فضایی را که طرح اشغال می کند..................... گویند.
الف) فضای منفی ب) فضای مثبت ج) حجم توخالی د) فضای ما بین دو حجم
11
کدام یک درست نیست؟
الف) نقطه: بعد ندارد ب) حجم: سه بعدی ج) خط: دو بعدی د) سطح: دو بعدی
12
اگر مثلث بر روی یکي از رأس های خود قرار گیرد چه احساسی را منتقل می کند؟
الف) مثل کوه در حال سقوط است ب) ناپایداری
ج) متزلزل د) ب و ج
13
زیباترین شکل هندسی چیست؟
الف) دایره ب) مربع ج) مثلث د) پنج ضلعي منتظم
14
لئوناردو داوینچی یک پیکر متناسب در حال سکون را در کدام شکل جایگزین نموده است؟
الف) مربع ب) دایره ج) مثلث د) مستطیل
15
برای سامان بخشیدن به یک طرح یا اثر تجسمی توجه به ......................... الزامی است.
الف) تناسب ب) ترکیب ج) تعادل د) کنتراست
16
در تعادل متقارن، تعادل عناصر دیداری نسبت به چیزی سنجیده می شوند؟
الف) نسبت به کادر ب) نسبت به زمینه ج) نسبت به محورهای عمودی، افقی، مورب
د) نسبت به ترکیب عناصر دیداری با فضا
17
کدام گزینه هم معنی کنتراست است؟
الف) تضاد ب) تقابل ج) تباین د) هر سه مورد
18
در فن چاپ از کدام خاصیت نقطه استفاده می شود؟
الف) تجمع و پراکندگی ب) تراکم و انبساط ج) تیرگی و روشنی د) هر سه مورد
19
تکرار، تغییر و حرکت عناصر دیداری در فضای تجسمی را چه می نامند؟
الف) تناسب ب) حرکت ج) ریتم د) توازن
20
در کدام نوع ریتم یک تصویر و یا یک عنصر بصری از یک مرتبه و حالت خاص شروع می شود و به تدریج با تغییراتی به وضعیت یا حالت تازه تر می رسد؟
الف) تکرار متناوبی ب) تکاملی ج) موجی د) یکنواخت
21
کدام مورد زیر یک عنصر بصری می باشد؟
الف) بافت ب) تناسب ج) تعادل د) کنتراست
22
ترکیبی است که عناصر بر اساس محورهای افقی، عمودی، مورب در کادر به دو قسمت مساوی تقسیم می شوند؟
الف) قرینه ب) غیر قرینه ج) نا متقارن د) همه موارد
23
فضا تحت کدام پارامتر ها قابل درک است؟
الف) فاصله ب) زمان ج) بعد د) مورد الف و ج
24
شفاف نمایی از خصوصیات کدام فضاها محسوب می شود؟
الف) سه بعدی ب) دو بعدی ج) همزمان د) وهمی
25
بافت در آثار گرافیکی جزءکدام دسته محسوب می شود؟
الف) تصویری ب) ترسیمی ج) بصری
1
کوچکترین بخش تصویر است؟
الف) نقطه ب) کادر ج) زمینه د) خط
2
کدامیک از موارد جزء کیفیات بصری نمی باشد؟
الف) تعادل ب) تناسب ج) حجم د) کنتراست
3
نقطه هر قدر به سمت بالای صفحه میل می کند چه حالتی را تداعی می کند؟
الف) تأکید ب) تعادل ج) سنگینی د) سبکی
4
اهمیت دیدن به چه دلیل است؟
الف) نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات است.
ب) تجربهی مستقیم و بی واسطه ای به ما می دهد.
ج) با گذشت زمان از ارزش آن کاسته می شود.
د) الف و ب
5
ساختمان مرتفع نمایش کدام نوع خط است؟
الف) عمودی ب) افقی ج) مایل د) منحنی
6
خطوطی که در هنگام رعد و برق در آسمان پدید می آید، نشان دهنده چه حالتی می باشد؟
الف) آرامش ب) خشونت و عدم سکون ج) اعتدال د) ملایمت
7
عامل اصلی در دیدن که بدون آن انسان قادر به دیدن نیست کدام است؟
الف) وجود چیزهایی که نور را بازتاب می دهد ب) وجود فضا و بعد
ج) نور د) شکل مشخص
8
کدامیک از گزینه های زیر سطوح اصلی اند؟
الف) مربع- مثلث- مستطیل ب) مستطیل- دایره- مربع
ج) دایره- مربع- مثلث د) بیضی- مثلث- مربع
9
از حرکت دورانی سطوح مربع و مستطیل شکل نیز ...................... حاصل می شود.
الف) مخروط ب) کره ج) استوانه د) حجم
10
فضای تجسمی میان حداقل 3 نقطه جدا از هم ......................... را تداعی می کند و اگر یک نقطه را در سه بعد گسترش دهیم .......................... به وجود می آید.
الف) سطح- سطح ب) حجم- حجم ج) سطح- حجم د) حجم- سطح
11
هنرمندان دوره رنسانس برای ساختار ترکیب خود از چه اشکال هندسی استفاده می کردند؟
ج)تمرین طراحی درمدت زمانی نسبتاًطولانی د)طراحی مرحله به مرحله
5
مهمترین ویژگی هنرجدید چیست؟
الف)کنارگذاشتن روش واقع نمایی ب)گرایش به ذهنیت
ج)بیان فردید)هرسه مورد
6
فضا یا محدوده مشخصی که روابط اجزای تصویر درآن سنجیده شود چه نام دارد؟
الف)ترکیب بندیب)کادر ج)عمق د)پس زمینه
7
چگونه کاغذی برای کار با مرکب مناسب است؟
الف) کاغذ نازک با بافت کم و پراکنده ب) کاغذ نازک با بافت فشرده
ج) کاغذ ضخیم با بافت کم و پراکنده د) کاغذ ضخیم با بافت فشرده
8
کدام یک ازموارد زیر جزء سطوح اثر پذیر هستند ؟
الف) زغال ب) پارچه ج) تیغ(کاتر) د) هیچکدام
9
کدامیک ازمدادهای زیر سخت تراست؟
الف) B6 ب) B8 ج) B4 د) B2
10
کدام یک از ابزار زیر در طراحی می تواند پررنگ تر از بقیه باشد؟
الف) B ب) HB ج) B6 د) زغال
11
کدامیک ازجملات زیر درست است؟
الف) تعادل متقارن همان ایجاد تعادل ازطریق قراردادن سبکی وسنگینی درقسمتهای مختلف کادراست ب)تعادل نامتقارن همان ایجاد تعادل به کمک قرینه سازی ازطریق قراردادن یکسان اجزاء درکادر است
ج) مورد الف وب د) هیچکدام
12
محو کن چه کار میکند؟
الف) آمیختن سطوح با هم ب) متعادل کردن درجات خاکستری
ج) برداشتن لایه های تیره د) هر سه مورد
13
پالت رنگ و روغن چه فرقی با پالت آب رنگ دارد؟
الف) پالت رنگ روغن دارای خانه های گود می باشدب) پالت آب رنگ دارای خانه های گود می باشد
ج) هیچ فرقی باهم ندارند د) مورد الف و ب
14
قدیمي ترین، قاطع ترین، عنصر بصری کدام است؟
الف) نقطه ب) خط ج) سطح د) حجم
15
در هنگام طراحی رعایت چه چیزهایی اهمیت بسیاری دارد؟
الف) انتخاب زاویه دیدب) محل قرارگیری موضوع در کادر
ج) رابطه فضای مثبت و منفی د) هر سه مورد
16
هنگام طراحی سنجش رابطه میان موضوع و کادر چه موقع آغاز می شود؟
الف) قبل از شروع طراحی ب) از ابتدا و با اولین خطوط
ج) در وسط طراحید) در انتهای طراحی
17
متداولترین روش اندازه گیری در طراحی کدام است؟
الف) استفاده از خطوط افقی و عمودی برای کشف روابط بینی اجزاء
ب) استفاده از یک وسیله اندازه گیری
ج) استفاده یک بخش موضوع به صورت واحد اندازه گیری د) هیچکدام
18
متنوع ترین خطوط در طراحی توسط چه ابزاری ایجاد می شود؟
الف) زغال ب) مداد ج) آب مرکب د) پاستل
19
پرسپکتیو چیست؟
الف) روش نمایش حجم اشیاء ب) روش نمایش عمق فضا
ج) روش نمایش دوری و نزدیکی اجسام د) هر سه مورد
20
مناسب ترین حجم برای درک قواعد پرسپکتیو چیست؟
الف) هرم ب) مکعب ج) کره د) هر سه مورد
21
هر چقدر فاصله موضوع تا دید ناظر بیشتر باشد در دید ناظر خطای دید:
الف) شدیدتر می شود ب) کمتر می شود
ج) اتفاق نمی افتد د) هم شدیدتر و هم کمتر می شود
22
اگر روبروییکی از دیوارها در درون اتاق بایستیم از چه نوع پرسپکتیوی باید برای کشیدن و طراحی اتاق استفاده کنیم؟
الف) پرسپکتیویک نقطه ایب) پرسپکتیو دو نقطه ای
ج) پرسپکتیو سه نقطه اید) پرسپکتیو جوی
23
نمایش حجم اشیا به کمک سایه روشن به کدام عامل زیر بستگی دارد؟
الف) آشنایی با نحوه نورگیری احجام ب) معادل سازی رنگ ها با درجات خاکستري
ج) ایجاد تن های متنوع خاکستری با ابزار د) هر سه مورد
24
برای نمایش حجم حداقل چند درجه خاکستری نیاز داریم ؟
الف) دو درجه ب) سه درجه ج) چهار درجه د) یک درجه
25
برای طراحی از منظره چه ابزاری بسيار مناسب است؟
الف) مداد ب) زغال ج) آب مرکب د) مداد شمعی
1 – از مجموعه طبیعت بی جان (ترکیبی از جنسیت های مختلف ) چیده شده ، یک زاویه دید خوب را انتخاب کرده و در کادر A3 با مداد طراحی کنید و سپس سایه روشن بزنید .( 10 نمره)
موارد مورد نظر
- رعایت تناسبات -خطوط رابط
- نمایش درجات تیره و روشن
- طراحی جنسیت اشیاء مختلف
- ترکیب بندی
- تمیزی کاری
2 – با به کار گیری پرسپکتیو از یک منظره با تکنیک آب مرکب و قلم فلزی در ابعاد A3 طراحی کنید .
( استفاده از ساختمان – درخت –فیگور - در ترکیب بندی الزامی است ) ( 10 نمره )
موارد مورد نظر
- استفاده صحیح از نقاط طلایی در کادر
- رعایت تناسبات
- ایجاد سایه روشن به روش های مختلف ( هاشور متقاطع و ..... )
- عمق نمایی با استفاده از پرسپکتیودلخواه
- خلاقیت در ارائه اثر
- تمیزی کاری
بارم
2
2
3
2
1
5/1
5/1
2
3
1
1
جمله فوق از سخنان ارزشمند کدام یک از گزینه های زیر میباشد؟« هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسان ها»
الف) مرتضی مطهری ب) آیت الله طباطبایی ج) امام خمینی د) آیت الله دستغیب
2
کدام یک از گزینه های زیر رنگ های اصلی را تشکیل می دهند؟
الف) قرمز - سبز - زرد ب) قرمز - زرد - نارنجی
ج) قرمز - آبی - سبز د) قرمز - آبی - زرد
3
کدام یک از رنگهای زیر رنگهای فرعی را تشکیل می دهند؟
الف) سبز - بنفش - نارنجی ب) سبز - قرمز – نارنجی
ج) سبز - بنفش - قرمز د) سبز - آبی - زرد
4
رنگها به کدام یک از دو دسته کلی زیر تقسیم می شوند؟
الف) گرم و سرد ب) روشن و تیره ج) آکروماتیک و کروماتیک د) مادی و معنوی
5
کدام یک از رنگهای زیر جزو رنگهای روشن می باشند؟
الف) آبی ب) زرد ج) قهوه ای د) بنفش
6
از ترکیب سه نور اصلی کدام یک از گزینه های زیر حاصل می شود؟
الف) سیاه ب) خاکستری ج) خاکستری تیره د) سفید
7
کدام یک از گزینه های زیر گرم ترین رنگ محسوب می شود؟
الف) سبز ب) قرمز ج) قرمز نارنجی د) سبز آبی
8
از ترکیب قرمز با سبز کدام یک از رنگهای زیر حاصل می آید؟
الف ) زرد ب) آبی ج) نارنجی د) خاکستری رنگی
9
امپرسیونیسم ها عموماً از این تضاد در آثارشان استفاده می کنند؟
الف) ته رنگ ب) سرد و گرم ج) کیفیت د) تاریک روشنی
10
کدام یک از رنگهای زیر جزو رنگهای خنثی محسوب می شود؟
الف) قرمز ب) نارنجی ج) سبز د) زرد
11
رنگها ی آکرو ماتیک کدام یک از گزینه های زیر می باشد؟
الف) رنگهای گرم ب) رنگهای سیاه و سفید و خاکستری های ما بین
ج) رنگهایی که از ترکیب رنگهای اصلی و فرعی به دست آمده باشند د) رنگهای زمینی
12
کدام یک از رنگهای زیر به شکل مربع شبیه اند؟
الف) آبی ب) قرمز ج) زرد د) سفید
13
کدام یک از رنگهای زیر یادآور ایمان معنوی هستند؟
الف) نارنجی ب) سبز ج) قرمز د) زرد
14
کدام یک از رنگهای زیر رنگ پاکی را بیانگر است؟
الف) آبی ب) سفید . ج) صورتی د) زرد روشن
15
کدام یک از رنگهای زیر یادآور جنگ و خونریزی است؟
الف) آبی ب) قهوه ای ج) قرمز د) سیاه
16
کدام قرمز اصلی است؟
الف) مخلوط قرمز کادمیوم و قرمز اولترامارین ب) مخلوط قرمز آلیزارین و قرمز کادمیوم
ج) مخلوط قرمز پروس و قرمز آلیزارین د) قرمز کامیوم
17
در ایجاد کنتراست کمیت کدام عامل نقش اساسی دارد ؟
الف) میزان خلوص رنگ ب) میزان بزرگی سطح ج)جذابیت رنگها د)مورد الف وب
18
رنگی دو شخصیتی که گاه جذاب و گاه بی دوام است ؟
الف) قرمز ب) آبی ج) زرد د) سبز
19
این رنگ درون گرا است؟
الف) قرمز ب) آبی ج) زرد د) سبز
20
به محل برخورد دو سطح رنگی گویند ؟
الف ) پاساژ ب) تباین ج) اشباع د) ته رنگ
21
از ترکیب سه رنگ اصلی کدام یک از گزینه های زیر حاصل می آید؟
الف) سیاه ب) قهوه ای ج) سفید د) خاکستری تیره
22
این رنگ در بقعه ها و اماکن مقدس کاربرد بیشتر ی دارد ؟
الف) قرمز ب) نارنجی ج) سبز د) آبی
23
رنگ مرموز و ابهام انگیز است که تیره ترین رنگ کروماتیک نیز محسوب می شود؟
الف) قهوه ای ب) قرمز ج) بنفش د) سیاه
24
رنگ بلوغ - جوانی و شادابی است و در اختلاط با سیاه خاموش ، اما عمیق می شود؟
الف) بنفش ب) سبز ج) زرد د) نارنجی
25
کدام گزینه بر شخصیت تهاجمی مثلث تأکید دارد؟
الف) زوایای تند ب) سه خط متقاطع ج) جهت حرکت د) تیزی رأس
ج)تمرین طراحی درمدت زمانی نسبتاًطولانی د)طراحی مرحله به مرحله
5
مهمترین ویژگی هنرجدید چیست؟
الف)کنارگذاشتن روش واقع نمایی ب)گرایش به ذهنیت
ج)بیان فردید)هرسه مورد
6
فضا یا محدوده مشخصی که روابط اجزای تصویر درآن سنجیده شود چه نام دارد؟
الف)ترکیب بندیب)کادر ج)عمق د)پس زمینه
7
چگونه کاغذی برای کار با مرکب مناسب است؟
الف) کاغذ نازک با بافت کم و پراکنده ب) کاغذ نازک با بافت فشرده
ج) کاغذ ضخیم با بافت کم و پراکنده د) کاغذ ضخیم با بافت فشرده
8
کدام یک ازموارد زیر جزء سطوح اثر پذیر هستند ؟
الف) زغال ب) پارچه ج) تیغ(کاتر) د) هیچکدام
9
کدامیک ازمدادهای زیر سخت تراست؟
الف) B6 ب) B8 ج) B4 د) B2
10
کدام یک از ابزار زیر در طراحی می تواند پررنگ تر از بقیه باشد؟
الف) B ب) HB ج) B6 د) زغال
11
کدامیک ازجملات زیر درست است؟
الف) تعادل متقارن همان ایجاد تعادل ازطریق قراردادن سبکی وسنگینی درقسمتهای مختلف کادراست ب)تعادل نامتقارن همان ایجاد تعادل به کمک قرینه سازی ازطریق قراردادن یکسان اجزاء درکادر است
ج) مورد الف وب د) هیچکدام
12
محو کن چه کار میکند؟
الف) آمیختن سطوح با هم ب) متعادل کردن درجات خاکستری
ج) برداشتن لایه های تیره د) هر سه مورد
13
پالت رنگ و روغن چه فرقی با پالت آب رنگ دارد؟
الف) پالت رنگ روغن دارای خانه های گود می باشدب) پالت آب رنگ دارای خانه های گود می باشد
ج) هیچ فرقی باهم ندارند د) مورد الف و ب
14
قدیمي ترین، قاطع ترین، عنصر بصری کدام است؟
الف) نقطه ب) خط ج) سطح د) حجم
15
در هنگام طراحی رعایت چه چیزهایی اهمیت بسیاری دارد؟
الف) انتخاب زاویه دیدب) محل قرارگیری موضوع در کادر
ج) رابطه فضای مثبت و منفی د) هر سه مورد
16
هنگام طراحی سنجش رابطه میان موضوع و کادر چه موقع آغاز می شود؟
الف) قبل از شروع طراحی ب) از ابتدا و با اولین خطوط
ج) در وسط طراحید) در انتهای طراحی
17
متداولترین روش اندازه گیری در طراحی کدام است؟
الف) استفاده از خطوط افقی و عمودی برای کشف روابط بینی اجزاء
ب) استفاده از یک وسیله اندازه گیری
ج) استفاده یک بخش موضوع به صورت واحد اندازه گیری د) هیچکدام
18
متنوع ترین خطوط در طراحی توسط چه ابزاری ایجاد می شود؟
الف) زغال ب) مداد ج) آب مرکب د) پاستل
19
پرسپکتیو چیست؟
الف) روش نمایش حجم اشیاء ب) روش نمایش عمق فضا
ج) روش نمایش دوری و نزدیکی اجسام د) هر سه مورد
20
مناسب ترین حجم برای درک قواعد پرسپکتیو چیست؟
الف) هرم ب) مکعب ج) کره د) هر سه مورد
21
هر چقدر فاصله موضوع تا دید ناظر بیشتر باشد در دید ناظر خطای دید:
الف) شدیدتر می شود ب) کمتر می شود
ج) اتفاق نمی افتد د) هم شدیدتر و هم کمتر می شود
22
اگر روبروییکی از دیوارها در درون اتاق بایستیم از چه نوع پرسپکتیوی باید برای کشیدن و طراحی اتاق استفاده کنیم؟
الف) پرسپکتیویک نقطه ایب) پرسپکتیو دو نقطه ای
ج) پرسپکتیو سه نقطه اید) پرسپکتیو جوی
23
نمایش حجم اشیا به کمک سایه روشن به کدام عامل زیر بستگی دارد؟
الف) آشنایی با نحوه نورگیری احجام ب) معادل سازی رنگ ها با درجات خاکستري
ج) ایجاد تن های متنوع خاکستری با ابزار د) هر سه مورد
24
برای نمایش حجم حداقل چند درجه خاکستری نیاز داریم ؟
سؤالات 1 سردترین رنگ در دایره رنگ کدام است؟ الف) زرد نارنجی ب) قرمز بنفش ج) سبز آبی د) بنفش آبی 2 طیف نامرئی امواج الکترومغناطیسی بیشتر از 800 نانومتر را چه می گویند؟ الف) ماورای بنفش ب) مادون قرمز ج) الکترومغناطیسی د) لیزر 3 قوه تشخیص رنگ از کدام جنبه مورد بررسی قرار می گیرد؟ الف) فیزیکی ب) شیمیایی ج) روانشناسی د) فیزیولوژیکی 4 از ترکیب 2 رنگ اصلی از دایره رنگ چه رنگی حاصل می شود؟ الف) ثانویه ب) بنیادی ج) ثالثیه د) مکمل 5 برای تهیه کدام یک از دست بافت های زیر از پشم های رنگی بدن گوسفند استفاده می شود؟ الف) قالی ب) نمد ج) جاجیم د) قالیچه 6 رنگهای مصنوعی در چه دوره ای به ایران وارد شدند؟ الف) صفویه ب) ایلخانیان ج) قاجاریه د) پهلوی 7 درحال حاضر کدام یک از رنگهای مصنوعی زیر، در صنعت قالی بافی استفاده می شود؟ الف) دندانه ای ب) اسیدی ج) مستقیم د) بازیک 8 سرکه دارای چه اسیدی است؟ الف) اگزالیک ب) استیک ج) سیتریک د) لاکتیک 9 حجم پاتیل باید به اندازه ای باشد که علاوه بر خامه ، ................ برابر وزن خامه آب را در خود جای می دهند؟ الف) 30 ب) 35 ج) 40 د) 45 10 کدام یک از وسایل زیر به عنوان حمام رنگ در آزمایشگاه به کار برده می شود؟ الف) لوله آزمایش ب) بشر ج) هیتر د) PH متر 1
11 از کدام یک از روشهای زیر در کارخانجات رنگرزی، بیشتر استفاده می شود؟ الف) دندانه پیش از رنگرزی ب) دندانه به هنگام رنگرزی ج) دندانه بعد از رنگرزی د) بدون دندانه 12 به کار بردن کلافهای نامنظم و درهم در رنگرزی چه مشکلی را ایجاد می کند؟ الف) کمرنگ رنگ می شود ب) نایکنواخت رنگرزی می شود. ج) الیاف نمدی می شود د) کلاف ها اصلاً رنگ نمی گیرد. 13 از این اسید بیشتر جهت رنگهای شیمیایی استفاده می شود. الف) سولفوریک ب) استیک ج) اگزالیک د) سیتریک 14 برای بدست آوردن رنگ کامل از روناس، باید از ریشه گیاه چند ساله استفاده کرد؟ الف) 3 تا 7 ب) 3 تا 9 ج) 7 تا 9 د) 8 تا 9 15 چوب کدام یک از گیاهان زیر، به رنگ قرمز مایل به ارغوانی است؟ الف) نیل ب) بَقَم ج) هلیله د) جفت 16 رنگهای مورد استفاده جهت الیاف ابریشم کدامند؟ الف) خمی، مستقیم، اسیدی ب) راکتیو، خمی، کرومی ج) خمی، مستقیم، بازیک د) راکتیو، اسیدی، بازیک 17 از این دندانه به دلیل شفافیت رنگ حاصله برای رنگرزی خامه با قرمزدانه استفاده می شود؟ الف) قلع ب) مس ج) آهن د) زاج سفید 18 چرا در هنگام خشک کردن الیاف، نباید آن را آویزان کرد؟ الف) خشک نمی شود ب) درهم فرو می رود ج) نمدی می شود د) دورنگی می شود 19 بهترین اسید مصرفی جهت رنگرزی روناس کدام است؟ الف) استیک ب) لاکتیک ج) سولفوریک د) اگزالیک 20 در رنگرزی کدام یک از گیاهان زیر از روش احیاء کردن استفاده می شود؟ الف) نیل ب) روناس ج) اسپرک د) قرمزدانه 2
21 کدام یک از الیاف زیر معدنی هستند؟ الف) کنف ب) کتان ج) اکریلیک د) آزبست 22 سطح مقطع کدام یک از الیاف زیر بیضوی و شبیه لوبیا است؟ الف) پشم ب) پنبه ج) ابریشم د) مصنوعی 23 علت رنگین بودن الیاف پنبه چیست؟ الف) ناخالصی ها ب) رنگدانه ها ج) سطح مقطع د) طول الیاف 24 پروتئین الیاف پشم، چه نام دارد؟ الف) پکتین ب) سرازین ج) کراتین د) سلولز 25 روش شناسایی الیاف پشم به روش شیمیایی، با چه موادی انجام می گیرد؟ الف) آهک ب) اسید استیک ج) شعله د) سود سوزآور 26 کدام یک از نخ های زیر از ابریشم نیست؟ الف) کتان ب) ترم ج) اورگانزین د) کرپ 27 از چه ماده ای برای فراری دادن بید و حشرات موذی از خانه و از فرش، استفاده می کنیم؟ الف) میتین ب) نفتالین ج) پریژن د) آب اکسیژنه 28 از ترکیب گیاهان اسپرک و نیل چه رنگی حاصل می شود؟ الف) طلایی ب) سبز ج) نارنجی د) بنفش 29 از ریشه کدام یک از گیاهان زیر برای رنگ دهی استفاده می شود؟ الف) هلیله ب) زعفران ج) اسپرک د) زرد چوبه 30 قرمز دانه لهستانی بر روی چه درختی زندگی می کند؟ الف) عناب ب) انجیر ج) کاکتوس د) انبه 31 کدام یک از گیاهان زیر مازوج دار نیستند؟ الف) بلوط ب) روناس ج) گردو د) انار 32 رنگ کدام یک از گیاهان زیر در استان چهارمحال بختیاری بیشتر استفاده می شود؟ الف) پوست انار ب) پوست گردو ج) بَقَم د) گندل 33 رنگهای لومینگ جزء کدام یک از رنگهای زیر می باشد؟ الف) کرومی ب) خمی ج) مستقیم د) اسیدی 34 الیاف دندانه داده شده با کدام نوع دندانه، باید از نور آفتاب و نور شدید دور نگه داشته شود؟ الف) زاج سفید ب) کروم ج) مس د) آهن 35 به جای سود سوزآور از چه ماده ای می توان استفاده کرد؟ الف) آمونیاک ب) گرد روی ج) هیدروسولفیت سدیم د) کرومات دوپتاس 36 وجود چه علامتی نشان دهنده ثبات رنگ در مقابل نور و سایش و شور است؟ الف) متال ب) آنیلینی ج) کمپلکس د) سولید 37 برای تهیه کدام یک از رنگهای زیر، 2 % رنگ زرد + 1 % رنگ آبی به همراه کات کبود و اسیداستیک استفاده می شود؟ الف) مله ای ب) قهوه ای ج) ترمه ای د) ساق چناری 38 برای بدست آوردن رنگ کامل از قرمز دانه بهتر است قرمزدانه قبل از مصرف ............ شود؟ الف) در آب سرد حل شود ب) سائیده شود ج) در اسید حل شود د) با روناس مخلوط شود 39 برای تهیه رنگ زرد در همدان، از چه گیاهی استفاده می شود؟ الف) اسپرک ب) برگ مو ج) برگ بید د) گندل 40 چرا نباید خامه خشک را در داخل حمام دندانه قرار داد؟ الف) روی خامه زودتر از مغز خامه دندانه می شود. ب) چون الیاف حالت نمدی پیدا می کنند. ج) مغز خامه زودتر از روی خامه دندانه می شود. د) الیاف کمتر دندانه می شوند. 4 با آرزوی موفقیت
