابزار های خیلی گران قیمت را توصیه نمی کنند، خرید ابزار نامناسب و بی کیفیت را نیز پیشنهاد نمی نمایند.

سه پایه در بعضی انواع عکاسی مثل عکاسی ماکرو کاربرد زیادی دارد.

     چند توصیه از عکاسان خبره برای خرید سه پایه در ادامه مطلب ذکر می گردد:

  • اگر شما به تازگی و بطور جدی عکاسی را آغاز کرده اید و یک دوربین عکاسی DSLR یا بدون آینه (Mirrorless) دارید و سه پایه هم ندارید، اگر قصد کرده اید که یک سه پایه بخرید ، توصیه می شود با توجه به مطالبی که در مورد سه پایه تا حالا آموخته اید ابتدا یک سه پایه آلومینیومی با سر (Head) متصل به آن و ارزان قیمت خریداری کنید. برای اینکه لازم است حداقل مدتی در حدود شش ماه تا یکسال بگذرد که متوجه شوید چقدر از آن استفاده می کنید، آیا به نوعی عکاسی می کنید که خیلی نیازی به سه پایه ندارد، یا اینکه مثلا بیشتر در حوزه عکاسی منظره یا عکاسی ماکرو فعالیت دارید که سه پایه به شدت مورد استفاده قرار می گیرد. یک سه پایه ارزان قیمت فرصت و اطلاعات کافی را به شما می دهد که نقش واقعی یک سه پایه در نحوه عکاسی خود را درک کنید.
  • اگر در حال حاضر یک سه پایه ارزان قیمت دارید و قصد دارید سه پایه بهتری تهیه کنید، بهتر است با توجه به نوع عکاسی خود، سه پایه مورد نیاز تان را از یک سه پایه با ارتفاع مناسب که دارای سیستم آزادسازی سریع (Quick-Release System) می باشد و پایه ها و سر آن تحمل وزن دوربین و بزرگترین لنزهای شما را دارد (ترجیحا تا یک ونیم برابر بیشتر) انتخاب نمایید. نوع سر سه پایه بستگی به نوع عکاسی شما خواهد داشت. همینطور وزن کلی سه پایه بر اساس نوع عکاسی که شما انجام می دهید مهم می باشد. سه پایه های سبک تر مثل آنهایی که از جنس فیبر کربن ساخته شده اند مسلما گران قیمت ترند و وقتی ارزش هزینه کردن را دارند که سه پایه بطور مکرر و در محیط خارج منزل (Outdoor) مورد استفاده قرار می گیرد. دقت شود نوع سر سه پایه، نحوه اتصال به دوربین و همینطور نحوه اتصال به پایه ها مهم است. اگر صفحه اتصال به دوربین ضعیف باشد و یا به خوبی با ناحیه سر (Head) محکم نگردد، هنگام عکاسی خصوصا با وسایل سنگین تر ممکن است موجب ناپایداری و چرخش دوربین نسبت به موقعیت پایه ها شود.
  • سه پایه های ارزان و کم کیفیت علاوه بر مشکلات فنی، به این دلیل که معمولا از جنس مرغوبی هم ساخته نشده اند، دوام کمی دارند و در شرایط مختلفی که در هنگام عکاسی برای آنها پیش خواهد آمد زودتر صدمه می بینند بطوریکه اکثر کسانی که از این نوع سه پایه ها تهیه کرده اند پس از مدتی به علت خرابی آنها مجبور می شوند برای تهیه یک سه پایه جدید اقدام کنند.
  • قبل از خرید سه پایه خصوصا مارک های ناشناخته، حتما در محل فروشگاه، پایه های آن را تا حد ممکن باز کنید و از بالا کمی آن را به سمت زمین بفشارید و میزان ثبات آن را بر روی زمین بسنجید. همچنین آن را کمی به چپ و راست و جلو و عقب متمایل کنید و ببینید سه پایه چقدر در محل خود استقرار دارد. پس از بستن دوربین عکاسی بر روی آن، ستون مرکزی سه پایه را تا حد ممکن پایین بیاورید و نحوه استحکام دوربین را بررسی کنید، در این حالت نباید دوربین هیچ لرزشی داشته باشد.
  • در هنگام انتخاب سه پایه هر چه میزان پلاستیک بکار رفته در اجزای اصلی آن کمتر باشد بهتر است، خصوصا ناحیه سر سه پایه بهتر است پلاستیکی نباشد.
  • در نهایت این نکته مهم است که تهیه هر نوع سه پایه ای بایستی با نیاز شما و کاربردی که از آن انتظار دارید متناسب باشد.
تعدادی از علائم تجاری شرکت های سازنده سه پایه

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                     


منابع:

  1. Liz Walker (2011). The Complete Digital Photo Manual, 1th ed. Carlton Book Limited, UK.
  2. Nasim Mansurov (2017). How to choose and Buy a Tripod. Retrieve from https://photographylife.com on Oct 2.
  3. Nigel Atherton(2016). Choosing a Tripod, Retrieve from http://www.whatdigitalcamera.com on Oct 2.
  4. Gavin Hardcastle (2017). The Ultimate Guide to Buying a Tripod. Retrieve from https://digital-photography-school.com on Oct 3.
  5. Adorama (2016). Tripod Buying Guide: What Photographers Need to Know? Retrieve from www.adorama.com on Oct 3.
  6. Richard Scali (2016). Tripod Buying Guide. Retrieve from www.bhphotovideo.com on Oct 4.
  7. Tim Barribeau (2017). The Best Tripods (For Most People). Retrieve from https://thewirecutter.com on Oct 4.
تعداد بازدید از این مطلب: 268
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

کارکرد لنزها


مقایسه لنز پرایم (Prime) با لنز زوم (Zoom)


لنزهای تک کانونی یا پرایم (Prime) دارای فاصله کانونی ثابت می باشند به همین دلیل گاهی به آنها لفظ لنز ثابت (Fixed lens) نیز اتلاق می گردد. ولی لنزهای زوم (Zoom) دارای فاصله کانونی متغیر هستند. در این لنزها با چرخاندن حلقه زوم، فاصله کانونی لنز تغییر می کند. بنابراین زاویه دید و بزرگنمایی آن نیز تغییر می نماید.

در لنزهای زوم، فاصله کانونی حداقل و حداکثر لنز با دو عدد مشخص شده است. عدد کوچکتر نشان دهنده حداقل فاصله کانونی و عدد بزرگتر نشان دهنده حداکثر فاصله کانونی است که لنز می تواند داشته باشد.

در بعضی از لنزهای زوم، حداکثر اندازه روزنه دیافراگم متغیر است و با دو عدد مختلف نمایش داده می شود. در این لنزها در هر فاصله کانونی، حداکثر اندازه روزنه دیافراگم متفاوت است بطوریکه وقتی لنز بر روی کمترین فاصله کانونی تنظیم شده است، اندازه روزنه دیافراگم در بیشترین حد خود باز خواهد شد (f کوچکتر) و برعکس در فواصل کانونی بلندتر، حداکثر باز شدن روزنه دیافراگم کمتر خواهد بود(f بزرگتر).

در لنزهای زومی که کیفیت بیشتری دارند و گران قیمت تر نیز هستند، طوری طراحی شده اند که حداکثر اندازه روزنه دیافراگم آنها ثابت باشد.

چند نمونه لنز از نوع پرایم و زوم

در سالهای اخیر لنزهای زوم جایگاه بالایی در بین عکاسان حرفه ای پیدا کرده اند. پیشرفت تکنولوژی ساخت سنسورهای جدید و قابلیت عکاسی با ایزو (ISO) بالا موجب شده است که قابلیت دوربین های عکاسی افزایش یابد و مردم برای راحتی به سمت لنزهای زوم بروند.

انواع مختلفی از لنزهای زوم با قابلیت شارپنس بالا و قیمت مناسب و سیستم های تثبیت کننده تصویر(Image Stabilazer) تولید شده است. در مواردی کیفیت آنها از لنزهای پرایم با فاصله کانونی مشابه چیزی کم ندارد. با این وجود لنزهای پرایم هنوز جذابیت خود را برای عکاسان از دست نداده است.

در ادامه مطلب این دو نوع لنز را از نظر جزئیات و اختلاف هایی که با هم دارند مورد بررسی قرار خواهیم داد.

مزایای لنزهای تک کانونی( پرایم)


کیفیت (Quality)

لنزهای پرایم اصولا کیفیت تصویری بیشتری نسبت به لنزهای زوم ارایه می دهند و با آنها می توان عکس های شفاف تر، شارپ تر و دقیق تری گرفت. اگرچه با تکنولوژی های جدید، کیفیت لنزهای زوم نیز بطور قابل توجهی افزایش یافته است. البته باید دقت نمود که هر لنز پرایمی حتما دارای کیفیت بالا نیست و برعکس، همین موضوع برای لنزهای زوم صادق است. عناصر داخل لنزهای پرایم کمتر از لنز های زوم است به همین علت اختلالات ناشی از عیوب اپتیکال مثل کج نمایی رنگی (Chromatic Aberration) یا اعوجاج تصویر (Lens Distortion) در آنها کمتر است. همچنین میزان عبور نور و شفافیت تصویر در لنز های پرایم بیشتر می باشد.

تصاویر با لنزهای پرایم از شفافیت و شارپی بیشتری برخوردارند.

سرعت لنز (Speed)

یک لنز سریع که قابلیت باز شدن روزنه دیافراگم (Aperture) بزرگتری دارد، امکان دریافت نور بیشتری از داخل لنز خواهد داشت. بعضی از لنزهای پرایم دارای روزنه دیافراگم خیلی بزرگی هستند، مثلا f/1.4 یا f/1.2 که اصولا در لنزهای زوم قابل دستیابی نمی باشد. این لنزهای سریع به شما اجازه می دهند که در شرایطی که نور محیط کم است بدون استفاده از فلاش و حتی سه پایه بتوانید تصاویر شارپی ثبت نمایید.

لنزهای پرایم اصولا حداکثر اندازه روزنه دیافراگم بزرگتری نسبت به لنز های زوم دارند. به عبارتی عدد f در آنها کوچکتر از انواع زوم می باشد. بنابراین در این نوع لنزها که سریع تر هستند امکان ایجاد عمق میدان (DOF) های باریک تر نیز فراهم می باشد.

توانایی ایجاد عمق میدان باریک (Shallow depth of field) خصوصا در بعضی انواع عکاسی ها مثل عکاسی پرتره (Portrait)، برای جداکردن سوژه از پسزمینه توسط لنزهای سریع به خوبی انجام می شود. همچنین ایجاد بوکه (Bokeh) در لنزهای پرایم ساده تر و در شرایط کنترل شده تری قابل انجام می باشد.

عمق میدان باریک در عکاسی پرتره به صورت شایع بکار می رود.

جنبه های تکنیکی

هنوز خیلی از عکاسان عقیده دارند برای یادگیری و مهارت در کادربندی، انتخاب ترکیب بندی و زاویه دید بهتر، مناسب ترین کار راه رفتن و تغییر مکان عکاس است.

لنزهای زوم عکاس را تنبل می کند. با لنزهای زوم، عکاسان تمایل پیدا می کنند که به جای جابجا شدن، اقدام به زوم کردن (Zoom In) و از زوم خارج کردن (Zoom Out) لنز نمایند و این قدرت خلاقانه و توانایی های کادربندی را در آنها ضعیف می کند. ولی با استفاده از لنزهای پرایم لازم است که عکاس در خصوص راه های مختلف گرفتن یک عکس بیشتر فکر کند و سخت تر کار نماید و این به شکوفایی خلاقیت وی کمک می کند.

به همین علت در لنزهای پرایم معمولا از حداکثر قابلیت های لنز و فاصله کانونی آن بیشتر استفاده می شود.

با لنز پرایم توانایی توانایی عکاس در کادربندی، زاویه دید بهتر و انتخاب ترکیب بندی افزایش می یابد.

قیمت لنز (Price)

بیشتر لنزهای جدید تک کانونی (پرایم) بطور مشخصی از لنزهای زوم ارزان تر هستند. به این دلیل عکاسان بر اساس بودجه خود می توانند انتخاب های مختلفی داشته باشند و لنزهای با کیفیتی را تهیه کنند.

از دلایل ارزان تر بودن لنزهای پرایم این است که مواد اولیه ، قسمت های متحرک و اجزای کمتری در ساختار آنها بکار رفته است و در نتیجه هزینه ساخت آنها کمتر از انواع زوم خواهد بود.

البته قیمت یک لنز به عوامل مختلفی بستگی دارد و سازندگان لنزها هر چه کیفیت لنز بیشتر باشد، آن را گران تر عرضه می کنند. بنابراین همه لنزهای پرایم ارزان قیمت نیستند و چه بسا بعضی لنزهای پرایم قیمت های بسیار بالایی را در بازار به خود اختصاص داده اند.

اندازه و وزن لنز (Size and Weight)

اصولا لنزهای زوم به دلیل استفاده از عناصر اپتیکی بیشتر و بزرگتر بودن اندازه آنها، نسبت به لنزهای پرایم سنگین تر هستند. وزن زیاد بعضی از لنزهای زوم آنقدر زیاد است که در هنگام استفاده وقتی توسط عکاس حمل می شوند منجر به خستگی وی خواهند شد و حتی می توانند منجر به ایجاد درد گردن یا کمر شوند. به همین دلیل گاهی دیده شده است افرادی که دارای لنزهای زوم بزرگ می باشند بیشتر از اینکه آنها را با خود به عکاسی ببرند، از آنها در کمد منزل یا استودیو مراقبت می نمایند! لنزهای پرایم اندازه های کوچکتری نسبت به انواع زوم دارند و وزن آنها کمتر است و به همین دلیل حمل و جابجایی آنها نیز راحت تر است.

لنزهای زوم سنگین تر و حمل و نقل آنها دشوارتر است.

مزایای لنز زوم


علی رغم اینکه در موارد متعددی لنزهای پرایم نسبت به لنزهای زوم برتری دارند، ولی لنزهای زوم علی رغم وزن و اندازه بزرگتری که دارند، در بین مردم محبوب ترند و استفاده از آنها می تواند بسیار راحت تر باشد.

چندکاره بودن و انعطاف پذیری

مشخص ترین دلیل برای خریدن یک لنز زوم، قابلیت تغییر فاصله کانونی و تطبیق پذیری بالای آن است. لنزهای زوم اجازه می دهند با تغییر فاصله کانونی، به سرعت پرسپکتیو (Perspective) و بزرگنمایی (Magnification) تصویر را تغییر دهید.

با یک لنز زوم می توان شرایط مختلفی را مدیریت نمود. مثلا می توانید با گرداندن ساده یک حلقه بر روی لنز، در مدت زمان کمی آن را از یک محدوده واید به یک محدوده تله تنظیم کنید و نیازی به تعویض لنز نداشته باشید. بزرگنمایی سوژه را بدون اینکه از جای خود حرکت کنید تغییر دهید. در مکان هایی که امکان نزدیک شدن به سوژه وجود ندارد و یا وقت کافی برای تعویض لنز نیست، به راحتی بر روی آن زوم کنید و کادر مناسب را ببندید.

این نوع قابلیت برای خیلی از انواع سبک های عکاسی بسیار مناسب است. عکاسی از عروسی (Wedding)، عکاسی ورزشی (Sport) و عکاسی از حیات وحش (Wildlife) از این موارد هستند.

لنز های زوم در طیف های مختلفی ارائه می شوند. بعضی از آنها در محدوده واید و یا تله فوتو فواصل کانونی متغیری دارند و برخی نیز فواصل کانونی واید تا تله فوتو را شامل می شوند. لنزهای سوپرزوم (Superzoom) فواصل کانونی بسیار متغیری را از واید تا فواصل کانونی خیلی بلند ارائه می دهند.

با لنزهای زوم می توان شرایط محیطی مختلف را مدیریت نمود.

وجود تثبیت کننده تصویر (Image Stabilization)

در سیستم های پیشرفته و جدید تثبیت کننده تصویر (Image Stabilization) که عموما بر روی لنزهای زوم بکار می رود، می توان دو تا سه گام (استاپ) (Stop) از سرعت شاتر کم نمود بدون اینکه موجب لرزش دوربین و تاری تصویر گردد. در این تکنولوژی در هنگام لرزش دوربین، تعدادی از عناصر اپتیکال داخل لنز ، بر خلاف لرزش دوربین حرکت داده می شوند تا از تاری تصویر (Blur) جلوگیری کنند. اکثر برندهای سازنده دوربین عکاسی همچون کانن (Canon) و نیکون (Nikon) از این فناوری در ساخت لنزها استفاده می کنند.

البته در بعضی از لنزهای پرایم جدید نیز از سیستم تثبیت کننده تصویر استفاده شده است. همچنین بعضی از تولید کنندگان دوربین عکاسی همچون سونی (Sony) و پنتاکس (Pentax) این فناوری را در ساختمان تنه دوربین بکار برده اند و بدون توجه به نوع لنز از این فناوری بهره می برند.

قابلیت حمل و نقل

یک لنز زوم شبیه به دو یا سه لنز پرایم عمل می کند و مثل این می ماند که شما چند لنز پرایم را در قالب یک لنز حمل نمایید. گر چه لنز زوم به تنهایی وزن و اندازه (Size) بزرگتری دارد، ولی شما با استفاده از آنها فقط یک لنز که به تنه دوربین وصل شده است را حمل می کنید و لازم نیست لنزهای دیگری نیز همراه خود داشته باشید.

بنابراین نیازی نیست که یک کیف بزرگ برای حمل چند لنز پرایم همراه داشته باشید. پس برای دستیابی وسیع تر به فواصل کانونی بیشتر، می توان از یک لنز زوم به جای چند لنز پرایم استفاده نمود و در عین حال وزن کم تری نیز حمل کرد.

با استفاده از یک لنز زوم به جای چند لنز پرایم، نیازی به تعویض مکرر لنز ها و افزایش ریسک ورود گرد و خاک به داخل دوربین و بر روی حسگر (Sensor) آن وجود نخواهد داشت.

قیمت (Price)

یک لنز زوم معمولا قیمت بیشتری از لنز پرایم دارد، ولی خرید چند لنز پرایم که بتوان با آنها فواصل کانونی که توسط یک لنز زوم قابل دستیابی است را فراهم کند، جمعا نیاز به صرف هزینه بیشتری خواهد داشت.

از یک لنز زوم می توان به جای چند لنز پرایم استفاده نمود.

انتخاب لنزهای پرایم و زوم


عکاسان تازه کار عموما در انتخاب یک لنز زوم یا یک لنز پرایم دچار سرگردانی می شوند. هر کدام از آنها مزایا و معایبی دارد که گاهی انتخاب را دچار مشکل می کند. عوامل مختلفی وجود دارد که بر اساس آنها بین لنز زوم و پرایم بتوان یکی را انتخاب کرد.

چیزی که از همه مهمتر است اینکه سبک عکاسی شما چیست و برای عکس هایی که مورد نظر شماست چه نوع لنزی مناسب تر است. هر یک از این نوع لنزها کاربردهای مختلفی می توانند داشته باشند. افرادی هستند که یک لنز همه کاره سوپرزوم (Superzoom) را ترجیح می دهند و گروهی نیز اصلا سراغ لنزهای زوم نمی روند.

بودجه مورد نظر برای خرید لنز، نیاز به قابلیت حمل لنز در مکانهای خاص یا مسافت های زیاد، نیاز به استفاده از فواصل کانونی مختلف، کیفیتی که از لنز انتظار می رود و همچنین شرایطی که در آن عکاسی انجام می شود، همه از عواملی است که در انتخاب لنز مناسب برای شما باید در نظر گرفته شود.

در اثر زمان و تمرین زیاد وقتی که فرد مهارت های لازم برای کنترل نور و گرفتن عکس در شرایط مختلف را کسب نمود، خواهد دید علی رغم محدودیت هایی که هر کدام از این لنزها دارند ولی هر دو نوع آنها امکان ایجاد خلاقیت و خلق تصاویر بدیع را خواهند داشت.

رویکرد خیلی از عکاسان این است که در شرایط مختلف و بر حسب نوع عکسی که می خواهند بگیرند از هر دو نوع لنز پرایم و زوم استفاده می کنند.

در اثر زمان و تمرین زیاد امکان ایجاد خلاقیت و خلق تصاویر بدیع بوجود می اید.

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری              


منابع:

  1. Romanas Naryskin (2018). Prime vs Zoom Lenses, Retrieve from http://photographylife.com on Feb 20.
  2. Daren Rowse (2018). Prime or Zoom Lenses, Which are Best? Retrieve from http://digital-photography-school.com on May 21.
  3. Josh (2018). Prime vs Zoom Lenses. Retrieve from http://expertphotography.com on May 24.
  4. Kunal Malhotra (2018). Prime versus Zoom Lenses: Which Lens to Use and Why? Retrieve from http://digital-photography-school.com on May 24.
  5. Cole Joseph (2018). Prime vs Zoom Lenses: Top 7 Reasons to use Primes Lenses. Retrieve from www.colesclassroom.com on May 24.
  6. Chris Roberts (2018). Prime and Zoom Lenses. Retrieve from www.digital-slr-guide.com on May 24.
تعداد بازدید از این مطلب: 210
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

روشهای انجام عکاسی پرشی (Jumping Photography)


عکاسی از افراد در حال پریدن (Jumping Photography) در عکاسی پرتره ، عروسی و یا عکاسی از شخصیت های هنری و معروف بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. سابقه شهرت این نوع عکاسی به نیمه اول قرن بیستم می رسد.

فیلیپ هالزمن ( Philippe Halsman) عکاسی امریکایی بود که این نوع وضعیت (Pose) را در سالهای میانه قرن بیستم به شهرت رسانید. وی با این سبک عکس های زیادی از مشاهیر هنر و سینما گرفت. فیلیپ هالزمن عقیده داشت با این روش می توان شخصیت واقعی افراد را به نمایش گذاشت. او با این رویکرد، اصطلاح پرش شناسی (Jumpology) را ابداع کرد. اصولا عکاسی پرشی با جنبه هایی از شوخی و طنز همراه است.

نمونه عکس های فیلیپ هالزمن از شخصیت های مشهور.

آماده سازی سوژه قبل از گرفتن عکس

هنگام پرش، اکثر افراد حالت صورت خود را تغییر می دهند و عضلات آن را به شکل فشرده نگه می دارند. حتی ممکن است چهره آنها به صورت شکلک درآید.

قبل از شروع به عکاسی، سوژه را توجیه کنید که هنگام پرش سعی کند حالت چهره اش را معمولی نگه دارد، انگار در جایی نشسته است یا مثلا به نقطه ای خیره شده است. اگر چه این موضوع، نکته ساده ای است ولی در کیفیت عکس نهایی اثر بسیار زیادی دارد.

اگر فرد نتوانست که حالت معمولی به چهره اش بدهد، او را تشویق کنید که بخندد. این کار حالت سبکبالی را در تصویر تداعی می کند.

هنگام پرش اکثر افراد حالت صورت خود را تغییر می دهند.

به جای اینکه فرد به صورت مستقیم به هوا بپرد، او را تشویق کنید که هنگام پرش حرکات خلاقانه از خود نشان دهد.

این کار کمک می کند سوژه بیشتر به شکل شناور دیده شود تا در حال پرش. سوژه می تواند در حالت های مختلف پرش کند همچون مسیر مستقیم به سمت بالا، حالت تمایل به یک سمت، پرش با یک پا یا با جفت پاها و یا هر شکل دیگری که به موقعیت قرارگیری سوژه در هوا حالت جذابی بدهد.

فرد را تشویق کنید هنگام پرش حرکات خلاقانه از خود نشان دهد.

عکاسی پرشی را می توان برای گروهی از افراد نیز انجام داد. در این موارد بهتر است چیدمان قرارگیری افراد و نحوه پرش آنها را از قبل مشخص کنید تا هنگام پرش، تک تک آنها در موقعیت مناسبی قرار داشته باشند و نتیجه کار جذاب تر باشد. قبل از شروع عکاسی به کادر تصویر توجه کنید که سطح مناسبی از محیط را شامل شود.

در این موارد همزمانی پرش توسط همه افراد مهم است. می توانید یکی از خود آنها را به عنوان هماهنگ کننده تعیین کنید که با شمارش معکوس لحظه پریدن را تعیین کند.

یک نمونه پرش گروهی در عکاسی پرشی

تنظیمات دوربین عکاسی

با توجه به سوژه و موقعیت پرشی مورد نظر، محل مناسبی برای استقرار دوربین عکاسی در نظر بگیرید. اگر امکانش بود بهتر است از سه پایه استفاده شود.

در زاویه پایین تری نسبت به سوژه قرار گیرید. در این حالت به نظر می رسد که فاصله بیشتری بین سوژه و زمین وجود دارد.

وضعیت عکاس معمولا به صورت نشسته یا چمباتمه مناسب تر است. هر چه نزدیک تر به سوژه باشید، احساس پرش بلند تری در تصویر ایجاد می شود.

به ترکیب بندی مورد نظر فکر کنید و بطور آزمایشی صحنه را در چشمی دوربین (منظره یاب) کادربندی کنید. مشخص کنید از چه زاویه ای در مقابل سوژه قرار بگیرید.

هر چه نزدیک تر به سوژه باشید، احساس پرش بلند تری در تصویر ایجاد می شود.

معمولا تنظیمات دوربین شبیه به گرفتن پرتره انجام می شود. این کار موجب می شود که نمایش پرش فرد تشدید شده و سوژه در تصویر برجستگی داشته باشد.

سطح فوکوس دوربین را با پیش بینی محل قرارگیری سوژه تعیین کنید. معمولا از سیستم فوکوس خودکار (Auto Focus) دوربین استفاده می شود. گر چه بعضی عکاسان دوربین را بر روی سه پایه قرار می دهند و ناحیه پرش سوژه را بطور دستی فوکوس می کنند تا از تغییر احتمالی نقطه فوکوس حین عکاسی بپرهیزند.

بکار بردن حالت پیوسته شاتر (Continuous) این امکان را فراهم می کند که از ابتدای بلند شدن سوژه از زمین تا بالا رفتن و دوباره پایین آمدن، تصاویر مختلفی ثبت شود و بتوانید بعدا بهترین تصویر را از میان آنها انتخاب کنید.

برای منجمد کردن (Freeze) تصویر از سرعت های بالای شاتر ( حدود 1/400 ثانیه و بالاتر) استفاده شود. برای این کار لازم است نور کافی وجود داشته باشد. می توان از فلاش استفاده کرد تا امکان منجمد کردن تصویر بیشتر فراهم شود.

اندازه روزنه دیافراگم (Aperture) به اندازه ای باشد که سوژه کاملا در عمق میدان تصویر قرار گیرد. به عنوان مثال اندازه f/5.6 و بالاتر می تواند مناسب باشد. در صورتیکه نور کافی باشد، می توان از عمق میدان های بزرگتری نیز استفاده کرد.

برای منجمد کردن حرکت سوژه از سرعت های بالاتر شاتر استفاده شود.

چند نکته کاربردی

  • با سیستم فوکوس خودکار دوربین (Auto Focus) می توان ابتدا فوکوس را بر روی سوژه انجام داد. اگر سوژه در محل قرارگیری خود و در همان امتداد به هوا بپرد بطوریکه سطح فوکوس به هم نخورد، یک روش این است که ابتدا بر روی سوژه فوکوس نموده و دکمه شاتر را تا نیمه فشار دهید یعنی یک حالت پیش فوکوس (Pre-focusing) انجام دهید و پس از پرش سوژه، درادامه دکمه شاتر را برای گرفتن عکس تا آخر بفشارید.
  • گفتن شمارش معکوس از 3 تا 1 برای شروع پرش و عکاسی، بهتر است توسط سوژه انجام شود. این کار برای سوژه آرامش بیشتری ایجاد می کند.
  • در هنگام عکاسی پرشی این آمادگی را داشته باشید که در بار اول نتیجه مطلوب بدست نیاورید. دلسرد نشوید و دوباره مراحل عکاسی را تکرار کنید تا وقتی که عکس مورد نظرتان را ثبت کنید.
  • هر وقت نتایج حاصل از عکاسی مطلوب نبود، آماده باشید که تنظیمات دوربین را تغییر دهید و یا از محل خود جابجا شده و زوایای جدیدی برای ثبت عکس انتخاب کنید.
عکاسی پرشی گروهی در شرایط ضد نور

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری               


منابع:

  1. Candice Stringham (2014). 9 Tips For Better Jumping Photos, Retrieve from http://www.abeautifulmess.com on Aug 14.
  2. Unknown (2010), How To Take Jumping Photos, Retrieve from https://photographyicon.com on Aug 14.
  3. Abrams (1986), Halsman Photos, Retrieve from http://philippehalsman.com on Aug 14.
  4. Tanya Puntti (2016). How to photograph people jumping, Retrieve from www.slrphotographyguide.com on Aug 14.
  5. Jeanette D. Moses (2016). The Fine Art of the Jumping Photo: Philippe Halsman's Jumpology, Retrieve from www.americanphotomag.com on Aug 14.
  6. Vivienne McMaster (2016). How to take Amazing Jumping Photos, Retrieve from www.viviennemcmasterphotography.com on Aug 15.
تعداد بازدید از این مطلب: 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

کارکرد لنزها


علائم اختصاری حک شده بر روی لنزها (Lens Abbreviations)


بر روی لنز دوربین های عکاسی علائم اختصاری (Lens Abbreviations)، اعداد و حروف خاصی نوشته شده است که هر یک از آنها به مشخصه ویژه ای از لنز اشاره دارند. برای کاربران دوربین های عکاسی خصوصا دوربین هایی که قابلیت تعویض لنز دارند مثل دوربین های DSLR و بدون آیینه (Mirrorless) دانستن این علایم لازم است. با کمک این علائم می توان به مشخصات، امکانات و توانایی های لنز مورد نظر دست یافت و در انتخاب یا استفاده از آنها بکار برد.

بعضی از این علائم اختصاری در لنزهایی که توسط شرکت های مختلف ساخته می شود بطور یکسان مورد استفاده قرار می گیرد و در مواردی برای نمایش خصوصیت ویژه ای در یک لنز، هر شرکت برای خود از یک علامت اختصاصی استفاده می کند. در ادامه به علایم مورد استفاده بر روی لنز ها و علائم اختصاصی شایعترین برندهای سازنده لنز برای دوربین های عکاسی می پردازیم.

 

فاصله کانونی(Focal Length)

فاصله کانونی لنز (Focal Length) که از مشخصه های اصلی آن می باشد، به صورت عدد و با واحد میلیمتر (mm) معمولا بر روی بدنه لنز ها و همچنین در قسمت جلو آنها حک شده است. در لنز های پرایم (Prime) فاصله کانونی به صورت یک عدد نمایش داده می شود که علامت اختصاری میلیمتر به صورت mm در دنبال آن نوشته شده است. مثلا 50mm یا 85mm در لنزهای زوم (Zoom) که فاصله کانونی متغیر دارند، دو عدد که نشان دهنده حداقل و حداکثر فاصله کانونی لنز است بر روی آن ثبت شده است. به عنوان مثال، 24-105mm به معنی آن است که فاصله کانونی لنز از 24mm تا 105mm قابل تغییر می باشد. یا مثلا 16-35mm یا 100-400mm که نشان دهنده محدوده فواصل کانونی لنز مورد نظر می باشند.

نمایش فاصله کانونی لنز بر روی دو نمونه لنز پرایم و زوم

 

حداکثر اندازه روزنه دیافراگم (Maximum Aperture)

حداکثر اندازه روزنه دیافراگم (Maximum Aperture) نشان دهنده حداکثر محدوده ای است که دیافراگم لنز قابل باز شدن است. این اندازه که به آن عدد f لنز نیز می گویند به صورت یک عدد کسری نمایش داده می شود که صورت کسر عدد 1 و مخرج آن یک عدد که مشخص کننده نسبت کوچکی یا بزرگی دهانه روزنه دیافراگم است، می باشد. مثلا 1:2.8 یا 1:4 هر چه عدد مخرج کسر کوچکتر باشد یعنی حداکثر بازشدن روزنه دیافراگم در آن لنز بیشتر است. بنابراین لنزی که عدد f آن 1:1.4 است نسبت به لنزی که عدد f آن 1:4 است، قابلیت باز شدن روزنه دیافراگم بیشتری دارد. هر چه عدد f لنز کوچکتر باشد، اصطلاحا آن لنز سریعتر (Fast) است.

در لنزهای پرایم اصولا حداکثر اندازه روزنه دیافراگم (Maximum Aperture) به شکل یک عدد کسری واحد نمایش داده می شود، مثلا 1:2.8

در بعضی لنزهای زوم، با تغییر در فاصله کانونی، میزان حداکثر باز شدن دیافراگم تغییر می کند. به عبارتی این نوع لنزها هرچه به طرف فواصل کانونی بلندتر، زوم شوند، میزان حداکثر اندازه روزنه دیافراگم کاهش می یابد و بنابراین مخرج کسری عدد f آنها بزرگتر می شود. در این نوع لنزهای زوم حداکثر اندازه روزنه دیافراگم در فواصل کانونی مختلف ثابت نمی باشد و برای نشان دادن این موضوع بر روی بدنه لنز با دو عدد در مخرج کسر، حداکثر اندازه روزنه دیافراگم در شرایط تنظیم لنز بر روی حداقل و حداکثر فاصله کانونی مشخص شده است.

مثلا 1:3.5-5.6 یعنی در واید ترین حالت لنز، عدد f لنز 1:3.5 و در حداکثر زوم آن 1:5.6 می باشد.

در بعضی لنزهای زوم، ساختمان اپتیکال آنها طوری طراحی شده ست که اندازه عدد f در محدوده فاصله کانونی زوم لنز ثابت بماند. یعنی با تغییر فاصله کانونی، عدد f تغییر نمی کند. این نوع لنز های زوم عموما لنزهای گران قیمت تری نسبت به انواع دیگر می باشند.

 

نمایش حداکثر اندازه روزنه دیافراگم بر روی دو نمونه لنز

 

فوکوس خودکار لنز (Autofocus)

اکثر لنزها دارای سیستم فوکوس خودکار هستند و در خیلی از آنها کلیدی برای فعال کردن این سیستم بر روی بدنه لنز تعبیه شده است. با تغییر کلید، حالت لنز بین سیستم دستی (Manual Focus) و خودکار(AutoFocus) تغییر می کند.

در لنز های ساخت شرکت های کانن (Canon) و سونی (Sony) ، فوکوس خودکار با حروف AF و سیستم دستی با MF مشخص شده است. در لنزهای ساخت شرکت نیکون (Nikon) علائم مورد استفاده برای فوکوس خودکار و دستی به ترتیب A و M می باشد.

اکثر لنزهای ساخت سایر شرکت های سازنده لنز و دوربین عکاسی که دارای کلید تبدیل سیستم اتوفوکوس به سیستم دستی می باشند نیز از علائم مشابهی استفاده می کنند.

کلید تغییر فوکوس لنز بین دو حالت خودکار و دستی در دو نمونه لنز

 

سیستم تثبیت کننده تصویر (Image Stabilizer)

سیستم تثبیت کننده تصویر (Image Stabilizer)، سیستمی است که بر روی برخی از لنزها و یا بدنه دوربین عکاسی قرار داده می شود تا اثرات نامطلوب حرکت دوربین و لرزش دست و تاری ناشی از آن را کاهش دهد و معمولا وقتی که از سرعت های پایین شاتر و بدون سه پایه از دوربین استفاده می شود بیشتر بکار می رود. در لنزهای با فاصله کانونی بلندتر که زاویه دید کوچکتری ایجاد می کنند و احتمال لرزش دوربین در عکاسی روی دست افزایش می یابد، کاربرد این سیستم بیشتر است.

علائم نمایش دهنده سیستم تثبیت کننده تصویر در چند نمونه لنز

سیستم تثبیت کننده تصویر که با عنوان لرزش گیر اپتیکال نیز خوانده می شود معمولا بر روی لنزهایی که دارای این سیستم باشند با حروف ویژه ای مشخص شده است. مثلا در لنزهای کانن (Canon) با علامت IS (مخفف Image Stabilizer) و در لنزهای نیکون (Nikon) با علامت VR (مخفف Vibration Reduction) نمایش داده می شوند. در اکثر دوربین های DSLR و بدون آیینه شرکت سونی (Sony) سیستم های تثبیت کننده تصویر در داخل بدنه دوربین تعبیه شده است و در ساختمان لنز نمی باشد. ولی در بعضی از انواع دوربین های این شرکت که در داخل لنز از سیستم مذکور استفاده شده است با علامت OSS (مخفف Optical Steady Shot) مشخص گردیده است.

در جدول زیر تعدادی از علائم اختصاری بکار رفته توسط شرکت های مختلف سازنده لنز را ملاحظه می کنید:

تعدادی از علایم اختصاری مورد استفاده توسط شرکت های سازنده لنز برای نمایش وجود سیستم تثبیت کننده تصویر در داخل لنز

 

اندازه قطر فیلتر(Filter size )

اندازه قطر فیلتر در لنزها نشان دهنده اندازه قطر دهانه لنز است. در هر لنز می توان فقط از فیلترهایی استفاده کرد که اندازه آنها با اندازه دهانه لنز برابر است و قابلیت اتصال بر روی لنز را دارا هستند.

اندازه فیلتر بر روی لنزها معمولا به میلیمتر و در کنار حرف فی (ϕ) یونانی حک شده است. مثلا ϕ58mm به این معنی است که اندازه قطر دهانه لنز 58 میلیمتر می باشد. معمولا در لنزهای سریع تر و با کیفیت تر که عبور نور بیشتری از دهانه لنز انجام می شود ، اندازه دهانه لنز نیز بزرگتر است.

نمایش اندازه قطر فیلتر بر روی دو نمونه لنز

 

لنزهای ساخته شده برای دوربین های تمام کادر (Full Frame)

با توجه به تنوع زیاد در تولید دوربین های عکاسی تمام کادر (Full Frame) و دوربین هایی که سنسورهای کوچکتر از تمام کادر دارند (Crop Sensor)، لنزهای ویژه ای برای هر دو نوع این دوربین ها ساخته شده است. در طراحی این لنزها متناسب با سطح سنسور، اندازه دهانه پشت لنز متفاوت می باشد بطوریکه در لنزهای مختص دوربین های تمام کادر، این اندازه بزرگ تر است. در اکثر لنزها برای مشخص کردن نوع لنز مورد استفاده در دوربین های تمام کادر و کراپ سنسور (Crop Sensor) از علائم اختصاری استفاده می شود.

اصولا لنزهای فول فریم قابلیت استفاده در دوربین های کراپ سنسور را دارا هستند بدون اینکه مشکلی بوجود آید ولی اگر از لنزی که برای دوربین های کراپ سنسور طراحی شده است بر روی دوربین فول فریم استفاده شود، به علت کوچک بودن دهانه پشت لنز، قسمتی از سنسور دوربین پوشش داده نمی شود و ناحیه سیاه رنگی در اطراف تصویر تشکیل می شود. بنابراین لنزهای مذکور مناسب استفاده بر روی دوربین های فول فریم نمی باشند.

در اکثر شرکت های تولید کننده لنز، اگر لنز برای استفاده در دوربین عکاسی فول فریم طراحی شده باشد، علائم اختصاری ویژه ای بر روی آن حک می گردد. به عنوان مثال لنز فول فریم برای دوربین های کانن با علامت EF و برای نیکون با علامت FX مشخص می شوند.

در جدول زیر تعدادی از شایعترین علائم اختصاری مورد استفاده را ملاحظه می فرمایید.

علایم اختصاری نشان دهنده لنزهای طراحی شده برای دوربین های تمام کادر در تعدادی از شرکت های سازنده لنز

 

لنزهای ساخته شده برای دوربین های با سنسور برش خورده (Crop Sensor)

وقتی که یک لنز برای دوربین های کراپ سنسور ساخته می شود، معمولا با استفاده از علائم اختصاری بر روی آن نشان داده می شود. مثلا در لنزهای کانن با علامت EF-S ، در لنزهای نیکون با علامت DX و در انواع ساخت شرکت سونی با علامت DT مشخص می گردد. در جدول زیر تعدادی از شایعترین آنها ذکر شده است.

علایم اختصاری نشان دهنده لنزهای طراحی شده برای دوربین های کراپ سنسور در تعدادی از شرکت های سازنده لنز

 

در لنز های مختص دوربین های کراپ سنسور، در بعضی مدل ها مثل انواعی که ساخت شرکت کانن می باشد، این لنزها را طوری طراحی می کنند که قابل اتصال به دوربین های فول فریم نمی باشند. در بعضی دیگر از مدل ها مثل لنزهای نیکون، این لنزها قابلیت اتصال به دوربین های فول فریم را دارند ولی باید دوربین بر روی حالت (Mode) تعریف شده ای تنظیم شود که فقط یک قسمت مرکزی از سنسور دوربین (شبیه به حالت کراپ شده) فعال می گردد و عکس نهایی با رزولوشن کمتر (و سطح کوچکتر) در دوربین ثبت می شود.

علایم مشخص کننده لنز دوربین های تمام کادر و کراپ سنسور در چند نمونه لنز

 

موتور اولتراسونیک

برای انجام فوکوس خودکار (Autufocus) در داخل بعضی لنزها موتوری تعبیه شده است که با انجام جابجایی در عناصر اپتیکی داخل لنز عمل فوکوس را انجام می دهد. موتورهای اولتراسونیک نوعی از این موتورها هستند که سریعتر فوکوس می کنند و بی صداتر می باشند. قیمت این لنزها معمولا بیشتر از انواع مشابه می باشد.

دو نمونه علامت اختصاری مشخص کننده وجود موتور اولتراسونیک در لنز

 

 

علامت اختصاری مشخص کننده موتور اولتراسونیک عموما بر روی بدنه لنز نوشته می شود. مثلا علامت اختصاری بکار رفته در لنزهای کانن USM (مخفف Ultrasonic Motor) است. در لنزهای قدیمی تر نیکون از علامت SWM (مخفف Silent Wave Motor) و در مدل های جدیدتر از علامت AF-S (مخفف Silent Wave Motor) استفاده می شود. در لنزهای سونی از علامت اختصاری SSM (مخفف Super Sonic Motor ) برای نمایش وجود موتورهای اولتراسونیک در لنز استفاده می گردد.

در جدول زیر تعدادی از این علائم را که توسط شرکت های مختلف سازنده لنز استفاده می شود، ملاحظه می فرمایید.

علایم اختصاری نشان دهنده وجود موتور اولتراسونیک در تعدادی از شرکت های سازنده لنز

 

لنزهایی که از شیشه های low Dispersion استفاده می کنند.

شیشه همه عدسی ها مقداری پراکندگی (Dispersion) در نور ایجاد می کنند. این امر منجر به جدا شدن طول موج های نوری مختلف و در نتیجه شکستن نور به پرتوهای رنگی متفاوت خواهد شد و در نتیجه در تصویر نهایی کجراهی رنگی (Chromatic Aberration) بوجود می آید. کجراهی رنگی موجب کاهش در شارپنس، دقت رنگی و تفکیک پذیری (Resolution) تصویر می شود.

عدسی هایی که از شیشه های با خاصیت low Dispersion یا کاهش پراکندگی ساخته می شوند، می توانند کجراهی رنگی را به حداقل برسانند.

بر روی این نوع لنزها علائم اختصاری ویژه ای ثبت می شود تا وجود این سیستم کاهنده اختلالات رنگی برای مصرف کنندگان مشخص گردد. مثلا در لنزهای ساخت کانن، نیکون و سونی با حروف ED ، در سیگما با SLD و در تامرون با LD نمایش داده می شود. در جدول زیر تعدادی از این علائم اختصاری که در شرکت های مختلف برای نشان دادن لنزهای low Dispersion مورد استفاده قرار می گیرد آمده است.

علایم اختصاری مشخص کننده لنزهای low Dispersion در تعدادی از شرکت های سازنده لنز

 

لنزهای ویژه و حرفه ای (Professional Grade)

اکثر شرکت های تولید کننده لنز، برای مشتریان حرفه ای خود لنزهایی با کیفیت اپتیکی و ویژگی های ساختاری بالاتر ارائه می دهند. این لنزها عموما از عناصر اپتیکال با کیفیت تر، بدنه مقاوم تر، امکانات الکترونیکی و فیزیکی بهتر ساخته شده اند و در نهایت با قیمت بسیار بیشتری نیز به مشتریان ارائه می گردند.

هر کدام از شرکت های سازنده لنز برای نشان دادن این رده از لنزهای خود از علائم اختصاری و یا طراحی متفاوتی بر روی بدنه لنز استفاده می کند. مثلا در لنزهای کانن، یک نوار قرمز رنگ باریک در ناحیه جلوی بدنه لنز به دور آن کشیده شده است و علاوه بر آن حرف L نیز در مشخصات لنز نمایش داده می شود. یا در برند نیکون، لنزهای با کیفیت تر ، با یک نوار طلایی که بر روی بدنه لنز کشیده شده است مشخص می گردد. شرکت سونی با حرف G ، شرکت سیگما با EX و شرکت تامرون با SP آن را مشخص می کنند.

در جدول زیر تعدادی از حروف و علائم اختصاری مورد استفاده برای مشخص کردن لنزهای حرفه ای و با کیفیت بالا توسط شرکت های مختلف نمایش داده شده است.

 

علایم اختصاری مشخص کننده لنزهای ویژه و حرفه ای در تعدادی از شرکت های سازنده لنز

 

علائم و نشانه هایی که بر روی لنزهای دوربین عکاسی حک می شوند و در بخش های بالا توضیح داده شد، در واقع شامل شایع ترین و پر کاربرد ترین انواع آنها می باشند که اکثرا توسط شرکت های سازنده لنز مورد استفاده قرار می گیرند. ولی در مواردی علائم و نشانه های دیگری نیز بر روی بدنه لنزها حک می گردد که بر اساس شرکت سازنده از معنا و مفهوم متفاوتی برخوردار می باشند.

مثلا وجود حرف G بر روی لنزهای نیکون (Nikkor lens) نشان دهنده این است که آن لنز به یک موتور الکترونیکی کنترل کننده دیافراگم مجهز می باشد. وجود حرف N بر روی لنزهای نیکون به معنی وجود پوشش نانوکریستال بر روی عناصر اپتیکال لنز است. علامت اختصاری STM در لنزهای کانن نشان دهنده این می باشد که آن لنز دارای موتور پله ای (Stepper Motor) است که در هنگام فیلمبرداری کاربرد زیادی دارد. یا وجود عبارت Macro مشخص می کند که نوع لنز مورد نظر ماکرو است.

از این نوع علائم اختصاری، می توان موارد مختلف دیگری نیز در انواع برندهای لنز مشاهده نمود.

توصیه می شود هنگامی که قصد تهیه یا استفاده از یک لنز جدید را دارید، با استفاده از اطلاعاتی که در بالا شرح داده شد، مشخصات اصلی لنز مورد نظر خود را بررسی و با سایر لنزهای مشابه مقایسه نمایید تا بتوانید به راحتی به مشخصات لنز مورد نظر خود پی برده و بهترین انتخاب را داشته باشید.

در صورتیکه شما از کاربران حرفه ای لنزهای عکاسی می باشید، لازم است برای دستیابی به بیشترین اطلاعات، سایر علائم و مشخصات مندرج بر روی لنز و سایر موارد ذکر شده در دفترچه راهنمای آن را نیز بررسی و مورد توجه قرار دهید.

 


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری   


منابع:

  1. Matt Golowczynski (2017). Brand-by-brand guide to image stabilization. Retrieve from www.techradar.com on Jun 21.
  2. Jim Harmer (2018). A Simple Guide to the Numbers and Acronyms on Your Lenses. Retrieve from https://improvephotography.com on Jun 26.
  3. Gil De Sousa (2018). Manufacturer's abbreviations explained. Retrieve from https://lenstests.com on Jun 26.
  4. Editors (2017). The Complete Tamron, Sigma, Sony, Nikon and Canon Lens Abbreviations and Acronyms. Retrieve from https://xlightphotography.com on Jun 3.
  5. Ian Burley (2015). Low-dispersion lens element: What is it and how does it work? Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Jun 26.
  6. • Dustin Olsen (2018). What is an EF lens? Retrieve from https://improvephotography.com on Jun 26. • Romanas Naryskin (2018). Canon Lens Abbreviations. Retrieve from https://photographylife.com on Apr 25.
تعداد بازدید از این مطلب: 534
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : دو شنبه 18 تير 1397
نظرات

نحوه پیدا کردن مردمک ورودی (Entrance Pupil) یا نقطه گرهی(Nodal Point) در لنز


عکس پانوراما، تصویری وسیع یا گسترش یافته از دو یا چند عکس متوالی است. در عکاسی پانوراما (Panorama) لازم است عکس های متوالی طوری گرفته شوند که بتوان آنها را با کیفیت خوب به هم چسباند. برای اینکه تصاویر گرفته شده در هنگام ویرایش تصویر نهایی پانوراما در نرم افزار بتوانند کاملا با یکدیگر تطبیق داشته باشند بایستی چرخش دوربین حول محوری صورت بگیرد که از محل مردمک ورودی (Entrance Pupil) یا نقطه بدون خطای انطباق (No-Parallax Point) یا NPP می گذرد. به این نقطه بطور اشتباه نقطه گرهی (Nodal Point) نیز گفته می شود.

ابتدا در مورد خطای انطباق توضیحاتی ارائه می گردد و سپس به تعریف مردمک ورودی و نتایج استفاده از آن در عکاسی پانوراما خواهیم پرداخت.

 

خطای انطباق یا پارالکس (Parallax Error)

برای شروع یک آزمایش انجام دهید. یک جسم کوچک مثل یک قلم را در مقابل خود بگیرید و نگاه خود را بر روی پسزمینه صحنه روبرو فوکوس کنید. اگر شما سر خود را به راست یا چپ بچرخانید، خواهید دید که موقعیت قلم که نزدیک به شماست نسبت به ناحیه پسزمینه تصویر تغییر می کند و جابجا می شود. به این پدیده عدم انطباق (Parallax) گفته می شود. حال اگر به جای چشم شما، دوربین عکاسی قرار داشت و با این شرایط دو تصویر از صحنه مقابل خود می گرفتید، در عکس های بدست آمده می دیدید که اجزای پیشزمینه و پسزمینه در صحنه مقابل نسبت به هم عدم انطباق دارند و امکان قراردادن آنها بر روی یکدیگر و تطبیق آنها در نرم افزار وجود نخواهد داشت. نمونه ای از این مثال را در تصویر زیر مشاهده می فرمایید.

با چرخش سر به سمت راست و چپ، قلمی که در مقابل چشم گرفته اید به چپ و راست جابجا می شود.

در عکس های متوالی که به طور معمول در عکاسی پانوراما گرفته می شود، لازم است حداقل یک سوم از هر عکس با عکس قبلی و بعدی خود تطبیق داشته باشد تا توسط نرم افزار بطور دقیق به یکدیگر چسبانده شوند.

در هنگام چسباندن دو عکس متوالی بایستی این دو عکس از یک نقطه دید یکسان عکاسی شده باشند و در عین حال پرسپکتیو تصاویر با یکدیگر تفاوت نداشته باشد.

اگر در تصاویری که برای ایجاد پانوراما گرفته می شوند، در نواحی مشترک عکس ها، راستای عناصر تصویر نسبت به هم یکسان نباشد و در هر عکس با عکس بعدی تفاوت داشته باشد، در هنگام چسباندن عکس ها در نرم افزار، کاملا بر روی یکدیگر تطبیق نخواهند داشت و در پیوستگی تصویر نهایی اختلال ایجاد می شود بطوریکه ممکن است راستای خطوط موجود در صحنه یا امتداد آنها، در تصویر نهایی شکسته شود و یا عدم پیوستگی پیدا کنند. این عدم تطبیق معمولا در مناطقی از تصویر که خطوط هندسی داشته باشد بیشتر دیده می شود. به این عدم تطبیق در نواحی مشترک عکس های پانوراما، اصطلاحا خطای انطباق یا پارالکس (Parallax Error) گفته می شود.

در خطای انطباق، راستای خطوط موجود در صحنه یا امتداد آنها در تصویر نهایی شکسته می شود. (محل نمایش داده شده با پیکان های زرد رنگ)

 

مردمک ورودی (Entrance Pupil)

مردمک ورودی (Entrance Pupil) تصویر اپتیکی روزنه دیافراگم لنز است که از ناحیه جلوی لنز دیده می شود.

در مقابل آن، در ناحیه پشت لنز (محل اتصال به تنه دوربین) تصویر اپتیکی روزنه دیافراگم به نام مردمک خروجی (Exit Pupil) نامیده می شود.از نظر فیزیکی، مردمک ورودی محل تلاقی زاویه دید لنز (Angle of View) است.

بنابراین اگر از جلوی لنز به داخل آن نگاه کنید، تصویر دیافراگم را خواهید دید. محل این تصویر در روی بدنه لنز، مشخص کننده محل مردمک ورودی لنز است.

تصویر روزنه دیافراگم که از جلو لنز دیده می شود، نشان دهنده محل مردمک ورودی لنز است.

حال اگر از لنز زوم استفاده کنید، خواهید دید که با تغییر فاصله کانونی لنز (تغییر زوم)، محل مردمک ورودی نیز در داخل لنز تغییر می کند. بطوریکه هر چه آن را زوم کنید (Zoom in) سطح تصویر دیافراگم یا همان مردمک ورودی به سمت داخل حرکت می کند. بنابراین در لنزهای زوم، سطحی که مردمک ورودی در آنجا واقع شده است ثابت نیست و با تغییر فاصله کانونی لنز، جای آن هم تغییر می کند

این نقطه در عکاسی پانوراما بسیار مهم است زیرا دوربین عکاسی بایستی حول محوری که بطور عمودی از این نقطه می گذرد بچرخد تا عکس های بدست آمده قابلیت چسبیدن و انطباق با یکدیگر را بطور کامل داشته باشند، بدون اینکه خطای پارالکس اتفاق افتد.