ميرزا رضا كلهر فرزند رحيم بيك ، در سال 1245 هجري قمري ، در منطقه كلهر كرمانشاه به دنيا آمد . در آغازجواني به مقتضاي ايلي به سواري و تيراندازي متمايل گشت ، اما بعد ها به خوشنويسي روي آوردو به تهران رهسپار شد و نزد « ميرزا محمد خوانساري » تعليم خط گرفت . كلهر به سرعت از استادش پيشي گرفت و ناگزير خطوط به جا مانده از مير عماد را سرمشق قرار داد. وقتي كه آوازه او در افواه مردم پيچيد ، ناصرالدين شاه قاجار او را دعوت نمود و مدتي به شاگردي نزدكلهر مشق خط نمود. علاقه شاه به وي هيچگاه باعث نگرديد به درآمد دربار متكي گردد و با حقوق اندكي كه از راه كتابت دريافت مي داشت روزگار گذراند، تا سرانجام در سال 1310 ه، ق. بر اثر بيماري وبا درگذشت. يكي از مسائل مهم دوران كودكي ميرزا رضا كلهر ، جنگها و برخوردهاي قبيلگي و طايفه اي بود . در يكي از همين جنگها زخمي بركلهر وارد شد و باعث كم شنوايي او تا آخر عمر گرديد . اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ميرزا رضا كلهر بر اساس نظام ايلي ، از سن ده دوازده سالگي به آموختن فنون رزمي و سوار كاري پرداخت و جسم خام را در بوته ممارست آماده نمود . تحصيلات رسمي و حرفه اي : از آنجايي كه همه قبيله كلهر عالمان دين و شعر بودند از روي ميل و قريحه شخصي به مشق خط رغبت يافت و پس از چند مشقي در نزد خوشنويسان ايل كه همه از بني اعمام او بودند ، به دليل اغنا نشدن از اين فراگيري ، راهي تهران شد . وي در خط نوآموز مكتب استاد ميرزا محمد خوانساري كه او نيز شاگرد محمد مهدي تهراني بوده است تعليم خط گرفت . پس از آن به اصفهان رفت و از روي خطوط و كتيبه هاي ميرعماد در تكيه ميرفندرسكي به مشق پرداخت . خاطرات و وقايع تحصيل : از حالات منحصر به فرد ميرزا رضا كلهر اين بوده است كه وقتي به نوشتن مي پرداخت يك روز فقط در تمرين يكي از حروف الفبا همچون ح - ف - ل- ن- ي مي پرداخت و در پايان روز از ميان آن همه تمرين يك يا چند كلمه را كه نظر مشكل پسند او را جلب مي كرد انتخاب و نگهداري مي نمود . ميرزا رضا كلهر پس از استفاده از محضر اساتيد تهران ، با شنيدن اين موضوع كه در قزوين بر سر درب حمامي ، قطعه اي از مير عماد وجود دارد عزم آن دياركرد و از روي آن نكته ها آموخت و مشق ها كرد . استادان و مربيان : كلهر خط را ابتدا در نزد خوشنويسان ايل كه همه ازبني اعمام او بودند آموخت سپس به نزد ميرزا محمد خوانساري رسيد و از محضر اين استاد استفاده نمود . از وقايع و رويدادهاي بوقوع پيوسته در دوران ميانسالي ميرزا رضا كلهر ، مي توان احضار وي از سوي ناصرالدين شاه را نام برد : « چون صيت شهرت ميرزا رضا كلهر به سمع ناصرالدين شاه رسيد وي را احضار و نوازش نمود و به قولي اندكي هم نزد او مشق كرد و شاه اراده نمودوي را در وزارت انطباعات بكار گمارد از آنجا كه مردي آزاده و بلند همت بود به واسطه استغناي طبعي كه داشت قبول نكرد .» كلهر همراه با جنبش زمان خود همگام با رهبران نهضت هاي عقيدتي محضر خود را محفل انتقاد مستقيم از حكومت استبدادي و عادات و رفتار نكوهيده دولتمردان قرار داد . عبد الله مستوفي يكي از شاگردان كلهر چنين مي گويد : « در مجلس مشق خود از سياست حرف مي زد و از رفتار حكومت بدون هيچ پرده پوشي آنچه را مخالف تصور مي نمود نقادي مي كرد ، بزرگترين گناه ميرزا يوسف صدراعظم ، در نظر ميرزا درويش بازي او بود ، از امين السلطان بي اندازه مزمت مي كرد و مثل همه كرمانشاهي ها كه كلمه قربان را در موارد محبت و يگانگي بيشتر از احترام به كار مي برند به ما مي گفت قربان ! اتمام عادات زشت ناصرالدين شاه كه در اين اواخر از او به ظهور مي رسد ، از رويه اي است كه اين مرد و پدرش به او آموخته اند ، مخصوصا خيلي از پول دادن بلاعوض امين السلطان به اين و آن نقادي كرده و مي گفت قربان اين مرد همه اين كشور را گدا كرد . » ميرزا رضا كلهر در روز جمعه بيست و پنجم محرم الحرام سال 1310 در سن 65 سالگي به مرض وباي عام تهران در گذشت . كلهر از راه خط نويسي و حق الكتابه مختصر درآمدي داشت و از آن راه زندگي مي كرد . اگرچه وي به دستور ناصر الدين شاه دعوت به كار در وزارت انطباعات گرديد، ليكن او نپذيرفت و تنها به آن قانع شد كه هر وقت مايل باشد براي اداره انطباعات كه زير دست محمد حسنخان صنيع الدوله ( همان اعتماد السلطنه ) كتابت كند و اجرت آن را بگيرد. اعتماد السلطنه خود در كتاب ‹‹ المآثر و الآثار›› در احوال ميرزا رضا چنين مي نويسد: «« هنوز از ديوان اعلي راتبه نخواسته و جراية نگرفته است و برگ و ساز مماش همي از اجرت كتابت مي كند و به هنر بازو و حاصل سرپنجه خويشتن روزگار مي گذراند. » ميرزا رضا كلهر پس از رسيدن مرحله استادي و تبحردرخط نستعليق ، تعليم خط را آغاز نمود . از جمله جاهايي كه وي در آنجا به كار تدريس پرداخت نزد ناصرالدين شاه قاجار بود مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ميرزا رضا كلهر فرزند رحيم بيك ، در سال 1245 هجري قمري ، در منطقه كلهر كرمانشاه به دنيا آمد . در آغازجواني به مقتضاي ايلي به سواري و تيراندازي متمايل گشت ، اما بعد ها به خوشنويسي روي آوردو به تهران رهسپار شد و نزد « ميرزا محمد خوانساري » تعليم خط گرفت . كلهر به سرعت از استادش پيشي گرفت و ناگزير خطوط به جا مانده از مير عماد را سرمشق قرار داد. وقتي كه آوازه او در افواه مردم پيچيد ، ناصرالدين شاه قاجار او را دعوت نمود و مدتي به شاگردي نزدكلهر مشق خط نمود. علاقه شاه به وي هيچگاه باعث نگرديد به درآمد دربار متكي گردد و با حقوق اندكي كه از راه كتابت دريافت مي داشت روزگار گذراند، تا سرانجام در سال 1310 ه، ق. بر اثر بيماري وبا درگذشت. كلهر در 24 ساعت ، جزء 6 ساعت كه براي انجام عبادت و استراحت و نظافت مي پرداخت 18 ساعت آن را در اجتهاد براي اعتلاي فن خطاطي مي گذرانده است . آخرين مرحله از زندگاني ميرزا ، بعد علم و عرفان و خط سير فكري اوست ؛ كلهر هنرمندي بود كه در علوم ادبي تسلط كامل داشته و آثار بجا مانده از او مانند « مخزن الانشاء » گواه اين ادعاست . شاگردان : ميراز رضا كلهر اندوخته هاي شاگردان بسياري داشت ، ماهر ترين ايشان سيد مرتضي برغاني ، ميرزا زين العابدين شريف قزيني ، سيد محمود صدر الكتاب ، ميرزا عبدالله خان مستوفي بودند. او همچنين براي مدتي معلم خط ناصرالدين شاه نيز بوده است . از ديگر شاگردان وي فرزندان ميرزا محمد عليخان قوام الدوله بودند آرا و گرايشهاي خاص : ميرزا رضا كلهر پايه خط نستعليق را به جايي رساند كه بعضي وي را هم طراز مير عماد مي دانند؛ به علاوه در خط شكسته وي را بايد از استادان اين خط دانست. عبدالله مستوفي مي نويسد : « ميرزا رضا كلهر همان اصول مير عمادي را تعقيب كرد ولي سليقه هايي در كوتاه كردن مدها و كوچك كردن دوائر و هم چنين تغييراتي در ساير تركيبات حروف در اين خط وارد كرد . البته عمومي شدن اسلوب جديد كار آساني نبود زيرا ساير خطها كه عموما به شيوه مير عمادي مي نوشتند مسلما با اين اسلوب جدي ضديت مي كردند ولي ميرزاي كلهر با اين حرفها از دم در نرفت و شيوه خود را تعقيب كرد و بالاخره توانست خود را به اين درجه برساند كه شيوه و اسلوب او امروز سرمشق خط نستعليق شود و همگي از آن تبعيت نمايند . » دكتر بياني در «احوال و آثار خوشنويسان» مي نويسد : « آنچه مسلم است اينكه ميرزا رضا پايه خط نستعليق را در جايي نهاد كه پس از او كس به آن مقام نرسيده است و قدرت او كمتر كسي از خوشنويسان را دست داده و در واقع شيوه تازه اي در خط نستعليق آورده كه پيش از وي كسي به آن نزديك نشده است . »
پرسپکتیو:پرسپکتیو باعث ایجاد بعد سوم یا حجم در تصویر می شود .لازم است هر کس اصول پرسپکتیو را بداند زیرا بیشتر از آنچه که تصور می رود ،مبتدی به آن احتیاج دارد. البته مورد استفاده آن بیشتر در کشیدن ساختمان ها و خیابا ن هاست ولی در طبیعت بی جان و کشیدن صورت وبدن نیز از آن استفاده می شود .به زبان ساده "پرسپکتیو "یا "علم مناظر ومرایا"علمی است بر اساس قوانین واصول هندسی و رعایت آن ُاین امکان را به ما می دهد تا تناسب واقعی اجسام را در فاصله های مختلف به گونه ای نشان دهیم که با تناسبات اصلی مشابهت داشته باشد .استفاده از علم پرسپکتیو باعث می شود که ما بتوانیم حجم سه بعدی را روی سطح دوبعدی کاغذ یا بوم نمایش دهیم .بر اساس قانون پرسپکتیو ُاجسام هراندازه ازما دورتر شوند ُکوچکتر به نظر می رسند .در مقابل ُاشیای نزدیکتر ُبزرگتر دیده می شوند این پدیدار سبب پیدایش دوری و نزدیکی وعمق در اجسام می گردد که علت واقعی آن مربوط به عدسی های موجوددر چشم انسان است.
_خط افق :یا خط هم تراز چشم ،خطی افقی است که در سر تاسر تابلو وجود دارد ،این خط یک خط فر ضی است که موازی زمین بوده و هم ارتفاع چشم نقا ش می با شد .
نقطه ی گریز :یک نقطه ی فرضی است که تمام خطوط موازی در آنجا جمع می شوند ، در یک تصویر ممکن است چندین نقطه ی گریز وجود داشته باشد.
صحبت در باره ی "پرسپکتیو "با"خط افق "آغاز می شود.خط افق ُخطی فرضی و هم ارتفاع چشم نقاش است که موازی با سطح زمین ُدر سرتاسر تابلو کشیده شده است.
"نقطه گریز "یا "نقطه فرار" محلی است که روی خط افق ودرست در مقابل چشم ما قرار دارد وخط های موازی مربوط به سطح های جانبی همه ی اشیای موجود در تابلو ُدر آن نقطه به هم می رسند .نقطه گریز ُبا توجه به محل قرار گیری و زاویه دید نسبت به اشیا بر روی خط افق تغییر می کند وجابه جا می شود .
اصول وقوانین پرسپکتیو:
1-اصل کوچک شدن:بعد مسافت باعث می شود که اشیا کوچکتر به نظر بیایند وتناسب مجازی را جانشین تناسب حقیقی انها کرده است .بنابراین اصل اول عبا رت است
از:َ «هر قدر فاصله ی اجسام از بیننده بیشتر می شود ؛ جسم کو چکتر به نظر می رسد.»
2 – اصل کوتاه شدن :خط یا سطحی که به موازی صورت بیننده است بیشترین اندازه را داراست .ولی هر قدر که نسبت به صفحه صورت مایل (دور ) می شود کوتاهتر به نظر می رسد.
3 – اصل نزدیک شدن : خطوط یا کناره های اشیا که در واقع با هم موازی هستند در فا صله ی دورتر به هم نزدیکتر به نظر می رسند (مثل ریل راه آهن )
وسایل مختلف برای چسباندن:پارچه بابافت های مختلف (نرم کرکی،مخمل،کتان)_
انواع کاغذ –کاغذ رنگی-روزنامه – کاغذ دیواری وکادویی – کارت تبریک مصرف شده واز مواد دیگر مانند پرمرغ – پوست درختان – روبان های رنگی – دگمه های کوچک – کاموا – گوش ماهی کوچک – سنگ – لوبیاو...
نکاتی در مورد اجرای کارکلاژ:اگر مقدارچسب مایع که به کار می برید کمتر باشد تمیزتر خواهد بود ویا اگر چسب را به قطعات بریده شده بزنید تمیزتر ازاین است که بر روی مقوای اصلی بزنید .کلاژ را می توانید با نقاشی همراه کنید مثلاً تصویری از یک انسان را که قبلاً کشیده اید به عنوان مقوای اصلی بکار ببرید تا لباسش را باتکه های مختلف بچسبانید .
-کلاژسازی موجب آلودگی می شود بنابراین قبل از شروع به کار حتماً سطح میز را با روزنامه بپوشانید .
-قبل از هر چیز خوب به موضوعی که می خواهید کار کنید فکر کنید وبعد ابتدا به فکر زمینهء کارتان باشید
معیار ارزشیابی: 1- تازگی و ابتکار در کار
2-اجرای تمیز 3-سلیقه در رنگ آمیزی وترکیب رنگ
4-استفاده از دورریختنی ها 5- استفاده ازابزار ومواد مختلف
تمرین:عکس های رنگی را که در مجلات چاپ شده جمع آ وری نمایید این عکس ها را به فرم چهار گوش های هم اندازه (مثلاً 10×10) با کاردک ببرید سپس این بریدها را جابجا کنید وبدون توجه به ارتباط شکلی نشان انها را روی یک برگ مقوا بچسبانید.
+ نوشته شده در یکشنبه ششم آذر ۱۳۹۰ ساعت 20:59 توسط ف.سلیمی | نظر بدهيد
تکهچسبانی یا کلاژ (به فرانسوی: Collage) روشی در تولید آثار تجسمی است که در آن مصالح و مواد مختلف (چون کاغذهای رنگی، مقوا، پارچه، ریسمان، بریده روزنامه، عکس و جز اینها) را بر سطح بوم، تخته یا مقوا با ترکیب توامان و مناسب میچسبانند. و گاه با نقاشی و طراحی به تکمیل آن میپردازند.
محمود فرشچیان به سال 1308 شمسی در اصفهان ، دیده به جهان گشود . پدرش ، حاج غلامرضا فرشچیان ، از تجار فرش بود و در کار هنر قالی بافی دست داشت . این زمینه مساعد برای پرورش ذوق و شوق او در راه آشنایی با هنر موثر افتاد و از همان دوران کودکی استعداد و علاقه خود را در زمینه نقاشی نمایان کرد. . از سالهای پیش از مدرسه از روی نقشه های قالی طرح میزد ، تا به تدریج دستش در کار نقش پردازی روان گردید . وی دراین باره میگوید: « 4 سالگی را خوب به یاد دارم. روی زمین مینشستم و نقشهای قالی را روی کاغذ میکشیدم. پدرم هم از این وضعیت راضی بود.» فرشچیان در طی تحصیلات مقدماتی در محضر استاد میرزاآقا امامی اصفهانی هنرمند چیره دست و پرآوازه اصفهان ، به آموختن نقاشی دلبستگی تمام پیدا کرد و دل در گرو نقشهای زیبا بست . وی می گوید: «حاج میرزا آقا امامی نقش آهو به من داد و گفت تا از روی آن نقاشی کنم، تا صبح روز بعد حدود 200 طرح دراندازهها و جهتهای مختلف کشیدم. برای استاد باورکردنی نبود و از آن به بعد مورد تشویق و تایید ایشان قرار گرفتم.» او از کار هنر احساس رضایت و شادمانی داشت . از کلاس هفتم دبیرستان فرشچیان قدم به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان گذاشت و چهار سال در آن جایگاه عاشقی ، زیر نظر استاد عیسی بهادری ، استاد نابغه و توانمند نقاشی قالی ، مینیاتور ، نقاشی رنگ و روغن ، به فراگیری اصول و مبانی طراحی نقوش سنتی (نقشه قالی ، تذهیب ، مینیاتور) پرداخت . بدون شک نقش استاد عیسی بهادری در پرورش و خلاقیتهای محمود فرشچیان نقشی فوق العاده ارزشمند بود . بنابر قول وی، استاد بهادری مشقهایی ازروی کاشیهای اصفهان را برای شاگردانش تعیین میکرد و طرحهای آنها رابا اصل نقشها مقایسه مینمود. سپس پیش از آنکه آنان رابهطور مستقیم از اشکالهایشان آگاه کند، از آنها میخواست که خود با مقایسه طرح و اصل نقش، اشکالهای خود را بیابند. استاد در بیان احساس و تجسم شعرگونه عواطف ، به شیوه ای کاملا جدید موفق به هماهنگی و همگامی میان مضمون و محتوا و شکل و فرم نقاشی هایش گردید و این مشخصه اصلی کار او در نقاشی شد . فرشچیان در جوانی بسیار پرتلاش و خستگی ناپذیر به کار و طراحی نقوش مختلف میپرداخت . او در مطالعه آثار تاریخی شهر اصفهان (چهل ستون ، عالی قاپو ، مسجد شیخ لطف الله و ... طرحهای اسلیمی و ختایی کاشیکاری های بی نظیر آن آثار سر از پا نمیشناخت و چون محققی موشکافانه این نقش ها را مطالعه میکرد . فرشچیان حتی در دوره سربازی نیز دست از قلم و رنگ برنداشات و آثاری دیدنی آفرید که مورد تشویق مقامات قرار گرفت . سال 1329 بعد از 6 سال فعالیت و کسب هنر در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان ، به کسب دیپلم عالی نائل آمد که آثار سالهای شاگردی همچنان در مرکز هنرستان ، موجود است. وی با گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا رفت و چندین سال به مطالعه ، و کار در موزه ها مشغول شد. بنا بر گفته وی در موزههای اروپا، اول کسی بود که وارد موزه میشد با بستهای از کتاب و قلم، و در نهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج میشد. پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد. محمود فرشچیان، هم اکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهایی دورهای و فصلی به ایران دارد. به تازگی فیلم مستندی نیز با عنوان عشقپرداز به کارگردانی محمد هادی کاویانی، با حضور عزت الله انتظامی، پرویز پورحسینی و با صدای زیبا بروفه در نکوداشت او ساخته شدهاست او در طراحی و شناخت و بکارگیری رنگها فوق العاده قدرتمند و قوی است . این قدرت قلم و صلابت و استواری خطوط قلم گیری است که از او هنرمندی پرآوازه و مشهور ساخته است . از نظر محتوا و مضمون ، آثار استاد عمدتا با الهام از ادبیات عرفانی و باورهای مذهبی ساخته و پرداخته شده اند . و امروز استاد فرشچیان از پس نزدیک به پنجاه سال کسب هنر و مهارت در کار نقاشی و خلق نقشهای دلنشین و جشم نواز ، هنرمندی است که به جرآت میتوان او را صاحب سبک جدید در نقاشی ایرانی (مینیاتور) دانست. استاد فرشچیان در نقاشی ایران صاحب سبک و مکتب خاص است و اکنون منتقدان و هنرشناسان بزرگ جهان هنر ، او را مورد بررسی و تحسین قرار داده اند و تابلوهای او در موزه های معتبر دنیا جای گرفته است. کویچیرو ماتسورا، مدیرکل یونسکو درباره استاد می گوید: «استادی او استادی افسونگری است که گذشته، حال و آینده را در جلوهگاهی شکوهمند و والا فارغ از قید زمان بههممیآمیزد.» پرفسور دکتر امبرتو بالدینی، استاد کرسی تاریخ هنر و رئیس دانشگاه بینالمللی هنر فلورانس ایتالیامعتقد است برای دریافت باطنی یا درونی کار فرشچیان دیدی ژرفنگر لازم است و صبری زمانگیر وی می گوید فرشچیان در حوزهی نقاشی ایرانی یک نقطهی عطف و پدیدهی شگرف بهشمار میآید. هوانگ جو، نقاش بزرگ چین و ریاست مرکز تحقیقات هنری چین و رئیس موزهی هوانگ پکن نیز گفته: «این امتیازات و ویژگیهای هنری، استاد محمود فرشچیان را بهصورت یکی از چهرههای درخشان هنر نقاشی معاصر درآورده است و از محدود هنرمندان ماندگار ساخته که تنها فرزند زمان خویش نیستند و ارزشیابی آنان فقط به معیارهای زمان و مکان خودشان محدود نمیگردد.» دیدگاه زینچوک، منتقد و هنرشناس موزهی شوچنگو کیف اکراین نیز در مورد استاد این است که فرشچیان هنرمندیست که نشانی از خداوند بخشندهی مهربان در اوست که میتواند شاهکارهایی اینچنین بیمانند بیافریند. او بر این باورست که در آثار محمود فرشچیان کردارهای معنوی و دستاوردهای انسانی، تا حد زیادی محسوس و طبیعی بازتاب یافته است. پرفسور دکتر برت فراکنر، رئیس کرسی ایرانشناسی، زبان، تاریخ و فرهنگ دانشگاه هامبرگ آلمان نیز می گوید: «نقاشی محمود فرشچیان آثاری را نشان میدهد که پیوند تمامعیار با هنر اصیل ایران دارد، اما بیش از آن هنری را نمایان میسازد که متعلق به بشریت و همهی جهان است و به نسل ما میآموزد که هنر او نهتنها متعلق به یک تمدن خاص بلکه بخشی از میراث هنری و فرهنگی جهان بهشمار میرود.» دکتر شیکنو بوکیمورو، رئیس موزهی هنر استانداری هیوکن ژاپن نیز معتقدست که فرشچیان در آثارش ابدیت کائنات را به یاری چرخشهای خیره کننده بازنمایی میکند. درخشش استاد بر تارک هنر ایران موجب شد که نام ایشان در فهرست چهرههای ماندگار ایران ثبت گردد. معروفترین اثر استاد فرشچیان تابلو عصر عاشورا ست. وی در مورد این تابلو می گوید: «سه سال پیش از انقلاب روز عاشورا مادرم مرا نصیحت کرد و گفت: به روضه گوش کن تا چند کلمه حرف حساب بشنوی. و من با ایشان گفتم: من اول در اتاقم کاری دارم بعد خواهم رفت. حال عجیبی به من دست داد. وارد اتاق شدم، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم تابلویی شد که الآن هست بدون هیچ تغییری» دو تابلو «غدير» و «كوثر» نیز تازهترين آثار محمود فرشچيان است که سه سال براي خلق تابلو غدير خم و شش ماه براي تابلوي كوثر وقت صرف كرده است كه اولي در سال 85 و دومي در سال 86 به اتمام رسيد. اثر غدير استاد فرشچيان بيانگر داستان واقعه غديرخم و معرفي حضرت علي (ع) به امامت مردم از جانب حضرت محمد (ص) است و تابلو کوثر که استاد آن را نذر موزه امام هشتم (ع) کرده است شامل تصوير حضرت زهرا (س) به صورت زني نوراني به همراه 3 زن ديگر حضرت مريم، حضرت خديجه و حضرت آسيه است که بيانگر شفاعت روز قيامت گناهکاران می باشد.