بر اساس نحوه طراحی لنز، این نقطه می تواند در نواحی مختلف لنز یا حتی در جلو یا پشت لنز واقع شده باشد. معمولا مردمک ورودی در لنزهای واید تر به ناحیه جلوی لنز نزدیک تر است و هر چه فاصله کانونی لنز بیشتر می شود، در محور اپتیک لنز به سمت عقب تر حرکت می کند. البته در بعضی لنزهای زوم که فرمول اپتیکال پیچیده ای دارند، الزاما به این صورت نیست و ممکن است محل مردمک ورودی از نظم مشخصی پیروی نکند. به همین دلیل در هر لنزی بایستی محل مردمک ورودی را برای فواصل کانونی مختلف شناسایی نمود.

 

فاصله کانونی لنز 24mm    |فاصله کانونی لنز 70mm    

 

در این لنز زوم 24-70mm با زوم کردن لنز بر روی 70mm ، محل مردمک ورودی به سمت عقب تر جابجا می شود.

مردمک ورودی(Entrance Pupil) یا نقطه گرهی(Nodal Point)

مردمک ورودی و نقطه گرهی از نظر فیزیکی دو مفهوم متفاوت در داخل لنز می باشند که در عکاسی پانوراما از نظر تاریخی بطور اشتباه نقطه گرهی را (به جای مردمک ورودی) به عنوان محور چرخش دوربین ذکر کرده اند و خیلی از عکاسان قدیمی تر تحت همین عنوان آن را می شناسند. اصولا نقطه گرهی اصطلاحی در زمینه شکست نور در داخل عدسی ها می باشد و بکار بردن آن به جای اصطلاح مردمک ورودی خطا است.

اما آنچه مهم است اینکه به هر حال هر عنوانی که به این نقطه داده شود، در عکاسی پانوراما مکان مناسبی است که دوربین حول محوری که از آن می گذرد چرخش پیدا کند

اثر چرخش دوربین بر محور مردمک ورودی

اگر دوربین عکاسی بطور کلاسیک بر روی یک هد معمولی نصب شود، چرخش دوربین چه اثری بر پرسپکتیو دو تصویر متوالی خواهد گذاشت و اگر با استفاده از هد مخصوص پانوراما طوری بر روی سه پایه بسته شود که چرخش آن حول محور عمود بر مردمک ورودی باشد چه اثری بر پرسپکتیو خواهد داشت؟

هنگامیکه دوربین بر روی هد معمولی سه پایه بسته می شود، محور چرخش دوربین عقب تر از مردمک ورودی قرار می گیرد.

در این حالت با چرخش دوربین، میزان جابجایی عناصر پیشزمینه (Foreground) نسبت به عناصر پسزمینه (Background) تصویر متفاوت خواهد بود، بنابراین در عکسی که پس از چرخش گرفته می شود، نسبت به عکس اولیه مقداری جابجایی مختصر در راستای قرارگیری عناصر پیشزمینه نسبت به عناصر پسزمینه بوجود خواهد آمد، یعنی در پرسپکتیو تصویر تغییر ایجاد می شود. مثل این می ماند که انگار فرد عکاس نسبت به صحنه به یک سمت حرکت کرده باشد.

در تصاویر بدست آمده از این طریق، نواحی مشترک دو تصویر متوالی کاملا بر هم منطبق نخواهند بود و در هنگام چسباندن آنها، نواحی مشترکشان کاملا بر روی یکدیگر قرار نمی گیرند.

با چرخش دوربین بر روی هد معمولی سه پایه، مقدار جابجایی ایجاد شده در راستای قرارگیری عناصر پیشزمینه نسبت به عناصر پسزمینه در تصویر نشان داده شده است.

اما در حالتی که دوربین طوری بر روی سه پایه قرار گرفته است که محور چرخش آن با مردمک ورودی منطبق است (با استفاده از هد پانوراما)، با چرخش دوربین، راستای نواحی پیشزمینه و پسزمینه نسبت به هم تغییر نخواهند کرد و در هر دو عکس متوالی نسبت به هم جابجایی نخواهند داشت. بنابر این پرسپکتیو نیز تغییر نمی کند و در هنگام چسباندن تصاویر به یکدیگر، مناطق مشترک بر هم منطبق خواهند بود. به عبارتی خطای انطباق (Parallax Error) اتفاق نمی افتد.

اهمیت چرخش دوربین بر محور مردمک ورودی خصوصا زمانی بیشتر مشخص می شود که نقطه فوکوس لنز بر روی اجسام نزدیک تنظیم شده باشد، به عبارت دیگر فاصله دوربین تا نقطه فوکوس کوتاه باشد. در این موارد میزان جابجایی عناصر پیشزمینه نسبت به پسزمینه تصویر و تغییر پرسپکتیو در عکس های متوالی محسوس تر خواهد بود

با چرخش دوربین حول محور مردمک ورودی ، راستای نواحی پیشزمینه و پسزمینه تصویر نسبت به هم تغییر نخواهند کرد.

اگر به دو تصویر قبل در بالا دقت کنید. دو تصویر متوالی در حالی گرفته شده اند که دوربین بر روی یک هد معمولی سه پایه قرار داشته است و محور چرخش آن با مردمک ورودی منطبق نبوده است. همانطور که ملاحظه می کنید، جابجایی و تغییر فاصله عناصر پیشزمینه (مجسمه اسب) نسبت به عناصر پسزمینه ( ماکت درخت) و نیز تغییر پرسپکتیو کاملا مشخص می باشد.

ولی در تصویر بعدی، دوربین با استفاده از یک هد سه پایه پانوراما بر محور مردمک ورودی چرخش داده شده است. همانطور که دیده می شود، تغییر پرسپکتیو و جابجایی در عناصر پیشزمینه نسبت به عناصر پسزمینه وجود ندارد و این عکس ها در هنگام چسباندن کاملا بر هم منطبق خواهند بود.

چرخش دوربین بدون استفاده از سه پایه

برای عکاسی پانوراما در مواردی که امکان استفاده از سه پایه را ندارید و دوربین را بر روی دست گرفته اید، اگر در شرایط خارج از منزل و در فضای باز (Outdoor) باشید که عناصر گرافیکی صحنه نیز خیلی زیاد نباشد، احتمال گرفتن یک عکس پانورامای خوب افزایش می یابد.

عکاسی پانوراما روی دست خصوصا در عکاسی از صحنه هایی که عناصر گرافیکی زیاد دارند مثل مناطق شهری با ساختمان های زیاد یا صحنه های داخلی (Indoor) نتایج مطلوبی به دست نمی دهد و در هنگام مونتاژ عکس ها مشکلات زیادی خصوصا خطای پارالکس یا انطباق پدید خواهد آمد.

هر چه در تصویر، سوژه خیلی نزدیک نباشد و عناصر صحنه در دور دست قرار داشه باشند، مشکلات عدم استفاده از مردمک ورودی کمتر خواهد بود. در عکاسی پانوراما بدون سه پایه،در تصاویری که دارای هر دو نوع عناصر نزدیک و دور هستند، خطای پارالکس شدیدتری ایجاد خواهد شد.

هنگامی که دوربین را در دست گرفته اید، برای عکاسی پانوراما بهترین حالت این است که با محوریت دوربین ، خودتان به دور دوربین بچرخید و عکس ها را ثبت کنید. هر چه محور چرخش در ناحیه مردمک ورودی یا نزدیک به آن باشد، نتایج بهتری خواهد داشت.

 

چرخش دوربین حول محور مردمک ورودی

 

نحوه پیدا کردن مردمک ورودی

چند روش برای پیدا کردن مردمک ورودی (یا نقطه گرهی!) بکار می رود که در اینجا به دو روش آن اشاره می شود

روش اول

وقتی از محل سوژه که لنز بر روی آن فوکوس شده است، از جلو لنز به داخل آن نگاه کنید، تصویر دیافراگم باز را در داخل لنز خواهید دید. محل مردمک ورودی (یا نقطه گرهی) در سطح تصویر دیافراگم لنز می باشد.

توجه کنید که اگر در شرایطی قرار گرفتید که محل تصویر دیافراگم را خوب تشخیص ندادید، می توانید دکمه دستی پیش نمایش عمق میدان (DOF Preview Button) که بر روی تنه دوربین واقع شده است را بفشارید تا روزنه دیافراگم به سایزی که در موقع گرفتن عکس خواهد داشت تبدیل شود. در این حالت تصویر دیافراگم بهتر دیده می شود.

حال اگر لنز ما زوم باشد و آن را زوم کنیم (Zoom in) یعنی فواصل کانونی بلند تری انتخاب کنیم، خواهیم دید که این سطح یعنی تصویر دیافراگم، به سمت داخل حرکت می کند. برای مشخص کردن محل نقطه گرهی بر روی لنز می توانید انگشت خود را در کنار لنز و در سطحی که مردمک ورودی دیده می شود قرار دهید و محل تقریبی آن را بر روی بدنه لنز تعیین کنید.

اگر چه این روش خیلی دقیق نیست، ولی می توان با استفاده از آن محل تقریبی مردمک ورودی را بر روی لنز تعیین نمود و چرخش دوربین را بر اساس محوریت آن انجام داد.

تعیین محل تقریبی مردمک ورودی بر روی بدنه لنز با مشاهده آن از ناحیه جلو لنز

روش دوم

در این روش برای دوربین های SLR (بازتابی) و غیر SLR کمی متفاوت می باشد.

با استفاده از منظره یاب در دوربین های SLR (که تصویر صحنه قابل در واقع از میان لنز دوربین دیده می شود) و یا با کمک نمای زنده (Live view) در مونیتور دوربین وقتی به صحنه مقابل نگاه کنید، در صورتیکه دوربین در محور مردمک ورودی بچرخد، هیچ تغییری در پرسپکتیو مشاهده نخواهید کرد. بطوریکه اگر عکس بگیریم، در نرم افزار (مثلا فوتوشاپ) نیز خواهیم دید که نواحی مشترک بر هم منطبق خواهند بود.

ولی در صورتیکه در محور تنه دوربین چرخش انجام شود، تغییرات پرسپکتیو محسوس خواهد بود. در دوربین های غیر بازتابی که منظره یاب آنها از داخل لنز نمی بیند، نمی توان از منظره یاب برای پیدا کردن مردمک ورودی استفاده کرد. در این دوربین ها یا از مونیتور آنها برای دیدن تغییرات پرسپکتیو استفاده می شود و یا با گرفتن عکس و بررسی در رایانه (کامپیوتر ) این کار انجام می پذیرد.

برای سرعت بخشیدن به کار، می توان با استفاده از روش قبلی که در بالا شرح داده شد، محل تقریبی مردمک ورودی را تعیین نمود و سپس دوربین را بر روی یک هد سه پایه پانوراما متصل کرد و با جابجایی نقطه ای دوربین و مشاهده صحنه در حین چرخش دوربین در هر نقطه و بررسی تغییرات پرسپکتیو در آن نقطه، محل دقیق مردمک ورودی را پیدا نمود. در این روش مراحل پیداکردن مردمک ورودی به شرح زیر است:

مراحل پیداکردن مردمک ورودی

1) سر پانورامای سه پایه را تراز کنید. با استفاده از تراز روی سه پایه یا تراز جداگانه ای مثل ترازهای حبابی ، طوری سر سه پایه را تراز کنید که در محل محور چرخشی آن در تمام جهات تراز باشد.

تراز کردن سر سه پایه پانوراما در چند مدل مختلف (پیکان های قرمز محل تراز را نشان می دهند.)

2) دوربین عکاسی را بطور عمودی (در صورت امکان) و در حالتی که سطح سنسور آن تراز باشد بر روی سه پایه ببندید.

3) در ابتدا دوربین را طوری بر روی سه پایه تنظیم کنید که مرکز لنز دوربین در راستای مرکز محور چرخشی سه پایه قرار گرفته باشد. برای این کار از ناحیه جلو دوربین به آن نگاه کنید و آن را جابجا کنید تا خطی که بطور عمودی از وسط لنز می گذرد، در امتداد خط مرکزی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد.

دوربین را جابجا کنید تا خطی که بطور عمودی از وسط لنز می گذرد، در امتداد خط مرکزی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد.

4) با استفاده از ریل لغزنده سه پایه (Sliding rail)، دوربین را به سمت جلو یا عقب ببرید تا محلی که قبلا بطور تقریبی برای مردمک ورودی تعیین کرده بودید بر روی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد. برای این کار از زاویه کناری دوربین به آن نگاه کنید و آنقدر آن را جابجا کنید که محل تقریبی مردمک ورودی بر روی محور چرخشی سه پایه واقع شود. در لنزهای زوم دقت کنید برای هر فاصله کانونی مشخص، محل مردمک ورودی متفاوت است و محل مورد نظر برای فاصله کانونی خاصی که انتخاب کرده اید را به روش مذکور تنظیم کنید.

دوربین طوری جابجا شود که محل تقریبی مردمک ورودی بر روی محور چرخشی سه پایه قرار گیرد.

 

 

5) دوربین را در مقابل یک صحنه قرار دهید که دارای عناصر نزدیک در پیشزمینه و همچنین عناصر دور در پسزمینه باشد.

حالا برای پیدا کردن محل دقیق مردمک ورودی، به داخل منظره یاب (Viewfinder) نگاه کنید(یا می توانید از مونیتور Live view دوربین هم استفاده کنید). یک جسم در ناحیه پیش زمینه را با یک ناحیه در پسزمینه را در نظر بگیرید و ببینید در داخل منظره یاب (یا مونیتور دوربین) چه راستایی نسبت به هم دارند.

6) در این مرحله دوربین را به یک سمت (چپ یا راست) بچرخانید به اندازه ای که یک سوم از سطح کادر تصویر جابجا شود. یعنی دوربین را به همان میزان که برای گرفتن عکس های متوالی پانوراما جابجا می کنید از طریق محور چرخشی سه پایه به یک سمت بچرخانید.

فرض کنید دوربین را به سمت راست حرکت دادید، در این حالت مجددا به راستای جسم درنظر گرفته شده در نزدیک نسبت به ناحیه دور در پسزمینه توجه کنید. اگر راستای آنها تغییر نکرد، یعنی محور چرخش دوربین دقیقا بر روی مردمک ورودی است (و خیلی خوش شانس بوده اید که زود آن را پیدا کرده اید! ) ولی اگر با چرخاندن دوربین به راست، ناحیه دور در پسزمینه هم نسبت به جسم نزدیک، به سمت راست جابجا شد این نشان دهنده این است که مردمک ورودی عقب تر از محور چرخش سه پایه است و باید دوربین را بر روی سه پایه کمی به جلو جابجا کنید. این کار را با تنظیم ریل لغزنده سه پایه انجام دهید.

7) جابجایی دوربین به جلو (و یا عقب) را به صورت میلیمتری آنقدر انجام می دهید تا زمانی که با چرخش دوربین حول محور چرخشی سه پایه، تغییری در راستای اجسام نزدیک نسبت به نواحی پسزمینه تصویر ایجاد نگردد.

در این حالت مردمک ورودی (Entrance Pupil) لنز شما دقیقا بر روی مرکز چرخشی سر سه پایه قرار گرفته است. پس این ناحیه از لنز را که بر مردمک ورودی آن منطبق است به خاطر بسپارید و یا بر روی بدنه لنز علامت گذاری کنید تا در هنگام استفاده مجدد از این لنز برای گرفتن عکس پانوراما، محل مردمک ورودی آن مشخص شده باشد.

اگر لنز شما زوم است، برای هر فاصله کانونی مشخص بایستی مراحل بالا را جداگانه انجام دهید تا بتوانید برای هر فاصله کانونی، محل مردمک ورودی آن را بر روی بدنه لنز تعیین کنید.

روش مورد استفاده در دوربین های عکاسی غیربازتابی

در دوربین های عکاسی غیربازتابی مثل دوربین های کامپکت که منظره یاب از میان لنز صحنه را نمی بیند، برای تعیین محل مردمک ورودی لنز، می توانید پس از استقرار دوربین بر روی هد پانورامای سه پایه، ابتدا با روش اول ناحیه تقریبی مردمک ورودی را تعیین کنید و سپس برای تعیین دقیق آن، با انجام هر تغییر در محل دوربین، یک عکس بگیرید و آن را در مونیتور باز کنید. با بزرگنمایی 100 درصد آن را مشاهده کنید و تغییرات راستای اجسام پیشزمینه را نسبت به پسزمینه بررسی کنید، و بر اساس آن دوربین را به صورت میلیمتری به جلو و عقب آنقدر جابجا کنید تا محل مردمک ورودی را بیابید.

جداول تعیین محل مردمک ورودی (نقطه گرهی )

برای تعیین محل مردمک ورودی بر روی لنز های مختلف، جداولی تنظیم شده است که در لنز های مختلف، محل مردمک ورودی را بر حسب فاصله از ناحیه ابتدای لنز (Base) که به تنه دوربین متصل می گردد نشان می دهند. این فاصله معمولا تحت عنوان طول مردمک ورودی (Entrance Pupil Length ) یا L2 نامیده می شود.

مثلا در یک لنز Nikor AF 18mm f/2.8 D طول مردمک ورودی به میزان 36mm تعیین شده است. یعنی از محل اتصال لنز به دوربین اگر به اندازه 36mm ، نقطه ای را در سمت ناحیه جلوی لنز مشخص کنید، آنجا محل مردمک ورودی لنز می باشد. یا مثلا در مورد لنز Canon EF 24-70 f/2,8 L II وقتی که لنز بر روی فاصله کانونی 24mm می باشد، اندازه L2 معادل با 77mm و وقتیکه فاصله کانونی آن روی 70mm باشد، اندازه L2 به میزان 49mm تعیین شده است.

توضیح اینکه L2 برای نمایش اندازه طول مردمک ورودی بکار می رود و L1 برای نشان دادن فاصله بین محل اتصال سه پایه روی دوربین (از نقطه وسط مونت یا روزنه ای که سر سه پایه روی دوربین پیچ می شود) تا لبه تنه دوربین در جایی که پایه لنز بر روی آن متصل می گردد بکار می رود. به عبارتی L1 اصطلاحا نشاندهنده طول مونت سه پایه (Tripod mount length) بر روی دوربین می باشد.

نمایش اندازه طول مردمک ورودی (L2) و طول مونت سه پایه (L1) بر روی یک مدل دوربین عکاسی

در پایان لازم است از استاد عکاسی صنعتی و تبلیغاتی جناب آقای مجید پناهی جو که رهنمود های ایشان در شکل گیری این مقاله بسیار موثر بود قدردانی به عمل آورم.


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری           


منابع:

  1. Arnaud Frich (2018). Finding the nodal point. Retrieve from www.panoramic-photo-guide.com on Mrc 8.
  2. Arnaud Frich (2018). Adjust Entrance Pupil. Retrieve from www.panoramic-photo-guide.com on Mrc 8.
  3. Josh (2018). Prime vs Zoom Lenses. Retrieve from http://expertphotography.com on May 24.
  4. Richard Korff (2005). Entrance Pupil Database. Retrieve from https://wiki.panotools.org on May 13.
  5. ohn Houghton (2013). Finding the No-Parallax Point. Retrieve from www.johnhpanos.com on Jun 2.
  6. Editors (2018). Nodal Points-Lens Types. Retrieve from https://dr-clauss.de on May 13.
  7. Bill Claff (2018). Where is the entrance for the pupil of a lens? Retrieve from www.nikonians.org on Jun 2.
تعداد بازدید از این مطلب: 229
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

مبانی عکاسی


 

عمق میدان و عوامل موثر بر آن (Depth of Field)


عمق میدان (Depth of Field) یا DOF یکی از مفاهیم مهم در عکاسی است که هر عکاسی باید در کنترل آن مهارت کافی بدست آورد.

عمق میدان (DOF) ناحیه وضوح قابل دسترس در صحنه مقابل دوربین است که در تصویر نهایی به صورت فوکوس دیده می شود. به عبارت دیگر عمق میدان به مسافتی در ناحیه جلو و عقب نقطه فوکوس گفته می شود که عناصر موجود در صحنه به صورت واضح و شارپ دیده می شوند.

هنگامی که با یک دوربین عکاسی بر روی یک سوژه فوکوس می کنید، در نقطه ای که دوربین بر روی آن فوکوس می شود، هر عنصر دیگری نیز که در سطح نقطه فوکوس باشد واضح و شارپ خواهد بود. در نواحی جلو و عقب نقطه فوکوس تا مسافت مشخصی هر عنصر دیگری که در صحنه باشد بصورت واضح و شارپ دیده خواهد شد و هر عنصری که در این فاصله قرار نداشته باشد ناواضح و تار می گردد. این فاصله که در دو طرف نقطه فوکوس است و همه عناصر داخل آن واضح دیده می شود، عمق میدان وضوح تصویر می باشد.

محدوده ناحیه وضوح تصویردر دو طرف نقطه فوکوس در تصویر مشخص شده است.

هر چه اندازه ناحیه دارای وضوح که عناصر تصویر در آن به صورت شارپ دیده می شود، بزرگ تر باشد، عمق میدان تصویر هم بیشتر است (Deep DOF) و هنگامی که این ناحیه کوچک می باشد، اصطلاحا گفته می شود که عمق میدان تصویر باریک است (Shallow DOF).

ناحیه واضح (Sharp) در داخل عمق میدان به طور ناگهانی با ناحیه غیر واضح و محو (Unsharp) در خارج از ناحیه عمق میدان به هم نمی رسند، بلکه به شکل تدریجی نواحی واضح و شارپ به نواحی محو و ناواضح تبدیل می شوند. به عبارتی در نواحی جلو و عقب ناحیه عمق میدان که تصویر شارپ است ، کم کم از میزان وضوح و شارپی تصویر کاسته می شود.

 

 

 

 

 

 

 

لبه عمق میدان به تدریج از ناحیه شارپ به ناحیه محو وارد می شود.

محدوده عمق میدان در دو طرف نقطه فوکوس توزیع شده است. حدود یک سوم آن در جلوی نقطه فوکوس و حدود دو سوم آن در ناحیه ی پشت نقطه فوکوس قرار می گیرد. پس عناصری که در یک سوم جلویی و دو سوم عقبی نقطه فوکوس و در ناحیه عمق میدان قرار دارند در تصویر بصورت واضح دیده می شوند.

البته باید به این نکته اشاره کرد که هر چه فاصله کانونی لنز بلند تر باشد، نسبت یک به دو منطقه وضوح در جلو و عقب نقطه فوکوس، به هم نزدیک تر می شود، یعنی اندازه طول ناحیه وضوح در جلو و عقب نقطه فوکوس مشابه می گردد.

 

N
N
 

عمق میدان (DOF)

2/3

1/3

 

نقطه فوکوس

 

 

نمای شماتیک از عمق میدان تصویر در دو طرف نقطه فوکوس


عوامل موثر بر عمق میدان


در هر دوربین عکاسی سه عامل اصلی بر عمق میدان تصویر تاثیر می گذارند و عکاسان برای کنترل عمق میدان از آنها استفاده می کنند:

    1. اندازه روزنه دیافراگم (Aperture)
    2. فاصله سوژه از دوربین
    3. فاصله کانونی لنز دوربین عکاسی

در ادامه هر یک از عوامل مذکور را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

عمق میدان باریک       |عمق میدان زیاد       

 

تاثیر عمق میدان بر وضوع عناصر موجود در صفحه

تاثیر اندازه روزنه دیافراگم بر عمق میدان

اندازه روزنه دیافراگم، میزان نور ورودی به داخل دوربین را کنترل می کند. همچنین بر روی اندازه عمق میدان تصویر موثر می باشد. هر چه روزنه دیافراگم بازتر باشد (عدد های کوچکتر f) عمق میدان کمتر است و هر چه اندازه آن کوچکتر باشد (عدد های بزرگتر f)، عمق میدان تصویر بیشتر می باشد.

پس اگر هنگام تنظیم نوردهی دوربین، از عدد های کوچک دیافراگم استفاده کنیم، عمق میدان تصویر کوچک خواهد شد. به عبارتی عمق میدان، فقط ناحیه کمی در جلو و عقب نقطه فوکوس را تشکیل می دهد و بقیه عناصر صحنه تار یا فلو می شوند. با کوچک کردن روزنه دیافراگم، عمق میدان افزایش می یابد و محدوده وضوح تصویر در جلو و عقب نقطه فوکوس گسترش می یابد.

به عنوان مثال با عدد دیافراگم f/2.8 عمق میدان تصویر باریک خواهد بود و با عدد دیافراگم f/16 عمق میدان بزرگتری ایجاد می گردد.

هر چه عمق میدان تصویر بزرگ تر باشد، مسافت بیشتری در جلو و عقب نقطه فوکوس، واضح و شارپ است. اگر عمق میدان خیلی بزرگ بشود تمام عناصر صحنه تا نقطه بینهایت شارپ دیده می شود.

در اندازه های بزرگتر روزنه دیافراگم (عدد f کوچکتر)، عمق میدان باریک تر است.

اثر فاصله سوژه تا دوربین

عامل مهم دیگری که بر روی عمق میدان(DOF) موثر است فاصله بین دوربین تا سوژه است. هر چه فاصله سوژه تا دوربین کمتر باشد، عمق میدان تصویر باریک تر خواهد بود. بنا براین یکی از راه های افزایش عمق میدان، دور کردن دوربین از سوژه است. در مواردی مثل عکاسی پرتره که یک عمق میدان باریک مورد نظرتان است، با مقداری نزدیک شدن به سوژه می توانید عمق میدان وضوح تصویر را کاهش دهید. هر چه به سمت سوژه نزدیک تر شویم محدوده جلو و عقب عمق میدان به سمت نقطه فوکوس میل می کند.

 

سوژه در فاصله نزدیک از دوربین عکاسی      |سوژه در فاصله دور از دوربین عکاسی      

 

تاثیر فاصله سوژه تا دوربین بر روی عمق میدان تصویر

تاثیر فاصله کانونی لنز بر عمق میدان

فاصله کانونی لنز نشان دهنده قابلیت لنز برای بزرگنمایی تصویر سوژه است. لنزهای با فاصله کانونی بلند، توانایی بزرگنمایی بیشتری دارند.

در لنزهای با فاصله کانونی بلندتر (تله تر) عمق میدان تصویرباریک تر از لنزهای با فاصله کانونی کوتاه تر است. پس هر چه لنز واید تر باشد، عمق میدان بیشتری خواهیم داشت. البته این درصورتی است که فاصله دوربین تا سوژه ثابت باشد.

اگر یک دوربین با لنز تله فوتو در یک فاصله مشخص از سوژه قرار گرفته باشد، با تغییر لنز به یک لنز وایدانگل در حالیکه سایر تنظیمات دوربین تغییر نکند، عمق میدان تصویر بیشتر خواهد شد. حال اگر دوربین را با لنز واید به سمت سوژه حرکت بدهیم تا جایی که اندازه سوژه در کادر تصویر معادل اندازه ای باشد که در موقعیت قبلی دوربین با لنز تله فوتو از سوژه عکس گرفته بودیم، خواهیم دید که عمق میدان نسبت به عکسی که با لنز تله فوتو گرفته شده بود تغییری نکرده است و مشابه آن می باشد. اگر چه به دلیل ماهیت مختلف دو لنز، پرسپکتیو دو تصویر با هم متفاوت خواهد بود.

در لنزهای با فاصله کانونی بلندتر، عمق میدان باریک تر است.

تاثیر اندازه سنسور دوربین بر عمق میدان


دوربین های عکاسی دارای حسگر (Sensor) کوچکتر ، عمق میدان بزرگتری نسبت به دوربین هایی با سنسور بزرگتر ایجاد می کنند به این علت که دوربین های با سنسور بزرگتر برای اینکه میدان دیدی معادل دوربین های با سنسور کوچکتر داشته باشند، بایستی از لنزهای با فاصله کانونی بلندتری استفاده نمایند.

برای مقایسه دو دوربین با سنسورهای مختلف، بایستی دقت کرد که لنزهای آنها از نظر فاصله کانونی موثر، مشابه باشند، یعنی ضریب برش (Crop factor) آنها در نظر گرفته شود. در این حالت میدان دید (Fields of view) آنها مشابه خواهد بود. اگر فاصله سوژه تا دوربین و اندازه دیافراگم نیز در هر دو دوربین یکسان تنظیم گردد، پس از گرفتن عکس با هر دو دوربین، خواهید دید که دوربینی که سنسور بزرگتری دارد، عمق میدان کمتری در تصویر خواهد داشت.

کنترل عمق میدان در دوربین های عکاسی تمام اتوماتیک


در دوربین هایی که تنظیمات دستی کنترل نوردهی از جمله تنظیم روزنه دیافراگم دیده نشده است، مثل بعضی از دوربین های کامپکت، می توان برای کنترل عمق میدان از منوی دوربین استفاده کرد. به این صورت که وقتی دوربین را بر روی حالت (Mode) عکاسی پرتره (Portrait) که معمولا با علامت سر انسان نمایش داده می شود قرار بدهیم، تنظیمات دوربین عمق میدان کوچکی به ما می دهد و اگر دوربین را بر روی حالت منظره (Landscape) که معمولا با علامت کوه در دوربین مشخص می شود، تنظیم کنیم، عمق میدان بزرگتری به ما خواهد داد.

چند نمونه علامت حالت پرتره و منظره در دوربین های مختلف

اثرات عمق میدان بر تصویر



کنترل عمق میدان یکی از ابزارهای مهم و در اختیار عکاس است که بوسیله آن می تواند تعیین کند چه بخش هایی از تصویر واضح و چه بخشهایی از آن تار باشند.

استفاده از عمق میدان باریک روش خوبی برای جدا کردن سوژه از پسزمینه تصویر است. در عکاسی پرتره از این تکنیک، زیاد استفاده می شود. همچنین در سایر شاخه های عکاسی مثل حیات وحش (Wildlife) یا عکاسی ورزشی (Sport) نیز از عمق میدان باریک برای جدا کردن سوژه از محیط اطراف و عناصر پسزمینه صحنه استفاده می گردد.

در مواردی که عکاسان قصد دارند عناصر بیشتری از صحنه دارای وضوح باشد و جزئیات بیشتری از آن را به نمایش بگذارند، از عمق میدان بزرگ تر استفاده می کنند. در عکاسی منظره (Landscape) عموما برای اینکه همه عناصر صحنه مقابل دوربین دارای وضوح باشد، عمق میدان های بزرگ انتخاب می شود.

تخمین اندازه عمق میدان


جداول مختلفی طراحی شده است که بر اساس نوع لنز و دوربین عکاسی، با تعیین فاصله دوربین تا سوژه، اندازه عمق میدان را مشخص می نماید. این جداول را می توان به سادگی در سایت های اینترنتی دریافت کرد.

همچنین تعداد زیادی برنامه (Apps) برای تعیین عمق میدان برای تلفن همراه موجود می باشد که می توان برای تخمین اندازه عمق میدان از آنها استفاده نمود.

در خیلی از دوربین های عکاسی دیجیتال خصوصا انواع DSLR دکمه ای برای نمایش عمق میدان وجود دارد (DOF preview button). با فشار دادن این دکمه و مشاهده صحنه از داخل منظره یاب (Viewfinder) دوربین، می توان صحنه مقابل را با نمایش عمق میدان مشاهده نمود.

در حالت عادی وقتی از داخل منظره یاب به صحنه نگاه می کنید، دیافراگم در بازترین حالت قرار دارد تا نور کافی برای دیدن صحنه از داخل منظره یاب فراهم باشد. هنگامیکه دکمه شاتر برای گرفتن عکس فشرده می شود، در زمان بسیار کمی قبل از باز شدن دریچه شاتر، ابتدا دیافراگم به اندازه ای بسته می شود که قبلا تنظیم شده است، یعنی روزنه دیافراگم به سایز تعیین شده می رسد و سپس بدنبال آن دریچه شاتر باز شده و عکس ثبت می شود.

با فشار دادن دکمه نمایش عمق میدان در واقع اندازه روزنه دیافراگم از حالت کاملا باز بطور دستی به اندازه ای که برای گرفتن عکس تنظیم شده است تغییر می یابد و با مشاهده صحنه از داخل منظره یاب ، وضوح واقعی نواحی مختلف صحنه دیده می شود. منتهی مشکلی که وجود دارد این است که وقتی روزنه دیافراگم در اندازه های کوچک تنظیم شده است، با فشردن دکمه نمایش عمق میدان، تصویر مشاهده شده در منظره یاب خیلی تاریک دیده می شود. به همین علت است که عملا اکثر عکاسان به ندرت از این دکمه استفاده می کنند.

محل قرارگیری دکمه نمایش عمق میدان در دو نمونه دوربین عکاسی

تنظیم حداکثر عمق میدان در دوربین عکاسی


برای اینکه بتوان تمام مناطق موجود در یک صحنه را بطور واضح ثبت نمود بایستی تنظیمات دوربین عکاسی به گونه ای انجام شود که حداکثر عمق میدان را فراهم نماید.

اصطلاحی به نام مسافت هایپرفوکال (Hyperfocal Distance) وجود دارد که برای این منظور بکار می رود. وقتی که نقطه فوکوس را بر روی نقطه ای که به اندازه مسافت هایپرفوکال از دوربین فاصله دارد قرار دهیم، از ناحیه نصف این مسافت تا بینهایت، عمق میدان گسترش خواهد یافت.

در دوربین های مختلف و با لنزهای مختلف از نظر فاصله کانونی، مسافت هایپرفوکال متفاوت است. البته در مقاله جداگانه ای بطور اختصاصی به نحوه محاسبه و استفاده از مسافت هایپرفوکال خواهیم پرداخت. ولی این نکته یادآوری می شود که جداول مختلفی برای تعیین آن طراحی شده است و برنامه های مختلفی نیز برای تلفن های همراه موجود است که این مسافت را محاسبه می نماید.

به عنوان یک قاعده سرنگشتی، اگر دسترسی به جداول مربوطه نداشتید، می توانید با استفاده از دیافراگم های بسته مثلا f/16 یا بالاتر و همچنین استفاده از لنزهای با فواصل کانونی کوتاه تر، بر روی نقطه ای در حدود یک سوم طول صحنه فوکوس کنید تا به عمق میدان مورد نظر خود دست یابید.

با استفاده از مسافت هایپرفوکال، تمامی تصویر تا بینهایت در عمق میدان قرار دارد.

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                  


منابع:

  1. Bruce Wunderlich (2018). Understanding Depth of Field for Beginners. Retrieve from http://digital-photography-school.com on May 14.
  2. Elizabeth Gray (2018). Understanding Depth of Field- ABeginner’s Guide. Retrieve from http://photographylife.com on Feb 11.
  3. Marcus Hawkins (2018). Depth of Field Explained. Retrieve from www.techradar.com on May 18.
  4. Sean McHugh (2018). Depth of Field. Retrieve from www.cambridgeincolour.com on May 18.
  5. Norman Koren (2013). Depth of Field and diffraction. Retrieve from www.normankoren.com on May 17.
تعداد بازدید از این مطلب: 306
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

مبانی عکاسی


تراز سفیدی (White Balance) در عکاسی دیجیتال


     در عکاسی دیجیتال تراز سفیدی (White Balance) عبارت است از تنظیم رنگ تصویر به گونه ای که طبیعی به نظر برسد. به عبارتی رنگ های موجود در تصویر با آنچه که در صحنه عکاسی با چشم دیده ایم همخوانی داشته باشند. در این حالت رنگ سفید موجود در تصویر به صورت سفید واقعی دیده می شود.

توجه کنید که کدامیک از دو تصویر بالا دارای رنگ طبیعی است.

برای روشن شدن مفهوم تراز سفیدی بهتر است ابتدا اصطلاح دمای رنگی ( Color Temperature) شرح داده شود:

دمای رنگی ( Color Temperature)

     مواد مختلفی وجود دارد که با حرارت دادن به آنها از خودشان نور ساطع می کنند. بر اساس میزان حرارت دریافتی توسط این مواد، نوری که ساطع می گردد به رنگ های متفاوتی دیده می شود. یکی از این مواد که آن را به نام جسم سیاه (Black Body) نامگذاری کرده اند برای تعیین دمای رنگهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی به جسم سیاه حرارت داده شود، ملتهب شده و تشعشعی پیوسته و یکنواخت ایجاد می کند. با حرارت دادن به جسم سیاه و بالا رفتن دمای آن، در ابتدا رنگ قرمز ساطع می شود و با افزایش حرارت، دمای جسم سیاه بالاتر رفته و نور ساطع شده از آن به سمت آبی تغییر رنگ می دهد. به این علت که رنگهای با طول موج کوتاه تر (مثل آبی) حاوی انرژی بیشتری هستند و در حرارت بالاتر که جسم سیاه داغ تر است نور ساطع شده نیز طول موج های کوتاه تری دارد، بنابراین رنگ نور ایجاد شده به آبی متمایل می گردد. برعکس در دماهای پایین تر جسم سیاه، نورهای با طول موج بلندتر ساطع می گردند پس رنگ آنها هم به سمت نارنجی و قرمز میل می کند. نور ساطع شده از سطح جسم سیاه در اثر حرارت، مبنای تعیین دمای رنگ است. دمای رنگی با واحد کلوین(K) نشـان داده می شود.

طیف رنگی حاصل از حرارت دادن جسم سیاه در دمای مختلف

     مغز انسان بطور اتوماتیک دمای رنگی تصویر را بر اساس اطلاعات دریافتی از چشم تحلیل می کند و بر اساس تجربیات ذهنی و قبلی خود، رنگ تصویر را بطور صحیح می بیند و در واقع درک می کند. مثلا کاغذ سفیدی را در نظر بگیرید که انسان آن را در هر دو وضعیت فضای داخلی و خارجی یک خانه، به صورت سفید می بیند در حالیکه ممکن است فضای داخلی با نور زرد یک لامپ تنگستن روشن شده باشد و فضای بیرون با نور خورشید.اگر چه دمای رنگی (Color Temperature) در نور خورشید با نور لامپ تنگستن بسیار متفاوت است، ولی تحلیل مغز از آنچه چشم می بیند، در هردو مورد، یک کاغذ سفید است.

 

ساعات اولیه ی صبح       |ظهر        |قبل از غروب آفتاب

 

سه نما از دریاچه گهر (استان لرستان) در ساعات مختلف روز

     منابع نور (خورشید، لامپ، فلاش و ... ) عموما هیچکدام نور سفید خالص از خود ساطع نمی کنند. نور هر کدام از آنها دمای رنگی (Color Temperature) مخصوص به خود را دارد.

     همچنین متوسط دمای رنگی نور در ساعات مختلف روز و شرایط جوی متفاوت تغییر می کند. یعنی متوسط دمای رنگی نور در نور صبحگاهی نسبت به بعدازظهر متفاوت است. معمولا در طول روز هر چه به سمت غروب می رویم، رنگهای زرد و نارنجی بیشتر می شود یعنی رنگ های با کلوین پایین تر بیشتر پدیدار می شوند. پس بطور کلی اگر دمای رنگی پایین باشد، نتیجه آن قرمز است و اگر دمای رنگی بالا باشد، نتیجه آن آبی است.

متوسط دمای رنگی (بر حسب کلوین) در شرایط نوری مختلف

 

تنظیم خودکار تراز سفیدی (AWB)

     دوربین های جدید با سیستم خودکار تنظیم تراز سفیدی (Auto White Balance=AWB) می توانند بر اساس نور محیط ، دمای رنگی را حدس بزنند. البته این سیستم های خودکار در مواردی هم دچار خطا می گردند و در نتیجه رنگ تصویر مثلا خیلی زرد و یا آبی می شود.

     طرز کار دوربین دیجیتال در حالت تنظیم تراز سفیدی خودکار (Auto White Balance) به این صورت است که سعی می کند با مرجع گرفتن یک قسمت سفید یا خاکستری میانه در صحنه مقابل دوربین، دمای رنگی (کلوین) آن را حدس بزند (مثلا سفیدی ابر در یک منظره) و با توجه به آنچه مرجع گرفته است سایر رنگ های موجود در صحنه را آنالیز کرده و دمای رنگی متناسب با آن را انتخاب می کند و سپس فرایند ثبت و تنظیم اطلاعات تصویر را انجام می دهد.

رنگ های سفید و خاکستری میانه در صحنه مقابل دوربین مرجع عملکرد AWB دوربین می باشد.

     در حالتی که عکس به صورت خام (RAW) گرفته می شود، اطلاعات تراز سفیدی آن دست نخورده باقی می ماند و در واقع فرایند اصلاح رنگ و تنظیم تراز سفیدی توسط دوربین انجام نمی شود. تنظیم تراز سفیدی عکس های با فورمت خام را می توان در نرم افزار های ویرایش عکس (مثل فتوشاپ) بطور دستی انجام داد.

     در حالتی که عکس به صورت JPEG گرفته می شود برای تنظیم تراز سفیدی (WB) در شرایط نوری مختلف و بدست آوردن رنگ های صحیح، می توان به یکی از روش های زیر عمل کرد:

الف) استفاده از پیش تنظیم های تراز سفیدی برای شرایط نوری مختلف که در دوربین های دیجیتال تعبیه شده است.

ب) بکار بردن یک کارت خاکستری 18 % (Gray card) در هنگام عکاسی و انجام تنظیم دستی تراز سفیدی در دوربین عکاسی.

در ادامه مطلب دو روش مذکور شرح داده خواهد شد.

 

پیش تنظیم های تراز سفیدی (White Balance Presets)

     در دوربین های عکاسی دیجیتال علاوه بر تنظیم دستی، برای کم شدن میزان خطا، پیش تنظیم های آماده ای از تراز سفیدی تعبیه گردیده است. هر یک از این پیش تنظیم ها برای یک وضعیت نوری ویژه در نظر گرفته شده است بطوریکه با انتخاب هر یک از آنها، تراز سفیدی بر روی یک عدد کلوین خاص تنظیم می شود. استفاده از این پیش تنظیم ها خصوصا هنگامی که با فورمت JPEG عکاسی می شود برای بدست آوردن رنگ طبیعی صحنه و در واقع تراز سفیدی صحیح بسیار کارآمد است. در عکاسی با فورمت خام (RAW) می توان تنظیمات مشابه با پیش تنظیم های دوربین را در هنگام ویرایش عکس در داخل نرم افزار انجام داد. در این موارد می توان تنظیم تراز سفیدی را در حالت خودکار قرار داد و عکس گرفت و در مرحله ویرایش عکس تراز سفیدی را تنظیم نمود. با این وجود توصیه می شود در همه حال برای بدست آوردن بهترین حالت رنگی تصویر تراز سفیدی دوربین بر اساس شرایط نوری صحنه تنظیم گردد.

 

     نحـوه تغییر تعـادل رنگی (یا تراز سفیدی) در دوربین های مختلف و در مدل های مختلف متفاوت است. در بعضی از آنها دکمه ای در بالای دوربین و یا در پشت آن برای تنظیم تراز سفیدی قرار داده شده است. در برخی دیگر از دوربین ها، پیش تنظیم های تراز سفیدی از طریق منوی دوربین و کلیدهای واسط تنظیم می شوند.

تنظیم تراز سفیدی خودکار (AWB)

     در حالت تنظیم خودکار تراز سفیدی (Auto White Balance) یا (AWB)، دوربین بر اساس نور محیط، تراز سفیدی را بطور اتوماتیک حدس می زند. البته ممکن است در شرایطی که نور محیط کم است، نور محیط صحنه می تواند بوسیله فلاش دوربین تامین گردد. معمولا هنگام عکاسی با فورمت خام (RAW) ، از حالت تنظیم خودکار تراز سفیدی استفاده می شود.

     تراز سفیدی خودکار(AWB) در دوربین های دیجیتال معمولا دمای رنگی محیط را در حدود 3000 تا 7000 درجه کلوین تنظیم می کند. با توجه به مکانیسم AWB که در دوربین های عکاسی دیجیتال تعبیه شده است، در صحنه هایی که در آن رنگ سفید یا خاکستری روشن وجود داشته باشد سیستم AWB بهتر و دقیق تر عمل می کند.

تنگستن یا لامپ روشنایی (Tungsten)

     از پیش تنظیم تنگستن (Tungsten) وقتی استفاده می شود که نور صحنه از طریق لامپ تنگستن تامین شده باشد. در این حالت که رنگ های گرم محیط زیاد است، دوربین با انجام واکنش متقابل مقداری ته رنگ آبی به تصویر اضافه می کند. به همین علت در هر شرایط نوری اگر بخواهید سوژه مورد نظر در عکس نهایی، آبی تر به نظر برسد می توانید تراز سفیدی دوربین را بر روی حالت تنگستن تنظیم کنید.

     معمولا دوربین عکاسی در حالت تنگستن، دمای رنگی را در حدود 3200 کلوین تنظیم می کند.

چراغ فلورسنت (Fluorescent)

     پیش تنظیم تراز سفیدی در حالت فلورسنت (Fluorescent) وقتی مورد استفاده قرار می گیرد که نور صحنه از نور چراغ فلورسنت تامین شده است. در مواردی که می خواهیم به تصویر نهایی، ته رنگ سبز اضافه شود و سبز تر به نظر برسد نیز از این حالت تراز سفیدی دوربین استفاده می نماییم.

     معمولا دوربین عکاسی در حالت فلورسنت، دمای رنگی محیط را در حدود 4000 کلوین تنظیم می کند.

نور مستقیم خورشید (Direct Sunlight)

     از این حالت وقتی استفاده می شود که عکاسی در فضای بیرون (Outdoor) انجام می شود و نور آفتاب بطور مستقیم بر روی سوژه می تابد.

     دوربین عکاسی در این حالت دمای رنگی محیط صحنه را در حدود 5200 کلوین تنظیم می کند.

نور فلاش (Flash )

     در پیش تنظیم های تراز سفیدی، حالت فلاش (Flash) برای وقتی است که هنگام عکاسی از فلاش استفاده می شود. معمولا دوربین عکاسی در حالتی که تراز سفیدی بر روی وضعیت فلاش تنظیم شده است دمای رنگی را به صورت خودکار تنظیم می کند.

شرایط ابری (Cloudy)

     حالت ابری (Cloudy) برای مواقعی است که هوا ابری می باشد و یا علی رغم وجود آسمان صاف و نور خورشید، صحنه عکاسی در سایه قرار گرفته است. در این حالت نسبت به حالت تابش خورشید، ته رنگ های گرمتری به رنگ تصویر افزوده می شود تا تمایل به رنگ های آبی را که در محیط ابری و سایه ایجاد می گردد تا حدی جبران شود.

     معمولا دوربین عکاسی در حالت شرایط ابری، دمای رنگی محیط را در حدود 6000 کلوین تنظیم می کند.

سایـه (Shade)

     دوربین عکاسی در حالت پیش تنظیم سایه (Shade) تصویر را نسبت به حالت ابری گرمتر می کند. به عبارت دیگر ته رنگ های گرم به تصویر می افزاید. حالت سایه بیشتر مناسب زمان غروب آفتاب و همچنین سایه تیره است.

     معمولا دوربین عکاسی در حالت سایه، دمای رنگی محیط را در حدود 7000 کلوین تنظیم می کند.

تنظیم دستی تراز سفیدی (Manual)

در این حالت تراز سفیدی بطور دستی تنظیم می شود. یعنی عکاس بر اساس تجربیات شخصی خود و یا با توجه به عکس های قبلی که گرفته است، بطور دستی عدد کلوین را برای تراز سفیدی تصویر تنظیم می نماید. معمولا در اکثر دوربین های عکاسی دیجیتال در حالت تنظیم دستی (Manual)، امکان تنظیم دمای رنگی بین 2500 تا 10000 کلوین با فواصل 100 K وجود دارد.

     در مواردی این پیش تنظیم تراز سفیدی در منوی دوربین های مختلف با علامت متفاوتی نمایش داده می شود. در تصویر مقابل علائم مربوط به دو شرکت Nikon و Canon نمایش داده شده است.

تنظیم سفارشی تراز سفیدی (Custom)

     حالت تنظیم سفارشی تراز سفیدی (Custom) به عکاس اجازه می دهد تا اندازه کلوین را بطور سفارشی برای یک منبع نور خاص تنظیم کند. در این حالت با قرار دادن جسمی با سطح سفید ( یا خاکستری 18 % ) در قسمتی از صحنه که مورد نظر است، تراز سفیدی دوربین بر طبق نور آن جسم تنظیم می شود و سپس عکاسی از کل صحنه بر اساس آن انجام می پذیرد. در ادامه مطلب توضیحات بیشتری در مورد این پیش تنظیم تراز سفیدی شرح داده شده است.

     معمولا در این حالت امکان تنظیم دمای رنگی محیط بین 2500 تا 10000 کلوین میسر می باشد.

علائم اختصاری پیش تنظیم های تراز سفیدی در دوربین های عکاسی دیجیتال

 

تاثیر پیش تنظیم های تراز سفیدی بر روی تصویر

     سیستم تنظیم تراز سفیدی در دوربین عکاسی به این شکل عمل می کند که بر اساس دمای نوری صحنه (اندازه کلوین آن) که یا توسط خودش بطور خودکار تعیین شده است و یا توسط عکاس برای دوربین تعریف گردیده است، رنگ نور دریافت شده توسط دوربین را به شکل جبرانی طوری تغییر می دهد که رنگ سفید ( و یا خاکستری 18%) به صورت طبیعی و واقعی دیده شود. به این صورت که در دمای رنگی پایین (عدد کلوین کوچکتر) که رنگ های زرد و قرمز در محیط صحنه بیشتر است، دوربین بطور جبرانی رنگ های آبی و سبز را در کل زمینه رنگی تصویر افزایش می دهد و سعی می کند تعادلی در رنگ های ثبت شده از صحنه ایجاد نماید. به همین شکل در دمای رنگی بالا (عدد کلوین بزرگتر) که رنگ نور عمومی صحنه بیشتر در نواحی آبی قرار گرفته است، دوربین عکاسی بطور جبرانی رنگ های زرد و قرمز را در زمینه کلی تصویر افزایش می دهد. این کار باعث می شود که تعادل رنگ ها در کل صحنه بیشتر شود و رنگ سفید به شکل سفید واقعی دیده شود.

     از این عملکرد دوربین عکاسی گاهی برای کارهای خلاقانه مثل ایجاد افکت های رنگی در عکس ها هم استفاده می شود. مثلا وقتی عکاس بخواهد رنگ کلی تصویر را به سمت آبی متمایل کند، پیش تنظیمات دوربین را بر روی اعداد پایین تر کلوین (مثل حالت تنگستن) قرار می دهد و دوربین واکنش جبرانی به این تنظیم را با آبی کردن تصویر پاسخ می گوید.

تاثیر پیش تنظیم های تراز سفیدی بر روی تصویر
تنظیم تراز سفیدی با استفاده از کارت خاکستری 18 درصد

     با این روش می توان تقریبا مطمئن شد که تراز سفیدی (WB) تصویر به درستی تنظیم می شود. استفاده از کارت خاکستری (Gray Card) به عنوان نقطه مرجع (Reference point) جهت اعمال تنظیمات رنگی دوربین، فرایند نرم افزاری پس از گرفتن عکس (Post processing) را به حداقل می رساند.

کارت های مشکی، خاکستری 18% و سفید

کارت خاکستری چطور کار می کند؟

     در این روش لازم است یک کارت خاکستری استاندارد (18 % Gray card) یا کاغذ خاکستری مات که نور را منعکس نمی کند تهیه نمود. شرکت های مختلف کارت های گوناگونی با سایز ها و رنگ های مختلف (خاکستری، سفید و سیاه) تولید کرده اند.

     خاکستری حالتی بدون رنگ و خنثی (Neutral tone) است و طیف گسترده ای را شامل می شود. خاکستری مورد استفاده در کارت، خاکستری میانه (Middle gray) یا 18 % است. در این کارت 18 درصد از نوری که به آن می تابد را بازتاب می دهد.

     وضعیت تشخیص نور در دوربین های عکاسی دیجیتال با خاکستری میانه تنظیم و هماهنگ شده است. در حالت تنظیم خودکار تراز سفیدی (Auto White Balance mode) دوربین بطور خودکار خاکستری میانه را در صحنه مقابل خود جستجو می کند تا نوردهی و تراز سفیدی درست را تشخیص دهد.

خاکستری میانه (18%) در تونالیته های مختلف خاکستری نمایش داده شده است.

     برای استفاده از کارت خاکستری، بایستی از حالت تراز سفیدی سفارشی (Custom White Balance mode ) در تنظیمات WB دوربین استفاده شود. به این صورت که در نقطه ای که سوژه در صحنه واقع شده است، کارت خاکستری را قرار می دهیم و طوری از آن عکس می گیریم که کل سطح قاب تصویر توسط کارت خاکستری پوشیده شود. سپس با استفاده از منوی تراز سفیدی سفارشی (Custom White Balance) عکسی را که گرفته ایم به دوربین معرفی می کنیم و به عبارت دیگر خاکستری استاندارد را برای دوربین مشخص می نماییم. دوربین هم بر اساس عکسی که از کارت گرفته ایم و برایش تعریف شده است، تراز سفیدی دوربین را تنظیم می نماید. پس از آن ، عکس مورد نظر گرفته می شود. در دوربین های مختلف اساس تنظیم تراز سفیدی سفارشی (Custom) یکسان است ولی ممکن است روش تنطیم آن و منوهای دوربین کمی با یکدیگر متفاوت باشد.