بماند سالها این نظم و ترتیب ز ما هر ذره خاک افتاده جایی غرض نقشی است کز ما بازماند که هستی را نمیبینم بقایی مگر صاحبدلی از روی رحمت کند بر حال درویشان دعایی
برخی آثار
ضامن آهو: طرحی از شمایل امام رضا پنجمین روز آفرینش: در این تابلو همهٔ مخلوقات زمینی و آسمانی به ستایش پروردگار مشغولاند. عصر عاشورا طراحی ضریح امام رضا آخرین تابلوی او «کوثر» به نام خانم فاطمه زهرا (س) میباشد.
منتخبی از جوایز
۱۳۷۹: انضمام نام هنرمند در فهرست روشنفکران قرن بیست و یکم ۱۳۷۲: نشان درجه یک هنر ۱۳۶۴: تندیس طلایی اسکار ایتالیا ۱۳۶۳: نشان هنر نخل طلایی ایتالیا ۱۳۶۳: تندیس طلایی اروپایی هنر، ایتالیا ۱۳۶۲: دیپلم آکادمیک اروپا، آکادمی اروپا، ایتالیا ۱۳۶۱: دیپلم لیاقت دانشگاه هنر، ایتالیا ۱۳۶۰: مدال طلای آکادمی هنر و کار، ایتالیا ۱۳۵۲: جایزهٔ اول وزارت فرهنگ و هنر، ایران ۱۳۳۷: مدال طلای جشنوارهٔ بینالمللی هنر، بلژیک ۱۳۳۱: مدال طلای هنر نظامی، ایران
1. فاصله حروف و کلمات چند نقطه است؟ الف) نیم نقطه ب) یک نقطه ج) دو نقطه د) یک و نیم نقطه
2. اولین خط انسانها چه نام داشت؟ الف) نستعلیق ب) میخی ج) کوفی د) تصویری
3. به وسیله ی سایه روشن چه چیزی را می توان نشان داد؟ الف) نرمی و زبری ب) شفافیت و گودی ج) صافی ، برجستگی و گودی د) هر سه مورد
4. کدام هنرمند در نقاشی هایش از درختان بیشتری استفاده می کرد؟ الف) سهراب سپهری ب) نیما یوشیج ج) حمید سبزواری د) زمان زمانی
5. نام مدرسه ای که کمال الملک تاسیس نمود چه بود؟ الف) دار الفنون ب) صنایع مستظرفه ج) صنایع دار الفنون د) الف و ب
6. بیشتر هنرمندان خوشنویس معاصر ، پیرو شیوه ی ............. هستند. الف) میر عماد ب) کلهر ج) میر علی تبریزی د) الف و ب
7. کدام خوشنویس فعالیت زیادی در تنظیم قواعد نقطه گذاری برای حروف الفبای فارسی نمود؟ الف) میر عماد ب) کلهر ج) میر علی تبریزی د) میرزا احمدنیریزی 8. حرف (( ف )) با چند حرکت قلم نوشته می شود؟ الف)۱
ب)۲
ج)۳
د)۴ 9. کدامیک از موارد زیر با سایه روشن مشخص می شود؟ الف) نرمی ، زبری ب) گودی ، برجستگی ج) فرورفتگیها د) همه موارد
21. فاصله مناسب چشم با کاغذ هنگام خوشنویسی چقدر است؟ الف) 50 سانتی متر ب) 40 سانتی متر ج) 30 سانتی متر د) 20 سانتی متر
22. در دو سطر زیر هم ، طول دو سطر......... الف) با هم برابر است ب) سطر بالا کوتاهتر از پایین است ج) با هم برابر نیست د) سطر پایین کوتاهتر از بالاست
23. مکمل رنگ بنفش؟ الف) سبز ب) آبی ج) قرمز د) زرد
24. از هنر گرافیک در چه مواردی استفاده می شود؟ الف) سردر مساجد و مکانهای زیارتی ب) پیام رسانی تصویری و ارتباط فرهنگی ج) فقط صفحه آرایی د) طراحی صنعتی و روزنامه نویسی
25. کدام گزینه غلط است؟ الف) نور سبب می شود تا رنگ و حجم هر چیز دیده شود ب) بابالا آمدن خورشیر و نزدیک شدن به ظهر، سایه ها کوتاهتر می شود ج) شدت و ضعف نور در چگونگی ایجاد سایه روشن بی تاتیر است د) کم و زیاد شدن نور و فاصله آن با اجسام ، تغییراتی در سایه روشن به وجود می آورد
28. کدام گزینه درست است؟ الف) مجموعه فعالیتهای هنری که در پیام رسانی تصویری و ارتباط فرهنگی به کار می رود ، گرافیک نام دارد. ب) طراحی جلد و صفحه آرایی مطالب و طراحی علائم و نشانه در حیطه ی گرافیک می باشد. ج) از انواع خوشنویسی و طراحی و نقاشی در گرافیک استفاده می شود. د) هر سه مورد
29. کدامیک از رنگهای زیر خنثی است؟ الف) زرد ب) سفید ج) آبی د)سبز
بافت: بافت یارویه یا چگونگی سطح خارجی اجسام یکی دیگر از عناصر بصری است،بافت می تواند حالات مختلفی داشته باشد مانند نرم،زبر،خشک،صیقلی و...بافت می تواند بصری یا قابل لمس باشد ،عکس هایی از درخت یا دیوار سیمانی بیانگر بافت بصری می باشد ولی یک دیوار واقعی هم بصری است وهم لمسی
تمام اشیایی که در محیط ما وجود دارند هر کدام دارای بافتی برای خود می باشند .بافت یک دیوار کاه گلی را با بافت یک دیوار گچی یا یک دیوار سنگی مقایسه کنید .هر کدام از این سطوح احساس متفاوتی را در ما بر می انگیز ند (احساس زبری ،یا نرمی،بافت خشن یا صاف) بافت عنصری است که با لمس کردن اشیا به راحتی مشخص می شود ولی گاهی تنها با دیدن احساس میشود
ماندالا (मण्डल;به معنی دایره در سانسکریت) یا دوایر کیهاننما، جدولی است هندسی مورد استفاده در ادیان بودا و هندو که به عنوان نمادی برای جهان هستی به کار میرود. اصل ماندالا از دین هندو است ولی در آیین بودا هم کاربرد زیادی پیدا کردهاست.
ماندالاها دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستجو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی بکار میرود. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند.
البته گستره کاربرد ماندالا بسیار وسیعتر از آیینهای یادشدهاست. مثلاً در معماری فرهنگهای اسلامی و مسیحی هم طرحهای ماندالا دیده میشود (نک: حس وحدت تألیف نادر اردلان و لاله بختیاری). این واژه در فارسی و عربی بصورت مَندَل بکار میرود و مورد استفاده جنگیران در مراسم احضار روح است. نمونه ای از ان را ادوارد براون[۱] از زبان یک ایرانی که خود آن را تجربه کرده، توضیح دادهاست. کتابی نیز منسوب به ابوحامد غزالی با عنوان «المندل و الخاتم السلیمانی و العلم الروحانی» (عبدالفتاح السید الطوخی، بیروت: مکتبه الثقافیه، [بیتا]) در ترسیم طلسمات و علوم غریبه منتشر شدهاست.
روانکاو معروف کارل یونگ ماندالا را کهنالگویخویشتن میداند، نماد تمامیت و نظم و کار ویژهٔ آن سازماندهی و دربرگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوباره وضعیتهای هرجومرج آلود است و در کتاب خاطرات ، رویاها و اندیشه ها می گوید : ماندالاهای من رمزنگاری های مربوط به وضعیت خودم بود که هر روز یک طرح جدید از آن به من الهام می شد. من آن ها را مثل مروارید گرانبها محافظت کردم. به طور فزاینده ای برای من روشن شد که ماندالا "مرکز" است، شاخص تمام مسیرهاست، و مسیری است به مرکز، به فردیت . نمونه های ماندالا ها در فرهنگ باستان وجود دارد. می توان آن را در نقاشی های دیواری مسیحیت به همراه نقش حیوانات برای به تصویر کشیدن فرستادگان اولوهیت و نیز در نقوش منطقه البروج یافت. زودیاک (منطقه البروج) نجومی و نسخه های آن نمونه هایی از ماندالا هستند. همچنین، در آیین روحانی هند، نمونه هایی جذاب از ماندالا با نمادهای پانتئون محلی پیدا می کنیم.
طراحی به دانش ایجاد یک طرح یا نمایه از هر تصویر ذهنی یا واقعی گفته می شود. مهمترین کلمه در این تعریف واژه “دانش” است. به این منظور که هنرجو نکات و اصول علمی طراحی را باید فرا گیرد و با آن آموزه ها به ایجاد طرح بپردازد. درهنرهای تجسمی، طراحی یا به صورت یک اثر مستقل و یا بهعنوان پیش طرحی برای اثر اصلی انجام میشود که در این صورت طرح مقدماتی نیز خوانده می شود.
طراحی حس کنجکاوی هنرمندان را ارضا می کند این کنجکاوی خواه علمی باشد خواه بصری.طراحی در اصل روند دیدن است نه به کار گیری اصول. منظور این جمله این نیست که اصولی وجود ندارد. بلکه این است که در روند طراحی کردن هر آن چه مشاهده می شود باید کشیده شود حتی اگر با اصول مطابقت نداشته باشد. بعضی زوایا مخصوصا در حالت های که طرح به پرسپکتیو می رود وجود دارد که هنگام طراحی به لحاظ منطقی جور در نمی آید. اما بهتر است که هشدارهای ذهنی را کنار گذاشته و با اعتماد به نفس هر آنچه در جلوی چشم ما وجود دارد ترسیم شود. اصول در طراحی از قبل وجود ندارد بلکه در حین کار با اتفاقاتی که در مسیر طراحی رخ می دهد به دست می آید.
طراحی به دو حوزهٔ کلی تقسیم میشود:
drawing شامل برداشتهای شخصی یا تجربههای آزاد طراح از موضوعات گوناگون با بیان مستقل و به روشهای متنوع میباشد.
Design شامل مراحل ترکیب عناصر بصری و فضا بر پایهٔ اصول طرح است و جنبهٔ کاربردی دارد، مانند رشتههای طراحی صنعتی، طراحی معماری و طراحی لباس.
گفتگو با خود:
1- گفتگوی غیر سودمند – آن دست درست نیست. – من هیچ وقت پاها را نمی توانم درست طراحی کنم.
2- گفتگوی سودمند- آن شکل چه خصوصیاتی دارد. آن خط کناری چقدر برآمدگی و فرو رفتگی دارد.
گفتگوی سودمند وقتی نتیجه می دهد که بیشتر به مدل نگاه کنید. این گفتگو بین شما و مدل صورت می گیرد. زمزمه کردن کلماتی چون « زاویه دار» «تیز» «بلند» «گرد» «پیچیده» «زبر» می تواند به شما در هنگام طراحی کمک کند و ایجاد آن حرکت را برای شما آسان می سازد.
نگاه کردن به خاطر سپردن و کشیدن:
در این مرحله فکر کردن وجود ندارد. دست باید چیزی باشد که بدون سوال همانند لرزه نگار چیزی را ضبط کند، بدون اینکه معنی آن را بداند. هر قدر آگاهی شخصی نقاش یا طراح کمتر در کار دخالت کند، طراحی او شخصی تر و متفکرانه تر خواهد بود.
طراحی چشم بسته:
می توان عمل نگاه کن، به خاطر بسپار و بکش را فشرده و یکجا انجام داد این عمل را چشم بسته می نامیم. برای انجام چنین کاری دست شما هنگامی که چشمان شما به مدل دوخته است به طراحی ادامه می دهد. در این مرحله بدون نگاه به طراحی چشمان شما فقط مدل را نگاه می کند.
دوباره کشی:
بیشتر ما در مورد اشتباهات خود برخوردی منفی داریم. اما برای طراح وجود چنین حالتی سودمند نیست و او باید به دوباره کشی بپردازند. آزمون و خطا در طراحی امری اساسی است. وقتی که خطی اشتباه می شود می توانید آن را پاک کنید ولی معمولا بهتر است که آن ها را به حال خود باقی گذارید و در کنار آن ها خط درستری را بکشید. این کار دو مزیت دارد.
1)به جای صرف زمان قابل توجهی به پاک کردن به مشاهده مدل بپردازید.
2)طراحی با خط های دوباره زنده تر و پر انرژی تر می شود. در دوباره کشی ها می توانیم روند طراحی در ضمن کار، احساس فرم ها، جستجو برای خطوط محیطیِ صریح تر را مشاهده کنیم.
طرح خطی:
نقشی که فقط با خط رسم شود و سایه روشن یا لکههای رنگی نداشته باشد طرح خطی نامیده میشود. مهمترین موضوع در طرحهای خطی، خطوط پیرامونی اشیا است.
طراحی با خطوط پیوسته:
شبیه طراحی حالت می باشد و لی با خطوط پیوسته انجام می شود. هدف، درستی نیست؛ بلکه فقط ضبط زوایا و منحنی مدل به صورت فی البداهه می باشد.این طراحی محیطی نیست بلکه مداد به داخل و خارج مدل سیر می کند.
انواع مدادها برای اجرای تکنیک های طراحی بسیار مهم هستند.
انواع کاتر برای ترش مدادهای B بسیار مهم هستند.
ماژیک، لاک غلط گیر، مسواک و راپید از جمله وسایلی هستند که می توان برای طراحی استفاده کرد.
طراحی با آب و مرکب از جمله تکنیک هایی است که در طراحی به کار می رود.
پالت برای ساختن درجات خاکستری هنگام استفاده از مرکب در طراحی بسیار مناسب است.
قلموی تخت و گرد هر دو برای طراحی با آب مرکب مناسب است اما طراحان بیشتر از قلموی گرد استفاده می کنند.
از جمله دیگر ابزاری که برای طراحی استفاده می شود زغال طراحی است که تنوع زیادی دارد اما به صورت کلی دو نوع فشرده و معمولی در بازار وجود دارد زغال فشرده پر رنگ تر و با کیفیت تر از زغال معمولی است.زغال فشرده نوعی زغال مرغوب از جنس چوبهای کاج روسی است که نسبت به زغالهای معمولی طول عمر بیشتری دارد و ضخیم تر از زغالهای معمولی است
آموزش طراحی پرندگان
طراحی از سر پرندگان:
به صورت کلی سر پرنده را با فرم دایره نشان می دهند. البته این امر برای تمام پرندگان صدق نمی کند.
بال ها به صورت کلی به شکل مثلث هستند و لایه لایه از سر بالا هر چه به سمت انتهای بال حرکت می کند از اندازه پرها کاسته می شود. پرها به صورت فشرده روی هم قرار می گیرند.
آموزش طراحی میوه سیب
یکی از ساده ترین شیوه ها برای طراحی از میوه، ساده کردن آن ها به اشکال ساده هندسی است. در این روش میوه ها به سه شکل دایره، مثلث و بیضی دسته بندی می شوند.آموزش طراحی از میوه های دایره شکل مانندآموزش طراحی گلابی و آموزش طراحی انارنیز به همین صورت می باشد.
طراحی سیب:
برای طراحی سیب ابتدا یک دایره کشیده می شود سپس با خط منحنی از بالا و پایین کمی به سمت داخل دایره را تغییر شکل می دهیم و در نهایت طراحی سیب کامل می شود.
ابتدا سعی کنید با خطوط رها و دست آزاد چندین دایره را اتود کنید. سپس دایره مورد نظر را متناسب با اندازه میوه مدل ترسیم کنید.
قسمتی از بالا و پایین را به سمت داخل انحنا داده و فرم سیب را طراحی کنید.
در انتها برگ را سیب اضافه کنید. در این مرحله میوه آماده سایه روشن زدن یا رنگ آمیزی است.
در طراحی سیاه قلم که تقریبا می شود گفت پایه هنر های نقاشی است, از رنگ خاکستری یا گرافیت استفاده می شود. با کم و زیاد کردن تن رنگ خاکستری, نور ها و سایه ها پدید می آیند.در این مطلب از سایت artily.ir به رسم جدول تنالیته می پردازیم.هدف از رسم این جدول, درک بهتر درجات رنگ خاکستری در طراحی سیاه قلم است.
در جدول تنالیته به هر درجه از رنگ خاکستری, یک پرده گفته می شود و ما در این جدول ده خانه ای , ده پرده از رنگ خاکستری را رسم می کنیم .
جدول تنالیته در طراحی سیاه قلم
تمرین تنالیته:
تصویر بالا را ببینید, ابتدا یک جدول ده خانه ای افقی رسم کنید . با استفاده از یک نوع مداد, مثلا با مداد با سختی نوک HB شروع کنید. خانه اول یعنی خانه شماره یک را خالی بگذارید . از خانه شماره دو با کمترین رنگ و فشار خیلی کم به مداد , پرده دوم را رسم کنید.به تصویر نگاه کنید, شما باید بتوانید در این کار تبحر پیدا کنید.پرده شماره سوم را با فشار کمی بیشتر بر مداد رسم کنید. می توانید با دایره های کوچک خانه ها را کامل کنید و یا اینکه از تکنیک هاشور استفاده کنید. پرده شماره چهار را نیز با فشار بیشتری بر مداد رسم کنید .به همین ترتیب ادامه دهید تا در پرده دهم به بیشترین رنگ مداد برسید . توجه کنید که رنگ ها باید از کمترین رنگ شروع شده و به بیشترین رنگ مداد برسند. جدول تنالیته را تمرین کنید تا به بهترین نتیجه در سایه پردازی برسید و با تن رنگ های خاکستری بیشتر آشنا بشوید.
ابتدا یک به اضافه ی بزرگ و کم رنگ روی کاغذ بکشید .سپس قسمت داخلی کف دست راروی خط افقی گذاشته ویک چهارم دایره را بکشیدتا به خط عمودی بعضافه برسید بعد تخته شاسی را بچر خانید وادامه خط را بصورت هلال باز وکشیده به خط افقی وصل کنید . مجددا تخته شاسی را بچرخانید وقرینه تصویری را که کشیدید رسم کنید تا شکل یک تخم مرغ را به شما بدهد .
مانند شکل بالا تخم مرغ را بکشید زیر خط هلالی تخم مرغ خط دیگری با فاصله کمی به موازات آن رسم کنید تا بتوانید سایه تخم مرغ روی سطح زمین را نشان دهید .
در شکل بالا جهت تابش نور وهمچنین جهت های حرکت مداد برای سایه زدن مشخص شده که بعدا توضیح داده می شود .
سایه زدن(رسم تخم مرغ ) :
برای سایه زدن ابتدا جهت نور را مشخص کنید .مقابل نور یعنی زیر تخم مرغ باید از کمترین نور بر خوردار باشد به طوری که کاملا تیره به نظر برسد .برای سایه زدن در وضعیت راحت نشسته آرنج را تکیه گاه می کنیم .مدادی که از قبل تراشیده وتخت کردیم رادر دست گرفته وروی خط تخم مرغ ؛نقطه مقابل نور قرار می دهیم بگونه ای که نوک مداد روی خط وانتهای مداد در جهت نور باشد .فعلا با سایه زیر تخم مرغ کاری نداریم .سایه ها را مطابق شکل در جهت هایی که مشخص شده می زنیم .آنچه باید به آن توجه کنیم این است که :حرکت مداد به دلیل وسعت منطقه سایه به صورت رفت وبرگشتی نیست بلکه دقیقا مشابه کره یکطرفه می باشد .یعنی برای سایه زدن باید قسمت تخت مداد را بلند کرده وپس از یک بار سایه زدن مجددا به جای اول بر گرداند وسایه زدن را ادامه داد .در این راه از چرخش تخته شاسی کمک بگیرید .و سعی کنید بین تکه هایی که به صورت مجزا سایه می زنید فاصله وپله ایی نیافتد .برای نتیجه بهتر کار ؛همپوشانی بیشتر بواسطه ی سایه بیشتر لازم است. جهت حرکت مداد برای سایه زدن بهتر و راحت تر در شکل مشخص شده است . شما با پس وپیش کردن فاصله ها از شکاف بین تکه ها جلو گیری کنید تا بتوانید سایه های یکدست ویکنواختی داشته باشید .
در انتهای کار خط زیر تخم مرغ را مطابق شکل سایه می زنیم .
نکته کلیدی:
آنچه مهم است اینکه نوک مداد همیشه به سمت قسمت تیره کا رمان باشد وبه آ رامی به سمت قسمت روشن وتابش نور کشیده شود این کا ر باعث می شود سایه ها نرم ویکدست شود .
Artist وDesigner دو واژه ای هستند که اغلب به عنوان کلماتی که معنای مشابه ای دارند اشتباه می شوند.
اگر بخواهیم ( درمعنى لغات ) دقیق شویم ، بین این دو واژه تفاوت وجود دارد.در واقع، هر دو واژه اشاره به دو حرفه متفاوت دارند. وب سایت تفاوتهادر نظر دارد در این مقاله تفاوت Artist وDesigner را بیان کند . پس با ما همراه باشید
Artist
Artist کسی است که نقاشی، طراحی و مجسمه سازی می کند جالب است توجه داشته باشید که نقاشی هم شامل آبرنگ می شود و هم رنگ روغن. طراحی شامل طراحی با زغال و طراحی با مداد است.
Designer
از سوی دیگرDesigner فردی است که ساختمان ودیگر سازه ها را طراحی می کند. این تفاوت عمده بین این دو واژه است. کلمه (Designer) اغلب در مفهوم گسترده تری نیز بکار می رود , کلمهDesigner برای اشاره به فردی است که کار طراحی پوشاک و ارائه آخرین مدل ها در لباس را بر عهده دارد. طراح نقش بسیار مهمی را در نمایش های مد بر عهده دارد. او اهمیت زیادی به برگزاری نمایش می دهد.