     درتنظیم سفارشی(Custom ) تراز سفیدی هنگامی که کارت خاکستری 18% در دسترس نمی باشد، می توان به جای آن از یک صفحه سفید رنگ مثل یک برگ کاغذ سفید استفاده کرد. عملکرد دوربین نسبت به صفحه سفید مشابه با کارت خاکستری خواهد بود. در هر دو مورد بازتاب رنگ های قرمز، سبز و آبی از سطح آنها یکسان می باشد.

استفاده از کاغذ سفید در صحنه برای تنظیم سفارشی تراز سفیدی (Custom).

     برای تنظیم تراز سفیدی سفارشی (Custom) علاوه بر کارت خاکستری استاندارد، از ابزاری به نام صفحه هدف کالیبراسیون (Calibration Target) نیز استفاده می شود. این صفحه شامل سه بخش سیاه، خاکستری و سفید است و می توان همچون کارت خاکستری آن را بکار برد.

موارد نامناسب برای استفاده از کارت خاکستری

     در موارد زیر به علت ایجاد مشکلات تکنیکی در فرایند عکاسی، استفاده از کارت خاکستری توصیه نمی شود:

• هنگامی که نور صحنه مرتب در حال تغییر است. در این شرایط ممکن است دمای رنگی محیط در لحظه ای که از کارت خاکستری عکاسی می شود با زمانیکه از صحنه اصلی عکاسی می گردد متفاوت باشد و در نتیجه تراز سفیدی تصویر اشتباه ثبت گردد.

• وقتی که از سوژه متحرک عکاسی می شود. در این حالت به دلیل اینکه نمی توان سوژه را ثابت کرد و کارت خاکستری را در کنار آن قرار داده و از آن عکس گرفت، استفاده از گزینه تنظیم تراز سفیدی سفارشی (Custom) بی معنی خواهد بود.

 

در شرایط آب و هوایی متغیر معمولا شرایط نوری محیط در حال تغییر می باشد.
هنگامی که سوژه در حال حرکت است استفاده از کارت خاکستری توصیه نمی شود.

تنظیم تراز سفیدی با استفاده از مرجع طبیعی

     برای تنظیم تراز سفیدی خصوصا اگر عکس با فورمت خام (RAW) ثبت شده باشد، می توان از شگردهای نرم افزاری نیز بهره برد. در نرم افزارهای ویرایش عکس (مثل پلاگین ویرایش تصاویر خام (ACR) در نرم افزار فوتوشاپ) پس از باز کردن عکس می توان بخشی از تصویر را که قبلا در هنگام حضور در صحنه عکاسی تشخیص داده ایم که دارای رنگ خاکستری یا سفید است را به عنوان مرجع تراز سفیدی انتخاب کنیم. سپس با استفاده از ابزارهای نرم افزار، تراز سفیدی عکس را بر اساس آن تنظیم کنیم.

ابزار تراز سفیدی در پلاگین ACR در نرم افزار فوتوشاپ

تنظیم تراز سفیدی در فوتوشاپ

    با توجه به کاربری بالایی که نرم افزار فوتوشاپ و پلاگین های آن در ویرایش عکس های دیجیتال دارند به عنوان نمونه و برای آشنایی مختصر شما با طرز کار کلی آنها دو نمونه از روش های تنظیم تراز سفیدی (White Balance) بطور مختصر شرح داده می شود:

الف) با استفاده از ابزار تراز سفیدی (WB tool) در پلاگین Adobe Camera RAW (ACR) یا فیلتر Camera RAW می توان با تعیین رنگ خاکستری یا سفید در قسمتی از تصویر، تراز سفیدی عکس را تنظیم نمود.

ب) از طریق فیلتر یا لایه Level adjustment که در این حالت پس از باز کردن فیلتر مذکور ، قطره چکانی که در وسط پنجره مربوطه قرار گرفته است (مربوط به خاکستری) را انتخاب کرده و بر روی کارت خاکستری (یا سطح خاکستری موجود در تصویر) کلیک کنید. فیلتر مذکور بطور خودکار سطح رنگ را تنظیم می کند. "برای توضیحات تکمیلی می توانید به مطالب مرتبط با طرز کار نرم افزارهای ویرایش عکس خام مراجعه نمایید."

ابزار Levels در نرم افزار فوتوشاپ

 


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری            


منابع:

  1. Liz Walker (2011). The Complete Digital Photo Manual, 1th ed. Carlton Book Limited, UK.
  2. Nasim Mansurov (2010). What is White Balance?, Retrieve from https://photographylife.com on Aug 9.
  3. Darren Rowse (2016). Get your White Balance Right in Seconds Using Grey Card, Retrieve from http://digital-photography-school.com on Aug 9.
  4. Thomas Kragelund (Pixelz) (2014). Need Accurate Color?, Retrieve from www.pixelz.com on Aug 10.
  5. Darlene Hildebrandt (2015). How to Use a Gray Card for Custom White Balance and Metering, Retrieve from www.digitalphotomentor.com on Aug 10.
  6. Cambridge in colour (2017).Understanding White Balance.Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Aug 13.
  7. Jeff Meyer (2014). White balance explained: how cameras correct the color of different types of light. Retrieve from www.techradar.com on Aug 13.
  8. Michael Freeman 2008. Mastering Digital Photography, 1th ed. ILEX, UK.
تعداد بازدید از این مطلب: 363
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

مبانی عکاسی


اصول پایه نوردهی در عکاسی (Exposure)

بخش 3 – حساسیت سنسور (ISO)


     کلمه ISO قبلا در دوربین های عکاسی آنالوگ برای نشان دادن میزان حساسیت فیلم های عکاسی به نور بکار می رفت. این کلمه مخفف ISO = International Organization of Standardization می باشد. در فیلم های نگاتیو، به دانه های تشکیل دهنده تصویر، ترام گفته می شود. ( مشابه پیکسل در دنیای دیجیتال)، هرچه ISO فیلم بیشتر باشد ترام ها درشت تر و جزئیات تصویر کمتر می شود. در این حالت حساسیت فیلم به نور بیشتر شده و امکان عکاسی در شرایط کم نور فراهم می شود.

در عکاسی آنالوگ در فیلم های نگاتیو با افزایش ISO ، ترام های آن بزرگتر و تفکیک پذیری آن کمتر می شود.

     در دوربین های دیجیتال نیز برای نشان دادن میزان حساسیت سنسور به نور از عدد ISO استفاده می شود. با افزایش ISO دوربین، میزان نوری که به سنسور برخورد می کند توسط سیستم دیجیتال دوربین تقویت می شود و در هنگام ثبت در سیستم الکترونیکی دوربین به صورت نور تقویت شده درک می گردد.

     بنابراین در شرایطی که سرعت شاتر و اندازه دیافراگم را ثابت در نظر بگیریم، با افزایش ISO می توان در نورهای کم تر عکس گرفت.

نمایش نحوه اثر افزایش ISO بر شدت سیگنال های دریافتی توسط سنسور دوربین عکاسی

اثرات ISO

     با استفاده مناسب از افزایش ISO می توان در شرایط خاص از سرعت های بالاتر شاتر و یا دیافراگم های بسته تر استفاده نمود.

     هرچه ISO افزایش یابد، با تقویت امواج نوری که به سنسور برخورد می کند بطور همزمان پارازیت ها و امواج نامناسب نیز تقویت می گردد، که این امر موجب کاهش وضوح و کیفیت تصویر خواهد شد. به این دلیل با افزایش ISO ، دانه ها و نویز (Noise) در تصویر زیاد خواهد شد.

     وقتی منبع نور مناسب موجود نباشد، افزایش ISO می تواند امکان نوردهی مطلوب را فراهم نماید.

     اعداد ISO در دوربین های دیجیتال شبیه به آنالوگ در نظر گرفته شده است. معمولا اعداد بصورت: 100 ، 200 ، 400 ، 800 ، 1600 و ... بر روی دوربین قابل تنظیم است. یعنی هر عدد دو برابر عدد قبلی است.

     فاصله بین هر دو عدد معادل یک گام (Stop) نوردهی است. پس با دو برابر کردن ISO می توانیم به اندازه یک استاپ (Stop) جبران نوردهی داشته باشیم.

     کمترین میزان ISO در اکثر دوربین های دیجیتال، 100 می باشد. ولی در بعضی از دوربین ها مقادیر کمتر ISO (مثلا ایزو 50 ) نیز پیش بینی شده است.

نمایش تاثیر افزایش ISO بر میزان حساسیت سنسور و دانه دار شدن تصویر

تنظیم ISO در نوردهی

     این اصل را همیشه رعایت کنید که تا جای ممکن اندازه ISO دوربین را در پایین ترین حالت (100) قرار دهید، زیرا با افزایش ISO مقداری کیفیت تصویر کاهش خواهد یافت.

     در صورت لزوم اگر با تغییر در اندازه دیافراگم و سرعت شاتر میزان نور مورد نیاز جبران نشد، افزایش ISO را در نظر بگیرید. مثلا هنگام گرفتن عکس از اجسام متحرک که به سرعت های بالاتر شاتر نیاز است، ممکن است با باز کردن روزنه دیافراگم، نور مورد نیاز تامین نگردد، در این حالت برای جبران نوردهی می توان ISO را افزایش داد.

     هنگام شب و یا مکانهای کم نور که قصد استفاده از فلاش یا سایر منابع نوری را نداریم، افزایش ISO یکی از اقدامات لازم برای گرفتن عکس خوب می باشد.

     عناصر مثلث نوردهی همانطور که قبلا اشاره شد، شامل سرعت شاتر، روزنه دیافراگم و ISO است. برای بدست آوردن نور مناسب، با تغییر در هریک از عناصر مثلث نوردهی لازم است که دیگر عناصر آن را با تغییر ایجاد شده هماهنگ کنیم.

     مثلا اگر با کوچک کردن روزنه دیافراگم به اندازه دو گام (Stop) موجب کاهش نوردهی شوید ، لازم است برای جبران آن سرعت شاتر را به اندازه دو گام کمتر کنید و یا به همان اندازه به عدد ISO بیافزایید. البته در مورد این مثال می توان هر دو کار را انجام داد، یعنی سرعت شاتر را به اندازه یک گام کمتر کرده و اندازه ISO را نیز در حد یک گام افزایش دهید.

مقایسه تغییرات ایجاد شده در اندازه عناصر مثلث نوردهی با یکدیگر

     در دوربین های جدید ، میزان زیادی از Noise و دانه های ایجاد شده در تصویر (بر اثر افزایش ISO ) در نرم افزارهای ویرایش عکس همچون فوتوشاپ یا لایت روم قابل برطرف کردن است. هر چه عدد ISO پایین تر باشد، مقدار نویز کمتر و در نتیجه امکان اصلاح آن بیشتر است.

 

مقالات مرتبط:

-اصول پایه نوردهی در عکاسی (بخش 1) مثلث نوردهی و سرعت شاتر

-اصول پایه نوردهی در عکاسی (بخش 2) روزنه دیافراگم


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری              


منابع:

  1. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
  2. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
  3. Jim Harmer (2016). Photo Basics #1: Introduction and Exposure, Retrieve from http://improvephotography.com on Jul 17
  4. Josh (2016). Understand Focal Length in 4 Easy Steps, Retrieve from http://expertphotography.com on Jul 20.
  5. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained, Retrieve from www.techradar.com on Jul 21.
تعداد بازدید از این مطلب: 256
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

مبانی عکاسی


اصول پایه نوردهی در عکاسی (Exposure)

بخش 2 - روزنه دیافراگم (Aperture)


 

     دیافراگم (Diaphragm) اصولا در داخل استوانه لنز قرار گرفته است و شبیه به پرده ای است که در وسط آن روزنه ای وجود دارد..

     روزنه دیافراگم (Aperture) در وسط دیافراگم است و اندازه ورود نور به داخل محفظه دوربین را کنترل می کند. هر چه روزنه دیافراگم بزرگتری انتخاب کنیم، نور بیشتری وارد دوربین می شود.

     اندازه روزنه دیافراگم در دوربین های عکاسی قابل تغییر است. این روزنه قابلیت کوچک شدن و بزرگ شدن دارد و با تغییر اندازه آن، میزان نور ورودی به داخل دوربین تنظیم می شود. اندازه های مختلف روزنه دیافراگم با اعداد مشخصی نمایش داده می شود و هر عدد نشان دهنده اندازه خاصی از بزرگی روزنه دیافراگم است که مقدار نور مشخصی را از خود عبور می دهد.

 

f/2.0       |f/5.6       |f/22       

 

با تغییر اندازه روزنه دیافراگم ، مقدار نور ورودی به دوربین عکاسی تغییر می کند.

اعداد روزنه دیافراگم

     اندازه روزنه دیافراگم در دوربین های عکاسی قابل تنظیم است. برای هر اندازه از بزرگی یا کوچکی روزنه دیافراگم یک عدد استاندارد تعریف شده است که این عدد در همه دوربین ها معادل هم می باشند و به آن عدد f یا عدد دیافراگم می گویند و به صورت حرف لاتین f بر روی یک عدد صحیح نمایش داده می شود. مثلا f/16 و یا f/5.6

     اما در هنگام گفتن اندازه دیافراگم مثلا عدد f/16 به اختصار گفته می شود روزنه دیافراگم با عدد f/16 و گاهی اوقات هم حرف f گفته نمی شود و فقط عدد ذکر می گردد مثلا گفته می شود اندازه دیافراگم 16 است. برای هر اندازه از روزنه دیافراگم، اعداد مشخصی تعریف شده است که بر روی همه دوربین ها ثابت اند. این اعداد به ترتیب عبارتند از:

1.4     2    2.8     4      5.6      8      11      16      22      32

     هرچه عدد بزرگتر باشد، یعنی اندازه روزنه دیافراگم کوچکتر است و بر عکس عدد کوچکتر نشانه روزنه دیافراگم بزرگتر است.

     برای هر اندازه از بزرگی یا کوچکی روزنه دیافراگم یک عدد استاندارد تعریف شده است که این عدد در همه دوربین ها معادل هم می باشند و به یک میزان نور عبور می دهند.

اندازه های مختلف روزنه دیافراگم که نسبت به هم یک گام فاصله دارند.

تعریف گام (Stop) در دیافراگم

     فاصله بین هر دو عدد پشت سر هم دیافراگم به عنوان یک گام (Stop) یا f-Stop خوانده می شود. مقدار نوری که از یک دیافراگم عبور می کند نسبت به دیافراگم بعدی یا قبلی دو برابر یا نصف است. مثلا روزنه دیافراگم f/4 نصف نوری که از دیافراگم f/2.8 می گذرد را عبور می دهد. پس با تغییر هر عدد به عدد بالاتر (یعنی یک گام)، روزنه دیافراگم کوچکتر شده و نور ورودی به داخل دوربین نصف می شود.

     به یک مثال دیگر توجه کنید: اگر عدد f را از 11 به 16 تغییر دهیم، میزان نوری که از دیافراگم می گذرد نصف اندازه نوری است که با عدد دیافراگم 11 عبور می کرد و اگر عدد f را یعنی همان عدد دیافراگم را، از 11 به یک شماره پایین تر ببریم (عدد 8)، یعنی یک گام کمتر، پس روزنه دیافراگم بزرگتر شده و نور ورودی به دوربین دو برابر می شود و اگر یک شماره دیگر از عدد f کم کنیم (عدد 5.6 )، نور ورودی به دوربین نسبت به دیافراگم 11 ، چهار برابر می شود.

     پس دقت کنید که عدد دیافراگم با اندازه روزنه دیافراگم نسبت عکس دارد. یعنی عدد بزرگتر به معنی روزنه کوچکتر و ورود نور بیشتر است.

فرمول محاسبه عدد روزنه دیافراگم

نحوه تاثیر دیافراگم بر روی نوردهی تصویر

     اگر بخواهیم یک مقدار نور ثابت وارد محفظه دوربین شود مثلا با یک روزنه دیافراگم و یک سرعت شاتر مشخص، اگر روزنه دیافراگم را یک گام (F-stop) باز تر کنیم، یعنی نور ورودی را دو برابر کرده ایم، پس لازم است سرعت شاتر را یک گام بیشتر کنیم تا با کاهش زمان ورود نور به سطح سنسور، اثر افزایش نور ناشی از بازتر شدن روزنه دیافراگم را جبران کند و در نتیجه همان میزان نور قبلی تامین شود.

     دقت شود که هر چه عدد دیافراگم بزرگتر شود اندازه قطر روزنه آن کوچکتر می شود و میزان ورودی نور کمتر می گردد. پس برای جبران آن باید سرعت شاتر را کمتر کنیم تا اجازه دهد نور در زمان بیشتری وارد دوربین شود تا همان میزان نور قبلی را داشته باشیم.

     برای توضیح بیشتر به این مثال توجه فرمایید (تصویر زیر): اگر مقدار ثابتی از نور را معادل یک سطل پر از آب در نظر بگیریم، برای پر کردن آن، هر چه شیر آب را بیشتر باز کنیم تا آب بیشتری در لحظه جاری شود (شبیه باز کردن دیافراگم)، سطل زودتر پر می شود. از طرفی اگر شیر آب را ببندیم تا آنجا که آب کمی از شیر جاری شود، لازم است که مدت زمان بیشتری شیر باز باشد (شبیه به شاتر دوربین) تا سطل کاملا پر شود.

مقایسه شباهت عملکرد روزنه دیافراگم و سرعت شاتر با پر کردن سطل از شیر آب

     اگر سرعت شاتر دوربین عکاسی را ثابت نگه داریم ، با تغییر در اندازه روزنه دیافراگم، میزان نوری که وارد دوربین می شود تغییر خواهد کرد.

      بنابراین با کاهش اندازه روزنه دیافراگم ( افزایش عدد f )، تصویر تاریک تر خواهد شد.

در سرعت شاتر ثابت با افزایش عدد روزنه دیافراگم تصویر تاریک تر می شود.

تاثیر اندازه دیافراگم بر عمق میدان (DOF)

     عمق میدان (Depth of Field) به مسافتی در جلو دوربین عکاسی گفته می شودکه در تصویر بصورت واضح و شارپ دیده می شود. این فاصله بین جلو و عقب نقطه فوکوس است. هر چه این فاصله بیشتر باشد، عمق میدان تصویر هم بیشتر است.

     در نقطه ای که دوربین بر روی آن فوکوس می شود، هر عنصر دیگری نیز که در سطح نقطه فوکوس باشد واضح و شارپ خواهد بود.

     در نواحی جلو و عقب نقطه فوکوس تا مسافت مشخصی هر عنصر دیگری که در صحنه باشد بصورت واضح و شارپ دیده خواهد شد و هر عنصری که در این فاصله قرار نداشته باشد ناواضح و تار می گردد. در واقع این مسافت که در دو طرف نقطه فوکوس است و همه عناصر داخل آن واضح دیده می شود، عمق میدان وضوح تصویر می باشد.

     هر چه روزنه دیافراگم بازتر باشد (F کوچکتر) عمق میدان کمتر است و هر چه اندازه روزنه دیافراگم کمتر باشد (F بزرگتر) عمق میدان تصویر بیشتر می باشد.

     پس اگر هنگام تنظیم نوردهی دوربین، از عدد های کوچک دیافراگم استفاده کنیم، عمق میدان تصویر کوچک خواهد شد. به عبارتی عمق میدان، فقط ناحیه کمی در جلو و عقب نقطه فوکوس را تشکیل می دهد و بقیه عناصر صحنه تار یا فلو می شوند.

     با کوچک کردن روزنه دیافراگم، عمق میدان افزایش می یابد و محدوده وضوح تصویر در جلو و عقب نقطه فوکوس گسترش می یابد.

نمایش تفاوت در عمق میدان با دیافراگم های مختلف

     هر چه عمق میدان تصویر بزرگ تر باشد، مسافت بیشتری در جلو و عقب نقطه فوکوس، واضح و شارپ است. اگر عمق میدان خیلی بزرگ بشود تمام عناصر صحنه تا نقطه بینهایت شارپ دیده می شود.

     معمولا محدوده عمق میدان در دو طرف نقطه فوکوس توزیع شده است. حدود یک سوم آن در جلوی نقطه فوکوس و حدود دو سوم آن در ناحیه ی پشت نقطه فوکوس قرار می گیرد. پس عناصری که در یک سوم جلویی و دو سوم عقبی نقطه فوکوس، در ناحیه عمق میدان قرار دارند در تصویر بصورت واضح دیده می شوند.

تاثیر اندازه دیافراگم بر عمق میدان تصویر

     البته عوامل دیگری نیز بر عمق میدان تاثیر می گذارند، همچون فاصله کانونی لنز و فاصله سوژه تا دوربین که در مباحث مربوط به عمق میدان شرح داده خواهند شد.

مقایسه دیافراگم های مختلف و تاثیر آنها بر میزان نور ورودی و عمق میدان تصویر

مقالات مرتبط:

اصول پایه نوردهی در عکاسی (بخش 1) مثلث نوردهی و سرعت شاتر

-اصول پایه نوردهی در عکاسی (بخش 3) حساسیت سنسور (ISO)


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری              


منابع:

  1. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
  2. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
  3. Jim Harmer (2016). Photo Basics #1: Introduction and Exposure, Retrieve from http://improvephotography.com on Jul 17
  4. Nicon USA (2016). Understanding Maximum Aperture, Retrieve from www.nikonusa.com on Jul 18.
  5. Josh (2016). Understand Focal Length in 4 Easy Steps, Retrieve from http://expertphotography.com on Jul 20.
  6. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained, Retrieve from www.techradar.com on Jul 21.
تعداد بازدید از این مطلب: 251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

اصول پایه نوردهی در عکاسی (Exposure)

بخش 1- مثلث نوردهی و سرعت شاتر (Shutter Speed)


 

     در هنگام عکاسی برای ثبت عکس لازم است نور به میزان کافی به سنسور برسد. اگر میزان نور ورودی به دوربین کمتر از نیاز باشد، تصویر ایجاد شده، تیره و تاریک می شود و اگر نور ورودی بیش از حد نیاز باشد، تصویر خیلی روشن می گردد.

     نوردهی (Exposure) تصویر نشان دهنده این است که وقتی با دوربین عکاسی یک عکس ثبت می شود، چقدر روشنایی یا تاریکی در تصویر ایجاد می گردد.

نور اصلی ترین عنصر در عکاسی است و نوردهی مناسب، مهمترین مهارتی است که باید یک عکاس داشته باشد. اگر روشنایی عکسی خوب باشد یعنی نوردهی آن خوب است.

 

اگر میزان نور کم باشد، تصویر تاریک می شود و اگر نور بیش از حد باشد، تصویر خیلی روشن می گردد

    در اکثر دوربین های دیجیتال امکانی قرار داده شده است که بتوانند نوردهی را به صورت خودکار (اتوماتیک) انجام دهند (Auto Exposure). در این حالت، دوربین عکاسی خودش نوردهی مناسب را برای دوربین تنظیم می کند.

    استفاده از حالت نوردهی خودکار می تواند در خیلی مواقع عکس هایی با نور خوب ایجاد کند، ولی الزاما نمی تواند منجر به گرفتن یک عکس خوب شود. ایجاد خلاقیت در عکاسی در صورتی امکان پذیر است که عکاس بر نوردهی تصویر کنترل داشته باشد. کنترل اندازه، کیفیت و چگونگی ورود نور به داخل دوربین و برخورد آن با سنسور، اهمیت زیادی دارد.

عوامل کنترل کننده اصلی در نوردهی


     برای گرفتن یک عکس سالم که روشنایی کافی و مناسبی داشته باشد، لازم است بر روی عوامل تعیین کننده میزان نور در دوربین کنترل داشت.

     به یک مثال توجه کنید: فرض کنید که می خواهید اندازه مشخصی از آب باران را جمع کنید. برای این کار ظرفی را انتخاب می کنید و آن را در زیر باران قرار می دهید.

     جمع شدن آب باران در ظرف به میزان مورد نیاز به چند عامل بستگی دارد. یکی اینکه سطح دهانه ظرف شما چقدر باشد. چه مدت ظرف را در زیر باران قرار بدهید و حجم آبی که از آسمان می بارد به چه میزان باشد.

     در دوربین عکاسی نیز برای بدست آوردن اندازه مشخصی از نور، عوامل متعددی دخالت دارند و چگونگی نوردهی تصویر را مشخص می کنند.

سه عامل اصلی کنترل نوردهی (Exposure) در دوربین های عکاسی شامل موارد زیر است:

  1. سرعت شاتر (Shutter Speed)
  2. روزنه دیافراگم (Aperture)
  3. حساسیت سنسور (ISO)
عوامل کنترل کننده اصلی در نوردهی

مثلث نوردهی (Exposure Triangle)


     به دلیل ارتباطی که این سه عامل با یکدیگر دارند و نقشی که در نوردهی تصویر ایفا می کنند، به آنها و روابط بین آنها، اصطلاحا مثلث نوردهی (Exposure Triangle) گفته می شود

الف) روزنه دیافراگم (Aperture):

اندازه سطحی که نور از داخل آن وارد دوربین می شود را کنترل می کند.

ب) شاتر (Shutter):

مدت زمان نوردهی را کنترل می کند.

ج) سرعت ISO:

حساسیت سنسور دوربین را برای گرفتن میزان نور کنترل می کند.

     برای رسیدن به نوردهی مناسب، با تغییر در هریک از عناصر مثلث نوردهی لازم است که عناصر دیگر را با تغییر ایجاد شده هماهنگ کنیم.

     شبیه به مثال بالا در خصوص جمع آوری آب باران، هر چه از ظرف دهان گشاد تری استفاده شود، مدت زمان کمتری لازم است که ظرف در زیر باران بماند. در مورد نور هم به همین صورت است، اگر اجازه دهیم حجم نور زیادتری وارد دوربین شود، باید مدت زمان نوردهی را کاهش دهیم و برعکس.

     نکته مهم این است که سه عنصر مثلث نوردهی با هم کار می کنند و برای تنظیم نوردهی مورد نظر خود باید بین آنها تعادل برقرار نمود. با افزایش نوردهی در اثر تغییر در یک عنصر، لازم است در یک یا دو عنصر دیگر در جهت کاهش نوردهی اقدام کنید.

     پس به منظور دریافت یک مقدار نور مشخص که برای گرفتن یک عکس سالم مورد نیاز است، می توان انواع تنظیمات مختلف از این سه عامل را برگزید بطوریکه در هر نوع از این تنظیمات، میزان نور دریافتی توسط سنسور با نوع دیگر برابر باشد.

     سوالی که مطرح می شود این است که انجام تنظیمات مختلف و کم و زیاد شدن میزان هر یک از این عوامل چه تاثیری بر روی عکس نهایی خواهد گذاشت؟

     برای پاسخ دادن به این سوال، در ادامه هر یک از این عوامل را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

نمایش عناصر اصلی در مثلث نوردهی و ارتباط آنها با یکدیگر

سرعت شاتر (Shutter Speed)


     شاتر (Shutter) در دوربین عکاسی شبیه به پرده ای است که در جلوی سنسور قرار گرفته است و از برخورد نور به آن جلوگیری می کند. با فشردن دکمه شاتر، این پرده لحظه ای باز شده و اجازه می دهد نوری که از طریق لنز وارد دوربین شده است، به سنسور برخورد کند. تا زمانی که دکمه شاتر را برای گرفتن عکس فشار ندهیم این پرده بسته می ماند.

     سرعت شاتر(Shutter Speed) نشان دهنده مدت زمانی است که شاتر باز شده و به نور اجازه ورود می دهد تا به سنسور برخورد کند.

     بر اساس اینکه پرده شاتر با چه سرعتی باز و بسته شود، میزان نوردهی به سنسور نیز تغییر می کند. هر چه سرعت باز و بسته شدن آن بیشتر باشد، نور کمتری از آن عبور می کند.

     گاهی برای بیان سرعت شاتر، از اصطلاح زمان نوردهی (Exposure Time) استفاده می شود. هر چه سرعت شاتر بیشتر باشد، زمان نوردهی کمتر خواهد بود.

     اگر سایر عوامل موثر بر نوردهی ثابت باشند و تغییری در آنها ایجاد نکنید، با کاهش سرعت شاتر، نور بیشتری به سنسور برخورد کرده و تصویر تشکیل شده روشن تر خواهد شد.

 

شاتر بسته       |شاتر باز         

 

نمایش عملکرد شاتر در کنترل برخورد نور به سطح سنسور

انواع شاتر در دوربین های عکاسی

     در دوربین های عکاسی مختلف، شاتر به اشکال گوناگونی ساخته شده است. در دوربین های دیجیتال شاترها بطور کلی به دو نوع الکترونیکی (Electronic Shutter) و مکانیکی (Mechanical Shutter) تقسیم می شوند.

     شاتر الکترونیکی اصولا با خاموش و روشن کردن سنسور دوربین کار می کنند. این نوع شاتر کمتر در دوربین های عکاسی حرفه ای استفاده می شوند.

     شاترهای مکانیکی انواع مختلفی دارند. شایعترین آنها دو نوع شاتر های سطح-کانونی (Focal-plane Shutter) و برگی یا ورقه ای (Leaf Shutter) هستند.

     شاتر های سطح-کانونی (Focal-plane Shutter) یا پرده ای به این صورت عمل می کنند که هنگام فشردن دکمه شاتر، شکاف شاتر به صورت عمودی (یا افقی) بر روی سطح سنسور (یا فیلم) حرکت می کند تا تمام سطح آن را جاروب کند و در طی این مدت، نور به تمام سطح سنسور (یا فیلم) می رسد.

     مدل های قدیمی تر خصوصا در دوربین های آنالوگ (فیلمی) جنس پرده شاتر از پارچه بود. ولی در مدل های جدیدتر از فلز یا پلاستیک ساخته شده است.

     شاتر برگی یا ورقه ای (Leaf Shutter) نوعی شاتر است که معمولا از ورقه ای فلزی ساخته شده است که در مقابل روزنه شاتر قرار می گیرد و در حالت عادی اجازه ورود نور از روزنه را نمی دهد. با فشردن شاتر، ورقه مذکور کنار می رود و اجازه می دهد نور به سطح سنسور (یا فیلم) برخورد کند.

 

چند نوع از انواع شاترهای مورد استفاده در دوربین های عکاسی

در اکثر دوربین های SLR ، شاتر از نوع سطح-کانونی است و عموما از دو پرده تشکیل شده است. هنگام فشردن دکمه شاتر، ابتدا یکی از پرده ها شروع به حرکت می کند و با ایجاد روزنه ای شکاف مانند، نوردهی سنسور انجام می پذیرد. سپس با بسته شدن پرده دیگر، شکاف بسته می شود، به عبارتی نوردهی پایان می یابد. در ادامه، پرده ها به جای اولیه خود باز می گردند.

     هر چه سرعت شاتر بالا برود، پرده دوم سریعتر بسته می شود. در این حالت شکاف نوردهی باریک تر و در نتیجه میزان نور ورودی به دوربین کمتر خواهد شد.

 

نحوه نوردهی سنسور در یک شاتر سطح-کانونی (پرده ای) (Focal plane)

اعداد سرعت شاتر

     سرعت شاتر به صورت کسری از ثانیه نمایش داده می شود. مثلا: 1/15 ثانیه یا 1/500 ثانیه در فاصله بین هر دو عدد شاتر بر روی دوربین ، سرعت شاتر دو برابر می شود.

(.. - 1/500 - 1/250 - 1/125 - 1/60 - 1/30 ...) پس با کاهش یک درجه سرعت شاتر، میزان عبور نور دو برابر می شود.

در هنگام عکاسی با سرعت های پایین شاتر برای جلوگیری از تار شدن تصویر که در اثر تکان خوردن دست عکاس ایجاد می گردد، لازم است حتما از سه پایه استفاده شود.

      یک قانون سرانگشتی وجود دارد که می گوید اگر عدد سرعت شاتر کمتر از عدد فاصله کانونی لنز دوربین بود، برای عکاسی از سه پایه استفاده شود، زیرا عکاسی بر روی دست ممکن است منجر به لرزش دوربین و تاری تصویر گردد. مثلا اگر لنز دوربین با فاصله کانونی 50 mm و سرعت شـاتر کمتر از 1/50 ثانیه باشد، بهتر است از سه پایه استفاده کنیم.

تاثیر سرعت شاتر در عکاسی از سوژه متحرک

     هنگامیکه سوژه در حال حرکت است، سرعت شاتر بایستی آنقدر سریع باشد که دوربین تصویر سوژه را بی حرکت ثبت کند و به اصطلاح آن را منجمد (Freeze) نماید.

     اگر سرعت شاتر کم باشد ، وضوح سوژه متحرک از بین می رود و منجر به تاری می شود که به آن تاری حرکتی (Motion blur) می گویند.

     از این اثر ناشی از سرعت های پایین شاتر در عکاسی خلاقانه استفاده می شود. مثلا عکاسی از آبشار یا آب های جاری که با استفاده از ایجاد تاری حرکتی (Motion blur)، نرمی محوی در تصویر ایجاد می گردد.

     ولی در سایر موارد و خصوصا وقتی دوربین بدون سه پایه و بر روی دست استفاده می شود، برای جلوگیری از لرزش دست و یا تارشدن سوژه های متحرک، توجه به اندازه سرعت شاتر اهمیت زیادی خواهد داشت

در سرعت های بالاتر شاتر، جسم متحرک به صورت بی حرکت یا منجمد ثبت می گردد

مقالات مرتبط:

اصول پایه نوردهی در عکاسی (بخش 2) روزنه دیافراگم

-اصول پایه نوردهی در عکاسی (بخش 3) حساسیت سنسور (ISO)


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                     


منابع:

  1. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
  2. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
  3. Jim Harmer (2016). Photo Basics #1: Introduction and Exposure, Retrieve from http://improvephotography.com on Jul 17
  4. Nicon USA (2016). Understanding Maximum Aperture, Retrieve from www.nikonusa.com on Jul 18.
  5. Nasim Mansurov (2009).Understanding Shutter Speed:A Beginner’s Guide, , Retrieve from https://photographylife.com on Jul 19.
  6. Amy Renfrey (2016). What is the slowest shutter speed You can use …, , Retrieve from www.picturecorrect.com on Jul 19.
  7. Josh (2016). Understand Focal Length in 4 Easy Steps, Retrieve from http://expertphotography.com on Jul 20.
  8. Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained, Retrieve from www.techradar.com on Jul 21.

مبانی عکاسی


طرز صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی


یکی از شایعترین مشکلاتی که برای عکاسان جوان و تازه کار پیش می آید، ضعف در گرفتن عکس های شارپ و با وضوح بالاست. خیلی از افراد فکر می کنند مشکل از دوربین عکاسی یا لنز است. اما در بیشتر موارد علت تاری عکس، ناشی از تکنیک ضعیف آنها در نگهداشتن و گرفتن صحیح دوربین در دستشان می باشد. تصویر ایجاد شده در دوربین بر اثر ثبت نورهای محیط خارج از دوربین حاصل می شود و در صورتیکه هنگام ثبت این نورها، دست عکاس لرزش داشته باشد ، وضوح تصویر کاهش خواهد یافت. گاهی اوقات بعضی از افراد تازه کار برای خرید دوربین ها و لنزهای گرانقیمت و کیفیت بالا مبالغ بسیار زیادی هزینه می کنند تا بیشترین وضوح را در عکاسی داشته باشند، ولی ده دقیقه برای یادگیری و فکر کردن در مورد نحوه صحیح در دست گرفتن دوربین و ثابت نگهداشتن آن وقت نمی گذارند.

صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی

صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی در دست، مزایای زیادی برای عکاس به همراه خواهد داشت، از جمله:

 

  • باعث می شود در هنگام عکس گرفتن و فشاردادن دکمه شاتر با کم کردن لرزش دست ، وضوح و شارپی تصویر در اثر حرکت جزئی دوربین از بین نرود.
  • با ایجاد تسلط بیشتر بر نگهداشتن دوربین، دید بهتری در منظره یاب دوربین مهیا می گردد و قاب بندی بهتری برای تصویر انجام می شود. کج شدن خط افق و حذف کناره های سوژه در لبه های کادر عکس از شایعترین اشکالات کادربندی است که معمولا در هنگام ثابت نبودن موقعیت دوربین و عدم تسلط عکاس بر منظره یاب دوربین اتفاق می افتد.
  • در صورتیکه دوربین بطور صحیح در دست گرفته نشود، خطر افتادن دوربین و صدمه به آن افزایش خواهد یافت.
  • وقتی دوربین عکاسی به شکل مناسبی در دست قرار گیرد، دسترسی سریع و آسان به دکمه های کنترل کننده و لنز دوربین بهتر صورت می گیرد و دوربین راحت تر کنترل می شود.

قرار گیری دوربین عکاسی در جلوی صورت

در هنگامی که از داخل منظره یاب دوربین نگاه می کنید و هنگامی که دکمه شاتر را فشار می دهید، باید لبه منظره یاب بر روی برجستگی ابرو قرار گیرد. خیلی از عکاسان با نزدیک کردن دوربین به صورت و مقداری چرخش صورت ، قسمتی از دوربین که در زیر منظره یاب قرار گرفته است را به سطح گونه خود تکیه می دهند.

گرفتن دوربین عکاسی در دست

طرز گرفتن دوربین عکاسی در دست

دوربین های DSLR طوری طراحی شده است که توسط انگشتان دست راست گرفته شوند. سه انگشت در جلو دوربین، انگشت شست در پشت دوربین و انگشت اشاره بر روی دکمه شاتر قرار می گیرد که بتواند در هنگام عکاسی آن را به آرامی بفشارد. عکاس باید دکمه شاتر را طوری فشار دهد که موجب جابجایی و حرکت دوربین نشود. عکاسان تازه کار برای بدست آوردن این مهارت نیاز به تمرین خواهند داشت. دست چپ در ناحیه زیر لنز دوربین قرار می گیرد و به تعادل آن کمک می کند بطوریکه برای تحمل وزن دوربین حالت کمکی داشته باشد ولی وزن دوربین کاملا بر روی دست چپ نباشد. فوکوس کردن یا زوم کردن لنز به صورت دستی توسط انگشتان دست چپ انجام می شود. در هنگام عکاسی آرنج ها حتی الامکان نزدیک به بدن و چسبیده به آن قرار می گیرد تا دوربین بیشترین ثبات را در دستان فرد داشته باشد.

نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت افقی

در حالت افقی بهتر است برای ثبات بیشتر دوربین، آرنج های هر دو دست را به بدن خود بچسبانید. این حالت ممکن است خیلی خوشایند نباشد ولی در مواقع نور کم و یا در وضعیتی که سرعت شاتر پایین است روی ثبات دوربین بسیار تاثیرگذار خواهد بود. موقعیت پاها را طوری قرار دهید که تعادل بدن به خوبی حفظ شود. بهتر است فاصله پاها از هم به اندازه عرض شانه باشد و پاها کمی با هم زاویه داشته باشند. یک پا کمی جلوتر از پای دیگر باشد. به عبارت دیگر یک پا جلو، یک پا عقب و بدن در وسط قرار گیرد تا حالت ثابت و استواری پیدا کند. طرز قرارگیری بدن عکاس در هنگام عکاسی بسیار شبیه به حالتی است که افراد در هنگام تیراندازی به خود می گیرند. در هنگام عکاسی لازم است که عکاس از خم شدن به جلو و عقب خودداری کند و بدن خود را برای بهترین وضعیت بطور مستقیم نگهدارد.

نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت عمودی

در این حالت دست راست عکاس از بدن دور می باشد و موقعیت ثابت حالت افقی را ندارد. در این وضعیت دست راست نسبت به فرد برخلاف عقربه های ساعت می چرخد و در موقعیت بالا نسبت به دوربین قرار می گیرد. دست چپ در زیر لنز و در موقعیت پایین نسبت به دوربین قرار داده می شود و آرنج دست چپ همزمان به بدن می چسبد.

دوربین هایی که به آنها گریپ باتری (Battery Grip) متصل شده باشد، به علت اینکه بر روی گریپ، دکمه شاتر تعبیه شده است، در هنگام عکاسی در وضعیت عمودی، موقعیت دست و بدن عکاس همانند وضعیت عکاسی در حالت افقی می باشد.

نگهداشتن دوربین عکاسی در موقعیت های مختلف بدن

گاهی عکاسی در وضعیت ایستاده امکان پذیر نیست و یا برای ایجاد زوایای مختلف لازم است عکاس به صورت نشسته و یا حتی خوابیده اقدام به عکاسی کند.

عکاسی در وضعیت نشسته

در وضعیت نشسته بهتر است موقعیت بدن طوری باشد که دست چپ برای دوربین حالت تکیه گاه داشته باشد. این کار با قرار دادن آرنج بر روی ناحیه ران امکان پذیر است. عکاسی در وضعیت نشسته به چندین روش انجام می شود. در یک روش، عکاس بر روی پاهایش طوری مینشیند که زانوی پای راست بر روی زمین قرار می گیرد (یا نزدیک به سطح زمین) و آرنج دست چپ بر روی ناحیه زانوی چپ تکیه می کند تا دوربین در وضعیت بی حرکت و ثابت باقی بماند. البته بهتر است برای اینکه یه زانو فشار زیادی وارد نشود، آرنج در قسمت عقب تر از ناحیه زانو بر روی ران تکیه نماید.

در روش دیگر ، عکاس بر روی زمین می نشیند و پاهایش را خم می کند و حالتی شبیه به سه پایه به خود می گیرد. در این حالت نیز از زانوها به عنوان تکیه گاه آرنج استفاده می شود.

عکاسی در وضعیت خوابیده روی زمین

در این حالت فرد از سطح شکم بر روی زمین می خوابد و آرنج هایش را شبیه یک سه پایه بر روی زمین قرار می دهد. فاصله آرنج ها از هم در حدود عرض شانه باشد. دقت کنید اگر آرنج ها بیش از حد از هم فاصله داشته باشند موجب بی ثباتی دستها و دوربین می شود. دوربین عکاسی طوری در دست قرار می گیرد که دست چپ در زیر لنز باشد. این حالت خصوصا برای مواردی که می خواهیم از زاویه پایین نسبت به سوژه عکاسی کنیم مناسب می باشد.

عکاسی در سایر وضعیت ها

وضعیت های دیگری نیز برای نگهداشتن دوربین توسط عکاسان مورد استفاده قرار می گیرد که ممکن است کمتر شایع باشد. به عنوان مثال وضعیتی که در تصویر زیر نشان داده شده است در مواقعی که از لنزهای بزرگ استفاده می شود بکار می رود.

روش های دیگری برای ثابت نگه داشتن دوربین عکاسی وجود دارد مثلا می توان با تکیه دادن دست ها به دیوار یا شیء ثابت، دوربین را بی حرکت کرده و سپس اقدام به عکاسی نمود .

کنترل تنفس در هنگام فشردن دکمه شاتر

در هنگام عکاسی برای کاهش لرزش بدن بهتر است عمل تنفس کنترل شود. ابتدا فرد یک نفس عمیق کشیده (دم) و آن را حبس می کند ، سپس دکمه شاتر را فشار می دهد و در ادامه عمل بازدم صورت می گیرد. البته روش دیگر برعکس آن است. یعنی ابتدا نفس بیرون داده می شود (بازدم) و پس از فشردن شاتر، نفس کشیده می شود (دم). به این نکته توجه کنید که در نهایت برای کنترل تنفس، هر فرد روش اختصاصی خود را انتخاب می کند.

 


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                                         تاریخ نگارش/آخرین ویرایش: 1396/07/01


منابع:

  1. Jim Harmer (2011). How to Properly Hold a DSLR Camera. Retrieve from https://improvephotography.com on Jul 15.
  2. Ben Fewtrell (2015). Ten Tips on How to Hold Your DSLR. Retrieve from http://onthreelegs.com on Jul 15.
  3. Darren Rowse (2017) How to Hold a Camera. Retrieve from http://digital-photography-school.com on Jul 16.
  4. Nobadfoto (2017) How to hold a DSLR camera. . Retrieve from www.nobadfoto.com on Jul 16.
  5. Joe Fotosiamo (2012) 5 Tips on How to Hold Your Camera . Retrieve from www.slrlounge.com on Jul 16.
تعداد بازدید از این مطلب: 359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

مبانی عکاسی


طرز صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی


یکی از شایعترین مشکلاتی که برای عکاسان جوان و تازه کار پیش می آید، ضعف در گرفتن عکس های شارپ و با وضوح بالاست. خیلی از افراد فکر می کنند مشکل از دوربین عکاسی یا لنز است. اما در بیشتر موارد علت تاری عکس، ناشی از تکنیک ضعیف آنها در نگهداشتن و گرفتن صحیح دوربین در دستشان می باشد. تصویر ایجاد شده در دوربین بر اثر ثبت نورهای محیط خارج از دوربین حاصل می شود و در صورتیکه هنگام ثبت این نورها، دست عکاس لرزش داشته باشد ، وضوح تصویر کاهش خواهد یافت. گاهی اوقات بعضی از افراد تازه کار برای خرید دوربین ها و لنزهای گرانقیمت و کیفیت بالا مبالغ بسیار زیادی هزینه می کنند تا بیشترین وضوح را در عکاسی داشته باشند، ولی ده دقیقه برای یادگیری و فکر کردن در مورد نحوه صحیح در دست گرفتن دوربین و ثابت نگهداشتن آن وقت نمی گذارند.

صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی

صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی در دست، مزایای زیادی برای عکاس به همراه خواهد داشت، از جمله:

 

  • باعث می شود در هنگام عکس گرفتن و فشاردادن دکمه شاتر با کم کردن لرزش دست ، وضوح و شارپی تصویر در اثر حرکت جزئی دوربین از بین نرود.
  • با ایجاد تسلط بیشتر بر نگهداشتن دوربین، دید بهتری در منظره یاب دوربین مهیا می گردد و قاب بندی بهتری برای تصویر انجام می شود. کج شدن خط افق و حذف کناره های سوژه در لبه های کادر عکس از شایعترین اشکالات کادربندی است که معمولا در هنگام ثابت نبودن موقعیت دوربین و عدم تسلط عکاس بر منظره یاب دوربین اتفاق می افتد.
  • در صورتیکه دوربین بطور صحیح در دست گرفته نشود، خطر افتادن دوربین و صدمه به آن افزایش خواهد یافت.
  • وقتی دوربین عکاسی به شکل مناسبی در دست قرار گیرد، دسترسی سریع و آسان به دکمه های کنترل کننده و لنز دوربین بهتر صورت می گیرد و دوربین راحت تر کنترل می شود.

قرار گیری دوربین عکاسی در جلوی صورت

در هنگامی که از داخل منظره یاب دوربین نگاه می کنید و هنگامی که دکمه شاتر را فشار می دهید، باید لبه منظره یاب بر روی برجستگی ابرو قرار گیرد. خیلی از عکاسان با نزدیک کردن دوربین به صورت و مقداری چرخش صورت ، قسمتی از دوربین که در زیر منظره یاب قرار گرفته است را به سطح گونه خود تکیه می دهند.

گرفتن دوربین عکاسی در دست

طرز گرفتن دوربین عکاسی در دست

دوربین های DSLR طوری طراحی شده است که توسط انگشتان دست راست گرفته شوند. سه انگشت در جلو دوربین، انگشت شست در پشت دوربین و انگشت اشاره بر روی دکمه شاتر قرار می گیرد که بتواند در هنگام عکاسی آن را به آرامی بفشارد. عکاس باید دکمه شاتر را طوری فشار دهد که موجب جابجایی و حرکت دوربین نشود. عکاسان تازه کار برای بدست آوردن این مهارت نیاز به تمرین خواهند داشت. دست چپ در ناحیه زیر لنز دوربین قرار می گیرد و به تعادل آن کمک می کند بطوریکه برای تحمل وزن دوربین حالت کمکی داشته باشد ولی وزن دوربین کاملا بر روی دست چپ نباشد. فوکوس کردن یا زوم کردن لنز به صورت دستی توسط انگشتان دست چپ انجام می شود. در هنگام عکاسی آرنج ها حتی الامکان نزدیک به بدن و چسبیده به آن قرار می گیرد تا دوربین بیشترین ثبات را در دستان فرد داشته باشد.

نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت افقی

در حالت افقی بهتر است برای ثبات بیشتر دوربین، آرنج های هر دو دست را به بدن خود بچسبانید. این حالت ممکن است خیلی خوشایند نباشد ولی در مواقع نور کم و یا در وضعیتی که سرعت شاتر پایین است روی ثبات دوربین بسیار تاثیرگذار خواهد بود. موقعیت پاها را طوری قرار دهید که تعادل بدن به خوبی حفظ شود. بهتر است فاصله پاها از هم به اندازه عرض شانه باشد و پاها کمی با هم زاویه داشته باشند. یک پا کمی جلوتر از پای دیگر باشد. به عبارت دیگر یک پا جلو، یک پا عقب و بدن در وسط قرار گیرد تا حالت ثابت و استواری پیدا کند. طرز قرارگیری بدن عکاس در هنگام عکاسی بسیار شبیه به حالتی است که افراد در هنگام تیراندازی به خود می گیرند. در هنگام عکاسی لازم است که عکاس از خم شدن به جلو و عقب خودداری کند و بدن خود را برای بهترین وضعیت بطور مستقیم نگهدارد.

نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت عمودی

در این حالت دست راست عکاس از بدن دور می باشد و موقعیت ثابت حالت افقی را ندارد. در این وضعیت دست راست نسبت به فرد برخلاف عقربه های ساعت می چرخد و در موقعیت بالا نسبت به دوربین قرار می گیرد. دست چپ در زیر لنز و در موقعیت پایین نسبت به دوربین قرار داده می شود و آرنج دست چپ همزمان به بدن می چسبد.

دوربین هایی که به آنها گریپ باتری (Battery Grip) متصل شده باشد، به علت اینکه بر روی گریپ، دکمه شاتر تعبیه شده است، در هنگام عکاسی در وضعیت عمودی، موقعیت دست و بدن عکاس همانند وضعیت عکاسی در حالت افقی می باشد.

نگهداشتن دوربین عکاسی در موقعیت های مختلف بدن

گاهی عکاسی در وضعیت ایستاده امکان پذیر نیست و یا برای ایجاد زوایای مختلف لازم است عکاس به صورت نشسته و یا حتی خوابیده اقدام به عکاسی کند.

عکاسی در وضعیت نشسته

در وضعیت نشسته بهتر است موقعیت بدن طوری باشد که دست چپ برای دوربین حالت تکیه گاه داشته باشد. این کار با قرار دادن آرنج بر روی ناحیه ران امکان پذیر است. عکاسی در وضعیت نشسته به چندین روش انجام می شود. در یک روش، عکاس بر روی پاهایش طوری مینشیند که زانوی پای راست بر روی زمین قرار می گیرد (یا نزدیک به سطح زمین) و آرنج دست چپ بر روی ناحیه زانوی چپ تکیه می کند تا دوربین در وضعیت بی حرکت و ثابت باقی بماند. البته بهتر است برای اینکه یه زانو فشار زیادی وارد نشود، آرنج در قسمت عقب تر از ناحیه زانو بر روی ران تکیه نماید.

در روش دیگر ، عکاس بر روی زمین می نشیند و پاهایش را خم می کند و حالتی شبیه به سه پایه به خود می گیرد. در این حالت نیز از زانوها به عنوان تکیه گاه آرنج استفاده می شود.

عکاسی در وضعیت خوابیده روی زمین

در این حالت فرد از سطح شکم بر روی زمین می خوابد و آرنج هایش را شبیه یک سه پایه بر روی زمین قرار می دهد. فاصله آرنج ها از هم در حدود عرض شانه باشد. دقت کنید اگر آرنج ها بیش از حد از هم فاصله داشته باشند موجب بی ثباتی دستها و دوربین می شود. دوربین عکاسی طوری در دست قرار می گیرد که دست چپ در زیر لنز باشد. این حالت خصوصا برای مواردی که می خواهیم از زاویه پایین نسبت به سوژه عکاسی کنیم مناسب می باشد.

عکاسی در سایر وضعیت ها

وضعیت های دیگری نیز برای نگهداشتن دوربین توسط عکاسان مورد استفاده قرار می گیرد که ممکن است کمتر شایع باشد. به عنوان مثال وضعیتی که در تصویر زیر نشان داده شده است در مواقعی که از لنزهای بزرگ استفاده می شود بکار می رود.

روش های دیگری برای ثابت نگه داشتن دوربین عکاسی وجود دارد مثلا می توان با تکیه دادن دست ها به دیوار یا شیء ثابت، دوربین را بی حرکت کرده و سپس اقدام به عکاسی نمود .

کنترل تنفس در هنگام فشردن دکمه شاتر

در هنگام عکاسی برای کاهش لرزش بدن بهتر است عمل تنفس کنترل شود. ابتدا فرد یک نفس عمیق کشیده (دم) و آن را حبس می کند ، سپس دکمه شاتر را فشار می دهد و در ادامه عمل بازدم صورت می گیرد. البته روش دیگر برعکس آن است. یعنی ابتدا نفس بیرون داده می شود (بازدم) و پس از فشردن شاتر، نفس کشیده می شود (دم). به این نکته توجه کنید که در نهایت برای کنترل تنفس، هر فرد روش اختصاصی خود را انتخاب می کند.