از سوی دیگر، یک Artist به عنوان تولید کننده شاهکارهای خوب هنری مورد احترام است.
لئوناردو داوینچی، میکل آنژ و از نقاشان و هنرمندان مشهور جهان هستند.
Designer برای تکمیل کار و یا پروژه خود بهArtist وابسته است . عکس این قضیه درست نیست . Artist به هیچ وجه وابسته به Designer نیست. البته در کار گروهی این اتفاق می افتد . به عنوان مثال Artist کاری را که Designer برای امرار معاش خود به او داده است، کامل می کند. بنابراین کلمهArtist ، به عنوان زیر مجموعه ای از کلمه Designer بنظر می رسد. برای اتمام پروژه مهندسی و یا یک کار معماری هر دو این حرفه ها باید در هم ادغام شوند. بنابراین، طراح اغلب به عنوان یک مهندس سخن می گوید. هنرمند برای نمایش آثار مانند نقاشی، طراحی و مجسمه سازی نمایشگاه هایی را برپا می کند.
تعداد زیادی خودآموز نرم افزار Adobe Illustrator و فتوشاپ بر روی اینترنت وجود دارد، با این حال درک این موضوع که هریک از این نرم افزارها چه استفاده ای دارند،حائز اهمیت است.
نام دو نرم افزار Adobe Illustrator و فتوشاپ نشان می دهد که هر دو نرم افزار برای کمک به فرایند خلاقیت در تصاویر بکار می روند. با این حال، هر دو دقیقا در خدمت هدف مشابه ای نیستند.یک فرد غیرحرفه ای می تواند با عبارات ساده ای توضیح دهد که Adobe Illustrator نرم افزاری است که بوسیله آن کاربران می توانند یک تصویر جدید برای خود ایجاد کنند، در حالی که فتوشاپ نرم افزاری است که برای دستکاری تنظیمات تصویر مورد استفاده قرار می گیرد.
Adobe Illustrator
Adobe Illustrator بهترین دوست یک گرافیست است. از ویژگی های موجود در نرم افزار Adobe Illustrator کمک به هنرمند در رسیدن به منتها درجه حرفه ای گری با بکارگیری خلاقیت خود است چرا که Illustrator به کاربران این اجازه را می دهد تا برای ایجاد یک مقیاس برای طراحی خود،محاسبات ریاضی را به عنوان ورودی وارد نرم افزار کنند.
این مورد چنان طراحی شده است که اگر بر یک طرح زوم شود،تعداد پیکسل های آن تغییر نخواهد کرد. Adobe Illustrator در مقایسه با نرم افزار های حرفه ای دیگر به راحتی بر روی اینترنت در دسترس است. Adobe Illustrator به درستی به عنوان برنامه طراحی مبتنی بر بردار شناخته شده است.
Adobe Photoshop
نرم افزار فتوشاپ یک نرم افزار بسیار مفید Adobe است و امکاناتی به منظور ارتقاء عکس دارد. فتوشاپ ابزارهای رسم و تنظیمات تصویر دارد که به کاربر کمک می کند تا تصاویر بهتری مانند حذف قرمزی چشم از عکس هایی که دارای این مشکل است، به وجود آورد. همانطور که ذکر شد، ابزارهای طراحی در فتوشاپ وجود دارد با این حال، این ،یک برنامه بسیار مقدماتی در این نرم افزاراست و استفاده بسیار حرفه ای ندارد. حتی اگر تصاویر با یک دوربین VGA از یک گوشی بسیار ابتدایی گرفته شده باشد، گزینه های افزایشی موجود در فتوشاپ می تواند کاری کند که بنظر آید تصویر با یک دوربین دیجیتال گرفته شده است.
تفاوت بین نرم افزار Adobe Illustrator و Adobe Photoshop
نرم افزار فتوشاپ ویژگی های مشترکی با Illustrator دارد، با این حال، امکانات موجود در فتوشاپ به پیچیدگی llustrator نیست .
Illustrator از نمودارهای مبتنی بر بردار استفاده می کند که محاسبات ریاضی را بکار می گیرد، با این حال، ابزارهای نقاشی در فتوشاپ چنین جزئیاتی ندارند. در فتوشاپ کاربر تصاویر و نمودارهایی را که پیش از این با Illustrator تصویرگری شده اند، را بهبود می بخشد ، با این حال، Adobe Illustrator تخته رسمی در اختیار کاربر می گذارد تا بتواند طرحی کاملا جدید خلق کند.
خودآموزهایی برای یادگیری دو نرم افزار Adobe Illustrator و Adobe Photoshop بر روی اینترنت وجود دارد. با این حال، مشکلی که وجود دارد این است که بسیاری از آموزش های موجود فتوشاپ، امکانات طراحی موجود در فتوشاپ را پوشش نمی دهد. به همین دلیل، کاربر باید کمی هم باAdobe Illustrator آشنا باشد.
هر دو نرم افزارAdobe مزایای زیادی برای تمام انواع کاربران ارائه می دهند. افرادی هستند که ترجیح می دهند بجای اینکه تغییرات لازم درتصاویرشان توسط یک فرد حرفه ای به صورت دستی انجام شود،خودشان تنظیمات عکس هایشان را تغییر دهند.
نرم افزار Adobe Photoshop در اینجا به سهولت قابل استفاده است. Illustrator با برنامه حرفه ای خود برای افراد علاقمند به طراحی لوگو و هنر دیجیتال خوب است.
طراحی و نقاشی دو نوع از انواع هنرهای زیبا هستند کهتفاوت های بسیاری میان آنها وجود دارد. طراحی اساس نقاشی است و عکس این قضیه درست نیست. اگر می خواهید نقاش ماهری شوید باید طراح خوبی باشید. این تفاوت اصلی بین این دو است. مهم است که بدانید طراحی تشخیص خطوط و سایه ها است. از طرف دیگر نقاشی با رنگ و طرح مشخص می شود. از این رو طراحی انواع مختلفی از جمله طراحی خط، طراحی سایه و طراحی شی دارد.
انواع نقاشی :
نقاشی نیز انواع مختلفی مانند نقاشی رنگ روغن روی بوم، آب رنگ ، نقاشی اکریلیک و مانندآنها دارد. نقاشی نیاز به استفاده از روغن سقز دارد درحالی که طراحی نیازی به روغن سقز ندارد. هنگامی که می خواهید با استفاده از رنگ روغن روی بوم نقاشی بکشید نیاز به پالت رنگ دارید ولی هنگام طراحی از یک شی یا انسان نیازی به پالت نیست. مداد، مداد رنگی و زغال چوب در هنر طراحی استفاده می شونداز سوی دیگر روغن، اکریلیک و انواع رنگدانه ها در نقاشی کاربرد دارند.
طراحی :
طراحی نیاز به صرف زمان برای خشک شدن طرح ندارد ولی وقتی نقاشی می کشیم باید زمان کافی برای خشک شدن آن در نظر بگیریم. نقشه مدادی را می توان به راحتی پاک کرده ودوباره کشید چرا که گرافیت را می توان به راحتی پاک کرد. از سوی دیگر نقاشی رنگ و روغن و اکریلیک را نمی توان به راحتی پاک کرد ویا تغییر داد. در نقاشی به قلم موهای متفاوت نیاز دارید.از طرف دیگردر طراحی به قلم مو نیازی ندارید. تجهیزات اندازه گیری دیگری در مورد طراحی استفاده می شود.اصطلاحات طراحی و نقاشی نیز متفاوت است. کسی که طراحی می کند هنرمند نامیده می شود در حالی که فردی که نقاشی می کشد هم هنرمند و هم نقاش نامیده می شود. جالب توجه است که هم برای طراحی و هم برای نقاشی بازار خوبی وجود دارد. نقاشی نسبت به آثار طراحی شده با مداد وزغال بازار بیشتری دارد. این یکی از دلایلی است که نقاشی یک سرگرمی گران قیمت محسوب می شود. بطور کلی وسایل نقاشی در مقایسه با وسایل طراحی گران تر است. جالب است توجه داشته باشید که در نمایشگاه هنری هر دو نوع آثار هنری، یعنی طرح ها و نقاشی ها نگه داری می شود.
سطح چیزها در طبیعت گاه به صورت هموار و گاه ناهموار و دارای بافتها نقش های مختلف است.
در هنر تجسمی سطح را به انحای مختلف می توان تجسم بخشید و به وجود آورد
همه ی سطح ها از سه شکل هندسی دایره، مربع، مثلث یا ترکیبی از آن ها به وجود می آیند.
این شکل ها هر یک خصوصیات قابل مطالعه ای دارند.
دایره :
دایره شکل کاملی است که حرکت جاودانه و مداومی را نشان می دهد. همچنین دایره نماد نرمی، لطافت، سیالیت، تکرار، درون گرایی، آرامش روحانی و آسمانی، پاکی و صمیمیت به شمار می آید.
مربع :
مربع بر خلاف دایره نماد صلابت، استحکام و سکون است. این شکل مظهر قدرت زمین و مادی و در عین حال از زیباترین اشکال هندسی است.
مثلث :
مثلث به واسطه زوایای تندی که دارد سطحی مهاجم و شکلی ستیزنده به نظر می رسد که همواره در حال تحول و پویایی است.
بر اساس ترکیب هایی از مثلث می توان ترکیب های ساختاری بسیاری به وجود آورد. استفاده از مثلث و شبکه های مثلثی یک اصل ساختاری در طبیعت و در معماری به شمار می رود.
به اجسامی که دارای سه بعد : طول، عرض و ارتفاع یا عمق باشند، حجم گفته می شود. معمولاً همه ی اشیای مادی در طبیعت دارای حجم هستند. در هنر تجسمی چنانچه یک نقطه را در سه بعد گسترش دهیم و یا یک پاره خط را در جهت های مختلف حرکت دهیم، تجسمی از حجم به وجود می آید. درهنر تجسمی حجم ممکن است همیشه ملموس و مادی نباشد ولی از نظر بصری وجود داشته باشد که در این صورت می توان به آن حجم مجازی گفت. همان طور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شدند. کره، مکعب و هرم را نیز می توان به عنوان اجسام هندسی پایه نام برد. این سه نوع حجم به طور کاملاً منظم به ندرت در طبیعت دیده می شوند. اما به طور کلی همه ی حجم های طبیعت از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند. حجم می تواند تو خالی یا توپر باشد. به همین نسبت درون یا بیرون آن اهمیت پیدا می کند. معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره ی میان یک حجم توخالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.
حجم در نقاشی و عکاسی: در نقاشی و طراحی حجم با ترفند برجسته نمایی به وسیله سایه روشن و رنگ و یا با تغییر شکل و اندازه ی اشکال در اثر عمق نمایی خطی القا می شود. ثبت سه بعدی اشیاء و طبیعت در عکاسی نیز به واسطه نور و سایه روشن صورت می گیرد. در حالی که با نوعی نورپردازی خاص می توان برجستگی و فرورفتگی اجسام را از بین برد و یا در نشان دادن آنها اغراق کرد.
حجم در مجسمه سازی: حجم ، عنصر اصلی کار مجسمه سازان است. نمایش حجم در فضا و روابط متقابل آن با فضای پیرامونش اصل مهم مجسمه سازی است. این روابط در نقش برجسته سازی که از یک سو با نقاشی و از سوی دیگر با معماری در ارتباط است اهمیتی به سزا دارد.
نقش برجسته: نقش برجسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیا به صورت کم و بیش برآمده از سطح به نمایش درآمده باشند. در مجموع نقش برجسته حالتی بینا بینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد.
نور و حجم: نقش نور در بازنمایی حجم و خصوصیات آن نیز شایسته توجه است. این نور است که امکان رویت اجسام را در فضا برای ما به وجود می آورد. بسیاری از مجسمه ها و نقش برجسته ها بدون رنگ پردازی ساخته می شوند. به همین دلیل توجه به میزان تیرگی و روشنی برجستگی ها و فرورفتگی ها و ایجاد سایه هایی که در اثر تابش نور به روی آن ها شکل می گیرد.
مبانی هنرهای تجسمی شکل
شکل
در هنرهای تجسمی به کارگیری واژه ی شکل برای بیان حالت و ویژگی های تصویری بسیار متنوع است.به طور کلی، شکل هم به سطح دو بعدی و هم به حجم و هم به نمایش تصویری شکل ها و حجم ها گفته می شود.شکل ها هم به طور طبیعی در پیرامون ما وجود دارند مانند سنگ، صخره ، ابر، درخت و حیوانات. و هم با استفاده از ابزار ساخته می شوند مثل مجسمه ای که از سنگ یا فلز ساخته می شود.
تغییر و ابداع شکل:
در هنر تجسمی با تغییراتی که در یک شکل ساده می توان به وجود آورد، شکل های جدیدی ساخته می شود. هر یک از این شکل های جدید به نحوی می تواند بر ذهن مخاطب تأثیر بگذارد.
الف) از طریق برداشتن یا حذف کردن قسمت یا قسمت هایی از یک شکل ساده ی هندسی می توان شکل های جدیدی را به دست آورد.
ب) با ترکیب و کنار هم قرار دادن و تکرار دو یا چند شکل ساده می توان به شکل های متنوع و جدیدی دست یافت.
ج) از طریق برش دادن و یا اصطلاحاً شکستن اشکال و ترکیب مجدد آن ها به صورت دیگر می توان شکل های تازه تری با حالت بصری متنوع به وجود آورد.
مبانی هنرهای تجسمی بافت
به طور کلی سطح و رویه هر شی و هر شکلی دارای ظاهر خاصی است که به آن بافت گفته می شود.درک کردن بافت هم از طریق لمس کردن و هم توسط احساس بصری میسر است.در هنر تجسمی درک بافت های مختلف از نظر سختی، لطافت، زبری و صافی و هموار یا ناهمواربودن معمولاً با دیدن و به صورت بصری اتفاق می افتد.کاربرد بافت، نقش در طراحی لباس و کاربرد بافت، نقش در طراحی داخلی بسیار پر اهمیت است.
انواع بافت:
الف) بافت های تصویری : این بافت ها معمولاً به صورت شبیه سازی از اشکال و اشیای طبیعت به صورت واقع نما ساخته و پرداخته می شوند و با رؤیت آنها احساسی را که از طریق لمس چیزها تجربه کرده ایم مجدداً در ما بیداری می کند. مثل بافت اشیا در تصاویری که در عکاسی از اشیا ضبط می شود.مانند عکس یک گل یا تصویر ابرها یا تصویر میوه ها
ب) بافت های ترسیمی : این بافت ها به روش های گوناگون تجربی و برای ایجاد تأثیرات بصری خالص به وجود می آیند.بافت های ترسیمی با استفاده از تراکم و تکرار خطوط در ترکیب های متنوع و یا با استفاده از لکه های تیره – روشن و رنگی و یا به کار گرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند.لکه های تیره – روشن و رنگی و یا با به کار گرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند.تأثیرات بصری این بافت ها بسیار خیال انگیزتر از بافت های لامسه ای و تصویری است.
روش های ایجاد بافت: ترسیم و تکرار انواع شکل ، خطوط، نقاط و یا نقش مایه های خاص با استفاده از پاشیدن و مالیدن مواد رنگین و مرکب روی سطوح گوناگون و یا به کمک انواع قلم ها و کاردک ها و یا ابزارهای دیگر با استفاده از بافت سطوح طبیعی مواد مختلف که به روی آنها مرکب و رنگ مالیده می شود و سپس برگرداندن آنها به روش چاپ و مهر زدن به روی انواع کاغذ و مقوا خراشیدن و تراشیدن و کنده گری سطوحی که مواد رنگین یا مرکب بر روی آنها مالیده شده است. چوب، فلزف شیشه، پارچه ، سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی نیز بافت های طبیعی آماده ای را ایجاد می کنند و گاه به طور مستقیم در یک اثر به کار برده می شوند.
ترکیب: انواع ترکیب : به طور کلی به دو نوع ترکیب قرینه و غیرقرینه اشاره کرد. ایجاد یک ترکیب موفق هم در جلب توجه مخاطب و بیننده مؤثر است و هم در رساندن پیام بصری مورد نظر هنرمند به مخاطب . در واقع ترکیب عاملی است که با سامان بخشیدن مؤثر به چگونگی چیدمان و نظم عناصر بصری در یک فضا و کادر مشخص بر اساس ذهنیت هنرمند و روابط تجسمی ، سبب می شود تا مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثری با آن ارتباط برقرار کنند. در یک ترکیب موفق اجزا از کل قابل تفکیک نیستند. زیرا یک اثر وحدت یافته معنایی فراتر و کلی تر از اجزای خود دارد.
تناسب: تناسب مفهومی ریاضی است که در هنر تجسمی بر کیفیت رابطه ی مناسب میان اجزای اثر با یکدیگر و با کل اثر دلالت دارد. تناسب یکی از اصول اولیه ی اثر هنری است که رابطه ی بصری هماهنگ میان اجزای آن را بیان می کند. می توان در یک تابلوی نقاشی روابط متناسبی میان خطوط سیال خیال انگیز، رنگ ها و وسعت سطوح برقرار کرد و یا در یک اثر حجمی روابط مناسبی میان فرورفتگی و برجستگی ها، فضای منفی و فضای مثبت، بافت ها و سطوح مختلف ایجاد کرد.
تعادل: در طبیعت همه چیز به شکل متعادلی جاری است. از جمله آمدن شب و روز از پی یکدیگر، تغییرات فصل ها و بسیاری از پدیده های دیگر. وجود تعادل یکی از لوازم زندگی بشر است. بر همین اساس در هنر نیز تعادل اجزای اثر نقش عمده ای دارد. در یک اثر تجسمی وجود تعادل بصری برای ایجاد تأثیر مثبت بر مخاطبان ضروری است. در صورت عدم تعادل میان نیروهای بصری مختلف پیام اثر خدشه دار می شود و تأثیرگذاری خود را از دست می دهد. به طور طبیعی انسان هنگام مشاهده ی چیزها آن ها را با محورهای افقی و عمودی در ذهن خود مقایسه می کند و وجود یا عدم تعادل را در آن ها تشخیص می دهد. اثر هنری بدون تعادل و هماهنگی میان اجزایش، اثری ناقص خواهد بود که قادر به ارائه مطلوب پیام مورد نظر هنرمند نخواهد بود. در واقع وجود تعادل در یک اثر تجسمی مبین تأثیرگذاری متناسب و هماهنگ همه عناصر در آن ترکیب می باشد. چنانچه انرژی بصری همه عناصر به گونه ای سامان داده شود که هیچ بخشی از اثر انرژی بصری دیگر بخش ها را از میان نبرد و باعث اغتشاش بصری نشود، ترکیبی موزون و متعادل به وجود می آید. در سامان بخشیدن به یک اثر متعادل ، تیرگی – روشنی، رنگ ، اندازه و محل قرار گرفتن عناصر بصری در فضای کار دخالت دارند. ضرورت ایجاد تعادل نه تنها در سطوح و آثار دو بعدی بلکه در همه ی آثار تجسمی به ویژه در مجسمه سازی از اهمیتی اساسی برخوردار است.
انواع تعادل: الف) تعادل متقارن : به کارگرفتن تعادل قرینه ساده ترین روش برای ایجاد تعادل بصری است. زیرا همه چیز نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب که از وسط اثر عبور می کنند سنجیده می شوند. تعادل قرینه کاملاً طبیعی و سهل الوصول است به راحتی قابل درک می باشد. ب) تعادل غیر متقارن : در این روش ایجاد تعادل بصری بر اساس فاصله ی شکل ها، عناصر نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب در وسط کادر تعیین نمی شود، بلکه انرژی بصری شکل ها بر اساس اندازه ، جهت ، تیرگی – روشنی ، رنگ، بافت و جای آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به کادر تصویر مشخص می شود. در ترکیب هایی که از تعادل غیرمتقارن استفاده کرده اند انرژی بصری پرتحرک و پویاتر احساس می شود. در هنر معاصر به واسطه ی پیچیده تر شدن جوامع، شکل زندگی و نگاه مخاطبان آثار هنری، بیشتر از تعادل غیرمتقارن بهره گرفته می شود.
توازن: هر گاه در یک اثر تجسمی انرژی بصری اجزای آن با یکدیگر و نسبت به کل اثر متعادل باشند. آن اثر دارای ترکیبی متوازن خواهد بود. اگر چه ممکن است اجزای آن نسبت به یکدیگر قرینه نباشند در واقع توازن بیان کننده روابط متعادل عناصر بصری در یک ترکیب غیرمتقارن است.
کنتراست (تضاد): کنتراست به معنای تضاد، تباین و کشمکش متقابل میان عناصر و کیفیت بصری است. کنتراست ارتباط منطقی و در عین حال متضادی را میان اجزا و عناصر مختلف یک ترکیب و یا یک اثر هنری بیان می کند. بهره گرفتن از کنتراست در آثار هنری باعث جلوه ی بیشتر معنی، گویاتر شدن حالت، قوی تر نشان دادن احساس و در نتیجه انتقال مفاهیم و پیام ها به شکلی مؤثرتر و عمیق تر است. در حالی که عدم بهره گیری از کنتراست در کیفیات و عناصر تأثیر گذار معمولاً باعث یکنواختی ، ملال و ناپایداری در تأثیرگذاری و عدم جذابیت اثر می شود.
در هنر تجسمی تباین یا همان کنتراست بیانگر کیفیتی حسی ناشی از عملکرد متقابل دو یا چند خصوصیت متضاد عناصر بصری است. این تباین ها را می توان از نظر اندازه، جهت، حالت ، رنگ ، تیرگی ، روشنی و بافت شکل ها و یا از نظر فضای پر و فضای خالی ، حجم مثبت و حجم منفی، فرورفتگی و برجستگی، شکل و زمینه مورد بررسی قرا داد.
حرکت: حرکت به معنای تغییر و جابه جایی در مکان و در زمان است. اما این معنا بیشتر به حرکت مکانیکی اطلاق می شود . در حالی که حرکت معنایی عمومی تر و عمیق تر نیز دارد. حرکت به عنوان یکی از مظاهر حیات در هنر نیز کاربردهای خود را دارد.
نمایش حرکت در هنر تجسمی با تکرار و توالی یک شکل یا یک حالت به وجود می آید و معمولاً نمایشگر نوعی ریتم ( ضرب آهنگ) است. در همین حال اشکال کشیده ی عمودی و افقی و خطوط مداوم و جهت دار و نیز تکرار آنها به دلیل هدایت نگاه از سمتی به سمت دیگر می توانند بیانگر حرکت بصری باشند.
در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است. از این نظر در ظاهر تشابهی میان این مفهوم از نقطه با آن چه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود، وجود ندارد. در ریاضیات موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصور می شود، بدون اینکه قابل دیدن و لمس شدن باشد.
نقطه در زبان هنر تجسمی چیزی است کاملاً ملموس و بصری که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است. به عنوان مثال وقتی از فاصله ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم. به صورت یک نقطه تجسمی دیده می شود. اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از نقاط متعدد ( برگ ها) و خطوط ( شاخه ها) شکل گرفته است. محدوده ی فضا یا سطح که همان کادر است؛ نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم. در تعریف نقطه می توان گفت : اولین اثری که یک شیء مثل مداد یا گچ و غیره بر روی صفحه می گذارد نقطه محسوب می شود . به تعبیری دیگر نقطه ساده ترین واحد تقلیل ناپذیر ارتباطات بصری است .
موقعیت های مختلف نقطه:
کاربرد نقطه در کادر بسته به این که نقطه ی بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت های متفاوتی را به وجود می آورد. یک نقطه روابط محدود ساده ای با اطراف خود دارد و به همان نسبت توجه مخاطب را به خود جلب می کند. اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشند، بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه ، تیرگی ، روشنی ، رنگ ، بافت ، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی به وجود خواهند آورد. گاهی ممکن است نقطه به عنوان کوچک ترین بخش تصویر تلقی شود. در این صورت در اثر تراکم نقطه های تیره، تیرگی حاصل می شود و در اثر پراکندگی آنها روشنی دیده می شود.
مبانی هنرهای تجسمی خط
در زندگی روزمره و در طبیعت، خط حضور چشمگیری دارد. نقوش خطی روی لباس ها، ردیف صندلی ها در سالن امتحانات، خطوط آجرهای چیده شده، کاربرد خط در طراحی داخلی، سیم ها و تیرهای برق، تنه درختان در کنار خیابان ها ، شیارهای شخم، کاربرد خط در ترکیب بندی عکس و … انوع مثال ها و نمونه ها به خودی خود نشان می دهد که منظور از خط تجسمی معنایی نسبی از خط است و آن نشان دادن یک حرکت ممتد و پیوسته بر سطح یا در فضاست.
جهت خط:
خطوط تجسمی بر اساس جهت حرکت مداوم در یک مسیر کلی به چهار دسته ی اصلی تقسیم می شوند که عبارتند از
1.خطوط عمودی
2.خطوط افقی
3.خطوط مایل
4.خطوط منحنی
الف)خطوط عمودی
در طبیعت به شکل تنه درختان، تیرهای برق و ساختمان های مرتفع دیده می شوند. مفهوم این خطوط می تواند ایستادگی ، مقاومت و استحکام باشد.
ب) خطوط افقی
در طبیعت به صورت سطح زمین، خط افق، پهنه دریا یا یک انسان خوابیده دیده می شود. مفهوم. این نوع خط می تواند آرامش ، سکون یا اعتدال باشد.
ج) خطوط مایل
در طبیعت به شکل کناره های کوه، خط رعد در آسمان و سراشیبی دیده می شوند. و در یک اثر تجسمی برای نشان دادن تحرک ، پویایی ، خشونت و عدم سکون و ثبات به کار می روند.
د) خطوط منحنی
در طبیعت به شکل تپه ماهور، انتشار امواج، پستی و بلندی زمین و حرکت بعضی از جانوران دیده می شوند و در یک اثر تجسمی ممکن است برای نمایش حرکت سیال و مداوم، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.
حالت خط:
خطوط می توانند در مسیر حرکت خود دارای شرایط زیر باشند :
1– می توانند در جهت مسیر اصلی خود به صورت بریده بریده و یا متعدد باشند.
2 – می توانند در جهت مسیر اصلی خود به شکل زیگزاگ، شکسته و یا موجی در آیند.
3– می توانند به صورت منظم و یا نامنظم در مسیر اصلی حرکت خود تغییر جهت دهند.
4 – به صورت خطوط باریک یا ضخیم یکنواخت باشند.
5- ضخیم یا نازک، قوی یا ضعیف ، تیره یا روشن شوند.
کاربرد خط:
خط عنصر اصلی طراحی است. ترسیم خطوط پیرامونی یک شکل می تواند تصویر اشیا را به نمایش بگذارد.
تراکم و انبساط هاشورها حجم و سایه روشن را نشان می دهد.
با ضخیم و نازک کردن خط در طراحی، قسمت های سایه دار مشخص می شوند و حالت خطوط جنسیت و بافت اشیا را از لحاظ نرمی، سختی و استحکام مشخص می کند.
در آثار نقاشان طبیعت گرا که شکل های اشیا به دقت ترسیم می شوند، وجود خط به عنوان پایه ی اصلی طرح قابل مشاهده است. در نقاشی ایرانی خط همواره جایگاهی پراهمیت دارد.
عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دو بخش کلی تقسیم می شوند:
1. بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم مانند : نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل، بافت ، اندازه و تیرگی – روشنی.
2. کیفیات نیروهای بصری، حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کار بردن عناصر بصری می باشند مانند : تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
دیدن و نگاه کردن:
در یک معنای کلی عمل دیدن واکنش طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد و انسان به طور طبیعی رنگ، شکل ، جهت، بافت ، بعد و حرکت چیزها را به وسیله پیام های بصری دریافت می کند. اما در هنر و نزد هنرمندان دیدن می تواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی تعبیر شود.
در نگاه هنرمند جهان به صورت عمیق تر ادارک و تعبیر می شود. او علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات آن ها با یکدیگر به دقت توجه می کند. همین توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پدیده ها به نحوی در آثار او جلوه گر می شود که گویی هیچ کس دیگر قبلاً آن ها را آن گونه ندیده است.
کادر در هنرهای بصری:
کادر یا قاب تصویر محدودهی فضا یا سطحی است که اثر تجسمی و تصویری در آن ساخته می شود. به طور کلی منظور از کادر در هنرهایی که با سطح سر و کار دارند و بر سطح به وجود می آیند همان محدوده ای است که هنرمند برای ارائه و اجرای اثر خود بر می گزیند.
کادر می تواند اندازه ها و شکل های گوناگون داشته باشد مثل مربع، مستطیل، لوزی، ذوزنقه، دایره، بیضی چند ضلعی یا حتی تلفیقی از این اشکال به صورت منظم و غیرمنظم باشد.
هنرمند با انتخاب بخشی از فضا و جدا ساختن آن از سایر بخش ها وفضای پیرامون توسط کادری مشخص دو کار انجام می دهد :
اول اینکه ارتباط کادر را با محدوده ی داخلی اثر برقرار می کند و انرژی بصری را که از درون به بیرون گرایش دارد، محصور می سازد.
دوم اینکه انرژی های بصری بیرون از کادر را که می خواهند به درون آن نفوذ کنند به کنترل درخواهد آورد.
ساختار:
سامان کلی اجزا و بخش ها براساس ارتباط پویای آنها. این واژه در هنر یا مهندسی کاربرد دارد، ولی مثلا در هندسه به کار نمی رود. (زیرا در هندسه با مقولات دینامیک سروکاری نیست)
ساختار صوری:
اصطلاح (ساختار)، همچنین به نمود سه بعدی شکلها در فضای پرسپکتیوی اطلاق می شود. اما به صورت کلی ساختار صوری، الگوی کلی روابط و کار کردهای عناصر متشکله یک طرح است. باید توجه داشت که ساختار صوری یک اثر هنری از انتظام نیروهای بصری حاصل می آید، و صرفا نتیجه کار کنار هم نهادن ساده عناصرنیست و بنابراین معنای معینی را در خود دارد.
هنرهای تجسمی که گاه با اصطلاح هنرهای بصری یاد میشوند، هنرهای مبتنی بر حس بینایی مانند نقاشی، مجسمهسازی، طراحی، طراحی محصول، چاپ دستی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، سرامیک، صنایع دستی (نه هنرهای سنتی) ، ویدئو، فیلمسازی، معماری و طراحی داخلی است. همچنین هنرهای تجسمی شامل گروه دیگری با عنوان هنرهای کاربردی مانند طراحی صنعتی، طراحی گرافیک، طراحی مد، طراحی داخلی و هنر تزئینی میشود. در حال حاضر هنرمند تجسمی به شخصی گفته میشود که در زمینه هنرهای زیبا یا هنرهای کاربردی فعالیت دارد.
قلمرو کاری طراحی و هنرهای تجسمی بسیار گستردهاست. در اصل این قلمرو همه آنچه که میتوان دید به جز نمایش را در بر میگیرد. منظور از نمایش هنرهایی مانند تئاتر، موسیقی، یا اپرا است. البته مرز مشخص و درستی میان این تعاریف نیست. مثلاً توجه کنید به هنر تن و بدن یا مثلاً فیلم و هنر رسانهای که میتوانند همه دستههای دیگر هنر را در خود جای دهند.
در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. مبانی هنرهای تجسمی را می توان به قواعد درک زبان وابداع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد.ساختن و فهمیدن آثار هنرهای تجسمی موضوع اصلی مبانی هنرهای تجسمی است. زندگی انسان بر اساس ارتباط هایش با جهان پیرامون و با همنوعانش شکل می گیرد. زبان وسیله ارتباطی بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کافی نیست، بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند. به همین دلیل شناختن زبان و قواعد آن طرز به کار بردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن و صحیح خواندن برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری و انتقال صحیح معانی آن دارای اهمیتی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد و دستور زبان و معنی کلمات ضروری می باشد.
با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن و درک کردن ابزار و عناصر هنر تجسمی دارد، با این تفاوت که برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد، اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده تر و دشوارتر است. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن و نگاه کردن نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد، زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه واقعیت و اشیا پیرامون را برای ما فراهم می کند.
اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولاً تصاویر اشیاء را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شیء می توانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیاء و یا حتی توصیفی که از آنها می شود نمی توان آن طور که باید به خصوصیات آنها پی برد.
با این توضیحات می توان پی برد که آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی تا چه اندازه می تواند در درک کردن درست جهان بصری مؤثر باشد. به ویژه این که در دوره معاصر، فراوانی رسانه های ارتباط بصری از قبیل کتاب های تصویری، تبلیغات، عکس، تلویزیون، سینما و رایانه زندگی روزمره ما را مشحون از تصاویر کرده است و به این دلیل اهمیت آموختن مبانی هنرهای تجسمی کاملاً بدیهی به نظر می رسد، علی الخصوص برای کسانی که می خواهند تحصیل و کار خود را با فعالیت در زمینه هنر تجسمی ادامه دهند.
ایجاد آثار هنرهای تجسمی و درست درک کردن آن ها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی هنرهای تجسمی دارد. همین دلیل این مبانی را می توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد. آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی می تواند تا حد زیادی در درک کردن جهان بصری مؤثر باشد.
عناصر و کیفیت نیروهای بصری
عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دو بخش کلی تقسیم می شوند:
1. بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم مانند : نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل، بافت ، اندازه و تیرگی – روشنی.
2. کیفیات خاص بصری که بیشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کار بردن عناصر بصری می باشند مانند : تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
هر کدام از این عناصر، دارای یک سری ویژه گی ها هستند که هنرمند با علم به آن ویژه گی ها، از عناصر بالا در آثارش استفاده می کند تا مفهوم مورد نظرش را به بیننده منتقل کند.
عناصر اولیه بصری
نقطه
اولین و ساده ترین عنصر بصری نقطه است که مبدا پیدایش فرم ها می باشد. نقطه نشان دهنده ی مکانی در فضا است و در شرایط خاص جلوه های گوناگونی به خود می گیرد.
در تعریف نقطه می توان گفت: اولین اثری است که یک شی مانند مداد، گچ، قلمو و غیره روی صفحه می گذارد. در تعریف ریاضی، نقطه یک نمونه ی تصویری فاقد طول و عرض و عمق و ارتفاع است و تصور آن غیر ممکن است و به نظر می رسد وجود خارجی ندارد اما از نظر تجسمی نقطه قابل تشخیص و درک است. از نظر تصویری نقطه کوچکترین جلوه و نمود یک عنصر بصری است، مثل یک نقطه در الفبا، یک برگ در فضا، یک پرنده در آسمان ، یک لکه روی دیوار، یک چراغ روشن در شهر و یا قرص ماه در آسمان.
نقطه از نظر اندازه ( کوچک و بزرگ ) مورد توجه قرار می گیرد، همچنین از نظر شکل نیز متفاوت است اما شکل معمولی آن به صورت دایره است و کمتر آن را به صورت چهارگوش یا چند ضلعی می شناسیم.
خط
دومین عنصر بصری و تجسمی، خط است که به صورت فراوان و متنوع در طبیعت وجود دارد و معمولا بیننده از آن غافل است. در هنر هم مهمترین عنصر شکل دهنده ی موضوعات هنری خط می باشد. تعریف ریاضی خط می گوید: خط عبارت است از حرکت و امتداد نقطه، در سطح یا فضا که از این لحاظ قابل دیدن نیست. بهتر است بگوییم : خط عبارت است از یک عنصر بصری که فقط دارای واقعیت طولی است و عرض و عمق ندارد و از یک نقطه شروع و به نقطه ی دیگری ختم می شود.
از نظر هنرهای تجسمی، خط تعریف دیگری دارد، به این صورت که ؛ خط دارای واقعیتی طولی می باشد و جلوه های متفاوت و بیان بصری متنوعی دارد. خط همان نقطه است که در اثر نیرویی که از یک جهت به آن وارد آمده از حالت ایستایی خارج شده و در جهت آن نیرو به حرکت درآمده است. پس دارای انرژی فعال و متحرک است.
سطح
تعریف ریاضی و هندسی سطح، عبارتست از حرکت خط در فضا و در جهتی مخالف حرکت اصلی خود. سطح دارای واقعیت دو بعدی طول و عرض است. وقتی نقطه را به صورت هسته و نیروی متمرکز تصویری در نظر بگیریم اگر از یک جهت رشد و حرکت کند، ایجاد خط می نماید اما وقتی در تمام جهات رشد و حرکت کند، ایجاد سطح می نماید. همچنین فضای خالی بین دو خط موازی، سطح را القا می کند، یا حرکت دورانی زمین دور خورشید با شروع از یک نقطه و بازگشت دوباره به آن، سطح مدور بسیار بزرگی را ایجاد می کند.
دو نقطه که در فاصله ای مرتبط با هم مطرح شوند، خطی نامرئی را القا می کنند، حال اگر سه نقطه در فاصله ای مرتبط با هم مطرح شوند، فضایی به صورت سطحی نامریی را القا می کنند. سطح مانند نقطه و خط یک عنصر تصویری فاقد عمق است و به صورت مثبت و منفی*قابل ادراک می باشد. سطح مثبت وابسته به حجم ها و اشیایی است که دارای واقعیت سه بعدی هستند مانند سیب، میز، کوزه و غیره. این گونه سطوح با دست قابل لمس و با چشم قابل دیدن هستند. سطح منفی هم پدیده ای قابل درک است که به فاصله ی میان دو حجم یا دو شی گفته می شود، مانند حد فاصل میان یک پارچ و لیوان کنارش و همچنین فضایی که این دو شی را در برگرفته است.
* فضای مثبت آن قسمت از تصویر است که برای ما الویت اول را دارد، چه از نظر موضوع و چه از نظر تصویر. فضای منفی در الویت بعدی و دست دومی بوده و کمک می کند تا فضای مثبت بهتر دیده شود.
حجم
حجم عبارتست از یک عنصر تصویری که دارای سه بعد طول، عرض و عمق می باشد. حجم تشکیل شده از سه عامل اولیه یعنی نقطه، خط و سطح، که ممکن است دارای نظم هندسی باشد و یا از فرم نامنظم تشکیل شده باشد. حجم هایی که دارای نظم هندسی هستند از توسعه شکل ها و سطوح اصلی مثلث، مربع و دایره تشکیل شده اند مانند مکعب، مخروط، کره و … . حجم های دیگر که از نظم هندسی برخوردار نیستند از سطوح نامشخص و فرم های نامنظم به وجود آمده اند مثل یک قطعه سنگ یا صخره ی کوه.
از خصوصیات اولیه حجم این است که قسمتی از فضا را تصرف می کند. حجم به دو صورت تصور می شود:
1- حجم توو پر که قسمت داخلی آن را ماده ای اشغال کرده است.
2- حجم توو خالی که فقط سطوح جانبی آن پوشیده شده است.
می توان حجم های توو پر را حجم مثبت و حجم های توو خالی را حجم و فضای منفی به حساب آورد.
همان طور که شکل، بیشتر وابسته به سطح است و مثلا می گوییم شکل مثلث یا شکل دایره، فرم نیز وابسته به حجم است، به طوری که می گوییم فرم مکعب، فرم مخروط یا فرم بدن انسان.
بافت
بافت یکی دیگر از عناصر هنرهای تجسمی است که معمولا آن را با حس لامسه مرتبط می دانند در حالی که اهمیت آن بیشتر در ارتباط با نیروی خاص قوه ی بینایی است. بنابراین بهتر است بافت را از دو نظر مورد توجه قرار دهیم:
1- از نظر شکل و فرم که به وسیله ی قوه ی بینایی درک می شود.
2- از نظر خاصیت فیزیکی و جنسیت بافت که توسط قوه ی لامسه درک می شود.
مواد صاف و نرم، زبر و خشن، براق و کدر مانند چوب، شیشه، سنگ، پارچه، فلز، پنبه و غیره، هر کدام از نظر بصری و نیز در رابطه با نیروی لامسه دارای جلوه و نمود خاصی است. این گونه است که بافت را مرتبا در طبیعت مشاهده و لمس می کنیم و در نتیجه برای ما سابقه ی ذهنی ایجاد می کند.
عنصر بافت برای چشم شکل بیرونی اشیا و مواد را نشان می دهد و برای حس لامسه چگونگی سطح خارجی اجسام را مشخص می کند. می توان به استفاده از سطوح کاغذ روزنامه، تخته، دانه های شن و غیره در ترکیبات رنگی روی بوم، به عنوان کاربردهای ابتدایی بافت در نقاشی اشاره کرد. هر چند که با گذشت زمان و گسترش ابزار و مواد، تکنیک های بسیار متنوعی در استفاده از این گونه بافت ها ارائه شده و در حال حاضر نیز تجربه های جدیدی پیش روی هنرمندان است.
پرسپکتیو
در تعریف پرسپکتیو آمده است: علم طراحی شکل ظاهری اشیاء و نحوه ی دیدن حجم های سه بعدی و ترسیم آن ها بر روی سطح دو بعدی.
قوانین پرسپکتیو به ما این امکان را می دهند که اشکال را روی صفحه ی کاغذ به نوعی طراحی کنیم که به نظر دارای عمق و سه بعدی باشند. پرسپکتیو به قوانینی گفته می شود که باعث فریب چشم و خطای باصره می شوند، و به وسیله ی تغییر و تبدیل خط ها و سطح ها و یا حالت هایی که سایه روشن ایجاد می کند، عمق و بعد مجازی را به دست می دهند.
چند قانون در پرسپکتیو نقش دارد:
1- در عالم طبیعت هر چیزی که به چشم ما نزدیک تر باشد، به نظر بزرگتر می رسد و هر چه که از ما دورتر شود، کوچکتر دیده می شود. مثلا ردیف درختان کاج را در امتداد یک جاده در نظر بگیرید؛ اولین درخت که به ما نزدیک است به مراتب بزرگتر از درخت آخر است. هر چند که در واقعیت، آن ها تقریبا به یک اندازه هستند.
2- اگر ما یک ساختمان را از رو به رو نگاه کنیم، به نظر بزرگتر می رسد تا وقتی که ما آن را از پهلو می بینیم. یعنی هر چه که یک شیء در مقابل چشمان ما باشد و موازی با صورت ما قرار بگیرد، اندازه اش بزرگتر از وقتی است که ما آن را به صورت مایل یا از کناره و پهلو می بینیم.
3- وقتی که در تصویری چند شیء داشته باشیم، نحوه ی قرار گرفتن آن ها نسبت به هم، می تواند عمق را القاء کند، این عمق را با مقایسه ی اشیایی که در جلو قرار گرفته اند، به نسبت آن هایی که در عقب هستند، احساس می کنیم. علاوه بر عمق، ما مفهوم فاصله را هم بین این اشیاء درک می کنیم.
4- وجود سایه روشن هم در یک اثر، از جمله قوانینی است که عمق اشیا را نشان می دهد، همچنین به وسیله ی سایه روشن، روی صفحه ی کاغذ، می توانیم حس فاصله و اندازه را هم به اشیاء بدهیم.
5- رنگ ها و خصوصیات رنگی آن ها هم بر روی تصویر، مثل تاریکی و روشنی، تضاد رنگی، سطوح رنگی بزرگ و کوچک، غلظت و کیفیت رنگ ها نیز در تعیین میزان عمق و فاصله و اندازه اشیاء موثر است.
6- در نهایت بافت و جنسیت هر شیء در یک تصویر می تواند القا کننده ی فاصله، عمق و اندازه آن باشد.
به وسیله ی رعایت این نکات، می توانیم در اثر خود، پرسپکتیو را به وجود آورده و عناصر آن را واقعی تر و قابل لمس جلوه دهیم.
میدان دید
آیا می دانستید که هر کدام از چشم های انسان، میدان دیدی در حدود 135 درجه دارد؟
زمانی که به یک شیء خیره می شویم، فقط زاویه ی محدودی از آن شیء را واضح می بینیم و سایر قسمت های آن تقریبا محو و نامشخص دیده می شود. مثلا دیدن یک میز را در نظر بگیرید، از هر زاویه ای که به این میز نگاه کنید، همیشه زوایایی هستند که از دید ما پنهان می مانند، یعنی هر زاویه تنها بخشی از واقعیت میز را نشان می دهد، مثلا در یک زاویه ممکن است تنها سه تا از پایه های میز را ببینیم در حالیکه در واقعیت میز ما دارای چهار پایه است.
علاوه بر این، فاصله ای که ما از آن به یک شیء نگاه می کنیم، تاثیر زیادی در تغییر جلوه ی آن شیء دارد، مثلا اگر از نزدیک به همین میز نگاه کنیم، طوری به نظر می رسد که با نگاه از فاصله ی دور به آن، متفاوت است. به همین دلیل، یک طراح هر چقدر هم که مهارت و دقت به خرج بدهد و سعی کند تمام زوایای یک شیء را نمایش بدهد، همیشه فقط می تواند بخشی از آن شیء را ترسیم کند. این موضوع در قرن بیستم باعث تغییر نگرش طراحان و نقاشان شد، به طوری که آن ها برای نمایش وجوه بیشتر یک شیء، سبکی به نام کوبیسم را به وجود آوردند.
در همین رابطه، یک موضوع دیگر هم وجود دارد که به آن مخروط دید می گویند، وقتی که ما از یک زاویه ی مشخص و یا یک کادر محدود به شیء یا منظره ای نگاه می کنیم، حداکثر میدان دید ما 60 درجه است، این مسئله را می توان به نگاه کردن به یک ساختمان از درون یک قیف کاغذی تشبیه کرد، هر چقدر که نقطه ی دید ما (چشم) به شیء نزدیک تر باشد، میدان دید ما کمتر شده و در نتیجه فضای محدودتری را می بینیم و برعکس.
خط افق
با توجه به این که فاصله ی دو خط موازی همیشه یکسان است، چطور دو خط موازی در بی نهایت به هم می رسند؟
این نشان می دهد که واقعیت فیزیکی همیشه با شکل ظاهری و آن چه که به نظر می رسد، متفاوت است. بهترین مثال آن، ریل های موازی راه آهن است که واقعیت آن با شکلی ظاهری اش فرق دارد. حتما ریل های قطار را دیده اید که هر چه از ما دورتر می شوند فاصله ی آن ها به هم نزدیک شده تا این که در انتهای دید ما، روی نقطه ای در افق، به هم می رسند. به آن نقطه، نقطه ی گریز می گویند که بر روی خط افق قرار دارد. خط افق محل تماس و برخورد آسمان و زمین مسطح است، یا محل تماس آسمان و سطح دریا، این خط هم تراز چشم بیننده است.
همانطور که گفتیم، خطوط موازی در نقطه ی گریز به هم می رسند، حالا اگر بیننده از جایی بالاتر از خط افق به منظره ای نگاه کند (مثلا از بالای یک تپه به دشت نگاه کند)، نقطه ی گریز در پایین و هم تراز چشمش است، در این حالت میزان بیشتری از زمین را می بیند تا آسمان، ولی اگر بیننده در جایی پایین تر از خط افق باشد، نقطه ی گریز هم تراز چشم او بوده و در بالا قرار می گیرد، که در این حالت میزان کمتری از زمین را می بیند و بخش بیشتری از آسمان در معرض دید او قرار می گیرد.
تا این جا مشخص شد که در طراحی و نمایش اشیایی که با اصول پرسپکتیو انجام می شود، چهار عامل اهمیت دارد که عبارتند از:
1- نقطه ی دید که محل استقرار بیننده است.
2- مخروط دید که شعاع دید و زوایای قابل رویت را مشخص می کند.
3- فاصله ی بیننده از موضوع که اندازه و مقدار آن را نشان می دهد.
4- جهت خطوط اصلی شیء که موقعیت فضایی و مکانی آن را نسبت به خط افق معلوم می کند.
فضا
احساس فضا، همیشه با زمان و مکان در ارتباط است و هر چه در جهان است، در کادر دو بعدی یا سه بعدی، همگی به نوعی با فضا در ارتباط هستند. فضا مشخص کننده ی موقعیت و وضعیت هر پدیده ی قابل دیدن با سایر پدیده هاست. فضای داخلی، فضای خارجی، فضای میانی… فضای آسمان، فضای بین ماه و زمین، فضای ساختمان ها، فضای باز، فضای بسته و غیره همگی به نوعی بیان کننده ی حضور یک پدیده نسبت به باقی پدیده هاست.