 


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                          


منابع:

  1. Jim Harmer (2011). How to Properly Hold a DSLR Camera. Retrieve from https://improvephotography.com on Jul 15.
  2. Ben Fewtrell (2015). Ten Tips on How to Hold Your DSLR. Retrieve from http://onthreelegs.com on Jul 15.
  3. Darren Rowse (2017) How to Hold a Camera. Retrieve from http://digital-photography-school.com on Jul 16.
  4. Nobadfoto (2017) How to hold a DSLR camera. . Retrieve from www.nobadfoto.com on Jul 16.
  5. Joe Fotosiamo (2012) 5 Tips on How to Hold Your Camera . Retrieve from www.slrlounge.com on Jul 16.
تعداد بازدید از این مطلب: 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

دوربین های عکاسی دیجیتال و انواع آن


     این مطلب برای علاقه مندان و نوآموزان عکاسی تهیه شده است تا با تقسم بندی کلی دوربین های عکاسی دیجیتال و انواع دوربین هایی که بطور عمده در بازار موجودند آشنا شوند. قبل از اینکه تقسیم بندی و انواع شایع دوربین های موجود در بازار معرفی گردند، در مورد عملکرد کلی دوربین های عکاسی دیجیتال در مقایسه با انواع آنالوگ (یا فیلمی) بطور مختصر توضیحاتی ارائه می گردد.

     اصولا دوربین های عکاسی همانند چشم انسان عمل می کنند و نوری که از صحنه مقابل آنها به داخل لنز و سپس به دوربین وارد می شود طی فرایندی به تصویر تبدیل می گردد. قبل از اختراع دوربین های عکاسی دیجیتال، عموما دوربین های عکاسی با استفاده از فیلم های نگاتیو(منفی) که به نور حساس بودند تصاویر را ثبت می کردند. طرز کار این دوربین ها که به دوربین های آنالوگ مشهورند، به این صورت بود که پس از ورود نور به داخل دوربین و برخورد با سطح فیلم، تصویر اولیه بصورت نگاتیو بر سطح فیلم ثبت می شد. بعدا فیلم از داخل دوربین خارج می گشت و در لابراتوارهای عکاسی چاپ چاپ می شد. سپس از روی فیلم نگاتیو(منفی) بر روی کاغذهای حساس به نور، تصویر پزتیو (مثبت) چاپ می شد و به این ترتیب عکس گرفته شده توسط دوربین قابلیت استفاده پیدا می کرد.

     با اختراع سیستم های ثبت تصاویر دیجیتال، دوربین های عکاسی دیجیتال (Digital Camera) پا به عرصه گذاشتند و به سرعت در سطح جهان گسترش یافتند. در دوربین های عکاسی دیجیتال هنگام گرفتن عکس به جای فیلم عکاسی از صفحات حساس به نور یا سنسور (Sensor) استفاده می شود و تصویر ثبت شده از این طریق به صورت فایل دیجیتال در حافظه دوربین ذخیره می گردد.تصاویر دیجیتال تولید شده علاوه بر نمایش در نمایشگرهای مختلف (مونیتور) قابلیت چاپ را نیز دارا می باشند.

     نحوه رسیدن نور از سوژه به داخل دوربین و ثبت آن بر روی فیلم یا سنسور اصولا در دوربین های آنالوگ و دیجیتال مشابه است. به عبارت دیگر اصول اپتیکی ثبت تصویر در دوربین های عکاسی دیجیتال مشابه دوربین های فیلمی قدیمی است و ساختار اپتیکی متشکل از لنز، دیافراگم و شاتر نیز به طور عمده در آنها حفظ شده است.

نمایی ساده از ساختار دوربین عکاسی دیجیتال

 

     در سالهای اخیر دوربین های عکاسی دیجیتال به طور عمده و در اکثر موارد جایگزین دوربین های فیلمی (آنالوگ)شده اند. علاوه بر دوربین های عکاسی که بطور جداگانه تهیه و به فروش می رسند، دوربین های دیجیتال در خیلی از وسایل دیگر همچون تبلت و تلفن همراه نیز بطور شایع مورد استفاده قرار می گیرد.

     به علت سهولت در عکاسی و دستیابی به نتیجه سریع و با کیفیت در استفاده از این نوع دوربین ها باعث شده است که دوربین های عکاسی دیجیتال علاوه بر عکاسان حرفه ای ، در میان مردم عادی نیز از محبوبیت زیادی برخوردار گردند.

      (جهت اطلاعات بیشتر در زمینه نحوه کارکرد و ساختار دوربین های عکاسی می توانید به مبحث "شرح مختصر ساختار دوربین های عکاسی دیجیتال" در همین سایت مراجعه نمایید.)

انواع دوربین های عکاسی دیجیتال


     انواع گوناگونی از دوربین های عکاسی دیجیتال با اندازه ها و توانایی های مختلف و البته قیمت های متفاوت در بازار موجود است. جامعه بشری با توسعه روزافزون فناوری شاهد رشد سریعی در عرصه تولید و ارتقای ابزارهای تصویری و عکس برداری است. این موضوع باعث شده است با سرعت بسیار زیاد و در مدت زمانی نه چندان طولانی، دوربین هایی با قابلیت های جدید در دسترس عموم قرار گیرد.

     دوربین های عکاسی دیجیتال را می توان از جنبه های مختلف طبقه بندی نمود. ولی شایعترین نوع طبقه بندی که عموما در بازارهای تجاری نیز مورد استفاده قرار می گیرد، طبقه بندی آنها بر اساس اندازه سنسور است. بر این اساس انواع دوربین های عکاسی دیجیتال را می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود:

  1. دوربین های عکاسی قطع کوچک
  2. دوربین های عکاسی قطع متوسط
  3. دوربین های عکاسی قطع بزرگ

 

دوربین قطع بزرگ   |دوربین قطع متوسط   |دوربین قطع کوچک

 

     این تقسیم بندی مشابه با دوربین های عکاسی آنالوگ صورت گرفته است بطوریکه اگر اندازه سنسور دوربین به اندازه فیلم 35 میلیمتری یا کوچکتر باشد، به آنها دوربین های قطع کوچک گفته می شود. به دوربین های قطع کوچکی که اندازه سنسور آنها معادل اندازه فیلم 35 میلیمتری است اصطلاحا دوربین های تمام کادر یا فول فریم (Full Frame) گفته می شود.

     دوربین های قطع متوسط دوربین هایی هستند که سایز سنسور آنها از دوربین قطع کوچک (35 میلیمتری) بزرگتر و از دوربین های قطع بزرگ (با سنسور 4X5 اینچ) کوچکتر باشد.

     شایع ترین سایز سنسور (در دوربین های آنالوگ قدیمی سایز فیلم) در دوربین های قطع بزرگ 4X5 اینچ (mm 127 X 102 ) می باشد که حدود 15 برابر اندازه دوربین های 35 میلیمتری است. البته سایز های بزرگتر تا 8X10 اینچ نیز در این نوع دوربین ها بکار می رود.

     (جهت اطلاعات بیشتر در زمینه نحوه کارکرد و اندازه سنسورها می توانید به مبحث "نحوه کارکرد سنسور در دوربین های عکاسی دیجیتال" در همین سایت مراجعه نمایید.)

 

مقایسه هر سه نوع   |دوربین قطع بزرگ   |دوربین قطع متوسط   |دوربین قطع کوچک

 

شایعترین انواع دوربین های عکاسی دیجیتال


     شایعترین انواع دوربین های عکاسی دیجیتال که عمدتا از انواع قطع کوچک هستند و عمده دوربین های موجود در بازار را تشکیل می دهند شامل موارد زیر می باشند:

  • دوربین عکاسی کامپکت (Compacts Digital Camera )
  • دوربین عکاسی بریج (Bridge Camera )
  • دوربین عکاسی تک عدسی انعکاسی (SLR or single-lens reflex Camera)
  • دوربین عکاسی بدون آینه با قابلیت تعویض عدسی (Mirrorless interchangeable-lens Camera )
دوربین عکاسی کامپکت

     دوربین های کامپکت (جمع و جور) دوربین های کوچکی هستند که قابلیت تعویض لنز ندارند و عموما دارای یک لنز ثابت و یا یک لنز زوم کوچک با فواصل کانونی متغیر می باشند. سنسور آنها معمولا کوچکتر از سایر انواع دوربین های عکاسی است. منظره یاب آنها مستقیم و یا به صورت الکترونیکی است و معمولا دارای فلاش داخلی می باشند. اگر چه در خیلی از دوربین های کامپکت تنظیمات دستی نیز وجود دارد، لیکن تنظیمات خودکار(Automatic) بطور قابل توجهی در طراحی این نوع دوربین ها مورد نظر بوده است. به علت اینکه برای گرفتن یک عکس با کیفیت در این دوربین ها حداقل تنظیمات لازم است لذا به آنها دوربین های ببین و بنداز (point-and-shoot) نیز گفته می شود. ویژگی های اصلی آن ها شامل کاربرد ساده ، کوچک بودن، قابلیت حمل

یک نمونه دوربین عکاسی کامپکت

راحت وسرعت عمل در عکاسی است. دوربین های کامپکت علاوه بر کاربردهای عمومی برای افراد غیرحرفه ای ، مورد توجه بعضی از عکاسان حرفه ای خصوصا عکاسان خبری (فوتوژورنالیست ها) می باشد.

دوربین عکاسی بریج (حد وسط)

     این دوربین ها همانطور که اسم آنها مشخص است پل ارتباطی و حد واسط دوربین های کوچک کامپکت و دوربین های بزرگتر DSLR هستند. این دوربین ها معمولا دارای لنزهای بزرگ زوم می باشند که استفاده از فواصل کانونی متغیری را ممکن می سازد. لنز این دوربین ها قابل تعویض نمی باشد.

     در انواعی از دوربین های بریج به علت بکارگیری لنزهای سوپرزوم با عنوان دوربین عکاسی کامپکت سوپرزوم (Superzoom compact) خوانده می شوند.میزان زوم اپتیکال آنها تا حدود 30 تا 60 برابر نیز می رسد. اخیرا نمونه هایی با میزان زوم اپتیکال حیرت آور در حدود 83X نیز به بازار معرفی شده است.

این دوربین ها نسبت به دوربین های کامپکت قابلیت های حرفه ای بیشتری دارند و

یک نمونه دوربین عکاسی بریج

در طراحی آنها شباهت های زیادی با دوربین های DSLR وجود دارد. سنسور آنها از دوربین های کامپکت بزرگتر و از دوربین های DSLRمعمولا کوچکتر است. اگر چه در بعضی نمونه ها از سنسورهای بزرگتر APS-C که تقریبا نصف اندازه سنسورهای فول فریم می باشد نیز استفاده شده است. در دوربین های بریج سنسور معمولا نسبت به دوربین های DSLR به لنز نزدیکتر است و این موضوع باعث می شود که در آنها عمق میدان بیشتری در شرایط مشابه ایجاد گردد.

یک نمونه دوربین عکاسی سوپرزوم با 83 برابر بزرگنمایی اپتیکال

دوربین عکاسی تک عدسی انعکاسی دیجیتال(DSLR)

     عنوان این دوربین ها به علت نوع منظره یاب آنها انتخاب شده است. عکاس در این نوع دوربین ها با نگاه به داخل منظره یاب (Viewfinder) در واقع از میان لنز به سوژه خود می نگرد و همان تصویری را می بیند که هنگام فشار دادن شاتر بر روی سنسور دوربین تشکیل می شود. علت این امر استفاده از یک آینه در مسیر نور است بطوریکه قبل از فشردن دکمه شاتر، نوری که از داخل لنز به دوربین وارد می شود توسط آینه به داخل یک منشور منعکس می شود و از طریق آن به منظره یاب دوربین می رسد. به این ترتیب عکاس می تواند تصویر سوژه را از طریق منظره یاب ببیند. هنگامی که دکمه شاتر فشار داده می شود، آینه به سمت بالا می رود و راه نور را به سمت پرده شاتر و سنسور باز می کند. سپس پرده شاتر باز می شود و اجازه می دهد تا نور به سنسور برخورد کند و تصویر تشکیل شود.بنابراین عکاس تصویری که در منظره یاب می بیند همان است که پس از فشردن دکمه شاتر در سنسور ثبت می شود و این علت نامگذاری این نوع دوربین ها می باشد.

دوربین عکاسی دیجیتال از نوع تک لنز انعکاسی

     سنسور این دوربین ها از انواع کامپکت و بریج بزرگتر است. عموما در دوربین های DSLR از سنسورهای Full frame که هم اندازه با فیلم های 35 میلیمتری در دوربین های آنالوگ قدیمی است و یا سنسورهای APS-C که مقداری از فول فریم کوچکتر است استفاده می شود. دوربین هایی که دارای سنسور فول فریم هستند با عنوان دوربین های تمام کادر (Full frame) شناخته می شوند.

     دوربین های DSLR  سیستم های پردازشگر قوی تری دارند. علاوه بر آن دارای قابلیت تعویض لنز و بکار بردن لنزهای مختلف می باشند.

     دوربین هایDSLR را شاید بتوان پر مصرف ترین انواع دوربین های عکاسی برای اکثر عکاسان آماتور و حرفه ای دانست. قابلیت بسیار بالای آنها در کنترل عوامل دخیل در ایجاد خلاقیت های تصویری همچون نور، فوکوس و ترکیب بندی جزو مهمترین عوامل موثر در انتخاب این دوربین ها می باشد.

دوربین عکاسی بدون آینه با قابلیت تعویض عدسی(MILC)

     دوربین های عکاسی بدون آینه (Mirrorless interchangeable-lens) همچون دوربین های DSLR قابلیت تعویض لنز دارند. در این نوع دوربین ها در مسیر عبور نور تا سنسور، آینه ای جهت رسیدن نور به منظره یاب وجود ندارد و منظره یاب آنها بصورت الکترونیکی کار می کند.

 

یک نمونه دوربین عکاسی دیجیتال از نوع بدون آینه

     این دوربین ها نسبت به دوربین های DSLR کوچکتر ، سبک تر و از نظر مکانیکی ساده تر هستند. معمولا به علت عدم وجود آینه متحرک از قابلیت سرعت بالاتری در حالت شاتر پیوسته (Continuous) برخوردارند. این دوربین ها در سالهای اخیر محبوبیت زیادی پیدا کرده اند و استفاده از آنها بطور روز افزونی در حال گسترش است.


 


گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری               


منابع:

  1. Liz Walker (2011). The Complete Digital Photo Manual, 1th ed. Carlton Book Limited, UK.
  2. Michael John Langford (2000). Basic Photography, 7th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: عکاسی پایه، رضا نبوی، نشر دانشگاه هنر، 1388)
تعداد بازدید از این مطلب: 409
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

پیکسل داغ (Hot Pixel)


پیکسل داغ (Hot Pixel) یکی از نقص های شایعی است که در اکثر دوربین های دیجیتال دیده می شود و به پیکسل های منفردی گفته می شود که خیلی روشن تر از سایر پیکسل ها در تصویر بوجود می آیند. گاهی به آنها جرقه (Sparkles) هم می گویند.

پیکسل داغ شامل یک پیکسل منفرد می باشد که در داخل سنسور واقع شده است و به همین علت به شکل کاملا شارپ در تصویر دیده می شود.

به علت اینکه سنسورها از فیلترهای رنگی استفاده می کنند، پیکسل داغ معمولا دارای یکی از رنگهای سبز، آبی یا قرمز است. آنها بصورت لکه ای نیستند، منتشر نمی شوند و شباهتی به نویز هم ندارند.

مقایسه پیکسل داغ بر روی تصویر با چند نوع اثر ناشی از گرد و غبار بر روی لنز

مکانیسم ایجاد پیکسل داغ

سنسور در داخل حفره های میکروسکوپی خود که پیکسل نامیده می شود، فوتون های نور را جمع می کند. بر اساس میزان فوتون ها، سنسور شارژ الکتریکی خاصی اختصاص می دهد که به عنوان ولتاژ آنالوگ توسط دوربین مورد خوانش قرار می گیرد.

این ولتاژ نمونه گیری می شود و به صورت تدریجی به مقادیر دیجیتال تبدیل می گردد. این مقادیر دیجیتال در طی فرایندهای بعدی، تصویر نهایی را تشکیل می دهند.

وقتی شارژ الکتریکی به داخل حفره های سنسور نشت می کند، این شارژ الکتریکی اضافی، ولتاژ را در حفره (پیکسل) بالا می برد و آن را روشن تر از آنچه باید باشد نشان می دهد و به این ترتیب پیکسل داغ شکل می گیرد.

وقتی سنسور داغ است، جریان نشت افزایش می یابد و در نتیجه پیکسل های داغ بیشتری ایجاد می شود که در تصاویر نهایی دیده خواهد شد.

این وضعیت اغلب زمانی اتفاق می افتد که نوردهی طولانی مدت انجام می شود و یا یک ایزوی بالا ( معمولا بالاتر از 400 یا 800) در تنظیم دوربین بکار رفته باشد.

اهمیت پیکسل داغ

پیکسل داغ اصولا هنگام پردازش تصاویر در رایانه دیده می شود، یعنی هنگامیکه با بزرگنمایی 100 درصد به عکس نگاه کنید و معمولا در مونیتور دوربین قابل رویت نیستند. آنها درISO بالاتر بیشتر دیده می شوند.

هر دوربینی پیکسل داغ دارد. حتی اگر تا حالا در دوربینی دیده نشده است، ممکن است بعدا دیده شود. وجود پیکسل داغ نباید موجب نگرانی شود و عاملی برای پس دادن دوربین عکاسی خریداری شده نمی باشد!

جای پیکسل های داغ بر روی تصویر (و سنسور) همیشه ثابت است. گاهی در عکس ها دیده می شود و گاهی دیده نمی شود. اگر کسی خیلی نگران آنها است، می تواند جایشان را پیدا کند و همیشه در عکس های خود آنها را ببیند، ولی معمولا افراد به این پیکسل ها توجهی ندارند.

پیکسل داغ در بزرگنمایی تصویر معمولا به حالت صلیبی شکل دیده می شود.

روش پیدا کردن پیکسل های داغ

برای این کار درپوش لنز را روی آن قرار دهید. دوربین را بر روی تنظیمات دستی قرار داده و ISO را بر روی 100 بگذارید. روزنه دیافراگم را بر روی اعداد بزرگتر مثل f/16 و سرعت شاتر را در حدود 5-10 ثانیه تنظیم کنید و یک عکس بگیرید.

سپس ISO را بر روی 800 و سرعت شاتر را به 1/1000 تغییر دهید، ولی اندازه روزنه دیافراگم را تغییر ندهید. سپس یک عکس دیگر بگیرید.

در بزرگنمایی 100 درصد هر دو عکس را بررسی کنید.

پیکسل های رنگی کوچک نشان دهنده پیکسل های داغ می باشند و اگر بر روی آنها زوم کنید معمولا به حالت صلیبی شکل دیده می شوند. شما احتمالا در عکس دوم که ISO بالاتری داشت، پیکسل های داغ بیشتری خواهید یافت.

برطرف کردن پیکسل داغ

پیکسل داغ در عکاسی مشکل بزرگی نیست اصولا می توان از آن چشم پوشی کرد.

در عین حال می توان آن را به سادگی در یک نرم افزار ویرایش عکس مثل فوتوشاپ یا لایت روم برطرف نمود.

یک روش اصلاح پیکسل داغ با استفاده از ابزار Spot Healing Brush نرم افزار فوتوشاپ .

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                  


منابع:

  1. Nasim Mansurov (2018). Dead vs Stuck vs Hot Pixels, Retrieve from
  2. http://photographylife.com on Apr 24.
  3. Ken Rockwell (2006). Hot Pixel, Retrieve from http://kenrockwell.com on Apr 25.
  4. Lewis McGregor (2016).What is a Hot Pixel and How Can You Remove One?
  5. Retrieve from www.premiumbeat.com on Apr 25.
تعداد بازدید از این مطلب: 516
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

نحوه کارکرد سنسور(Sensor) در دوربین های عکاسی دیجیتال


سنسور (Sensor) یا حسگر تصویر بخشی از سخت افزار دوربین است که نور را دریافت و به صورت الکترونیکی به پردازشگر دوربین انتقال می دهد. درنهایت نور دریافت شده به صورت الکترونیکی پردازش و در حافظه دوربین ذخیره می شود. کیفیت تصویر به اندازه سنسور و تعداد پیکسل های موجود در آن بستگی دارد. در دوربین های مختلف سنسورهایی با اندازه و نوع مختلف موجود می باشد.

مسیر عبور نور در داخل دوربین عکاسی دیجیتال

ساختار سنسور (Sensor Fundamentals)

سنسور های بکار رفته در دوربین های عکاسی عمدتا با استفاده از صفحات سیلیکون به عنوان ماده اصلی ساخته می شود. هر سنسور به بخش های خیلی کوچکی تقسیم می شود که به هر واحد از آنها یک فوتوسایت (Photosite) می گویند. در واقع هر فوتوسایت معادل با یک پیکسل در تصویر می باشد. البته بطور شایع از لفظ پیکسل به جای فوتوسایت استفاده می شود. هر سنسور از چندین میلیون فوتوسایت تشکیل شده است.

هر فوتوسایت یک واحد حساس به نور است که فوتون های نوری که به سطح آن برخورد می کند را جمع کرده و به امواج الکتریکی تبدیل می کند. هر چه نور بیشتری به یک فوتوسایت برخورد کند، شارژ الکتریکی خروجی از آن بیشتر خواهد بود. در پایان نوردهی، سیستم پردازشگر دوربین با توجه به سیگنال های دریافتی از فوتوسایت ها، مقدار نور دریافت شده و نحوه توزیع آن بر سطح سنسور را ارزیابی می کند.

به بخش حساس به نوردر هر فوتوسایت، فوتودیود (Photodiode) گفته می شود. فوتودیود ها فوتون های نور را به الکترون تبدیل می کنند. فوتودیودها تمام سطح سنسور را نپوشانده اند، بلکه معمولا قسمتی از سطح سنسور (در حدود 25 درصد) را شامل می شوند. به همین علت در بین فوتودیودهایی که در مجاورت باهم هستند فضاهای خالی ایجاد می شود که نواحی غیرحساس به نور را در سطح سنسور تشکیل می دهند.

فوتوسایت ها به خودی خود رنگ را تشخیص نمی دهند و سیگنال های الکتریکی دریافتی از آنها می تواند بر اساس شدت نور برخورد یافته به هر فوتوسایت تصویری متشکل از پیکسل هایی با طیفی از سیاه تا سفید تولید نماید. برای ایجاد تصویر رنگی، بر روی سطح سنسور نوعی فیلتر رنگی میکروسکوپی قرار داده می شود که از سه رنگ آبی، قرمز و سبز (رنگهای اصلی) تشکیل شده است، بطوریکه بر روی هر یک از فوتوسایت ها یک فیلتر رنگی قرار می گیرد و فقط اجازه عبور نور با همان رنگ را می دهد. به این طریق هر فوتوسایت فقط اطلاعات یکی از رنگ ها دریافت می کند. با دریافت اطلاعات فوتوسایت های کل صفحه سنسور و پردازش اطلاعات آن امکان ثبت تصویر رنگی فراهم می شود.

شایعترین نحوه چیدمان فیلترهای رنگی بر روی خانه های فوتوسایت به این صورت است که فیلترهای سه رنگ اصلی به صورت شطرنجی طوری بر روی فوتوسایت ها قرار گرفته اند که تعداد فیلترهای سبز دو برابر هر یک از قیلترهای قرمز یا آبی می باشد که به آن چیدمان بایر (Bayer array) گفته می شود. دو برابر بودن فیلتر سبز نسبت به دو رنگ قرمز و آبی به این علت است که چشم انسان به تغییرات کوچک در طول موج رنگ سبز بیشتر از دو رنگ دیگر حساس است. با افزایش فیلترهای سبز در سطح سنسور، اطلاعات رنگی که از سنسور اخذ می گردد با آنچه چشم انسان دریافت می کند نزدیکتر می شود. بیشتر بودن رنگ سبز موجب می شود میزان نویز (Noise) تصویر کمتر شود و در نهایت تصویر دارای جزئیات بیشتری باشد. دوربین هایی که در آنها فیلترهای رنگی با کیفیت تری بر روی فوتوسایت ها بکار رفته است، دقت رنگی بیشتری خواهند داشت.

نحوه عبور انتخابی نور از فیلترهای رنگی موجود بر روی فوتوسایت های سنسور

در سنسور دوربین های دیجیتال، بر روی هر یک از فوتوسایت ها نوعی لنز میکروسکوپی قرار گرفته است که به آن میکرولنز (Microlens) می گویند. این میکرولنز ها باعث می شوند که نور بیشتری توسط هر فوتوسایت جمع آوری و در نتیجه سیگنال های قوی تری توسط آنها ایجاد گردد.

نحوه قرارگیری میکرولنزها بر روی فوتوسایت ها

بر روی اکثر سنسورها دو لایه فیلتر شامل فیلتر تصحیح فرکانس یا ضد دندانه ای شدن (Anti-aliasing) و فیلتر حذف مادون قرمز (Infrared Cutoff) قرار گرفته است.

فیلتر تصحیح فرکانس (Anti-aliasing) که به آن فیلتر پایین گذر نوری (Optical Low-pass Filter) (OLPF) و همچنین فیلتر تارکننده (Blur filter) نیز گفته می شود، با از بین بردن فرکانس های نوری خاص از طریق محدود سازی پهنای باند (Bandwidth) سیگنالهای ورودی نور و جلوگیری از برخورد آنها با سطح سنسور باعث نرم کردن امواج نور ورودی به دوربین می گردد. به عبارت دیگر این فیلتر از عبور امواج نوری با فرکانس بیشتر از اندازه تعیین شده (سیگنال های High) جلوگیری می نماید. برای کنترل فرکانس های نامطلوب در امواج نوری معمولا بر روی سنسورها دو عدد از فیلترهای پایین گذر نوری (OLPF) قرار داده می شود.

استفاده از این فیلتر با ایجاد اندکی تاری (Blur) ، موجب کاهش تیزی (شارپنس) به میزان خیلی کم در تصویر می شود. این فیلتر از دندانه ای شدن لبه های خطوط در تصویر جلوگیری می کند. از کاربردهای این فیلتر کاهش یا از بین بردن پدیده مویر (Moire) یا موج های رنگی ناخواسته در تصویر است که معمولا هنگامی که خطوط موازی و نزدیک به هم در تصویر وجود دارد ایجاد می شود.

فیلتر حذف مادون قرمز (Infrared Cutoff) میزان زیادی از امواج مادون قرمز موجود در نور را قبل از اینکه به سنسور برسند حذف می نماید. نورهای مادون قرمز می توانند بر روی کیفیت تصویر و ایجاد رنگ های غیرطبیعی تاثیر بگذارند.

ساختار سنسور CMOS و نحوه قرارگیری فیلتر های پایین گذر و فیلتر حذف مادون قرمز

تاثیر تعداد و اندازه پیکسل در کیفیت تصویر

هر چه تعداد پیکسل ها در سطح سنسور بیشتر باشند جزئیات تصویر بالاتر می رود. ولی این مسئله به اندازه سطح سنسور نیز بستگی دارد. اگر در یک سطح ثابت از سنسور، تعداد پیکسل ها افزایش یابد، به این معنی است که در قبال افزایش تعداد، اندازه هر پیکسل کوچکتر شده است. از یک حدی به بعد اگر پیکسل ها کوچکتر شوند، اندازه حداکثر حجم نور دریافت شده توسط آنها کاهش می یابد و در نتیجه ظرفیت دریافت نور و همچنین توان دریافت شدت های مختلف نور در آنها کاهش خواهد یافت.