مثلا یک کادر خالی را در نظر بگیرید، این کادر به دلیل خالی بودنش از هر عنصر عینی، مفهوم خلاء را به ما القاء می کند اما به محض این که یک نقطه را در جایی از کادر قرار دهیم، خلاء پایان می پذیرد و مفهوم مکان و زمان در فضا به وجود می آید. چرا که بودن یک نقطه معنی فضا را ایجاد کرده و همینطور فضا هم باعث شده که نقطه معنی داشته باشد. حالا اگر همین نقطه را با تکرار چند نقطه ی دیگر در کنارش به سمت یک جهت امتداد بدهیم، خط به وجود می آید و بحث فضای یک بعدی مطرح می شود، اگر همین خط را از یک پهلو امتداد بدهیم، سطح ایجاد می شود و فضای دو بعدی معنا می یابد و در نهایت اگر این سطح را از جهات مختلف رشد بدهیم و حجم به دست بیاوریم، فضای سه بعدی مفهوم پیدا می کند.
بهترین نمونه برای درک فضا، توجه به آثار معماری است. در این زمینه می توانیم مفهوم فضای مثبت و فضای منفی را بهتر درک کنیم. فضاهای خارجی که با حجم معماری تماس دارند، فضای مثبت هستند و قسمت هایی از فضا که در داخل معماری حبس اند، مفهوم فضای منفی را می رسانند.
در یک اثر هنریف هر چه میزان تداخل فضاهای مثبت و منفی، با هم بیشتر باشد، اثر دارای انرژی و پویایی بیشتری است و همچنین تداخل سطوح، تضاد میان فرم ها و جهت خطوط و استفاده از سایه روشن ها هم باعث تنوع، پویایی و پیچیدگی بیشتر یک اثر می شود.
حرکت
هر ماده ای در درون خودش دارای حرکت و تکاپوست، هر موجودی از جمله انسان، در طبیعت دارای حرکتی درونی است که باعث تغییر و تحول دائم آن می شود و هیچ وقت در لحظه ای از زمان و مکان، موجودی ثابت و ایستا نیست. از طرف دیگر، نقاشی ثبت یک واقعه یا رویداد یا تصویر در یک لحظه ی معین از زمان و یا یک مکان معین است، پس چگونه یک نقاش می تواند عنصر حرکت و پویایی را در اثر خودش دخالت بدهد؟
حرکت ممکن است با نقطه یا خط ایجاد شود و به شکل های مختلفی مطرح گردد. مثلا یک دایره ی تو خالی و یک دایره ی توپر را در نظر بگیرید، دایره ی اول به نسبت دومی، به نظر سبک تر و قابل حرکت تر می رسد، و یا در خط، یک خط اریب در مقایسه با یک خط افقی، دارای حرکت و سرعت بیشتری است. حتی در شکل های گوناگون، اگر بین یک مربع و یک دایره، مقایسه ای صورت بدهیم، مربع نسبت به دایره حالت ایستایی و سکون بیشتری دارد.
بنابراین یک نقاش یا طراح، می تواند از روش های مختلفی برای رسیدن به حرکت در اثر خود، استفاده کند. مفهوم حرکت در نقاشی، به سبک فوتوریست ها، بیشتر از هر زمان دیگری، خود را نشان می دهد، و آن هم به این طریق است که فوتوریست ها سعی داشتند با تکرار حالت های مختلف یک سوژه ی در حال حرکت، در کنار هم، حس حرکت کردن آن را القاء کنند. اصولا یکی از روش های القاء حرکت در یک اثر هم همین امر است، یعنی تکرار فرم های مشابه از یک موضوع در نقاط مختلف کادر که باعث چرخش و حرکت چشم به دنبال یافتن این شباهت ها و ایجاد تحرک می شود. البته این موضوع در آثار نقاشان کلاسیک هم به خوبی دیده می شود. اما نشان دادن حرکت بطور کامل، بر روی سطح دو بعدی و به وسیله ی قلمو و رنگ، ممکن نمی باشد. تنها تا حدودی در مجسمه سازی و به صورت سه بعدی، می توان حرکت را تجسم بخشید، مانند مجموعه کارهای الکساندر کالدر و یا نیکلا شوفر.
ریتم
ریتم به معنای تکرار منظم و هماهنگ عناصر طبیعی در کنار هم است. ریتم در طبیعت و وجود همه ی عوامل هستی قابل مشاهده و درک است. چرخش شب و روز، فصول مختلفی که به دنبال هم حرکت می کنند، ریتم رشد در گیاهان و جانوران، مرگ و تولد و … همه نمایانگر وجود آهنگی منظم در طبیعت است. اما در برخی از موجودات طبیعی می توانیم قاعده و قانون ریتم را بهتر مشاهده کنیم، از جمله در خطوط روی یک صدف، در خال های روی پوست یک پلنگ، در گل ها و گلبرگ ها و … .
در واقع ریتم عبارت است از یک پروسه ی تکرار شونده که حرکت جزئی جدانشدنی از آن است. یعنی همیشه حرکت در جایی آغاز می شود و به چشم می خورد که یک عنصر به طور مرتب تکرار شده باشد و ریتم تکرار آن باعث حرکت چشم برای دنبال کردن آن می شود. نه تنها در یک اثر بصری، حتی در یک موسیقی هم اگر خوب توجه کنیم، متوجه ریتم تکرارشونده ی آن می شویم، ریتمی که ما را به دنبال کردن آن وامی دارد. البته باید توجه داشته باشیم که در هر اثری، ریتم یک نواخت و منظم خیلی زود خسته کننده
می شود، به همین دلیل در هر ترکیب هنری، باید فرم و ترکیب آنقدر غنی باشد که همواره جلوه ای تازه از خود ارائه کند.
ترکیب
ترکیب بندی و یا کمپوزیسیون Composition به معنی جای دادن منطقی عناصر تجسمی در فضای مورد نظر است.
ترکیب بندی هم دارای قواعد و اصول معینی است و محاسبات دقیق خود را دارد به نحوی که بین عناصر تصویری ارتباط و پیوندی منطقی برقرار می کند.
در ترکیب بندی باید به چند نکته توجه کرد:
1- هر شکل، دارای انرژی و بیان خاصی است که در حالت ها و موقعیت های مختلف تغییر می کند. مثلا یک مثلث را در نظر بگیرید؛ زمانی که از طرف قاعده اش روی سطح زمین قرار می گیرد، حالتی ایستا و متعادل دارد اما وقتی همین مثلث روی راس هرمش قرار گیرد، حالتی ناپایدار پیدا می کند. همین طور انرژی و حرکت یک مربع با دایره بسیار متفاوت است.
2- وقتی یک صفحه خالی را در نظر بگیریم، تا هنگامی که هیچ عنصر بصری وارد آن نشده باشد، حالت خلاء را القاء می کند اما به محض قرار دادن یک نقطه در هر قسمت از این صفحه، نیروهایی در جهت آن نقطه به حرکت در می آیند و در آن جا متمرکز می شوند. حالا اگر یک نقطه ی دیگر به صفحه مان اضافه کنیم، دو نقطه در برابر هم روابط متقابلی پیدا می کنند و انرژی به طور همزمان بین آن ها تقسیم می شود.
3- یک قاعده ی ساده در دیدن اشکال هندسی یک ترکیب بندی وجود دارد و آن هم این است که چشم هنگام دیدن ترکیبی از چندین شکل هندسی به دنبال یافتن اشکال مشابه است. به این ترتیب می توان از این قاعده برای برقراری سریعتر ارتباط بین عناصر استفاده کرد.
4- تعداد، اندازه و شکل هم در ایجاد فضاهای تصویری جدید بسیار اهمیت دارد و توجه به نوع تقسیم بندی آن ها در فضا، نقش موثری در یافتن یک ترکیب بندی صحیح ایفا می کند.
5- از جمله عواملی که در ترکیب بندی اهمیت دارد وزن یا سنگینی و سبکی عناصر تصویری است که آن هم بستگی به اندازه، تعداد و وضعیت قرار گرفتن آن ها در کادر دارد.
تعادل
برای درک بهتر مفهوم تعادل در ترکیب بندی، می توانیم یک ترازو را در نظر بگیریم. با قرار دادن وزنه هایی مساوی در هر کفه، ترازو به تعدل می رسد. حال این وزنه ها می توانند از نظر تعداد و وزن برابر باشند که در این حالت تعادل متقارن را داریم. همچنین می توانیم چند وزنه ی مختلف از نظر تعداد داشته باشیم که وزنشان در مجموع با هم برابر باشند که در این حالت تعادل غیرمتقارن را داریم.
یک کادر خالی را در نظر بگیرید که در آن دو دایره ی هم اندازه قرار دارد. (تعادل متقارن) حالا اگر یکی از دایره ها را به چند دایره کوچک تر تبدیل کنیم، به طوری که همچنان از نظر وزنی یکسان باشند، تعادل غیرمتقارن رخ می دهد.
در ترکیب بندی هم عوامل مختلفی همچون فرم، اندازه، رنگ، بافت، کنتراست و غیره در ایجاد تعادل و یا بر هم زدن آن موثر است. یک تابلوی نقاشی می بایست طوری طراحی و ساختمان بندی شود که یک ریاضی دان و یا فیلسوف اثری از خود بجا می گذارد. این نکته را اکثر هنرمندان بزرگ مانند سزان، ماتیس، دلاکروا، انگر، روبنس، داوینچی و خصوصا میکل آنژ رعایت کرده اند.
ترکیب بندی یک اثر هنری در اصل اساس و پایه آن اثر است و به نوبه ی خود هنری ترکیب شده از علم ریاضی و آمادگی های ظریف و پنهان در خاطره ی هنرمند است که در هنگام خلق اثر، به معرض نمایش در می آید.
ضرورت هنر ترکیب بندی بیشتر از هر زمان دیگر، وقتی نمود پیدا می کند که هنرمند پا را از چهارچوب خلق آثار کوچک در زمینه ی نقاشی فراتر گذاشته و به خلق آثار بزرگ و با ابعاد وسیع روی می آورد. در این زمان رعایت قوانین هندسی و ریاضی کاملاً ضروری است.
اصطلاحی است که از میانه صده بیستم رایج شده و به اصول اساسی ساختمان در هر اثر هنری اشاره می کند. آموزش مبانی طراحی در مدارس هنری شناخت ویژگی های عناصر بیان هنری و اصول عینی کاربرد و ترکیب عناصر بصری را شامل می شود.
هنرهای تجسمی هنرهایی مبتنی بر طرح هستند که بطور مشخص حس بینایی را مخاطب قرار می دهند و از این رو با نام هنرهای بصری یا دیداری نیز از آنها یاد می شود. به نظر می رسد انواع هنرهای تجسمی شامل طراحی، نقاشی، تصویرسازی، کلاژ، عکاسی و حجم سازی است.
قابلیت تجسم و شکل پذیری، تنوع پذیری، پرورش قوه خیال، دارا بودن عناصری فعال و پویا چون نقطه، خط، سطح، حجم، شکل، بافت، رنگ و کیفیاتی چون تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست بخصوص در نقاشی خصوصیاتی هستند که می توانند با فراهم آوردن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه دنیای پیرامون مان، امکان ارائه تصاویر ایجاد شده در ذهن آدمی و برقراری تعامل احساسی با محیط، در بهبود منش و شیوه سلوک آدمی تاثیرگذار باشند.رنگ نیز از عوامل اصلی تعیین کننده سبک و سیاقی است که بدان طریق با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار می کنیم که یکی از عناصر تعیین کننده و موثر در هنرهای تجسمی و خصوصا نقاشی و تصویرسازی است. رنگ می تواند فضایی یکنواخت را به مکانی روحبخش مبدل سازد.رنگ ها به شیوه های مختلف تاثیراتی بنیادین بر زندگی ما می گذارند که از مهمترین آن ها می توان به تاثیر بر احساساتمان اشاره کرد.
هنر(ART)
به هر گونه فعالیتی که حاصل قریحه و قوه خلاق باشد گفته می شود البته به شرطی که مهار شده و کنترل شده باشد.
اما اصطلاح هنر در معنای مشخص به فعالیت هایی مثل نقاشی ، مجسمه سازی ، طراحی ، گرافیک ، معماری ، موسیقی ، شعر و ادبیات ، رقص ، تئاتر ، سینما ، و هنر های رسانه ای اطلاق می شود.
مبانی هنرهای تجسمی ، طراحی،نقاشی وگرافیک
ریتم (در فرانسه: Rythem) به معنی توالی ضربههای آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار میرود.به عبارت دیگر تکرار پیدرپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم مینامند.
نور و رنگ شناسی
توانایی در تشخیص و درک زیبایی های طبیعی ، می تواند اثرات بالقوه ای در رشد قدرت خلاقانه داشته باشد. نور عاملی اصلی در درک زیبایی های رنگ دارد و ارتباط دوسویه نور و رنگ و توجه به این موارد و درک درست از زبان نور و کشف زیبایی های رنگ، تاثیر تجسمی قدرتمندی در تقویت قوه باصره دارد. رنگ شناسی و رنگ آمیزی مهمترین بخش آموزشی هنرهای تجسمی است و در بخش های زیر تقسیم می گردد:
- آشنایی با اساس رنگ ها .
- آشنایی با تکنیک های استفاده از رنگ ها .
- آشنایی با امکانات نمایش رنگ ها .
- آشنایی با اصل درک مفاهیم و نقوش رنگی در آثار هنری .
حجم در مجسمه سازي
حجم ، عنصر اصلي کار مجسمه سازان است. نمايش حجم در فضا و روابط متقابل آن با فضاي پيرامونش اصل مهم مجسمه سازي است. اين روابط در نقش برجسته سازي که از يک سو با نقاشي و از سوي ديگر با معماري در ارتباط است اهميتي به سزا دارد. نقش برجسته که از يک سمت بسته و محدود است به حجمي گفته مي شود که در آن اشيا به صورت کم و بيش برآمده از سطح به نمايش درآمده باشند. در مجموع نقش برجسته حالتي بينا بيني ميان نقاشي و مجسمه سازي دارد.
حجم در نقاشي
در نقاشي و طراحي ، حجم بوسيله سايه روشن و رنگ و يا با تغيير شکل و اندازه اشکال در اثر عمق نمايي خطي القا مي شود. بخشي از هنر نمايي نقاشان در طول تاريخ هنر براي واقع نمايي اجسام ، شبيه سازي اشکال طبيعت، به صورت سه بعدي، بر سطح دو بعدي بوم نقاشي بوده است.
حجم هاي پايه
همانطور که سه شکل دايره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پايه براي سطح نام برده شدند، کره، مکعب و هرم را نيز مي توان به عنوان اجسام هندسي پايه نام برد. اين سه نوع حجم بطور کاملا منظم به ندرت در طبيعت ديده مي شوند. اما بطور کلي همه حجم هاي از ترکيب يا تغيير شکل اين سه حجم پايه و هندسي بوجود مي آيند.
حجم
به اجسامي که داراي سه بعد : طول، عرض، وارتفاع يا عمق باشند حجم گفته مي شود. معمولا همه اشياء مادي در طبيعت داراي حجم هستند. اگر چه برخي از آنها ممکن است علاوه بر طول و عرض داراي ضخامت، عمق يا ارتفاع بسيار کمي باشند اما قاعدتا حجم هايي هستند که بخشي از فضا را اشغال مي کنند. اين حجم ها گاهي بطور طبيعي به صورت نسبتا منظمي ديده مي شوند، مثل حجم برخي از درختها، ميوه ها و تخم پرندگان و جانوران. اما بيشتر اوقات به شکل غير منظم جلوه مي کنند، مثل حجم صخره ها، گياهان، حيوانات و بسياري چيزهاي دیگر.
سطح در طبيعت
نکته قابل توجهي که بايد به آن اشاره کرد اين است که بين نقطه و خط و سطح رابطهاي مستقيم وجود دارد، به عبارت ديگر نقطه و خط و سطح قابل تبديل به يکديگر بوده و نسبت به فضاي اطراف خود متغيرند. مثلا جزيره اي در دريا از فاصله دور يک نقطه به نظر مي آيد، ولي اگر به آن نزديک شويم و روي آن به ايستيم ديگر نقطه نيست و سطح خوانده ميشود.به همين ترتيب يک پاره خط مي تواند در شرايطي سطح و در شکل ديگري خط بنظر آيد. بنا بر اين سه مفهوم ( نقطه، خط و سطح) کاملا نسبي است و بستگي به زاويه ديد، فاصله و نسبت آن در کادر تصوير دارد، که کدام يک از مفاهيم فوق را بيان نمايد.
شکل
در هنرهای تجسمی به کارگیری واژه ی شکل برای بیان حالت و ویژگی های تصویری بسیار متنوع است. به طور کلی، شکل هم به سطح دو بعدی و هم به حجم و هم به نمایش تصویری شکل ها و حجم ها گفته می شود. شکل ها هم به طور طبیعی در پیرامون ما وجود دارند مانند سنگ، صخره ، ابر، درخت و حیوانات، و هم با استفاده از ابزار ساخته می شوند مثل مجسمه ای که از سنگ یا فلز ساخته می شود. همچنین به تصویر آن مجسمه نیز شکل می گویند.
انواع شکل
از نظر قافیه یا حالت، شکل ها یا هندسی و ساده هستند مثل دایره ، مثلث و مربع و یا تلفیقی از این شکل های ساده هستند. مثل شکل سنگ ها و درختان. در یک اثر تجسمی موضوعات ، معانی و احساسات مورد نظر هنرمند از طریق شکل ها و ترکیب آن ها بر بیننده تأثیر می گذارد. به این معنا خطوط، بافت ها ، تیرگی، روشنی و رنگ ها نیز در قالب شکل تأثیرات خود را بر مخاطبان آثار هنری می گذارند.
تغییر و ابداع شکل
در هنر تجسمی با تغییراتی که در یک شکل ساده می توان به وجود آورد، شکل های جدیدی ساخته می شود. هر یک از این شکل های جدید به نحوی می تواند بر ذهن مخاطب تأثیر بگذارد. در این جا چند روش برای ابداع شکل های جدید از شکل های ساده ارائه می گردد.
الف) از طریق برداشتن یا حذف کردن قسمت یا قسمت هایی از یک شکل ساده ی هندسی می توان شکل های جدیدی را به دست آورد.
ب) با ترکیب و کنار هم قرار دادن و تکرار دو یا چند شکل ساده می توان به شکل های متنوع و جدیدی دست یافت.
ج) از طریق برش دادن و یا اصطلاحاً شکستن اشکال و ترکیب مجدد آن ها به صورت دیگر می توان شکل های تازه تری با حالت بصری متنوع به وجود آورد.
سه شکل اصلی هندسی
همه ي سطح ها از سه شکل هندسي دايره، مربع، مثلث يا ترکيبي از آن ها به وجود مي آيند. اين شکل ها هر يک خصوصيات قابل مطالعه اي دارند
دايره : دايره شکل کاملي است که حرکت جاودانه و مداومي را نشان مي دهد. همچنين دايره نماد نرمي، لطافت، سياليت، تکرار، درون گرايي، آرامش روحاني و آسماني، پاکي و صميميت به شمار مي آيد.
مربع : مربع بر خلاف دايره نماد صلابت، استحکام و سکون است. اين شکل مظهر قدرت زمين و مادي و در عين حال از زيباترين اشکال هندسي است.
مثلث : مثلث به واسطه زواياي تندي که دارد سطحي مهاجم و شکلي ستيزنده به نظر مي رسد که همواره در حال تحول و پويايي است. بر اساس ترکيب هايي از مثلث مي توان ترکيب هاي ساختاري بسياري به وجود آورد. استفاده از مثلث و شبکه هاي مثلثي يک اصل ساختاري در طبيعت و در معماري به شمار مي رود.
ترکیب
ایجاد یک ترکیب موفق هم در جلب توجه مخاطب و بیننده مؤثر است و هم در رساندن پیام بصری مورد نظر هنرمند به مخاطب . در واقع ترکیب عاملی است که با سامان بخشیدن مؤثر به چگونگی چیدمان و نظم عناصر بصری در یک فضا و کادر مشخص بر اساس ذهنیت هنرمند و روابط تجسمی ، سبب می شود تا مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثری با آن ارتباط برقرار کنند. در یک ترکیب موفق اجرا از کل قابل تفکیک نیستند. زیرا یک اثر وحدت یافته معنایی فراتر و کلی تر از اجزای خود دارد.
زمینه و کادر
در یک ترکیب وجود زمینه برای ایجاد ارتباط بصری میان عناصر و معنی دار شدن شکل ها الزامی است. وحدت بخشیدن به عناصر بصری بدون وجود زمینه که به صورت کادر یا فضای کلی اثر نیز می تواند تصور شود، امکان پذیر نیست.
قبلا گفتیم که برای سایه زدن ابتدا باید جهت نور را مشخص کنیم؛ قسمت های پشت به نور تیره و قسمت های رو به نور روشن می شود. در هر مکعب ما فقط می توانیم سه وجه را ببینیم، وجه پشت به نور کاملا تیره و وجه رو به نور کاملا روشن می شود و وجه بالایی متوسط سایه زده می شود.
دقت کنید در هنگام سایه زدن، خط دیگه معنا ندارد، اختلاف شدید سایه و روشن باعث ایجاد خط می شود، یعنی هنگامی که رنگ سایه یکدفعه عوض می شود، آنجا همان خط است.
به خطوط مکعب دقت کنید...
چون سطح مکعب یک سطح کاملا صاف است، باید کاملا صاف و یکنواخت سایه بزنیم. (مثل خودش)
کلمه موزائیک که یک کلمه لاتین هست بپردازیم . موزائیک در فرهنگ لغت یعنی تکه تکه و ما از معرق کاشی به عنوان نقاشی موزائیک هم استفاده می کنیم و دلیل این هست که به جای رنگ از وزائیک ها یا تکه های رنگی برای خلق اثر استفاده می کنیم. اما معرق کاشی دقیقا به معنای کنار هم قراردادن کاشی ها برای زینت دیوار های مکان های خاص است که نمونه هایان را در مساجد و مقبره ها دیده اید. در آینه کاری هم دقیقا از همین هنر استفاده شده است با این تفاوت که تکه های مورد استفاده جنس متفاوتی دارند.
1 - کاشی شکسسته
پس با این تفاسیر مواد و مصالح اصلی ما تکه هایی هستند که از کنار هم قرار گرفتن آن ها تصویر ما شکل میگید که ممکن است جنس های مختلفی داشته باشند.
9 - تکه های ظروف بلا استفاده چینی و سرامیکی و آرکوپال و غیره
حالا که ما تکه مورد نظر خود را انتخاب کردیم احتیاج به سطحی برای کار کردن روی آن داریم . قصد شما چیست آیا تمایل دارید به میز قدیمی خود رنگ و لعابی نو بدهید و یا ترجیح می دهید یک قاب عکس زیبا برای تصاویر خانوادگی خود با معرق کاشی بسازید .
سطوحی که معمولا برای معرق کاشی استفاده می شود شامل موارد زیر است .
سطوح چوبی :
شامل سطوح میز و صندلی و جعبه و صندوق و قاب عکس و یا تابلو های چوبی برای خرید لوازم چوبی می توانید به لینک ظروف چوبی مراجعه کنید .
سطوح سفالی :
سطح ظروفی مانند بشقاب و کاسه و گلدان ها ی سفالی نیز برای تزئئین با معرق کاشی مناسب هستند.
سطوح سرامیکی ، گچی :
برخی از گلدان ها در جنس های گچی وظروف سرامیکیدر بازار موجود هستند که می توان از آن ها به جای سفال استفاده نمود . ب
سطوح شیشه ای و آینه :
روی سطحظروف شیشه ایکه قدیمی هستند ویا ظروف آماده ای که در بازار موجود هستند هم می توان معرق کاشی انجام داد.
روی سطوح فلزی :
قاب های فلزی ای که برای زیور آلات رزینی و ویترای استفاده میشود برای معرق کاشی هم مناسب است.
2 - طرح یا الگو
حالا که انواع تکه ها و همچنین سطوح مناسب برای نقاشی موزائیک را آموختید باید یک طرح زیبا و مورد پسندمان را بر روی سطح مورد نظر ایجاد کنیم .
تقریبا هر طرحی را می توان به معرق کاشی تبدیل کرد اما برای شروع بهتر است از طرح های ساده تر که طیف رنگی کم تری دارند استفاده کنید.
شما می توانید از طرح هایی مانند طرح هاو الگو هایی که برای نقاشی رو ی پارچه و نقاشی روی شیشه استفاده می شود هم استفاده کنید .
چند نمونه از الگوهایی که می توانید استفاده کنید . برای مشاهده الگو وعکس های کاشی شکسته بیشتر می توانید به صفحهطرح معرق کاشی و یاالگوی معرق کاشیمراجعه کنید.
اگر نقاش خوبی هستید و ذوق نقاشی کشیدن دارید می توانید با مداد طرح مورد نظر خود را روی سطح دلخواه خود بکشید و با رنگ قسمت های مختلف را مشخص کنید تا هنگام چسباندن کاشی به سطح رنگ ها را فراموش نکنید.
نمونه هایی از معرق کاشی
می توانید از طرح های نقاشی ای که دیگران بر اساس آن نقاشی موزائیک انجام داده اند استفاده کنید این کار از این جهت مفید است که طرح تجربه شده ای را انجام می دهید از طرفی چون کار تمام شده مقابل روی شماست می توانید کار معرق کاشی خود را با با طرح نهایی مقایسه کنید.
می توانید از طرح های نقاشی ای که دیگران بر اساس آن نقاشی موزائیک انجام داده اند استفاده کنید این کار از این جهت مفید است که طرح تجربه شده ای را انجام می دهید از طرفی چون کار تمام شده مقابل روی شماست می توانید کار معرق کاشی خود را با با طرح نهایی مقایسه کنید.
3 - چسب
از چسب ها برای چسباندن کاشی به سطوح مختلف استفاده می شود ، نوع چسب را بر اساس جنس سطح انتخاب می کنند. چسب های معرق کاشی در ذیل آمده است.
چسب کاشی :
چسب کاشی کاربرد دو منظوره دارد و از آن هم به عنوان چسب برای چسباندن کاشی ها به سطوح و همچنین به عنوان ملات استفاده میشود ، از چسب کاشی برای معرق کاشی مکان هایی که در مکعرض رطوبت هستن مانند روشویی سرویس های بهداشتی و همچنین حوضچه های موجود در پارک ها استفاده می شود.
از چسب چوب برای چسباندن موادی مانند چوب، سفال و سرامیک،کاغذ و مقوا و ... استفاده می شود.
این چسب دیر خشک می شودو این امکان را به هنرمند می دهد تا با آزادی عمل بیشتری به چسباندن قطعات موردنظر بپردازد.
حلال چسب چوب آب است و می توان دست ها و سایر وسایل کار را بعد از استفاده به راحتی با آب شست.
بیشتر برای چسباندن کاشی شکسته بر روی سطوح چوبی کاربرد دارد
4 - ابزار کار :
انبر کاشی : از انبر کاشی برای شکستن کاشی و سرامیک به طرح های هندسی و غیر هندسی استفاده می شود.
لباس کار ، پیشبند و عینک ایمنی
کاربرد عینک ایمنی :
هنگام شکستن کاشی ممکن از تکه های رییز آن به اطراف پرتاب شود و به چشم آسیب برساند.
مداد و پاک کن و خط کش و شابلون برای طراحی روی سطح ، درصورتی که تمایل به رنگ آمیزی سطح مورد نظر خود دارید می توانید از رنگ های آکریلیک هم استفاده کنید.
5 - ملات :
ملات انواع گوناگونی دارد که شامل موارد ذیل می شود ملات یا دوغاب را هم می توانید خودتان بسازید و هم از بازار بخرید . ( نحوه ساخت ملات در جلسه سوم همین کلاس اموزش داده شده است برای مشاهده به آموزش مراحل ساخت دوغاب برای معرق کاشی مراجعه کنید )
پودر بند کشی :
این پودر هم نوع خارجی و هم نوع ایرانی دارد و می توانید /ان را از مصالح فروشی ها تهیه کنید..
پودر بند کشی سفید :
این پودر در واقع از ترکیب سیمان سفید و پودر سنگ به دست می آید.
پودر چسب کاشی :
این پودر را هم می توانید از بازار تهیه کنید .
چسب کاشی :
همان طور که در بخش چسب ها توضیح دادیم از چسب کاشی علاوه بر چسباندن کاشی شکسته بر روی سطوح به عنوان ملات هم استفاده می کنند چسب کاشی خمیری شکل است.
در نقاشی های مینیاتور، تصاویر، شباهتی با عالم واقعی ندارند. حجم و سایه روشن هم به کار نمی رود و قوانین مناظر و مرایا رعایت نمی شود. مناظر نزدیک، در قسمت پایین نقاشی و مناظر دور در قسمت بالای آن به تصویر در آمده است. تمام چهره ها به صورت “سه ربع” دیده می شوند و حدود آن را از بناگوش تا حدقه ی چشم مقابل است. البته گاهی هم چهره ها به صورت نیم رخ و به ندرت از پشت سر، تصویر شده است. هنرمند به کشیدن پیکرهای انسانی تاکید چندانی ندارد، بلکه علاقه ی او بیش از هر چیز به کشیدن لباس های فاخر بر تن شخصیت های تصویری خود است و گاهی برای نشان دادن شکل خاص پوشاک، دست و پا را می پوشاند، حتی گاه قامت را بلند تر نشان می دهد تا بهره گیری از امتیاز قبای بلند، مُیسر شود.
نگارگری، طرحهایی که با اتود قلمگیری کردید، مجدد با قلموی گرد00 و آبرنگ قلمگیری کنید.
در قلمگیری به این شیوه :
✅ نوک قلمو رو به آب بزنید و بعد کل سر قلم رو به آبرنگ آغشته کنید.
✅ قلم رو به صورت عمودی در دست گرفته و حرکت دست از مچ نیست بلکه از بازوست، اینطوری شما تسلط بیشتری برای کشیدن خطهای بلند دارید.
✅ خطوط تند با نوک قلم و خطوط کند با کنار قلم کشیده میشه.
چند نمونه مدل ساده از گلهای رایج در نگارگری برای تمرین علاقمندان به این رشته :
یک ترکیب بندی خوب در طراحی یا نقاشی منجر به ایجاد اثری قوی می شود که ارزش هنری داشته باشد.
انواع ترکیب بندی، می تواند در تابلوی شما ایستایی، بقا، پویایی، حرکت، ضعف و قدرت و... را نشان دهد، انتخاب نوع ترکیب بندی به موضوع اثر و خلاقیت هنرمند بستگی دارد
۱- ترکیب بندی عمودی:
ترکیب عمودی معرف روحیه ای مثبت و موجب القای کیفیتی ایستا در تصویر است.این نوع ترکیب عموما برای موضوعات عمودی از جمله فرم ساختمانهای بلند یا چند درخت بلند و یا چند نفر در حالت ایستاده بکار میرود.
ترکیب با حرکت خط افقی کاریست سهل و ممتنع، ایجاد چند خط افقی روی سطح ابتدا بسیار ساده به نظر می رسد ولی به هنگام تنظیم و القای فضا از طریق آن، نیازمند خلاقیت، تمرکز است.
ترکیب افقی معرف فضایی کم تحرک وکم جنبش است و به همین دلیل برای نقاشی از طبیعت بیجان، مثل انواع میوه ها و گل ها و گاهی منظره هایی که حاکی از آرامش فضا است و ... از این نوع ترکیب بندی استفاده می شود.
دایره را نمادی از آسمان و عالم ملکوت می دانند، در طبیعت، این شکل سیال و بدون زاویه را میتوان به هنگام بهار، زمانی که قطرات درشت باران روی سطح آب می چکد، شاهد بود نیز اگر دستمان را از ناحیه کتف در فضا بچرخانیم متوجه به وجود آمدن دایره خواهیم شد. مسلمانان به هنگام مناسک حج، در حرکتی دوار کعبه را می ستایند، ار نظر هندسی این شکل دارای مقاومت و استحکام است و به قول کاندنیسکی دایره ، شکل گسترش یافته یک نقطه است. ترکیب دایره نوعی درون گرایی را القاء می کند.
در زیر نمونه هایی از این ترکیب بندی رو مشاهده کنید.
ترکیب بندی مثلثی:این نوع ترکیب از جهات بسیاری با ترکیب قرینه شباهت دارد ولی از قوانین آن پیروی نمی کند و به لحاظ ایستایی از استحکام استثنایی برخوردار است. ترکیب مثلثی ترکیب عمده ی دوره ابتدایی رنسانس است.
ترکیب های مواج به دو گونه معرفی می شوند: نخست ترکیبی که معرف التهاب و اضطراب درون است مثل آثار ونگوگ و دیگری ترکیب های مواجی که به تنظیمی موزون و حساب شده. ترکیب مواج نوعی شور جنون آسا و پرتحرک و تداعی کننده آثار اکسپرسیونیست ها است.
کمپوزیسیون : ( ترکیب بندی) کنار هم چید ن اشیاء یا اشکال بطور، خوشایند
آبجک تیو : غیر ذهنی - علمی
سابجک تیو : خصوصیت فردی - شخصیت
شکل انتزاعی : تصویری که به هیچ یک از اشکال طبیعی شباهت ندارد -جدا ازطبیعت
کلاژ : تصویری که ازچسباندن قطعات کاغذ، پارچه یاچیزهای د یگر د رست شده باشد
فیکساتیو : نوعی ورنی رقیق که روی نقاشی و طراحی می پاشند تا رنگ آنها را ثابت نگهدارد
جسو : زمینه ای که با استفاده از گچ و چسب برای نقاشی ( تامپرا) ساخته می شود
لوکال کالر : رنگ اصلی اشیاء
مد یوم : هر مایعی که برای حل کرد ن پود ر رنگ بکار برود مثل روغن بذرک
مونو کروم : تک رنگ - نقاشی تک رنگ
پرسپکتیو : دوری و نزد یکی اشیاء - نمایش اشیاء در نقاشی به همان شکلی که چشم آنها را می برنگ، مانند مناظر
اسکیس : طرح اولیه - طرح یا یاد داشت سریع برای نقاشی، بد ون درنظر گرفتن جزئیات
فون کالر : رنگ زمینه - رنگ آستر نقاشی
گلیز : هر گاه یک یا چند قشر نازک رنگ رقیق شده را روی قسمتی از نقاشی که کاملا خشک شده باشد قرار دهیم به آن گلیز میگویند
پرتره:یعنی تصویر، نقاشی صورت.
تابلو:کلمه ایست فرانسوی و به پرده یا تخته که بر روی آن نقاشی شده باشد اطلاق می گردد.پرده یا قاب بزرگی که بر آن منظره ای را نقاشی کرده اند تا برای آرایش صحنه به کار رود.
دیوار نگاره:نقاشی که بر روی دیوار کشیده اند،نقاشی دیواری.
سیاه قلم:نوعی نقاشی که در آن تنها از یک مداد یا قلم به رنگ سیاه استفاده میشود .
فرسک:نقاشی های روی دیوار با رنگهای خیس خورده آهکی که در اغلب کلیسا ها و معابد ایتالیا و سایر نقاط اروپا دیده می شود
مدل:در نقاشی به معنی نمونه و ابزار نقاشی.
.پرسپکتیو:سه بعد نمایی چیز یا چیزها از زاویه ای که دیده می شوند.یعنی فن ترسیم اشیا بر حسب دید .معنی لغوی آن دور نماست.
رنگهای اصلی:شامل سه رنگ که سایر رنگها با ترکیب این سه رنگ ساخته می شوند(آبی،زرد، قرمز
رنگهای مکمل:رنگهایی که بر روی چرخه رنگی روبروی هم قرار دارند و یکدیگر را کامل می کنند. مثل آبی- نارنجی، زرد- بنفش،سبز- قرمز.
رنگهای دور رونده:رنگهایی که سرد هستند و متمایل به عقب رفتن هستند.
رنگهای پیش رونده :رنگهایی که گرمند و متمایل به جلو آمدن هستند.
این نوع نقاشی با استفاده از رنگهای شفاف، که از ترکیب آب و صمغ به دست میآید و بر روی کاغذی پرزدار یا دانهدار اجرا میگردد.
۲- چاپ تیزآبی سایهدار (Aquatinte):
نوعی گراوور از صورتهای برجستهی شفاف که به وسیلهی طرح تک رنگ مشکی فراهم میآید.
۳- گراوور روی چوب Bois (Gravure Sur):
از قدیمیترین تکنیکهای گراوور، در این روش ابتدا نقش برجستهای از طرحی روی تکهای از چوب (عموماً چوب شمشاد) به وجود میآورند و سپس آن را به مرکب آغشته و آن گاه روی کاغذ چاپ میکنند. معمولاً یک قطعه چوب برای به وجود آوردن استامپی (چاپ نقش) به این شیوه اختصاص مییابد.
۴- قلم حکاکی، مغار (Burin):
ابزاری که برای حکاکی روی چوب یا فلز به کار میرود که به وسیلهی کشیدگی، به شیوهی حکاک، اختصاص مییابد.
۵- نقاشی نقش برجستهای (Gamaieu):
در این نوع نقاشی که باید آن را نقاشی تک رنگ نامید، نقاش به تقلید از حجاری، فقط یک رنگ را با درجات مختلف و به طور برجسته به کار میبرد. این شیوه در یونان قدیم و در قرن ۱۸ رواج فراوان داشت.
۶- گراوور روی مس (Guivre – Gravure Sur):
گراوور روی مس برخلاف گراوور روی چوب، گود است و میتوان آن را چاپ گود نامید. در این روش خطهای طرح را به مرکب آغشته میسازند و کار به طور برجسته و با ظرافت بر کاغذ چاپ منتقل میشود. با گراوور روی مس میتوان چاپ نقشهای متفاوتی به دست آورد. اولین گراوورهای روی مس در پایان قرن ۱۹ در فرانسه ظاهر شد و رفته رفته این شیوه برای کارهای چاپی متداول گردید.
۷- د ترامپ (Determp):
تکنیکی بسیار قدیمی است و آن عبارت است از خیساندن و چسباندن پودر رنگهای آمیخته با آب و سریشمی که از انساج حیوانی یا گیاهی به دست میآید. انسان هنرمند، برای بهبود کیفیت و افزایش مقاومت نقاشیها در مقابل حوادث و عوامل طبیعی، بعدها از سفیدهی تخم مرغ همراه با صمغ عربی، شیرهی عسل، اسانس تریانتین و غیره در ساختن د ترامپ استفاده میکرد. طریقهی دیگر برای تهیهی دترامپ استفاده از زردهی تخممرغ یا زرده و سفیدهی آن با هم بود. این شیوه تمپرا (= رنگ لعابی) نامیده میشود. مایهی پنیز نیز از جمله موادی است که برای ساختن این گونه رنگ به کار میرفت. اما رفته رفته نقاشی با رنگ روغن رایج شد و جای نقاشی با دترامپ و تمپرا را گرفت.
۸- اُ- فورت (چاپ نقش تیزابی ) (Eau – Fatre):
شیوهای است از کاربرد گراوور روی فلز. در این شیوه از تأثیر اسید بر فلز استفاده میشود، که در واقع کار قلم حکاکی را انجام میدهد. لوح فلزی را قبلاً صمغاندود میکنند و حکاک طرحش را به وسیلهی نوک نازک قلم فولادی بر روی آن حک میکنند. این عمل را قلمزدن روی ورقههای صمغدار میگویند. بعد لوح فلزی را زیر تأثیر اسید قرار میدهند و آن گاه نقشهای کنده شده را از سطح صمغاندود بر میدارند و در جاهای گود مرکب میریزند و برای چاپ روی کاغذ آماده میکنند. اولین اُ- فورتها در قرن ۱۶ میلادی به وجود آمد.
۹- باسمه (تصویر چاپی – چاپ نقش) (Estampe):
عبارت است از منعکس یا چاپکردن تصویری کامل روی کاغذ از یک صفحهی گراوور شده از هر نوع که باشد (گراوور روی چوب یا مس، اُ – فورت و غیره)
۱۰- نقاشی دیواری، فرسک (Fresque):
این نوع نقاشی به وسیلهی رنگهای پودری و دترامپها در آب آهک و بر روی اندودِ مرطوب دیوار اجرا میگردد. این تکنیک دیوار نگارهی خشک (Fresco Secco) نامیده میشود و اغلب روی سطوح پوشیده شه از گچ خشک به کار میرود. نقاشی دیواری مثل دترامپ مربوط به دوران قدیم است و نقاشیهای دیواری میکل آنژ در کلیسای سیتین (Sixtin) از مشهورترین نقاشی دیوارهای جهان از این نوع است.
۱۱- گواش (Gouache):
نقاشی با گواش اغلب با نقاشی آب رنگ اشتباه میشود، اما کار انجام شده با گواش ضخیمتر است و رنگهای گواش خمیری شکلند. نقاشان برای اجرای اسکیس تابلوهای رنگ روغن این رنگ را به شکل تصنعی استفاده میکردند. در قرون میانه نیز برای رنگآمیزی کتابهای خطی بسیار به کار میرفت.
۱۲- گراوور (کندهکاری) (Gravure):
این شیوه یعنی ایجاد شیار روی یک مادهی با دوام. در ابتدا به وسیلهی زرگرها و جواهرسازها و بعدها در طراحی و نقاشی به کار گرفته شد. در این روش هنرمند از روی گراوور اصلی ابتدا نسخههای ساده آفرید و در گامهای بعدی به تکثیر طرحها، نقاشیهای آب رنگ و غیره پرداخت.
فتوگراوور از شیوههای مدرن و آخرین مرحلهی گراوور است که به کمک عملیات مکانیکی و شیمیائی صورت میپذیرد و به اجمال میتوان گفت که به وسیلهی روپرو دوکسیونهای (نسخهبرداری) صنعتی از انواع دیگر متمایز میگردد.
۱۳- نقاشی خاکستری (Grisaille):
نقاشی تک رنگ است که منحصراً با رنگ خاکستری و در نقش برجستههای نقاشی سه بُعد نما استفاده میشود و در تزیین عمارات بسیار به کار میرود.
۱۴- نقاشی رنگ روغن (Huile – Peinture a l ):
نقاشی رنگ روغن از مهمترین تکنیکهای عصر جدید است که جای نقاشی با دترامپ را گرفته است. با وجود این نقاشی با آب رنگ و یا گواش هنوز متداول است. وان ایک نقاش فلاماند (۱۴۴۱ – ۱۳۹۰) اولین مروج آن است. امّا بعد از او، یا دقیقتر بگوییم از قرن ۱۵ میلادی، متخصصان به جست و جوی راز این شیوه پرداختهاند و تا به امروز انسان به بسیاری از روغنها برای سائیدن رنگها دست یافته است. روغن اکلیل ماهی، اسطوخودوس و افعی و هم چنین روغن موم، کافور، سقز، دانههای کتان (به نام روغن بزرک)، کوکنار، گردو و … از آن جملهاند. این روغنها از ترکیبات مختلف حاصل میشوند و برای استفاده در نقاشی آنها را حرارت میدهند. این رنگها در اسانس تربانتین یا نفت حل میشوند.
۱۵- تکرنگ آبکی – لاوی (Lavis):
اسلوب رنگزدن طرح است با مرکب چین، رنگ گل پلاس، ماده سیاه و یا با عصارهی رنگهای دیگر که به مقدار زیاد در آب رقیق شده باشد.
۱۶- چاپ سنگی (Lithographie):
این تکنیک روشی به نسبت جدید است و در ۱۷۹۶ به وسیلهی آلماند سنفلدر (Allemand Seneflelder) ابداع شد. در این روش هنرمند ابتدا طرح خویش را به وسیلهی مداد چرب بر لوح سنگی از نوع مخصوص (سنگ لیتوگرافیک) رسم میکند.
جاذبهی بزرگ چاپ سنگی در سیاه یا رنگیبودن آن است. این کار را میتوان با وسایل مکانیکی (مثلاً قلم حکاکی) یا شیمیائی (مثلاً اسیدها) بر لوح سنگی انجام داد. در چاپ سنگی هنرمند برای بیان هنری، به آن اندازه که در گراوور روی مس یا روی چوب، از آزادی عمل برخوردار نیست.
۱۷- واسطهی هنری – مادهی هنری (Medium):
برای حل یا غلیظ کردن مواد رنگی از مایعات استفاده میشود، مثل روغن در رنگ روغن، صمغ در دترامپ، سفیده و زردهی تخم مرغ در تمپرا، آب آمیخته با صمغ عربی در آب رنگ و غیره.
امروزه نیز این واسطه به طور مخصوص و به اشکال متفاوت در صنایع کارخانه به کار میرود.
۱۸- موزائیک (Mosaique):
عبارت است از تنظیم قطعات بسیار کوچک سنگ، مینا یا شیشه به طوری که از مجموع آنها یک ترکیب تزئینی به وجود آید. تکنیک موازئیکی نوعی بازگشت به عهد قدیم است. این هنر در آن زمان رواج فراوان داشت.
۱۹- مداد رنگی گچی و نقاشی مداد رنگی (Pastel):
پاستل از واژهی قدیمی پاست (به معنی خمیر) گرفته شده است که به نوعی از گچ رنگی میگویند و از پودرهای رنگ شده، سفیدآب سرب یا طلق آمیخته به صمغ ساخته میشود. پاستل به آسانی محو میشود، به این خاطر باید با دقت تمام در ثابت نگهداشتن آن کوشید. نقاشی با پاستل در قرن ۱۸ رواج بسیار یافت.
۲۰- تخته یا صفحهی باسمه (Planche):
قطعه چوب یا فلز کندهکاری شده استامپ چاپ شده از عناصر.
۲۱- قلم نوک نقرهای و طراحی قلم نقرهای ( Pocnte Dargent):
این تکنیک، که امروزه عملاً کنار گذاشته شده است، در قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی متداول بود. طراحی با قلم نوک نازک نقرهای روی یک برگ کاغذ پوشیده شده از اندود سفید خالص انجام میگیرد و نقوش نقرهای رنگ بسیار ظریفی به این طریق به دست میآید.
۲۲- قلم نوک خشک و طراحی قلم نوک خشک (Pointe Seche):
در این روش، حکاکی منحصراً با ابزار فولادی کوچک و بیاندازه سخت بر روی صفحهای از مس صاف انجام میشود. ابزار کار که قلم نام دارد بیشباهت به مداد نیست. در این شیوهی گراوور، اسید واسطه قرار نمیگیرد و به این دلیل در قلم نوک خشک (Point Sech) با طراحی قلم نوک خشک نام دادهاند. این تکنیک بینهایت ساده اما بسیار ظریف است. اجرای آن مهارت زیادی میطلبد.
۲۳- سرخ خونی و مداد سرخ (Sanguine):
سلسله تغییرات متنوعی است که با مدادهای رنگی سرخ قهوهای انجام میگیرد به همین طریق طراحی هم با مداد سرخ خونی اجرا میشود.
۲۴- قهوهای مایل به قرمز یا مرکب سپیا (Sepia):
مرکبی است که از شیرهی لیکور سیاه و مادهی سیاه رنگ کیسهی جلو شکم ماهی مرکب به دست میآید. تنها مرکبی است که طراحان تاکنون در طراحی با مرکب به کار بردهاند.
۲۵- رنگ لعابی (Tempera):
نوعی از دترامپ، واسطهی ترکیب سفیده یا زردهی تخم مرغ است (رجوع شود به دترامپ).
۲۶- رنگ مایه (Ton):
رنگ مایه به آن نوع رنگآمیزی در نقاشی گفته میشود که به موجب آن طبیعت در درجهی شدت رنگها نمایش داده میشود. انتخاب و بیان رنگ مایهی محلی، رنگ مخصوص یک شئی معین است. رنگ مایهی ترکیب شده آمیختهای از چند رنگ است که معروف به رنگ مایهی به هم زده شده است. رنگ خاکستری رنگ مایهی خنثی نامیده میشود. یک تابلو معمولا در مجموع از یک رنگ مایهی سراسری تشکیل مییابد که در آن یک رنگ بر دیگر رنگها مسلط است. یعنی رنگی متفاوت از رنگ مایهی سراسری عمومی، امّا اهمیت شدت آنئ در صورت ظاهر آن است و این به اندازهای مهم است که پایداری موازنهی درجات مجموع رنگها را در یک محل نشان میدهد.
۲۷- ضربهی قلم مو (Touche):
معنی حقیقی توش (Touche) شیوهی گذاشتن رنگ روی تابلو به وسیلهی نقاش است و بیانگر ادراک خیلی وسیع و در عین حال بسیار مهم از کاراکترهای هنری یک نقاش است. توشها را میتوان به توش صاف، تکهتکه، درهم، خفیف، پهن، سنگین، نرم، ضخیم و غیره دستهبندی کرد امپرسیونیسمها توش دیویزه (Touchr Divisde) (گذاشتن نقطههائی از رنگ خاص کنار هم) را در تابلوهای خود به کار بستهاند.
۲۸- ارزش و رنگ درجه (Valeur):
غالباً رنگ درجه (Valeur) را مترادف رنگ مایه میدانند و در نقاشی عبارت است از نمایش افزایش یا کاهش رنگآمیزیهائی از تاریکی، بدون نقص روشنی و بر اساس پرتوافکنیهائی که در موضوعات مختلف با عناصر گوناگون یک ترکیب نمودار میشود.
1-افزایش و کاهش عمق میدان به چه عواملی بستگی دارد؟
2- افزایش و کاهش عمق میدان به چه عواملی بستگی ندارد؟
الف) اندازه دیافراگم ب) فاصله اولین موضوعی که روی آن واضح کرده ایم
ج) فاصله کانونی لنز مورد استفاده د) سرعت شاتر
3- در شرایط یکسان، عمق میدان کدام عکس زیر بیشتر است؟
الف) عکسی که با دیافراگم8/2 گرفته شده است ب) عکسی که با دیافراگم16گرفته شده است
4- در شرایط یکسان، عمق میدان کدام عکس زیر بیشتر است؟
الف) عکسی که روی یک موضوع با فاصله 50 سانتی متر واضح سازی شده است
ب) عکسی که روی یک موضوع با فاصله 150 سانتی متر واضح سازی شده است
5- در شرایط یکسان، عمق میدان کدام عکس زیر بیشتر است؟
الف) عکسی که با لنز تله فتو گرفته شده است ب) عکسی که با لنز واید انگل گرفته شده است
-فاصله فوق کانونی چیست؟
6-همیشه بهترین نقطه برای واضح سازی .......................... موضوع است.
7- وقتی که دوربین ثابت است و سوژه متحرک، چه عواملی در کشیدگی یا انجماد تصویر دخالت دارند؟
8- وقتی که دوربین ثابت است و سوژه متحرک، در کدام حالت زیر به سرعت پایین تری برای ثبت حرکت نیاز داریم؟
الف) وقتی سوژه موازی دوربین حرکت کند. ب) وقتی سوژه مایل نسبت به دوربین حرکت کند.
ج) وقتی سوژه عمود بر دوربین حرکت کند.
9- وقتی که دوربین ثابت است و سوژه متحرک، در کدام حالت زیر به سرعت پایین تری برای ثبت حرکت نیاز داریم؟
الف) وقتی سوژه به دوربین نزدیک باشد. ب) وقتی سوژه از دوربین دور باشد.
10 - وقتی که دوربین ثابت است و سوژه متحرک، در کدام حالت زیر به سرعت پایین تری برای ثبت حرکت نیاز داریم؟
الف) وقتی با لنز واید انگل عکس بگیریم. ب) وقتی با لنز نرمال عکس بگیریم.
ج) وقتی با لنز تله فتو عکس بگیریم.
11- در عکاسی از ............... گاهی اوقات اندکی کشیدگی ، هیجان محیط را بهتر منتقل می کند.
12- روش پانینگ را توضیح دهید.
13- چرا اکثر دوربین ها و لنزهای دیجیتال به لرزه گیر مجهز شده اند.
14- در کدام نوع دوربین زیر لرزش دست بیشتر ثبت می شود؟
الف) دوربین های مکانیکی ب) دوربین های دیجیتال
15- عدسی ها معمولا به دو صورت ............. و ................ ساخته می شوند.
16- هر عدسی ساده .................. می تواند تصویری حقیقی ایجاد کند که این تصویر حقیقی اگر بر سطح فیلم خام عکاسی و یا حسگر نقش ببندد ، قابلیت ثبت شدن را دارد.
17- فاصله کانونی را تعریف کنید.
18- چه موقع تصویر یک جسم هم اندازه جسم و به شکل وارونه و با همان فاصله در طرف دیگر لنز تشکیل می شود؟
19- وقتی تصویر یک جسم هم اندازه جسم و به شکل وارونه و با همان فاصله در طرف دیگر لنز تشکیل می شود به تصویر به وجود آمده چه می گویند؟
20- عدسی مرکب چیست؟
21- چرا وقتی به سطح لنزها نگاه می کنیم سطح آنها را رنگی می بینیم؟
22- چرا باید از کثیف شدن و پاک کردن لنزها حتی الامکان خودداری کرد؟
23- روشنایی لنز چگونه محاسبه می شود؟
24- اگر قطر مفید یک لنز 25 میلی متر و فاصله کانونی آن 50 میلی متر باشد، روشنایی آن چقدر خواهد بود؟
25- اکثر لنزهای حرفه ای و گران قیمت با روشنایی ............ یا ................ ساخته می شوند.
26- روشنایی لنز بالا برای کدام دسته از عکاسان دارای اهمیت است؟
27- لنز های فیش آی جزء کدام دسته از لنزها هستند؟ فاصله کانونی و زاویه دید آنها چقدر است؟ این لنز ها را به چه نامی می شناسند؟
28- برای دوربین های 135 از فاصله کانونی ............... تا .................. واید محسوب می شود.
29- اکثر لنزهای نرمال دوربین های 135 با فاصله کانونی ................. میلی متر ساخته و عرضه می شوند.
30- چهار نمونه لنز تله فتو نام ببرید.
31- مشخص کنید هر یک از لنز های زیر برای دوربین 135چه نوع لنز ی هستند؟
الف) لنز 35 میلیمتری ب) لنز 50 میلیمتری
ج) لنز 150 میلیمتری د) لنز 200-70
32- کدام نوع لنزها دارای فاصله کانونی متغیر هستند؟
33- حسن و عیب لنز های زوم را بنویسید.
34- چرا روی لنزها دو عدد برای سرعت لنز نوشته می شود؟
35- لنز ماکرو چیست ؟ دو مورد از کاربردهای آن را بنویسید.
قواعد خوشنویسی با خودکار ، اتصالات خط نستعلیق تحریری به سه شکل اول، وسط و آخر کلمه تقسیم میشوند در این مطلب به شما یاد خواهیم داد که اتصالات حروف در جایگاه های مختلف کلمه چگونه خواهد بود
قواعد خوشنویسی با خودکار
در نوشتن کلمه خط زمینه در نظر گرفته شود
اندازه و شکل درست نوشته شود
اتصال صحیح بین حروف در کلمات رعایت شود
همیشه آخرین حرف اتصال هر کلمه موقعیت آن را نسبت به خط زمینه تعیین میکند
استفاده مناسب است کشیده ها زیبایی خط را بیشتر میکنند
قواعد نوشتن حروف در خط نستعلیق
هر حرفی متناسب با موقعیتی که در کلمه دارد میتواند در ابتدا، وسط و انتهای آن نوشته شود
بعضی از حروف مانند الف ، د ، ر ، و تنها به انتهای کلمات می چسبند
برخی از حروف دارای اشکال متفاوتی در نوشتن هستند که استفاده از آنها باعث زیباتر شدن خط می شود
ر تنها حرفی که موقعیت آن نسبت به خط زمینه به اتصال آن به حروف دیگر بستگی دارد
قواعد نوشتار تحریری
تا رسیدن به انتهای اتصال نوشت افزار را بر نداریم
الف و سرکش در مرحله دوم نوشته شود
نقطه در پایان هر کلمه یا اتصال گذاشته شود
کلمات به صورت جدا و بدون در هم رفتگی پشت سر هم نوشته شود
فاصله ها مناسب انتخاب شود
لوازم خوشنویسی در خط تحریری
کاغذ ساده ی خط دار (کاغذهای روغنی برای خوشنویسی مناسب نیستند)
درست گرفتن خودکار به صورتی که از بند سوم انگشت اشاره نگذرد.
الفبای فارسی دارای سی و دو حرف است که باحذف حروف تکراری ۱۸ باقی می ماند
این حروف را می توان به سه دسته خورد، کشیده و مدور تقسیم کرد.
حروف خورد: انتهایشان روی خط زمینه قرار می گیرد
حروف کشیده: روی خط زمینه کشیده می شود
حروف مدور: بخشی از آن روی خط زمینه و قسمتی به صورت نیم دایره زیر خط زمینه قرار می گیرد.
میم تنها حرفی که در هیچ گروهی قرار نمی گیرد
اصلیترین عامل بدخطی چست ؟
رعایت نکردن زمینه، یک شکل ننوشتن حروف و عدم توجه به اتصالات در نگارش کلمات است.
هر چه دقت در نحوه نوشتن کلمات بیشتر باشد و خط دلنشین تر خواهد بود.
دقت و تمرین صحیح کلید اصلی خوشنویسی است اگرچه نوع نوشتن سلیقه ای و شخصی است اما رعایت قواعد ساده نویسی تشخص خاصی به آن می دهد.
استفاده از به اندازه است در نوشتن از راست بودن آن اهمیت زیادی دارد در قسمت بالای کلمه به را در قسمت پایین کمی متمایل است کلاه الفبا دو منحنی معکوس نوشته میشود .
عکاسی برای افراد مختلف معانی متفاوت دارد؛ اما بعضی ایدهها هستند که انگیزهی قویتری برای عکاسی به شما میدهند تا بتوانید تصاویری ماندگار و شگفتانگیز خلق کنید.
حاصل عکاسی فقط «عکس» نیست. درواقع، عکسگرفتن نوعی بازی است که نتیجهاش شخصیت و طرزتفکر و موضوعات مهم ما را بهنمایش میگذارد. اگر بخواهیم حاصل عکاسیهایمان تصاویر خیرکنندهای باشد، باید ایدههای خوبی داشته باشیم که بتواند انگیزهی قدرتمندی در ما ایجاد کند و باعث رشد و بالندگی ما شود. هنری میلر نویسندهبودن را اینگونه توصیف میکند:
جذابیتهای زندگی را آنگونه توصیف کن که خود میبینی. مردم، اشیاء، داستانها، موسیقی و... بخشهایی از زیبایی دنیا هستند. فقط کافی است ثروتهای واقعی و ارواح زیبا و افراد دوستداشتنی را درک و خودت را فراموش کنی.
بهنظر میرسد همین توصیف برای عکاسی هم صحیح باشد. باید با دقت بیشتری به دنیای پیرامون خودمان نگاه کنیم و ایدههایی را بیابیم که خیالپردازی و انرژی را در ما تحریک کند.
گاهی گوشدادن به موسیقی یا تماشای آثار هنری یک هنرمند این انگیزه را ایجاد میکند که دوربین بهدست بگیریم و عکاسی کنیم. هرچند گاهی موضوعی که دربارهی آن خوانده یا شنیدهایم با موضوعی کاملا متفاوت خواهد بود که دربارهاش عکاسی میکنیم. مهم نیست انگیزه از کجا سرچشمه میگیرد؛ بلکه مهم این است که نتیجهاش لذتبردن از تلاش برای گرفتن عکسهای بهتر است.
پیتر مکویلیام دربارهی خلاقیت میگوید:
یکی از لذتهای بزرگ زندگی خلاقیت است. در خلاقیت اطلاعات وارد ذهن و درهم آمیخته میشوند و سپس، بهگونهای نوین ارائه میشوند.
در این مقاله، ایدههایی را معرفی میکنیم که آنتونی ایپس، عکاس آنها میگوید در سال گذشته، باعث تغییر زیادی در او شده است. عکسهایی که در اینجا میبینید، در نقاط مختلف دنیا گرفته و توصیفهای هریک از عکسها از زبان عکاس بیان شده است.
۱. تجربههای جدید زمان را کُند میکند
این ایدهی کلی دربارهی انسانها وجود دارد که افزایش سن باعث تندشدن گذر زمان برای انسان میشود و بهنظر میرسد صحیح باشد. وقتی کودکاید، بعدازظهر روز جمعه بسیار طولانی بهنظر میرسد؛ گویی بهاندازهی چندین روز. بااینحال در بزرگسالی، بعدازظهر جمعه بهسرعت سپری میشود.
ازلحاظ علمی دلیل این اتفاق آشنا بودن یا نبودن با محیط است. وقتی با محیط، آداب و رسوم و افراد پیرامونتان آشنا باشید، مغزتان به پردازش اطلاعات کمتری نیاز دارد و درنتیجه، بهنظر میرسد زمان سریعتر میگذرد. درمقابل، وقتی در محیط جدیدی قرار میگیریم، مغز ما اطلاعات بیشتری پردازش میکند و درنتیجه، زمان کُندتر میگذرد.
از دیدگاه من، فقط مکانهای کاملا جدید یا تجربههای کاملا متفاوت نیستند که این اثر را دارند. اتفاقات و تغییرات بسیاری وجود دارند که میتوانند زندگی روزمره شما را تغییر دهند و باعث شوند زمان برای شما کُندتر شود. برای نمونه، اینکه از مسیر متفاوتی به محل کارتان بروید یا از منطقهای از شهر بازدید کنید که تاکنون به آنجا نرفتهاید یا حتی صبح خیلی زود یا شب دیرهنگام از خانه بیرون بروید.
من زمان بسیار زیادی برای عکاسی از سپیدهدم گذاشتهام، نهفقط برای اینکه سپیدهدم بسیار زیبا است؛ بلکه به این دلیل که هنگام سپیدهدم، تقریبا هیچکس بیرون از خانه نیست. بیرون از خانه بودن هنگام سپیدهدم و بدون حضور دیگر افراد جامعه تجربهی بسیار شگفتانگیزی است؛ تجربهای بسیار متفاوت از طلوع زیبای خورشید و تولد روزی جدید. افزونبراین، شبهای بسیاری را بهخاطر دارم که نیمهشب از خانه بیرون رفتهام تا از ماه کامل عکاسی کنم. این تجربه تا ابد در ذهنم باقی خواهد ماند.
شما چه تجربههای جدیدی در هفتهی گذشته داشتهاید؟ مهم نیست چقدر در یک محیط بودهاید یا چقدر با آن آشنا هستید. حتی اگر مدت زیادی در یک محیط بودهاید، بازهم راههایی وجود دارد که تجربههای جدیدی برای خودتان رقم بزنید.
۲. اتفاقات غیرمنتظره برای زندگیتان ایجاد کنید؛ البته در سکوت
میدانیم چقدر مهم است که زندگی را طوری برنامهریزی نکنیم که فقط کار و روزمرگی در آن جای بگیرد و دیگر جایی برای خلاقیت باقی نماند. مدتی پیش عبارتی خواندم که از زاویهای نو به خلاقیت در زندگی نگاه میکرد. مفهوم عبارت این بود که کنارگذاشتن روزمرگی و بیبرنامگی در سکوت، میتواند به زندگی و کارتان خلاقیت ببخشد. عبارتی که خواندم نوشتهی اُرسالا فرانکلین بود:
سکوت تنها به این معنا نیست که صدایی نباشد؛ بلکه میتواند بهمعنای بیبرنامگی هم باشد. ازآنجاکه برنامهای وجود ندارد، تمام آنچه برنامهریزینشدنی است، امکان دارد بهوقوع بپیوندد. بااینحال، چطور ممکن است اتفاقات جدید رخ دهد؟ در دنیایی که همهچیز برنامهریزیشده و مشخص است، اولین قدم برای داشتن اتفاقات جدید این است که قدری راحتتر و بیبرنامهتر با زندگی روبهرو شوید.
معنی این کار این نیست که رویداد خارقالعادهای اتفاق خواهد افتاد؛ اما اگر این قدم را برندارید، میتوانید مطمئن باشید اتفاق جدیدی نخواهد افتاد؛ چون هیچکس وقت آن را ندارد که بتواند اتفاقات جدید را ببیند؛ حتی تفکرات جدید خودش را .
وقتی در پیِ یافتن ایدهای جدید برای عکاسی هستم، در اولین قدم کاری انجام نمیدهم و در سکوت منتظر میمانم. تمام دلمشغولیها و عجلهام در زندگی را کنار میگذارم و اجازه میدهم ذهنم آزادانه بهدنبال ایدههای جدید بگردد. معنی این سکوت آن نیست که کاری انجام ندهیم؛ بلکه به این معنا است که بخشی از کارهای روزمره را تعطیل کنیم؛ کارها و افکاری که ذهن ما را بسیار درگیر کرده است. در این حالت، ایدههای جدید مجال بُروز پیدا میکنند.
۳. کارها را بهتعویق نیندازید؛ چون ممکن است هرگز آن را انجام ندهید
سال گذشته، من و همسر و فرزندانم برای سفری طولانی لندن را ترک کردیم تا پروژههای عکاسی جدید را انجام دهیم. وقتی دربارهی این سفر با آشنایان صحبت میکردم، بسیاری از آنها میگفتند زمانی قصد انجام این کار را داشتهاند و تمام برنامهریزی آن را انجام دادهاند؛ اما درنهایت، نتوانستهاند به آن جامهی عمل بپوشانند. وقتی صحبتهای آنها را شنیدم، ناراحت شدم؛ چون من هم میدانم موانع موجود بر سر راه انجام کارهای دلخواهمان گاهی نفوذناپذیر بهنظر میرسد. علاوهبراین، بسیار ساده است که بگوییم بعدا انجامش میدهیم؛ شاید وقتی دوربین مجهزتر یا زمان یا دانش بیشتری داشته باشم.
بااینحال، میتوان از دید دیگری هم به ماجرا نگاه کرد. اگر زمان داشتن دوربین مجهزتر و زمان یا دانش بیشتر هیچوقت فرانرسد و شما به سنی برسید که دیگر نتوانید سفر کنید، آنوقت چه احساسی خواهید داشت؟ وقتی به گذشته بر میگردید، چه احساسی دربارهی موانع موجود بر سر راه خواهید داشت؟ آیا از این دید بازهم این موانع نفوذناپذیرند؟ اگر اینگونه بیندیشیم، تعداد موانع واقعا نفوذناپذیر را بسیاربسیار اندک خواهیم یافت. جرج برنارد شاو دراینباره میگوید:
مردم همیشه شرایط را مقصر وضعیتی میدانند که در آن هستند؛ اما من به این قضاوت اعتقاد ندارم. تمام مردمی که در دنیا زندگی میکنند، همواره در جستوجوی وضعیتی هستند که موردپسندشان باشد و اگر نتوانند چنین وضعیتی را پیدا کنند، آن را خواهند ساخت.
۴. جَک کَنفیلد: ترس روی دیگر همهی چیزهایی است که میخواهید داشته باشید
ترس بهطور نامحسوس در همهی ابعاد زندگی ما حضور دارد؛ حتی در فعالیتهای خلاقانهای مانند عکاسی. مثلا فرض کنید در خیابان مشغول قدمزدن هستید که غریبهای خوشچهره را میبینید. ابتدا تصمیم میگیرید از او عکس بگیرید. قدری به تصمیمتان فکر میکنید و در آخر، مانعی جلوِ شما را میگیرد. شاید بهجای اینکه تصمیمتان را عملی کنید، بدون عکسگرفتن و با خونسردی از کنار آن غریبه رد شوید و اگرهم در آخر به این نتیجه برسید که آن عکس را بگیرید، این ترس در شما وجود داد که شاید آنقدر به او نزدیک نباشید که بتوانید عکس باکیفیتی بگیرید و شاید خجالت بکشید آنقدر به او نزدیک شوید که بتوانید عکس باکیفیتی بگیرید.
ترس ممکن است به شیوههای مختلفی خلاقیت ما را محدود کند. ممکن است از تمام امکانات دوربینمان استفاده نکنیم؛ چون میترسیم نتوانیم بهدرستی از آن استفاده کنیم یا ممکن است جادهی زیبایی ببینیم که برای عکاسی بسیار مناسب است؛ اما چون نمیدانیم این جاده به کجا منتهی میشود، ترس بر ما غلبه میکند و بهسمت آن مسیر نمیرویم. ممکن است زمانی به این نتیجه برسیم که اگر در خیابانی روی زمین دراز بکشیم و عکس بگیریم، حاصل کار، عکس بسیار زیبایی خواهد شد؛ اما با وجود افراد زیادی حاضر در آنجا، میترسیم این کار را انجام دهیم؛ چون ممکن است از دید آنها دیوانه بهنظر بیاییم.
از دیدگاه من، مشکل اصلی در همهی این وضعیتها ترس است؛ ترس از ناشناختهها، ترس از اشتباهکردن، ترس از ایجاد وضعیت ناگوار یا ترس ازدستدادن چیزی. اگر بتوانیم این نکته را بپذیریم که ترس فقط حسی گذرا است که باید آن را تحمل کنید، وضعیت آسانتر میشود. شما به ترس اجازه میدهید از ذهن شما عبور کند تا بتوانید در ورای آن به زیباییهای دلخواهتان برسید.
این همان اتفاقی است که موقع خطرکردن برایمان میافتد. وقتی میخواهیم خطر کنیم، به این فکر میکنیم که چه چیزی را ازدست خواهیم داد؛ اما بهتر آن است به آنچه بیندیشیم که بهدست خواهیم آورد. برای من در عکاسی، آنچه بهدست میآورم، تصویری است که هیچ فرد دیگری ندارد.
۵. جادوی شگفتی
آنچه برای عکاسی به من انگیزه میدهد، نوعی شگفتی و حیرت است. اگر موقع عکاسی از سوژهام، هیچ هیبت یا حیرتی از آن احساس نکنم، میدانم حاصل کار تصویر خیرهکنندهای نخواهد شد. نیاز نیست این شگفتی یا حیرت بسیار بزرگ و ستودنی باشد؛ بلکه ممکن است ویژگی حیرتآوری باشد. برای مثال، هنگام مشاهدهی زنبوری که بادقت مشغول انجام کارهایش است، نکتهی حیرتانگیز این است که زنبور بهطور ذاتی میداند باید چه کارهایی انجام دهد. همچنین، تلألؤ نور خورشید در عصر هنگام و پس از روز بارانی که کوچهها را روشن میکند. مهم نیست از این اتفاقات حیرتانگیز چه حسی بهدست میآورید؛ چون انسانها ذاتا جذب پدیدههای مختلفی میشوند؛ اما قطعا اگر از دیدن چیزی شگفتزده شوید، مطمئنا تصویر بهتری خلق خواهید کرد.
ییتز دراینباره میگوید:
دنیا مملو از جادوهایی است که بیصبرانه منتظرند آنها را درک کنیم تا بیشتر خودشان را نشان دهند.
بادقت به اطراف خود نگاه کنید. قطعا پدیدههایی خواهید یافت که شگفتی و تحسین شما را برانگیزند.
۶. پیکاسو: الهامبخشی حقیقت دارد؛ اما اگر شما هم برایش تلاش کنید
این جمله بسیار دوستداشتنی است. از دیدگاه من، مهم نیست چقدر تکنیک عکاسی فراگرفتهاید یا دوربین باکیفیت و حرفهای دارید یا چقدر میتوانید از آن استفاده کنید؛ بلکه مهم این است اگر بخواهید پیشرفت کنید، باید در موقعیت عکاسی قرار بگیرید تا بیشتر ببینید. هیچوقت برای موقعیت عالی یا نور شگفتانگیز منتظر نمانید. در روزهایی عکسهای فوقالعادهای گرفتهام که اصلا انتظارش را نداشتم؛ روزهایی که با میل خودم برای عکاسی بیرون رفتهام.
۷. توماس جفرسون: اگر چیزی را میخواهید که تاکنون نداشتهاید، باید انتظار انجامدادن کارهایی را داشته باشید که تاکنون انجام ندادهاید
این عبارت بسیار تأملبرانگیز است؛ چون بسیاری از افرادی که میشناسم و البته خودم، در زندگی خود به رکود و عادات خودمان تمایل داریم. با گذر عمر و افزایش سن، از تجربههای جدید دوری میکنیم و دیگر بهدنبال آنچه نمیگردیم که در ما ایجاد هیجان و شگفتی میکند.
باوجوداین، اگر عاشق عکاسی باشیم، به این معنا است که از دیدن دنیای پیرامون خودمان هیجانزده میشویم. نورهای زیبا، مردم دوستداشتنی، رنگها، سایهها و حالتها در ما ایجاد هیجان میکند و سعی میکنیم این دنیای بینهایت را در عکسهای زیبا خلاصه کنیم.
افرادی هستیم که میخواهیم دنیا را ببینیم؛ اما نمیخواهیم فقط از آن عبور کنیم؛ بلکه میخواهیم آن را کشف کنیم. بههمیندلیل، سعی میکنم این عبارت را در ذهنم حفظ کنم تا همیشه برای انجام کارهایی تلاش کنم که توانش را ندارم. نتیجه این کار آن خواهد بود که رفتاری مانند عکاس خواهم داشت.