در این حالت اصطلاحا محدوده دینامیکی (Dynamic Range) سنسور کاهش یافته است. پیکسل هایی که اندازه آنها بزرگ تر است می توانند شدت های مختلفی از مقادیر نور را اندازه بگیرند. بنابراین محدوده دینامیکی (Dynamic Range) بیشتر و نویز (Noise) کمتری ایجاد می کنند. وجود محدوده دینامیکی بالاتر، نشان دهنده ثبت جزئیات بیشتر و نسبت کنتراست بالاتر در تصویر است. در این حالت طیف وسیعتری از تونالیته های رنگی مختلف در تصویر قابل ثبت می باشد.

با افزایش تعداد پیکسل در سطح سنسور، جزئیات تصویر افزایش می یابد ولی در سطح ثابتی از سنسور با کوچک شدن اندازه پیکسل ها ظرفیت پیکسل و محدوده دینامیکی تصویر کاهش می یابد.

در دوربین های عکاسی مختلف از سنسور با اندازه های گونـاگون اسـتفاده می شود. سنسورهایی که در دوربین های دیجیتال اولیه وجود داشت دارای ظرفیت کم تری بودند ولی در طی تکامل دوربین های عکاسی دیجیتال سنسورهایی با پیکسل های بیشتر طراحی و ساخته شد، بطوریکه در حال حاضر حتی در دوربین های کامپکت ، سنسورهایی تا 20 مگاپیکسل نیز استفاده می شود.

سنسور ها بر اساس اندازه ای که دارند دارای تعداد پیکسل های مختلفی هستند و به همان اندازه می توانند جزئیات تصویر را ثبت نمایند. اندازه سنسورها عموما در مقایسه با اندازه یک قطعه فیلم 35mm که تحت عنوان تمام کادر (Full Frame) نامیده می شود در نظر گرفته می شوند. سنسور قطع استاندارد (Full Frame) به اندازه 36 x 24 mm است. اندازه بقیه سنسورها معمولا نسبتی از آن را تشکیل می دهند.

سنسور های با قطع APS-C اندازه ای معادل 23.6 x 15.8 mm (در مدل های Nikon) و یا 22.2 x 14.8 mm (در مدل های Canon) دارند و یکی از شایعترین اندازه های سنسور هستند که در دوربین های قطع کوچک و DSLR های نیمه حرفه ای استفاده می شوند. قبلا شرکت کانن سنسورهای APS بزرگتری در دوربین هایش بکار می برد که به نام APS-H نامیده می شد و اندازه آن 27.9 x 18.6 mm بود که امروزه کاربرد کمتری دارند.

گاهی بعضی از عکاسان قدیمی تر به این نوع دوربین ها که دارای سنسورهای APS هستند اصطلاح نیم کادر (Half Frame) اتلاق می کنند. اصطلاحی که در زمان دوربین های آنالوگ فیلمی رایج بوده است. در دوربین های فیلمی هاف فریم، اندازه فیلم مورد استفاده معادل نصف اندازه فیلم دوربین های فول فریم (یعنی به اندازه 18 x 24 mm ) بوده است و به این علت که سنسورهای APS نیز سایزی نزدیک به آنها دارند گاهی برخی افراد چنین لفظی برای آنها نیز بکار می برند، ولی اصولا اصطلاحی که در حوزه عکاسی دیجیتال برای سنسورهای کوچکتر از سنسورهای تمام قاب (Full Frame) بکار می رود اصطلاح Crop Sensor (سنسور برش خورده) است.

مقایسه اندازه سنسور در دوربین های قطع کوچک

ضریب برش (Crop Factor)

ضریب برش (Crop Factor) عبارت است از نسبت اندازه سنسور دوربین به اندازه سنسور تمام کادر (Full Frame). بنابراین هرچه این نسبت بزرگتر باشد به این معنی است که اندازه سنسور کوچکتر است. دوربین های عکاسی تمام کادر (فول فریم) با اندازه 24 x 36 mm دارای سنسوری با ضریب برش معادل یک می باشند. عدد ضریب برش از مقایسه قطر اندازه سنسور نسبت به قطر سنسور فول فریم سنجیده می شود.

سنسورهای با قطع APS-C که بطور شایعی در دوربین های دیجیتال استفاده می شوند دارای اندازه ای معادل 23.6 x 15.8 mm (در مدل های Nikon) و یا 22.2 x 14.8 mm (در مدل های Canon) می باشند. ضریب برش (Crop Factor) در سنسورهای APS-C در دوربین های Nikon معادل 1.5 x و در دوربین های Canon معادل 1.6x می باشد.

استفاده ضریب برش عمدتا در اصلاح عدد فاصله کانونی در لنزهایی استفاده می شود که بر روی دوربین های Crop Sensor بکار می روند. برای توضیح بیشتر، توجه فرمایید که عدد فاصله کانونی لنزها که بر روی آنها در کارخانه حک شده است و به نوعی نشان دهنده زاویه دید آن لنز می باشد بر اساس دوربین های تمام کادر (فول فریم) تعیین شده اند. به عبارتی عدد فاصله کانونی که روی لنز حک شده است وقتی واقعی است که لنز بر روی یک دوربین فول فریم بسته شود. در صورتیکه لنز بر روی دوربینی با سنسور کوچکتر از سنسور قطع 35mm یا فول فریم مورد استفاده قرار گیرد، زاویه دید بدست آمده تغییر می کند و فاصله کانونی واقعی لنز معادل با آنچه بر روی لنز نوشته شده است نخواهد بود. در این موارد با دانستن ضریب برش سنسور در دوربین مورد نظر می توان آن را در فاصله کانونی لنز مورد استفاده ضرب کرد تا عدد واقعی فاصله کانونی لنز برای آن دوربین مشخص شود. مثلا اگر یک لنز 85 میلیمتری را بر روی یک دوربین عکاسی نیکون با سنسور APS-C قرار داده ایم، با توجه به اینکه ضریب برش دوربین مذکور 1.5 است، بنا براین با ضرب کردن آن در عدد 85 ، فاصله کانونی بدست آمده برای لنز مذکور معادل 127.5 میلیمتر خواهد شد. یعنی زاویه دید ایجاد شده توسط لنز 85 میلیمتری بر روی دوربین مذکور مثل یک لنز 127.5 میلیمتری بر روی یک دوربین فول فریم عمل می کند.

به افراد توصیه می شود در هنگام تهیه دوربین عکاسی جدید، در صورتیکه دوربین تمام کادر (فول فریم) نبود، ضریب برش سنسور آن را از طریق جداول استانداردی که موجود می باشد بدست آورده و به خاطر بسپارند.

تاثیر ضریب برش در زاویه دید دوربین های با سنسور برش خورده (Crop Sensor)

انواع سنسورها در دوربین های عکاسی دیجیتال

سنسورCCD

سنسور CCD اولین سنسور هایی بودند که در دوربین های عکاسی دیجیتال بکار رفتند. کلمه CCD مخفف (Charged Coupled Device) یا ابزار شارژ به هم پیوسته می باشد و از یک مدار یکپارچه بر روی لایه ای از جنس سیلیکون تشکیل شده است. این سنسور اولین بار در سال 1969 میلادی معرفی شد و در طی سالهای بعد تکنولوژی آن تکامل یافت.

کیفیت تصویری CCD از دیگر انواع سنسورها بیشتر است.اگر چه تکنولوژی پیچیده تر در ساخت و نیاز به منبع برق قوی تر، استفاده از آنها را امروزه کمی محدود نموده است. سنسور CCD نسبت به سنسورهای CMOS که بطور شایع در دوربین های عکاسی دیجیتال استفاده می شود از محدوده دینامیکی وسیع تر و نویز کمتری برخوردار است. این نوع سنسور امروزه بیشتر در دوربین های قطع متوسط بکار می روند.

نمای ساده از ساختار یک سنسور CCD

سنسور CMOS

سنسور CMOS در ایجاد تصاویر دیجیتال کیفیت کمتری نسبت به CCD تولید می کنند ولی تولید آنها راحت تر است ، نیاز به انرژی الکتریکی کمتری دارند و در عکاسی با سرعت های بالاتر بهتر عمل می کنند. پاسخدهی این سنسور در وضعیت های نوری مختلف بهتر از نوع CCD می باشد.

سنسور CMOS امروزه اصلی ترین رقیب برای سنسورهای CCD تلقی می گردد بطوریکه اکثر دوربین های قطع کوچک و دوربین های SLR از این نوع سنسور استفاده می کنند.

سنسور Foveon X3

سنسور Foveon X3 عموما در دوربین های کامپکت و DSLR کمپانی سیگما (Sigma) بکار می رود. این نوع سنسورهای جدید بر اساس تکنولوژی CMOS تولید شده اند. در این سنسورها از فیلتر های رنگی با چیدمان بایر (Bayer array) استفاده نمی شود بلکه بجای آن، از سه لایه سیلیکون بر روی هم استفاده می گردد که بر اساس جذب امواج با طول موجهای مختلف کار می کند. امواج کوتاه تر در لایه های سطحی تر و امواج بلندتر در منطقه عمیق تر جذب می شوند.

در این سیستم هر یک از فوتوسایت ها می تواند هر کدام از رنگ های آبی، قرمز و سبز را دریافت کنند و نیازی به چیدمان موزائیکی فیلتر های رنگی بر روی پیکسل ها نمی باشد. این سنسورها می توانند وضوح (Resolution) بیشتری نسبت به سایر سنسورها ایجاد کنند.

نحوه دریافت طول موج های رنگی در سنسور Foveon X3 در مقایسه با سیستم Bayer

سنسور Live MOS

سنسور Live MOS در دوربین های پاناسونیک (Panasonic)، المپوس (Olympus) و لایکا (Leica) بکار می رود و عملا از سال 2006 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. این نوع سنسور عموما در سایز Four Thirds (4/3”) مورد استفاده قرار می گیرد. سازندگان آن مدعی هستند که با کیفیت تصویری CCD و با مصرف انرژی مشابه با CMOS کار می کنند.

 


گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری     

منابع:

  1. Matt Golowczynski (2016). Digital camera sensors explained, Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Sep 24.
  2. Cambridge in Colour (2017). Digital Camera Sensors. Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Sep 24.
  3. Jackie Dove (2013). Demystifying digital camera sensors once and for all. Retrieve from www.techhive.com on Sep 25.
  4. Matt Golowczynski (2016).Digital Camera Sensors Explained. Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Sep 25.
  5. Dummies (2017). The Different Types of Digital Camera Image Sensors. Retrieve from www.dummies.com on Sep 21.
  6. Edmund Optics (2017). Imaging Electronics 101: Understanding Camera Sensors for Machine Vision Applications. Retrieve from www.edmundoptics.com on Sep 22.
  7. What digital camera (2015). Foveon X3 sensor: What is it and how does it work? Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Sep 22.
  8. By Thom (2009), How Digital Cameras Work. Retrieve from www.bythom.com on Sep 22.
تعداد بازدید از این مطلب: 287
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : یک شنبه 17 تير 1397
نظرات

 

شرح مختصرساختار دوربین های عکاسی دیجیتال


     ساختار اصلی دوربین های عکاسی دیجیتال شبیه به دوربین های عکاسی فیلمی (آنالوگ) است. در دوربین های آنالوگ تصویر بر روی یک قطعه فیلم نگاتیو ثبت می شود ولی در دوربین های عکاسی دیجیتال به جای فیلم، صفحه حساس به نور دیجیتالی (سنسور) قرار گرفته است بطوریکه نور پس از عبور از عدسی (لنز) و سایر قسمت های دوربین مثل دیافراگم و شاتر، به سطح سنسور برخورد می کند و طی فرایندی الکترونیکی، عکس به شکل یک فایل دیجیتال در داخل حافظه دوربین ذخیره می شود.

 

دوربین عکاسی دیجیتال       |دوربین عکاسی آنالوگ       

 

نمای ساده از ساختمان دوربین های عکاسی فیلمی (آنالوگ) و دیجیتال

     دوربین های عکاسی دیجیتال انواع مختلفی دارد ولی در اکثر آنها مکانیسم اصلی ثبت عکس مشابه است. از لنز برای فوکوس کردن نور بر روی صفحه کانونی دوربین عکاسی (محل قرار گیری سنسور) استفاده می شود و با باز و بسته کردن روزنه دیافراگم و همچنین تغییر مدت زمان باز بودن شاتر، اندازه و نحوه تابیدن نور مورد نظر به سنسور مشخص می شود.

     همه دوربین ها از یک بدنه اصلی (Body) تشکیل شده اند که عناصر مختلف دوربین در داخل آن و بر روی آن قرار گرفته است. بر اساس نوع دوربین عکاسی و کاربرد های آن، این بدنه به اشکال مختلفی ساخته می شود. در دوربین های تک لنز انعکاسی (DSLR) قابلیت تعویض لنز وجود دارد و همچنین عکاس می تواند از داخل منظره یاب (Viewfinder) کادر تصویر خود را قبل از ثبت عکس ببیند.

نمای ساده از ساختمان دوربین های عکاسی تک لنز انعکاسی (DSLR)

     همه دوربین ها از یک بدنه اصلی (Body) تشکیل شده اند که عناصر مختلف دوربین در داخل آن و بر روی آن قرار گرفته است. بر اساس نوع دوربین عکاسی و کاربرد های آن، این بدنه به اشکال مختلفی ساخته می شود. در دوربین های تک لنز انعکاسی (DSLR) قابلیت تعویض لنز وجود دارد و همچنین عکاس می تواند از داخل منظره یاب (Viewfinder) کادر تصویر خود را قبل از ثبت عکس ببیند.

نحوه ی ثبت تصویر در دوربین های عکاسی تک لنز انعکاسی (DSLR)


     مسیر عبور نور در دوربین های عکاسی DSLR به این صورت است که نور بازتاب شده از سـوژه، از میان لنز عبور می کند و پس از برخورد با آینه و عبور از داخل منشور، از داخل منظره یاب توسط چشم عکاس دیده می شود. در این نوع دوربین ها عکاس دقیقا همان چیزی را می بیند که در صورت گرفتن عکس در دوربین ثبت می شود. به عبارتی عکاس از میان لنز به سوژه نگاه می کند.

     با فشردن دکمه شاتر، آینه انعکاسی به سمت بالا می رود، سپس پرده شاتر باز می شود و نور بازتابی از سوژه به سنسور دوربین برخورد می کند. اشعه های نور توسط سنسور جذب شده و به امواج الکترونیکی تبدیل می شود و پس از پردازش به صورت تصویری الکترونیکی در حافظه دوربین ذخیره می شود.

 

بالا رفتن آینه با فشردن دکمه شاتر       |وضعیت آینه قبل از فشردن دکمه شاتر)       

 

نحوه عملکرد آینه در هدایت نور در دوربین های عکاسی DSLR

اجزای اصلی در ساختار دوربین های تک لنز انعکاسی (DSLR)


سنسور (Sensor):

     در دوربین های مختلف ممکن است نوع سنسور و اندازه آن متفاوت باشد. سنسور به بخش های خیلی کوچکی تقسیم می شود که به هر واحد از آنها یک فوتوسل (Photocell) (معادل پیکسل ) می گویند. هر سنسور از چندین میلیون فوتوسل تشکیل شده است. هر فوتوسل یک واحد حساس به نور است که فوتون های نوری که به آن برخورد می کند را جمع کرده و به امواج الکتریکی تبدیل می کند. در پایان نوردهی، دوربین عکاسی با توجه به سیگنال های دریافتی از فوتوسل ها مقدار نور دریافت شده را توسط سیستم الکترونیکی ارزیابی می کند و پس از پردازش اطلاعات، تصویر را به صورت فایل الکترونیکی در حافظه دوربین ذخیره می نماید.

     هر چه تعداد پیکسل ها در سطح سنسور بیشتر باشند، جزئیات و کیفیت تصویر بالاتر می رود. البته این موضوع تا اندازه خاصی از سطح سنسورها صدق می کند. از یک اندازه ای به بعد با افزایش تعداد پیکسل ها از کیفیت تصویر نهایی کاسته خواهد شد چونکه اندازه پیکسل ها خیلی کوچک شده و ظرفیت دریافت نور آنها کم می شود.

     حساسیت سنسور به نور در اکثر دوربین های دیجیتال قابل تغییر است و می توان با افزایش حساسیت سنسور امکان عکاسی در نور کم را ایجاد نمود. البته هر چه حساسیت سنسور افزایش یابد، از کیفیت تصویر ثبت شده در دوربین کاسته خواهد شد. میزان حساسیت سنسور دوربین دیجیتال به نور را با عدد ISO نمایش می دهند. با افزایش ISO در دوربین عکاسی، میزان نوری که به سنسور برخورد می کند توسط سیستم دیجیتال دوربین بیشتر تقویت می شود و در هنگام ثبت به صورت نور تقویت شده درک می گردد. (برای اطلاعات بیشتر می توانید به مطلب "نحوه کارکرد سنسور(Sensor) در دوربین های دیجیتال" در تک لنز مراجعه نمایید.)

سنسور از واحدهای خیلی کوچکی به نام فوتوسل (Photocell) تشکیل شده است.

شاتر (Sutter):

     شاتر (Shutter) در دوربین عکاسی شبیه به پرده ای است که در جلوی سنسور قرار گرفته است و تا زمانی که دکمه دوربین (دکمه شاتر) را برای گرفتن عکس فشار ندهیم این پرده بسته می ماند. با فشردن دکمه شاتر، پرده شاتر باز می شود و اجازه می دهد برای لحظه ای خیلی کوتاه، نوری که از داخل لنز وارد دوربین شده است به سنسور برخورد کند و تصویر بر روی سنسور تشکیل شود.

برخورد نور به سنسور دروضعیتی که شاتر باز است.

     شاتر در دوربین های مختلف به چند شکل ساخته می شود. دو نوع از شایعترین انواع آنها که در دوربین های عکاسی دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرد در شکل زیر دیده می شود.

دو نوع از شاتر هایی که در دوربین های عکاسی دیجیتال بکار می روند.

     بر اساس اینکه پرده شاتر با چه سرعتی باز و بسته شود، میزان نوردهی به سنسور نیز تغییر می کند. هر چه سرعت بسته شدن آن بیشتر باشد، نور کمتری از آن عبور می کند. اگر اندازه روزنه دیافراگم ثابت باشد ، با کاهش سرعت شاتر، نور بیشتری به سنسور برخورد می نماید و تصویر تشکیل شده روشن تر می شود.

     در اصطلاح به سرعت شاتر، زمان نوردهی (Exposure Time) هم گفته می شود. سرعت شاتر به صورت کسری از ثانیه نمایش داده می شود. مثلا: 1/15 ثانیه یا 1/500 ثانیه. اعداد شاتر (به عبارتی سرعت شاتر) که در دوربین عکاسی قابل تغییر است، نسبت به عدد قبلی یا بعدی خود دو برابر یا نصف می شوند. پس با کاهش یک درجه سرعت شاتر، میزان عبور نور دو برابر می شود. همینطور برعکس، با افزایش یک درجه سرعت شاتر، میزان عبور نور نصف می گردد.

نحوه عملکرد شاتر کرکره ای (Focal plane shutter)

روزنه دیافراگم (Aperture):

     دیافراگم در بدنه لنز قرار گرفته است و جهت کنترل میزان نور ورودی از داخل لنز در آن تعبیه شده است. دیافراگم از تیغه های نازکی فلزی ساخته شده است و با حرکت تیغه ها، اندازه روزنه ای که در داخل آن قرار دارد کوچک و بزرگ می شود. اندازه روزنه دیافراگم (Aperture) نشان دهنده قطر سوراخی است که در میـان دیافراگـم قرار گرفته است و اجازه می دهد نور به داخل محفظه دوربین وارد شود بطوریکه هر چه روزنه دیافراگم بزرگتری انتخاب کنیم، نور بیشتری وارد دوربین می شود.

اندازه های مختلف روزنه دیافراگم (عدد f)

     اعداد روزنه دیافراگم (که به آن عدد f می گویند) در لنزهای با فاصله کانونی مختلف به یک میزان نور را عبور می دهند. این اعداد بر اساس فاصله کانونی لنز و اندازه قطر روزنه دیافرگم (سطحی از لنز که مورد استفاده قرار می گیرد) محاسبه می شوند. اعداد دیافراگم (f) طوریست که هر چه عدد دیافراگم بزرگتر شود اندازه قطر سوراخ آن کوچکتر می شود و بالعکس. یعنی اندازه روزنه دیافراگم با اندازه عدد مشخص کننده آن نسبت عکس دارند و با افزایش یکی، دیگری کاهش می یابد.

نحوه ی محاسبه عدد دیافراگم

لنز (Lens):

     لنز یا عدسی یکی از اجزای اصلی دوربین عکاسی است و باعث می شود تصویری با وضوح مناسب بر روی سنسور تشکیل گردد. لنز دوربین معمولا از تعدادی عدسی ساده تشکیل شده است که در ترکیب با یکدیگر عمل می کنند. استفاده از لنزهای ترکیبی به این منظور است که حتی الامکان از خطاهای نوری ایجاد شده توسط عدسی ها کاسته شده و کیفیت تصویر افزایش یابد. انواع مختلفی از لنزها در دوربین های عکاسی دیجیتال استفاده می شود. عمدتا لنزها را بر اساس فاصله کانونی (Focal Length) آنها طبقه بندی می کنند.

     پرتوهای نور که از دوردست (فاصله بینهایت) وارد لنز می شوند، در نقطه ای به نام مرکز اپتیکی (Optical Center) به هم می رسند و پس از اینکه یکدیگر راقطع نمودند در ادامه مسیر به سطح سنسور برخورد می نمایند. در این حالت که لنز دوربین در بینهایت فوکوس شده است، فاصله کانونی تعریف می شود و آن عبارت است از فاصله مرکز اپتیکی لنز تا سنسور دوربین. فاصله کانونی لنز با واحد میلیمتر (mm) مشخص می گردد.

نمایش مرکز اپتیکی(Optical Center) و فاصله کانونی لنز (Focal Length)

     در دوربین هایی که اندازه سنسور آنها برابر با فیلم های 35 میلیمتری است و دوربین های تمام کادر (Full frame) خوانده می شوند، اگر فاصله کانونی لنز مورد استفاده 50mm باشد، تقریبا زاویه دید دوربین معادل با زاویه دید چشم انسان خواهد بود. به این علت به لنزهای با فاصله کانونی 50mm ، لنز نرمال گفته می شود.

     هر چه فاصله کانونی لنز کمتر باشد، زاویه دید آن بیشتر می شود و هر چه این فاصله بلندتر باشد، زاویه دید لنز کوچکتر خواهد بود. لنزهای با فاصله کانونی 35mm و کمتر را به عنوان لنزهای زاویه باز (Wide angle) یا به اختصار واید می گویند و لنزهای با فاصله کانونی بیشتر از 70mm را لنزهای زاویه بسته یا تله فوتو (Telephoto) گفته می شود.

مقایسه زاویه دید در انواع لنزهای نرمال (Normal)، واید (Wide angle) و تله (Telephoto)

     به لنزهایی که دارای یک فاصله کانونی مشخص هستند لنز های با فاصله کانونی ثابت یا تک کانونی (Prime) می گویند. لنزهایی که فاصله کانونی در آنها قابل تغییر می باشد به عنوان لنز های زوم (Zoom) گفته می شوند.

     همچنین انواع مختلف لنز وجود دارد که برای کارهای ویژه ای طراحی و ساخته شده اند مثلا برای عکاسی معماری، عکاسی از اجسام خیلی کوچک و ... که می توان آنها را در دوربین های عکاسی DSLR بکار برد. (می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص لنزها و اصطلاحات مربوطه به مطلب " انواع لنزها (Lenses) و طبقه بندی آنها" مراجعه نمایید.)

چند نمونه از لنزهای تک کانونی (Prime) و زوم (Zoom)

     در طراحی آنها شباهت های زیادی با دوربین های DSLR وجود دارد. سنسور آنها از دوربین های کامپکت بزرگتر و از دوربین های DSLRمعمولا کوچکتر است. اگر چه در بعضی نمونه ها از سنسورهای بزرگتر APS-C که تقریبا نصف اندازه سنسورهای فول فریم می باشد نیز استفاده شده است. در دوربین های بریج سنسور معمولا نسبت به دوربین های DSLR به لنز نزدیکتر است و این موضوع باعث می شود که عمق میدان بیشتری در شرایط مشابه ایجاد گردد.

     درساختار دوربین های عکاسی دیجیتال علاوه بر مواردی که در بالا بطور مختصر شرح داده شد، اجزاء دیگری نیز وجود دارد که در عملکرد دوربین و طرز استفاده از آن نقش دارند. همچنین سیستم های اتوفوکوس، تنظیم های دیجیتالی رنگ و کنتراست تصویر، سیستم های پردازشگر الکترونیکی و همچنین سایر عناصر موجود در دوربین مثل منظره یاب (Viewfinder)، صفحه نمایشگر (Monitor)، دکمه های تنظیم، کارت حافضه، باتری، فلاش و که بطور جداگانه در مقالات دیگری شرح داده خواهند شد.

نمایش اجزای الکترونیکی و اپتیکال یک نمونه دوربین DSLR و یک نمونه دوربین کامپکت ساخت شرکت Canon

     افرادی که قصد دارند از دوربین های عکاسی دیجیتال استفاده کنند لازم است از ساختار تشکیل دهنده و نحوه کارکرد آنها اطلاع کافی داشته باشند و تفاوت های موجود در انواع مختلف دوربین ها را بشناسند تا بتوانند در انتخاب دوربین مناسب با نوع عکاسی مورد نظر خود تصمیمات بهتری اتخاذ نمایند. (می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به مطلب "دوربین های عکاسی دیجیتال و انواع آن" مراجعه نمایید.)

چند نمونه دوربین عکاسی دیجیتال

گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری                                              تاریخ نگارش/آخرین ویرایش: 1396/02/25


منابع:

  1. Efthimia Bilissi, Michael Langford (2007). Langford's Advanced Photography, 7th Ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: عکاسی پیشرفته، رضا نبوی، دانشگاه هنر، 1391)
  2. Ben Long (2002). Complete Digital Photography, 2th Ed. Charles River Media, England.(ترجمه فارسی: به سوی دروازه های عکاسی دیجیتال، رحیم دانایی، نشر ارسباران، 1388)
  3. Tom Harris (2016). How Cameras Work, Retrieve from http://electronics.howstuffworks.com on Jul 26
  4. Jim Harmer (2016). Photo Basics _1: Introduction and Exposure, Retrieve from http://improvephotography.com on Jul 26.
  5. Cambridge in Colour (2017). Understanding Camera Lenses. Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Jul 28.
  6. Chris Woodford (2017). Digital cameras, Retrieve from www.explainthatstuff.com on Jul 28.
تعداد بازدید از این مطلب: 374
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود