طرحها -نقاشي - صنايع دستي - صحافي و ...

آمار مطالب

کل مطالب : 455
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 81

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 146
بازدید ماه : 2344
بازدید سال : 14036
بازدید کلی : 199494

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ماندالا و آدرس mandala.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 146
بازدید ماه : 2344
بازدید کل : 199494
تعداد مطالب : 455
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس

 

دریافت کد آپلود سنتر

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398
نظرات

نتیجه تصویری برای طرحهاي گرافيكي

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای طرحهاي گرافيكي

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای طرحهاي گرافيكي

نتیجه تصویری برای طرحهاي گرافيكي

نتیجه تصویری برای طرحهاي گرافيكي

تصویر مرتبط

 

تعداد بازدید از این مطلب: 1650
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398
نظرات

سوزن دوزی بلوچی روی رومیزی وکوسن

سوزن دوزی یکی از صنایع دستی و هنرهای ایرانی است که با نخ وسوزن روی پارچه ودیگر بافت ها انجام میگیرد. این هنر در ایران بیشتر در استان سیستان و بلوچستان (بلوچ ها)و بعضی از مناطق دیگر ایران همچون اصفهان(ارامنه)، بختياري ها، شمال كشور(تركمن‌ها)، خراسان و يزد( زرتشتيان يزد) انجام مي‌شود. سوزن‌دوزي‌هاي اين مناطق از لحاظ طرح، رنگ و نوع دوخت با هم تفاوت‌هايي دارد. درایران مهد هنر سوزن دوزی سیستان وبلوچستان است که توسط زنان بلوچ انجام میگیرد . شهرستان ایرانشهر واقع در بلوچستان در سال ۱۳۹۷ به عنوان شهر ملی سوزن دوزی ثبت شد.[۱] سوزن دوزی بلوچی یا بلوچی دوزی انواع خاصی از سوزن دوزی است که توسط زنان بلوچ انجام می شود این طرح‌های سوزن‌دوزی‌ بیشتر از رویاهای زنان بلوچ الهام می‌گیرد تا از طبیعتی که در آن زندگی می‌کنند.[۲] بسیاری از طرح های زیبای سوزن دوزی بلوچستان از ایرندگان وقاسم اباد بمپور برروی لباس های فرح دیبا در دروه پهلوی دوم توسط زنان این منطقه انجام می شده است. ودرهمان زمان هنر سوزن دوزی بلوچی مهر اصالت ازسازمان یونسکو را دریافت کرد.از ویکی‌پدیا

شیوهٔ دوخت

در سوزن‌دوزی روی سطح پارچه‌های ساده طرح‌هایی را با نخهای رنگی ترسیم می‌کنند. این کار با کمک سوزن و قلاب انجام می‌شود و بخیه‌های ظریفی روی پارچه می‌دوزند.

در روش‌های اجرای سوزن‌دوزی تنوع زیادی وجود دارد. معمولاً برای سوزن‌دوزی از کارگاه گلدوزی (قابی به شکل مستطیل یا دایره برای صاف نگه داشتن پارچه) استفاده می‌شود. روی پارچه‌های کتان، زربافت، ابریشمی، پشمی و پنبه‌ای روش‌های مختلف سوزن‌دوزی اجرا می‌شود و در آن از نخ‌های ابریشمی، پشمی، الیاف مصنوعی، نخ گلابتون، نخ نقده، نخ ملیله و نخ سرمه استفاده می‌شود.

 
سوزندوزی پرکار بلوچی

تاریخچه

هشت هزار سال پیش مردمی که در غار کمربند در نزدیکی شهر بهشهر و در کنارهٔ جنوبیدریای خزر می‌زیستند به کشت غله و پرورش بز و گوسفند روزگار می‌گذراندند. آنان پشم گوسفندان را می‌چیدند و ظاهراً پارچه می‌بافتند و کار دوختن را نیز با سوزن‌های شاخک‌داری که به جا نهاده‌اند انجام می‌دادند.

در همان زمان در غرب فلات ایران در چتل هیوک واقع در ترکیهٔ امروزی فن بافندگی رواج پیدا کرد و در حفاری‌هایی که در آن منطقه انجام شد نحوهٔ تکامل آن کاملاً روشن شده‌است. در آن حفاری‌ها تکه‌هایی از چند دست‌بافت پیدا شد که به صورت سنگواره‌های زغال شده بر جای مانده بود و نمونه‌هایی از پارچه‌های مختلفی که به احتمال زیاد از کتان بافته شده بود اما بیشتر شبیه به پارچه‌های پشمی بود و نیز قطعات زری‌دوزی‌شده همانند قالب‌هایی که امروزه هم در این نواحی بافته شده‌است.

کمی بعد باز هم مدارکی دال بر فن بافندگی در ایران امروزی در تپه سیلک نزدیک کاشان به دست آمده‌است که مربوط به دو یا سه قرن پیش از آن است. غیر از این، مدارک بسیاری از جمله دوک‌های نخ‌ریسی یا لنگرهای ریسندگی بی‌شمار در حفاری‌های سراسر ایران به دست آمد که مؤید رواج بافندگی و سوزن‌دوزی در ایران در طول زمان‌های مختلف است.

سوزن‌دوزی‌های سنتی ایران یکی از روش‌های دیرینهٔ تزیین جامه و بسیاری از منسوجات است که به‌نوعی در زندگی بشر کاربرد داشته و دارد. دست‌دوخت‌ها به‌جز جنبهٔ تزیینی و شناسنامه‌ای که دربرگیرندهٔ اقلیم و جامعهٔ پدیدآورنده‌اش است در بعضی از اوقات به دلیل عقاید مذهبی روی البسه جلوه‌گری می‌کرد. پیش از اسلام به جز جنبهٔ تزیینی، جنبهٔ طلسم‌گونهٔ آن نیز مطرح بوده‌است.

پس از ظهور اسلام در ایران رودوزی‌های سنتی ایران به حیات تأثیرپذیر خود همچنان ادامه می‌دهند و اگرچه تحولی شگرف در نقش‌های ایرانی پدید می‌آید اما خصوصیات ایرانی خویش را از دست نمی‌دهند. اعتقادات مذهبی هنرمندان در بعضی نقاط و پرهیز از شبیه‌سازی و همانند پردازی سبک جدید از نقش‌مایه‌های باستانی را به ارمغان می‌آورد و این نگرش در مناطق مختلف به گونه‌ای کاملاً متفاوت از یکدیگر جلوه‌گری می‌کند. دوختن کلمات قرآنی به خط کوفی برای حفاظت از شر شیطان و حوادث بد، یکی از تأثیرات آشکار در این هنر دیرینه‌است.

ایلخانیان و تیموریان برخلاف دورهٔ قبل که همگی از شیوه‌های عمدهٔ ساسانی پیروی می‌کردند در صنعت نساجی دگرگونی کاملی پدیدآوردند و ابریشم‌دوزی، زری‌دوزی، پولک‌دوزی، ملیله‌دوزی، گلابتون‌دوزی و… بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت.[۵]

با ورود فرهنگ و هنر چینی به‌وسیلهٔ مغول، نقش‌هایی از گیاهان و گل‌های متأثر از هنر چینی در آثار این دوره تبلور می‌یابد. اگرچه از آن دوره اثری باقی نمانده‌است اما «فیلیس اگرمان» از روی مینیاتورهای آن دوره سوزن‌دوزی‌ها و گلدوزی‌های آن زمان به‌خوبی توصیف کرده‌است. در این زمان هنرمندان از طرح‌های محرابی، لچک ترنجی، هندسی برای تزیین پرده‌ها، لباس‌ها، چادرها و… استفاده می‌کردند.

در عصر صفویه همچون بسیاری از هنرها، انواع رودوزی‌ها نیز به اوج خود رسید و پیشرفت زیادی کرد تا حدی که باعث قطع نفوذ هنر چینیشد. از نقوش رایج این دوره می‌توان انواع بته‌جقه (قهر و آشتی، گل بادامی، مادر و بچه، بته ترمه، سه‌قلو، سه‌سر، درخت زندگی دوقلو،بته‌جقه شاخ گوزنی، انواع گل‌های اسلیمی و ختایی، شاه عباسی پیچکی، گل اناری، برگی و…) را نام برد.[۵]

در عصر شاه عباس از تمام هنرمندان از جمله هنرمندانی که به امر رودوزی‌های سنتی مشغولند برای راه‌اندازی هنرهای سنتی و قدیمی به اصفهان دعوت می‌شود و صاحبان این مشاغل دارای اعتبار و شهرت اجتماعی بودند و حتی در آن زمان محله‌ای به نام مطرکاران یعنیقلابدوزها معروف بوده‌است.

استفاده از سوزن‌دوزی در لباس‌های درباری ایران

فرح پهلوی، از علاقه‌مندان به هنر سوزن‌دوزی بود. به سفارش وی، برخی لباس‌های درباری در دهه ۵۰ خورشیدی در منطقه ایرندگان بلوچستان دوخته‌شده و آراسته به سوزن‌دوزی بودند.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398
نظرات

واژه‌ هنر

واژهٔ هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو کلمه سو به معنی نیک و نر یا نره به معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی حروف "سین"به"ها" تبدیل شده و واژه هونر ایجاد گشته است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنای انسان کامل و فرزانه است. بریتانیکا هنر را به عنوان« استفاده توانایی و تخیل در خلق آثار زیبا، محیطی و یا تجاربی که می توان با دیگران تقسیم شود» تعریف می کند.

در ادبیات ایران در دورهٔ اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد، و هنر به معنای کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست و... به کار رفت، که دارای بار معنایی عام بود: به دشمن نمایم هنر هرچه هست/ز مردی و پیروزی و زور دست چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل به سوی دیده شد .

هنر مجموعه‌ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند.

از مهم‌ترین رشته‌های هنری می‌توان به هنرهای تجسمی (نقاشی، طراحی، تندیس‌گری، عکاسی و چاپ)، هنرهای نمایشی (تئاتر و رقص)، موسیقی، ادبیات (شعر و داستان)، سینما و معماری اشاره کرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 106
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398
نظرات

سینما

سینما شاخه‌ای از هنر است که در آن یک داستان به وسیله دنباله‌ای از تصاویر متحرک (فیلم) نمایش داده می‌شود. یک اثر سینمایی که فیلم سینمایی نامیده می‌شود، از عناصر تصویر (به صورت مجموعه‌ای از فریم‌ها) و صدا (گفتگو، صدا و موسیقی) تشکیل شده‌است. یک فیلم بر اساس فیلمنامه یا سناریو و توسط مجموعه‌ای از بازیگرها، کارگردان، فیلم‌بردار و عوامل دیگر ساخته می‌شود. سینما جدیدترین شاخه هنر، معروف به هنر هفتم است که امروزه یکی از عمومی‌ترین و محبوب‌ترین تولیدات هنری را ارایه می‌کند.

تئاتر یا نمایش شاخه‌ای از هنرهای نمایشی است که به بازنمودن داستان‌ها در برابر مخاطبان یا تماشاگران می‌پردازد. به جز سبک معیار گفتار داستانی، تئاتر گونه‌های دیگری نیز دارد مانند اپرا، باله، کابوکی، تعزیه، خیمه شب بازی و پانتومیم.

مجسمه‌سازی، تندیسگری یا پیکرتراشی هنر همگذاری یا ریخت دادن به اشیا است و ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایه‌ای (مصالحی) انجام گیرد.

به فرآورده‌های این هنر تندیس، پیکره یا مجسمه گفته می‌شود. هر پیکر سه بعدی که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را می‌توان تندیس نامید.

عکاسی یعنی ثبت و ایجاد یک تصویر؛ که در دو مرحله انجام می‌شود: نخست، به دست‌آوردن تصویر به وسیلهٔ دوربین و ثبت آن روی نگاتیو (فیلم) یا گیرنده تصویر الکترونیکی، و دوم، ظاهر کردن تصویر مخفی حاصل از دوربین عکاسی و پایدارکردن آن.

خوشنویسی به معنی زیبانویسی یا نوشتن همراه با خلق زیبایی است. گاهی درک خوشنویسی به عنوان یک هنر مشکل است. به نظر می‌رسد برای درک و لذت بردن از تجربه بصری خوشنویسی باید بدانیم خوشنویس افزون بر نگارش یک متن، سعی داشته اثری هنری با ارزش‌های زیبایی شناختی خلق کند.

تصویرسازی

تصویرسازی یا تصویرگری به نوعی از طراحی گفته می‌شود که به بیان تصویری و ایجاد فرم بصری برای القای صریح و ساده شدۀ موضوعی خاص، مانند یک داستان، شعر یا مقاله‌ای در روزنامه و کتاب می‌پردازد.


نقاشی یا نگارگری فرآیندی است که طی آن رنگ بر روی یک سطح مانند کاغذ یا بوم ایجاد نقش می‌کند؛ همچنین به اثری که در این فرآیند خلق می‌شود نیز نقاشی می‌گویند و فردی که این فرآیند توسط او انجام می‌گیرد نقاش نام دارد، به‌خصوص زمانی که نقاشی حرفهٔ شخص باشد. 
 

صنعت و صنایع مستظرفه مقیاسی برای سنجیدن درجه ی تکامل معنوی و روحی یک ملت است. در این جهان میان هزاران محسوسات که ما در زیر نفوذ حواس پنجگانه ی خود از وجود و چگونگی آنها باخبر می شویم؛ بعضی چیزها هست که ما بی‌اختیار آنها را بیشتر دوست می داریم. روح ما و قلب ما مجذوب آنها می شود بدون آنکه از آنها یک فایده ی عملی و آنی برای ما حاصل گردد. مثلا وقتی که در جلوی یک پرده ی نقاشی که ثمره ی قوای دماغی و روحی یک صنعتکار را نشان می دهد می‌ایستیم ساعتها مشغول تماشای آن و غرق حیرت و تعجب می شویم.

که بجز موارد بالا همه آثار هنری را شامل می‌شود. هنر مقدس همواره دو غايت بنيادى داشته است. اول زيبايى صورت عبادات و دوم نگهبانى و حفاظت از آن. دومين مميزه هنر مقدس بدان حقيقت رجوع می کند كه اسلام صرف زيبايى را مطلوب تلقى نكرده، بلكه زيبايى را با كمال مورد تامل قرار می دهد. آنچه منشا نقوش پراكنده و مايه پراكندگى خاطر است در قلمرو هنر اسلامى نفى مىشود، از اينجا هرگونه آرايش زرين يا جامه‌هاى فاخر در عبادات طرد می گردند.

به تعبير بوركهارت آداب دينى هنر الهى است. از آنجا كه گونه‌اى جلوه‌گرى و سمبوليسم در سطحى از شكلها و حالتهاى آدمى براى جستجوى راهى به ماوراى همه مظاهر واعيان وجود است. در مسيحيت اين آداب نيايشى است -مانند عشاى ربانى و آداب خاص مسيحى- متضمن هنر مقدس يعنى معمارى و شمايل نگارى مسيحى كه ازبرجسته‌ترين مظاهر هنر مسيحى هستند. با توجه به معناى ذاتى عبادات اسلامى، و هنری كه به زيبا كردن آن متوجه است، در عالم اسلامى به گونه‌اى ديگر فيضان و انعكاس هنری آداب دينى را می بينيم، يعنى جدا از مفهوم شمايل نگارى در عبادات مسيحى كه درضمن نوعى هنر تلقى می شود.معمولاً از عبارت هنرهای صناعی برای بیان آن بخش از صنایع دستی که بیش از فن به هنر وابسته‌اند استفاده می‌شود.

هنرهای صناعی یا سنتی، هنرها و صنایع ظریفه‌ای هستند که در طول سده‌های متمادی با حفظ ریشه‌ها و سنت‌های خود رشد کرده مراحل شکل‌گیری خود را گذرانده یا می‌گذرانند.

هنرهای سنتی ایران را می‌توان به گروه‌های زیر تقسیم کرد: ۱. شعر و ادبیات ۲. موسیقی ۳. معماری و هنرهای وابسته ۴. نمایش‌های سنتی و آیینی ۵. صنایع مستظرفه

تقسیم‌بندی‌ هنر متنوع است ؛ یکی از آن‌ها در حالت کلی آثار هنری را به دو دستهٔ هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی تقسیم می‌کند:

هنرهای کاربردی: منظور از هنرهای مفید هنرهایی است که نخست کارکرد و سودمندی آن‌ها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده‌است. مانند: طراحی خودرو، معماری، طراحی صنعتی.

هنرهای زیبا: منظور از هنرهای زیبا هنرهایی است که تنها به دلیل زیبا بودنشان خلق شده‌اند. به عبارتی «نه به خاطر چیزی دیگر، بلکه به خاطر خودشان به وجود آمده‌اند». مانند: نقاشی، مجسمه‌سازی، موسیقی، رقص.

واژه هنر امروزه در زبان فارسی در معنایی متفاوت از گذشته به کار می‌رود و بیشتر منظور از آن اشاره به نتیجه خلق انسان‌ها در زمینه هنرهای زیبا است. معنای این واژه امروز معادلی برای واژه هنرهای زیبا در زبان انگلیسی است. به طور سنتی مجموعه هنرهای زیبا به ۷ دسته تقسیم می‌شوند:

1-موسیقی 2-هنرهای دستی : مجسمه سازی، شیشه گری، و ... 3-هنرهای ترسیمی: نقاشی، خطاطی، عکاسی و ... 4-ادبیات: شعر، داستان، نمایشنامه، فیلمنامه و نثر 5- معماری 6-رقص و حرکات نمایشی 7-هنرهای نمایشی: سینما، تئاتر و ...

وجوه مشترک آثار هنری عبارت‌اند از:

1-تخیل به عنوان مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری اثر هنری است .

2-همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه می‌گیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او

3-چندمعنایی بودن و منشور مانندی، وجه اشتراک سوم تمام آثار هنری است.

این جنبه از خصایص آثار هنری، در واقع از دو ویژگی قبلی که برشمردیم، نتیجه می‌شود. بدین معنی که هر پدیده‌ای که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه باشد، بی شک نمی‌تواند معنایی منجمد و تک بعدی داشته باشد. از این روست که هر کس در برابر آثار هنری می‌ایستد؛ دریافت و استنباط خاصی دارد. آثار هنری بسادگی میتوانند بیان کننده زیبایی حقیقی یا احساسات باشند. تغییری که هنر بر روح انسان می‌گذارد تغییری عمیق و ماندگار و طولانی‌تر است. در نتیجه هر گاه خواهان اثرگذاری ماندگار باشیم، می‌توانیم از هر یک از رشته‌های هنری به فراخور نیازمان بهره ببریم. همانطور که در روانشناسی این بحث به اثبات رسیده‌است، جهان از مجموعه‌ای از افراد تشکیل شده‌است، پس اگر بخواهیم در سریعترین حالت بر تعداد زیادی از افراد تاثیرگذاری داشته باشیم می‌توانیم از اسباب هنر استفاده کنیم، که هنر موسیقی و هنرهای نمایشی چون از طریق حس شنوایی و حس بینایی به سرعت درک می‌شوند، می‌توانند توام با یکدیگر به سرعت و در بعد جهانی تاثیری ژرف، عمیق، ماندگار و طولانی در جوامع به وجود می‌آورند.

تعداد بازدید از این مطلب: 109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398
نظرات

هنرهای سنتی

هنرهای سنتی، هنرها و صنایع ظریفه‌ای هستند که در طول سده‌های متمادی با حفظ ریشه‌ها و سنت‌های خود رشد کرده مراحل شکل‌گیری خود را گذرانده یا می‌گذرانند. یکی از ویژگی‌های هنرهای سنتی جنبه رمزی و تمثیلی این هنرهاست. یک اثر هنری سنتی زیباست و این زیبایی در هنر سنتی ذاتی است. کاربردی بودن آثار منقول و غیرمنقول و حتی آثاری که در گروه هنرهای جاری در زمان قرار دارند مانند موسیقی و نمایش‌های سنتی، یکی از ویژگی‌های اصلی هنرهای سنتی است که سابقه‌ای طولانی در فرهنگ ایرانی دارد.هنرهای سنتی بسیار متنوع و مطابق با نیازهای روحی و روانی اقوام مختلف سرزمین ما پدید آمده‌اند. از این رو همانند آیینه‌ای منعکس کننده فرهنگ سنتی جامعه ایرانی بوده‌اند.نقوش، رنگ‌ها، آرایه‌ها، نواها، ریتم‌ها و دیگر عناصر سنتی دست به دست هم داده تا امروز مجموعه هنرهای اصیل ایرانی را از سرپنجه‌های اساتید هنرهای سنتی طلب کنیم.

 

هنرهای سنتی، هنرها و صنایع ظریفه‌ای هستند که در طول سده‌های متمادی با حفظ ریشه‌ها و سنت‌های خود رشد کرده مراحل شکل‌گیری خود را گذرانده یا می‌گذرانند. یکی از ویژگی‌های هنرهای سنتی جنبه رمزی و تمثیلی این هنرهاست. یک اثر هنری سنتی زیباست و این زیبایی در هنر سنتی ذاتی است. کاربردی بودن آثار منقول و غیرمنقول و حتی آثاری که در گروه هنرهای جاری در زمان قرار دارند مانند موسیقی و نمایش‌های سنتی، یکی از ویژگی‌های اصلی هنرهای سنتی است که سابقه‌ای طولانی در فرهنگ ایرانی دارد.هنرهای سنتی بسیار متنوع و مطابق با نیازهای روحی و روانی اقوام مختلف سرزمین ما پدید آمده‌اند. از این رو همانند آیینه‌ای منعکس کننده فرهنگ سنتی جامعه ایرانی بوده‌اند.نقوش، رنگ‌ها، آرایه‌ها، نواها، ریتم‌ها و دیگر عناصر سنتی دست به دست هم داده تا امروز مجموعه هنرهای اصیل ایرانی را از سرپنجه‌های اساتید هنرهای سنتی طلب کنیم.

 

هنرهای نمایشی (Performing Arts) شکلی از هنر است که برخلاف هنرهای پلاستیکی، هنرمند در آن با استفاده از بدن و فیزیکِ خود در وهلهٔ نخست و سپس بهره‌گیری از امکانات دیگر به خلق هنر خود می‌پردازد. اصطلاح «هنرهای نمایشی» برای اولین بار در سال ۱۷۱۱ در زبان انگلیسی برای مجموعه‌ای از هنرهای دیداری متکی به بازیگر مورد استفاده قرار گرفت.

 

هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته می‌شود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار می‌دهند. هنرهایی چون نقاشی، خوشنویسی، مجسمه‌سازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آن‌ها از این دسته‌اند.

هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و کلامی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیم‌بندی چندان محکم نیست.

در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی به‌شخصی اطلاق می‌گردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت می‌کند.

 

هنرهای تزئینی عبارتی جاافتاده برای شماری از هنرها و صنعت‌ها برای ساخت آثار زینتی یا کاربردی است که دامنهٔ وسیعی از مواد از جمله سرامیک، چوب، شیشه، فلز، منسوجات و غیره را شامل می‌شوند. این حوزه سرامیک‌ها (سفالینه‌ها، ظروف چینی، و غیره)، شیشه‌آلات، مبلمان، اثاث خانه، و طراحی داخلی (اما معمولاً نه معماری) را شامل می‌شود.

هنرهای تزئینی معمولاً در مقابل هنرهای زیبا، شامل نقاشی، عکاسی، و مجسمه‌های بزرگ که هیچ کاربردی به جز نگاه شدن ندارند، قرار داده می‌شود. برخی میان هنرهای تزئینی و هنرهای زیبا بر پایهٔ کاربرد، هدف تعیین‌شده، اهمیت، جایگاه منحصربه‌فرد اثر، یا تک‌هنرمندی بودنشان تمایز قائل می‌شوند. آثار هنرهای تزئینی، یا اثاث خانه، می‌توانند ثابت باشند (برای نمونه، کاغذدیواری)، یا متحرک باشند (مانند، آباژور). هنر کاربردی، هنر تزئینی را شامل می‌شود اما بعلاوه، طراحی گرافیک و دیگر رده‌ها همچون طراحی صنعتی (که ممکن است با هنرهای تزئینی تلاقی پیدا کند) را هم در بر می‌گیرد. به طور کلی عبارت هنرهای تزئینی چندان برای آثار معاصر که «طراحی» خوانده می‌شوند، به کار نمی‌رود. در تاریخ هنر، عبارت هنرهای فرعی اغلب برای هنرهای تزئینی استفاده می‌شده است.

 

هنر کاربردی (به انگلیسی: Applied art)، کاربرد طراحی و زیبایی‌شناسی با هدف کارایی و استفادهٔ روزمره است. در حالی‌که هنرهای زیبا برای تحریک فکری نظاره‌گر یا حساسیت‌های دانشگاهی ایفای نقش می‌کنند، هنرهای کاربردی، طراحی و آرمان‌های خلاق را با مقصود کاربردپذیری به هم می‌آمیزند؛ همچون فنجان، مجله یا نیمکت تزئینی پارک. بخش قابل توجهی از حوزهٔ هنرهای کابردی و هنرهای تزئینی روی هم می‌افتند؛ و تا حدودی این دو عبارات جایگزین هستند.

حوزه‌های طراحی صنعتی، طراحی گرافیک، طراحی مد، طراحی داخلی، هنر تزئینی و هنر عملکردی به عنوان هنرهای کاربردی به شمار می‌آیند. در زمینهٔ هنر خلاق و/یا انتزاعی، حوزه‌های معماری و عکاسی، به عنوان هنرهای کاربردی در نظر گرفته می‌شوند.

در واقع منظور از هنرهای کاربردی، هنرهایی است که نخست کارکرد و سودمندی آن‌ها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده است.

 

هنر مفهومی (به انگلیسی: Conceptual art) گونه‌ای از هنرهای تجسمی است که در آن مفهوم یا ایدهٔ موجود در اثر، بر زیبایی‌شناسی معمول و مواد به‌کار رفته برای خلق آن اولویت دارد.در هنر مفهومی ایده ی با مفهوم مهم ترین جنبه ی کار است.

 

موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت. ارائهٔ تعریف آکادمیک موسیقی موضوعی است که برای قرن‌ها مورد بحث و کشمکش صاحب نظران بوده‌است. همچنان هیچ تعریفی از موسیقی وجود ندارد که مورد قبول همهٔ اهل این هنر باشد. طبق یکی از پذیرفته‌شده‌ترین این تعاریف، موسیقی به اصواتی گفته می‌شود که آگاهانه تولید شوند.

 

معماری هنر و فن طراحی و ساختن بناها برای پاسخ هم‌آهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه‌ است. از آنجا که همه‌ی هنرها در قالب یک فضای معماری نمود می‌یابند، برخی معماری را مادر هنرهای زیبا به شمار می‌آورند.

 

معماری هنر و فن طراحی و ساختن بناها برای پاسخ هم‌آهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه‌ است. از آنجا که همه‌ی هنرها در قالب یک فضای معماری نمود می‌یابند، برخی معماری را مادر هنرهای زیبا به شمار می‌آورند.

تعداد بازدید از این مطلب: 134
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398
نظرات

هنر

ابزار

ابزار مورد استفاده نقاش شامل انواع مختلفی است .

از جمله :

·         قلم موی نقاشی

·         کاردک

·         پالت :از جنس چوب یا پلاستیک که در هنگام نقاشی رنگ را روی آن قرار داده و استفاده می کنند

·         اسفنج

·         گیره

·         سه پایه

·         قوطی اسپری رنگ

·         اسپری رنگی دارای هوای فشرده

قلم مو

قلمو نرم - جنس : سمور - خز - گربه

قلم موی زبر : جنس - خوک - گاو - اسب

http://hatamiali.blogfa.com

ترکیب رنگها

رنگ هاي اصلي:

 آبي- قرمز- زرد

رنگ هاي  روشن :

رنگ اصلي + سفيد

رنگ هاي تيره :

رنگ اصلي+ سياه

تركيب رنگها 

قرمز + زرد = نارنجي

آبي + قرمز = بنفش

آبي+ زرد = سبز 

سبز + مشكي  =  سبز لجني

آبي  + سفيد    =  آبي آسماني

قرمز + مشكي  =  زرشكي

( قرمز+ صورتي سير= زرشكي )

زرد(كم) + آبي +سفيد = فيروزه اي

نارنجي +قهوه اي = حنائي

سبز + آبي   = فيروزه اي پر رنگ

آبي + كمي مشكي  = سورمه اي

سفيد + سياه = خاكستري

قرمز + سفيد = صورتي

مشكي + قرمز +زرذ = قهوه اي روشن

 صورتي + زرد = كرم

سياه + زرد = قهوه‌اي مايل به سبز

قهوهاي + قرمز = گلبه اي

نارنجي + زرد = خردلي

سياه+ نارنجي = قهوه اي

سفيد+ آبي تيره= آبي روشن

قرمز+ بنفش= بنفش مايل به صورتي

زرد+ سفيد= ليمويي 

رنگ هاي گرم

قرمز  - زرد  -  نارنجي

رنگ هاي سرد

آبي  -  سبز  -  بنفش

 

تركيب قرمز با رنگ هاي ديگر

قرمز كم + آبي  = نيلي

قرمز زياد + آبي = سرخابي

قرمز + سفيد = صورتي

قرمز + سياه = جگري

قرمز زياد + زرد + آبي = خرمايي

قرمز كم + زرد + آبي = قهوه اي

 

تركيب آبي با رنگ هاي ديگر

آبي + زرد = سبز

آبي + قرمز =بنفش

آبي+ سياه =سرمه اي

آبي + سفيد آسماني

آبي + سياه +سفيد =طوسي

 

 

تركيب زرد با رنگ هاي ديگر

زرد+قرمز= نارنجي

زرد+آبي=سبز

زرد+ سفيد = نخودي

زردكم + آبي + سفيد = فيروزه اي

زرد +  آبي كم + سفيد = ليمويي

زرد زياد  + + آبي + سفيد كم = مغز پسته اي

 

تركيب هاي رنگ

صورتي + زرد = كرمي

آسماني + سياه + طوسي

قهوه اي + زرد + سفيد = اكر

زرد + سفيد + قهوه اي + اكر = طلايي

آبي + زرد + سفيد = ارغواني

سبز + قرمز = بلوطي ( شكلاتي )

زرد + سياه كم + سفيد = سير

سياه كم + زرد + آبي = يشمي

زرد + آبي كم + قرمز كم = رنگ گونه

سياه + سفيد = انواع خاكستري

زرد + سفيد + آبي = ارغواني

آبي + زرد + سفيد = سبز روشن

آبي + زرد = سبز روشن خنثي

سفید + قرمز + زرد + قهوه ای = رنگ معمولی صورت

http://hatamiali.blogfa.com

رنگ‏های اصلی
قرمز، زرد و آبی رنگهای اصلی هستند چون دانه‌های رنگی آنها از ترکیب هیچ رنگ دیگربه وجود نیامده و از مخلوط این سه رنگ، رنگ خاکستری بد ست می آید.

 

 

 

مخلوط دو رنگ اصلی مثل قرمز و زرد، رنگ نارنجی است که به آن رنگ فرعی می گویند.

 

سبز، نارنجی و بنفش رنگ هایی هستند که از مخلوط رنگهای اصلی تشکیل شده اند.
سبزوبنفش از مخلوط کدام رنگ های به وجود آمده اند؟وجزء کدام دسته رنگ ها می باشند؟ 

  

 


رنگ سبز از مخلوط کردن دو رنگ آبی وسبز بدست می آید و رنگ بنفش از مخلوط کردن دو رنگ قرمز وآبی بوجود می آید وبه این دو رنگ رنگ فرعی می گویند.

 

رنگ‏های سرد و گرم
بعضی از رنگ ها گرم هستند. یعنی زمانی که شما آن رنگ ها را می بینید گرمی را احساس می کنید. مثل رنگ آتش که ما آن را اگر قرمز یا زرد یا نارنجی کنیم گرمای آتش را حس می کنیم. ولی اگر آن را آبی کنیم، آتش ما به نظر گرمائی ندارد وسرد به نظر می رسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بعضی رنگ ها سرد هستند برای مثال ما برای رنگ کردن آب یا آسمان از رنگ آبی استفاده می کنیم .

 

 

 

http://www.shiachildren.com

 رنگ

رَنگ بازتابی از نور است که به شکل‌های متفاوتی در می‌آید و این بازتاب مجموعهٔ وسیعی را شامل می‌شود. اگر یک ناحیه باریک از طول موج‌های نور مرئی توسط ماده جذب شود رنگ بوجود می‌آید.

 

رنگ به هر مایع، شبهه مایع یا هر ترکیب صمغ مانندی که موقع اعمال شدن، لایه نازکی را جهت پوشاندن جسمی جامد ایجاد کند، گویند.

https://fa.wikipedia.org

    

   طراحی فرش

طراحی فرش حرفه‌ای است که در آن طراح فرش نقشه بافت را با توجه به نقشی که قرار است بر روی فرش تولید شده باشد می‌سازد. این طرح می‌تواند بر روی کاغذ یا ابزار دیگر باشد.

 

                

                 

https://fa.wikipedia.org

 طرح

طرح(plan):یک طرح به طور نوعی، هر روش مورد استفاده برای رسیدن به یک هدف خاص می باشد. طرح کلی تر از برنامه می‌باشد و برنامه‌ها زیر مجموعه طرح می باشند. برنامه‌ها تفصیلی تر و جزئی تر از طرح هستند و تشکیل طرح را می دهند.

 

سایه روشن معمولا به تغییر درجهٔ سایه‌ها از روشن به تیره در آثار هنری گفته می‌شود و مهارت هنرمند در استفاده از روش باعث نمایش صحیح حجم و حالت مدل می‌شود.سایه روشن به منظور به تصویرکشیدن شکل و فرم در رابطه با منبع نور در آثار هنری تمدن‌های گوناگونی به کار رفته‌است. اگرچه این روش در تمدن‌های اولیه مثل مصر باستان ناشناخته است اما این روش از هنر غرب به ویژه ایتالیا در سدهٔ شانزدهم میلادی سر بر آورده‌است. عوامل بسیار زیادی مانند نسبت بین خود اجزا (نور و سایه)، ارتباط با رنگ‌ها، روش توزیع عناصر نور و سایه که ترکیب‌بندی و کیفیت گویای نقاشی را مشخص می‌کند و همچنین دیدگاه‌های اجتماعی و فلسفی بر سایه روشن‌های کاربردی تاثیر می‌گذارد. ما می‌توانیم شاهد انواع سایه روشن‌ها در آثار هنرمندان برجسته و مشهور باشیم. نور فروزان و تاریکی عمیق در حکاکی‌های رامبرانت عناصر را به تصویر می‌کشد. در سایه روشن‌های جوتو دی بوندونه و میکل آنژ نور بر تیرگی غلبه دارد. طرح هاله‌ای از تیرگی‌ها در اطراف مدل در آثار لئوناردو داوینچی و سایه روشنی را که نسبت تیرگی و روشنایی به میزان جذب نور توسط رنگ‌ها بستگی دارد در آثار تیسین و جرجونه مشاهده می‌شود. سایه روشن براق، کنتراس بین بخش‌های روشن و فضاهای تیره و سایه‌خورده شدید را می‌توان در آثار غیر متداول و شدید کاراواجو مشاهده کرد.

بازی نور و سایه شامل هر گونه سوژه‌ای است که می‌تواند به تصویر کشیده‌شود که این نه تنها در نمایش صحنه‌های واقعی و طبیعی کاربرد دارد بلکه برای نمایش انتقال احساسات، حالات، رویاها، آرزوها و تجارب امروزه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند.

   

https://fa.wikipedia.org

 

 طراحی

طراحی به دانش ایجاد یک طرح یا نمایه از هر تصویر ذهنی یا واقعی گفته می‌شود.

در هنرهای تجسمی، طراحی یا به‌صورت یک اثر مستقل و یا به‌عنوان پیش طرحی برای اثر اصلی انجام می‌شود که در این صورت طرح مقدماتی نیز خوانده می‌شود. طراحی به دو حوزهٔ کلی تقسیم می‌شود. یکی حوزهٔ drawing (رسم) است که شامل برداشت‌های شخصی یا تجربه‌های آزاد طراح از موضوعات گوناگون با بیان مستقل و به روش‌های متنوع می‌باشد و دیگری حوزهٔ design (طراحی) است که شامل مراحل ترکیب عناصر بصری و فضا بر پایهٔ اصول طرح است و جنبهٔ کاربردی دارد، مانند رشته‌های طراحی صنعتی، طراحی معماری و طراحی لباس.

نقشی که فقط با خط رسم شود و سایه‌روشن یا لکه‌های رنگی نداشته باشد طرح خطی نامیده می‌شود. مهم‌ترین موضوع در طرح‌های خطی، خطوط پیرامونی اشیاء است.

طراحی فنی و مهندسی با خط‌کش، پرگار، گونیا و ابزارهایی مانند آنها انجام می‌شود.

https://fa.wikipedia.org

 

 تصاویر

نقاشی

تصویرسازی

خوشنویسی

عکاسی

تندیس‌گری (مجسمه‌سازی)

تئاتر (نمایش)

معماری

موسیقی

هنرهای مفهومی

 
هنرهای سنتی، هنرها و صنایع ظریفه‌ای هستند که در طول سده‌های متمادی با حفظ ریشه‌ها و سنت‌های خود رشد کرده مراحل شکل‌گیری خود را گذرانده یا می‌گذرانند. یکی از ویژگی‌های هنرهای سنتی جنبه رمزی و تمثیلی این هنرهاست. یک اثر هنری سنتی زیباست و این زیبایی در هنر سنتی ذاتی است. کاربردی بودن آثار منقول و غیرمنقول و حتی آثاری که در گروه هنرهای جاری در زمان قرار دارند مانند موسیقی و نمایش‌های سنتی، یکی از ویژگی‌های اصلی هنرهای سنتی است که سابقه‌ای طولانی در فرهنگ ایرانی دارد.هنرهای سنتی بسیار متنوع و مطابق با نیازهای روحی و روانی اقوام مختلف سرزمین ما پدید آمده‌اند. از این رو همانند آیینه‌ای منعکس کننده فرهنگ سنتی جامعه ایرانی بوده‌اند.نقوش، رنگ‌ها، آرایه‌ها، نواها، ریتم‌ها و دیگر عناصر سنتی دست به دست هم داده تا امروز مجموعه هنرهای اصیل ایرانی را از سرپنجه‌های اساتید هنرهای سنتی طلب کنیم.
 

بزار مورد استفاده نقاش شامل انواع مختلفی است . از جمله :

·         قلم موی نقاشی

·         کاردک

·         پالت :از جنس چوب یا پلاستیک که در هنگام نقاشی رنگ را روی آن قرار داده و استفاده می کنند

·         اسفنج

·         گیره

·         سه پایه

·         قوطی اسپری رنگ

·         اسپری رنگی دارای هوای فشرده

قلم مو

قلمو نرم - جنس : سمور - خز - گربه

قلم موی زبر : جنس - خوک - گاو - اسب

http://hatamiali.blogfa.com

ترکیب رنگها

رنگ هاي اصلي:

 آبي- قرمز- زرد

رنگ هاي  روشن :

رنگ اصلي + سفيد

رنگ هاي تيره :

رنگ اصلي+ سياه

تركيب رنگها 

قرمز + زرد = نارنجي

آبي + قرمز = بنفش

آبي+ زرد = سبز 

سبز + مشكي  =  سبز لجني

آبي  + سفيد    =  آبي آسماني

قرمز + مشكي  =  زرشكي

( قرمز+ صورتي سير= زرشكي )

زرد(كم) + آبي +سفيد = فيروزه اي

نارنجي +قهوه اي = حنائي

سبز + آبي   = فيروزه اي پر رنگ

آبي + كمي مشكي  = سورمه اي

سفيد + سياه = خاكستري

قرمز + سفيد = صورتي

مشكي + قرمز +زرذ = قهوه اي روشن

 صورتي + زرد = كرم

سياه + زرد = قهوه‌اي مايل به سبز

قهوهاي + قرمز = گلبه اي

نارنجي + زرد = خردلي

سياه+ نارنجي = قهوه اي

سفيد+ آبي تيره= آبي روشن

قرمز+ بنفش= بنفش مايل به صورتي

زرد+ سفيد= ليمويي 

رنگ هاي گرم

قرمز  - زرد  -  نارنجي

رنگ هاي سرد

آبي  -  سبز  -  بنفش

 

تركيب قرمز با رنگ هاي ديگر

قرمز كم + آبي  = نيلي

قرمز زياد + آبي = سرخابي

قرمز + سفيد = صورتي

قرمز + سياه = جگري

قرمز زياد + زرد + آبي = خرمايي

قرمز كم + زرد + آبي = قهوه اي

 

تركيب آبي با رنگ هاي ديگر

آبي + زرد = سبز

آبي + قرمز =بنفش

آبي+ سياه =سرمه اي

آبي + سفيد آسماني

آبي + سياه +سفيد =طوسي

 

 

تركيب زرد با رنگ هاي ديگر

زرد+قرمز= نارنجي

زرد+آبي=سبز

زرد+ سفيد = نخودي

زردكم + آبي + سفيد = فيروزه اي

زرد +  آبي كم + سفيد = ليمويي

زرد زياد  + + آبي + سفيد كم = مغز پسته اي

 

تركيب هاي رنگ

صورتي + زرد = كرمي

آسماني + سياه + طوسي

قهوه اي + زرد + سفيد = اكر

زرد + سفيد + قهوه اي + اكر = طلايي

آبي + زرد + سفيد = ارغواني

سبز + قرمز = بلوطي ( شكلاتي )

زرد + سياه كم + سفيد = سير

سياه كم + زرد + آبي = يشمي

زرد + آبي كم + قرمز كم = رنگ گونه

سياه + سفيد = انواع خاكستري

زرد + سفيد + آبي = ارغواني

آبي + زرد + سفيد = سبز روشن

آبي + زرد = سبز روشن خنثي

سفید + قرمز + زرد + قهوه ای = رنگ معمولی صورت

http://hatamiali.blogfa.com

 
رنگ‏های اصلی
قرمز، زرد و آبی رنگهای اصلی هستند چون دانه‌های رنگی آنها از ترکیب هیچ رنگ دیگربه وجود نیامده و از مخلوط این سه رنگ، رنگ خاکستری بد ست می آید.

 

 مخلوط دو رنگ اصلی مثل قرمز و زرد، رنگ نارنجی است که به آن رنگ فرعی می گویند.

 

سبز، نارنجی و بنفش رنگ هایی هستند که از مخلوط رنگهای اصلی تشکیل شده اند.
سبزوبنفش از مخلوط کدام رنگ های به وجود آمده اند؟وجزء کدام دسته رنگ ها می باشند؟ 

  

 


رنگ سبز از مخلوط کردن دو رنگ آبی وسبز بدست می آید و رنگ بنفش از مخلوط کردن دو رنگ قرمز وآبی بوجود می آید وبه این دو رنگ رنگ فرعی می گویند.

 

رنگ‏های سرد و گرم
بعضی از رنگ ها گرم هستند. یعنی زمانی که شما آن رنگ ها را می بینید گرمی را احساس می کنید. مثل رنگ آتش که ما آن را اگر قرمز یا زرد یا نارنجی کنیم گرمای آتش را حس می کنیم. ولی اگر آن را آبی کنیم، آتش ما به نظر گرمائی ندارد وسرد به نظر می رسد.

 

بعضی رنگ ها سرد هستند برای مثال ما برای رنگ کردن آب یا آسمان از رنگ آبی استفاده می کنیم .

 

 

 

http://www.shiachildren.com

رنگ

رَنگ بازتابی از نور است که به شکل‌های متفاوتی در می‌آید و این بازتاب مجموعهٔ وسیعی را شامل می‌شود. اگر یک ناحیه باریک از طول موج‌های نور مرئی توسط ماده جذب شود رنگ بوجود می‌آید.

 

رنگ به هر مایع، شبهه مایع یا هر ترکیب صمغ مانندی که موقع اعمال شدن، لایه نازکی را جهت پوشاندن جسمی جامد ایجاد کند، گویند.

https://fa.wikipedia.org

    

طراحی فرش

طراحی فرش حرفه‌ای است که در آن طراح فرش نقشه بافت را با توجه به نقشی که قرار است بر روی فرش تولید شده باشد می‌سازد. این طرح می‌تواند بر روی کاغذ یا ابزار دیگر باشد.

 

                

                 

https://fa.wikipedia.org

طرح

طرح(plan):یک طرح به طور نوعی، هر روش مورد استفاده برای رسیدن به یک هدف خاص می باشد. طرح کلی تر از برنامه می‌باشد و برنامه‌ها زیر مجموعه طرح می باشند. برنامه‌ها تفصیلی تر و جزئی تر از طرح هستند و تشکیل طرح را می دهند.

طراحی نور و سایه

سایه روشن معمولا به تغییر درجهٔ سایه‌ها از روشن به تیره در آثار هنری گفته می‌شود و مهارت هنرمند در استفاده از روش باعث نمایش صحیح حجم و حالت مدل می‌شود.سایه روشن به منظور به تصویرکشیدن شکل و فرم در رابطه با منبع نور در آثار هنری تمدن‌های گوناگونی به کار رفته‌است. اگرچه این روش در تمدن‌های اولیه مثل مصر باستان ناشناخته است اما این روش از هنر غرب به ویژه ایتالیا در سدهٔ شانزدهم میلادی سر بر آورده‌است. عوامل بسیار زیادی مانند نسبت بین خود اجزا (نور و سایه)، ارتباط با رنگ‌ها، روش توزیع عناصر نور و سایه که ترکیب‌بندی و کیفیت گویای نقاشی را مشخص می‌کند و همچنین دیدگاه‌های اجتماعی و فلسفی بر سایه روشن‌های کاربردی تاثیر می‌گذارد. ما می‌توانیم شاهد انواع سایه روشن‌ها در آثار هنرمندان برجسته و مشهور باشیم. نور فروزان و تاریکی عمیق در حکاکی‌های رامبرانت عناصر را به تصویر می‌کشد. در سایه روشن‌های جوتو دی بوندونه و میکل آنژ نور بر تیرگی غلبه دارد. طرح هاله‌ای از تیرگی‌ها در اطراف مدل در آثار لئوناردو داوینچی و سایه روشنی را که نسبت تیرگی و روشنایی به میزان جذب نور توسط رنگ‌ها بستگی دارد در آثار تیسین و جرجونه مشاهده می‌شود. سایه روشن براق، کنتراس بین بخش‌های روشن و فضاهای تیره و سایه‌خورده شدید را می‌توان در آثار غیر متداول و شدید کاراواجو مشاهده کرد.

بازی نور و سایه شامل هر گونه سوژه‌ای است که می‌تواند به تصویر کشیده‌شود که این نه تنها در نمایش صحنه‌های واقعی و طبیعی کاربرد دارد بلکه برای نمایش انتقال احساسات، حالات، رویاها، آرزوها و تجارب امروزه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند.

   

https://fa.wikipedia.org

طراحی

طراحی به دانش ایجاد یک طرح یا نمایه از هر تصویر ذهنی یا واقعی گفته می‌شود.

در هنرهای تجسمی، طراحی یا به‌صورت یک اثر مستقل و یا به‌عنوان پیش طرحی برای اثر اصلی انجام می‌شود که در این صورت طرح مقدماتی نیز خوانده می‌شود. طراحی به دو حوزهٔ کلی تقسیم می‌شود. یکی حوزهٔ drawing (رسم) است که شامل برداشت‌های شخصی یا تجربه‌های آزاد طراح از موضوعات گوناگون با بیان مستقل و به روش‌های متنوع می‌باشد و دیگری حوزهٔ design (طراحی) است که شامل مراحل ترکیب عناصر بصری و فضا بر پایهٔ اصول طرح است و جنبهٔ کاربردی دارد، مانند رشته‌های طراحی صنعتی، طراحی معماری و طراحی لباس.

نقشی که فقط با خط رسم شود و سایه‌روشن یا لکه‌های رنگی نداشته باشد طرح خطی نامیده می‌شود. مهم‌ترین موضوع در طرح‌های خطی، خطوط پیرامونی اشیاء است.

طراحی فنی و مهندسی با خط‌کش، پرگار، گونیا و ابزارهایی مانند آنها انجام می‌شود.

https://fa.wikipedia.org

 

 

نقاشی

تصویرسازی

خوشنویسی

عکاسی

تندیس‌گری (مجسمه‌سازی)

تئاتر (نمایش)

معماری

موسیقی

هنرهای مفهومی

 
تعداد بازدید از این مطلب: 140
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

عکاسی چیست؟

عکاسی چیست ؟ : در اصطلاح عامه، شغل عکاس را عکاسي گویند.
ازنظر لغوی عکاسی مترادف با روش عکس‌برداری است.
این لغت ترجمه ای است برای واژه فتوگرافی ( photography ) که از ترکیب دو کلمه فتو و گرافی تشکیل شده است.
فتو همان نور است و ثبت و نگارش را گرافی گویند.
به تعبیری فتوگرافی یا عکاسي، ثبت نور و ایجاد تصویر می باشد.

 

دوربین عکاسی :
برای ثبت نور لاجرم نیازمند به استفاده از وسیله ای است که آن را دوربین عکاسی نامند.
نورهای بازتابیده شده از سطح اشیا بر روی نگاتیو یا گیرنده تصویر تأثیر گذاشته و سطح حساس به نور واکنش نشان داده و تصویر ثبت می شود.

عکاسی علم است یا هنر؟

عکاسي به مثابه علم

شاید بتوان عکاسی را در سه حیطه علمی، صنعتی و هنری بررسی کرد. در ابتدا عکاسي با استفاده از اصول علمی به وجود آمد. درواقع عکاسي کشف و یا اختراع یک شخص نیست.

تاریخچه عکاسی در جهان نشان دهنده اینست که عکاسی با توجه به تلاش های نوآورانه افراد مستعد در طول زمان تکمیل شده است.
اکتشافات نوری، تحقیقات در زمینه کاغذهای حساس به نور و موارد بسیاری است که نتیجه تحقیقات و آزمایش های علمی نخبگان عکاسي است.
این علم در صنعت گسترش یافت و توسعه ای فراگیر پیدا کرد. اساس کاردوربین عکاسی از جعبه تاریک آغاز شد که مربوط به دورانی بسیار قدیمی تر از اختراع اولین دوربین عکاسي می شود.

نقش نور در ایجاد تصویر

آنچه مهم است نقش نور در ایجاد تصویر است که اساس کار عکاسی را بر عهده دارد.
برای ایجاد تصویر باید نور را بر روی فیلم عکاسي و یا گیرنده تصویر الکترونیکی ثبت کرد این تصویر باید به طریقه‌ای ظهور یافته و یا به نوعی ثابت شود.

عکاسی به مثابه هنر

عکاسی هنری است که با توجه به ذوق فردی که آن را عکاس می نامیم شکوفا می شود. در عصر حاضر، ثبت تصاویر بر روی کاغذ حساس به ثبت لحظات ناب بر روی گیرنده های تصویر تبدیل شده است.
در این میان تفاوت عکس خوب و عکس بد در اصولی است که هنرمند عکاس برای خلق تصاویر هنری به کار می گیرد.

هنر عکاسی

هر چند وجود قریحه ذاتی در هنر می تواند منجر به خلق آثاری بدیع شود ولی بدون شک در عکاسي که علمی است آمیخته به هنر، می توان با آموزش صحیح تصاویری فوق العاده ثبت کرد.

آموزش عکاسی

چنانچه اصول عکاسی به صورت آکادمیک تدریس شود می تواند با علاقه هنرجو ترکیب شده و جلوه ای بدون نقص را نمایان کند.
از این رو با توجه به علاقه ای که در بین اقشار جوان و مستعد وجود دارد تصویرگران پویا اندیش ، سالهاست اقدام به برگزاری کلاس های آموزش عکاسی برای سنین مختلف نموده است.
این کلاس ها با توجه به تکنیک های فنی، توسط اساتید با تجربه و متخصص تدریس می شوند. برای آگاهی از زمان برگزاری کلاس ها می توانید با ما تماس بگیرید.

 

اولین عکاسی :

اولین تصویر عکاسی شده از لیتوگرافی در سال 1822 میلادی توسط ژوزف نیسه فور ثبت شد.
این مخترع فرانسوی توانست تصویری دائمی را به ثبت برساند که شروعی برای رشد روز افزون عکاسي شد.
لازم به ذکر است تصویر ثبت شده وی از طبیعت عکاسي شده و مربوط به اصطبل و کبوترخانه می باشد.

first photo - عکاسی چیست ؟

انواع عکاسی : 

عکاسی هنر ثبت لحظات است.
لحظه هایی که شاید تکرار ناپذیر باشند توسط عکاس ثبت شده و به تاریخ می پیوندند.
عکاسی
 به شیوه های گوناگونی اجرا می شود و عکاس در زمینه های مختلفی فعالیت می کند ، از جمله :

  • عکاسی پرتره
  • عکاسی از طبیعت
  • عکاسی ورزشی
  • عکاسی خبری
  • عکاس علمی
  • عکاسی هنری

برخی از زمینه های رایج تر عکاسی می باشند که هر کدام مزایا و مشکلات خاصی رادارد.
کارعکاس علمی، ثبت داده های علمی است و این مستلزم داشتن آگاهی نسبی در زمینه های متفاوتی است که می تواند مهندسی ، پزشکی و علوم محض را شامل شود.

عکاسی خبری

عکاس خبری باید توانایی تهیه عکس هایی منحصر به قرد را در اماکن عمومی داشته باشد. برای گرفتن یک تصویر خبری، هرگز نمی توان سوژه عکاسی را از قبل آماده کرد.
عکاس خبری باید دیدی متفاوت داشته باشد و جزئی ترین اتفاقات را نیز از دست ندهد.

عکاسی پرتره :

عکاسی از چهره  که در اصطلاح عکاسی از پرتره نام دارد، کاری است که با استفاده از اصول فنی و مهارت های بصری یک عکاس همراه است.
توانایی ارتباط برقرار کردن با افراد در عکاسی از چهره امری ضروری است که منجر به خلق تصاویری زیبا خواهد شد.

عکاس چه کسی است؟

یک عکاس موفق باید آموزش دیده باشد و تکنیک های عکاسی را فرا بگیرد.
علاوه بر آن عکاسي نیاز به خلاقیت و ذوقی هنری دارد.
داشتن دید باز و توجه به مواردی که دیگران به آن توجهی ندارند از یک موضوع، تصویری حیرت برانگیز را خلق می کند.
برای گرفتن تصاویری جذاب باید وقت گذاشت و انتظار کشید.
کم نیستند عکاسانی که در شرایط بد آب و هوایی و یا مناطق خطرناک حضور پیدا می کنند و روزها و ساعت ها منتظر یک لحظه ناب می مانند.
عکاسي همه ذوق است و عشق، پیشرفته ترین دوربین ها بدون عکاس علاقه مند قادر به ثبت هیچ تصویری نیست.

photograaphy 1 - عکاسی چیست ؟

photograaphy 4 - عکاسی چیست ؟

photograaphy 6 - عکاسی چیست ؟

 

تعداد بازدید از این مطلب: 170
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

هنر دیدن مانند یک عکاس

هنر دیدن مانند یک عکاس
 

ویرایش، یکی از ضرورت‌های مهم در عکاس است. یک عکاس خوب بایدویرایشگر خوبی هم باشد. به‌لطف سیستم‌های فوکوس پیشرفته، ثبت تصاویر اکشن ساده‌تر از گذشته شده است. پرتره‌های کلوزآپ هم به لنز و چارچوب‌بندی مناسب نیاز دارند.

عکس کلوزاپ

به عقیده‌ی دلانی، عکاسی حیات وحش یکی از چالش‌برانگیز‌ترین ژانرهای عکاسی است. برای موفقیت در این ژانر باید به چند معیار توجه کنید: زمان‌بندی، موقعیت مناسب، نور و سوژه از معیارهای مهم در عکاسی حیات وحش هستند. برکه‌ها به‌ویژه در فصل‌های خشک، بهترین موقعیت مکانی برای ثبت عکس‌های اکشن حیات وحش محسوب می‌شوند؛ اما وقتی همه چیز آرام است و هیچ حرکتی وجود ندارد، چه باید کرد؟ چگونه می‌توان یک عکس جذاب خلق کرد؟ مهم‌ترین نکته‌ای که باید به خاطر داشت، هنر ساخت عکس است.

عکاسی حیات وحش

بدیهی است که عکس موفق به ترکیب‌بندی مناسب نیاز دارد. برخی قوانین و راهبردها هم می‌توانند به بهتر شدن آن کمک کنند؛ اما درنهایت، دیدگاه عکاس است که عکس را منحصربه‌فرد و جذاب می‌سازد. صرف‌نظر از ژانر، هدف عکاس، دستیابی به سبکی شخصی، منحصربه‌فرد و متمایز از عکاس‌های دیگر است.

در قدم اول، باید به نکات و قوانین مهم در خلق ترکیب‌بندی مناسب توجه کرد. سپس می‌توانید دیدگاه و روش منحصربه‌فرد عکاسی خود را توسعه دهید.

ترکیب بندی

قوانین ترکیب‌بندی و قانون یک‌سوم از بدیهیات عکاسی هستند. بعضی‌ عکاس‌ها همیشه از این قوانین برای عکاسی استفاده می‌کنند. قوانین ترکیب‌بندی متعددی برای افزایش خلاقیت عکاسی وجود دارند. شاید این جملات را زیاد شنیده باشید که هیچ قانونی در عکاسی وجود ندارد یاقوانین را یاد بگیر و بعد آن‌ها را فراموش کن. شاید این جملات درست باشند اما برای بسیاری از عکاس‌ها ازجمله دلانی، افزایش دانش به بهبود عکاسی و خلق تصاویر بهتر کمک کرده است. در ادامه به چند قانونی که دلانی از آن‌ها استفاده می‌کند، اشاره شده است.

فضای منفی

یکی از معیارهای دلخواه دلانی در ترکیب‌بندی، فضای منفی است. او سوژه را با استفاده از نسبت طلایی یا قانون یک‌سوم در چارچوب قرار می‌دهد؛ قوانین، تنها راهنماهای او هستند. برای اینکه فضای منفی در ترکیب‌بندی به‌خوبی به نظر برسد، باید عناصر انحرافی موجود در فریم عکس را حذف کرد.

این نوع ترکیب‌بندی برای سوژه‌های تک با پس‌زمینه‌ی تمیز در فضایی باز مناسب است. برای مثال دلانی در این نوع ترکیب‌بندی ابرها را حذف می‌کند، زیرا ابرها باعث حواس‌پرتی و خطای دید می‌شوند. فضای منفی، حس آرامش را منتقل می‌کند و به ‌عکس اجازه‌ی تنفس می‌دهد.

فضای منفی 2

در عکاسی چشم‌انداز سیاه‌وسفید، وجود عناصری مثل شکل، خطوط، فرم و بافت به زیبا شدن عکس کمک می‌کند. در عکاسی طبیعت هم می‌توان با این عناصر به ترکیب‌بندی خوبی رسید. برای مثال استفاده از الگوهای جذاب ابرها و کاربرد آن‌ها درکنار سوژه‌های اصلی به القای حس عمق و سه‌بعدی نمایی عکس کمک می‌کند.

ابرها

یکی از نکات ضروری برای خلق تصاویر منحصربه‌فرد، دیدگاه عکاس است. همیشه سعی کنید پرسپکتیو خود را تغییر دهید، از بالا یا پائین به سوژه نگاه کنید؛ اگر از لنز واید استفاده می‌کنید، چرخش دوربین و اغراق در نمایش آسمان به تأثیرگذاری عکس شما کمک می‌کند.

خطوط، احساس درونی عکاس را نشان می‌دهند؛ خطوط عمودی نشان‌دهنده‌ی حس قدرت، خطوط افقی حس آرامش، خطوط قطری حس حرکت و خطوط منحنی نرم که از شناخته‌شده‌ترین خطوط متداول در عکاسی هستند، احساس آرامش و لطافت را منتقل می‌کنند.

بافت و ریتم

پس‌زمینه‌ی عکس، قانون ترکیب‌بندی نیست اما بدون شک یکی از مهم‌ترین عناصر در عکس موفق به شمار می‌رود. پس‌زمینه‌های شلوغ معمولا گمراه‌کننده هستند، چشم بیننده را از سوژه‌ی اصلی منحرف می‌کنند و حس بصری ناخوشایندی منتقل می‌کنند.

عکاس‌های خیابانی معمولا پس‌زمینه‌های زیبا را برای کار خود انتخاب می‌کنند و منتظر عبور سوژه می‌مانند و سپس با فشردن شاتر، عکس موردنظر خود را خلق می‌کنند.

پس زمینه

در عکاسی حیات وحش هم می‌توان این کار را انجام داد؛ گرچه دستیابی به نتیجه‌ی مشابه در این سبک دشوارتر است. دلانی در آخرین مقاله‌ی خود در مورد سیاحت و طبیعت‌گردی نوشته است. او می‌گوید هرگز قبلاً تجربه‌ی کار در چنین محیطی را نداشته است. کوهستان‌های دوردست توجه او را به خود جلب کردند، سپس به‌دنبال یک برکه گشت و منتظر سوژه ماند. سپس فیل‌ها وارد صحنه شدند و شروع به حمام کردند. به‌این‌ترتیب دلانی با ترکیب‌بندی فیل‌ها، برکه و کوهستان، ترکیب‌بندی زیبایی خلق کرد.

پس زمینه 2

یکی از تکنیک‌های مؤثر دیگر استفاده از سوژه به‌عنوان پس‌زمینه است. برای مثال در تصویر زیر، والدین گورخر به‌عنوان پس‌زمینه انتخاب شده‌اند و گورخر جوان، سوژه‌ی اصلی است. وقتی پس‌زمینه‌ی عکس را پیدا کنید، صرف‌نظر از اینکه پس‌زمینه کوهستانی زیبا یا سطحی یکپارچه باشد، می‌توانید با قرار دادن حیوانات در حالت‌ها و زاویه‌های مختلف، تصاویر متعددی را به این شیوه خلق کنید.

سوژه پس زمینه

تقارن و ریتم، دو ضرورت در ثبت عکس‌های خلاقانه به شمار می‌روند. تقارن زمانی به دست می‌آید که یک سمت عکس، سمت دیگر را منعکس کند یا با سمت دیگر در تعادل باشد. شناخته‌شده‌ترین کاربرد تقارن در عکاسی طبیعت، انعکاس است.

در تصویر زیر، فیل‌ها روی خط افق قرار دارند و عکاس تلاش کرده است با فیل‌های سمت دیگر تقارن و تعادل ایجاد کند. او از فرم و بافت ابرها برای ایجاد حس عمق و از خط افق برای القای حس آرامش استفاده کرده است. هنگام عکاسی سعی کنید حداکثر استفاده را از عناصر ترکیب‌بندی ببرید.

تقارن و  ریتم

استفاده از الگوها به ایجاد ریتم در عکس کمک می‌کنند. الگوها در کل طبیعت وجود دارند. سعی کنید در طبیعت از الگوهای تکراری عکس بگیرید. در تصویر زیر، خطوط تپه‌های شنی به ایجاد ریتم در عکس کمک می‌کند، عکاس از زاویه‌ی دید کم و لنز واید منحرف‌شده برای خلق خطوط قطری و آسمان طوفانی اغراق‌شده کمک گرفته است.

ریتم و بافت

با قاب‌بندی مناسب سوژه در عکاسی حیات وحش می‌توان به‌خوبی چشم ناظر را به سوژه منتقل کرد. معمولا گونه‌ی جوان سعی می‌کند زیر سایه‌ی والدین خود پناه بگیرد و به این صورت عکاس می‌تواند از والدین به‌عنوان قاب عکس سوژه‌های جوان استفاده کند.

قاب بندی

عمق میدان، روش خوب دیگری برای جداسازی سوژه از پس‌زمینه‌ی انحرافی است. از عمق میدان می‌توانید همراه‌با قانون ریتم برای یافتن سوژه‌های مشابه استفاده کنید. برای مثال در تصویر زیر، از زاویه‌ی واید برای محو کردن خوشایند خطوط پیش‌زمینه استفاده شده و الگویی ریتمیک به‌دست‌ آمده است.

عمق میدان

قانون فردها در ترکیب‌بندی قانون شناخته‌شده‌ای نیست. براساس قانون‌ فردها، چشم بیننده به سمت عکس‌هایی با تعداد عناصر فرد جلب می‌شود و چشم در میان این تعداد فرد، به سمت سوژه‌ی مرکزی جلب می‌شود. به نظر ساده می‌آید اما در عمل به این سادگی نیست.

دلانی می‌گوید تنها توانسته یک عکس رضایت‌بخش (تصویر شیر و گورخر پائین) را با استفاده از این قانون ثبت کند. او برای ایجاد تعادل در عکس، تصویر را به‌صورت مربعی برش زده و افق را در وسط آن قرار داده است. سه سوژه (دو گورخر و شیر) نه‌تنها قانون فردها را برآورده می‌سازند، بلکه در قانون توازن و تقارن هم صدق می‌کنند. غبار موجود در تصویر، حس حرکت را القا می‌کند.

قانون فردها

تئوری رنگ، بخش مهمی از تصاویر رنگی موفق است. دلانی عکس‌های سیاه‌وسفید را به عکس‌های رنگی ترجیح می‌دهد. براساس تئوری رنگ، برای ایجاد هارمونی می‌توان از رنگ‌های هم‌خانواده استفاده کرد. دلانی از رنگ‌های مکمل برای عکاسی حیات وحش استفاده می‌کند. سایه‌روشن‌های آبی و رنگ‌های گرم مثل نارنجی از رنگ‌های دلخواه‌ی او هستند که در چرخه‌ی رنگی روبه‌روی هم قرار می‌گیرند.

تئوری رنگ

تا اینجا با چند قانون ترکیب‌بندی آشنا شدید که به شما در هنر دیدن کمک می‌کنند؛ اما مهم‌ترین بخش خلق عکس جذاب، دیدگاه شما است. دیدگاه منحصربه‌فرد است که شما را از عکاس‌های دیگر متمایز می‌سازد. همه می‌توانند قوانین ترکیب‌بندی را یاد بگیرند؛ اما تنها شما می‌توانید به دیدگاه منحصربه‌فرد خودتان برسید.

تئوری رنگ 2

با هر بار نگاه کردن به تصاویرتان، می‌توانید دیدگاهی انتقادی به کار خود پیدا کنید. شاید شنیده باشید که بسیاری از عکاس‌ها نمی‌توانند بهترین عکس خود را انتخاب کنند. اگر نتوانید بهترین عکس خود را تشخیص دهید، چگونه می‌توانید بهترین ترکیب‌بندی عکس را در زمینه‌ی دلخواه‌ی خود بشناسید؟

در کار خود گزینشی عمل کنید. صرفا برای رفع تکلیف عکاسی نکنید. در عکاسی معمولا باید حسی درونی به سوژه یا صحنه‌ی موردنظر داشته باشید. بعد از خود بپرسید چه چیزی در این صحنه، توجه شما را به خود جلب کرده است؟ چگونه می‌توانید با موفقیت حس خود را ثبت کنید؟ به‌دنبال چه نوع احساسی در عکس خود هستید؟ سپس سعی کنید از تمام زوایای ممکن از سوژه عکس بگیرید، از فاصله‌های کانونی، سرعت‌های شاتر مختلف استفاده کنید و سپس فریم خود را بررسی کنید.

هیچ‌چیز ناامیدکننده‌تر از این نیست که پس از رسیدن به خانه و دیدن تصاویر، حسرت بخورید که از لنز، گشادگی دیافراگم یا زاویه‌ی دیگری هم برای گرفتن همان عکس استفاده نکردید. هنگام کار با سوژه، از تمام تنظیمات ممکن استفاده کنید و سعی کنید احساس خود را هنگام ویرایش منتقل کنید؛ تصاویر شما باید احساسات بیننده را برانگیزند.

ترکیب بندی

دلانی می‌گوید هنگام عکاسی بین ذهن و قلب خود تعادل برقرار می‌کند؛ مغز او به‌دنبال نکات فنی و قلب او به‌دنبال احساسات عکس می‌روند. اغراق در هرکدام از این موارد، تصویری ضعیف یا بی‌احساس را به وجود خواهند آورد. به عقیده‌ی دلانی برای دیدن به چشم نیاز ندارید بلکه به دیدگاه نیاز دارید.www.zoomit.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

خوشنویسی و خلاقیت‌های هنری

خوشنویسی و خلاقیت‌های هنری

برای آنکه به برخی از مباحث که پیرامون خوشنویسی و هنر مطرح است و در سال‌های اخیر بیش از گذشته بدان توجه شده است بپردازیم و پاسخ‌های مناسبی برای پرسش‌هایی از قبیل آیا خوشنویسی هنر است؟ آیا خوشنویسی فقط نوعی مهارت است؟

آیا هر آنچه یک خوشنویس می‌نویسد اثر هنری محسوب می‌شود؟ چگونه و در چه شرایطی هنر در یک اثر خوشنویسی نمود پیدا می‌کند؟ کدام آثار خوشنویسی تنها با به کارگیری مهارت خوشنویس پدید آمده و خلاقیت که جوهره اصلی یک اثر هنری است در آن به کار نرفته است؟ آیا تنها زیبا بودن یک اثر می‌تواند دال بر هنری بودن آن اثر باشد؟ و سؤالات متعدد دیگری که امروزه مطرح است بیابیم، می‌باید ابتدا بعضی از واژه‌ها را به درستی تبیین و تشریح کنیم.

مهمترین این واژه‌ها که تشریح آنها می‌تواند راهگشای پاسخ به سؤالات فوق باشد کلمات زیبایی، مهارت، هنر و خلاقیت می‌باشد. در این جلسه به طور مختصر به تشریح این واژه‌ها می‌پردازیم و از نظرات متفکران، صاحب‌نظران ‌و هنرمندان در این زمینه بهره می‌گیریم.

زیبایی

هربرت راید در کتاب معنی هنر می‌نویسد: «بیشتر اشتباهات ما در مورد هنر از نداشتن وحدت نظر در استعمال کلمات هنر و زیبایی ناشی می‌شود می‌توان گفت که ما فقط در سوء استعمال این کلمات وحدت نظر داریم. همیشه فرض می‌گیریم هر آنچه زیباست هنر است، یا هنر کلیتاً، زیباست و هر آنچه زیبا نیست، هنر نیست.» در جای دیگر از همان کتاب آمده است زیبایی عبارت است از وحدت روابط صوری در مدرکات حسی ما» به بیان ساده‌تر ‌آن دسته از عناصر و شكل‌ها و صداهای حادث بر حس ما که از آرایش و ترکیب‌بندی ‌مناسبی برخوردارند و در ما ایجاد لذت می‌کنند، زيبا هستند. مانند غروب آفتاب، صدای پرندگان خوش آواز، یک نقاشی دلنشین از طبیعت و نظایر آن. اما همه این زیبایی‌ها الزاما هنر نیست. بلکه هنر و زیبایی در امر متفاوت هستند. برای مثال یک کاسه سالاد که به زیبایی تزیین شده هرگز یک اثر هنری محسوب نمی‌شود در مقابل بسیاری از آثار بدوی سرخ‌پوستان و سیاه‌پوستان و حتی برخی از آثار نقاشان ایده‌های اخیر مانند دومیه و پیکاسو با آنکه به ظاهر نازیبا هستند در زمره آثار هنری به شمار می‌روند.

مهارت

«مهارت» نوعی رفتار است که در اثر تکرار و تمرین متوالی به دست می‌آید و امری اکتسابی است که جز با آموزش (مستقیم یا غیرمستقیم) حاصل نمی‌شود. برای مثال می‌توان کسب مهارت در نوازندگی، رانندگی، طراحی خوشنویسی و بسیاری مهارت‌های دیگر را نام برد.

بدین ترتیب خوشنویسی نیز از جمله مهارت‌ها محسوب می‌شود که جز با آموزش و تمرین و تکرار متوالی نمی‌توان بدان دست یافت. به همین دلیل خوشنویسان بخش عمده‌ای ‌از توان خود را در جهت کسب مهارت و تقویت و ارتقا و نیز حفظ و نگهداری آن به کار می‌گیرند. یکی از پیش زمینه‌های خلق آثار هنری کسب مهارت در رشته مربوطه می‌باشد.

هنر

«هنر» از مباحثی است که همواره و در طول تاریخ فلاسفه، متفکران و هنرمندان به آن پرداخته‌اند و هر کدام از دیدگاه‌های گوناگون آن را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند. افلاطون در مورد «هنر» می‌گوید: «هنر برتر از علم است. علم کشف می‌کند و هنر می‌آفریند». هربرت رید در کتاب معنی هنر می‌گوید «من اعتقاد دارم که اهمیت هنر از اقتصاد و فلسفه بیشتر است. هنر مقیاسی است که نسبت مستقیم با بینش روحانی آدمیزاد دارد.» و در جای دیگری از همان کتاب می‌نویسد: «همیشه وظیفه هنر این است که ذهن انسان را کمی آن سوی حدود فهم بکشاند. و ری‌بترز در کتاب زبان نقاشی می‌گوید: «به نظر من هنر همواره محصول احساس و اندیشه بوده است.» و حافظ در مورد اهمیت هنر می‌فرماید:

 

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست

 

این سخنان تنها نمونه‌هایی اندک از نظراتی است که صاحب‌نظران و متفکران در اهمیت و ارزش هنر ابراز داشته‌اند. اما آنچه بحث در مورد هنر را اندکی پیچیده می‌کند ماهیت هنر است و اینکه چگونه می‌توان هنر را از غیر هنر تفکیک کرد و آثار هنری را از آثار غیرهنری تمیز داد. به نظر می‌رسد بهترین راه برای رسیدن به چنین شناختی آن است که ویژگی‌های ‌یک اثر هنری را بشناسیم. اغلب صاحب‌نظران ‌بر این عقیده‌اند که «اثر هنری» اثری است که هنرمند برای اولین بار آن را خلق می‌کند و بیش از آن وجود نداشته است.

به عبارت دیگر اثر هنری اثری منحصر به فرد است که هنرمند با بهره‌گیری ‌از قدرت تخیل، اندیشه، دانش و مهارت خود آن را پدید می‌آورد و هیچ کدام از این عوامل، به تنهایی نمی‌تواند به خلق یک اثر هنری بینجامد، صرف نظر از اینکه آثار هنری به نوبه خود از نظر ارزش و اعتبار هنری، دارای مراتب و درجات مختلف هستند، یک ویژگی مشترک دارند و آن حضور و نمود خلاقیت هنری آفریننده‌ی اثر در اثر هنری است، و همه آثار هنری بدون استثنا می‌باید این ویژگی را دارا باشند. اهمیت عامل خلاقیت در هنر تا به حدی است که برخی از هنرمندان و صاحب‌نظران ‌هنر را همان خلاقیت می‌دانند و معنی دیگری بر آن متصور نیستند.

در هر صورت « خلاقیت» خصیصه تفکیک‌ناپذیر آثار هنری است و این خصیصه در آثار خوشنویسی پیشین و معاصر به وسیله خوشنویسان خلاق و هنرمند به صورت‌های مختلف بروز و نمود داشته است و دارد. گروهی از خوشنویسان قدرت خلاقیت و ابتکار خود را در ابداع انواع خوشنویسی و یا تکامل ساختار هندسی حروف و کلمات به کار برده‌اند که ابداع انواع خوشنویسی و تکامل آن حاصل ابتکارات و نوآوری‌های چنین خوشنویسانی است. از آن جمله می‌توان از ابن مقله در نسخ و ثلث، میرعلی تبریزی، میرعماد، میرزا غلامرضا، میرزا محمدرضا کلهر در نستعلیق و محمد شفیع و درویش عبدالمجید در شکسته نستعلیق نام برد.

در دوره معاصر نیز خوشنویسان هنرمند و خلاقی در این زمینه تلاش کرده‌اند و در تکامل انواع خوشنویسی رایج به ویژه خوشنویسی نستعلیق و شکسته نستعلیق به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند. وجه دیگر بروز خلاقیت در خوشنویسی، به نوآوری در ترکیب‌بندی و آرایش حروف و کلمات به منزله‌ی عناصر بصری در آثار خوشنویسی مربوط است. خوشنویسانی که در این زمینه به آفرینش‌های هنری دست می‌زنند حروف و کلمات را همانند نُت‌هایی که آهنگسازان برای خلق یک قطعه‌ی موسیقایی به کار می‌برند و با ترکیب‌بندی ‌هنرمندانه قطعه‌ای ‌جاودانه می‌آفرینند به کار می‌گیرند.

برخی از کتیبه‌ها و سیاه مشق‌های خوشنویسان پیشین و بسیاری از آثار نقاشی‌خط معاصر از این گروه‌اند. بدیهی است که در خوشنویسی نیز همچون نقاشی و رشته‌های دیگر هنری آثاری پدید آمده‌اند که ارزش هنری کمتری دارند و یا فاقد ارزش هنری‌اند و خوشنویس تنها با استفاده از مهارت خود آنها را به وجود آورده است و برخی از آثار خوشنویسی نیز بنا بر ضرورت‌ها فقط برای زیبایی متن و به منظور ایجاد رغبت بیشتر در خوانندگان و مطالعه کنندگان آن اجرا شده و می‌شود.

مانند بسیاری از کتاب‌های شعر و پیام‌های تبلیغاتی و غیره که بنا بر مقتضيات خوشنویسی شده و می‌شوند. علاوه بر آنچه گفته شد از عناصر خوشنویسی در هنرهایی همچون حجم، نقش برجسته، معماری، صنایع دستی، و غیره می‌توان در جهت آفرینش آثار هنری استفاده کرد؛ همچنان که در گذشته، هنرمندان خلاق ایرانی در بناها و دست ساخته‌های خود به طرق مختلف از خوشنویسی و امکانات تجسمی آن بهره می‌گرفته‌اند، امروزه نیز زمینه‌های متعددی وجود دارد که می‌توان با به کارگیری عناصر خوشنویسی در آنها هم بر دامنه و موارد کاربری خوشنویسی افزود و هم جنبه‌های فرهنگی و هنری برخی کالاها را ارتقا داد و هویت ملی را در این نوع کالاها و تولیدات به خوبی نمایاند.

برای مثال می‌توان صنایع پوشاک، پارچه، کاشی و سرامیک، را به عنوان زمینه‌های مناسبی که می‌توان از عناصر خط و خوشنویسی در آنها استفاده کرد نام برد. همچنین در زیباسازی شهرها و تزیینات داخلی اماکن عمومی و غیره، امکانات بالقوه‌ای ‌برای حضور فراگیر هنر خوشنویسی به صورت حجم و نقش برجسته وجود دارد که به نظر می‌رسد از این طریق می‌توان هنر خوشنویسی را از حصار تنگ صفحات کاغذی و نمایشگاه‌ها و مجموعه‌های خصوصی به درون جامعه برد و این هنر شریف و نماد فرهنگی و میراث ارزشمند را از انزوایی که بعد از دوران قاجار به آن دچار گشته خارج ساخت.http://honaryab.com/هنر كده

تعداد بازدید از این مطلب: 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

ویژگی‌های بصری و زیبایی شناختی خوشنویسی ایرانی

ویژگی‌های بصری و زیبایی شناختی خوشنویسی ایرانی

بی‌گمان شناخت ویژگی‌های ‌بصری و زیبایی شناختی انواع خوشنویسی، بدون انجام تحقیقات و مطالعات گسترده و منظم در مورد چگونگی پیدایش و سیر تکاملی و ساختاری هر کدام از آنها امکان‌پذیر نیست. متأسفانه تاکنون تحقیقات در خور توجه و نظام یافته‌ای ‌در این زمینه صورت نپذیرفته است.

برای شناخت و کشف ویژگی‌های ‌انواع خوشنویسی و این که هر کدام چه احساساتی را در بیننده بر می‌انگیزانند و تداعی کننده چه مفاهیمی هستند می‌باید از دو بخش متفاوت اما مکمل مدد جست. این دو بخش عبارتند از ١. تاریخ و پیشینه انواع خوشنویسی ۲. دانش بصری و مبانی هنرهای تجسّمی.

١. بخش اول که تاریخ، پیشینه و موارد کاربردی خوشنویسی را در گذشته در بر می‌گیرد، ما را در شناخت هویت نمادین انواع خوشنویسی یاری می‌دهد. برای مثال تاریخچه و پیشینه کاربردی خوشنویسی نسخ و ثلث که همواره برای نگارش آیات آسمانی و متون دینی در تمدن‌ها و ممالک اسلامی به کار می‌رفته ما را به هویت نمادین آن آگاه می‌سازد.

به عبارت دیگر هر نوع نوشته‌ای ‌که با خوشنویسی نسخ و ثلث پدید آمده باشد برای همه اقوام و ملل تداعی کننده فرهنگ اسلامی و اثری دینی و آیینی است. شناخت پیشینه و موارد کاربردی خوشنویسی موجب می‌شود تا هنرمندان در به کار‌گیری ‌انواع خوشنویسی هویت نمادین آنها را مورد توجه قرار داده، بر ارزش بیان بصری آثار خویش بیفزایند.

۲. بخش دوم در شناخت ویژگی‌های ‌انواع خوشنویسی و چگونگی به کارگیری درست آن در آثار فرهنگی و هنری، توجه به دانش بصری و مبانی هنرهای تجسمی است. کسب دانش بصری که خصوصیات و ویژگی‌های ‌عناصر بصری (نقطه، خط، سطح، حجم، رنگ، تاریکی و روشنایی، جهت، حرکت، ریتم، تعادل، بافت و ...) را به تنهایی و نیز در ارتباط با همدیگر مورد بحث قرار می‌دهد به ما کمک می‌کند تا ویژگی‌های ‌بصری انواع خوشنویسی را در حکم عناصر بصری محض مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم و تا حدودی به شناخت و کشف این ویژگی‌ها ‌نایل آییم.

برای مثال دانش بصری به ما می‌آموزد که خطوط منحنی، زیبایی، نرمی، مهربانی و شادی را به بیننده القا می‌کند. همین ویژگی‌های ‌خطوط منحنی، ما را در شناخت خوشنویسی نستعلیق و ویژگی‌های ‌ساختاری آن که سرشار از خطوط منحنی است یاری می‌دهد. همچنین است شناخت خصوصیات خطوط افقی، مایل و عمودی، و ارتباط آنها با همدیگر و مطالعه سایر عناصر بصری و در یک کلام، ورود در حوزه دانش بصری و استفاده از آن در جهت شناخت ویژگی‌های ‌عناصر خوشنویسی و بهره‌گیری ‌صحیح از این عناصر در جهت تقویت بیان هنری در آثار خوشنویسی و هر نوع اثر هنری و کالای فرهنگی که عناصر خوشنویسی در آن به کار گرفته می‌شود.

با توجه به هویت نمادین و ویژگی‌های ‌بصری، پاره‌ای ‌از خصوصیات انواع خوشنویسی، فهرست‌وار و به طور مختصر در ذیل آمده است. امیدواریم با انجام تحقیقات اصولی در آینده به شناخت دقیق‌تری از ویژگی‌های ‌بصری و زیبایی شناختی انواع خوشنویسی رایج دست یابیم.

کوفی: القا کننده اصالت، قداست، قدمت، معنویت، امامت، عصمت و تداعی کننده عصر پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) می‌باشد.

ثلث: قداست، عظمت، صراحت، شجاعت، صلابت، جدیّت، معنویت، عبادت و حرکت را به بیننده القا می‌کند و نماد فرهنگ اسلامی است.

نسخ: نمادی از قرآن کریم است و دارای خصوصیاتی چون سادگی، صراحت، قدرت، جدیّت، قداست، معنویت، پایداری، اعتماد و دانش است.

نستعلیق: سادگی، زیبایی، تناسب، اصالت، نرمی، شادی، عطوفت، آرامش، انعطاف‌پذیری، دوستی، عرفان، صداقت، پاکی، عشق و اعتماد را به بیننده القا می‌کند و نماد فرهنگ ایرانی و خط فارسی است.

شکسته نستعليق: این نوع خوشنویسی آزادی، رهایی، مهربانی، شادی، عشق، حرکت، پریشانی، ظرافت، همدلی و جوانی را به بیننده القا می‌کند.

ویژگی‌هایی که در مورد انواع خوشنویسی برشمردیم همیشه ثابت نیست و در ترکیب‌بندی‌ها و موقعیت‌های مختلف شدت و ضعف هر کدام از ویژگی‌ها ‌متغیر است.

اکنون با توجه به ویژگی‌های ‌بصری ۵ نوع خوشنویسی که در این جلسه مطرح شد به پرسش‌های زیر پاسخ دهید.

۱. در طراحی برای پوستر «جشنواره نقاشی جهان اسلام» استفاده از کدام نوع خوشنویسی مناسب است؟

۲. در طراحی پوستری با موضوع «صنعت گردشگری در ایران» از چه نوع خوشنویسی باید استفاده کرد؟

۳. اگر از شما بخواهند برای کتاب داستان اصحاب کهف طرح روی جلد تهیه کنید و در آن از خوشنویسی استفاده کنید، چه نوع خوشنویسی را در این مورد به کار می‌گیرید؟

۴. چه نوع خوشنویسی برای استفاده در طراحی پوستری برای «جشنواره شعر نو» مناسب است؟

تعداد بازدید از این مطلب: 132
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع قالب‌های خوشنویسی ایرانی

انواع قالب‌های خوشنویسی ایرانی

هنر خوشنویسی ایرانی دارای زیرمجموعه های بسیاری است و در این کشور از محبوبیت زیادی برخوردار است. در مطالب قبل در مورد هنر خوشنویسی ایرانی صحبت کردیم. در این مطلب نیز به انواع قالب های خوشنویسی پرداخته و آنها را به خوبی مورد بررسی قرار می دهیم.

آشنایی با چلیپا

جلیبا، یکی از قالب‌های رایج در خوشنویسی به ویژه خوشنویسی نستعلیق است که در زمان‌های گذشته بسیار مورد استفاده خوشنویسان قرار گرفته است. این قالب، یکی از مناسب‌ترین قالب‌ها برای خوشنویسی و اجرای یک قطعه و تابلوی خوشنویسی در یک صفحه بوده است. در این قالب چهار مصرع شعر در چهار خط زمینه هم اندازه به صورت مایل در حدود ۴۵ درجه نسبت به خط افقی خوشنویسی می‌شود به طوری که شروع و پایان سطر اول با سطر سوم، و سطر دوم با سطر چهارم در یک امتداد عمودی قرار می‌گیرند.

خط زمینه‌های مایل، به خوشنویسی امکان می‌دهد که مصرع‌ها را با قلم درشت‌تر ‌در یک صفحه بنویسد. به همین دلیل یکی از زمینه‌های پیدایش قالب چلیپا را می‌توان در حاشیه نویسی کتاب‌ها در زمان‌های گذشته یافت که مطالعه کنندگان کتاب نظرات خود را در مورد مطالب آن در حاشیه‌های سفید صفحات می‌نوشتند و چون عرض این حاشیه‌ها کم بود به ناچار برای آنکه یادداشت‌ها در سطرهای طولانی‌تر ‌نوشته شود سطرها به صورت مایل حاشیه نویسی می‌شد.

از طرفی، به دلیل آنکه بیشتر آثار نقاشی و خوشنویسی در کتاب آرایی به کار می‌رفت و صفحات کتاب‌ها معمولا بزرگ نبودند و نیز با توجه به کمبود کاغذ در گذشته این قالب مورد توجه قرار گرفت و بعدها به طور مستقل برای خلق آثار خوشنویسی به کار رفت تا اینکه در قرن‌های دوازده و سیزده هجری، خوشنویسان هنرمند از جمله عبدالمجید درویش طالقانی و علی‌اکبر گلستانه در شکسته نستعلیق و میرزا غلامرضا اصفهانی و میرحسین در نستعلیق با خلق آثار خوشنویسی در قالب‌های آزاد و سیاه مشق، راه‌های تازه‌ای ‌پیش پای هنر خوشنویسی گشودند.

در این دوره قالب چلیپا تا حدودی به فراموشی سپرده شد و قالب‌های آزاد و نو به ویژه سیاه مشق‌های هنری مورد توجه قرار گرفت به طوری که تعداد آثار به جا مانده از خوشنویسان بزرگ این دوره در قالب چلیپا، به تعداد انگشتان دو دست نیست. اما در سال‌های اخیر انجمن خوشنویسان ایران که رسالت حفظ، گسترش و آموزش خوشنویسی را به موازات آموزش و پرورش بر عهده داشته و دارد قالب چلیپا را به عنوان یکی از قالب‌هایی که به جهات فنی برای اندازه‌گیری ‌و ارزیابی مهارت هنرجویان خوشنویسی مناسب است، در برنامه کار خود قرار داد و مهارت در چلیپا نویسی را در سطوح بالا (از دوره عالی تا استادی) به عنوان مهمترین بخش در آزمون‌های خوشنویسی مطرح نمود.

امروزه این قالب در کنار قالب‌های دیگر خوشنویسی و نوآوری‌های خوشنویسان هنرمند، کماکان مورد استفاده قرار می‌گیرد. هر چند کاربرد آموزشی آن بیش از کاربرد هنری مورد توجه خوشنویسان امروزی است.

در ترکیب‌بندی ‌قالب چلیپا نیز ایجاد تعادل و آهنگ مناسب مهمترین اصل به شمار می‌رود. برای آشنایی هر چه بیشتر شما با انواع ترکیب‌بندی ‌در چلیپا، چند نمونه از آثار استادان بزرگ پیشین و معاصر ارائه می‌شود.

آشنایی با کتابت

کتابت را می‌توان مهمترین قالب خوشنویسی در گذشته به شمار آورد. می‌دانیم که امر مهم و خطیر تکثیر و نسخه برداری از کتاب‌ها و رسالات و متون مختلف پیش از ورود صنعت چاپ به کشورمان به صورت دستی و به وسیله کاتبان خوش‌خط و خوشنویس انجام می‌پذیرفت. از این رو، خوشنویسان سهم انکارناپذیری در تکثیر و حفظ و نگهداری کتب مختلف و ترویج علوم داشته‌اند که توجه به آن می‌تواند اهمیت امر کتابت را نمایان سازد. نسخه برداری از کتاب‌ها، رسالات و متون گوناگون را که با خط ریز انجام می‌شده است، در اصطلاح خوشنویسی «کتابت» می‌گویند. هر چند در دوره‌های گذشته به دلیل حجم زیاد کار در اغلب موارد امر کتابت به ناگزیر با سرعت و شتاب همراه بود، با این حال، خوشنویسان بزرگ آثار ارزشمندی از خود به یادگار نهاده‌اند که از جهت خوشنویسی و دقت در کتابت در زمره شاهکارهای هنری به شمار می‌روند.

بخش عمده این آثار هنری بی‌بدیل، قرآن‌های بسیار نفیس و کتاب‌های شعر را در برمی گیرد. با ورود صنعت چاپ به ایران، امر کتابت و نسخه برداری به طور کلی متحول شد و این وظیفه خطیر را صنعت چاپ و حروف سربی بر عهده گرفت و از آن پس تنها در اندک مواردی از کتابت دستی استفاده شد. در این دوران فقط برخی از کتاب‌ها که از اهمیت ویژه‌ای ‌برخوردار بودند به دست خوشنویسان، کتابت و سپس برای تکثیر به ماشین چاپ سپرده می‌شد که این روند تا به امروز کماکان ادامه دارد.

با ورود فن‌آوری چاپ و حروف‌چینی فرصتی طلایی برای خوشنویسان فراهم آمد تا فارغ از کتابت‌ها و نسخه برداری‌های حجیم، به جنبه‌های تصویری و تجسمی خوشنویسی اهمیت بیشتری داده، خلاقیت، توان، ابتکار و نوآوری خود را در زمینه‌های هنری خوشنویسی به کار گیرند. همین امر موجب شد تا در سال‌های اخیر آثار هنری ارزشمندی در زمینه خط و خوشنویسی و ارتباط آن با سایر هنرهای تجسمی همچون نقاشی و گرافیک و غیره پدید آید (که در جلسات بعد در این مورد مطالب بیشتری ارائه خواهد شد).

همچنین این فرصت موجب شد تا خوشنویسان معاصر در جهت تکامل کیفی انواع خوشنویسی، چه در زمینه حروف و کلمات و چه در زمینه ترکیب‌بندی، به تجربیات تازه‌ای ‌دست زنند و به موفقیت‌های چشمگیری نایل آیند. این موفقیت‌ها در کیفیت کتابت نیز تأثیر گذاشت.

امروزه با استفاده از فن‌آوری رایانه‌ای می‌توان متون و کتاب‌های مختلف را به خط نستعلیق حروف‌چینی و کتابت کرد. همچنان که این مهم در سال‌های اخیر از سوی وزارت آموزش و پرورش در برخی از کتاب‌های درسی صورت پذیرفته است. تعمیم این شیوه در کلیه کتاب‌های درسی و مجلات و روزنامه‌ها می‌تواند پیامدهای بسیار مثبتی در جهت خوش‌خطی دانش آموزان و عموم به همراه داشته باشد. زیرا مطالعه پیوسته کتاب‌ها و متن‌هایی که با خط خوش نوشته شده باشند نوعی مطالعه بصری و مشق نظری غیر مستقیم است که در خوش‌خطی خوانندگانش بسیار مؤثر است.

آشنایی با سیاه مشق

در گذشته، حاصل صفحات تمرینی خوشنویسان را که حروف و کلمات در آنها به صورت متوالی و فشرده تکرار می‌شد، «سیاه مشق» می‌گفتند، خوشنویسان، این تمرینات را صرفا برای کسب مهارت بیشتر و به اصطلاح، گرم کردن دست انجام می‌دادند که به نوعی صرفه جویی در مصرف کاغذ را نیز به همراه داشت. به مرور زمان خوشنویسان خلاق و هنرمند دریافتند که برخی از این صفحات دارای زیبایی خاصی هستند و اگر در ترکیب‌بندی ‌این کلمات تکراری بر روی صفحه دقت بیشتری اعمال شود، می‌تواند به خلق آثاری بدیع و زیبا بینجامد.

هر چند این نگاه هنری به سیاه مشق ظاهرا از قرن یازدهم هجری کماکان آغاز شده و برخی آثار سیاه مشق به دست آمده از آن دوران نشان دهنده چنین دیدگاهی است، اما نقطه عطف سیاه مشق‌های هنری را بی‌گمان در قرن سیزدهم و در آثار میرزا غلامرضا و میر حسین باید یافت. در این دوره که با ورود صنعت چاپ به ایران همزمان است، میرزاغلامرضا اصفهانی با هوش سرشار خود دریافت که می‌باید بیش از پیش به جنبه‌های تجسمی و تصویری خط پرداخت. از این رو قالب سیاه مشق را برگزید و به خلق آثاری ماندگار نایل آمد.

او پیش و بیش از آنکه به خوانا بودن اثر توجه داشته باشد به زیبایی آنها و ترکیب‌بندی ‌کلمات به مثابه عناصری بصری در صفحه اهمیت می‌داد. از این جهت او را می‌توان آغازگر حرکتی نو در هنر خوشنویسی به شمار آورد که به پیدایش حرکت‌های نوین در دوره معاصر انجامیده است. امکانات نامحدود سیاه مشق در ترکیب‌بندی‌ها، موجب شده است که امروزه بسیاری از خوشنویسان نوگرا و خلاق در آفرینش آثار خود به نوعی از آن بهره گیرند.

تمرین منزل

در یک کادر cm ۱۵×۱۵، عبارت «زندگی رسم خوشایندی است» را به صورت سیاه مشق با ترکیب‌بندی ‌دلخواه اجرا کنید.

تمرینات کارگاهی

۱. در یک کادر cm ۱۵×۱۵ عبارت «آب را گل نکنیم» را به صورت سیاه مشق و با ترکیب‌بندی ‌دلخواه اجرا کنید.

۲. ترکیب‌بندی ‌سیاه مشق را با خطوط ساده نمایش دهید.

آشنایی با نقاشی‌خط

نقاشی‌خط، پدیده‌ای ‌معاصر در حوزه هنرهای تجسمی است که در سال‌های اخیر در ایران و برخی از کشورهای اسلامی بروز و ظهور کرده است. گروهی آن را تلفیقی از خوشنویسی و خط با نقاشی و گرافیک می‌دانند و گروهی دیگر آن را نوعی خوشنویسی می‌دانند که در اجرای آن از تکنیک‌های نقاشی و طراحی استفاده می‌شود. هر کدام از این دو نوع تعبیر تنها بخشی از آثار نقاشی‌خط را شامل می‌شود. از این رو تعریفی ناقص از نقاشی‌خط به دست می‌دهند. برای ارائه تعریفی جامع‌تر از نقاشی‌خط، می‌توان گفت كليه آثار هنری که عناصر اصلی تشکیل دهنده آنها خط و خوشنویسی است و به صورت مسطح بر روی صفحه و با تکنیک‌های مختلف اجرا می‌شوند و در ترکیب‌بندی ‌کلی آنها حروف و کلمات در درجه اول به منزله عناصر بصری به کار گرفته می‌شوند در زمره نقاشی‌خط قرار می‌گیرند. کلیه آثار نقاشی‌خط را می‌توان به طور کلی در ۳ گروه جای داد.

الف) آثاری که به دست نقاشان پدید آمده و در آنها حروف و کلمات جایگزین اشکال و پیکره‌ها شده‌اند. به عبارت دیگر پدید آورندگان این آثار نقاشان می‌باشند.

ب) آثاری که به دست خوشنویسان پدید آمده و در اجرای آن از تکنیک‌های نقاشی و طراحی یا گرافیک استفاده شده است.

ج) آثاری که به دست خوشنویسان خلق شده و در اجرای آن فقط از تکنیک خوشنویسی یعنی قلم و مرکب استفاده شده است. برای مثال می‌توان از سیاه مشق‌های میرزاغلامرضا اصفهانی و میرحسین و برخی آثار خوشنویسان معاصر نام برد.

پدیدآورندگان آثار نقاشی‌خط در جستجوی زبان و بیانی همه فهم و جهانی برای هنر خوشنویسی و آثار خویش‌اند. آنان بر این باورند که می‌توان با استفاده از دانش بصری و شناخت ویژگی‌های ‌دیداری و تصویری انواع خوشنویسی و بهره‌گیری ‌از خواص رنگ‌ها، آثاری پدید آورد که بتواند انتقال احساسات و اندیشه‌های هنرمند به مخاطبانش را فارغ از محدودیت‌ها و گونه‌گونی زبان و خط و نژاد در هر کجای جهان ممکن سازد.

تمرین منزل

برداشت خود را از در چند سطر بنویسید.

تمرینات کارگاهی

١. خوشنویسی های ایرانی را به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار داده، برداشت خود را از آن در چند سطر بنویسید.

۲. یکی از مفاهیم، مهربانی، شهادت، رشد، آشتی را به دلخواه انتخاب کرده سعی کنید به وسیله نقاشی‌خط آن را نمایش دهید.

تعداد بازدید از این مطلب: 128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش ششم)

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش ششم)

هنر خوشنویسی یکی از مهم ترین و زیباترین هنرهای ایرانیان است که تمامی آثار به جا مانده آن، نمایانگر هنر و تبحر هنرمند می باشد. بیشتر هنرمندان این رشته ها علاوه بر نوشتن متن به شیوه درست، سعی بر پیدا کردن متونی دارند که در روح و جان خواننده نفوذ کند و تمام روزنه های وجود او را بشکافد. در مطالب قبل ما در مورد انواع خط در هنر خوشنویسی پرداختیم. در این مطلب نیز به ادامه آن مبحث می پردازیم.

قلم طُغرا

طغرا خطی است قوس‌دار (به هیئت کمانچه)، همراه با خطوط پیچیده و متوازی که به اشکال مختلف از جمله: طغرای مطيّر و طغرای مشجر نوشته می‌شود.

این خط که در قدیم بر سر فرمان‌های پادشاهان می‌نوشته‌اند، نام و لقب پادشاه وقت را در بر داشته است. در دیوان پادشاهان طغرای سلطان به جای مهر متداول بوده، و آن را بر سر نامه‌ها، منشورها و فرمان‌های ایشان رسم می‌کردند. این مهر به منزله امضای فرمان به شمار می‌آمده است. رسم طغرا در ایران از زمان سلجوقیان متداول بوده است. قلم طغرا که نخست بر صدر احکام فرمانروایان و نیز مسکوکات و مهر و عقیق قرار داشته به تدریج تا امروز موارد استعمال دیگر نیز یافته است. برای طغرا ابتدا شكل خاص و معینی قائل نبودند اما بعدها خوشنویسان عثمانی آن را به صورت خاصی درآوردند که با آنچه بر فرمان‌های پادشاهان صفوی و نادرشاه افشار دیده می‌شود، متفاوت است. طغرا را اغلب به خطوط ثلث، رقاع و یا دیوانی می‌نویسند، و از جمله خطوطی است که در کشورهای اسلامی مانند: ترکیه، سوریه، مصر، لبنان، عراق، ایران و افغانستان نگاشته می‌شود.

طغرا در ترکیه پس از تغییر خط عربی به خط جدید رواج پیشین را ندارد. هر عنوان و سرلوحه‌ای را که حالت نقاشی و تزیین داشته و به خط کوفی، ثلث، نسخ، شکسته و دیوانی نگاشته شده باشد، «طغرا» یا «شبه طغرا» می‌نامند. درباره‌ی ابداع خط طغرا در تذکره‌ی خط و خطاطان آمده است: خواجه عتیق اردوبادی که در دارالانشاء شاه اسماعیل صفوی (۹۳۱ - ۹۰۸ ه. ق.) به کتابت اشتغال داشت، طغرای فرامین را اختراع کرد. همچنین ناجی زین‌الدين المصرف در مصور‌الخط العربی آورده است که: خوشنویس عثمانی، مصطفی راقم (متوفی در ۱۲۴۱ ه.ق.) خط طغرا را مهندسی کرد. حافظ غزل‌سرای بزرگ شیراز درباره‌ی خط طغرا چنین سروده است:

 

مطبوع‌تر ز نقش تو صورت نبست باز طغرا نویس ابروی مشکین مثال تو

و در جای دیگر می‌گوید:

 

زهی خیال که منشور عشق بازی من از آن کمانچه‌ی ابرو رسد به طغرایی

 

خط شبه طغرا

شبه طغرا خطی است تزئینی و تفننی که خوشنویسان، انواع خطوط: کوفی، محقق، ثلث، نسخ، نستعلیق، شکسته، دیوانی و دیوانی جلی را به هیئت و صُوُر مختلف می‌نویسند. خط شبه طغرا در برخی موارد شبیه به خط طغرا می‌باشد.

خط مثنی

خط مثنی به نام‌های گوناگون: خط متعاكس، خط آینه‌ای، خط دوتایی، خط جفتی، خط برگردان و خط توأمان آمده است و خوشنویسان عثمانی آن را «آینه لی» گفته‌اند. این خط نخست برای مهرسازی کاربرد داشت اما در قطعه نویسی بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. انواع خطوط: کوفی، محقق، نسخ، نستعلیق و خصوصا ثلث را می‌توان با اَشکال مختلف به صورت مثنی نوشت. در نگارش خط مثنی، به خاطر زیباتر شدن در ترکیب و قرینه‌سازی بیشتر از خط ثلث استفاده می‌شود. خط مثنی را از بالا و پایین و یا از راست و چپ می‌توان قرینه‌سازی کرد.

خط و نقش (خط شکلی)

در طول تاریخ خطوط اسلامی- ایرانی، خوشنویسان ایران تلاش‌های فراوانی برای ابداع فرم‌های نوین و کشف ظرفیت‌های بصری نوشتار انجام داده‌اند، و در این زمینه «خط» و «نقش» به گونه‌ای همساز در هم آمیخته و گاهی خط تبدیل به تصویر (نقش) گشته است. استادان خوشنویسی، با افزودن نقش و نگاری اندک بر حروف و کلمات و درهم پیچاندن آنها، فرم‌های جدیدی از خط را به وجود آورده‌اند. این ترکیب و فرم‌ها که حاصل تلاش خوشنویسان مبتکر و خلاق است، و معمولا در قالب‌های تصویری مانند: شکل و شمایل انسان، پیکرنمای جانوران، گیاهان، اشیاء و فرم‌های انتزاعی نوشته می‌شوند و آن را «خط و نقش» یا «خط شکلی» می‌نامند. خط و نقش را می‌توان به صورت قطعات خوشنویسی از انواع خطوط کوفی، ثلث، نسخ، دیوانی، دیوانی جلی، نستعلیق و شکسته نستعلیق استفاده نمود، اما به کارگیری خط ثلث در این امر جلوه خاصی دارد. ابداع این شیوه از خط و نقش (خط و صور) به قرن نهم هجری قمری باز می‌گردد. مجنون رفیقی هروی از خوشنویسان دوره‌ی سلطان حسین بایقرا ( ۸۷۳ - ۹۱۲ ه.ق.) را مخترع این خط دانسته‌اند.

خوشنویسان ترکیه نیز با استفاده از اوراد زاهدانه و عبارت‌های مقدس، تصاویر هنرمندانه‌ای از موجودات زنده و اشیاء را خلق کرده و آثار خارق‌العاده‌ای در خطوط شکلی پدید آورده‌اند به گونه‌ای که استادان خوشنویسی معاصر نیز این نوع خط را نقش می‌زنند.

خط تزئینی

خط تزئینی خطی است که خوشنویس ابتدا خط را با قلم جلی می‌نویسد، سپس اطراف حروف و خطوط را با نیش قلم (به طرز مخصوص) مزین می‌سازد و بدین ترتیب خط به نقاشی تبدیل می‌گردد. مخترع این خط «ملک محمد قزوینی» از خوشنویسان قرن سیزدهم هجری قمری است.

مرغ بسمله (خط طاووسی)

به نوعی از خط که خوشنویس با استفاده از طرح‌های مختلف پرندگان، در داخل آن «بسم الله الرحمن الرحیم» را بنویسد، «مرغ بسم الله» یا «مرغ بسمله» گفته می‌شود. این خط را «قلم طاووس» و «خط طاووسی» نیز نام نهاده‌اند.

خط مُعَلّی

حقیقت معلی برگرفته از ساحت مقدس امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب (ع)، اولين خوشنویس در صدر اسلام و اولین کاتب حقیقی قرآن کریم می‌باشد که با تمسک به وجود پر برکت آن بزرگوار تجلی و پا به عرصه ظهور گذاشت. خط معلی بر اساس دو اصل: ۱- انطباق با خاطرات و تداعيات ذهنی قوم ایرانی، برگرفته از حروف و خوشنویسی ادوار گذشته و ۲- قلمرانی و تقسیم ضخامت در شاکله خوشنویسی سنتی ایران ابداع گردید تا بتواند وجه دیگری از حقیقت و رسالت خوشنویسی سنتی را تجلی بخشد.

در پیدایش خط معلی، به دلیل نبود شباهت صوری با قالب‌های دیگر خطوط، نمی‌توان گفت که از تلفیق خط‌های مختلف ایجاد گشته است، چرا که هر خطی از عالم مستقل خویش تنزل گشت، رجوعش به حقیقت و ذات خود منتهی می‌شود، بنابراین نمی‌توان از اختلاط خطوط، خطی مستقل را استخراج کرد. با این اوصاف می‌توان خصوصیات کلی خط معلی را بدین گونه برشمرد:

١. نگارش و تجلی آن با شش‌دانگ قلم. ۲. صراحت دفعی سیر قوت به سوی ضعف در حروف. ۳. وجه حماسی غالب، به دلیل پرتاب‌های قلم و ترکیب‌بندی‌های خاص.

۴- قابلیت انطباق در معماری سنتی و مدرن و قلمروهای نوین معماری. ۵. تصرف كاتب در تغییر کلی حروف «ع»، «ل» و «ی» با توجه به خلاقیت و ابتکار خوشنویس.

ابداع کننده خط معلی حمید عجمی است. وی لوح تایید از فرهنگستان هنر دریافت نموده است.

نقاشی خط

نقاشی خط به نوعی خط گفته می‌شود که خوشنویسان با به کار گرفتن رنگ در خط یا برعکس آثار بدیعی را پدید می‌آورند، به عبارت دیگر: ترکیب خطوط با به کارگیری عناصر خوشنویسی، برای بیان‌های تصویری را نقاشی خط گویند. این نوع کار بیشتر روی بوم نقاشی با رنگ و روغن انجام می‌گیرد اما برخی خوشنویسان نیز با استفاده از رنگ‌های گواش، آبرنگ، اکرلیک، مرکب‌های رنگین و ایربراش، آثار ارزشمند نقاشی خط را به وجود آورده‌اند.

نقاشی خط ابتدا در دوره قاجار رواج داشت، بدین صورت که ابتدا خط را نوشته و کپی می‌کردند، سپس داخل خط و زمینه آن را رنگ‌آمیزی نموده و گل و بوته

می‌انداختند.

قلم نی

محمدبن معوية الانماطی گوید که از پیغمبر اکرم (ص) شنیدم که می‌فرمود: «اِنّ اوّل ما خلق الله خلق القلم فقال له اكتب قال يا رب و ما اكتَب قال اكتَب القَدر قال فجرى القلم في تلكَ السّاعةَ بما كان و بما كائن الى الابد.» یعنی اول چیزی که خداوند خلق فرمود، قلم بود. آن گاه بدو امر داد که بنویس، عرض کرد خداوندا چه بنویسم! خداوند او را امر داد که بنویس احکام و علم مرا از مخلوقات من تا روز قیامت. پس قلم بدانچه مأمور شد اطاعت کرد. و اول کسی که در روی زمین قلم برداشت آدم ابوالبشر بود «وَ عَلَّمَ ادَم الأسماء كُلَّها»، و نیز «عَلَّم بالْقلم» اشاره به اوست.

قلم‌نی از مهم‌ترین ابزار خوشنویسی است. در انتخاب یک قلم‌نی خوب باید خصوصیات زیر را در نظر گرفت:

١. سخت و سنگین باشد (سختی آن متوسط)، ۲. کاملا مدور باشد (صاف و بدون تاب)، ۳. رنگ آن قرمز پخته (سرخ و سفید) یا قهوه‌ای باشد، نه سیاه و زرد،  ۴. پر گوشت و سفید مغز باشد، ۵. یک بند و بدون گره در میان خود باشد، ۶. ضخامت یا قطر آن متناسب باشد، مثلا برای نوشتن قلم كتابت، سرفصلی، مشقی باید قلمی انتخاب کرد که ضخامت آن از یک خودکار معمولی (حدود هفت میلی‌متر) بیش‌تر نباشد، و برای قلم جلی و درشت‌تر می‌توان، از قلم‌نی ضخیم‌تر مانند خیزران و قلم پارویی استفاده کرد، ۷- طول قلم حدود ۲۰ سانتی‌متر باشد.

اما درباره‌ی ارزش و اهمیت قلم باید گفت که پروردگار متعال در قرآن مجید به قلم و آنچه بنگارد سوگند یاد کرده است. خاقانی شروانی در این رابطه تحلیل زیبایی بر آیه‌ی شریفه‌ی «ن وَالقلمِ و ما يسطرون» دارد:

ماه و سر انگشت خلق، این چو قلم آن چو نون خلق چو طفلان نو، شاد به «ن والقلم»

مولانا جلال الدین محمد بلخی نیز آیه شریفه «ن و القلم وما يسطرون» را در این شعر حل کرده:

گر چو نونی در رکوع و چون قلم اندر سجود پس تو چون «نون و قلم»، پیوند با «مایسطرون»

و حافظ شیرین سخن گفته است:

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

 

دوات (مِحبَره)

ظرفی است فلزی از جنس نقره یا برنز که لیقه و مرکب را در آن جای دهند، و در قدیم به آن محبره می‌گفتند. اکنون از شیشه‌های کوچک دهانه گشاد و کم‌عمق برای دوات استفاده می‌کنند. کم‌عمق بودن دوات از این روست که هنگام مرکب‌برداری بتوان سر قلم را دید و به اندازه مرکب برداشت. باید در دوات ليقه قرار داد و بهتر است پس از فراغت از کتابت درِ دوات را ببندند تا از خشک شدن و ورود گرد و غبار و فاسد شدن مرکب جلوگیری به عمل آید.

مرکب

مواد تشکیل دهنده‌ی مرکب خوشنویسی عبارت‌اند از: دوده، صمغ، زاج، مازو، صبر، نیل، زعفران، افتیمون و پوست گردكان سبز که نوع خشک آن را با آب محلول می‌کنند و پس از ساخته شدن با آن می‌نویسند. بهترین مرکب آن است که سیاه و کم برق بوده و کاملا جریان داشته، و ناخالصی در آن وجود نداشته باشد، تا یکنواخت و روان بر کاغد بنشیند. همچنین کشش مرکب باید خوب و راحت باشد، و در مدات و جاهایی که قلم نیاز به حرکت مداوم دارد به همراه قلم بیاید. مرکب باید طبیعی باشد و به تفصیلی که گفته خواهد شد، ساخته شود و از مرکب‌های رسم و مرکب‌های شیمیایی نباید استفاده کرد، و از مرکب‌های رنگی (مانند جوهر گردو، مرکب‌های تهیه شده از رنگ‌های گیاهی و ...) چنانچه طبیعی و روان باشد، می‌توان استفاده نمود.

طریقه‌ی ساخت مرکب

«مواد لازم برای ساختن مرکب عبارت‌اند از: ۵۰ گرم دوده‌ی چربی گرفته، ۲۰۰ گرم صمغ عربی، ۲۰۰ گرم زاج سیاه، ۶۰۰ گرم مازو، دو و نیم گرم زعفران، دو دانگ صبر، ده گرم افتیمون، ۵۰ گرم پوست گردکان سبز و ده گرم نیل.

۲۰۰ گرم صمغ در آب حل نموده تا چون عسل شهد شود، آن‌گاه دوده را در ظرفی ریخته و چهار دانگ از صمغ را به ظرف دوده اضافه کرده آن مقدار کف بمالند که آن دوده کشته شود؛ سپس دو دانگ دیگر صمغ را یک برابر آب اضافه کرده تا روان‌تر شود، و آن را در ظرف ریزند و با آن دوده ترکیب کنند چنان که بتوان آن را در شیشه ریخت (مقداری از شیشه باید خالی باشد)، سر آن را محکم بسته و آن قدر آن را تکان دهند تا کاملا آمیخته شود، هر چه بیشتر تکان داده شود، صلایه بیشتر خواهد یافت (حداقل ده روز باید آن را تکان داد). سپس ۲۰۰ گرم زاج سیاه را در آب حل کرده تا گداخته شود و صاف کنند، و بعد ۴۰۰ گرم مازو را خرد کرده و با دو و نیم گرم زعفران و دو دانگ صبر و ده گرم افتیمون و ۵۰ گرم پوست گردكان سبز و ده گرم نیل در یک و نیم لیتر آب جوشانده تا نصف شود، و آن را صاف کنند و از آن آب زاج اندک اندک بر او بیفزایند و به قلم تجربه کنند تا به اعتدال درآید و رنگ آن مناسب شود، و این را نیز اگر مقداری صمغ بر آن اضافه کنند، مرکبی فریسه خواهد بود، و باید دانست که زاج زیاد نباشد که مرکب را می‌سوزاند، و نيز صمغ و دوده خیلی غلیظ نباشد که اگر این چنین باشد قبول لَت نکند، و هر چه تکان دهند صلایه نخواهد یافت. این نوع مرکب ساختن نسبت به مرکب‌هایی که در هاون ساییده می‌‌شوند، فواید زیادی دارد، یکی آنکه از گرد و خاک محفوظ است (چون درون شیشه است)، دیگر آنکه همه مرکب به یک نوع صلایه می‌یابد، بر خلاف هاون که بعضی صلایه می‌یابد.»

تعداد بازدید از این مطلب: 462
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش پنجم)

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش پنجم)

هنر خوشنویسی هنری شیرین است و به گفته روان شناسان نیازمند استعداد ذاتی در وجود هر کس می باشد. به همین دلیل افراد و هنرمندانی که در این زمینه درخشان و بسیار خبره هستند، دارای استعدادی ذاتی بوده اند که با تکرار و تمرین در آن هنر توانسته اند به این مقام دست یابند.

خط شکسته نستعلیق

خط شکسته نستعلیق از اوایل قرن یازدهم هجری قمری (اواخر دوره صفویه) پا به عرصه ظهور نهاد که نخست چندان تفاوتی با خط نستعلیق نداشت، فقط برخی از حروفش، بر اثر سرعت قلم روان و پیوسته نوشته می‌شد و بعضی حروف و کلمات منفصل، به صورت متصل درمی‌آمد. در نوشته‌های این عصر نمونه‌هایی از خط تعليق را می‌توان دید؛ یعنی در خط شکسته نستعلیق اولیه، نمونه‌هایی از حروف و کلمات تعليق مشاهده می‌گردد و حاصل این آمیختگی عنوان مستقل «شکسته» را یافت که چون از حيث ترکیب، ساده‌تر از خط تعلیق بود کم کم در نوشتن نامه‌ها و احکام جای تعلیق را گرفت و بعدها در کتاب‌نویسی، اشعار و قطعات هم از آن استفاده شد. خط شکسته هم مانند سایر خطوط ناگهان پیدا نشد و یک نفر به تنهایی واضع آن نبوده است. درباره واضع خط شکسته آمده است که ابتدا دو روش متفاوت ساده‌نویسی و پیچیده و در هم نویسی متداول بوده است. روش پیچیده آن که متمایل به تعلیق است را «خط ترسل» نیز گفته‌اند که به سختی خوانده می‌شود این نوع خط را مرتضی قلی خان شاملو از ترکیبات تعلیق و نستعلیق و شکسته، اتخاذ کرد و این خود دلیل واضحی است بر این که خط شکسته در آن زمان در مرحله ابتدایی بوده است.

محمد شفیع حسینی هروی معروف به «شفيعا» خط شکسته را ابداع نمود و به این خط نظام بخشید. وی اصلاحات عمده‌ای در آن به وجود آورد و از آن پس خط شکسته معمول شد. نمونه‌های موجود این خط گواه آن است که «مرتضی قلی خان شاملو» و «شفيعا» هر دو از پیشگامان خط شکسته بوده‌اند.

خط شکسته که به «زلف عروس» تشبیه شده است، با ظهور درویش عبدالمجيد طالقانی به کمال قانونمندی و اصول و قاعده و زیبایی رسید، و او به این خط صورت خاصی بخشید. شاگردان و پیروان درویش و خوشنویسان دیگری همچون سید علی اکبر گلستانه که در خط شکسته درخشیدند موجب انتشار و رونق این خط شدند.

چلیپا

چلیپا در لغت به معنی «صلیب» و در فرهنگ آنندراج، نوشتن مشق با خط‌های اُریب آمده است. همچنین در فرهنگ معین به عنوان خط منحنی و کج تعریف شده و در برهان قاطع کنایه از زلف پیچیده معشوق است.

صائب تبریزی زلف چلیپا را این گونه تشبیه کرده است:

 

این سطرهای آه که هر جا نوشته‌ایم از روی آن دو زلف چلپا نوشته‌ایم

 

در چلیپا نویسی خطوط کرسی به صورت مایل نوشته می‌شوند و در پایان هر مصراع حروف و کلمات تمایل شوق‌آمیزی را برای بالا نشینی از خود نشان می‌دهند.

غلامحسین امیرخانی درباره چلیپا نویسی می‌گوید: «چلیپا در اصطلاح خوشنویسی به نوشتن مورب دو بیت، یعنی چهار مصراع از شعری با مضمون و پیام واحد که در یک صفحه مستطیل و در چهارچوب و قواعد کلاسیک نگاشته می‌شود، اطلاق می‌گردد که اوج هنرنمایی و ذوق و ابتکار و توانایی‌های اجرایی خوشنویس در آن تجلی می‌یابد. هنرجوی خوشنویس پس از رسیدن به مرحله عالی، ضمن رعایت نکات اصولی در مورد حسن تشکیل و حسن وضع که درباره سطر و دو سطر فرا گرفته، باید چهار سطر شعر را که امکان دارد از نظر شاکله و هندسه حروف و کلمات ناهمگون و ناموزون باشد در مجموعه‌ای به نام چلیپا بنویسد بدون آن که از ترکیب نسبت‌های طلایی هر سطر رنگ ببازد. ضمن آنکه در مجموع و در هر چهار سطر نیز نسبت‌های مشترک چون زنجیرهای به هم پیوسته، اتحاد و پیوستگی خود را حفظ کنند. در عين حال باید همواره اصول زیبایی اعم از: تقارن، تناسب، توازن، تعادل و نواخت، بدون تکلف و تصنع در ریتم و آهنگ مناسب مشهود باشد.»

فاصله دو سطر از چلیپا که طول بحر شعر آن معمولی یا متوسط (نه کوتاه و نه بلند) باشد، باید بین ده تا دوازده نقطه باشد و اشعاری که دارای بحر بلند است می‌توان این فاصله را تا پانزده نقطه افزایش داد. برای مصراع‌های کوتاه در هر سطر، یک کلمه کشیده و برای مصراع‌های بلند، دو کشیده مناسب‌تر است. بهترین حالت قرار گرفتن کشیده‌ها زیر هم بودن آنهاست و یا اینکه کشیده مصراع دوم نسبت به مصراع اول اندکی به سمت راست میل کند. چلیپا بیشتر با خط نستعلیق نوشته می‌شود اما برخی استادان چلیپا را با خطوط شکسته، نسخ و حتى ثلث هم نوشته‌اند.

قصارنویسی (مقطع‌نویسی)

قصارنویسی یا مقطع‌نویسی از جمله ابتکارات و ترکیب‌بندی خوشنویسان چیره‌دستی است که خط ثلث (ام الخطوط)، خط نستعلیق (عروس خطوط) و خط شکسته نستعلیق (خط عشق) را با چنان نبوغ و خلاقیت خود قلم می‌زنند که بینندگان از تماشای آن حظى وافر می‌برند. این قطعات می‌تواند مشتمل بر مضامینی از آیات روح‌بخش کلام الله مجید، احادیث گهربار پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص) و ائمه اطهار عليهم‌السلام، جملات نغز، اشعار آموزنده بزرگان علم و ادب و فرهنگ، باشد و به صورت کتیبه در قطعات خوشنویسی نقش‌آفرینی کند.

زیبایی و محکم نوشتن در خط نستعلیق، بررسی عمیق در ترکیب‌بندی متوازن و متعادل، تنوع و در ترکیب، رعایت حسن تشکیل، حس وضع، حس همجواری و داشتن تجربه کافی در این شیوه از خوشنویسی میسر است.

خط شکسته که تجلی روح معنوی در قامت كلام و اوج هنر خوشنویسی است، با

پنجه‌ی هنرآفرین شکسته‌نویسان توانا آنچنان رقص موزونی را در نقش بستن کلمات پدید می‌آورند، که هر صاحبدلی را به سرچشمه حقیقت فرا می‌خواند.

خط ثلث که خطی است روحانی و معنوی و از خانواده‌ی اصيل خطوط مستدير و قوسی است، جذاب‌ترین و شیرین‌ترین ترکیبات را به دست توانمند ثلث‌نویسانی که درک بصری عمیقی از زیبایی‌شناسی دارند، در قالب کتیبه، مثنی، خطوط مصور و دیگر فرم‌های تزئینی رقم زده می‌شود.

قصارنویسی که از خانواده‌ی کتیبه‌نویسی است، اغلب با قلم شش دانگ مشقی به بالا نوشته می‌شود و می‌تواند به صورت سرلوحه یک قطعه، پیشانی صفحه، گلوی زیر سرستون بنا، پوستر، عنوان روی جلد کتاب و تابلو به کار گرفته شود. در برخی موارد هدف از این گونه خوشنویسی، خوانده شدن آن نیست، بلکه تنها ترکیب و فرم هنری آن حائز اهمیت است. برخی خوشنویسان، از خطوط دیگر نیز در قصارنویسی استفاده می‌کنند. نمونه‌هایی از قصارنویسی، با خط نستعلیق استادان معاصر در اینجا آورده شده است و نمونه‌های قصارنویسی با خط ثلث استادان برجسته، در بخش ثلث آمده است.

سیاه مشق

سیاه مشق نوعی از خط است که خوشنویسان برای تمرین خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق، مفردات و ترکیبات مختلف را مکرر و پیاپی می‌نویسند و با تکرار حروف و کلمات با یک قلم یا قلم‌های مختلف در یک صفحه آثار بسیار زیبایی را پدید می‌آورند. در سیاه مشق خواندن مطلب اهمیت چندانی ندارد، اما از لحاظ ترکیب‌بندی، و رعایت توازن در سیاهی و سفیدی حائز اهمیت است، و می‌توان در برخی از آثار خلق شده، آن را اوج هنر خوشنویسی دانست چرا که تنها خلاقیت و زیبایی سیاه مشق مورد توجه است، نه مضمون و محتوای ادبی آن.

سابقه تاریخی سیاه مشق به قرن دهم هجری بازمی‌گردد، و ابتدا برای تمرین و مشق نوشته می‌شد، و بعدها به صورت اثر هنری و قطعه نویسی درآمد و آثار برجسته‌ای به وجود آمد. سیاه مشق در عین حال که نمودار تسلط، ممارست، پشتکار، شور و شوق استادان خوشنويس است غالبا دلپذیر، جذاب و چشم‌نواز است و لطفی خاص دارد از این رو سیاه مشق استادان را در ضمن کتاب‌ها و رسالات خوشنویسی درج و چاپ می‌کنند. از سیاه مشق در هنرهای تزئینی نیز استفاده می‌شود. خطوط ثلث و نسخ را نیز می‌توان به صورت سیاه مشق نوشت. سیاه مشق را می‌توان به صورت چلیپا (مورب)، یک سویه افقی، دو سویه، سه سویه (افقی، عمودی و مایل)، قصارنویسی یا در هم نوشت. اکثر استادان متقدم، آثار ارزشمندی در سیاه مشق نویسی دارند. میرحسین ترک، میرزا کاظم، میرزا غلامرضا اصفهانی و عمادالکتاب سیفی بیشترین آثارشان را در سیاه مشق پدید آورده‌اند. دیگر استادان بزرگ نستعلیق نیز قطعات مختلفی از سیاه مشق را نوشته‌اند. صائب تبریزی درباره سیاه مشق و چلیپا گفته است:

 

صفحه دل سیه از مشق تمنا کردیم کعبه را بتکده زین خط چلیپا کردیم

خط دیوانی

منشیان دولت عثمانی در ترکیه، از خط تعلیق، خطی را ابداع کردند که چون مخصوص امور دیوانی و مکاتبات رسمی بود، آن را خط دیوانی نام نهادند. مؤلفان کتب تاریخ خط درباره وضع و تطور خط دیوانی چنین گفته‌اند:

- خطوط دیوانی و چپ و سیاقت و طغرایی، به تبع خط تعلیق مقرر گردیده است.

- خط دیوانی و خط رقعه از اختراعات خطاطان عثمانی است.

- محمدطاهر الكردي المکی در کتاب خود گوید: «بدین واسطه دیوانی نامیده شد که از دیوان همایونی سلطانی صادر گردیده و کلیه اوامر شاهی و انعامات فقط با این خط نوشته می‌شد، و این خط سّری از اسرار قصرهای سلطانی بوده که جز کاتب آن و به ندرت، دانش پژوهی از زیرکان، آن را نمی‌شناخته است. ابراهيم منیف اول کسی بود که چند سال بعد از فتح قسطنطنیه قواعد خط دیوانی را وضع کرد و پس از آن خط دیوانی رواج پیدا کرد و حوالی سال ۱۲۸۰ ه.ق. توسط ممتاز بک بر زیبایی و استواری آن افزوده شد، همچنین محمد عزت و برادرش حافظ تحسین که استاد در خطوط دیوانی و رقعه هستند، در به کمال رسیدن و زیباتر شدن خط دیوانی تأثیر گذار بوده‌اند. پس از انقراض سلسله آل عثمان به دست آتاتورک، همه این صناعات خطی را باطل کردند و خط لاتین را جایگزین نمودند.»

- ناجی زین‌الدين المصرف می‌گوید: «بعد از فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح (۱۴۸۱- ۱۴۲۹م.)، این قلم (دیوانی به صفت رسمی شناخته شده و گویند، ابراهيم منیف اولین کسی بود که قواعد آن را وضع کرد.»

خط دیوانی هم‌اکنون در کشورهای عربی رواج داشته، و خوشنویسان عرب ترکیبات زیبایی از این خط را در مرقعات و قطعات خوشنویسی خود به کار می‌برند. خط دیوانی بر سه نوع است: دیوانی خفی، دیوانی جلی و دیوانی جلی زورقی.

خط دیوانی خفی

نوع ساده دیوانی را دیوانی خفی نام نهاده‌اند. این خط معمولا بدون حرکات و تزئینات نوشته می‌شود. نقطه‌ها در دیوانی خفی مانند نقطه‌های خط رقعه گذاشته می‌شود؛ یک نقطه، دو نقطه و سه نقطه نشان داده می شوند.

خط دیوانی جلی

اواخر قرن دهم و اوائل قرن یازدهم هجری قمری از خط دیوانی، خط تزئینی و زیبایی به نام «دیوانی جلی» پدیدار گشت. تزئینات خط دیوانی جلی از خط چینی اقتباس شد و اختراع و ابتکار آن توسط شهلا احمد پاشا که از رجال دولت عثمانی است، صورت گرفته است. خط دیوانی و دیوانی جلی را «خط همایونی و مقدس» نیز گفته‌اند و سبب تسمیه آن به مقدس (از لحاظ كتابات سلطانی)، همان سلطانی که ظل‌الله في‌الارض و مورد تقدیس بوده است، می‌باشد. در برخی موارد خوشنویسان دولت عثمانی از خط دیوانی جلی برای تزئین صفحات نیز استفاده می‌کردند.

از خصوصیات بارز خط دیوانی جلی، آرایش و پر کردن فضاهای خالی به وسیله اعراب، عناصر تزئینی گوناگون و گذاشتن نقطه‌های ریز است. تمام مجموعه خط به صورت توده ساختاری مستطیل‌شکل با حروف عمودی کمی مایل، نشان داده می‌شود. از ویژگی‌های دیگر این خط، تزئین انتهای حروف عمودی «ا، ط، ک، ل» با نقش اسلیمی زیبایی، که تمایز آن را با خط دیوانی خفی نشان می‌دهد. این نوع دیوانی جز بدین ترتیب، حسن زیبایی‌اش ظاهر نمی‌شود و نوشتن آن مستلزم دقت و صرف وقت بسیار است. خط دیوانی تا سال ۱۳۴۲ ه ق. رواج داشت، و پس از آنکه خط ترکیه به لاتین تبدیل شد، مانند سایر خطوط اسلامی از رونق افتاد ولی امروزه در تمامی کشورهای عربی متداول است. خط دیوانی در ایران هیچ‌گاه معمول نبوده است و فقط از باب تفنن آن را می‌نویسند.

خط دیوانی جلی زورقی

نوعی از خط دیوانی جلی، که خوشنویسان آن را با الهام از شکل قایق و کشتی می‌نویسند را خط دیوانی جلی زورقی می‌نامند.

خط واوی (قلم واوها)

خط واوی خطی است که با تأکید بر حرف «و» نوشته می‌شود. در این خط با کنار هم قرار دادن و تکرار واوها، ترکیب زیبایی در قطعه نویسی به وجود می‌آید. برای نگارش این خط، آیاتی از کلام‌الله مجید که دارای واو‌های مکرر است انتخاب و با استفاده از خط ثلث - که ترکیب‌های متنوع و جذابی را پدید می‌آورد - نوشته می‌شود. خط واوی یکی از انواع خطوط تزیینی بوده که در «نقاشی خط»، «خط و نقش» و «خطوط گرافیکی» می‌تواند کاربرد داشته باشد. قطعات واوی را می‌توان با سایر خطوط از جمله محقق و دیوانی نیز کتابت نمود. استادان خط ثلث در ترکیب‌بندی خط واوی مهارت و استعداد ویژه‌ای دارند و آثار زیبا و ارزشمندی را خلق کرده‌اند.

تعداد بازدید از این مطلب: 472
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش چهارم)

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش چهارم)

هنر خوشنویسی یکی از هنرهای رایج ایرانیان است و در حال حاضر هنرمندان زیادی به آن مشغول می باشند. این هنر آرامش بخش و زیبا دارای انواع گوناگونی می باشد که در سه مطلب گذشته در مورد آنها به خوبی صحبت کردیم. در این مطلب نیز می توانیم مباحث گذشته را کامل کنیم و آنها را به خوبین مورد تشریح قرار دهیم.

خط نسخ

خط نسخ در آغاز خطی بود همپایه‌ی خط کوفی ولی به صورت نسخ ناقص که به خط «نسخی قدیم» یا «نسخ حجازی» معروف بود. پس از رونق یافتن خط کوفی، این خط بیشتر در تحریر نامه و مکاتبات فوری مورد استفاده قرار می‌گرفت. خط نسخ در ابتدا به قلم نُسَخ معروف بود و برای نوشتن نُسَخ مختلف به کار می‌رفت.

رقاع خطی است که بر اثر نیاز به تندنویسی و مختصر نوشتن در مکاتبات (رقعه‌ها) به کار می‌رفته است. خط رقاع از توقیع به وجود آمده و به همین سبب از آسانی و روانی برخوردار است. میرعلی هروی در رساله‌اش می‌گوید: «... باریکِ توقیع را رقاع نامید از برای آنکه در آن وقت رقعه‌ها را به آن خط می‌نوشته‌اند.»

 

ور از فقر درمانم به مکتب نویسم خط ثلث و نسخ و رقاعی
خط تعلیق

آنچه مسلم است این است که خط کوفی از صدر اسلام تا پنج قرن در ایران رایج بوده و ایرانیان برای کتابت قرآن مجید و کتیبه نگاری و تزئین مساجد و بناهای تاریخی آن را به کار می‌برده‌اند. اما خط معمول ایرانیان برای سایر حوائج نوعی نسخ بوده که با قلم نسخ قدیم عربی (نسخی) و نسخ جدید اختلاف داشته است، و همین نوع خط بعدها اساس خط تعلیق و نستعلیق قرار گرفت.

از نیمه‌ی دوم قرن هشتم هجری قمری (حدود یک قرن پس از انتشار خط تعلیق) به برکت ذوق و طبع ایرانیان خط دیگری به نام نستعلیق به ظهور رسید. چون پیچیدگی و بی‌نظمی و دوایر ناقص خط تعلیق به سلیقه ایرانی چندان خوشایند نبود، از این رو از ترکیب دو خط «نسخ» که خطی منظم و معتدل و زیبا بود، با خط «تعلیق»، خطی به نام «نسخ تعلیق» که از کندی نسخ و نواقص تعلیق به دور است، به وجود آمد که بعدها خط «نسخ تعلیق» را «نستعلیق» نام نهادند. این خط از نظم و اعتدال و متانت وافر و دایره‌های ظریف و موزون و به غایت دلپذیر برخوردار است بدین جهت آن را «عروس خطوط اسلامی» نام نهاده‌اند. در نمونه‌هایی از خط تعلیق که از قرن هفتم هجری قمری به جای مانده نوعی گرایش به نستعلیق مشهود است. از طرفی از آغاز قرن هشتم هجری قمری، نسخ قدیم ایرانی که خط تحریری آن دوره بود، بر اثر سرعت قلم کم کم به شیوۂ تعليق نزدیک شد و بعد به نستعلیق شباهت یافت. خط نستعلیق از ابداعات خالص ایرانیان است، که در آن ذوق و سلیقه و قریحه ایرانی کاملا مشهود است. درباره‌ی واضع خط نستعلیق اغلب مورخین در کتاب‌ها و رساله‌های خود آورده‌اند که میرعلی سلطانی فرزند حسن تبریزی، در زمان امیر تیمور گورکانی (۸۰۸-۷۷۲ ه ق.) آن را ابداع کرده است.
تعداد بازدید از این مطلب: 273
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش سوم)

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش سوم)

هنر خط و خوشنویسی در ایران دارای طرفداران بسیاری بوده و در هر خانه ایرانی اگر هنرمندی در این عرصه یافت نشود، حتما علاقه مندی به این رشته خواهید یافت. در دو مطلب قبل در مورد انواع خط در هنر خوشنویسی صحبت کردیم. در این مطلب نیز به ادامه آن موضوع می پردازیم.

خط کوفی مشبک

ریشه و اصل خط کوفی مشبک به ایرانیان نسبت داده می‌شود، و از دیگر خطوط کوفی برجسته‌تر است. کوفی مشبک نوعی کوفی در هم بافته است که تزئینات و گره‌بندی‌های مکرری در آن وجود دارد. در این خط حروف بلندتر و به یکدیگر متصل است و شبکه‌های در هم منظمی را تشکیل می‌دهد. نمونه زیبای این نوع کوفی را در کتیبه‌ی برج رادکان و کتیبه داخل مقبره پیر علمدار در دامغان می‌توان مشاهده کرد.

خط کوفی حاشیه‌دار (ذی اطار)

کوفی حاشیه‌دار نوعی کوفی تزئینی است که در آن حروف و کلمات بوسیله گره‌های منظم به یکدیگر متصل شده و حاشیه‌ای را تشکیل می‌دهد که از خط جداست. این حاشیه مانند قاب اطراف خط را احاطه می‌کند و طرح و نقش زیبا و موزونی را پدید می‌آورد.

خط کوفی مدورالرئوس

شیوه‌ای از خط کوفی، که گره‌های تزئینی به شکل دوایر منظم و متداخل در قسمت انتهایی حروف و کلمات آن به صورت موزون تکرار شده است را کوفی مدورالرئوس نام نهاده‌اند.

خط کوفی نیشابوری

شیوه‌ی نگارش این نوع کوفی شبیه کوفی مغربی بوده و ویژگی آن، فربه و تند و تیز بودن حروف و کلمات است. در کوفی نیشابوری انتهای الف و لام‌ها به سمت چپ متمایل می‌باشند.

خط کوفی مُوشّح

موشح به معنای چین‌دار و در هم تنیده آمده است. خط کوفی موشح دارای تزئیناتی زیبا همراه با نظم هندسی خاص توأم با رسم و تذهیب و نقاشی است. انواع کوفی موشح عبارت‌اند از: کوفی موشح ساده یا میانه، کوفی موشح مشکل یا کامل و کوفی موشح قفل (کوفی مضفور).

خط کوفی موشّح کامل

خط کوفی موشح کامل نوعی کوفی تزئینی است با گره‌های فراوان و پیچیده، که جنبه تزئینی آن بر سایر اصول غالب است. این خط دارای تزئینات زیاد در حروف عمودی و کشیده‌ها است. از نمونه‌های زیبای خط کوفی موشح کامل، کتیبه پیر علمدار در دامغان به تاریخ ۴۱۸ ه ق. و کتیبه‌ای در مصلی قدیم شهر هرات را می‌توان نام برد.

خط کوفی مُشَکَّل

نوعی کوفی تزئینی که به هیئت اشکال هندسی و تصاویر خاص نوشته شده باشد، کوفی مشکَّل نامیده می‌شود. از این شیوه کوفی در برخی از نمونه‌ها به عنوان کوفی هندسی نیز یاد شده است.

خط‌های رایج بعد از کوفی

در اواخر عصر اموی (۱۳۳-٤۱ ه .ق.)، قطبة المحرر با به کارگیری استعدادش برای گسترش و توسعه خطوط مقور و مدور (منحنی)، از خط کوفی چهار قلم مهم: قلم جليل، قلم طومار کبیر، قلم نصف ثقیل و قلم ثلث كبير ثقیل را اختراع نمود، برخی از منابع اختراع قلم ثلثين را نیز به او نسبت می‌دهند. این اقلام به صورت درشت و جلی نوشته می‌شدند. قطبه تاریخ عرب و گلچین‌های ادبی را نسخه‌برداری کرده است. وی به لحاظ دانش فراوانش در خط، قواعد این خطوط را مدون ساخت. وی که در عربی یگانه نویسنده روی زمین به شمار می‌رفت به حسن خط معروف بود، و اولین کسی است که در دوران بنی‌امیه به کتابت قرآن پرداخت.

خالد بن ابی‌الهياج که از اصحاب حضرت علی (ع) بود، در دوران خلافت امویان به کتابت قرآن با خطوط طومار و جلیل و نوشتن شعر و اخبار می‌پرداخت. وی در سمت قبله مسجد النبي (ص) سورة و الشمس و ضحی‌ها را تا آخر با آب طلا نوشت. خطوط ابداع شده برای نگارش موضوعات اداری، تجاری، بازرگانی، روابط اجتماعی و نیز برای تهیه نسخ غیر مذهبی نیز رشد و گسترش یافت.

قلم جلیل

قلم جلیل پدر تمام اقلام نامیده می‌شود. درباره قلم جلیل در الوسيط آمده است: «در آخر دولت اموی، قطبة المحرر از خط کوفی و حجازی، خطی استنباط کرد که اساس خطی شد که امروز بدان می‌نویسند، و او قلم جلیل را که در بناها بکار می‌رفت، و قلم طومار را که بر صفحه بزرگی می‌نگاشتند اختراع کرد.»

درباره‌ی قلم جلیل گفته‌اند که هر کسی توانایی نوشتن آن را ندارد، مگر آنکه با دشواری و زحمت بسیار آن را آموخته باشد. یوسف سگزی در این باره می‌گوید: قلم جليل نهاد نویسنده را می‌کوبد.

قلم جلیل بسیار درشت و پهن و فربه بود و به بلند مرتبه‌ترین اشخاص اجتماع اختصاص داشت. ابن الندیم می‌گوید: «با این قلم از طرف خلفا بر طومارهای کامل به پادشاهان روی زمین نامه می‌نوشتند. از قلم جلیل دو قلم استخراج گردیده است: قلم سجلات و قلم دیباج.»

قلم طومار

خط طومار یکی از قدیمی‌ترین خطوط عربی است که در میان بزرگان رایج بود. طومار خطی است پر قدرت و جلی و فربه، که با قلمی پهن نوشته می‌شد، در مقابل غبار که خفی و ریز کتابت می‌گردید. از ویژگی‌های قلم طومار داشتن ضخامت و درشتی در حروف، الف و لام‌های کشیده، داشتن حلقه‌ها و اتصالات در حروف (که در دیگر شیوه‌ها غیر مجاز بوده) و نیز بدون نقطه بودن آن است. در حدود قرن چهارم هجری قمری، گوشه‌دار بودن و ایستایی این خط از بین رفت. واضع خط طومار را قطبة المحرر دانسته‌اند. بزرگان در زمان بنی‌امیه و پس از آن از قلم طومار استفاده می‌کردند و بعدها در توشیح حکمرانان از آن بهره می‌بردند. ابن مقله، ابن بواب و یاقوت مستعصمی، ظرافت و انحنای جذابی که شبیه ثلث جلی بود، به آن خط دادند. از این خط در کتیبه نگاری نیز استفاده می‌شده است. اندازه عرض قلم طومار، ۲۴ شعره اسب است و برای بدست آوردن اندازه طول الف قلم طومار، مقدار عرض قلم از خودش ضرب می‌شود که چنین است: موی اسب ۵۷۶ = ۲۴×۲۴

قلم مسلسل

مسلسل خطی است که همه حروف و کلمات آن پیوسته و متصل نوشته می‌شوند، و در یک سطر به وسیله خط‌های نازک، تمامی حروف و کلمات به هم پیوسته و زنجیر شده‌اند، و هیچ یک از حروف آن منفصل نیست. اساس و منشأ این خط، خط ثلث یا توقیع است.

هر یک از انواع خطوط را می‌توان با حفظ اصول و رعایت قواعد مربوطه، با خط مسلسل نوشت که در این صورت بعد از نام خط، لفظ مسلسل خواهد آمد، مانند: ثلث مسلسل، مقترن مسلسل، دیوانی مسلسل، کوفی مسلسل و ... این خط از خطوط معمول نبوده است مگر آن که از باب تفنّن آن را می‌نوشته‌اند.

انواع خط مسلسل عبارتند از: مسلسل زنجیری و مسلسل مضاعف.

خط مسلسل زنجیری

مسلسل زنجیری از انواع خط مسلسل است که علاوه بر پیوستگی‌های حروف، بعضی از قسمت‌های آن به صورت اتصالات هماهنگ و زنجیری تکرار شده‌اند.

خط مسلسل مضاعف

چنانچه اتصالات و پیوستگی‌های مکرر خط مسلسل تکرارهای مجدد داشته باشد، آن را مسلسل مضاعف گویند که معرف قدرت قلم و تبحر و استحکام دست کاتب

است.

قلم متساوی

قلم متساوی از اقلامی است که در میان نویسندگان دربار خلفاء متداول بوده است. این خط شباهت زیادی به خط مقترن دارد، اما کمی مبسوط‌‌تر با کشش‌های مساوی است.

قلم مقترن

قلم مقترن از اقلامی است که در آن حروف و کلمات قرین و بسیار نزدیک به هم نوشته می‌شوند. شیوۀ مقترن در اغلب اقلام خوشنویسی دیده می‌شود. انواع قلم مقترن عبارت‌اند از: کوفی مقترن، مقترن مختصر، مقترن مبسوط و مقترن مسلسل.

اقلام سته

در نیمه‌ی دوم قرن سوم هجری قمری، ابن مقله بیضاوی شیرازی پا به عرصه وجود گذاشت. وی که در علوم مختلف از جمله: فقه، تفسیر، ادبیات، تجوید، شعر و ترسل یگانه زمانه خود بود، هنرمندی چیره‌دست نیز به شمار می‌رفت و در کتابت خط کوفی نظیر نداشت. ابن مقله که دشواری خط کوفی را بر ایرانیان و دیگر مسلمانان دریافته بود، دست به ایجاد خط تازه‌ای زد و از خط کوفی شش نوع خط را ابداع نمود:

١. محقّق (برای ثبت قصاید و اشعار)، ۲. رَیحان یا ریحانی (برای کتابت مصاحف و ادعیه)، ۳. نسخ (برای کتابت تفاسیر و احادیث)، ۴. ثلث (خطی است جلی برای کتیبه نگاری و اقلام درشت)، ۵. توقيع (برای تحریر فرمان و منشور)، ۶. رقاع (برای مکاتبات و مراسلات).

خط محقق

ابن الندیم در الفهرست گفته است که خط محقق ، ابتدا در عهد بنی عباس از خط ریاسی استخراج گردید و به آن خط عراقی و خط وراقی هم می‌گفتند. هنگامی که ابن مقله خط محقق را از کوفی استخراج نمود، آن را تحت قاعده و ضابطة منسوب به خویش درآورد و به خط مهمی که می‌توانست با دقت بسیار کتابت شود، تبدیل کرد. شکوه و عظمت، اندام درشت، فاصله‌های منظم، یکدست و ساده بودن از ویژگی‌های بارز خط محقق است. در این خط هر حرف شكل ثابت و معینی دارد و با حروف دیگر اشتباه نمی‌شود. همچنین کلمات متداخل نوشته نمی‌شود، بدین جهت خطی است واضح و روشن. تکامل خط محقق به دست «ابن بواب» صورت گرفت. سپس «یاقوت مستعصمی» آن را جزو یکی از خطوط شش گانه خود انتخاب کرد. آغاز خط و کتابت کلام الله مجید پس از خط کوفی، با خط محقق صورت گرفت. پس از یاقوت مستعصمی، استادان دیگر همچون بایسنغر میرزا و احمدبن سهروردی، در این خط مهارت بیشتری پیدا کردند و قرآن‌ها و کتاب‌های نفیسی با خط محقق کتابت نمودند.

خط رَیحان

خط ریحان یا ریحانی خطی است شبیه به خط محقق که سال‌ها بعد از آن پدید آمد. به نحوی که آن را باریکِ محقق نیز نام نهاده‌اند. در این خط خصوصیاتی از خط ثلث را نیز می‌توان یافت. خط ریحان از زمان «ابن بواب» رو به ترقی و رواج بیشتری گذاشت و پیوسته کامل شد تا زمان «یاقوت مستعصمی» و شاگردان او که شیوع بیشتری پیدا کرد. خط ریحان تمام ویژگی‌های خط محقق را داراست و افزون بر آن حرکات، حروف و کلماتش نازک‌تر و ظریف‌تر، و خطوط عمودی (الف و لام‌ها و دسته‌ی ط) در آن کوتاه‌تر است.

خطوط محقق و ریحان در نظر اول شبيه ثلث هستند اما بر اثر دقت، تفاوت‌های واضحی در شکل حروف آنها دیده می‌شود. این دو خط تا قرن یازدهم هجری قمری برای کتابت قرآن مجید در ایران و سایر کشورهای اسلامی رواج داشته و بخاطر خوانا بودن، یکی از موجبات به کار رفتن آنها بوده است.

استادان برجسته‌ی خطوط محقق و ریحان

 ابن مقله، ابن بواب، یاقوت مستعصمی، احمدبن سهروردی، احمد طیب شاه، مبارکشاه سیوفی، مبارکشاه بن قطب «زرین قلم»، ارغون بن عبدالله كاملی، یوسف مشهدی، عبدالله صیرفی، یحیی جمالی صوفی، احمد رومی، نصرالله طبيب، عبدالله طباخ هروی، بایسنغر میرزا، ابراهیم سلطان بن شاهرخ و علاءالدین تبریزی «ملا علاء بیک».

خط ثلث

سابقه‌ی این خط به قلم جلیل می‌رسد که آن هم از خط کوفی اقتباس شده است. جلیل به معنی جلی و درشت، در مقابل خفي به معنای باریک و ریز می‌باشد. ابن مقله آن را از خط کوفی استخراج کرد و آن را تحت ضابطه و قانونمندی درآورد. در خط ثلث یک سوم از عمودی‌ها یا سرکش‌ها مستقیم هستند، و بقیه را قسمت‌های مدور (انحناء دار) تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر در خط ثلث، یک سوم آن سطح و دو سوم آن دور (دودانگ سطح و چهاردانگ دور) است. خط ثلث که خطی جلی است، برای کتیبه نگاری و کاشی کاری و اقلام درشت به کار می‌رود.

استادان برجسته‌ی خط ثلث

یاقوت مستعصمی، یحیی جمالی صوفی، عبدالله صیرفی، ارغون بن عبدالله كاملی، احمد طیب شاه، بایسنغر میرزا، ابراهيم سلطان ابن شاهرخ گورکانی، علیرضا عباسی، محمدرضا امامی، کمال الدین عبدالحق سبزواری، علاءالدین تبریزی «ملا علاء بیک»، عبدالله طباخ هروی، شمس‌الدین علی شیرازی «هراس»، عبدالباقی تبریزی، کمال‌الدین حافظ هروی، اسدالله کرمانی و ...

تعداد بازدید از این مطلب: 572
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش دوم)

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش دوم)

هنر خط و خوشنویسی یکی از کهن ترین و زیباترین هنرهای ایرانیان است و آثار بسیار زیبا و جاودانی از بزرگان این هنر به یادگار مانده است. در مطلب قبل به انواع خط در این هنر پرداختیم. در این مطلب نیز به ادامه آن مبحث پرداخته و آن را به زیبایی توضیح خواهیم داد.

خط کوفی پیرآموز

ابن‌الندیم در الفهرست، خط قیرآموز و اصفهانی را جزو خطوط المصاحف آورده و گفته است که، ایرانیان آن را استخراج نموده و با آن مصحف می‌نوشته‌اند و آن بر دو نوع بوده است: ناصری و مدور.

کلمه پیرآموز اصلا پارسی و ایرانی است و در فرهنگ‌ها و کتب ادبی به معنی سهل و آسان آمده است و مقصود آن است که فرا گرفتن این خط چنان آسان بوده است که پیران هم می‌توانستند آن را بیاموزند.

خط پیرآموز را ایرانیان، به ظن قوی در زمان ساسانیان از خطوط هفت‌گانه خود استخراج کرده بودند و در ترکیب بخشیدن به حروف آن کوشیده‌اند که شباهتی به خطوط مکی و کوفی داشته باشد. این خط پس از اسلام به خط کوفی ایرانی مبدل گشت. خط اصفهانی نیز شیوه دیگری از خط پیرآموز بوده است که چون اصفهان در اوان حکومت عرب مرکزیت داشته، به نام خط اصفهانی نامیده و خوانده شده است. این خط تا اواخر قرن ششم هجری قمری در ایران رواج داشته است.

خط پیرآموز نوعی کوفی است که با خطوط دیگر کوفی تفاوت دارد و بی‌شباهت به خط پهلوی یا اوستایی نیست که نویسنده آن حروف را با انفصال نوشته و با خطی نازک و ظریف به یکدیگر متصل ساخته است. آثار زیادی از قرون اولیه هجری به خط کوفی پیرآموز نگاشته شده است از جمله کتاب‌های: صفات الشيعه از شیخ صدوق به خط نصر بن عبدالله قزوینی به سال ۳۹۱ ه ق.، الابنيه عن حقایق الادویه تالیف ابومنصور هروی به خط اسدی طوسی (شاعر) به سال ۴۴۷ ه ق.، قابوس‌نامه قرن چهارم و پنجم هجری قمری، تحدید نهايات الأماكن لتصحيح مسافات المساكن از ابوریحان بیرونی و به خط خود او، تاریخ بیهقی به خط و تألیف ابوالفضل بیهقی به سال ۴۳۰ ه.ق.، منافع‌الحیوان به سال ۶۹۰ ه.ق. و قرآن‌های متعددی به خط حسن بصری به سال ۹۷ ه ق.، عثمان بن حسين وراق غزنوی به سال ۴۶۶ و ۴۶۸ ه ق.، ابوبکربن احمدبن عبدالله غزنوی به سال ۵۷۳ ه ق. و دیگر خوشنویسان به خط کوفی پیرآموز کتابت گردیده است که در موزه‌ها و کتابخانه‌ها نگهداری می‌شوند.

از انواع کوفی پیرآموز می‌توان به نوعی کوفی پیرآموز شکل یافته اشاره کرد که با اعراب و نقطه و ضوابط منظم همراه می‌باشد، و آن را کوفی پیرآموز مشکول نامیده‌اند.

خط کوفی ایرانی (کوفی شرقی)

خط کوفی شرقی که به آن کوفی ایرانی نیز می‌گویند، در اواخر قرن چهارم هجری قمری توسط ایرانیان ابداع گردید. کوفی شرقی در بین خطوط کوفي مقام خاصی داشته و خصوصیات منحصر به فردی را دارا می‌باشد که مشخصا با نوع کوفی اصیل متفاوت است. بارزترین مشخصه این نوع کوفی، عمودی‌ها و دنباله‌های بالارونده کشیده، و حروف کوتاه خوابیده که به سوی چپ متمایل است. این امر حرکت و پویایی آن را تقویت می‌کند طوری که برخی از محققان آن را «کوفی خوابیده»، «کوفی مایل» و یا «کوفی خمیده» نامیده‌اند. خط کوفی شرقی از خطوط انحناء‌دار تأثیر گرفته و خطوطش ظریف و شکیل‌تر از کوفی اصیل است. نخستین نمونه كوفي شرقی به سال۳۶۲ هجری قمری باز می‌گردد. خط کوفی شرقی را کاتبان ایرانی به کار می‌گرفته‌اند.

خط کوفی مَعقِلی (بنایی)

مَعقِل بر وزن مَفعِل، در لغت به معنی قلعه، پناهگاه، کوه بلند و دیوار است. و خط کوفی معقلی نوعی خط است که معماران و بناها بر سینه دیوارهای بلند با آجر یا کاشی کار می‌کنند. این خط در کتابت استفاده نمی‌شود و صرفا یک خط تزئینی است که در عمارت‌ها و ابنیه متبرکه مانند: مساجد، تکیه‌ها، مزارها، گنبد و گلدسته‌ها و کاشیکاری‌ها استفاده می‌شود. به همین دلیل آن را خط معماری، بِنایی، بنّایی، مربع، مستطیلی و متداخل هم می‌گویند. در کوفی معقلی حروف درهم و متداخل نوشته می‌شوند و با زوایای مستطیل، مربع، مثلث و یا لوزی در کنار هم قرار می‌گیرند و یک شکل هندسی را بوجود می‌آورند.

خط معقلی خطی است مبسوط (زاویه‌دار) که قبل از خط کوفی پدید آمد. این خط که خطی مستقیم و زاویه‌دار بود در آغاز برای نوشتن مصاحف مورد استفاده قرار می‌گرفت. خط معقلی ریشه دیگر اقلام عربی و کوفی است و پس از نوشتن قرآن‌ها با دیگر خطوط کوفی از جمله: بسيط و منقوط و پیرآموز، برای تزئین بناها و کتیبه‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت. در این خط تمام حروف مسطح بوده و حروف مدور در آن وجود ندارد.

میرعلی هروی درباره خط معقلی گفته است: «بدان اول کسی که کتابت کرد حضرت آدم عليه السلام بود. بعد از طوفان نوح عليه السلام در زمان حضرت اسماعیل عليه السلام خط عربی یافته‌اند و بعضی گویند که جناب ادریس علی نبینا و عليه السلام، وضع آن را نهاد و مردمان با فراست و کیاست در هر روزگاری در آن تصرف کرده‌اند و تغییر داده‌اند که خط معقلی بیرون آورده‌اند و در قدیم خط معقلی بوده و مجموع آن سطح است و اصلا دور ندارد و بهترین خط معقلی آن است که سواد و بیاض را توان خواند و معقلی برای آن گویند که محل تعقل است.»

سلطانعلی مشهدی در صراط السطور می‌گوید:

 

پیشتر از زمان شاه رسل خلق را رهنما نشانه قل
سر به خطی که خامه فرسودی خط عبری و معقلی بودی
مرتضی اصل خط کوفی را کرد پیدا و داد نشو و نما

 

و مجنون رفیقی هروی در رساله منظوم خود آورده است:

 

پیش از همه، خط معقلی بود کوفی، خط مرتضی علی بود

 

اساس خط کوفی معقلی بر روی صفحه شطرنجی ترسیم شده، سپس با آجر یا کاشی‌های رنگی روی عمارت‌ها چیده می‌شوند، و بدین سبب آن را خط معماری گفته‌اند، که معماران از مرتب چیدن آجرها، صورت خط را روی دیوارها می‌نمایانند. میرعلی هروی در مدادالخطوط این خط را مُعَقَّلی برشمرده و آورده است که معقلی برای آن گویند که محل تعقل است. انواع کوفي معقلی عبارتند از: كوفي معقلی ساده (بنایی) با اشکال مختلف هندسی (مربع، مستطیل، مثلث، چند ضلعی، دایره و ...)، کوفی معقلی متوسط، کوفی معقلی مشکل، کوفي معقلی گره‌دار، كوفي معقلی متعاكس، کوفی معقلی مستطیل (شطرنجی)، کوفي معقلی گلچین و کوفي معقلی شش‌بندی.

خط کوفی معقلی ساده (بنایی)

خط کوفی معقلی ساده آن است که کلمه یا عبارتی را در یک سطح هندسی با فواصل معین و یکنواخت ترسیم می‌کنند و دنباله حروف را با خطوط اضافی و زائده‌ها پر می‌کنند به نحوی که تمام عبارت در فضای هندسی ترسیم شده، قرار گیرد. خط كوفي معقلی ساده را در اشکال مختلف هندسی (مربع، مثلث، مستطیل، پنج ضلعی، شش ضلعی، هشت ضلعی و ...) تنظیم می‌کنند. نقطه شروع و جهت نوشتن آن نوع از خط معقلی که طرح اولیه آن بر مبنای سطح چهار گوش (مربع) قرار دارد بدین صورت تنظیم و نوشته می‌شود.

خط کوفی معقلی مشکَّل

نوعی از خط معقلی که به هیئت و اشکال مختلف نوشته شود را خط کوفی معقلی مشکل می‌نامیم. برخی از خوشنویسان و طراحان خط معقلی را به گونه‌ای طراحی می‌کنند که در طرح‌ها و نقوش هندسی و اشکال متنوع تنظيم شده قرار گیرد.

خط کوفی معقلی گره‌دار (مضفور)

در این نوع كوفي معقلی، حروف و کلمات در سطوح مختلف هندسی به هم گره خورده‌اند، طراحان با به کار بردن گره‌های ساده و یا به صورت مشبک، آثار زیبا و ارزشمندی را پدید آورده‌اند. نمونه‌هایی از این کوفي معقلی در مسجد جامع اصفهان دیده می‌شود.

خط کوفی معقلی متناظر و متعاکس

در این نوع كوفي معقلی، کلمه یا عبارت به صورت متعاكس (قرینه‌سازی خطوط) نسبت به یک محور معین، دو تایی یا چهار تایی (در کنار هم، مقابل هم و یا دور تا دور) نوشته می‌شوند. معمولا آن دو عبارت که در کنار هم قرار می‌گیرند به صورت آیینه‌ای (متعاكس) نوشته و خوانده می‌شوند.

خط کوفی تزئینی

کوفی تزئینی یکی از خطوط کوفی مشرقی است که قواعد ثابت و معینی ندارد و فقط اصول و قواعد اولیه حروف الفبا در آن رعایت می‌شود. عناصر و نقوش اسلیمی از نیمه دوم قرن دوم هجری وارد تزئينات آن شد، که در قرن پنجم هجری به اوج خود رسید و تاکنون ادامه دارد. خوشنویسان و طراحان، خط کوفی را با انواع نقش‌ها و طرح‌های ساده، اسلیمی، پیچنده، هندسی، تذهیب و تزئینات مختلف درهم آمیخته و آثار هنری ارزشمندی را پدید می‌آورند که تا حدودی خواندن آن را دچار مشکل می‌کند. خط کوفی تزئینی را بر روی کلیه سطوح، اعم از آجر، سنگ، گچ، کاشی، چوب، فلزات مختلف، ظروف سفالی و لعابدار، شیشه، عاج، پارچه، پوست و کاغذ انجام می‌دهند. ترکیب‌بندی‌های موزون و زیبا و دلپذیر همراه با ابداع و نوآوری، بستگی به ذوق و ابتکار و خلاقیت هنرمند خوشنویس و طراح دارد. برجسته‌ترین آثار و کتیبه‌های کوفی تزئینی را می‌توان در مساجد، مکان‌های مذهبی و بناهای تاریخی کشورهای اسلامی مشاهده کرد، که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

ایران: کتیبه‌های گچبری محراب اولجایتو و رواق‌ها  در مسجد جامع اصفهان، کتیبه‌های کاشیکاری مسجد امام اصفهان، کتیبه آرامگاه پیر علمدار در دامغان، کتیبه محراب آرامگاه با یزید بسطامی در شاهرود، کتیبه‌های گچبری و کاشیکاری مساجد حیدریه و جامع قزوین، کتیبه‌های گچبری و کاشیکاری مسجد جامع گلپایگان، کتیبه‌های گچبری و کاشیکاری مسجد جامع اردستان، کتیبه‌های گچبری، کاشیکاری محراب مسجد جامع نی‌ریز، کتیبه‌های گچبری محراب مسجد جامع ارومیه و ...

اسپانیا: کتیبه‌های سقف حرم و محراب مسجد جامع‌الحمراء و کتیبه‌های دیوار قصر الحمراء در غرناطه، کتیبه‌های مسجد قرطبه.

ترکیه: محراب و دیوار مسجد الوكامی بورسا، مدرسه سلطان عیسی در ماردین جنوب دیاربکر.

تونس: کتیبه‌های مساجد قیروان.

الجزایر: محراب مسجد جامع تلمسان و الاقمر.

افغانستان: کتیبه‌های غزنه و مسجد جامع هرات، کتیبه‌های ایوان آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در گازرگاه هرات، کتیبه‌های محراب مسجد امام خرد در سرپل.

مصر: کتیبه‌های داخل قبه‌ی امام شافعی قاهره، کتیبه‌های مسجد جامع طولونی قاهره.

هند: کتیبه‌های مسجد ارهای دین، کجانپر در اجمر.

عراق: کتیبه‌های مساجد جامع بغداد، سامرا و حيره، کتیبه‌ی محراب رقیه بنت علی بن ابی طالب.

خط کوفی آجری (مستطیل)

کوفی آجری نوعی کوفی بنایی است که با چیدن آجر بر روی بناهای آجری مسطح و مدور مانند مناره‌ها، گلدسته‌ها و برج‌ها نوشته و چیده می‌شوند. این خط مخصوص نوشتن با آجر است به گونه‌ای که نوشته‌ها نسبت به آجرهای زمینه برجسته نشان داده می‌شود.

خط کوفی متلاصق

نوعی از خط کوفی را که در آن حروف و کلمات یک سطر، خصوصا الف و لام و دندانه‌ها به هم چسبیده و مماس نوشته شوند، خط کوفی متلاصق نام نهاده‌اند. در برخی منابع از این خط به عنوان خط کوفی مقترن نام برده شده است.

خط کوفی زَخْرفي

خط کوفی زخرفی، شیوه‌ای از کوفی تزئینی است که حروف و کلمات آن با نقش و نگار و زیور تزئین می‌شود و اغلب به اشکال مختلف هندسی، خصوصا دایره ترسیم می‌شود به گونه‌ای که حروف و کلمات به هم گره می‌خورند.

خط کوفی گره‌دار

کوفی گره‌دار یک نوع خط کوفی در هم پیچنده است. در این خط، برخی از حروف یا کلمات آن کاملا کشیده و تابیده و همراه با تزئینات فراوان نوشته می‌شود. همچنین توسط الف و لام‌ها، گره‌های تزئینی و قرینه‌سازی‌های زیبا و موزونی ایجاد می‌شود.

خط کوفی گره‌دار مشکل

از انواع کوفی پیچیده و کوفی گره‌دار است که کاتب برای ایجاد ترکیب‌های زیبا و قرینه‌سازی‌های با شکوه، به الف و لام‌ها، الف و لام‌های زاید دیگر می‌افزاید تا شرایط برای ایجاد گره‌های مکرر و موزون فراهم شود. این نوع از خط کوفی را کوفی مضفر نیز می‌گویند.

خط کوفی مشجر (مشعب)

نوعی از خط کوفی است که تزئینات اولیه پدید آمده در آن، انشعاباتی شبیه شاخ و برگ درختان دیده شود، بدین صورت که انتهای حروف عمودی و بعضی از حروف مانند «ن» و «و» و «الف» و ... به صورت شاخه شاخه یا شعبه شعبه ترسیم می‌شوند. خط کوفی مشجر را کوفی مشعب، کوفی شجری و کوفی مشجری نیز نام نهاده‌اند. قدیم‌ترین نمونه این خط، در مسجد جامع نایین (به تاریخ حدود ۲۸۸ ه. ق.) و مسجد گلپایگان دیده می‌شوند.

خط کوفی مورق (برگ‌دار)

نگارش این خط کوفی با استفاده از نقاشی برگ درخت انجام می‌شود. بدین صورت که زمینه آن با استفاده از فرم‌های مختلف برگ درختان تزئین می‌گردد. در این خط انتهای حروف و کلمات با برگ‌های تزئینی و اسلیمی تکمیل می‌شود. خط کوفی مورق در قرون دوم و سوم هجری قمری در مصر رواج داشته و از خطوط رایج در کشورهای عراق، سوریه و ایران نیز بوده است. خط کوفی مورق را کوفی برگ‌دار نیز می‌گویند.

خط کوفی متداخل

در این نوع کوفی، حروف و کلمات به صورت متداخل و مکرر نوشته شده و نقش هندسی زیبایی را پدید می‌آورد.

خط کوفی مزهر (گل و برگ‌دار)

کوفی مزهر نوعی کوفی تزئینی گل‌دار است که زمینه آن با گل و برگ و نقوش اسلیمی زینت داده می‌شود و یا انتهای حروف آن تبدیل به شاخه‌های باریک گیاهی می‌گردد. از ویژگی بارز کوفی مزهر، پر شدن فضاهای خالی با همین عناصر است.

خط کوفی معشق

کوفی معشق نوعی کوفی تزئینی در هم پیچنده است که حروف آن حول یک محور دایره‌ای قرار می‌گیرند. محورهای حروف در کوفی معشق در حین صعود، مانند عشقه، به دور هم می‌پیچند و تقریبا مانند کوفی گره‌دار است. این نوع کوفی با تزئینات اسلیمی نیز همراه است و یکی از زیباترین خطوط کوفی است که ترکیبی دایره‌وار را به وجود می‌آورد. از نمونه‌های زیبای آن می‌توان به گنبد سلطانیه و مسجد جامع یزد اشاره کرد، که در شبستان مسجد جامع یزد، هشت «محمد» به صورت دایره نوشته شده و در وسط کلمه «علی» تکرار شده است، و در زیر گنبد اولجایتو شش «محمد» و در وسط یک بار «الله» نوشته شده که در مجموع نقشی ستاره‌وار را تداعی می‌کنند.

تعداد بازدید از این مطلب: 249
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش اول)

انواع خط در هنر خوشنویسی ایرانی (بخش اول)

هزاران سال قبل که زبان پدید نیامده بود و بشر هنوز لغتی نمی‌شناخت تا حرف بزند، برای نمایش فکر و اندیشه خود، نشانه‌ها و خطوطی بر خاک، سنگ، لوح گلی، لوح چوبی و... ترسیم می‌کرد و پیداست که نخستین نوشته انسان بسیار ساده و بچه‌گانه بوده است. آنان به صورت خشن و نازیبایی شکل اشیاء و چیزها را می‌کشیدند و بدان طريق، مقصود خود را بیان می‌کردند.

به عبارتی اجداد خط‌های کنونی، تصویرهای نخستین هستند؛ و متون چاپی امروز که در آنها، مفاهیم به کمک خط بیان می‌شود، تکامل یافتهٔ تصویرهایی است که برای مقاصد گوناگون و آسان کردن ادراک مسایل برای مخاطب یا ساده‌تر منتقل کردن مفاهیم و برقراری ارتباط توسط انسان ترسیم شده است. این نوع خط را خط تصویری یا اندیشه نگاری نامیده‌اند.

مردم بین‌النهرین نیز مانند سایر ملل در آغاز از خط تصویری استفاده می‌کردند و لوحه‌هایی که در کیش به دست آمده این مطلب را تأیید می‌کند. لوحه‌هایی که از گل رس و لای رودخانه‌ها تهیه می‌شد برای نوشتن به کار می‌رفت، این لوحه‌ها  از خمیر نرم و خالص تهیه می‌شد که برای نوشتن بسیار مناسب بود و قلم‌های فلزی برای نوشتن روی آنها به کار می‌رفت. در این رسم‌الخط به تدریج تغییراتی ایجاد شد، تصاویری که از انسان و حیوانات و نباتات بود به صورت ساده‌ای در‌آمد، دایره‌ها و خطوط منحنی هم به شکل چند ضلعی و خط‌های منکسر ترسیم می‌شد و بر اثر این تغییرات، خطی که به خط میخی معروف شده است، در بین‌النهرین به وجود آمد. این نوع خط در حدود سه هزار سال، یعنی تا آغاز ظهور عیسی مسیح (ع) رواج داشت.

خط تصویری عیلامی

امپراتوری عیلام در مشرق بابل واقع شده بود و نقش مهمی در تاریخ تمدن ایران داشت. مرکز تمدن عیلام شوش بود که از همسایگان شرقی کشورهای بین‌النهرین محسوب می‌شود. ویل دورانت در این باره می‌گوید: «در اواسط نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، باستان‌شناسان فرانسوی به آثار انسانی دست یافتند که تاریخ آنها به ۲۰٫۰۰۰ سال قبل بازمی‌گردد و نیز شواهد و اسنادی از فرهنگ و تمدن پیشرفته‌ای یافته‌اند که قدمت آن به ۴۵۰۰ سال ق. م. می‌رسد. آن‌چنان است که در آن زمان مردم عیلام تازه از زندگی بیابان گردی و شکار و ماهیگیری بیرون آمده بودند؛ ولی در همان زمان سلاح و افزارهای مسی داشتند، زمین را می‌کاشتند، حیوانات را اهلی می‌کردند، با خط نویسی دینی و اسناد بازرگانی آشنا بودند، آینه و جواهرات را می‌شناختند، و بازرگانی آنان از مصر تا هند ادامه داشت. در کنار افزارهای سنگ چخماقی صاف شده، که ما را به عصر سنگ جدید می‌رساند، گلدان‌های خوش‌ساخت گِردی می‌بینیم که بر آنها نقوش هندسی با تصاویر زیبای حیوانات و گیاهان رسم شده، و پاره‌ای از آنها در شمار بهترین آثار هنری ساخت دست بشر به شمار می‌رود... کشور شوش ۶۰۰۰ سال بزيست، و در این مدت شاهد اوج عظمت سومر، بابل، آشور، پارس، مصر، یونان و روم بود، و به نام شوش با کمال جلال، تا قرن چهاردهم میلادی پا بر جا ماند.»

خط تصویری سومریان

یکی از تمدن‌های باستانی مربوط به حاشیه‌های رودخانه‌های دجله و فرات متعلق به سومریان است که در حدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد در اراضی مسطح بین‌النهرین سکنی گزیدند. مهم‌ترین و شگفت‌انگیزترین چیزی که از سومریان بر جای مانده «خط نویسی» آن مردم است. ویل دورانت درباره ادبیات و خط نویسی سومریان می‌گوید: «این هنر به اندازه‌ای در نزد آنان پیشرفته بود که به وسيله آن می‌توانستند اندیشه‌ها و افکار مفصل و پیچیده خود را درباره بازرگانی، شعر و دین بیان کنند. نبشته‌های قدیم‌تری که به دست آمده بر روی سنگ است، و تاریخ آن به ۳۶۰۰ ق. م. می‌رسد. در حدود ۳۲۰۰ ق. م. الواح گلی ظاهر می‌شود، و چنان به نظر می‌رسد که در آن هنگام سومریان با این کشف عظیم بسیار شادمان شده‌اند. این یکی از خوشبختی‌های ماست که مردم بین‌النهرین نوشته‌های خود را با مرکب فاسد شدنی، و بر کاغذی که زود از میان می‌رود، ننوشته‌اند، بلکه توانسته‌اند با آلت تیزی با استفاده از این ماده نرم، یادداشت‌هایی از حوادث، صورت قراردادها، قباله‌ی املاک، صورت خرید و فروش، متن احکام قضایی، و نظایر آنها را بنویسند و از همه اینها تمدنی بسازند که اثر نیش قلم در آن از دم شمشیر هیچ کم نباشد. در آن هنگام که منشی از نوشتن لوح فراغت می‌یافت، آن را در آتش می‌پخت، یا مقابل حرارت آفتاب می‌گذاشت؛ به این ترتیب، طول عمر نوشته در حوادث روزگار بسیار بیش از کاغذ می‌شد، و تنها نوشته بر سنگ، در ماندن بر آن ترجیح داشت. پیدایش خط میخی، و تطور و تکامل آن، بزرگترین منّتی است که سومریان بر تمدن جهان دارند.»

آنچه مسلم است این است که سومری‌ها مخترع نخستین خط و کتابت بوده‌اند. آنها به طرق مختلف در تکامل و پیشرفت خط گام‌های مؤثری برداشتند تا آنجا که نتیجه کوشش ایشان منجر به ایجاد خط میخی گردید.

خط تصویری را نباید با نقاشی اشتباه کرد؛ اگر چه مرز معینی میان آنها وجود ندارد. در نقاشی چیزی که قابل رؤیت باشد و یا حادثه‌ای که رخ داده است تصویر می‌شود و هدف آن زیبایی‌شناسی و تفکر هنری است، اما برای خط تصویری، هنر در تصویر کردن در اکثر مواقع چندان مهم نیست و تصویر، اغلب طرح سطحی است که برای بیان خبر و اطلاع رسانی به کار می‌رود. خط تصویری نیز اغلب می‌تواند از روش‌هایی که خط اشیایی استفاده کرده، بهره جوید. انسان، حیوانات و اشیاء را می‌توان با تمام جزئیات ترسیم کرد یا برعکس، به صورت شرطی تصویر کرد؛ مثلا گله چهارپایان را می‌توان با ترسیم سر خلاصه کرد و یا مفاهیم انتزاعی را می‌توان به صورت نمادی نشان داد.

خط هیروگلیف

واژه‌ی هیروگلیف که به حروف به کار رفته در خط مصریان باستان اطلاق می‌شود، واژه‌ای است یونانی و به معنی «خط خدایان» است. قدیم‌ترین خط هیروگلیف شناخته شده مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد است، اما اصل و منشأ آن را باید خیلی جلوتر از تاریخ مزبور جستجو کرد. خط هیروگلیف تا سال ۳۹۰ م. که مصر زیر سلطه رومی‌ها قرار داشت تغییرات زیادی نیافت، گرچه طی سده‌ها نشانه‌های هیروگلیفی از تقریبا ۷۰۰ شکل به ۵۰۰۰ شکل افزایش یافته بود.

کاتبان مصری استادان هنر نوشتار و در نتیجه استادان تعلیم خط هیروگلیف بودند، زیرا معلمی در عمل منحصر به تعلیم خط بود. با در نظر گرفتن تعداد علامت‌هایی که می‌بایست به حافظه سپرده شوند و پیچیدگی زیاد خط هیروگلیف، معلمی وظیفه بسیار سنگینی بود. پسران در ده سالگی وارد مدرسه می‌شدند. بیشترشان فقط چند سالی در آنجا می‌ماندند، اما اغلب آنهایی که استعداد بیشتری داشتند درس خود را تا سن بلوغ ادامه می‌دادند.

کاتبان مصری، برخلاف همتایان بین‌النهرینی خود، وسایل گوناگونی را برای نوشتن به کار می‌بردند. حجاران و صنعتگران، خط هیروگلیف را بر دیوار مقابر، ستون‌ها، تندیس‌ها، تابوت‌ها و مهرها به کار می‌بردند. حتی از آن به عنوان نقش‌مایه برای آرایش لوحه‌های زرین و چوبین استفاده می‌کردند، و بر روی پاپیروس هم که ظریف و نرم و صاف بود می‌نوشتند. کاتب برای نوشتن، طومار، پاپیروس را با دست چپ می‌گشود و شروع به نگارش می‌کرد و به تدریج با دست راست آن را می‌پیچید. وی با قلمی از نی به درازای بیست سانتی‌متر، با مرکب غلیظ که از آب و دوده و تثبیت کننده‌ای مانند صمغ ساخته می‌شد، می‌نوشت. عنوان‌ها، سرنامه‌ها و آغاز فصل‌ها با مرکب قرمز نوشته می‌شد که نوعی شنگرف (سولفید جیوه یا اکسید سرب) بود.

مصریان در کتیبه‌ها، دو نوع حجاری می‌کردند: یکی نقش‌های برجسته و دیگری نقش‌های گود و کنده شده. مجلس یا میدان جنگ را برجسته حجاری می‌کردند، و

زندگی اجتماعی خودشان را که در کتیبه‌ها به خوبی نشان داده‌‌اند را با نقش‌های گود کنده کاری می‌کردند تا از ریزش مصون بماند. کتیبه‌های معابد و مقابر را یا بر دیوارها می‌نوشتند، و یا در صفحه‌های سنگی حجاری کرده و نصب می‌نمودند.

خطوط اسلامی

خط نبطی - نبطی‌ها اعرابی بودند که زبان آرامی را به عنوان زبان ادبی و رسمی خود به کار می‌بردند. خط نبطی در شهرهای بصری، حیرون و صلجد در شام قدیم، و در حوران (ناحیه‌ی شرقی فلسطین) معمول بوده است. از خط نبطی دو نوع يافت شده است که یکی شبیه خط آرامی و دیگری نزدیک به خط کوفی (عربی) است که آن را نبطی متاخر نامیده‌اند. این خط با تصرفاتی که در آن به عمل آمد، اصل و ریشه خط نسخ قدیم می‌باشد. خط نبطی متأخر از قرن دوم میلادی تا قبل از اسلام در کتابت‌های عرب متداول بوده است.

کتیبه‌های نبطی بدست آمده عبارتند از: کتیبه‌های ام‌الجمال، كتيبه‌ی النماره (حران شرقی)، نقش زبد (جنوب شرقی حلب) و نقش حران (واقع در سوریه).

خط عربی

زبان عربی به گروه خطوط الفبای سامی تعلق دارد. خط عربی شمالی ویژه کتابت قرآن مجید گردید. این خط با خط نبطی ارتباط دارد که آن هم از خط آرامی نشأت گرفته است. قلم عربی توسط سه نفر از قبیله بولان که در انبار سکونت داشتند به وجود آمد. «مرامر بن مره» صورت و شکل حروف، «اسلم بن سدره» فصل و وصل و «عامر بن جدره» نقطه گذاری حروف را وضع نمودند. الفبای خط عربی از ۲۹ نویسه تشکیل شده که از ۲۲ نوسه همخوانی و هفت نشانه‌ی اضافی برای نشان دادن ظرایف دقیق‌تر و تلفظ عربی ساخته شده است. بعد از معاشرت اعراب با مردم حیره و بنای شهر کوفه در نزدیکی حیره، از خط نبطی خطی بوجود آمد که آن را جزم خواندند. خطوط منشعب شده از خط جزم هر یک به نامی که منسوب به محلشان بود معروف شدند. خط انباری به انبار، خط حیری به حیره، خط مکی به مکه و خط مدنی به مدینه. خطوط دیگری که شکل گرفت عبارت بودند از: خط مائل (شیب‌دار)، خط مشق (مطول) و خط نسخ (نسخ حجازی).

خط کوفی

خط کوفی توسط حرب بن امیه بن عبد شمس که از دانشمندان قریش بود به مکه برده شد. وی مدتی در کوفه ماند و طریقه نوشتن خط کوفی را از استادان خط آموخت. اولین کسی که خط کوفی را به نظم و قاعده درآورد «مرامر بن مره» بود. این خط بدان جهت به کوفی مشهور شد که چون کوفه مقر خلافت حضرت علی (ع) گردید و خود آن حضرت هم یکی از کاتبان آن خط بودند، رواج بیشتری یافت و احکام و ارقام بدان نوشته شد، لذا از آن پس به خط کوفی شهرت یافت.

حضرت علی (ع) که در استادی ایشان شکی نیست به آموزش خط کوفي اهتمام ورزید و تا سال ۳۱۶ ه.ق. دست خط شریفشان نمونه و سرمشق کاتبان جهان گردید و حسن خط و نيكو شدن کتابت فرزندان ارجمندش حضرات حسنین علیهم السلام نیز شایسته بیان است. از شاگردان مهم حضرت علی (ع) می‌توان: ابن عباس، خالد بن ابی الهياج (اولین کاتب قرآن) و عبیدالله بن ابی رافع را نام برد.

خط کوفی در ابتدا نقطه نداشت و این امر در نوشتن قرآن تولید اشکال می‌کرد. چون حروف شبیه به هم بود. بعد حروف مشابه را با نقطه رنگی متمایز کردند، و این کار در نیمه دوم قرن اول هجری قمری شروع شد و اولین کسی که در به کار بردن نقطه اقدام نمود، ابوالاسود الدئلی است که به امر حضرت علی (ع) اقدام به این عمل نمود. نقطه گذاری خط کوفی بعدها توسط دو تن از شاگردان ابوالاسود، به نام‌های ناصر بن عاصم و یحیی بن يعمر و سپس توسط یزید فارسی، ابوحاتم سجستانی و الخليل بن احمد فراهیدی که این سه تن ایرانی بودند، به کمال رسید.

انواع خط کوفی

انواع کوفی مشرقی که از صدر اسلام به بعد وجود داشته عبارت‌اند از: کوفی مائل (مایل)، کوفی مشق، کوفي مقور (انحناء دار)، کوفی اولیه، کوفی بسيط یا ساده (بدون نقطه و اعراب)، کوفی کهن، کوفی مبسوط (زاویه‌دار)، کوفی مشتق (کوفی ساده همراه با نمادهای تزئینی)، کوفی جمیل، کوفی متحول (کوفی همراه با اعراب و اعجام)، کوفی مصاحف، کوفی منقوط (کوفی اعراب گذاری با نقطه)، کوفی خراسانی (کوفی دارای الف و لام‌های کشیده و موازی)، کوفی رازی (از انواع کوفی ایرانی)، کوفی متکامل (کوفی تکمیل شده اولیه با اعراب و نقطه)، کوفی پیرآموز (ایرانیان این خط را در زمان ساسانیان از خطوط هفت‌گانه خود استخراج کردند)، کوفی مشکول (کوفی پیرآموز شکل‌یافته همراه با اعراب و نقطه)، كوفي شرقی (کوفی ایرانی)، کوفی مرادف، کوفی غوری (در عهد سلاطین غوری)، کوفی هراتی (در افغانستان و هند رواج داشته)، کوفی محرر (مخصوص کتابت عناوین مصاحف و سر سوره‌های قرآن مجید)، کوفی مصری، کوفی منکسر (الف و لام‌ها و دندانه‌های حروف آن دارای شکستگی‌های باریک و تند و گوشه‌دار است)، کوفی متلاصق (حروف آن به هم چسبیده و نزدیک است)، کوفی مظفر یا ناخنک‌دار (تزئینات ظریف و باریک شبیه ناخن در کلمات و حروف آن وجود دارد)، کوفی مضفور (بافته شده)، کوفی موصلي (الف و لام‌ها با ترکیب اسلیمی جلوه‌گر می‌شود)، کوفي زخرفي (خط با نقش و نگار و زیور تزئین می‌شود)، کوفی سنجری (در دوره سلجوقیان رواج داشته)، کوفی مضفّر یا معقّد یا گره‌دار مشکل (به الف و لام‌ها، الف‌های زاید می‌افزایند)، کوفی مشجر (دارای انشعاباتی شبیه شاخ و برگ درختان است)، كوفي مورق (برگ‌دار)، کوفی مزهر (گل‌دار)، کوفی گره‌دار (در هم پیچیده و تابیده)، کوفی مشبک (شبکه شبکه در هم منظم)، کوفی حاشیه‌دار یا ذی اطار (تكرار طرح یا نقش در بالای این خط به صورت حاشیه یا قاب اطراف خط را احاطه می‌کند)، کوفی طوماری، کوفی فاطمی (در دوره فاطمیان رواج داشته)، کوفی مدور (کوفی ملایم توأم با انحنا و دایره)، کوفی متعاقد الرئوس، کوفی مزین (زمینه آن با گل و برگ زینت داده شده)، کوفی تزئینی ، کوفی موشح (چین‌دار و در هم تنیده)، کوفی موشح قفل (متصل و گره خورده) و خط کوفی مشکَل.

تعداد بازدید از این مطلب: 562
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

مراحل آموزش و ابزارهای خوش‌نویسی

مراحل آموزش و ابزارهای خوش‌نویسی

آموزش خوش‌نویسی دارای مراحلی است که گذراندن آنها چهار سال طول می‌کشد. ممارست و پشتکار در این کار سهم عمده‌ای دارد. البته ممکن است کسانی هم باشند که این دوره را در مدت کوتاه‌تری طی کنند. اینها معمولاً آن دسته‌ای از خوش‌نویسان هستند که قبلاً تمرین خط داشته‌اند و یا فطرتاً در این زمینه با استعداد بوده‌اند.

مراحل آموزش

آموزش خوش‌نویسی به شش مرحله تقسیم می‌شود: ۱. ابتدایی، ۲. متوسطه، ۳. خوش، ۴. عالی، ۵. ممتاز و ۶. استادی.

در مرحلهٔ ابتدایی هنرجو یا شاگرد به خط استاد نگاه می‌کند و حروف و کلمات ساده را تمرین می‌کند. آموزش خوش‌نویسی براساس نقطه است و بنابراین نگاه هنرجو باید دقیق باشد. در این مرحله انتظار نمی‌رود که هنرجو کلمه و یا حرفی را در حد استاد مشق کند، همین قدر که تمرین کند و بکوشد که شبیه خط استاد بنویسد کفایت می‌کند.

در مرحلهٔ متوسطه که در واقع هنرجو با سطرنویسی آشنا می‌شود باید به ترکیب کلمات، حرکات و گردش قلم توجه کند. در این مرحله هنرجو سطرنویسی می کند و قوانین مربوط به آن را که توجه به خط کرسی و راست‌نویسی است پی می‌گیرد. معمولاً استادان در این دوره کمتر به دوایر توجه می‌کنند و کشیده و ترکیب و به قاعده نوشتن (بر اساس نقطه) مد نظرشان است.

در مرحلهٔ خوش که دورهٔ نسبتاً سخت خوش‌نویسی است، تعلیم هنرجویان به بیت است، گاه استاد مصرعی را می‌نویسد و ترکیب مصرع دوم بر عهدهٔ شاگرد است و گاهی استاد خود، بیت را به طور کامل می‌نویسد و ترکیب می‌کند تا شاگرد در مشق نظری بتواند جایگاه حروف و کلمات را تجزیه و تحلیل کند. پس از مشق نظری و قلمی هنرجو می‌تواند ابیاتی را که دوست می‌دارد، ترکیب کند و نزد استاد ببرد و با هم‌فکری با دیگر هنرجویان دربارهٔ ترکیب نهایی به لحاظ زیبایی‌شناسی به نتیجه برسند.

در این جا هنرجو می‌تواند کتابت را نیز آغاز کند. کتابت از جمله اركان خوش‌نویسی است که بسیار حوصله‌سوز است. در این نوع نوشتار، دقت، تیزبینی، آرامش و صبوری بسیار مهم است.

در مرحلهٔ عالی خط هنرجو به مرحله‌ای رسیده است که می‌تواند چلیپا و قطعه بنویسد، به‌علاوه انتخاب خط دوم نیز ضرورت دارد، گرچه اکنون انتخاب خط دوم اجباری است. برای دریافت مدرک ممتاز و استادی باید خط دوم - شکسته نستعلیق یا نسخ یا ثلث - را امتحان داد. دورهٔ عالی مرحلهٔ گذار و شکل‌گیری خط است؛ به این مفهوم که دیگر هنرجو از سبک استاد مشخصی پیروی می‌کند و مثلاً به شیوهٔ کلهر، یا میرعماد، یا امیرخانی یا اخوین... می‌نویسد.

در این دوره نیز هنرجو می‌تواند با نوشتن چلیپا (دو بیت به شکل صلیب) قدرت خوش‌نویسی خود را نشان دهد. در واقع در مرحلهٔ عالی، خوش‌نویس می‌کوشد تا خط و مهارت‌های خطاطی خود را به استاد نشان دهد. در این جا هنرجو دیگر قواعد و ضعف‌ها را می‌شناسد و اساساً نباید در قواعد ضعفی دیده شود و زیبایی نیز باید به مرحله‌ای از کمال رسیده باشد. باید بتواند کتابت را خوب بنویسد و قطعه‌ای را که باید کتابت کند از هر نظر درست و دقیق باشد، هم به لحاظ قاعده و هم زیبایی.

در مرحلهٔ ممتاز هنرجو به مرحلهٔ تعليم نزدیک شده است. دیگر خود با تبحری که هم در خط اول و هم خط دوم و هم‌چنین کتابت حاصل کرده باید بتواند آموزش دهد. در این مرحله هنرجو می‌تواند دربارۀ خط اظهارنظر کند، شیوهٔ نگارش او شکل گرفته و ثبات یافته است.

با این توضیحات استاد کسی است که پیوسته در حد عالی و ممتاز بنویسد. قواعد و سبک‌ها و شیوه‌ها را بشناسد. و صاحب سبک باشد و قابلیت آموزش داشته باشد. علی‌رغم تنوع فراوانی که در خوش‌نویسی وجود دارد، نگارش هر خوش‌نویسی دارای ساختمانی همگن است.

شناخت شیوهٔ یک استاد در گرو توجه به نکاتی ورای اصول و قواعد خطاطی است و آن ریزه‌کاری‌های ویژه‌ای است که در خط خود به کار برده است و در خط دیگری کمتر دیده می‌شود، از جمله: گردش‌های خاص، درازی و کوتاهی مدّات (کشیده‌ها)، گودی و کم‌عمقی در مدّات و دایره‌ها و تیزی و تندی و ملایمت، خشکی و نرمی، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صنار گرفتگی، سواد و بیاض در حلقه‌ها و گره‌ها و غیره و اعتدال میان همهٔ این رموز و قرار نقطه‌ها.

آن طور که شیوه‌ها در خط نستعلیق مشخص می‌شود در دیگر خطوط شناخته نمی‌شود. به این ترتیب در این نوع خط دو شیوه است که منظور خوش‌نویسان بوده است، یکی شیوهٔ میرعماد (الحسنی قزوینی) و دیگری شیوهٔ کلهر و در خط شکسته نستعلیق شیوهٔ درویش عبدالمجید و امیرنظام گروسی. البته نوشتن به شیوهٔ کلهر به این مفهوم نیست که استاد صرفاً مجاز است به همان شیوه خوش‌نویسی کند بلکه دقیقاً به همین دلیل مجاز است سبک‌های دیگر را هم بنویسد و یا یک سبک را با سبک دیگر تلفیق کند و سپس به شیوهٔ خاص خود دست یابد.

برای شناسایی مراتب خطوط استادان و مقایسه، بهتر است که قطعات آنها را بر مبنای اصول و قواعد کلی خط (یعنی دوازده قاعدهٔ آن) سنجید. به این منظور دوازده ركن (قاعده) که پیش از این دربارهٔ آن سخن به میان آمد و اساس تمام خطوط است، تعریف می‌شوند:

ترکیب: ترکیب بین اجزاء حروف و کلمات که هم جزیی و هم کلی است و به نحوهٔ استفاده از ترکیبات جزیی در سطر گفته می‌شود.

کرسی: نحوهٔ نگارش و فاصلهٔ کلمات و حروف نسبت به سطر است.

نسبت: رعایت اندازه‌های حروف و نسبت‌های آنها با یکدیگر است.

ضعف: ضعیف‌ترین و نازک‌ترین قسمت‌های حروف به ویژه ابتدا و انتهای آنهاست

قوت: ضخامت کامل حروف که با تمام قلم نوشته شود.

سطح: خشکی موجود در بعضی از حرف‌هاست.

دور: دوایر و به خصوص دایره‌های اصلی مثل ن، ق، و، ل، ص، ض، س، ش.

صعود مجازی: بالا رفتن شمره‌ها که به صورت حقیقی و مجازی است. در علا صعود حقیقی و در ن صعود مجازی موجود است.

نزول مجازی: نیز به صورت مجازی و حقیقی است که «م» نزول حقیقی و «ح» نزول مجازی دارد.

اصول: رعایت نکات ذکر شده در نوشته را اصول گویند.

صفا: خط به جایی می‌رسد که خط خوش‌نویس از هم‌عصرانش متمایز می‌شود.

شأن: که هم از رعایت یازده اصل قبلی و هم از سیروسلوک معنوی در خط پدید می‌آید. در این جا بد نیست به دو اصطلاح دیگر خوش‌نویسی اشاره شود یکی «سواد و بياض» (سیاهی و سفیدی داخل حلقه‌های صاد، ضاد، طا، ظا، فا، قاف، عین، ها و ...) و دیگری «ارسال» که مراد از ارسال سُر دادن و رها ساختن قلم است به صورت آزادانه مثل دُمِ «م» در نستعلیق و انتهای «ی» در شکسته نستعلیق.

ابزارهای خوش‌نویسی

وسایل کار در خوش‌نویسی تقریباً محدود است و هر کدام از آنها می‌توانند عمری طولانی داشته باشند: قلم، قلمدان، قلم‌تراش، قط زن، دوات (شامل لیقه و مرکب) هم‌زن لیقه و مرکب (وسیله‌ای که سر آن پهن و دسته‌اش مخروطی است)، سنگ رومی یا حجازی (برای تیز کردن قلم‌تراش)، تکه‌ای پارچه از پشم یا حریر (برای خشک کردن قلم)، مِسطَرَه (مَسطر) (برای تعیین سطرها)، زیردستی یا زیرمشق (با رویه‌ای صاف و نرم) از جنس مقوا یا چرم، کاغذ که باید صاف و نرم باشد. که از این میان نکاتی در مورد قلم، قلم‌تراش و قط زن توضیح داده می‌شود.  

قلم: قلم مهم‌ترین ابزار نوشتن است. در خوش‌نویسی از قلم‌های مخصوص (قلم‌نی) استفاده می‌شود. قلم‌نی خوب باید نه خام باشد نه سوخته، باید سرخ باشد (سرخ تیره کفه‌ای متمایل که به قهوه‌ای بزند ). راست باشد و گره‌دار نباشد. اندازهٔ درازای آن باید به حدی باشد که احساس راحتی کرد. نه خیلی بلند که سنگین شود و نه خیلی کوتاه که تسلط بر آن از دست برود.

اهل خط برای هر نوع خط تراش خاصی را مقرر داشته‌اند و به این ترتیب تراش قلم از درشت (جلی) تا ریز (خفی) متفاوت است. بنابراین خوش‌نویسی که به چندین نوع خط می‌نویسد قلم‌های مختلف و متعددی به کار می‌برد. برخی گفته‌اند که خوب تراشیدن قلم نصف خط است. بهتر است که تراش قلم از طرف رویش نی باشد یعنی از سر آن. در تراشیدن قلم چهار عمل صورت می گیرد: «برداشتنِ روی قلم (فَتح) تراش پهلوهای قلم (سخت) فاق قلم یعنی شکاف دادن دم قلم (شَق) و قطّ (زدن سر قلم) و اگر پشت‌برداری قلم را که مخصوص قلم‌های درشت است به حساب آوریم پنج عمل خواهد شد.» (فضائلی، ۱۳۷۶، ص ۶۰) نام‌های قسمت‌های مختلف قلم تراشیده را در تصویر می‌بینید.

معمولاً پس از تراش قلم و تعیین میدان آن و تراشِ پهلوها، آن را فاق می‌دهند تا مرکب راحت‌تر و به طور یکنواخت بر کاغذ بنشیند و کار نوشتن آسان شود. در فاق، نیش قلم‌تراش را بر وسط نوک قلم می‌گذارند و با مختصر فشاری، شکاف ایجاد می‌کنند.

طرف راست قلم را قسمت وحشی یا نیش قلم و طرف چپ را افسى می‌گویند. پس از فاق نوبت به قطّ قلم می‌رسد. برش نوک یا عرض قلم که معمولاً جهت‌دار است و نسبت به سطح دارای زاویه است. برای قطّ باید قلم‌تراش را کمی به پهلو خواباند و سپس به طور قائم و راست (قلم را روی قط‌ زن گذاشته به طوری که کاملاً بر آن مماس باشد) قطّ آن را محرف و متمایل به راست می‌زنیم. قط قلم برای انواع خط متفاوت است.

قلم تراش: برای آن که قلم درست و اصولی تراشیده شود دو قلم تراش ضروری است. یکی برای برداشتن میدان قلم که باید ستبر و پهن باشد تا عرض قلم هموار شود و برای قطّ نیز به کار رود، دوم برای خالی کردن پهلوهای قلم که باید قلم‌تراش باریک باشد. امروزه چاقوهای قلم‌تراشی به صورت دو طرفه است، یک طرف دارای تیغهٔ پهن و طرف دیگر تیغهٔ باریک دارد. در این زمینه نیز استادان نامداری هستند که در این کار به طور حرفه‌ای (ساخت چاقو) کار می‌کنند.

قط زن: قط زن یا از چوب سخت مثل آبنوس است و یا از استخوان عاج. قط زن باید صاف و محکم باشد. امروزه از کائوچو نیز برای ساختن قط زن استفاده می‌کنند.

تعداد بازدید از این مطلب: 221
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش چهارم)

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش چهارم)

اقسام قط را بر پنج نوع متذکرند. جزم - و محرف - و وسط - مایل به جزم و مایل به انحراف , از استادان قديم سلطانعلی مشهدی-  مولانا میر علی هروی ملا محمد حسین تبریزی و میرعماد و بعضی دیگر قط جزم و محرف را اختیار ننموده و اجازه نداده اند و معمول بر این جاری است که قط می باید وسط- و وسط مایل به جزم باشد و قط نیز از پشت قلم زده شود تا بی عیب و علت و صاف آید و دیگر از قاعده قلم تراشیدن این است که وقتی که قلم را فتح نمودند آنگاه باید شق کنند و شق باید حد متوسط باشد.

نه زیاد گشاده باشد و نه زیاد تنگ بلکه باید در وسط قلم واقع گردد و اگر زیاد و کم گردد حتماً باید زیاده در طرف وحشی ( نوک سمت راست قلم ) و کم در طرف انسی ( نوک طرف چپ قلم ) واقع شود و بعد از آن باید تحت قلم را آماده نمود و اطراف دهنه قلم (پهلوهای قلم) را خوب خالی و هموار کرد بطوریکه ابتدای سر قلم را تا جائیکه احتیاج به تراشیدن بود به یک میزان باشد و در نظر گرفتن این روش، در قلم کتابت بسیار پسندیده است به جهت آنکه در قط زدن قلم تغییری نکرده و صفحات کتابت خفی و جلی نمی گردد و در این جا گفته شده زبان قلم باید پر گوشت باشد نه کم گوشت.

لذا با ملاحظه این طریقه حد متوسط را بایستی رعایت کرد و هرگاه پس از امتحان قلم معلوم شود که قط قلم خوب نبوده باشد مقررات اعاده قط واجب است و گفته شده است که قط اول معمولا خوب نمی شود مگر به قط دوم و سوم و قط باید صاف و بی ریشه باشد و برای آزمایش قط قلم را به نقطه تجربه می نمایند و نقطه باید کاملاً مربع باشد و پس از حصول اطمینان از نیکوئی تراش قلم شروع به نوشتن می کنند.

باید دانست که هشت چیز از برای خط لازم است که خط نیکو و خالی از عیب بدون آنها صورت نمی پذیرد و مولانا جمال الدین یاقوت آن هشت چیز را منظوم ساخته و گوید:

 

اصول و ترکیب و کراس و نسبت صعود و تشمیر و نزول و ارسال

 

اصول در اصطلاح حروف تهجی است و مفرداتش نیز گفته اند و آن از حرف (الف تا یا ) عبارت از ترکیب دادن از دو یا سه کلمه یا بیشتر در یکدیگر می باشد و کراس جمع کرسی است که قبلاً بیان و مذکور گردیده نسبت رعایت موافق نوشتن حروف و کلمات با هم است صعود بالا بردن الف یا لام یا کاف است مانند الف مثال (یا) کلمه انسان یا مثل کلمه ملک و از این قیاس.. تشمیر بالا برگردانیدن آخر دوایر نون (ن) و قاف (ق) و یا (ی) است و این دایره ها به اصطلاح استادان شمره نامیده شده. ارسال در خط نستعلیق نیست و ارسال مربوط و مخصوص سایر خطوط است چنانچه سلطانعلى مشهدی گفته:

 

نسختعلیق را مجو ارسال کاندر این باب نیست قیل و مقال
هست ارسال در خطوط دگر این بدان و از این سخن بگذر

 

اما هر چند که عقیده اهل قلم و ارباب خط و خوشنویسی بعد از او آن است که ارسال در این خط هم موجود است. این دو نکته را نیز که سواد و بیاض نامیده شده توضیح آن را از رهگذر فن خط نبایست ناگفته گذاشت که کاتب را از نیرو به کسب سواد و بیاض نیازی نیست که هر کسی هر خطی بر کاغذ بکشد آن را سواد و بیاضی است و محتاج تمرین و ممارست نیست و از جمله تشمیر را از آن جهت به مداومت نیازی نیست که چون اجزاء تحصیل خط از قوه بفعل بیرون آید دیگر چیزی اضافی باقی نماند که کسب آن کنند و صعود و نزول را نیز شروحی بر این قیاس باشد که قبلا شرح داده ایم.

این رموز از قواعد تعلیمات حروف نیز از بیانات استاد است که نقطه بایستی با تمام قلم نوشته شود به طریقی که مربع متساوی الاضلاع آید و چنانکه چهار خط بر چهار پهلوی او کشیده شود اطراف او با یکدیگر مساوی باشند.

اما الف ( ا ) با دو دانگ قلم نوشته می شود و درازی آن به اندازه سه نقطه یا سه دهنه قلم خودش بوده با سه حرکت که یکی در ابتدای او یکی در وسط و یکی در آخر رقم گردد حرف (ب) و اقسام آن را مختلف نوشته اند (ب ) کوچک پنج نقطه طول و درازا دارد و حرکت آخر آن را مانند نیش زنبور قلمداد کرده اند (ب) بلند یا ممدود و به اعتقاد عده ای از اساتید دوازده و به عقیده بعضی دیگر ده نقطه و معمولاً نه نقطه بوده و شایع است اگر چه امروزه خط را فشرده می نویسند علیهذا نظریه استادان قدیم صحیح و حجت است ولی محل و مورد دارد که در کجا از دوازده نقطه و در چه جا- ده نقطه و غیره باید نوشت. در یک سطر منحصر می توان مد به آن کلمه را ممدود نوشت و فی المثل دوازده نقطه و لیکن در سطری که نویسنده مجبور نیست و حروف وکلماتی دارد که باید ممدود نوشته شود. شك نیست که در آن مورد نه نقطه شایسته و مستحسن بوده و مجاز است و ترقیم ممدود بایستی به قدر یک نقطه مشرف بوده چهار دانگ آن باید سطح مرقوم و دو دانگ آخرش جملگى دوری داشته باشد و دو دانگ اول باید به پنج دانگ قلم نوشته و چهار دانگ بقیه به شش دانگ بطوریکه اگر زیر ابتدای آن را یک نقطه گذارند و خط مستقیمی از زیر نقطه رسم کنند.

به وسط واقعی حرف ممدود آید و متصل شود. در مورد سر(چم) مسطور است که: باید دو نقطه و نیم اندازه آن بوده و منعطف به بالا باشد. در حالیکه مفرد باشد نیم نقطه به نیش قلم و دو نقطه آن به دو دانگ قلم رقم شود و گردن او را اول به يك دانگ قلم رسم نموده بعداً دایره آن را شروع کرد چنانکه انتهای دایره به نیش قلم خاتمه یابد به نحوی که هرگاه از ابتدای سر جیم خطی عمودی بکشند به وسط حقیقی دایره مماس گردد و بیاض طرفین مساوی به نظر آید و چون به نقطه دوم از دایره سرنونی متصل شود نونی اضافه شود یا دایره نون بوجود می آید. هرگاه به تحت یا زیر انتهای دایره یک نقطه بگذارند و خطی راست بکشند با تحت دایره مساوی گردد و نیز دایره های ( س - ش - ص. ع. ق) را بیش از یک نقطه باید دور داد و سر دال (د) یک نقطه آن هم با تمام و یک نقطه آخر آن است البته با دو دانگ قلم و سر (ر) را یک نقطه با نیش قلم و یک نقطه به دو دانگ باید نوشت و حرف (ی) دو نقطه سر (او) و یک نقطه سینه او و دایره اش مانند دایره نون است و بعد از آخر سر او به بعد یک نقطه هم عمق دارد.

مشق - اما مشق بر سه قسم است: نظری و قلمی و خیالی که باید مبتدیان حتماً بدین سه قسم توجه نمایند. اول مشق نظری. دیدن خط استاد و غور و مطالعه در آن و وقوف يافتن به کيفيت و تمتع از لذات روحانی آن است. دوم مشق قلمی که هر مبتدی با دقت و سعی کامل باید ازروی خط استاد تا مدتها بلکه حدود یک سال نقل کند. البته در این قسمت استاد ملاحظه قدرت و استعداد شاگرد را نموده از مفردات گرفته تا مرکبات سرمشق های مناسب برای نقل به وی می دهد و هر بار سطر را مشکل تر انتخاب کرده و می نویسد و هر مبتدی که روش مذکور در فوق را به نحو رضایت بخش به کار بندد و خطش مشابه خط منقول عنه گردد. وارد مرحله سوم از مشق شود.

اعنی مشق، خیالی. در این مرحله هرگاه شخصی مستعد باشد به زودی ترقی کافی خواهد نمود و این مشق عبارت است از تحریر بیست سطر در روز که از روی سلیقه ی شخصی و بدون نقل و اقتباس از خطوط سایرین بنویسد. و این به شرطی است که قبل از آن چند روز خود را به مشق قلمی آماده ساخته باشد و به هر حال هر کاتبی که بخواهد اثری کتابتی که درجه آن ممتاز در خط باشد از خود بر جای گذارد بیش از بیست بیت نمی تواند بنویسد و اگر بیشتر بنويسد خط سطور اضافی بی مغز گردد.

بدیهی است که  فوائد مشق های سه گانه مذکور بی شمار است بدین توضیح که بدون مشق قلمی - خوشنویسی از محالات است و از شرایط آن در ابتدای کار نوشتن صد بیت است در غیر این صورت کاتب در امر کتابت به رتبه عالی نمی رسد و اما توجه بدین نکته لازم است که رغبت زیاد به مشق قلمی و فرار از مشق خیالی کاتب را مقلد صرف ساخته و چنین کسی قادر بر تصرف نشده و مبتکر نخواهد شد (و البته آنچه گفته شد موکول به فراهم بودن اسباب مشق است ) چنانچه مولانا میرعلی هروی گفته:

 

چند در وادی خط صرف کنی نقد حیات بشنو از من سخنی و بنشین فارغ بال
پنج چیز است که تا جمع نگردد با هم هست خطاط شدن نزد خرد امر محال
دقت طبع و وقوفی ز خط و قوت دست طاقت محنت استاد و کتابت به کمال
گر یکی راست از این پنج قصوری حاصل ندهد فایده گر سعی نمائی صد سال

 

بی تردید برای پشت سر گذاشتن این راه طولانی و تحمل ریاضت به منظور حصول معرفت فنون خط همانطور که دستور داده شده است کاتب باید از اعمال ذمیمهٔ احتراز کند به جهت آن که لذات نفسانی طبعاً در روح و جسم شخص اثری باقی می گذارد که مآلاً از اعتدال خارج می گردد و دور نیست که در این عرصه به مقام شایسته نرسد. حاشا که از نفس نا معتدل کاری با اعتدال صورت گیرد که گفته اند: از کوزه برون همان تراود که در اوست

ولنعم ما قال المولانا سلطانعلی مشهدی:

 

ای که خواهی که خوشنویس شوی خلق را مونس و انيس شوى
خطه خط مقام خود سازی عالمی پر ز نام خود سازی
ترک آرام و خواب باید کرد وین به عهد شباب باید کرد
سر به کاغذ، چو خامه بر سودن روز و شب لحظه ای نیاسودن
خط نوشتن شعار پاکان است هرزه گشتن نه کار انسان است

 

این دو بيت هم از مولانا میرعلی هروی است.

 

چهل سال عمرم به خط شد تلف سرزلف خط نامد آسان بکف
زمشقش دمی هر که فارغ نشست چو رنگ حنا رفت خطش ز دست

 

در آداب ساختن مداد ( یا مرکب)

اما در تهیه مداد نقداً به دو نوع از آن اکتفا می شود. اول ساختن مداد مطوس که دستورالعمل را به صورت دو بیتی سروده اند:

دوده شش ضمع و نبات و صبر سه ای رهنمای زعفران د و نیل – دوز نگارد و نیکو بسای
جمله را حل کن به آب مورد مقداری گلاب گر مطوس ساختن داری هوس این است رای

و دوم در ساختن مرکب معمولی: بیت:

 

هم سنگ دوده زاج است هم سنگ هر دو مازو هم سنگ هر سه ضمغ است و آنگاه زور بازو

 

منظور از زور بازو آن که پس از تهیه آلات و ادوات مرکب و ریختن در شیشه زور بازو برای بیشتر جنبانیدن و آمیختگی کامل خیلی مؤثراست. و نیز در این رباعی همان دستور آمده است:

 

بستان درمی دود چراغ بی نم صمغ عربی در او فکن چاردرم
مازو دو درم نیم درم ترکی زاج از بهر مرکبش فرو سای به هم

 

اصولاً برای ساختن مرکب سه نکته را باید در نظر داشت اول، دوده چربی بیرون بردن و چنان است که دوده را در میان کاغذ باید گذاشت و آنگاه در خمیر گرفت و در تنور گرم بر روی خشت پخته باید گذاشت تا خمیر بسته شود. دوم  مازو را در آب باید جوشانید و چندگاه باید گذاشت و روزانه هر چه بر روی آن بسته شود. باید برداشت تا موقعی که دیگر نبندد و صاف گردد. سوم صلایه بسیار که از صد ساعت کمتر نباشد. و باید متصلاً سحق کنند و این عمل را حتماً در هاون آهنی صورت دهند. اما دستوری نیز برای ساختن مداد شخص کتیبه نگار هست که از شرح آن فعلاً صرف نظر می گردد.

اینک رشته سخن را با نقل ابیاتی از حکیم نظامی به پایان می برم و توفیق خوانندگان گرامی را از خدای دانا خواستارم:

 

سخن کان از سر اندیشه نايد نوشتن را و خواندن را نشاید
سخن بسیار داری اندکی کن یکی را صد مکن صد را یکی کن
سخن کم گوی تا بر کار گیرند که در بسیار بد بسیار گیرند
تعداد بازدید از این مطلب: 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش سوم)

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش سوم)

سطح - سطح جزئی است در حروف و پاره ای از کلمات که چون ناظر خط بدان بنگرد، حالت خشکی در او در یابد مانند اوایل و منتهای مدات و بعضی دیگر چون فا و تای مفرد مانند: (ف) و (ت) و جز آن. و در این مقام اختیار قلم به دست نویسنده می باشد و مهارت او از اینجا آشکار می گردد.

 دور ــ اما دور و آن کیفیتی است بر خلاف سطح و در این مورد حالت رطوبت و چربی و نرمی کلک و تبحر نویسنده غالباً محسوس و آشکار می گردد و نگارنده را که در نوشتن دو قلم نستعلیق و شکسته دستی دارد، عقیده بر این است که این خط از دیگر اقسام خطوط بیشتر دور دارد و به این معنی که شاید بیش از پنج دور - دور - و تقریباً یک دور سطح داشته باشد. قلم نویسنده بیشتر به دور حرکت می کند و تسلط وی را نشان می دهد.

صعود مجازی - صعود مجازی آن باشد که قلم از تحت به فوق حرکت کند چنانکه حرکت او غیر مستقیم باشد مانند انتهای دوائر که آن را اهل خط شماره نیز گویند و دیگر چون منتهی الیه (ت) و (ن) نزول مجازی (حقیقی) و نزول چنین است که قلم از بالا به پائین حرکت نماید و حرکت او راست و مستقیم نباشد به سان ابتدای مدها و آن را شرایط بسیار و محتاج به ممارست و تکرار است.

اصول: اصول حالت و کیفیتی بوده باشد که از لحاظ اعتدال در تراکیب اجزای تسعه و ایجاد شرایط مندرج در آنها که فوقاً اشاره کرده ایم به دست آید و خطوطی که مراتب نه گانه مذکوره در او باشد آن خط با ارزش است و از زمره نفایسش شمارند و همچنین متذکرند که اجزای تسعه که شرح آنها بیان کرده شده به منزله جسم و اصول به منزله جانست و تشخیص اصول جز برای اهل فن که خود به علم و عمل آن آشنا و محیط باشند میسر نخواهد بود.

صفا - اما صفا و جلوه آن در خطوط حالتی است که موقعی که در خط صفا و صافی پدید آید طبع آدمی از نظر کردن بدو شکفته و خاطر آدمی را انبساطی حاصل شود و به قولی چشم از دیدن آن نورانی گردد و لازم به یادآوری و تذکر است که این صفت رکن مهمی در خط بوده باشد و مهارت نویسنده در این مکان معلوم می شود و اکتساب و تحصیل آن بی وجود صفای قلب صورت نپذیرد همچنانکه در این باره گفته شده: (صفای خط از صفای دل است)

شأن - آخرین کیفیتی است که چون در خطی به وجود آید نویسنده را آن چنان مسحور تماشای خط خویش کند که گاه در بعضی مواقع اتفاق افتد نویسنده دیگر نتواند عمر خویش را جز به خط مصروف دارد. و نیز نخواهد جز آن به صنعت دیگری پردازد و شک نیست که این گونه خط را نزد اهل فن چنان شأن و منزلتی است که هرگاه آن را احتیاج به قیمت افتد. قیمت های گزاف بر آن گزارند و چون اوراق زر به همان مبالغ بخرند و به قولی دیده شده است که گوهرهای گرانبها در قبال چند سطر یا چند صفحه از این قبیل خطوط پرداخته اند – به این ایمان که جمادی چند داده اند و جانی خریده اند و هرگز از چنین معامله ای نادم و پشیمان نبوده اند و البته این خطی است که تمامی قواعد دوازده گانه و سایر شرایط لازمه در او باشد. نویسندگان دوره پیش از یاقوت مستعصمی پنج چیز دیگر را از جمله اجزای خط نامیده اند اما یاقوت مستعصمی آن اجزاء را جزء اجزاء دوازده گانه نشمرده و آن اجزاء بدین شرح است: سواد - بیاض - تشمیر - صعود حقیقی - نزول حقیقی.

رای اهل خط آن است که صناعات و علوم را می شود با عضو ناقص تحصیل نمود به غیر از خط که حتماً بایستی تمام عضو آدمی از چشم و گوش و دست و پا صحیح و سالم مزاج نیز معتدل و عقل کامل و خلاصه کلیه اسباب سلامت موجود باشد. بدین توضیح که با یک چشم کور وگوش کر هم و بعضی عیوب اعضا می توان در صناعت حسیه اکتساب کمالاتی نمود ولی چون خط هنری است بسیار ظریف و دقیق که مبالغه نیست حتی با یک چشم نابینا نیز نمی توان به مدارج عالی خط صعود نمود و خصوصاً احتیاج به چشم بی عیب و یا دست سالم خواهد داشت.

نستعلیق - بطوریکه در کتب مربوطه آمده نخستین کسی که خط نستعلیق را اختراع کرد مولانا میرعلی تبریزی بود که این خط را از خط نسخ و تعليق ایجاد کرد. مولانا سلطانعلی مشهدی نیز که خود از متشرعین خط و خوشنویسان طراز اول زمان خود بود در این بیت این موضوع را تصریح کرده است:

 

نسخ تعلیق اگر خفی و جلی است واضع الاصل خواجه میرعلی است

 

خط نسختعلیق (که مراد همین نستعلیق خط متداول کنونی است) خطی است در کمال جمال و آموختن آن در غایت اشکال - زیرا تحصیل این خط بی وجود استاد کامل و عاری از بخل و حسد صورت پذیر نیست. و بدین لحاظ کسی که طالب باشد این خط را فرا گیرد اگر ممکن شود باید استادی چنین که گفته شد بیابد و آنگاه ملازمت او لازم و واجب شمرد و لااقل در هفته یکی دو بار تعلیم لازم بگیرد و دستورات کتبی و شفاهی وی را غنیمت بداند و درست عمل کند و مؤلفین و مصنفین گذشته در آثار خود گاهی متذکر شده اند که چنانچه وقتی از طرف استاد اثر حسادت که شیوه جبلی برخی از صاحبان کمال و هنر است ظاهر گردد متعلم باید مأیوس نگردد و همچنان در طلب هنر ساعی باشد و دست طلب باز ندارد. به قول نویسنده ای خطاط و ذیفن که: (قدم سعی از طلب نکشیده به انواع تملقات شایسته با استماع کماهی تعلیم ننماید) چرا؟ برای آنکه مشق کردن بدون تعلیم جز رنج بیهوده ثمری نخواهد داشت و مصداق آب در غربال کردن است. و از این رو گفته اند، اول تعلیم و بعد از آن مشق.

الحاصل هر سطری که استاد به منظور تعلیم به شاگرد می دهد. شاگرد باید پس از استفاده کامل از تعلیم رموز خط و طرز گردش حروف و درك راه قلم و خلاصه نحوه نوشتن سطر استاد را در چند صفحه نزد خود مشق کرده و دست را برای تحریر چند سطر پاکیزه و به اصطلاح پاک نویس به منظور ارائه به استاد آماده کرده سپس همان سرمشق را در کاغذی علیحده دو سه سطر از روی کمال دقت و عین آمادگی دماغ نوشته و از روی خط استاد نقل کند و در وقت مناسب به نظر وی برساند. و بار دیگر متوجه دستورات جدید استاد و کوشا به رفع عیوب مأخوذ گردد تا آنگاه که بنای خط بر اسلوبی متین و پایه محکمی استوار گردد و خود بتواند بدون نقصی با مهارت تمام نيکو بنویسد.

سپس رساله ای کما بیش در حدود پنجاه صفحه ای به دست آورد با قلم متوسطی، (یعنی از قلم کتابت قدری درشت تر) به نوشتن آن رساله بپردازد تا به این روش در ضمن مشق در تحریر اجزاء قواعد و شرایط تعلیم خط که طبعاً مجری می دارد پخته گردد و این طریقه را بزرگان فن خط در همه مورد عمده کار می شناسند و البته در کتابت چنانچه مدات کوتاه تر و دوایر کوچکتر مرقوم شود پسندیده تر است و مد که مراد از آن کشیده است به هیچ وجه نبایستی در اوایل و اواخر سطور واقع گردد و مثلاً کلمه سه که پیش از آن حرف دیگر نبوده باشد باید حتماً غیر ممدود نوشته شود به خلاف لفظ کشتی و امثال آن که ممدود نویسی آن در اول سطر مجاز است.

اما حتی المقدور کلماتی که به جهت کشیده نوشتن کاتب اختیار می کند باید حروف و کلماتی را ممدود یا کشیده بنویسد که خوش نما و زیبا جلوه کند و به مورد باشد. بُعد یا (عمق) حروف کلمات بیش از یک نقطه مجوز ندارد و سطرها طوری باید به کرسی نشانده شود که در صورتی که از میان ابتدای کلمه ی سطر خط مستقیمی رسم کنند به وسط کلمه آخر مماس شود و در هر سطری از سطور بیشتر از دو سه مد ننویسد. و کاتب باید دو نکته را لازم شمارد. یکی آنکه از ترقیم دو مد(کشیده) پیاپی یا نزدیک به هم جداً احتراز کند و دیگر آنکه مد سطر دوم را به هیچ روی محادی سطر اول قرار ندهد مگر وقتی که نویسنده لاعلاج باشد و دیگر آنکه هر چند کلمات را جمع و جور به فاصله یک نقطه سفیدی مرقوم دارد محسن تر خواهد بود و اصولاً بنای فواصل بین حروف و کلمات (منفصل) باید از مراعات یک نقطه نسبت به همان قلم تجاوز نکند و نسبت بین فواصل دو سطر یا(سطور) با يك قلم باید به اندازه ای باشد که بتوان بین آن دو سطر مورد نظر با نصف همان قلم که از طول قلم قطع شده باشد به آسانی با وسعت کافی و طبیعی سطری نوشت.

على عليه السلام فرمود: لكاتبه عبيد الله ابن ابى رافع الق دواتك واطل جلفة قلمك

و فرج بين السطور و قرمط بين الحروف فان ذلك اجدر بصباحة الخط.

و حواشی چهار طرف کاغذ را باید به تناسب قلم و اندازه صفحه انتخاب نمود و یکی از واجبات در این کار آن است که کاتب تا حد ممکن و مقدور از سرعت در هنگام کتابت بپرهیزد و کوشش کند که سطر دوم بهتر و زیباتر از سطر اول و سطر سوم بهتر از سطر دوم نوشته شود و با انجام شرایط و دستورات فوق بدیهی است چنین شخصی به اندک زمانی به مقصود خود نائل خواهد گردید و نیز کاتب یا نویسنده مورد بحث در همه اوقات باید نوشتن با قلم متوسط را در مشق ترجیح دهد، خصوصاً مادام که خط او ترقی لازم ننموده باشد با قلم جلی ننویسد که گفته اند خط را سست می سازد و عمده پایه ترقی در خط نستعلیق حروفات آن است و تا زمانی که خط پخته نشود و کرسی مطابق اسلوب نباشد چلیپانویسی (کج نوشتن سطور) ننماید و منظور از کرسی، تحریر حروف و کلمات به جای خود است و از اوقات شبانه روزی مجربین فن خط و متشرعین عالم این صنعت مواقع غروب را مناسب دانسته اند خصوصاً شب را که: اوان خلوت و زمان فراغت است و حواس انسانی به طور کامل متوجه خط نویسی می شود و اکثر استادان خط شاگردان خود را به کثرت جلی نوشتن تشویق و ترغیب می نمایند زیرا مشق جلی به موقع خود خط را پخته می گرداند و تکرار و مداومت در این زمینه مایه ترقی است.

ولی تشخیص اینکه چه وقت مساعد برای درشت نویسی تلمیذ است با استاد است. و اما مکان خط نویسی را روشن و خالی از اشخاص باید انتخاب کرد و در صورت امکان محلی بهتر از صحرا و باغها و بوستانها نیست و اما در انتخاب کاغذ نیز باید سعی وافی نمود که بهترین کاغذ را به دست آورد. کاغذی که سفید و صاف و بی جرم باشد اولی تر از کاغذ الوان است و حتی المقدور کاغذ الوان نباید استفاده نمود و اگر الوان باشد یا اختیار شود باید تیره رنگ نباشد. به واسطه اینکه کاغذ تیره رنگ اعم از آنکه مشق روی آن بنویسند و یا کتابت کنند در هر صورت و مورد مایه اخفاء نیکوئیهای خط است و با این وصف معلوم می شود که کاغذ سفید از همه نیکوتر است و در صورتی که الوان باشد حتما باید نیم رنگ (کم رنگ) باشد خاصه برای نوشتن در شب به غیر از کاغذ نیم رنگ مجوزی نیست برای آنکه ملاحظه کاغذ سفید در شب قوه باصره را ضعیف می سازد ولی در روز نویسنده مجاز و مختار است.

و در مورد رنگ و نوشتن با مایعات رنگی مانند سفید آب و لاجورد و شنجرف و اکليل و امثال آن در کاغذ تیره رنگ قابل استحسانست.

بباید دانست از نخستین لحظه ای که شاگرد - در مقابل استاد به تعلیم و آموختن خط می پردازد با توجه به آداب و شرایطی که تا اینجا باز گفته ایم دست کم تا سالی نباید به خط استاد دیگری بنگرد برای اینکه چه بسا شیوه اصلی خود را که در آن هنوز به کمال نرسیده از دست می دهد و در شیوه های مختلفی که در خلال تماشای خطوط نظر او را به خود جلب کرده گمراه گشته و این باعث بطوء کلی در پیشرفت او می گردد.

و به واسطه نوشتن خطوط خفی و متوسط و جلی، قلمی باید انتخاب نمود فراخور حال، مثلا برای انتخاب قلم خفی (ریز) و قلم جلی (درشت) باید تناسب کلفتی آن را در نظر گرفت و اما مشخصاتی را که باید در آن در نظر گرفت اینهاست: قلم خوب باید پخته و رسیده باشد و نارس و خام نباشد. رنگ آن نه سرخ سوخته و نه سفید و نه سیاه و یا زرد نباشد. رگ های پوست آن راست و هموار بوده و پیچ نداشته باشد و قدش باید بلند و با اعتدال باشد نه سست و سبک و یا بی اندازه سخت نباشد زیرا گفته اند.: در قلم شش سین وجود دارد که سه تای آن حسن و سه ی دیگر قبح است.

 

سرخ و سنگین و سخت نیک بود سبک و سست یا سیاه بد است

 

اما تراشیدن قلم این جزء را بعضی به دو تیغه و عده ای هم به سه تیغه قلمراش مذکور داشته اند که صورت گیرد.بدین نحو، اول برداشتن فتح قلم یعنی برداشتن قسمت اولیه از روی قلم و هموار نمودن روی قلم با تیغه ای که پهن و سطبر است دوم خالی کردن پهلوهای آن را با تیغه باریک میان قلم تراش، تا سر قلم تیز و تند گردد. سوم قط قلم و اما شرط قط زدن نیز با تیغه تیز باریک دم (باریک دهنه) قلم تراش باید انجام گیرد تا صاف و هموار گردد و تراشیدن قلم بسته به شش امر است که آن را اجزای سته نامند و عبارت است از: فتح و شق و انسی و - وحشی و مغز و قط.

فتح روی قلم برداشتن را گویند و باید که محرف باشد و اگر قلم به اصطلاح خوشنویسان خفی و یا جلی باشد می باید به اندازه ده نقطه آن قلم فتح مقرر شود و اگر قلم جلی باشد می توان فتح را قدری کوتاه تر قرار داد. شق شکافتن وسط سر قلم است (که آن را فاق نیز می گویند) و بهترین شق یا شقوق آن است که انسی و وحشی برابر باشد به عبارت دیگر کاملاً از وسط شکافته شود و قط آن است که سر قلم را پس از تراشیدن روی نی یا چوب بلوط یا شاخی که حتماً نرم باشد گذارند و تیغه تیز باریک اندام قلم تراش را بر پشت تيغه می گذارند و  انگشت ابهام را بر پشت تیعه قلم تراش می فشارند و قط می زنند و توصیه شده است قلمی که به این روش تراش و قط زده شود.

شایسته است قطزن باید از جنس شاخ باشد نه استخوان و عاج برای آنکه استخوان و عاج خیلی سخت بوده و باعث شکستن و کج کردن تیغه قلم تراش می شوند ولی شاخ نرم و ملایم مانند شاخ گاو و شاخ بزکوهی مستحسن این امر است. و معروف است که مرحوم میرعماد حسنی قزوینی نی هندی داشته و اگر پیدا شود گویا از همه انواع مذکوره بهتر است و اما شرط مغز آن است که به قدر یک دانگ قط قلم باشد و یا یک دانگ و نیم نسبت به شش دانگ قلم و متجاوز این اندازه درست نیست و دیگر گفته اند کاتب حتماً می بایستی خودش قادر بر این امور که تراش قلم است باشد:

 

ز کاتب این صفت نیکو نباشد که کلکش را کس دیگر تراشد

 

و اینک از قول مولانا سلطانعلی مشهدی دو بیت راجع به قط قلم در اهمیت مراعات آن نقل می شود:

 

شرط قط دان که بی شمار بود هر که دانست مرد کار بود
قط محرف زنی خطا باشد متوسط کنی روا باشد
 
تعداد بازدید از این مطلب: 158
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش دوم)

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش دوم)

از عبدالله بن عباس روایت است که از حضرت رسول (ص) الله پرسیدم معنی آیه:

او اثارة من علم چیست ؟ حضرت فرمودند: خط است که به وسیله آن علم در روزگار باقی می ماند . و نیز آیه : یزید الخلق مایشاء را هم مفسرین به خط تفسیر نموده اند و از جمله منقول است : الخط لسان الیدو الخط ترجمان الانسان . یعنی: خط زبان دست است و همانطور که بی زبان خیالات آدمی به عرصه شهود و بروز نمی آید از دست نیز مطلبی بدون قلم به معرض ظهور نمی رسد.

و نیز گفته شده : القلب معدن و العقل جوهر و القلم صائغ و الخط صياغة . يعنى قلب انسان مانند معدن است و خرد مانند طلائیست که از آن معدن بیرون می آید و بنان چون زرگریست که آن را به طریق مختلف برنگارد و خط زرگریست، یعنی ساخته شده از طلا و صاحب نظران را عقیده بر این است که این خط را چهار گونه اسباب است بدین شرح : یکی از نیکوئی خط سیاهی مرکب است . دیگر نگاشتن از روی آداب و قواعد و قانون خطی و دیگر قلم خوب با تراش نیکو و دیگر کاغذ نیکوی ملایم که عمده اسباب آن است . مخفی نماند که این جمله هم از قول افلاطون حکیم بین هنرمندان و خوشنویسان شهرت بسزائی دارد که :

الخط هندسهٔ روحانیه تظهر بآلة جسمانیه : یعنی خط هندسه ای است روحانی که مجسم شده با آلت جسمانی، یعنی اشکال هندسی آن به مدد ذوق در ذهن نقش پذیر می گردد و با دست و قلم که ابزار نوشتن هستند باید به صورت خطوط در آیند .

ابن خلکان و بعضی از مؤلفین کتب معروف دیگر نوشته اند : اول کسی که کتابت خط عربی را بنا نمود حضرت اسماعیل ذبیح بود و این خط بین فرزندان آن پیغمبر  به جای ماند تا زمانی که خط کوفی معمول شد و گفته شده که انبیاء دارای خطوط مختلفه بوده اند که مرا با صحت و یا نادرست بودن آن کاری نیست :

قلم یعنی:(خط) حضرت آدم سریانی - قلم شیث صولیانی- ادریس ریادی - حضرت نوح خزرمی - حضرت ابراهیم یرهمی - حضرت اسحق یونانی - حضرت موسی عبرانی - حضرت داود غریری - حضرت سلیمان کاهنی - حضرت عیسی رومی - حضرت شمعون افرنجی – جرجیس قبطی – دانیال ارمنی(!!) خط حضرت رسول الله (ص) عربی بود که بی تردید افضل تر از خطوط سایرین مذکور در فوق است و حدوث خط کوفی که همان خط عربی معروف بوده که آن هم دویست سال قبل از بعثت و هجرت بوده است. باز نوشته اند سلسله خطوطی را که از حضرت آدم تا حضرت سلیمان از آنها نام برده شده همه از جهت راست به چپ تحریر می گردید و لیکن از خطوط حضرت عیسی تا دانیال پیغمبر همه از سمت چپ به راست نوشته میشده.

محمد یوسف لاهیجی در کتاب تذکره الخطاطین خود ( که یک جزوی است از اجزای تاریخ کلام الملوک) در باب پدید آمدن خط و در تذکر احوال ارباب خط می نویسد:

( بدان که اصل خط نقطه ای است. هرگاه دو نقطه یا سه نقطه را به هم پیوستی خط باشد.)

و ادامه می دهد: ( یافعی در تاریخ خود اسم علی بن هلال مشهور به ابن بواب را ذکر کرده که جمیع کتاب اعم از سکان شرق و غرب دوازده خط است.

1.عربی 2. حمیری 3. یونانی 4. فارسی 5. سریانی 6. عبرانی 7. رومی 8. قبطی 9. بربری 10. اندلسی 11. هندی 12. چینی ... الخ) ولی هیچ گونه ذکری از تاریخ ایجاد و عصر شیوع آنها به میان نیاورده است. در برخی از کتب این هفت گونه خط دیگر را نیز زائداً علی ماسبق ضبط کرده اند: 1-تمودی 2- حجری 3- رومی 4- مغلوب 5- کوفی 6- معقلی 7- گرجی و بنا بر اقوال بعضی مأخذ، این خطوط سته اولیه بوده و به یکدیگر می نوشته اند و پیش از روزگاری که خط فارسی معمول گردد ابتدا خط معقلی بود که مجموع آن در سطح است و هیچ دور ندارد و بهترین گونه از نوع خط معقلی آن است که سواد و بیاض آن در خواندن سهل باشد. و به قول محمد یوسف لاهیجی : ( ... بعد از آن خطی که بدان وحی الهی و اوامر و نواحی رسالت پناهی را می نوشته اند کوفی بود و بهتر از شاه ولایت کس این خط را ننوشت ... الخ)

به اتفاق جمهور تذکره نویسان و مورخین از زمان ظهور اسلام به بعد از اصحاب پیغمبر کسانی را که به خوبی بر سایرین ممتاز بودند پنج تن را ذکر می کنند :

1. امیر المومنین علی علیه الاسلام

2. عمر بن الخطاب

3. عثمان بن عفان

4. ابی بن کعب

5. زید بن ثابت

به طوری که در تاریخ خط « نگاشته نویسنده سطور» مذکور گردیده است این اقلام از خطوط در دوره اسلام معمول بوده است: ۱. طومار ۲. سجلات ۳. عهود 4. موأمرات 5. امانات 6. دیباج 7. مدیح 8. مرصع 9. ریاس 10. غبار 11. درخس 12. بیاض و حواشی.

بدیهی است هر یک از اقلام نامبرده فوق خطی مخصوص به خود بوده و برای حوائج مخصوصی به کار برده میشده است مثلاً قلم طومار و ثلث منحصر به جلی نویسی بوده و در کتیبه های عمارات باشکوه و آثار تاریخی به کار می رفته. سجلات که قلمی خفی بوده - و قلم عهود و مؤامرات و امانات قلم متوسط بوده که احکام و قبال ها را به آن می نوشتند - و قلم دیباج و مرصع و مدیح و ریاس اقلام خوشنویسی بوده و از یک دانگ قلم تا شش دانگ نوشته میشده لکن قلم غبار و درخس و بیاض و حواشی اقلامی بوده در نوشتن، که قرآن و کتب مختلفه را بدانها می نوشته اند.

و این خطوط که از فروع خطوط کوفی نامبرده شده اند تا زمان ابن مقله معمول بوده تا اینکه او: خطوط محقق و ریحان - ثلث ریحانی رقاع - نسخ - را وضع کرد و همه این اقلام بین الناس متداول گردید و با اینکه مقصود غائی از احداث این خط ها تسهیل امر خواندن و نوشتن بود با این حال وافی بدین مقصود نبود ناچار حسین بن علی فارسی کاتب معروف عصر عضدالدوله دیلمی پس از تعمق بسیار از خط نسخ و رقاع و ثلث خط - تعلیق را وضع نمود و مراسلات دیوانی را بدان خط می نوشت و پس از این منشیان آن دوره از وی پیروی کرده از این جهت تعلیق به خط ترسل نیز معروف شد و این خطوط تا حدود سال هفتصد هجری متداول بود - آنگاه خواجه میرعلی تبریزی از خط نسخ و تعلیق - خط نسختعلیق یا (نستعلیق) را به جهت کتابت کتاب های فارسی احداث کرد و قواعدی مانند خط نسخ برای آن خط تعیین کرد که تا این زمان یکی از بهترین و عالی ترین خطوط کامل دنیا شناخته شده و هم از جهت زیبائی خاص خود در خور توجه است. سپس به لزوم تند نویسی آن- به قول تاریخ، مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات در مائه یازدهم هجری با تغییراتی که در آن خط صورت داد خط شکسته را وضع نمود که در موارد تعجیل (یا تفنن در تنوع و زیبائی صوری) نویسنده قادر باشد به سرعت مطالب مکاتباتی را نوشته و از طرفی از قاعده نیز خارج نباشد.

شفیعای هراتی منشی همین مرتضی قلی خان بوده و خط شکسته را از وی آموخته و خود این قلم را خوش نوشته و مشهور آفاق گردید و او گویا بعضی از کلمات را از خط شکسته تعلیق به جهت زیبائی بیشتر و تکمیل تکنیک فنی بدان اضافت نمود مانند رأی پیچیده و یا نون و غیره و این خط پس از آن معمول گردید. پوشیده نماند خطی که باید بحلیه محاسن این فن آراسته باشد به دو قسم است. تحصیلی و غیر تحصیلی-  تحصیلی آن است که باید در خدمت استاد تعلیم گرفته و قواعد و آداب آن را بیاموزد و غیر تحصیلی آن است که نویسنده به استعداد و ممارست و مداومت فراوان بدست می آورد - ولی اهل خط را عقیده بر آن است که خط غیر تحصیلی بر اصل و پایه محکمی استوار نیست و از این رو درباره یکی از این گونه نویسنده ای که گویا مغرور و خودپسند نیز بوده است گفته اند :

 

گر آن كاتب که دارد دعوى خط خیال و خودپسندی برده هوشش
از این رو خط او اصلی ندارد که تعلیم کسی نشنیده گوشش

 

اما خط تحصیلی - چون این خط بر پایه و بنیان محکم و صحیحی ابداع شده است برای بهره گرفتن کسانی که صاحب ذوق و استعداد هستند و مراحل نخست و متوسط را برای رسیدن به هدف نهائی خود که دریافت غایت کمال خوشنویسی است می پیمایند، ناگزیریم در این جا به شرح اجمال قواعد حسن خط بپردازیم، و ایمان کامل داریم که با وجود این همه اختراعات و اکتشافات و گسترش علوم و فنون مادی، تا حب جمال پرستی در نهاد آدمیان وجود دارد نه تنها خط زیبای فارسی و متفرعات دلپسند آن از میان نخواهد رفت بلکه توجه مشتاقان و دلبستگان به آنها روز به روز بدین صنعت معنوی افزون تر شده و چه بسا سبب شود که انواع و اقسام فروع زیبای دیگر به طور استحسان از خطوط موجود متفرع گردد و زینت بخش خطوط و صنایع مستظرفه گذشته شود. خط تحصیلی که باید آن را از استاد آموخت دوازده جزء است:

۱. ترکیب ۲. کرسی ۳. نسبت ۴. ضعف ۵. قوت ۶. سطح ۷. دور ۸. صعود مجازی ۹. نزول مجازی ۱۰. اصول ۱۱. صفا ۱۲. شأن.

 

جز مفردات و دقت و صافی و زور دست خط را هزار نکته باريك دیگر است
آگاه کم کسی بود از نکته های خط گر صادقی ز من به تو این نکته باور است

 

ترکیب بر دو نوع است: جزئی و کلی . جزئی آن است که یک حرف از حروف مفرد طوری ترکیب شود که با اعتدال و مطابق اصول دوازده گانه خط باشد. مثلاً قاف مفرد و یا لام که مرکب اند از - (ضعف و قوت و سطح و دور تناسب) و امثال اینها.

کلی آن است که از سه حرف مفرد، مرکب بسازند ، آن چنان که قواعد دوازده گانه که واضع وضع فرموده در آن رعایت شده و جاری گردد چون لفظ قلم که مرکب است از قاف و لام و میم - یا لفظ چنگ چنگ که مرکب است از (چ ون و گاف وچ و نون و گاف) و کلی آن است که از چند حرف مفرد یا مرکب و یا مفرد مرکب یک سطری - سطر بسازند به سان عبارات این حدیث (علیکم بحسن الخط فانه من مفاتیح الرزق) که مرکب می باشد از حروف مفرده و مرکب و چنانچه درازی سطر به قد یک مصرع باشد، باید در او یک (مد تمام) و یا (دو نیم مد) یا (سه دوانگه مد) یا (دو دانگه مد و یک نیم مد) یا(یک دوانگه مد و یا چهار دانگه مد) حتماً باید قرار گیرد.

و شایسته آن است که مد (که مراد از آن کشیده می باشد) در اول و آخر مسرع و یا سطر مربوطه نباشد. و مد در آخر مصرع یا سطر اگر بر بالای حرفی واقع شود مجاز است و اولی آن است که حتی المکان یای معکوس (ی) را در آخر مصرع و یا سطر بنویسند آن هم فقط بر بالای کلمه قرار دهند که پسندیده است و لاغیر . و نویسنده باید توجه داشته باشد هر اندازه تواند بهتر آن است مد را در اواسط مصراع یا در وسط سطر و سطور قرار بدهد اعم از مد کوتاه یا مد بلند و اگر در مصرع و یا سطری مد وسط واقع شد بهتر آن باشد که در سطر دوم مدات برابر و محاذی یکدیگر نباشد مگر آنکه در چلیپا هر قدر که مقدور باشد برابر هم نوشتن مدات پسندیده و مجاز بوده و این خود از موجبات زیبائی آن است و دیگر آنکه خط نویس باید مواظب باشد.

در چلیپانویسی حتی القوه مصرع ها را جمع و جور یعنی فشرده نوشته و فواصل بين الحروف را به مقیاس یک نقطه به همان قلم که می نویسد مرعی دارد.

کرسی - کرسی خط در کلیه خطوط یکی است و تغییری پیدا نمی کند و چنان است که چند حرف یا چند حروف مشابه که در مصرع یا سطری واقع گردد چون دايره نون و یاء که در این مصرع آمده :(من دوستدار روی خوش و موی دلکشم ..)، باید برابر و قرینه هم نوشته شود و -، واو، و... ، راء - در صورتی که بعد از دایره، نون، - و ، لام واقع گردد می باید در فوق دایره نوشته شود مگر آنکه در ترکیب به لحاظ قلت الفاظ و فراخی محل تحریر قصوری به وجود آید - و هیأت الفاظی را که مشابه موجود باشد. به قرینه نمی نویسند و لذا در هر خط کرسی بدین طریقه که مقرر داشته اند صورت عمل نپذیرد و آن خط را مرغوب نشمارند و مانند خلقت انسان است که چنانکه اعضاء و اجزای مشابه مانند دو ابروی آدمی – دو چشم و دو گوش که برابر یکدیگر واقع نگردند مطبوع و دلکش نخواهد بود.

نسبت - اما نسبت و آن آن است که حرف و یا حروف را طوری بنویسند که از خفی یا جلی - اگر خط خفی (کتابت) را به اندازه جلی (کتیبه) بزرگ نمایند و آن خط جلی را به اندازه خفی ریز کنند ، اندازه حاصل شده نسبت به قلم از حدود تعلیم خارج نشود و فی المثل اندازه (الف) و یا: (نون) که، قد (الف) سه نقطه و دایره (نون) سه نقطه باید باشد و بیشتر و کمتر نگردد. و باقی همه بدین قیاس باید کرده شود و اگر این صفت در خط به فعل نپیوندد و خلاف آن باشد آن خط پسندیده نخواهد بود مانند هر عضوی مشابه از اجزای بدن آدمی مانند چشم که یکی بزرگتر از دیگری بود - و این نزد هیچکس مطبوع نباشد.

ضعف - کمال ضعف آن است که در آخر دوایر و سر دندانه های بعضی از حروف چون سین و شین تناسب تند و تیزی آن بر یک نسبت و اسلوب حفظ باید کرده شود و این خود از اجزای دوازده گانه است که در خط مستحسن ملاحظه می شود.

قوت - اما قوت آن آن است که در منتهای مدات (کشیده ها) و اواسط از این قیاس تمام ضخامت قلم در اینجا به کار رود و سلیقه و قوت پنجه نویسنده در این گونه مواقع آشکار می شود.

تعداد بازدید از این مطلب: 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش اول)

تعلیم خط نستعلیق و قواعد آن (بخش اول)

خط نستعلیق یکی از خطوط نوشتاری ایرانیان از گذشته تا کنون بوده است که به دلیل زیبایی خاص و منحصرش دارای طرفداران زیادی در سراسر جهان می باشد. این مطلب جامع و کامل در مورد خط نستعلیق و راه های آموزش آن و همچنین قواعد این خط دارای قدمت بحث می کند.

هنرور بباید به هر کشوری که بی وی نباشد شکوه و فری
هنرور چو جانست و کشور تنست جهان از فروغ هنر روشنست

 

به نام آفریدگار دانا. خدایی که با اراده توانای خود جهان را از کتم عدم به عرصه وجود آورد و هستی و حیات را به نیرو و قدرت کاملۀ خود کن، فیکون گردانید.

صورت پرداز کائنات و حیات بخش موجودات، بدیع السموات و الارض.

آنچنان خدائی که آدمیان را به خرد و دانش بر دیگر موجودات برگزید و به وسیله قلم به آنها علم آموخت و تقوی و فضیلت را جهت برتری آنها بر همگنان قرار داد.

نازل کننده. نون و القلم و ما یسطرون. که قلم را با دو – زبان، پیامبر نیکی ها و روشن کن اندیشه ها، و راهنمای بشریت به گنجینه های جهان ادب و دانش و ارمغان آور کالای سعادت و نیکبختی از نیستی به دیار هستی کرد.

پروردگاری که اگر خامه صد زبان برآورد و از آب های اقیانوس برای نگاشتن وصف وی مایه بگیرد، پرگاروار در دایره حیرت و سرگردانی فرو ماند. سنریهم آیاتنا فی الافاق .

اینک درود من به کسانی باد که روز و شب با قلم به سر می برند و بدان احترام می نهند و از نتایج آن به سود بشریت بهره گیری می نمایند . و درود من بر خوانندگان نیک پندار و نیک کردار که تشویق آنها، پاداش کوشش های فرهنگی نویسنده است . از خداوند می خواهم که زبان و قلم من همیشه به نفع جامعه بگردد و مرا در پرتو توجهات کامله خود از هر گونه لغزش و خطائی مصون بدارد. و آنگاه از آنجائیکه دوست شاعرم متذوق روشن ضمیر صاحبدل، احمد نیک طلب (یاور همدانی) مندرجات این رساله را موافق سلیقه خود یافت، به این مناسبت چکامه زیر را انشاد و مرا به شمول عنایت خود مفتخر گردانید . لذا از نظر ارتباط با موضوع در این جزوه مندمج و در این وجیزه مندرج می گردد. 

 

شد آشنا به دست من ای دوست تا قلم عمری مرا بشکوه سخن رفت - با قلم
ای از تو شهر بند سخت – جلوه گاه صبح وی از تو شام تیره جان - روشنا قلم
رونق فزای خلوت هستی صریر تست ای از تو بر سریر سعادت ، صفا قلم نور
نور و سرور دیده ی درد آشنا توئی داروی دردها تو و دار الشفا قلم
از هستی تو هست زبان زنده هر کجای وز تو هنر هماره به هر جا - بجا قلم
در پایتخت کشور شعر و سخنوری شاهنشه است خامه و فرمانروا قلم
چشم و چراغ خلوت جانبخش زندگی جانان قلم - جمال قلم - جانفزا قلم
آن کس که داشت الفت دیرینه خامه را عمری نداشت یک نفس از جان جدا قلم
تا نقش نون و القلم از دل رقم زند هرگز نکرد دامن دولت رها قلم
فر و شکوه شعر به نقش تو بسته است یک ره به وصف دوست مرا لب گشا قلم
 با رهروان راه هنر همرهیم- تا: راهی است (راهجیری) و تا رهنما قلم
 آن با صفا رفیق طریق وفا و مهر کز معرفت گرفت به کف بی ریا قلم
چونان که نقشبند نگارین خط تو بست شیرازه بند صفحه جان شد کجا قلم
رشک نگارخانه چین - باغ جان نمود دست تو - خامه تو چنین کرد یا قلم
خواهم ترا که تا به سرا پرده سها نور خداست روشنی و کبریا قلم
 مهر و مه است و اختر و انجم فروغ بخش رونق فزای عرصه ارض و سما قلم
عمرت به کام و ساغر عیش تو پر مدام ای داده نقد عمر - ره دوست با قلم
درملکتی که نیست قلمزن بارج نیست بیگانه آنکه داشت چو من آشنا قلم
یک دم مباد بی تو مرا عمر بگذرد ای آنکه پای بند تو کرده مرا قلم
 (یاور) چگونه بندد از این گفته لب فرو هرگز ترا مباد نشیند ز پا قلم

 

یاورا – به پاسخ منظومه نغز تو، صدق نیت و خلوص عقیدتم را عذرخواه آورده، باکمال فروتنی این چند شعر شکسته به هم پیوسته را که پرورده اندیشه و مبین احساسم می باشد ، به پاس قدردانی از صفا و صمیمیت، تو گرامی دوست دیرین، و گران مایه سخنور مضمون آفرین ، تقدیم می دارم. باشد که با لطف عمیم خود پذیرا گردی . دوستیمان خزان ناپذیر باد .

قلم

 

ای آشنای این دل درد آشنا قلم وی غمگسار و مونس و محرم - مرا قلم
ای بر سریر ملک، سخن افسر ادب چشم و چراغ خلوت دل را ضیا قلم
سحر آفرین سخنور آزاده (یاورا) شادم به لطف شعر و سخن کرد با قلم
ای در کف کفایت تو خامه مشک بیز زیبد به دامن تو شود مشکسا قلم
ای جلوه بخش خلوت شعر و سخن به فضل رونق فزای بزم فضیلت ترا قلم
ای سالک مسالک انسانی از شرف هرگز مرا نرفت طریق خطا قلم
نتواند آنکه، داد سخن داد همچو من آرد مدیح طبع تو با چامه یا قلم
ای در طریق علم و عمل مرشد و مراد تا رهنمون من توئی و رهنما قلم
یک ره به غیر مهر و محبت نزد رقم آی آشنا به دست من افتاد تا قلم
ای روشنی بدیده دل، ای فروغ جان چونان به چشم اهل نظر توتیا قلم
ای از تو جلوه های حقیقت به حق مراست آئینه دار خلوت پاك خدا قلم
سودای عشق داری و سرمایه هنر کالا ادب - متاع مناعت - بها قلم
مهر سپهر شعر و سخن نظم نغر تست دارد ز سوز ساز تو برگ و نوا قلم
افتد ز (راهجیری) اگر مورد قبول عمری به لطف دوست زند بی ریا قلم
گر ز آنچه گفته ام  نه دلم با زبان یکیست دست زمانه سازدم ای دوست با قلم

 

روزی که دانش آموزی بیش نبودم و مقدمات خوشنویسی را با شور و هیجانی که حاکی از عشق سرشار بدین فن ظریف بود در محضر خوشنویس ماهر میر موسوی کجوری مازندرانی آموختم ، تا ایامی که در کلاس های آزاد خوشنویسی هنرهای زیبای اسبق نزد میرزا علی اکبرخان کاوه با عشقی سوزان تعلم خود را دنبال کردم .

قضا را عارضه ای روی داد و استاد کاوه را سخت در بستر بیماری افکند، ناچار سالی چند که گوئی عمری دراز بود بین خط و من متارکه افتاد تا اینکه بار دیگر خدای خواست و توفیق رفیق راهم شد، کمر همت بر میان استوار کردم تا بار دیگر به تکمیل فراگرفته های ناقص خود پردازم. برای رسیدن به هدف غائی خویش شرف ملازمت حضرت افادت و افاضت مآب صاحب التعليم والقلم استادی آقا سید حسین میرخانی سلمه الله تعالى (فرزند ارشد مرحوم آقا سید مرتضی البرغانی خوشنویس رحمۀ والمغفره) که در رموز و فنون خط و خوشنویسی یگانه عصر و فرید عهد می باشد اختیار کردم و به مصداق: الخط نصف العلم .

با جهدی بلیغ چند سال دیگر علی الاتصال در تحصیل و تکمیل خط نستعلیق رنج وافر و مشقت متکاثر برده، به مودای من حسن کتابۀ بسم الله الرحمن الرحیم دخل الجنۀ بغیر الحساب و به مضمون عليكم بحسن الخط فانه من مفاتيح الرزق و: حسن الخط لسان اليدو بهجۀ الضمير – توفیق پیشرفت بایسته ای که مولود شوق و ذوق تمام و مالاکلام بود برایم در کسب و حصول امر خوشنویسی از رموز جزئی وکلی تعالیم آن از راه سمعی و بصری و عملی حاصل شد تاجائیکه به خواست خداوند مهربان در مکتب فایض الجود استاد - در قلم نستعلیق و شکسته مرا فی الجمله تبحری حاصل گردید.

دوستی از دوستانم را که اعتقادی در این جمله پدید آمده بود روزی مرا گفت که مجموعه اطلاعات و تجربیات عملی و اکتسابی خود را از آنچه از استادانم شنیده و دیده و یا آنچه در بعضی از نسخ و رسالات به نظر رسیده بود همه را در اوراقی چند ثبت و رساله ای ترتیب نمایم که در عین آنکه حین احتیاج برای پیشرفت خط نو آموزان و استفاده آنان مفید مقصود باشد نیز رضایت خاطر ارباب فضل و هنر و صاحبان قلم ملحوظ گردد. در اینجا لازم می داند که ما صدق: لان شکرتم لازیدنکم - از تشویقات او سپاسگزاری نماید.

لهذا چنین پنداشتم که تقاضای آن دوست بزرگوارم را که حقوق فراوانش بر ذمه من است اجابت کنم و با اجابت این مسئول در حدود توانایی خود خدمتی هم به فرهنگ کرده باشم و از سوی دیگر معلومات خود را به مفاد کان لم یکن شیئا به هدر نسپارم که: الانسان جائز النسیان .

نویسنده سعی کرده ام حتی المقدور نکات عمده و لازمی را که برای تربیت نوآموزان و آشنایی علاقمندان به خوشنویسی لازم است و نیز انتباه خاطر عموم فرهنگ پژوهان، به طور اختصار یاد کنم وشطری از این مقوله به جا گزارم، تا کسانی که تعلق خاطری بدین هنر شیوا دارند با مراجعه بدین نوشته ها فی الجمله اطلاعاتی کمی و کیفی و معیاری از قواعد ذیربط آن در دست داشته باشند .

آری ذکر آنچه نوشته می شود به اختصار است و چه بسیار مطالبی هست که بیان همه آنها مرا از اصل مقصود که به دست دادن قواعد خط به طور خلاصه هست باز می دارد و کسانی که بخواهند به تمام اصول و رموز این فن ظریف دست یابند، باید خود درک محضر استادی مسلم نمایند که آنچه نوشته و بیان شده اشارتی بیش نیست. تقاضا میکنم چنانچه فضلا و صاحب نظران ایرادی و انتقادی در بیان این قواعد به نظرشان می رسد به جای اینکه غمض عین و چشم پوشی کنند. لطفاً بر نویسنده منت نهند و از نقایصی که محتملاً رفته آگاهم فرمایند تا با قبول منت از آن بزرگواران در رفع آنها بکوشم .

آنچه درباره ابن مقله از بزرگترین استادان فن شریف خط و از واضعین انواع مختلف خطوط باید گفته شود در قسمت تاریخ خط این کتاب یاد کردیم، که تکرار آنها زائد است ولی به طور ایجاز بازگو می کنم که این مرد هنرمند ، شش نوع خط ایجاد کرد و همو بود که برای تسهیل خط مدار آن را بر دائره و سطح نهاد و از خط کوفی خطی ایجاد نمود و آن را محقق نام کرد و آن را خوش نوشت و کتاب را بدین خط آشنا کرد و تعلیم فرمود تا آنجا که همگی مصاحف و کتب خود را بدان خط نوشتند.

چون خط کوفی دارای چهاردانگ و نیم سطح و یک دانگ و نیم دور بود پس یک دور به جهت آن خط افزود. و خط ریحان را وضع کرد و در این خط به استثنای حرف (یا) با جزئی تصرف که اکثر كلماتش تابع خط محقق بود (زیرا که اصول هر دو یکی است) و فقط در حرف (یا) که دور آن بیشتر از (یای) محقق بود. این قلم را نیز به جمعی تعلیم داد و مردمی خوشنویس این خط شدند و این خط شیوع یافت، آنگاه خط ثلث ریحانی را از خط ریحان بیرون آورد و این خط را نیز جماعتی به تعلیم وی خوش نوشتند.

سپس در نتیجه بعضی تصرفات در خط نسخ خط دیگری به نام ثلث به وجود آورد و آن را نیز به مردم آموخت و خوشنویسانی در این قلم پدید گشتند و آن دارای دو دانگ دور و چهار دانگ سطح است و این خط بین اکثری از مردم انتشار یافت و بیشتر کتاب مصاحف و کتب را با آن خط نگاشتند . بعد به حسن طبع سلیم و فکر مستقیم خط نسخ را که تابع قلم ثلث است از خط محقق بیرون نویس و وضع نمود و مدار تعلیمش را بر نقطه بنیان نهاد و از برای این خطوط قاعده دوازده گانه را معمول و مقرر داشت که از آن رویه تعلیم یابند و قالب حروف آنها در نسبت به یکدیگر بزرگ و کوچک نشود و تفصیل این دوازده قاعده را در صفحات آینده خواهیم نگاشت.

ابن مقله این قواعد را در سیصد و ده هجری در زمان المقتدر بالله و وزارت ابن فرات وضع کرده و فرمان داد قرآن را به خط نسخ نوشتند و خط محقق و ریحان و معقلی را در سر سوره ها مکتوب داشتند این قلم را از آن رو نسخ گفته اند که بعد از ایجاد آن، خطوط دیگر منسوخ گردید و نوشتن کلام الله مجید منحصر به آن خط گردید و از آن جا که طبع ذوقمند او همواره در ایجاد خط و ترتیب و تزئین آن مصروف می شد چون خواست که کتابت قرآن از سائر مکتوبات ممتاز گردد، لذا خط توقیع را پدید آورد که نصف آن سطح و نصف آن دور می باشد قضات سجلات و توقيعات و دیگر چیزها را بدین خط می نگاشتند و دیگر خط مستحدثه او رقاع بود که آن هم نصف دور و نصف سطح دارد چرا که تابع قلم توقيع است و رقعه ها و عناوین کتب و فی المثل احکام را بدین خط می نوشتند و همه این خطوط در زمان آن مخترع بزرگ و نامی شایع گشت تا ظهور ابن بواب بغدادی از شاگردان ابن مقله که او در فرا گرفتن خطوط تا آنجا ترقی حاصل کرد که شبیه استاد خود نوشت اما این استاد کامل پس از آنکه به تحصیل اقلام خطوط پرداخت و در این صنعت به کمال رسید قواعد دوازده گانه را در خط خویش مجری نمود.

بدیهی است که علم خط و صنعت کتابت در میان نوع انسان فضیلتی بزرگ است و هنری است شایسته و عظیم و بی شک این فن نیز مانند سایر علوم و فنون بی مدد راهنما و معلم مشاق شایسته صورت نبندد و تمشیت نپذیرد:

اعلم ان الخط مخفی فی التعلیم الاستاد و قوامه بکثرۀ المشق و ترکیب المرکبات و ترک المنهیات و صفاوه بصفاء الباطن و حسنه بحسن نیۀ. و چنانکه همه می دانیم کل شیئی فی القرطاس ضاع . و در برخی از متون مسطور است که اولین کسی که بعد از آموختن اسماء موافق آیه کریمه : و علم آدم الاسماء کلها . خط عربی و سریانی را نگاشت حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام بود. موافق آیه مبارکه : علم بالقلم و مطابق این حدیث که : اول ماخلق الله تعالى القلم ، قال له اکتب فقال يا رب ما اکتب ؟ قال اکتب علمى فى خلقی الى یوم القیامه... فجری القلم بما امره - اول چیزی که حضرت باری تعالی جل شأنه خلق فرمود قلم بود.

پس بدو امر کرد بنویس . گفت: خداوندا چه بنویسم ؟ امر شد بنویس احکام مرا در مخلوقات من تا روز قیامت. یعنی: علم الانسان ما لم یعلم را خداوند جل شأنه بیاموخت. و بعض دیگر هم گفته اند: اول کسی که خط نوشت ادریس نبی علیه السلام بود. نگارش را به آدم و علوم را به قلم ذکر می نمایند . غایبان را به نامه خبر دهند که از آنچه آگاهی ندارند ، از مسطورات قلم به دست آورند و همچنین فرموده: نون و القلم و ما یسطرون مطابق قول مفسران است که :ن، دوات، و القلم: قلم کتابت و ما یسطرون خط بوده باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 170
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

زوال هنر خط در قرن چهاردهم

زوال هنر خط در قرن چهاردهم

متأسفانه رواج چاپ سربی و ماشین تحریر و بی اعتنائی مدارس جدید به هنر خطاطی بازار این صنعت را بالمره کاسد کرده تا به جائیکه در قرن چهاردهم رفته رفته هنر خطاطی قوس نزولی را طی کرد و توجه مردم به این هنر اصیل رو به کاهش گذارد و زمینه خوش نویسی خالی ماند تا جائیکه امروزه خطاطان معدودی بیش نیستند و در حال حاضر جز یکی دو تن استاد مسلم وجود ندارند.

تا آنجا که من مطالعه کرده ام در سی سال اخیر فقط می توان از چند نفر نامبرد. میرزا محمدحسین خان عمادالکتاب السیفی القزوینی استاد خطوط نسخ، ثلث. نستعلیق، شکسته. حاج میرزا عبدالحمید ملک الکلامی معروف به امیرالکتاب در نوشتن اقلام سته رقاع به اسلوب خطوط عثمانی، حاج مجدالدین نصیری امینی متخلص به (مجدی) در تحریر خطوط کوفی. محقق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع، رقاع، تعلیق، شکسته تعلیق، نستعلیق، شکسته، تحریری: سید علی اکبر گلستانه در خط شکسته. علی اکبر کاوه در خط نستعلیق که این قلم را در مفرد نویسی به مرتبه ای رسانده که حمل بر اعجاز می توان کرد و دو تن دیگر از کسانی که در تحریر خط نستعلیق و رعایت کلیه اصول و قواعد آن به مرتبه عالی رسیده و از استادان محترم این عصر محسوب می شوند سید حسن و سید حسین میرخانی می باشند.

هر چند با وجود صنعت چاپ هنوز هم خط خوب ارزش خود را از دست نداده و امروزه نمونه های خطوط میرعماد برابر با ورق زر است و آثارش را کلمه به کلمه و سطر به سطر چون کاغذ زر می برند و به داشتن قطعه ای از خط او مباهات می کنند، چنانچه آثار خطوط این استاد عالیقدر از کتابها و رساله ها و قطعات و مرقعات مختلف در موزه های دنیا موجود و نماینده شیواترین آثار هنری جاویدان ایران و خط نستعلیق فارسی است.

لکن تا زمانی که صنعت چاپ هنوز به ایران نیامده بود. این هنر ارزش فراوان داشت و هنرمندانی عالیقدر وجود داشتند و حتی قبل از دوره مشروطیت در هر گوشه و کنار این کشور تعدادی خوش نویس وجود داشت. متأسفانه بعد از آن عده خطاطان روی به نقصان نهادند به طوریکه در برابر کسانی که دنبال رشته های هنری دیگر رفته اند امروزه عده این هنرمندان غیرقابل مقایسه و انگشت شمارند. ولی با اینکه موانع متعددی در سر راه این هنر قرار گرفته است خوشبختانه اکنون کلیه هنرهای ملی صیانت و علی الخصوص نستعلیق نویسی رونقی به سزا گرفته.

نیز ظرف پانزده سال اخیر از طرف وزارت فرهنگ و هنر توجه خاصی به این امر مهم شده، برای پیشرفت و ترویج هنر خط کلاس های آزاد تعلیم خوشنویسی دائر گردیده و افرادی که به استعداد خود در این رشته پی برده اند تحت نظر استادان فن با کوشش و جدیت و علاقمندی مشغول فرا گرفتن و یا تکمیل هنر خود بوده به این وسیله مصمم به نگهداری آن شده اند.

بدین طریقه تعداد خطاطان در تزایدند و ما امیدواریم این گروه بیش از پیش مورد تشویق مسئولین امور قرار گیرند - ضمناً ما از کلیه اشخاصی که استعدادی دارند می خواهیم که برای پیشرفت این منظور به تعلیم و تعلم و تشکیل انجمن های هنری مانند: (کانون خط) همت کنند تا این نگرانی ها کاملاً مرتفع و آب رفته به جوی باز آید. این کانون مفید که قریب پنج سال است با کمک و مشارکت عده ای از خوشنویسان تأسیس گردیده طبق برنامه همه هفته مطلعین و صاحبنظران به مباحثه و مطالعه و ممارست و تجزیه و تحلیل خطوط فارسی مشغول می باشند و امید است برنامه های عالی این کانون به منصه ظهور پیوسته برای جوانان و عشاق هنر خط و خطاطی آثاری گرانبها ارمغان آورد و سرمشقی جامع و ارزنده واقع گردد.

تعداد بازدید از این مطلب: 104
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

کلهر بزرگترین خوشنویس خط نستعلیق دوره قاجاریه

کلهر بزرگترین خوشنویس خط نستعلیق دوره قاجاریه

میرزا محمد رضای کلهر فرزند محمد رحیم بیک کلهر کرمانشاهی از خوش نویسان به نام دوره ناصرالدین شاه قاجار به شمار است. محم درحیم از سردسته های ایل کلهر بود که اولاد ارشدش موسوم به نوروز علی بیک جانشین پدر گردید.

لکن میرزای کلهر از روی ذوق و علاقه و قریحه ذاتی به مشق خط نستعلیق راغب گردید. و از سن جوانی به تهران آمده و پیش میرزا ابو محمد. و میرزا محمد خوانساری شاگرد میرزا محمد مهدی خوانساری استاد خط زمان مشق می کرده است. (از خطوط میرزا مهدی مذکور کتیبه ی زیبای سر درب مسجد شاه تهران است.)

میرزا رضا پر اثر تحمل رنج و کوشش زیاد و نشان دادن نبوغ ذاتی خود در خط نستعلیق سرآمد خوش نویسان روزگار خود از کار درآمد و سبك جدیدی را بر روی کار آورد که بی تردید بعد از میر عماد قزوینی وی اختراع کننده قسمتی از قواعد و آداب خط و خوش نویسی گردید و روش خط نستعلیق فعلی تا حدی مولود افکار و سلیقه و قوه ابتكارات اوست.

باید افزود که البته میرزا همان رویه میرعماد را دنبال کرد منتهی سلیقه های خود را به آن اضافه نمود، فی المثل کوتاه نوشتن مدها و کوچک کردن شمره ها یا دوایر و نیز تغییراتی در سایر قواعد و ترکیبات خط به عمل آورده تا در واقع همان اصول خط میرعماد باکیفیت نوی ظهور کرد.

کلهر خوشنویسی است که بعضی وی را تالی میرعماد می دانند. آثار کلهر به ندرت به دست می آید و سیاه مشق های وی غالباً رقم ندارد. در معیار و ارزش هنرشناسی ایران در قرن سیزدهم او از کسانی است که آثار بدیع و غنی خلق کرده و ارمغان موهبت آمیزی را برای هنر خوشنویسی به ارمغان آورده اند. و لذا نامشان چون خورشیدی طالع در آسمان هنر می درخشد. از آثار کلهر آنچه به چاپ رسیده بدین شرح است:

۱. دیوان قاآنی ۲. دیوان یغما جندقی ۳. دیوان فروغی بسطامی ۴. مخزن الانشاء ۵. فیض الدموع ۶. سفرنامه ناصرالدین شاه به خراسان ۷. سفرنامه ناصرالدین شاه به کربلا ۸. روزنامه شرف ۹. روزنامه اردوی همایون ۱۰. وقایع اتفاقیه ۱۱. ریاض المحبین- و از اهم آثارش یک نسخه فیض الدموع (خطی) موجود در کتابخانه سلطنتی ایران می باشد.

این خطاط بزرگ بیشتر اوقات شبانه روز خویش و به قولی شانزده ساعت آن را صرف امور خط نویسی می کرد و برای امرار معاش به کتابتی مختصر و دریافت مزدی اندک می ساخت و نیز شاگردانی را تعلیم می داد و ماهیانه پنج ریال (به پول آن ایام) از هر یک از تلامیذ بابت حق التعلیم دریافت می داشت. از میان شاگردان معروف کلهر، ملک الخطاطین و صدرالکتاب از مبرزین خطاطان هستند ولی با این همه نه این دو نفر و نه سایرین به قدر عمادالکتاب موجبات اشاعه و انتشار شیوه انحصاری وی را فراهم نساختند.

ناگفته نماند که از شاهکارهای خط نستعلیق در دوره اخير خط میرزا محمدحسین سیفی (عماد الکتاب) در زندان است که سبك اعجاب آوری را حفظ کرده و کمال زیبائی هنر خط را ارائه می دهد و هر هنر شناسی آن خطوط عالی را بنگرد مسحور پنجه ی قادر و مبهوت کلک افسونگر وی گردیده و روح پر فتوح او را شاد می نماید.

و زبان به تقدیس و تحسین او می گشاید با شرحی که گذشت اغلب خوشنویسان بعد از میرزا محمد رضای کلهر دانسته یا ندانسته بلاواسطه یا مع الواسطه از تلامذه او هستند.

باری کلهر مدتی در محله سنگلج در محل دباغ خانه، خانه محقری در اجاره داشت و در آنجا سکونت کرده بود. اثاثیه خانه این مرد عبارت بود از چند تکه حصیر و چند قطعه نمد پشمی و در آمد او در یک ماه بالغ بر بیست تومان نمیشد که با آن به سختی تمام زندگی می کرد.

میرزا رضا با وجود دارا بودن خط خوش شعر نیز می سروده و خوب معانی شعر را می فهمیده است و از سروده های او فعلاً در حدود یک هزار و پانصد بیت در دست است کلهر به واسطه خوشنویسی و وارستگی مورد احترام تمام رجال و اعیان بود مخصوصاً میرزا محمد حسین خان فروغی (ذکاء الملک) وی را خیلی معزز و محترم می داشت. بالاخره کلهر در روز جمعه ۲۵ محرم الحرام سال ۱۳۱۰ هزار و سیصد و ده هجری قمری درگذشت و در قبرستانی که اکنون (در حسن آباد) محل اداره ی آتش نشانی شهرداری است مدفون گردید یادش گرامی باد هر چند که از کالبد خاکی او اثری باقی نیست.

 

باری نظر به خاک عزیزان رفته کن تا مجمل وجود ببینی مفصلی
آن پنجه کمانکش و انگشت خوشنویس هر ذره اوفتاده بجائی و مفصلی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

میرعماد بزرگترین استاد مسلم خوشنویس ایران

میرعماد بزرگترین استاد مسلم خوشنویس ایران

هنرمند هرجا رود قدر بیند و در صدر نشیند.

میرعماد حسنی سیفی قزوینی (۹۶۱ – 1024 هجری قمری) از سلسله سادات گرام حسینی قزوین و از خوشنویسان مشهور و استاد چیره دست خط نستعلیق در عهد شاه عباس بزرگ صفوی 996- 1038 و شهره آفاق و معروف اقطار است. اجداد او در دستگاه پادشاهان صفویه دارای مناصب و مشاغل کتابداری و استیفاء بوده اند خاصه میرحسنعلی جد اعلای او از کتّاب و منشیان معروف ذیشأن و ملقب به حسنی بوده است.

با اینکه شجره حسینی داشتند، میرعماد نظر به اینکه با (عمادالملک) که یکی از بزرگان دربار پادشاه بود معاشرت داشت و طریق ارادت نسبت به وی می ورزید ملقب به (عماد) گردید. میرعماد در زمان جوانی در قزوین که مسقط الرأس وی بود به کسب فضائل و معلومات متداول عصر پرداخته سپس متوجه تعلیم خط گردید. ابتداء شاگرد عیسی بیک رنگ نگار بوده و پس از مدتی نزد مالک دیلمی در یکی از قراء قزوین به تکمیل خط همت گمارد تا به جائیکه حسن خط شاگرد از استاد در گذشت و خود حس کرد که از این استاد مستغنی شده است چون آوازه شهرت خط ملا محمد حسین تبریزی را که او نیز در حسن خط از استادان بی نظیر بود شنید به شوق خدمتش به تبریز شتافت و آنقدر سرگرم خط گردید که گویند در سه سال فقط یک بار بیشتر مجال نکرد که موی سر بسترد.

روزی یکی از قطعات سیاه مشق خود را نزد استاد نهاد و با کمال ادب در برابر ایستاد. استاد چون آن خط را دید تعریف نمود و گفت: (تو نیز ای فرزند سعی کن روزی چنین توانی نوشت و گر نه قلم زمين گذار) میرعماد به استاد عرض کرد که این خط را خود نوشته ام استاد در بحر حیرت فرو رفت و فوراً خط را بوسید و بعد از تشویق بی اندازه فرمود: (در کشور خط امروز سلطنت تو را مسلم است و تمام دست ها زیر دست تست) و همین سخن در حکم گواهی نامه تحصیلی هنر خط میرعماد بود، طولی نکشید که بر همه محقق شد در قلمرو خط استادی مسلم است. میر چون دانست به مقام اجتهاد در رشته خط نستعلیق رسیده است بنا بر اشاره استاد به روم رفت و در آنجا مدتی به سیر و سیاحت و ملاقات اساتید خط آن دیار پرداخت و وزراء و اعيان روم به خدمتش می شتافتند. در این سفر از میر خطوط زیادی در روم به یادگار ماند سپس به خراسان رفت و مدتی هم در هرات ماند بعد به قزوین برگشت در همه این بلاد علاقمندان به خط به خدمتش رسیده از هنر و کمال او استفاده می نمودند.

خطوطش در ساختمانهای باقیمانده از عهد صفویه در قزوین فراوان است و از جمله : کتیبه ی حمامی است که این شعرها از آن است:

 

بر امیر گونه به یک میمون باد این عمارت به حق آل رسول
هر که در وی رود صفا یابد  به دعا گوئیش شود مشغول

 

همچنین خط میر - روی سنگ های مقابر در امامزاده قزوین فراوان بوده که به واسطه خوشی خط برده اند و یا به مرور ایام شکسته و از بین رفته است میرگاه به تفریح و تفرج سوی رودبار رشت و گیلان نیز می رفته و عموم طالبان خط به حضورش شتافته و بهره می یافتند تا سال ۱۰۰۸ هجری که آوازه هنرپروری در بار صفویه در افواه پیچید و دانشمندان و هنرمندان از شهرها روی به اصفهان می آوردند. میرعماد هم عازم اصفهان گردید و در دربار شاه عباس بزرگ مورد مرحمت و تفقد شاه هنردوست و احترام خاص امرا و رجال و درباریان قرار گرفت. دیری نپائید که شاگردان فراوانی از طبقات مختلف به دور این شمع فروزان هنر جمع آمدند و کسب فیض نمودند. از خطوط نستعلیق جلی او فقط در تکیه میراصفهان واقع در قبرستان تخت فولاد که در یکی از حجرات آن تکیه قرب قبر میرابوالقاسم میر فندرسکی است این غزل حافظ به مطلع :

 

روضه خلد برین خلوت درویشان است مایه محتشمی خدمت درویشانست

 

به خط سه دانگی به طریق کتیبه نویسی باقي مانده است. بالجمله مدت شانزده سالی که میر در اصفهان مقیم بود شاگردان شایسته ای تربیت نمود که عده ای از آنها خود از اساتید بزرگ خط به شمار می روند و از این دسته اند :

نورالدین محمد لاهیجی - سید علیخان جواهر رقم - عبدالرشید دیلمی - میر ابراهیم (پسر میر عماد) ابو تراب اصفهانی – میرزا عبد الجبار اصفهانی - محمد صالح خاتون آبادی - درویش عبدی بخاری - میرزا تقی مستوفی - محمد فاضل و سایرین. میر بعد از ورود به اصفهان از خطوط بابا شاه اصفهانی و میرعلی هروی قدری اقتباساتی کرده و تغییراتی در خط نستعلیق داد و برای خط اصول و قواعدی ایجاد نمود که باعث تکمیل این قلم و زیبائی و شیوائی آن گردید.

باری چون میر در نزد شاه دارای قرب و منزلت بسزائی بود محسود اقوان و خوشنویسان گردید و مخصوصاً که علیرضای عباسی خوش نویس معروف و هم شاگرد قدیم او در نزد شاه عباس از هرگونه سعایت امتناع نداشته است. میر چون به کشور عثمانی مسافرت کرده و با اهل سنت معاشرت نموده و علاقه ای به آنها پیدا کرده بود و تعصبات گوناگون در بار شاه عباس موافق سلیقه اش نبود و تصادفاً چند بار هم از زبانش جاری شده بود که: (اگر این مختصر اختلاف در بین این دو دولت و ملت اسلامی از بین می رفت بسیار به جا بود.)

از آنجا که پیشرفت مملکت داری شاه عباس بر اساس همین اختلافات و تعصبات بود. بد خواهان از او در نزد شاه سعایت کردند و موضوع را با پیرایه ای به شاه رساندند و کار به جائی رسید که شاه عباس نسبت به او بدبین شد و به کلی او را از نظر انداخت بنابراین سبب قتل میرعماد گویا اختلاف آئین بود. از آنکه شاه عباس تعصب زیاد در تشیع داشته و میر گویا خود و طایفه اش سنی بوده اند. (العهدة علی الراوی.) چنانکه گویند کراراً شاه به تعرض این ابیات حکیم فردوسی را برای میرعماد می خواند :

 

که من شهر علمم علیم درست درست این سخن قول پیغمبر است
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و ولی گیر جای

 

در این هنگام هر چه نظر شاه از میر بر می گشت و محبت از او برمی گرفت بر عزت.

و احترام علیرضای عباسی که او نیز از استادان خوشنویسان آن عصر و از رقبای هنری وی بود افزوده می شد. این فرد ممتاز خوشنویش با میر از زمان جوانی هر دو شاگرد ملا محمدحسین تبریزی بودند. رقیب سعایت ها نمود و شاه هم روی اصل رنجش از میرعماد علیرغم وی پی در پی علیرضا را تشویق می کرد و حتی شمعدان طلا بر دست می گرفت تا علیرضا در پرتو آن مشق کند و خود مانند شاگردان زانو زده برای تعلیم نزدش می نشست و نیز کتابداری کتابخانه سلطنتی را به او مرجوع داشت و آشکارست که این مسایل ناگوار بر رنجش استاد می افزوده و او را وادار به گله گذاری از شاه می نموده تا جائیکه کم کم دامنه گله گذاری به شکایت منتهی شده کنایات در مواجهه می گفت و به نوشتن نامه های ملامت آمیز و نیش دار فراوانی در انتقاد از او نظماً و نثراً مبادرت می ورزید و نتیجتاً دامنه این اختلاف به تعنت و ملامت کشیده و به ستیزه و لجاجت انجامید. وقتی هم در یکی از مراسلات خود این شعر را نگاشته بود:

ما نداریم از رضای حق گله عار ناید شیر را از سلسله

 

تا آن که شاه مبلغ هفتاد تومان برای میر فرستاد و از او تقاضای نوشتن شاهنامه نمود. یک سال بعد کسی نزد میر روانه و شاهنامه را مطالبه کرد. میر هفتاد بیت از ابتدای شاهنامه را که به قلم آورده بود به آن شخص داد و به شاه پیغام داد که :

(وجه سرکاری زیاده بر این کفاف نکرد) شاه از این معنی بسیار رنجید و ابیات را پس فرستاد میر در همان حال در مجلس بیت ها را با مقراض چیده و هر بیتی را به یکی از شاگردان خود داد و آنها هم در مقابل هر بیت یک تومان دادند و در اندک زمانی هفتاد تومان جمع شد و آن را به فرستاده شاه داد. چون شاه از ماجرای آگاه شد غضبناک گردید و کینه ی وی را در دل گرفت تا بالاخره روزی تاب و تحمل سخنان نیش دار میر را نیاورده بر زبانش گذشت که : (کسی نیست مرا از دست این سنی نجات دهد؟)

با اینکه حقیقتاً معلوم نیست مقصود شاه از ادای اين جمله کشتن میرعماد بوده باشد اطرافیان و حواشی شاه این گفته شاه را تعبیر به فرمان قتل کردند و لذا در سنه ۱۰۲۴ هجری شبی رئیس ایل شاهسون قزوین موسوم به مقصود بیک مسگر که مردی متعصب بود و با میر مؤانستی داشت بر در خانه آمد او را به شب نشینی به خانه خود دعوت کرد میرعماد با فرزند خود میر ابراهیم بیرون آمد مقصود بیک طفل را به بهانه ای برگرداند در حالی که شب هنگام میر روانه مقصد بود سر راه خانه به دست تنی چند از اجامر و اوباش به ضرب کارد و دشنه به وضعی شقاوت کارانه و مظلومانه در سن ۶۳ سالگی کشته شد.

پس از کشته شدن میر تا بامداد جنازه وی بر روی زمین ماند و چون مغضوب شاه بود و از این پیش آمد استنباط می شد که قتل وی به امر نهانی شاه صورت گرفته هیچ کس جرأت ننمود بر سر نعش میر حاضر شود و به کفن و دفن آن اقدام ورزد تا سرانجام اول کسی که ناله کنان بر سر کشته میرعماد آمد میرزا ابوتراب اصفهانی خوشنویس بزرگ و خلیفه میر بود که به اتفاق عده ای از شاگردانش اعضاء و جوارح استاد را از میان خاک و خون گرفته با احترامات شایسته به این کار دست زدند. میرزا صالح پسر ابوتراب گوید: پدرم به خواب دید میرعماد به او فرمود ای فرزند انگشت کوچک من را به خاک نسپردی پدرم رفت در محل قتل میان خاک انگشت را به دست آورد و ملحق به بدن کرد. میرزا ابوتراب دارای طبعی روان بود چنانچه در رثاء میرعماد اشعاری سروده که مطلعش این است:

 

دهر پرفتنه و پرمشغله و پر غوغاست شرح این ماتم و این سوک که را خود یار است

 

او نیز برای مزار میر سنگی زیبا و شایسته تهیه کرد لیکن از ترس شاه عباس هرگز جرأت ننمود آن را بر مرقدش نصب کند و همچنان ماند تا بر گور خودش نهادند. باری چون صبح خبر شهادت میر در شهر شایع شد شاه اظهار تأسف کرد و فرمان داد که قاتلان میر را یافته سیاست کنند و به هنگام تشییع جنازه به امر شاه گروهی از بزرگان و شاهزادگان شرکت داشتند. سرانجام او را در گورستان طوقچی دفن کردند. افسوس که یک دنیا هنر به زیر خاک رفت. علی قلی خان داغستانی (واله) - متوفی ۱۱۶۲ هجری قمری در کتاب ریاض الشعرا به مناسبت این واقعه ابیات نغزی آورده و ظاهراً عقیده اش به طنز و کنایه در فحوای شعر زیر مبنی بر این است که قتل میر به امر پنهانی شاه عباسی بوده است :

 

 خوش آنکه شب کشی و روز آئیم  بر سر که آه این چه کس است و که کشته است او را

 

وقتی که خبر شهادت میر در سراسر ایران و هند و عثمانی انتشار یافت در بعضی از شهرها مجالس عزاداری برایش بر پا ساختند و از آن جمله جهانگیر پادشاه هند بر کشته شدن میر تأسف فراوان خورد و مجلس سوگواری باشکوهی برپا کرد و نقل می کنند که از زبان شاه گذشت که : (اگر زنده میر را به من می دادند هم وزن او جواهر می دادم). فی الجمله آن که خط نستعلیق به دستیاری خوشنویسان تحول و تغییراتی یافت تا به دست میرعماد به درجه کمال رسید و او بود که با وضع قواعد در تکمیل و توسعه خط زحمات زیادی کشیده و در تطبیق کلمات واحد و هماهنگی حروف مساعی و ذوق و نبوغ بسیار به کار برده است و به خصوص در ده سال آخر عمر خود شیوه مستقلی اختیار کرد که بعد از آن تمام خوشنویسان از آن پیروی نمودند و همان اسلوبی است که پس از گذشتن سیصد و پنجاه سال - دیگر کسی نتوانسته نکته ای از آن گرفته و یا نقطه ای به آن بیفزاید و یا بر گیرد. به طور قطع و مسلم از این پس در مشرق زمین عموماً و ایران خصوصاً دیگر مادر گیتی چون او فرزندی استاد نخواهد پرورد. میر در لطافت قلم و قدرت کتابت خط را از خفی تا چهار دانگ فوق العاده عالی و با قاعده و زیبا و شیوا می نوشته و مختصر تمام محاسنی که برای فرد اکمل خط نستعلیق ذکر کرده اند اعجاز می نموده. خطوط او از لحاظ نفاست و ممتازی بی نظیر و چشم بینندگان را خیره می سازد و هرکس آن خطوط عالی را بنگرد زبان به تقدیس و تحسین او می گشاید و روح پر فتوح او را شاد می نماید چنان که میرعبدالغنی تفرشی خوشنویس و شاعر معاصر میر در رباعی ذیل وی را به بهترین وجهی ستوده است:

 

تا کلک تو در نوشتن اعجاز نماست بر معنی اگر لفظ کند ناز رواست
هر دایره ترا فلک حلقه به گوش هر مد ترا مدت ایام بهاست

 

میرعماد بی تردید سر آمد نستعلیق نویسان جهان است که به زور پنجه هنرمندی و کلک جادو رقمی خط نسخ بر نوشته های خوشنویسان طراز اول سلف و خلف کشیده و گوئی حسن خطش چنان صفائی به روی کار آورده که می توان گفت نی قلمش در خاک ریشه نکرده و آثارش دنیا را به خود متوجه گردانیده.

 از کلک میر آثار متعددی از قطعات و مرقعات و کتب و رسائل به جای مانده و اکنون زیب و زینت کتابخانه های مهم عالمست و از جمله گویا شاهنامه ی فردوسی را هم نوشته بوده که علیرضای عباسی آن را بحلیه صور در آورده و گویند بسیار نفیس و پر قیمت بوده است و متأسفانه فعلاً معلوم نیست در کجاست به همچنین یک نسخه ی خطی مثنوی یوسف و زلیخای جامی مکتوبه به سال (۱۰۱۸ هجری) به قلم میرعماد و دارای عناوین و لوح و جدول و حاشیه زرنگار و مینیاتورهای رنگین مد زیبا در کتابخانه ی عمومی شرقی بانکی پورپنتا در (هند) موجود است.

میر خود ذوق عرفانی و طبع شعر خوشی داشته گاهی اشعار دلچسبی سروده و از جمله در خصوص خط زیبای خویش گفته و هم به خط خود نوشته است :

 

الا ای بی نظیر خطه خط کسی ننوشته از تو در جهان به
چو از کلک تو گردد دال مرقوم ز هر دو زلف و قد دلبران به

 

همچنین گفته است:

 

منم در قلم شیر این نیستان سر خامه ام سوده بر آسمان
ز اهل قلم نیست همتای من همین قطعه برهان دعوای من
تو گفته ای که دهی بوسه و ستانی جان بیا بده بستان، ختم کن معامله را

 

نیز این اشعار را هم او گفته:

                   

هنر ز بی هنری به اگر چه مرد هنر خطر ندارد و دارد هزار گونه خطر
خطر بود هنری را ز بی هنر لیکن هم از هنر هنری را فراید آب و خطر
کسی که گوهر پاکیزه دارد و دانش اگر ندارد گوهر وگر ندارد زر
چو زر گوهر باشد عزیز خلق جهان جهان بگیرد روزی بدانش و گوهر
گرت تنعم و آسودگی همی باید خرد گزین که روان از خرد بیاساید
مجوی عشق که کاری، ز عشق برناید  تو را که میوه شیرین به دست می آید
چرا نشانی بیخی که تلخی آرد بار  
جان از من و بوسه از تو بستان و بده زین داد و ستد مشو پشیمان و بده
شیرین سخنی چو نیست دشنامی تلخ  گرد لب شکرین بگردان و بده
بوسه به من داده و رنجیده ای باز ستان گر نپسندیده ای

 


از میر عماد یک پسر به نام میر ابراهیم و دختری به نام گوهر شاد بازماندند که هر دو خوشنویس بوده اند و بعد از قتل میرعماد با سایر خویشاوندان از بیم رؤسای قزلباش و دیگر دشمنان و معاندین جلای وطن کردند و گروهی به عثمانی و عده ای هم به هند رفتند. این بود شرح احوال میرعماد قزوینی استاد در تاریخ خط ایران به طور اجمال با مدارک مختصری که در دست است.

تعداد بازدید از این مطلب: 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

بهترین دوران خط نستعلیق و خوشنویسی

بهترین دوران خط نستعلیق و خوشنویسی

مکتب یاقوت در قرن هشتم از پر فروغ ترین و بهترین ادوار رونق خوشنویسی است. در این سده خطاطان آثار گرانبهایی از خطوط سته به جای گذاشتند و اگر چه اینها که از شاگردان یاقوت محسوب می شوند بسیارند و ما به نام برخی از آنان قبلاً اشاره نمودیم اما ذکر نام و ترجمه احوال یکایک آنان در اینجا میسر نیست. ولی یکی از استادان معروف و طراز اول خط نسخ که ذکر نام او شایسته این مقام است مولانا احمد نیریزی (قبلةالکتاب) است که با آنکه ملا یاقوت در اکمال خط نسخ کوشیده اما چنین می نماید که خط میرزا احمد نیریزی از حیث زیبایی و استحکام برخط او و همچنین عده ای دیگر از خط نویسان درجه اول این قلم مزیت داشته باشد گفته اند:  

سعی کن در مشق تا چیزی شوی مثل احمد خان نیریزی شوی

 

وضع خطوط ایرانی و خوشنویسان معروف آن

چنانکه پیش از این گفته شد تا قرن هشتم هجری خطوط متداوله ممالک اسلامی همان اقلام سته بود ولی از اواسط قرن هشتم هنر خط رو به تكامل رفت و متناوباً سه قلم از خطوط اسلامی به عناوین تعلیق و نستعلیق و (شکسته نستعلیق) به وجود آمد که اگر چه الفبای آنها مأخوذ از عربی است با این حال باید آن را از ابداعات خالص ایرانی دانست که ظرف سیصد سال با ذوق و سليقه ایرانیان پدید آمد و در اندک زمانی شیوایی آنها به درجه کمال رسيد و اگر چه سایر خوشنویسان دیگر ممالک اسلامی نظیر هندوستان و عثمانی و حتی مصر از خطوط مزبور تقلید نمودند ولی هیچ گاه به پایه و مایه ایرانیان نرسیدند. خط تعلیق از دو خط توقیع و رقاع ترکیب یافته و اکثر کتاب ها در قرن هفتم با آن نوشته می شد. این خط ابتدا برای نوشتن نامه به کار می رفته و سپس به صورت شکسته درآمد و خطی زیبا بود. به نظر متخصصین فن علت شکسته شدن خط تعلیق و اتصال بعضی حروف آن معلول سرعت در نگارش و بر حسب ذوق و سلیقه و تفنن کاتبان می باشد چون این خط به تدریج بین تمامی نویسندگان و منشیان زمان معمول و در مکاتبات و مراسلات دولتی به کار برده شد از این رو به خط ترسل مشهور گردید و اين خط چون کلماتش به یکدیگر پیوستگی داشت و تغییر و تبدیل در آن متعسر بود به خط تعلیق و ترسل معروف شد تا اینکه در اواخر تصرفات دیگری در آن صورت دادند و شکل مخصوصی یافت و آنگاه به خط دیوانی معروف گشت چنانچه قاآنی می گوید.

 

ای زلف تو پیچیده تر از خط ترسل بر دامن زلف تو مرا دست توسل

 

آنچه در این زمینه به دست آمده  و در این کتاب از آن بحث شده باعث سر بلندی و افتخار ماست زیرا از الهامات ذوقی هنرمندان ایرانی سرچشمه گرفته است.

اینها نبود مگر از الهامات ذوقی هنرمندان و نبوغ و خلاقیت ایرانی در فنون و صناعات چه :یک مطالعه سطحی و یک نگاه کوتاه به تاریخ خط و سایر آثار تاریخی به خوبی نشان می دهد که ایرانی همواره با مدد ابتکار و قدرت طبع ابداع و بر اثر تصرفات و اصلاحات در خطوط خواسته اند گامی بیشتر و فراتر برای تسهیل امر فرهنگی بردارند و ضمناً تنوع و تفنن را در ابداعات خطی خود ملحوظ و مرعی دارند و دليل این مدعا بررسی و نقد این رشته از تاریخ که مملو از شرح هنرنمائی های خوشنویسان گذشته است می باشد نکته دیگر که باید گفته شود اینکه چون خط شکسته تعلیق و شکسته نستعلیق مشابهت محسوسی با هم دارند می توان گفت بلکه این دو خط با الهام از تأثیر صور و اشکال یکدیگر به وجود آمده باشد حتی گفته شده است خط شکسته تعلیق و شکسته نستعلیق هر یک را به قلم جلی نویسند. طومار گویند و به قلم خفی نویسند غبار نامند.

عبدالمحمد خان مؤدب السلطان ایرانی در کتاب پیدایش خط و خطاطان نویسد، خواجه ابوالعال آن را از فروعات خط کوفی درآورد و حتی می گویند پ- چ  و  ژ – که قبل از او سه نقطه نداشته برای عدم التباس با حروف مشابه که در گذشته دارای یک نقطه بوده سه نقطه گذاشتن را وضع نمود. به خلاصه اینکه خواجه ابوالعال مذکور نیز در زمره ادبا و مشاهیر خطاطین و مخترعين زمان خود بوده همچنین از معروف ترین تعلیق نویسان بعد از او باید از خواجه اختیار الدین منشی گنابادی معاصر با (سلطان محمد خدا بنده فرزند شاه طهماسب صفوی) نام برد. از جمله خوشنویسان این قلم عبارتند از:

خواجه تاج سلمانی اصفهانی واضع 1_ عبدالحی استرآبادی - نجم الدین مسعود

ساوجی - درویش عبدالله سلطانی - ملک محمد منشی - مجدالدین ابراهیم - خواجه شهاب الدین عبدالله مروارید - بیانی کرمانی – میر منصور منشی - خواجه اختیارالدین منشی - میرعبدالله - ابراهیم - قاضی عبدالله خوئی - میرزا کانی.

بعد از قلم تعلیق نوبت به ظهور دو خط دیگر رسید، یکی نستعلیق و دیگری شکسته - نستعلیق که نخست خط نسخ تعلیق خوانده شد و بعد به تدریج هیئت لفظی آن تغییر یافت و نسخ تعلیق به صورت مخفف (نستعلیق) گفته شد زیرا این خط از تلفیق دو خط نسخ و تعلیق پیدا شدند و ما کنون می پردازیم به شرح آنها:

خط نستعلیق

بعد از ایجاد خط تعلیق نوبت به احداث خط نستعلیق رسید که از خطوط خالص ایرانی و از ابداعات خالص ایرانیان است و به واسطه زیبایی ظاهر آن را به حق و انصاف (عروس خطوط اسلامی) می نامند.

چنانکه از تاریخ خط و خوشنویسی مستفاد می شود در قرن نهم شیوه نستعلیق نویسی مرسوم و به خوبی آشکار بوده ولی گویا اختراع آن قبل از این تاریخ شده است زیرا در قرن دهم خوشنویسانی در این قلم زندگی می کرده اند که آثاری از آنها در دست است. در هر صورت وضع خط نستعلیق را که از نسخ و تعلیق استنباط شده در زمان امیر تیمور گورکانی به خواجه میرعلی تبریزی (قوده الکتاب)  نسبت داده اند و گویند پسرش خواجه میرعبدالله آن را کامل نمود. میرعلی تبریزی اولین کسی است که نام او به ایجاد خوشنویسی خط نستعلیق در افواه جاری و در کتب و تذکره ها یاد شده است. از خطوط او جز یک قطعه مسلم گویا قطعات دیگری موجود نیست و خطوطی که به او منتسب است صحت انتساب آن معلوم نمی باشد.

نظام الدين سلطانعلى بن مشهدى ملقب به قبلة الكتاب و زبدة الكتاب و سلطان الخطاطین در کیفیت توضیع خط نستعلیق و در منقبت و محمدت  خواجه مزبور می گوید:

             

نسخ تعلیق گر خفی و جلی است  واضع اصل خواجه میر علی است
حسبش بود با علی ولی نسبتش نیز می رسد به علی
 تا که بوده است عالم و آدم  هرگز این خط نبوده در عالم
وضع فرمود او به ذهن دقیق از خط نسخ و ز خط تعلیق
نی کلکش از آن شکر ریز است اصلش از خاک پاک تبریز است
 نکنی نفی او ز نادانی بی ولایت نبوده تا دانی
کاتبانی که کهنه و نویند خوشه چینان خرمن اویند
 مولوی جعفر و دگر اظهر  خوش نویسان اشهر و اطهر
در جمیع خطوط بود شگرف ز اوستادان شنیده ام این حرف
خط پاکش چو شعر او موزون  هست تعریف او ز حد بیرون
بد مفاخر به مجمع الافضال  شیخ شیرین مقال شیخ کمال
آنکه شعرش چو میوه های خجند هست شیرین تر از نبات و ز قند
همه رفتند زین جهان خراب رخ نهفتند در نقاب تراب
بهرشان آنچه خوانم و دانم روح الله روح هم خوانم

            

سلطانعلی مشهدی از خوشنویسان بزرگ و معاصر با سلطان حسین بایقراء و مورد مرحمت و کرامت وزیر معارف پرورش امیرعلی شیر نوائی بوده است. خط نويسی به طور اعم از نسخ و نستعلیق و شکسته در عصر صفوی رایج گردید. و از جمله هنرهای آن عصر به شمار می رفت ولی به معنای اخص ظاهراً نستعلیق بیشتر از سایر خطوط مورد سلیقه خوش نویسان دوره صفویه قرار گرفته و با پیدایش این خط از آن تاریخ به بعد حدود سه چهارم کتابت ایرانیان به این قلم منحصر گردید زیرا اکثر خوش نویسان آن دوره نستعلیق نویس بوده اند و در روش تحریر این خط خطاطان تصرفاتی می نموده اند تا نوبت به میرزا جعفر تبریزی معروف به بایسنغری - رسید که از اساتید اولیه این قلم است.

از ابتدا پیدایش خط نستعلیق به مرور ایام استادانی در این قلم پیدا شدند که پایه خط را به جای بلندی رسانیده و آثاری ذی قیمت از خود باقی گذاشتند مانند اظهر تبریزی و غیره. بعد از او سلطانعلی مشهدی و شاگردان وی سلطان  محمد نور و سلطان محمد خندان که هر دو از معاریف خوش نویسان شمرده می شوند و بعد از اینها ملا میر علی هروی معاصر سلطان حسین بایقراء ظهور کرد که از مبداء وضع خط نستعلیق تا عصر او کسی به استادی وی پدید نیامد.

این استاد شاگردانی تربیت کرد که بعضاً از اساتید بزرگ این خط بوده و از این جمله اند : سید احمد مشهدی - محمود شهابی - مالک دیلمی - محمد حسین کشمیری. سرانجام بعد از میرعلی نوبت به میرعماد معاصر (شاه عباس بررگ صفوی) رسید که در این طراز به عالی ترین مدارج والا صعود نمود و تغییراتی که به دست او در این خط صورت گرفته تا امروز متبع است.

تعداد بازدید از این مطلب: 234
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

دنباله خط فارسی در ایران (بخش دوم)

دنباله خط فارسی در ایران (بخش دوم)

بنابراین در قرن سوم هجری با ظهور ابن مقله برخی خطوط به دست او ایجاد ( که شرح آنها در فوق داده شده) و خوشنویسی وارد مرحله نوی شد. این مرد بزرگ که از بزرگان مشاهیر هنرمندان دوره اسلام است سرگذشت بس اسفناک و عبرت انگیز دارد.

از بررسی تاریخچه ایجاد خطوط چنین استنباط می شود که هیچ مخترع خوشنویسی در اختراع اقلام خط به قدرت او نیامده است مگر ابن مقله که به اصطلاح خطاطان اقلام سته (خطوط اصول) که اصول خط های متداول اسلامی است یعنی:

محقق - یک دانگ و نیم دور چهار دانگ و نیم سطح.

ریحان - تابع محقق است زیرا که اصول هر دو یکی است.

ثلث - دو دانگ دور چهار دانگ سطح.

نسخ - تابع ثلث است. اقلام دیگر برای کتابت قرآن منسوخ و منحصر به این قلم شد. توقيع - سه دانگ دور و سه دانگ سطح دارد. سجلات و توقیعات را به این خط می نوشتند.

رقاع - تابع قلم توقيع است. رقعه ها و عناوین کتب را بدین خط می نگاشتند.

را از خط کوفی اقتباس کرده و پدید آورده است. به اعتقاد یک عده از مورخین نسبت وضع همه این اقلام خطوط به دو درست نیست و القلقشندی در این مورد اشاره ای کرده و می گوید: « بسیاری می پندارند اول کسی که وضع اقلام جدید کرد ابن مقله وزیر است و روا نیست و من به این اقلام خط دیده ام که در دو قرن قبل از ظهور ابن مقله نوشته شده است منتهی صورت آن خطوط بی شباهت به خط کوفی نیست. »

در مورد ایجاد خطوط شش گانه مذکور در فوق خواه واضع آن ابن مقله باشد. یا دیگری آنچه محقق و مسلم است این مرد پیشرو نهضت خوش نویسی و مروج معروف یکی از مهمترین مظاهر هنری اسلامی است و نکته قابل توجه اینکه ابن مقله اقلاً بدون شک در تکمیل و ترویج خطوط موجوده بسیار کوشیده و به بعض آنها سر و صورتی داده و هم قواعدی برای آنها مقرر داشته است. از آثار ابن مقله به استثنای یک جزوه قرآن که در کتابخانه خدیوی مصر و یک قطعه خط در کتابخانه سلطنتی ایران (یا احتمالاً به ندرت در بعضی از موزه های دنیا) موجود است، چیزی در دست نمی باشد و اما این دو اثر با اینکه فاقد امضاء هستند. آنها را به او نسبت داده اند. بنابراین درباره خوشنویسی او نمی توان اظهار نظر و حکم نمود، فقط گفته اند اولین چیزی که ابن مقله نوشته است: قرآنی است به خط نسخ که سرسوره های آ ن را با خطوط محقق و ریحانی نگاشته است. به هر حال بیشتر مایه شهرت او در السنه شعرا و ادبا همین خط است. سعدی درباره او می گوید:

 

کاش بودی ابن مقله در حیات تا بمالیدی خطت بر مقلتین

 

و نیز می گوید:

 

گر ابن مقله دگر باره در جهان آید چنانکه دعوی معجز کند به سحر مبین
به آب زر نتواند کشید چون تو الف به سیم حل ننگارد بسان ثغر تو  سین

 

در دو بیت ذیل شاعر وی را در عداد رجال و معاریف اربعه ذکر کرده:

 

فصاحة سحبان و خط ابن مقله و حکمة لقمان و زهد ابن ادهم
اذا جتمعت للمرء والمرء مفلس فليس له قدر به مقدار درهم

 

یعنی: اگر فصاحت سحبان بن ابل و حسن خط ابن مقله و حکمت لقمان حکیم و زهد ابراهیم ادهم در یک نفر آدم جمع شود که از مال و منال دنیا بی بهره و فقیر باشد آن شخص فقیر با این چهار کمال نزد مردم به قدر دیناری ارزش و آبرو ندارد.

چهار تن از ارکان اربعه کاخ خط بوده اند. نخست بایسنغر در حسن خط ثلث.

دوم میرعماد قزوینی در خط نستعلیق. سوم میرزا احمد نیریزی در خط نسخ.

چهارم درویش عبدالمجید طالقانی در خط شکسته.

 

در خطوط چارگانه چار تن بودند فرد هیچ یک زین چار دیگر دومی پیدا نکرد بایسنغر
شه به خط ثلث بی مانند بود  میر نیریزی به خط نسخ یکتا بود و فرد
در فنون خط نستعلیق و ترکیبات آن هیچکس بامیر قزوینی نیامد هم نبرد
در شکسته همچو میرطالقان عبدالمجید اوستادی نیست زیر این سپهر لاجورد
شعر گفتم زنده کردم نام استادان خط نیکبخت آن کس که این اشعار در خاطر سپ

 

و چه نیک در توصیف و تعریف خط درویش حاجت شیرازی از معاصرین وی سروده است:

 

ای گشته مثل به خوشنویسی ز نخست مفتاح خزائن هنر خامه تست
تا کرده خدا لوح و قلم را ایجاد ننوشته کسی شکسته را چون تو درست باری

 

پس از ابن مقله خوشنویسان دیگری ظهور کرده اند ولی به شهرت و اهمیت او نیامده اند تا زمانی که نوبت به ابوالحسن علاء الدین علی بن هلال معروف به ابن بواب ( متوفی ۴۲۳ ه ) رسید که اکثری از این خطوط را خوب نوشت و این شهرت را یافت و آثارش مورد توجه واقع گشت و در کتابخانه ها و موزه ها یافت می شود. - سلطانعلی مشهدی که از خوشنویسان هم عصر با سلطان ابوسعید گورگانی و سلطان حسین میرزا بایقراء است. نام ابن بواب را در ردیف نام ابن مقله قرار داده و گفته:

 

آن که واضع به وضع این بابست ابن مقله است و ابن بوابست

 ابن بواب نیز کوشش هایی نموده و اصلاحاتی در خط نسخ به عمل آورده و قواعدی برای خط نسخ وضع کرد و خط را به میزان نقطه سنجیده و آن را تکمیل تر کرد و در زمان حیات خود مشهور شد. پس از ابن بواب شاگردان و پیروان سبک او به زیبائی و استواری خطوط افزودند تا یاقوت که از معاریف خوشنویسان اسلامی بود ظاهر گردید و در ایام او روش خطوط متنوع ممالک اسلام ثابت گردید و دیگر فرقی نکرد و اقلام متداول مذکور در سابق به اقلام سته (شش گانه) موسوم گردید.

یاقوت نابغه قرن هفتم هجری هم در خطه هنر، به خوشنویسی ضرب المثل شده است چنانکه شاعری در وصف او گفته:

 

بنازم شیوه تردستیت را  که خط بر چشمه کوثر نوشتی
کسی ننوشت بالاتر ز یاقوت تو از یاقوت بالاتر نوشتی

 

و اما بعد از او یاقوت نیز آثار زیادی از خود به جای نهاد ولی بیشتر خطوطی که به یاقوت نسبت می دهند از او نیست ولی در برخی از کتابخانه های معروف آسیا و اروپا نمونه های خط مسلم او وجود دارد چنانکه در کتابخانه عمومی شرقی بانکی پور پنتای (هند) یک نسخه نفیس قرآن به خط یاقوت المستعصمی مکتوبه به سال (۶۶۹) ششصد و شصت و نه در سه خط ثلث و نسخ و ریحان کتابت شده و از لحاظ خطاطی مهم و جالب و دیدنی است.

از یاقوت شش شاگرد در خوشنویسی علم گردیدند که از این قرارند:

 ۱. شیخ احمد سهروردی معروف به شیخ زاده سهروردی ۲. ارغون کابلی 3. مولانا یوسف شاه مشهدی 4. مبارک شاه زرین قلم 5. سید حیدر 6. میر یحیی

که صيت هنرمندی های این جادو رقمان در افواه و السنه جاری گردیده است.

اصولاً در دوره سلجوقی هنر خوشنویسی پیشرفت و ترقی شایسته ای کرد زیرا پادشاهان طبقه خوشنویسان را تشویق بسزائی می کردند و یکی از خوشنویسان بی همتا و عالیقدر این دوره ابوالحسن راوندی است. از اواخر قرن هفتم اقلام ششگانه معروف ایران به درجه عالی رسید و استعداد هنری ایرانیان موجب شد که معروفترین اساتید خط نویسان اسلامی ظهور کنند. در قرن هشتم خوشنویسانی پیدا شدند که پیرو سبک یاقوت بودند و مخصوصاً استادان شش گانه ای که در زیر نام آنان ذکر خواهد شد پایه خوشنویسی را در جائی نهادند که کمتر خوشنویسی از هنرمندان بدان پایگاه رسیده اند. ایشان همگی ایرانی بودند و ذوق و طبع ظریف خود را در این هنر بروز داده اند این استادان:

احمد سهروردی - مولانا یوسف مشهدی - سید حیدر - نصرالله طبیب - مبارک شاه تبریزی. ارغون کابلی. به همچنین دهها استاد چیره دست و پرآوازه دیگر که در خط با یاقوت برابری می نمودند و از این قبیل می باشند:

یحیی پیر جمالی - عبدالله صیرفی - جعفر بایسنغری - و غیره از هنرمندان اين دوره اند.

قرن هشتم تا دهم هجری از بهترین دوره های پیشرفت هنر خوشنویسی شمرده می شود و این هنر در تمام مجامع و معارف مورد توجه بوده شاهان و بزرگان جلایر و مظفری و تیموری و صفوی به آن توجه مخصوص داشتند تا آنجا که خوشنویسانی در دربار خود جمع آورده و از آنها تربیت و تشویق بلیغ می نمودند و از علاقمندی آنان بدین هنر این بس که حتی برخی خود از خوشنویسان ارزنده بودند و آثارشان دلیل بارزی بر این مدعا و مدرک مقام هنر و کمال ایشان است و از این شمارند:

 ۱. سلطان ابراهیم میرزا ۲. بایسنغر میرزا ۳. شاهرخ تیموری ۴. سلطان یعقوب آق قویونلو ۵. بهرام میرزا 6. ابراهیم میرزا.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 176
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

دنباله خط فارسی در ایران (بخش اول)

دنباله خط فارسی در ایران (بخش اول)

باید دانست که دوره اسلامی به خط توجه زیادی می نمودند و هنر را برای نفس هنر دوست می داشتند و برای رسیدن به منظور معنوی و وصول به حد غائی هنر خود متحمل مشقات طاقت فرسا می شدند و از خط نیز مانند نقاشی و سایر آثار مستظرفه و هنری کمال لذت روحی را می بردند به همین جهت هم هنرمندانی از کار بیرون می آمدند که آثارشان جهانیان را خیره و توجه عالمی را به هنر و هنرنمائی خود جلب می نمودند و موجب تحسین عامه می گشتند از این نظر آثار خطی خوشنویسان دوره اسلامی نیز دارای ارزش و اهمیت هنری فوق العاده است که در اقصی نقاط جهان می رفته و به مبالغ گزاف خرید و فروش میشده و اکنون همان ها زینت بخش کتابخانه ها و موزه های مهم دنیا می باشد.

اما چگونگی نحوه اقتباس الفبای عربی در زبان فارسی تا کنون هم مشخص نشده و همچنان لاینحل مانده است. ولی آنچه مسلم است این است که خط کوفی تنها خط

مشترک و معمول زبان تازی و پارسی قریب مدت پنج قرن بوده و در ظرف این مدت رو به تکامل رفته تا اینکه در اوایل قرن پنجم هجری به درجه کمال و پختگی رسیده است. متأسفانه از آثار خطی چهار قرن اول هجری به جز مقدار معدودی که به دست آمده تقریباً تمام آثار این چند قرن بر اثر ترک تازی مهاجمین و یا بر اثر سوء حوادث مختلف از بین رفته است و چنین می نماید نوشتن خط کوفی در امر کتاب نویسی از سنه ۳۰۰ هجری به بعد تفنناً صورت می گرفته و خط معمول زمان یک نوع خط کوفی تحریری بود که تصرفی در آن شده و به خط کوفی ایرانی شهرت یافته بود.

مورخین کتاب (الابنیه عن حقایق الادویه) تالیف ابومنصور هروی را که به خط اسدی طوسی شاعر متقدم به سال 4۴۷ چهارصد و چهل و هفت هجری نوشته شده برای نمونه در این باب ذکر کرده اند. فی الجمله در نتیجه تصرفات ایرانیان در خط کوفی انواع گوناگون در نواحی قلمرو اسلام پدید گشته است و در عین حال خط کوفی تا مدتها در بعضی از نوشته جات کتیبه ها و سرفصل کتابها و برای نوشتن قرآن و سایر تزئینات به کار می برده اند، ولی خط ایرانی ها برای سایر حوائج خط نسخ بود که با نسخ جدید متفاوت بوده است و چنانچه گفته خواهد شد همان قلم بعدها اساس خط نستعلیق (خط رسمی کنونی ایرانیان) را پایه گذاری کرد  مطلعین و باستان شناسان و اشخاصی که در این زمینه بحث و اظهار نظر کرده اند اصول را شش گونه خط دانسته اند که همگی از خط نسخ بیرون آمده اند و از این رو خط نسخ مادر خطوط مشرق زمین لقب گرفته است. خط های اصلی که شامل شش نوع و به اصطلاح خوشنویسان اقلام سته یا خطوط اصول گفته می شود عبارتست از. محقق.ریحان. ثلث. نسخ. توقیع. رقاع.

شاعری هم تعدادی از اقلام خطوط را بدین گونه معرف است:

            

انواع خطوط اگر که خواهی ای یار  ثلث است و رقاع و نسخ و توقیع و غبار
ریحان و محقق است و توقیع و دگر خطی است مسلسل چو سر زلف نگار

            

کهن ترین مدرکی که از این نوع خط یعنی (خطی مشابه نسخ) به طور نمونه ارائه  داده شده و اکنون در دست است یک صفحه قدیمی قباله زمینی است که خاورشناس معروف مارگولیوث Margoliuth تاریخ رقم آن را از روی قرائن و امارات (۴۰۱) چهارصد و یک هجری تخمین زده و تعیین می کند. لیکن گروهی دیگر اظهار عقیده می کنند که ممکن است قدمت آن خيلى مقدم تر از تاریخ مذکور بوده باشد.

جای گفتگو و تردید نیست که این گونه خط نسخ متمایز از خط نسخ کامل جزو اقلام سته متداول اسلامی نیست، بلکه این خط نسخ مورد بحث بعدها احداث شده و هنوز قالب حقیقی خود را نیافته بود و ابتدائی بود و بعدها تکامل یافت و گفته اند که با خط تعلیق نزدیکی و تشابهی مشهود دارد که ما درباره آن سخن خواهیم گفت.

از  زمانیکه  از پیدایش خطوط تازی می گذرد و در ایران و خارج از ایران  برای زبان های اسلامی خط های گوناگون فراوانی که بیشتر آنها جنبه تفنن داشته وضع شده که از شصت قسم متجاوز است و معروف ترین آنها خط مغربی در دیار مغرب و خط نسخ کشمیری در هندوستان است و اقلام تفننی آن بدین ترتیب می باشند: طغرا. زلف عروس. لرزه وجود. مقرمط. تحریر. معقلی و غیره و پنج قسم از خط فرعی همین سلسله خطوط عبارتست از: تعلیق. شکسته تعلیق. نسخ تعلیق (نستعلیق). شکسته نستعلیق شکسته. که باز هم از آنها پس از این سخن به میان خواهیم آورد. (۳) - خط نسخ نیز به نسخ قدیم و جدید تقسیم شده و خطی که در فوق نقل گردید نمونه ای از خط نسخ ایرانی (نسخ جدید) در فاصله قرن ششم و هفتم هجری.

است که اختلافی با نسخ قدیم دارد و مورخین متذکرند که این  قلم بعدها به شکل تعلیق و بالاخره در قرن دهم به شکل نستعلیق (خط کنونی فارسی) جلوه گر شده است.

در طی قرون اول و دوم هجری که خطوط عربی تکوین و پیدایش می یافت به علت عدم توجه به خوشنویسی پیشرفتی در این امر حاصل نشده و به طور کلی باید گفت در چهار قرن اول هجری به خوشنویسی توجه شایانی نشده ولی فقط در اواخر قرن دوم از این هنر ذکری به میان آمده و اجمالاً گفته می شود مأمون خلیفه عباسی و برمکیان از مروجین خوشنویسی و مشوقین خوشنویسان بوده اند.

مورخین و محققانی که معتقدند خط نسخ از خط کوفی تولید شده اظهار می دارند که آن را ابوعلی محمد بن علی بن حسین بن مقله بیضاوی شیرازی ملقب به (قدوة الکتاب)که در سال (۳۲۸) سیصد و بیست و هشت هجری به حکم الراضی بالله خلیفه عباسی کشته شده وقتی که به دشواری خط کوفی پی برد با اینکه پیوسته به مهام امور کشوری مشغول نیز در دستگاه خلفا به مناصب عالیه مخصوص بود متوجه تسهیل امر تحریر شده و از خط کوفی خط نسخ را استخراج کرده و مقدم بر هر چیز آداب و قواعدی به اسلوبی محکم اختیار نمود و مدار را بر دائره و سطح گذارد و از خط کوفی خطی دیگر احداث کرد و آن را به خط محقق نام گذارد و در تحت قاعده صحیحی در آورد و عده ای را تعلیم داد.

از این تاریخ قرآن و کتب دینی را به این خط نوشتند و چون خط کوفی بیش از پنج دانگ و نیم سطح و نیم دانگ دور نداشت یک دور برخط محقق افزود وانگاه به ایجاد خط ریحان اقدام نمود که آن خط را از خط محقق وضع کرد و نوشتن اکثر کلمات در این قلم تابع قانون خط محقق بود زیرا یک دانگ و نیم دور و چهار دانگ و نیم سطح با محقق بر يك اصول و وجه تشابه تمام داشت، به جز حرف (یا) که دور آن بیشتر از (یای) محقق بود. بعد از فراغت از اختراع و تکمیل خط محقق جمعی را آموخت و در مدتی کوتاه خطوط محقق و ریحان بین مردم رواج یافت. سپس خط ثلث ریحانی را از خط ریحان بیرون آورد و برای آن نیز قواعدی مقرر داشت تا به درجه کمال رسید و بسیاری آن را فرا گرفته به درجه استادی رسیدند و بعد بنا بر استعداد کافیه و وافیه خط نسخ را بنیاد نهاد و  برای آن دو دانگ دور و چهار دانگ سطح مقرر داشت و مدار خط نسخ و تعلیم آن را به نقطه سنجید و پایه گذاری کرد و جهت آن دوازده قاعده بدین شرح ایجاد کرد:

 1. ترکیب ۲. کرسی 3. نسبت 4. ضعف ۵. قوت ۶. سطح 7. دور 8. صعود ۹. مجاز ۱۰. اصول ۱۱. صفا 12. شأن.

چون خط نسخ با حروف منحنی و قوس دار نوشته می شد نسبت به سایر اقلام از کوفی و محقق و ريحان و ثلث صریح تر و واضح تر و آسان تر بود طبعاً بیش از سایر خطوط در طبایع مردم مطبوع افتاده و قبولیت عامه یافت و چون قرآن و حدیث و کتاب های دینی با آن تحریر یافت کم کم برای کتابت قرآن جایگزین خط کوفی شد.

 اما همچنان عناوین سوره ها با خط کوفی نوشته می شد که زیباتر به چشم بیاید هر چند خواندنش دشوارتر بود. بالاخره مردم به واسطه ساده بودن خط نسخ آن را بیشتر در بین خود انتشار دادند. و بدان گرویدند و به تکمیل و توسعه آن کمک کردند تا اینکه این خط در اواخر دوران حکومت فاطمیه در مصر به اعلا درجه تکامل خود رسید در وجه تسمیه نام این خط گفته شده است چون که در واقع خط نسخ سایر خط ها را نسخ کرد، بدین سبب به خط نسخ مشهور گردید ولی چون این خط بیش از سایر خطوط در تحریر قرآن به کار می رفت و خطوط کوفی و ریحان و محقق را فقط از لحاظ تزئین در سرسوره ها می نوشتند، برای اینکه کتابت قرآن با خطوط دیگر فرق داشته باشد دست به اختراع خط توقیع زد که نصف سطح و نصف دور آن بود و قضات سجلات و توقیعات را بدان خط می نوشتند. و خط رقاع که تابع قلم توقیع است برای نوشتن رقعه ها و فرامین ایجاد کرد و گاهی هم در عناوین کتب به کار رفته است و حکام ولایات بدین خط می نگاشتند.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

نظری به سابقۀ تاریخی کتابت قرآن

نظری به سابقۀ تاریخی کتابت قرآن

در اول نشأت خط عربی تا مدتی رواج نداشت و انتشار آن در صدر اسلام نیز به کندی صورت می گرفت، چنان که محمد بن عمر الواقدی از مورخین اسلامی مؤلف کتاب المغازی و فتح العجم و احمد بن یحیی البلاذری مورخ بزرگ اسلامی مؤلف فتوح البلدان و غیره نقل کرده اند از تمام قبیله قریش که از اشراف مکه بودند فقط هفده تن به خط آشنا بودند و نوشتن می دانستند و اسامی آنها را نیز ذکر کرده اند. اگر چه کسانی که به خط آشنا بودند معدود بوده ولی این ادعا تا این اندازه مورد تأیید دانشمندان نیست.

چنانکه می دانیم یکی از بهترین اقداماتی که در صدر اسلام به سعی صحابه خاص پیغمبر اسلام انجام شد همانا تهیه نسخه رسمی قرآن (کتاب آسمانی) است که در زمان حضرت رسول اکرم مورد توجه مخصوص مسلمین و پیروان آن حضرت قرار گرفته بود.

از میان اصحاب نزدیک پیغمبر افرادی که خط داشتند و کتّاب وحی نامیده می شدند

به ضبط قرآن می پرداختند. طرز تهیه قرآن چنان بود که هر وقت آیه ای نازل می شد پیغمبر آن را بر اصحابی که حاضر بودند فرو می خواند و ایشان آیه را بر استخوان، سنگ، چوب، ليف خرما و دیگر چیزهای معمول زمان می نوشتند و عده ای هم آنها را از بر کرده و حفظ داشتند و بدین سان تمامی آیات قرآن نزد هیچ یک موجود نبود و هر یک قسمتی از قرآن را به قسمی نزد خویش نگاهداری می نمود.

گفته اند آن گروه که در زمان حضرت رسول اکرم خط داشته اند ظاهراً هر یک از ایشان به یک نوع از این سه خط (آرامی - حمیری - نبطی) آشنا بوده اند و اسامی کتّاب وحی بدین شرح است:

1. عمر بن الخطاب 2. امیر المؤمنین علی بن ابیطالب 3. عثمان بن عفان 4. ابوعبیده بن الجراح ۵. طلحه ۶. یزید بن ابوسفیان ۷. ابوحذیقة بن عتبه بن ربیعه ۸. حاطب بن عمر و عامری 9. ابوسلمة بن عبد الاسد مخزومی 10. ابان بن سعید بن العاص بن امیه 11. (برادرش) خالد بن سعيد 12. عبد الله بن ابوسرح عامری 13. حويطب عبدالعزی عامری ۱۴. ابوسفیان بن حرب بن امیه ۱۵. معاویة بن ابوسفیان ۱۶. جهیم بن الصلت بن مخزمه بن المطلب بن عبد مناف 17. علا بن الحضر می همگی به جزعلاء بن الحضرمی از قریش بوده اند.

از جمله کتاب وحی و یا نویسندگان قرآن، ابی کعب و عبد الله بن مسعود و زید بن ثابت را از صحابه نزدیك و کاتب رسول اکرم دانسته اند که نه فقط آیات قرآن را ثبت می کردند بلکه هرگاه ضرورتی پیدا می شد که نامه ای از سوی پیغمبر به کسی نوشته شود. ایشان می نوشتند. همچنین ابوموسی عبدالله اشعری و مقداد بن عمر در زمره کتّاب وحی بوده اند. در مأخذی نیز دیده ام که اسامی ابی بن وهب و سعید بن زواره و رافع بن مالک و اوس بن خولی را جزو کاتبان قرآن نام برده اند.

اما بد نيست قبلاً در مورد خط عقیده دیگری ابراز شود. اکثر محققان اتفاق بر این دارند که اولین رشته های خط عربی خط مصری (دموتیک) Demotik می باشد.

و دومین آنها خط (فینیقی) و سومین خط آرامی (مسند) است به عقیده دانشمندانی که در زمینه پیدایش خطوط تتبع و تحقیق دامنه داری کرده اند گفته اند از خط فینیقی خطوط مذکور در زیر به وجود آمده است. ۱. یونانی قدیم ۲. عبری ۳. حمیری (حبشی) ۴. آرامی 

ولی تاریخ نویسان اسلامی بر این عقیده اند که خط حجازی را اعراب از مردم حیره و انبار گرفته اند و در مورد اینکه در زمان هجرت پیغمبر(ص) به مدینه طیبّه چه خطی در آن شهر رایج و مرسوم بوده است عقاید و نظریات مختلفی وجود دارد و خلاصه آن که در حوالی مدینهٔ آن روزگار کوچ نشینانی از مردم یهودی اسکان داشتند که به اطفال مدینه خط می آموخته اند البته همان طور که قبلاً یادآور شدم عده ای هم قریب ۲۵ نفر در مدینه خواندن و نوشتن می دانستند. حضرت رسول (ص) در آموختن خط و کتابت به مسلمین علاقه فراوان داشتند. به طوری که در جنگ بدر که عده ای از قریش به اسارت مسلمانان درآمدند حضرت رسول اکرم آزاد ساختن آنها را مشروط به تعلیم خط و کتابت به عوض ارمغان به مسلمین قرار داد. اما در مورد خط حجازی: این خط به دو گونه است، یکی نسخ که در نامه نویسی از آن استفاده می شد و چنان که معروف است نامه های پیغمبر به امراء و پادشاهان نواحی اطراف بدین خط نگارش میشده است و اسنادی هم از قرن اول هجری در مورد این خط موجود است و مورخین برای ذکر برهان خود به عنوان یکی از بهترین مدارک کتیبه در مسجد عمر در بیت المقدس را ارائه می دهند. 

نوع دوم خط کوفی مقتبس از نوعی سریانی است (و فوق العاده به خطوط حیری شبیه است) و خط حیری شبیه خط نبطی و نبطی خود شبیه به آرامی است. قوم عرب گذشته از اینکه بر استخوان شتر. سنگ. چوب و برگ خرما خطوطی رسم می نموده اند از اشیاه غير منقولی مانند صخره ها و ديوارها نیز برای نوشتن استفاده می کرده اند. خطوطی که اکثراً روی صخره ها و ابنیه ملاحظه می شود خط کوفی است که کم کم این قلم در نوشتن قرآن به کار گرفته شده است این قلم از خط که به نام کوفی نامبرده شده به لحاظ قابلیت بهره گیری آن برای امور تزئینی نیز حائز اهمیت و جالب توجه است زیرا خطاطان با ذوق می توانستند به هر شکل که بخواهند آن را منعطف کنند و با مقاصد و سلیقه خود منطبق سازند. به هر جهت گفته شده قدیمی ترین قرآن که با این خط در دست هست مربوط به قرن سوم هجری است. و ناگفته نماند که امر تحول خط کوفی تا قرن پنجم ادامه داشته است. و از این زمان به بعد بود که خط کوفی از صورت سادگی خارج شد و دارای قواعد و موازین معینی گردید. چه می توان از روی آثار موجود و قرآن های کتابت شده در آن زمان تکامل آن را به خوبی دریافت.

بعد از و خط نسخ از خط نبطی اخذ شده و جهت کتابت قرآن از دوره بعد از قرن چهارم به کار رفت و تكامل و ترقی این خط که تا سده سوم هجری هنوز قالب حقیقی خود را پیدا نکرده و صورت ثابتی نیافته بود از سده سوم به بعد شروع و به مرور به زیبائی و کمال رسید و هر چند که این قلم از نظر تنوع صورت ظاهری قابل مقایسه با خط کوفی نبود ولی دارای همان برجستگی و اهمیت بود زیرا کاتب قادر بوده استعداد و قدرت خویش را با قلمی که در تسلط خود داشته با کمال خوبی و مهارت عرضه بدارد.

خطوط کوفی و نسخ تا اواخر قرن پنجم هجری در ایران فقط در تحریر قرآن به کار می رفته ولی از آخر قرن ششم بیشتر از خط نسخ در نوشتن قرآن استفاده میشده و در این زمان خط کوفی منحصراً در تحریر سر سوره ها به کار گرفته شده است.

خط نسخ که خط متداول تا اوائل قرن هفتم هجری شناخته شده رفته رفته از نظر سبک تغییراتی یافته که حدوث همین تغییرات مبانی ایجاد خط نوی به نام ثلث گردید.

اکنون باز می گردیم به مطلب سابق: چنانکه قبلاً ذکر شده آن عده که در زمان حضرت رسول اکرم خط داشتند هر دسته به یکی از سه خطوط (آرامی، حمیری، نبطی) وقوف داشته اند و همین سه خط در میان اصحاب رسول معمول بوده است و بستگی به این داشت که هر یک از آنها در کدام ناحیه خط آموخته باشند. زمانی که عثمان تصمیم گرفت قرآن را که قبلاً به صورت پراکنده بر پیغمبر نازل شده بود در یک نسخه جمع کند و به شکل کنونی درآورد، آیات قرآن پراکنده بود زیرا که به هنگام نازل شدن آیه ای، هر یک از کتّاب وحی که حضور داشتند آیه را می نوشتند و به این لحاظ هرکدام از آنان قسمتی از قرآن را نزد خود داشتند و قرآن پیش کسی به تمامی موجود نبود کسانی نیز از اصحاب بودند که برخی از قسمت های قرآن را از بر بودند که آنان را (حافظان قرآن) و قاری و قراء می نامیدند و تنی چند از ایشان در جنگ های پس از حضرت رسول (ص) با مسیلمه کذاب کشته شدند. نخست عمر بن خطاب در خلافت ابوبکر خلیفه اول، زید بن ثابت (متوفی ۴۵ ه) را که از کاتبان وحی بود مأمور تدوین قرآن کرد و او آنچه را که روی سنگ و چوب و برگ خرما نوشته بودند و یا بعضی اصحاب حفظ کرده بودند در اوراقی نوشت و آن را (صحیفه) خواند و مجموع آن ها را صحف می خواندند و بعد که با هم گرد آورده شد (مصحف) نام گذاشتند. صحیفه ای را که زید بن ثابت تهیه کرده بود به ابوبکر داد و پس از درگذشت او به دست عمر رسید و آن را به دختر خود حفصه زن پیغمبر بخشید. 

اما اصولاً نسبت به تهیه اولین نسخه واحد قرآن به صورت فعلی نظریات مختلفی وجود دارد. یعنی گروهی معتقد به این نیستند که عمر اولین کسی باشد که به سعی او قرآن به دست زید بن ثابت تهیه شده باشد و این روایت مورد اتفاق نیست به هر حال آنچه از مطالعه تاریخ صدر اسلام استنتاج می شود این است که پس از وفات پیغمبر اکرم (ص) چون بیم آن می رفت که کتاب مسلمین از بین برود و یا اینکه مورد تحریف مغرضین قرار گیرد. عاقبت الامر عثمان سومین خلیفه راشدین بانی این امر شد و دستور داد به جمع آوری نسخ گوناگون قرآن بپردازند و در میان نسخ موجود از یک آیه که چند نفر ضبط کرده بودند و یا چندین تن بر خوانده بودند و البته در آنها اختلاف بود به کمک نظریات و صلاح دید عده ای از صحابه صورت واحدی از روایات آن را که به تشخيص خود بهتر می پنداشت ترجیح داد و اتخاذ نمود و به ثبت و ضبط آن پرداخت و على الظاهر ترتيب کنونی متن برگزیده کتاب آسمانی (قرآن کریم) از اوست. عده ای گفته اند که حتی او برخی از آیات قرآن را از بین برده است.

در هر حال قرآنی که عثمان جمع و مرتب کرده از روی چهار نسخه بوده است هر یک از آن نسخه ها در یکی از نواحی قلمرو اسلامی فراهم گردیده بود که بدین شرح می باشد: ۱. نسخه ابی کعب در دمشق ۲. نسخه مقداد بن عمرو در شهر حمص (بين دمشق و حلب) ۳. نسخه عبدالله بن مسعود در کوفه ۴. نسخه ابوموسی در بصره. 

نظر به اینکه در لهجه و طرز اداء لغات و کلمات زبان هر یک از این ناحیه های چهارگانه خصوصیاتی موجود بود قرآن به معانی مختلفی که معلول این علت است به چندین اعراب خوانده و تعبیر و تفسیر می شد و از این رو در میان چهار نسخه قرآن موصوف اختلافاتی در روایات پیش آمد تا آنجا که برای آن بعضی تا چهارده روایت قائل شده اند چنانکه خواجه حافط شیرازی علیه الرحمه و الرضوان گفته است: عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت 

کهن ترین آثاری که از زمان بعد از اسلام به خطوط عربی تاکنون باقیمانده و یا در سال های اخیر یافت شده است عبارتند از: چند سکه به خط کوفی و به قلم نسخ قدیم و چند سند تاریخی نوشته شده روی پاپیروس. قدیمی ترین آنها نامه ای است از حضرت رسول اکرم که به مقوقس پادشاه حبشه نگاشته شده است و گویا در سال (۱۲۷۵) یک هزار و دویست و هفتاد و پنج هجری در بلده اخمیم مصر کشف شده و اکنون در موزه قسطنطنیه جزء آثار نبویه مظبوط است. تصویر این نامه در مطبوعات ایران منعکس شده است گذشته از آن که مورخان و محققان در صحت و سقم انتساب این رقعه به رسول اکرم تردید کرده اند مضافاً به این از رسم الخط این مکتوب پیداست که خط آن مربوط به اوايل قرن دوم هجری و حداقل صد سال پس از رحلت آن حضرت به رشته تحریر در آمده که جای گفتگو در این مورد بسیار است. 

 

این نکته را باید ناگزیر اضافه کنم که اظهار داشته اند این نامه روی چرم نوشته شده و اسنادی موجود است که مدلل می دارد در آن ایام مراسلات را روی سنگ، چوب و کتف استخوان حیوانات و یا روی لیف خرما می نوشتند و نوشتن روی چرم هنوز معمول نبوده است چنان که در کتب معتبر نیز بدین نکته مهم اشاره شده است.

اثر دوم قرآنی است که اخیراً در کشورهای عربی پیدا شده به خط کوفی و آن را به خلیفه سوم عثمان بن عفان نسبت می دهند. از روی این قرآن نسخه های متعددی تا کنون چاپ شده است. از بررسی خط این قرآن به طوری که اطلاع از تکامل خط آن را به ثبوت می رساند. مسلم می کند که مربوط به اواسط قرن سوم هجری می باشد و از پختگی و استواری خط پیداست که به خط یک نفر خوش نویش کتابت شده و چون خط این نسخه به این درجه از پختگی در زمان عثمان معمول نبوده قهراً نمی توان آن را به خط عثمان دانست. به علاوه همان طور که گفته اند تمام این نسخه بر روی پوست آهو نوشته شده با توجه به اینکه خط این قرآن خیلی درشت است و به طوری که احصاء شده لااقل برای نوشتن قرآن موصوفه با آن خط جلی و امثال آن در حدود سیصد تا چهارصد ورق پوست لازم است. 

چنانکه می دانیم اولاً آهو از حیوانات بومی عربستان نیست که این اندازه پوست به دست عثمان رسیده باشد و ثانیاً هم چنانکه پیش از این اشاره شد در زمان حضرت رسول (ص) برای کتابت جز بر روی سنگ و چوب و لیف خرما و یا استخوان حیوانات وسیله دیگری نبوده و بدین ترتیب بضرس قاطع می توان گفت که این هر دو اثر جعلی است.

(تصویر نامه منسوب به حضرت محمد بن عبدالله (ص) پیغمبر اسلام به پادشاه مصر که اصل آن در موزه آثار نبوی اسلامبول موجود است).

این نامه را یکی از دانشمندان فرانسه در یکی از دیرهای مصر پیدا کرد و از راهب همان دیر خرید. سلطان عبدالمجید امپراطور عثمانی این خبر را شنید و آن دانشمند را پیش خود طلبید و نامه را به کارشناسان نشان داد. در نتیجه چون اظهار عقیده شد که این نامه از جانب حضرت رسول (ص) به مقوقس فرماندار مصر نوشته شده است سلطان عبدالمجید این نامه را به بهائی زیاد خرید.

تاکنون این نامه به چندین زبان ترجمه و همراه تصویری از نسخه اصلی چاپ و منتشر گردیده است. و چون مضمون آن مشتمل بر بالاترین اصول یگانه پرستی و دموکراسی اسلام است لذا با ترجمه فارسی آن برای استفاده خوانندگان به چاپ رسید. 

ترجمه:

به نام خدای بخشنده مهربان. از محمد بنده خدا. و فرستاده او به سوی مقوقس بزرگ (پادشاه) قبط درود بر آن کس که بپوید راه راست را، سپس من تو را می خوانم به آئین اسلام. اسلام بیاور تا بی گزند بمانی. خدا پاداش تو را دو بار (در دو سرا) می دهد پس اگر رو بگردانی بر تو است گناه مردم قبط.

ای اهل کتاب بیائید بگرائیم به سوی کلمه ای که یکسان باشد بین ما و بین شما و آن این است که پرستش بکنیم مگر خدای بزرگ را، و همتا (و دستیار) قرار ندهیم برای او چیزی را هیچ یک از ما دیگری را جز خدای بزرگ پروردگاران (آقایان)خود نگیریم پس اگر رو بگردانند از این دستور پس بگویید گواهی دهید که ما مسلمانیم

(محمد فرستاده خدا) محل خاتم مبارك. 

علت پیدایش این گونه آثار جعلی از این نظر است که از وقتی که علمای خاورشناس توجه ملت های مشرق زمین را نسبت به ارزش کتاب ها و اسناد قدیمی معطوف ساخته اند بازار جعل و تزویر و دغل سازی بالاخص در کشورهای اسلامی رواج گرفته تا آنجا که به ساختن اسناد و کتب کهنه نما مبادرت می نمایند به ناچار درچنین مواقعی بهترین طریقه جهت باز شناختن اصالت اثر یا سندی که آن را به زمان های گذشته نسبت می دهند و در صحت آن شک و تردید می نمایند معرفت و وقوف از تاریخ خط و تکامل خطوط در ازمنه و ادوار مختلف است. 

ولی از زمرهٔ آثار عتیقه و کهن سال قرآن های متعددی از قرون اول هجری در موزه های دنیا مانند. ترکیه. مصر. آلمان. فرانسه. انگلستان. و هندوستان و در ایران کتابخانه مبارکه سلطنتی و کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است و از بین تمام این قرآن ها قدیمی ترین آنها قرآنی است که روی پوست نوشته شده و در کتابخانه ترکیه و چند کتیبه هم که باز از قدیمی ترین آنها تاکنون شناخته شده در قبه الصخره در بیت المقدس ضبط و غالباً به خط کوفی و پاره ای مشابه خط نسخ است.

تعداد بازدید از این مطلب: 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

خط فارسی در اوایل ظهور اسلام

خط فارسی در اوایل ظهور اسلام

در ابتداء ظهور اسلام زبان و خط ایرانی پهلوی بود و آن را (فارسی میانه) می نامیدند و کتب علمی و سیاسی و ادبی را به خط پهلوی می نوشتند و فقط کتاب های دینی به خط اوستائی نوشته می شد ولی پس از استیلای اعراب بر ایران با نفوذ معنوی آنها بر این مملکت چون در خط پهلوی دشواری ها و نقائص و اشکالاتی وجود داشته باعث گردید که شهرهای ایران یکی پس از دیگری خط عربی را اقتباس کرده و آن را بپذیرند و خط و زبان عربی (کوفی) به واسطه سهولت خود به سرعت در ایران ترویج یابد و به قولی دیگر خط عربی به ایرانی ها تحمیل شد و خط شان جانشین خط پهلوی گردید. از آن پس ایرانیان با دو خط کوفی و نسخ می نوشتند و در نتیجه زبان فارسی با بعضی از لغات عربی آمیخته گردید که در نتیجه زبان پارسی را غنی تر و وسیع تر – پر دامنه تر و فصیح تر و بلیغ تر ساخته و زبانی تشکیل داد موسوم به (فارسی دری) که اساس زبان ادبی و فارسی کنونی ما گردید، از این رو خط پهلوی کم کم منسوخ شد و جز معدودی از مؤبدان کسان دیگری برای نوشتن از آن خط استفاده نمی نمودند.

با این حال چون ایرانیان علاقه بسیاری به زبان مادری و حفظ شعائر و مأثر ملی خویش داشتند مدت ها پس از تسلط اعراب آن را حفظ کرده بودند و حتی در دوره های اسلامی تا مدت درازی در ایران به کار می رفت به طوری که در قرون دوم و سوم هجری در بعضی از نقاط مرتفع ایران مانند شمال آن که از حمله مستقیم عرب ها مصون مانده بود خط پهلوی وجود داشت چنان که در سکه های اسپهبدان طبرستان در صدر اسلام خط پهلوی ملاحظه می شود و تا به سال (۱۶۸) یکصد و شصت و هشت هجری در شهر ری سکه هایی به خط پهلوی ضرب کرده اند و آثار دیگری از کتیبه های خط پهلوی که در اوایل قرن پنجم هجری در پارهٔ ای از بناهای مهم شمال ایران به کار رفته، مانند کتیبه گنبد قابوس که تاریخ آن (۴۰۳) چهار صد و سه به خط پهلوی می باشد.

و کتیبه هایی نیز به خط پهلوی هنوز در گرگان و مازندران مانند برج لاجیم ورسکت در ناحیه سوادکوه سمت مشرق راه فیروز کوه به ساری دیده می شود که بر سر مقبره ابوالفوارس شهریار بن عباس بن شهریار از شاهان مازندران ساخته شده در سال (413) چهارصد و سیزده هجری است و کتیبه پهلوی دارد.

از بررسی تاریخ خط این نکته به نظر می رسد که از ابتداء دوره اسلامی ایرانیان خط عربی را جهت زبانهای ایرانی نپذیرفته باشند زیرا تا قبل از دوره سامانیان ما هیچ اثر و نوشته ای از زبان های ایرانی فعلی در دست نداریم و آشکارست که این گونه مدارک و مأثر به خطوط دیگری به استثنای خطوط اسلامی بوده که چون فعلاً  از آنها چیزی در دست  نیست لابد از میان رفته است و نمی توان در این زمینه اظهار نظر قطعی نمود.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

نقطه‌گذاری در خط و خوشنویسی

نقطه‌گذاری در خط و خوشنویسی

در ابتدا خط عربی نقطه نداشت و این امر مخصوصاً در نوشتن قرآن تولید اشکال می کرد چون حروف شبیه هم بود. بعد حروف مشابه را با نقطه متمایز کردند و این کار در نيمه دوم قرن اول هجری شروع شد. و گویند اولین کسی که در به کار بردن نقطه اقدام نمود، دانشمند سترك ابو الاسود الدوئلی (متوفی ۶۹ ه.) است که به امر حضرت علی بن ابیطالب اقدام به این عمل نمود.

ایجاد نقطه گذاری در شناختن کلمات و حرکات کمک شایانی به این خط نمود. بعضی هم گفتد اند که قبل از او به برخی حروف نقطه داده شده بود. اعراب نیز همدوش با اعجام شروع شد و شکل آن ابتدا به صورت نقطه بود منتهی با مرکب سیاه و اعراب (فتحه، ضمه، کسره: تنوین، جزم و غیره) با رنگ های مختلف گذاشته می شد و در صدر اسلام کتابت کتاب ها و نامه ها و قرآن ها به دو خط کوفی و نسخ بود تا اواخر خلافت اموی و اوائل حکومت عباسی که خط عربی از حوزه عربستان تجاوز کرد و در کشورهای دیگر مانند ایران و آسیای صغیر و مصر و شمال آفریقا منتشر شد.

از این خطوط اقلام دیگری استخراج کردند که ابن الندیم از ۲۴ قلم آن یاد کرده و توضیح داده است که در زمان مأمون عباسی (۱۹۸- ۲۱۸ ه) خطوط اسلامی رو به پیشرفت نهاد. و محرری به نام احوال که در آن زمان به قوانین خط آشنائی کامل داشته انواع خطوط جدیدی اختراع نمود.

در اینجا باید بیافزائیم که اقلام خطوطی که در قرن اول و دوم هجری متداول بوده به اختلاف با ذکر اسامی تعداد آنها قریب سی قسم کما بیش ثبت و ضبط کرده اند، که به طور قطع نمی توان این گفته را تصدیق نمود چه نمونه هایی از این خطوط که اظهار می دارند دیده نشده است وآنگهی در صورتی که خطوط مورد بحث وجود داشته باشند لااقل اختلاف قلم فاحشی مانند اقلام سته نمی توان برای آنها قائل شد. مؤید این نظریهٔ نوشته ابن درستویه فارسی (۲۵۸ - ۳۳۶ ه) در اثر گرانبهای خود موسوم به (الکتاب) می باشد که ماعیناً نقل قول او را برای مدعای خود در زیر می آوریم:

(اصل خطوط یکی است و صورت همه حروف شکل واحد دارد. و اگر اختلافی در ظاهر حروف به نظر می رسد. به واسطه تصرف و تفنن کاتبان است و این اختلاف از لحاظ ثقیل و خفیف بودن - و تند و ملایم - و درشت و ریزه -آشکارا و درهم - کشیده و مدوّر - متفرق و جمع نوشتن حروف و نزدیک و دور بودن سطور به یکدیگر است.) نهفته نماند که دوازده نوع خط به مرور ایام از خط کوفی استخراج گردید و (نمونه های اغلب آنها به نظر نویسنده رسیده) به منزله شاخه های خط کوفی به شمار می روند. این خطوط اینها است:

۱. طومار، ۲. سجلات ۳. عهود ۴. موا مرات ۵. امانات ۶. دیباج ۷. مدیح ۸. مرصع ۹. ریاس ۱۰. غبار ۱۱. درخسس ۱۲. بیاض و حواشی

خط طومار را در نوشتن کتیبه های مساجد و عمارات به کار می بردند و خط سجلات که قلم خفی (ریز نویسی) بود و خطى درهم و برهم و پیچیده و نیز تفسیر آن مشکل بود برای تسجيل سجلات مورد استفاده قرار می دادند. قباله جات و اسناد را با قلم عهود می نگاشتند. قلم مؤامرات و امانات همچنین در نوشتن احکام و اسناد به کار می رفته.

خطوط دیباج و مدیح و مرصع و ریاس در موارد تحریر مطالب مختلف به کار می رفته و از یک دانک تا شش دانک با آن چیز می نوشته اند. با خطوط غبار و درخس و بیاض قرآن و احادیث و ادعیه و روایات را می نوشته اند و این خط ها تمامی مشتق از خط کوفی بود که بنا به روش و سلیقه کاتبان جزئی تغییراتی پیدا کرده و مردم اکثراً با دشواری های آن مواجه می شدند و اختلاف خطوط روز به روز رو به فزونی گذارد و چند قلم دیگر هم پیدا شد.

این دوازده نوع خط را اسحاق حماد متوفی در سنه (۱۵۴) یکصد و پنجاه و چهار هجری اختراع کرد و پس از وی برادرش ضحاک و بعد از او ابراهیم سکزی و برادرش اسحق که از مردم سیستان ایران بودند در حسن خط معروف و مشهور شدند.

بعد از وفات ابراهیم سکزی در سنه (200) دویست هجری و اسحاق در (۲۱۰) دویست و ده اسناد و اصول سکزی شهرت یافته و احول از کتاب مخصوص مأمون شد و نیز قواعدی جهت کتابت وضع کرد و رساله ای به نام (رساله جامع) نگاشت. فضل بن سهل مروی ایرانی وزیر مأمون عباسی نیز تصرفات عالمانه ای در خط کرده و اول قلم (ریاسی) که منسوب به ریاست او است اختراع و وضع نمود و چندین شکل دیگر از پرتو سعی و اهتمامات او پیدا گردید که تعداد آنها روی هم سی و هفت (۳۷) نوع خط بود که در میان کتاب و نویسندگان در بار خلافت متداول بود و نام آنها به این شرح می باشد:

۱. کوفی ۲. طومار ۳. جلیل ۴. مجموع ۵. ریاسی ۶. ثلثین ۷. نصف ۸. جوانحی ۹. مسلسل ۱۰. غبار جليه ۱۱. مؤامرات ۱۲. محدث ۱۳. مدمج 14. منثور ۱۵. مقترن ۱۶. حواشی ۱۷. اشعار ۱۸. لولوی ۱۹. مصاحف ۲۰. فضاح النسخ ۲۱. غبار ۲۲. عهود ۲۳. معلق ۲۴. مخفف ۲۵. مرسل ۲۶. مبسوط ۲۷. مقود28. ممزوج ۲۹. منقح ۳۰. معماه ۳۱. مؤلف ۳۲. توأمان ۳۳. معجز ۳۴. مخلع ۳۵. ديوانى ۳۶. سیاقت ۳۷. قرمه

که این اختلاف اسامی منسوب به مخترعین هرخط و ریزی و درشتی آن بوده است. این خط ها تا زمان المقتدر بالله که در سال (۲۹۵) دویست و نود و پنج بر تخت -خلافت نشست معمول و مستعمل بود و در میان کاتبان دور می زد . در این وقت است که نابغه عرصه خط، شهره آفاق ابن مقله بیضاوی شیرازی بمنصه ظهور رسید و اصلاحی در خط به عمل آورد و آن را از هر حیث پیراسته و آراسته کرد و ما پس از این در صفحات آینده به شرح اقدامات او اشاره خواهیم کرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 125
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

خط عربی در گذشته

خط عربی در گذشته

مورخین نوشته اند که خط عربی مخصوص قبيله بنی سام بود که از خط سامی اقتباس شده است از خط سریانی خط کوفی و بالاخره از خط کوفی خط نسخ و خطوط دیگری به وجود آمد که ما پس از این به شرح آنها خواهیم پرداخت. جمعی از محققین، تاریخ رواج خط در میان عربها را تا حدود یک قرن قبل از ظهور اسلام می دانند و می گویند که پیش از ظهور اسلام تجار عرب که به قصد تجارت به حیره (که بعدها نامش به کوفه تبدیل شد) مسافرت می کردند یک نوع خط را که به:

(السطر نجیلی) معروف بود از سریانی ها فرا گرفتند و آن را برای تحریر در حجاز معمول ساختند. در دوران بعثت حضرت رسول اکرم (ص) جماعتی از مردم قریش این خط را یاد گرفتند و نوشتن آن را در مکه و جزیرة العرب رواج دادند و چون این خط با حروف (کاف) در آخر نوشته ها در زینت کتیبه ها و مساجد و در روی سکه ها به کار رفت به خط کوفی مشهور شد. بعضی هم وجه تسمیه شهرت این خط را به کوفی چنین ذکر کرده اند که چون این خط از شهر کوفه ظهور کرد و به مکه و سایر نواحی مهاجرت نمود ، بدین سبب آن را کوفی خواندند.

عده ای از مورخین می گویند بازرگانان عرب هنگام مسافرت خود به شام نوعی خط متداول معروف را که نبطی بود و جهت نوشتن و نامه نگاری به کار برده می شد یاد گرفته و در بین طایفه اعراب حجاز آن را معمول ساخته و این خط همان خط آرامی است که بعدها در تحت قواعد بهتری تکمیل تر شده و به خط نسخ موسوم گردید. قدیم ترین اثری که از زبان و خط عربی به خط نبطی یافت شده کتیبه ای است که به سال (۳۲۸) سیصد و بیست و هشت میلادی بر سر قبر امری القیس شاعر شهیر عرب در المناره واقع در حیره نوشته و نقر شده و با ملاحظه و مطالعه آن استنباط می شود که این خط همان الفبائی است که اعراب جزیره العرب به واسطه مسافرت در اطراف ممالک مجاور و مردم متمدن تر از خود زمانی که به خط و زبان نبطی و سریانی آشنائی پیدا کردند زبان عربی خود را به خط نبطی نوشته اند که یادگار آن تاریخ است و این خط بعدها به دو قسم متمایز کوفی و نسخ در میان اعراب حجاز پیدا شد و از اینجاست که می گوید خط عربی یک قرن قبل از ظهور اسلام در ناحیه حیره متداول بوده است.

قدیم ترین اثری که به خط عربی تا کنون پیدا شده کتیبه ای است که یکی به سه زبان يوناني. سریانی و عربی در یمن است و تاریخ (512) پانصد و دوازده میلادی یعنی صد و ده سال پیش از هجرت و دیگری کتیبه ای است به دو زبان، یونانی و عربی موجود در یک معبد مسیحی واقع در حران.

این خط عربی شباهت فراوانی با ترکیب دو خط نبطی و سریانی دارد و روشن می نماید که خطوط عربی ابتدائی باید از آن دو خط مأخوذ و اقتباس شده باشد چنانکه به اندك تعمق و سنجش حروف خط عربی و نبطی این موضوع از روی شباهت آنها آشکار می گردد. خط عربی در قرون اولیه اسلامی خط کوفی بوده خط نسخ که خط متداول امروز عربی است (و به منزله مادر خطوط مشرق زمین است) در سده های بین دوازده تا پانزده میلادی از خط کوفی پدید آمد. دانشمندان قدیم اسلامی درباره وضع خط عربی اطلاعات دیگری هم به دست داده اند.

ابن الندیم در کتاب الفهرست و القلقشندی در کتاب صبح الاعشی گفته اند که واضعین خط عربی سه نفر به نام مرار بن مّرة. اسلم بن سدره، و عامر بن جدره. از اهالی شهر انبار واقع در ساحل فرات مغرب شهر بغداد بودند که در اشکال حروف و نقطه گذاری تغییراتی داده و تحولاتی در آن ایجاد کرده اند . به همچنین ابن الندیم گفته است که خط عربی ابتدا چهار نوع:

مکی. مدنی. بصری، و کوفی بوده است. هم او می نویسد اولین کسی که در صدر اسلام قرآن نوشت و به خوبی خط معروفیت داشت خالد بن ابوهیتاج بود و بشر بن عبدالملک مسیحی ساکن حیره را اول کسی معرفی کرده اند که خط عربی را به مکه انتقال داد که در آن جا، سفیان بن امیه و ابوالقیس عبدمناف و عمر بن الخطاب و معاویة بن ابوسفیان، این خط را آموختند و خط عربی نخست به ترتیب الفبائی نبود، بلکه به ترتیب حروف ابجد بود و ظاهراً ترتیب الفبائی را با رعایت تناسب و شکل حروف می توان حدس زد که اندکی قبل از ظهور اسلام صورت گرفته است.

القلقشندی در ترتیب حروف عربی می گوید که آن دو قسم است. مفرد. مزدوج و شرقیان و غربیان در ترتیب آن نیز اختلافی دارند، مفرد شرقی ها: اب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن ه و لا ی - مفرد نزد غربی ها: ا ب ت ث ح ج خ د ذ ر ز ط ظ ک ل م ن ص ض ع غ ف ق س ش ه و لا ی- مزدوج شرقی ها: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ مزدوج نزد غربی ها به همان ترتیب فوق است با فرق کلمه آخر به این هئیت: ظغض. چنانکه مشروحاً خواهد آمد در ابتدای وضع خطوط برخی از حرف های ممائل فاقد نقطه بود و یک نوع نوشته می شد.

مثلا فرق مابین ب ت ث و چ ح خ و ر ز و د ذ و سرکش کاف مشکل بود ولی پس از این در صدد برآمدند حروف متشابه را با نقطه مشخص سازند و این امر در نیمه دوم سده اول هجری آغاز و بعدها کامل گردید و ما اکنون شرح بیشتری در این باره خواهیم داد.

تعداد بازدید از این مطلب: 96
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

خط اوستایی

خط اوستایی

پیش از تدوین کتاب اوستا مؤبدان و روحانیان دین زردشتی آن را حفظ کرده و به یاد می سپرده اند . زیرا کتاب اوستا که به زبان قدیمی مشرق ایران بود صدها سال خط مخصوص به خود نداشته در اواسط دوره اشکانی بر آن شدند که باقیمانده اوستا را بعد از استیلای یونانیان و مقدونیان بر ایران بنگارند گویا بدین کار توفیق نیافتند.

ظاهراً در آن زمان خطی برای کتابت اوستا که کافی برای نشان دادن جزئیات صداها باشد نداشتند. زیرا ضمن تدوین اوستا و تحریر آن متوجه شده بودند که خط پهلوی برای نوشتن و تلفظ صحیح اوستا خالی از اشکال نیست و آن طور که باید مطالب اوستا را با تلفظ حروف پهلوی نمی توان ادا نمود ناچار از این کار منصرف شدند. گویا یک بار هم پیش از میلاد در صدد برآمدند اوستا را بنویسند سپس در زمان اردشیر بابکان و شاپور اول فرزند او کوشش و تلاشهائی در این باره کردند که به نتیجه مطلوب نرسیدند.

بدین جهت مؤبد بزرگ ایران (آذر پدمار اسپند) و سایر بزرگان دین زرتشت در زمان شاپور دوم (که از سال سیصد و ده تا سیصد و هفتاد و نه سلطنت کرده است) برای ضبط دقیق سرودهای دینی از خط پهلوی خطی پرداختند به نام (دین دبیره) به معنی خط دینی که برای نوشتن باقیمانده اوستا به کار برده اند و در نتیجه این کتاب تا امروز به جا مانده است . دانشمندان زبان شناس تصدیق دارند که خط اوستائی (دین دبیره) از کامل ترین خطوط و مظهر یک خط کاملاً الفبائیست که تا کنون بشر اختراع کرده است به طوری که می توان تمام زبان های متداول و معمول امروزه دنیا را با این خط نوشت.

کلماتی که با این خط بنویسند درست با همان تلفظ اصلی خود خوانده می شود و صورت تلفظى آن به همان صدای اصلی خود محفوظ می ماند بر خلاف الفبای پهلوی یا بعضی الفباهای امروزی که از الفبای لاتین گرفته شده و از این امتیاز بی بهره اند. چنانچه در الفبای پهلوی اگر یک کلمه ای نوشته شده باشد خواننده در بعضی موارد دچار حیرت می شود که آن را چگونه بخواند و تلفظ نماید: نا گفته نگذریم در میانه ی خطوط میخی، خط میخی فارسی تنها خطی است که به صورت الفبائی نسبتاً کاملی در آمده است.

به خلاصه آن که الفبای اوستائی دارای ۴۴ علامت است که به طور منفصل و جدا از هم و از راست به چپ نوشته می شوند و چون اعراب هم داخل كلمات و حروف آن است ، خواندن و نوشتن آن را بسیار آسان کرده است به طوری که اگر کسی الفبای آن را بداند می تواند خط اوستائی را به سهولت بخواند.

تعداد بازدید از این مطلب: 448
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

الفبای فینیقی، یونانی و لاتینی در گذشته

الفبای فینیقی، یونانی و لاتینی در گذشته

در گذشته الفباها به دو دسته الفباهای فینیقی و یونانی تقسیم می شدند که در این مطلب به آنها می پردازیم:

الفبای فینیقی

الفبائی که امروزه در تمام ممالک رواج دارد. البته به استثنای جاهائی که خط چینی می نویسند از جائی برخاسته که سوریه خوانده می شود و در کرانه دریای مدیترانه واقع است مردم آن سرزمین را که از کنعانیان بودند فینیقی می خوانند. پیش از استقلال سرزمین آنها شمالش در زیر فرمان قبایل سومری و سپس آکدی ها بود و جنوبش از متصرفات مصر به شمار می رفت.

پس از اینکه قدرت دولت های بزرگ در این نقطه از زمین رو به کاهش نهاد و فینیقی ها قدرت و نفوذی پیدا کردند شهرهای کرانه دریا مرکز سیاست و تجارت و پرستش بت ها و خدایان آنها گردید شهرهای مهم و معروف آنان بیبلس یا گو بلا وصور و صیدا بوده است.

روی نظر و قرائن تاریخی بسیاری گفته می شود الفبای فینیقی در سده سیزدهم قبل از میلاد اختراع شده است. خط فینیقی دارای بیست و دو حرف بی صدا (کنسننت) و بدون حروف با صدا (واول) بود و از آن برای نوشتن دفاتر تجارتی و رفع احتیاجات بازرگانی استفاده می شد. و از راست به چپ نوشته می شد و به طوری که تحقیقات علما عتیقه شناس نشان می دهد همین بیست و دو حرف الفبای فینیقی بود که توسط همان ها به سایر کشورها رفت و دیگران هم از آنان اقتباس کردند و با تغییراتی که در این حروف دادند خطوط دیگری پدید آوردند.

خط فینیقی پایه و اساس خط های دیگری به جز خط چینی گردید و خطوطی که از آن سرچشمه گرفته اند عبارتند از: آرامی، عبری، یونانی، لاتین، سریانی، قبطی، عربی، حبشی، مسند، پهلوی، سانسکریت وایقوری که هر یك پیش از منشعب شدن از خط فینیقی تطور و تکامل یافته بعضی از آنها بالکل از بین رفته و بعضی هم خود منشأ خط های دیگری گردیده و باز ماندند.

الفبای یونان

در داستان یونانیان ثبت است که یک نفر از شاهزادگان فینیقی که اهل شهر صیدا بود، نوشتن را به یونانیان یاد داده است . محتمل است که در سده نهم قبل از میلاد یونانیان الفبای فینیقی را برای کتابت زبان خود قبول و اختیار کرده باشند اما یونانیان در این الفبا تغییراتی دادند و حروف مصوت Voyelies را ایجاد کردند که در نتیجه 22 حرف فینیقی تبدیل به 24 حرف یونانی گردید.

ابتدا خط یونانی را از راست به چپ می نوشتند ولی از قرن پنجم پیش از میلاد از چپ به راست نوشته اند.

الفبای لاتین

یونانی ها در سرزمینی که از قرن دوم قبل از میلاد ایتالیا (ایطالیا) نامیده شده در بین سال های ششصد تا هشتصد پیش از میلاد تجاوزاتی کردند و خط و زبان یونانی در لاسیوم Latioum مرکز ایتالیا معمول ساختند و به عنوان لاسیوم که امروز لاتین می گویند نامیده شده است این الفبا با اقتدار امپراطوری رم در سراسر اروپا ترویج یافت و در زمان ما به صورت های گوناگون تنها وسیله تحریر اروپائیان و آمریکائیان است. الفبای سانسکریت نیز با ۴۷ حروف خود مأخوذ از الفبای فینیقی است.

تعداد بازدید از این مطلب: 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

خط آرامی در ایران باستان

خط آرامی در ایران باستان

چنانکه گفته شد معمول بودن خط میخی در دوره هخامنشیان مسلم است زیرا کتیبه های بسیاری از این خط در بیستون و نقش رستم و شوش (پرسپولیس) کار گذاشته اند که تاکنون نیز هست. و اما آیا خط دیگری به جز خط میخی نیز معمول بوده است؟ عده ای از پژوهندگان مشرق زمین و محققین باستان شناس معتقدند که چون خط میخی در مکاتبات عادی مشکل بوده به جای آن خط آرامی میان مردم به کار می رفته است و این نظریه با رواجی که خط آرامی در آن عهد در آسیا داشته قابل قبول می باشد چه در زمان هخامنشیان اقوام آرامی که از نژاد سامی ساکنان ایالات غربی ایران در کرانه های فرات و دجله بوده اند و خط و زبان مخصوص از نژاد خط ها و زبان های سامی داشته اند که خط آنها مأخوذ از خط فینیقی و منتها سهل تر از آن در ایران رایج شده و زبان ایشان نیز در کارهای اداری و دیوانی این دوره رواج پیدا کرده است و قراین گواهی می دهد که این خط و زبان در دوره هخامنشیان در ایران متداول بوده و زبان پارسی باستان را هم به خط آرامی می نوشته اند.

به این ترتیب رفته رفته خط میخی در زمان اشکانیان منسوخ شد و خط آرامی جای آن را گرفت. قدیم ترین کتیبه آثار خطی میخی یادگار کورش کبیر (قرن ششم قبل از میلاد) و تازه ترین آنها کتیبه اردشیر سوم (مربوط به زمان اندکی قبل از حمله اسکندر) به دست آمده است.

الفبای آرامی هم از الفبای فینیقی گرفته شده است

آرامیان از قبیله سامی نژاد سوریه بودند و در جنوب فلسطین حوالی کویر و شرق رود اردن و بحر المیّت می زیسته اند. تا سده چهاردهم قبل از میلاد به نقاط و سرزمین های متمدن همجوار روی آورده و چون بازرگانان زبردستی بودند به همه جا راه یافته و هر کجا که می رفتند کشاورزان را تحت فرمان خود در می آوردند و تجارت آن نواحی را به دست می گرفتند.

قریب هزار سال پیش از میلاد خط فینیقی را آموخته و به هرجائیکه می رفتند این خط را رواج می دادند به طوریکه این خط اندک اندک خط میخی را که تا سده اول پیش از میلاد دوام یافته بود از میان بدر برد و جای آن را گرفت. و بدین ترتیب خط و زبان آرامی در تمام کشورهای قبایل سامی نژاد از میانه ی دریای مدیترانه تا پشت کوه زاگرس Zagros و خلیج فارس را فرا گرفت و زبان بین المللی آنان گردید. همچنین در مصر خط آرامی برای نوشتن مکاتبات عادی و اسناد رسمی و دیوانی به کار رفت. زمانی که ایرانیان به سرزمین آشور و بابل و آسیای صغیر و سوریه و مصر چیره گردیدند با اقوامی تماس پیدا کردند که زبان و خط آرامی میان آنان رواج داشت .

معاشرت و تماس این اقوام مختلف غیر آریائی موجب گردید که خط و زبان آرامیان در ایران راه یابد و منحصراً وسیله ارتباط دیوان های دولتی هخامنشی و متصرفات غربی ایران گردد. از آنجائیکه خط میخی هخامنشی به علت دشواری و نقائص و اشکالاتی که داشت در حوائج روزانه به کار نمی رفت والفبای آرامی به مراتب سهل تر از آن خط بود. در زمان هخامنشیان این خط کم کم جای خط میخی را گرفت و خط میخی از یاد برده شد. بعضی مسکوکات و کتیبه ها و آثار دیگری به خط آرامی از دوره هخامنشیان به جای مانده که بدون شک ثابت می کند که خط آرامی در روزگار هخامنشی در سرتاسر ایران رواج داشته است.

تعداد بازدید از این مطلب: 140
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

خط میخی هخامنشی نخستین خط ایران

خط میخی هخامنشی نخستین خط ایران

کهن ترین اسنادی که در دست است از دوره هخامنشیان و به خط میخی است. بنابراین اولین خطی که ایرانیان قدیم زبان خویش را با آن می نگاشتند به طور مسلم خط میخی است، چنانچه از نامش بر می آید حروف این خط مرکب از اشکال افقی و عمودی و منکسر است- به صورت میخ های افتاده و ایستاده و به همین سبب وقتی که اروپائیان در قرن نوزدهم به آن برخوردند به آن خط میخی گفته اند. این خط نخست برای زبان های بین النهرین یعنی زبان های آلامی . بابلی. آشوری به کار برده شده و چون آلامیان در خوزستان امروز می زیسته اند و همسایه پارسیان بوده اند.

مردمان پارسی پیش از تشکیل دودمان هخامنشی و یا همزمان با آغاز این دوره این خط را برای زبان پارسی قدیم ایران هم قبول کرده اند و می توان روی نظر بسیاری از مورخین و شرق شناسان حدس زد که خط میخی در زمان مادها که همسایه بابلیان و آشوریان بوده اند نیز مرسوم و معمول بوده است (به عبارت دیگر باید این خط در حدود هشتصد سال قبل از میلاد در ایران راه یافته باشد.) سپس عیلامیان آکادیان. آسوریان. کلدانیان. ارمنیان و ایرانیان و غیره نیز این خط را برای زبان های خود اختیار کرده و به کار بردند.

در خطوط میخی ملل و اقوام دیگر از هشتصد تا چند هزار علامت برای نوشتن مصرف می شد ولی ایرانیان با ابتکارات خود تصرفات جالبی در خط میخی نموده و آن را به صورت الفبائی در آورده و خیلی از علائم آن را حذف نمودند و اگر چه خطوط پارسی و عیلامی و آسوری هر سه میخی می باشد، ولی تاریخ عقیده دارد که خط میخی ایرانی از خطوط ملل دیگر کامل تر و به مراتب ساده تر و زیباتر تهیه شده چنانچه نمونه اش از زمان هخامنشی هنوز باقیست و بر صدق ادعا شاهد صادق و روشنی است. خط میخی ایرانی از چپ به راست نوشته می شد و دارای ۴۲ علامت بود که ایرانیان آن ۴۲ علامت را برای اصوات مرکب به کار می برده اند ۵ علامت به مفهوم نویسی این کلمات: (اهورامزدا. شاهنشاه. کشور. خدا. سرزمین) و سه حرف هم برای حروف صدادار مانند (آ. او. ای) یک علامت به منزله نقطه برای (وقف) یا واژه و مابقی ۳۲ علامت حروف بی صدا بودند که با حروف صدا دار ترکیب می شدند.

یک نوع خط میخی (مسماری)

ترجمه: (بند اول - اهورامزدا خدای بزرگ است. او این زمین را آفرید. او آن آسمان را آفرید. او مرد را آفرید. او شادی را برای مرد آفرید. او داریوش را شاه کرد. یکی از بسیار شاهان و فرمان فرمائی از بسیار فرمانروایان.

بند دوم - من داریوش شاه هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشور پرنژاد، شاه سرزمین های بزرگ و پهناور، پسر ویشتاسب (گشتاسب) هخامنشی، پارسی از اولاد پارسی ، ایرانی از نژاد ایرانی .

بند سوم - داریوش شاه گوید: اینها هستند کشورهائی که من خارج از پارس ، آنها را به خواست اهورامزدا گرفتم، آنها به من باج می دادند، و هر چه گفته می شد عمل می کردند و قانون مـرا نگه می داشتند : ماد، خوزستان ، خراسان ، هارائیوه (طرف خوزستان)، بلخ، سغد، خوارزم، سیستان، آراخوزی، قندهار، هند، سکاها و سکاهای تیز خود، بابل، آشوری ها، عربستان، مصر، ارمنستان، کاپادوکیه ، اسپارت ، یونان، سکاهای آن طرف دریا، حبشی ها.

بند چهارم - داریوش شاه گوید: وقتی که اهورامزدا این کشور را در جنگ دید، آن را به من بخشید، مرا شاه کرد به خواست اهورامزدا من شاه هستم، من آنها را به جایشان نشاندم، آنچه به آنها گفتم آن را کردند، آن چنان که من می خواستم بود، پس اگر فکر کنی که چقدر داریوش شاه کشور داشت پیکر را ببین آنهائی که تخت مرا می برند، آن وقت خواهی شناخت و دانسته می شود که نیزهٔ مرد پارسی درو رفته است، مرد پارسی دور از پارس جنگی می کند.

بند پنجم - داریوش شاه گوید: آنچه کرده شد همه را به خواست اهورامزدا کردم، اهورامزدا مرا یاری داد تا اینکه کرده را کردم. اهورامزدا مرا حمایت کند از بدی و خانواده مرا و این کشور را، این را من از اهورامزدا خواهش می کنم. اهورامزدا آن را – به من بدهد.

بند ششم - ای مرد این است فرمان اهورامزدا . این به نظر تو زشت نیاید، این راه راست را از دست مگذار و گناه مکن.»

تعداد بازدید از این مطلب: 123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

مختصری در تاریخ و ظهور خط میخی در ایران

همه‌ی خطوطی که از زمان کهن در ایران رواج داشته هیچکدام در اصل بومی این دیار نبوده و از کشورهای همجوار به این سرزمین رسیده است حتی واژه دبیری که به معنی نبشته و خط و نویسندگی در زبان ما مستعمل است از زبان بابلی بفرس هخامنشی در آمده و از آن زبان به پهلوی راه یافته و از زبان پهلوی هم به فارسی متداول کنونی به یادگار مانده است.

ایرانیان قدیم پیش از اینکه در این سرزمین سروسامانی بگیرند و پادشاهی بزرگی را بر سر کار آورند با دولت بزرگ و پرقدرت همسایه خود که یکی از آنها بابل و دیگری آشور بود در تماس بودند. پادشاهان آشوری قبل از اینکه مادها سلطنتی تشکیل دهند همیشه ایران را مورد هجوم و تاخت و تاز قرار داده و اقوام ایرانی را پراکنده و پریشان می ساختند.

چنانکه نخستین شاه آشوری موسوم به تیگلات پیلیسر Tiglatn – Pilesar به سرزمین ماد تاخت و پس از اوتیگلات پیلسر چهارم بماد روی نمود و بیشتر از شصت هزار اسیر گرفت و غنائم فراوانی به دست آورد و در سال ۱۷۲۲ یک هزار و هفتصد و بیست و دو پیش از میلاد مسیح سارگون Sargon به ایران حمله کرد و این آخرین تجاوز آشور به مرز و بوم قبیله های ماد بود. ایرانیان از سال یک هزار و یک صد قبل از میلاد تا دوره متشکل شدن پادشاهی ماد در پایان سده هشتم (۷۱۳ قبل از میلاد) با آشوری ها در پیکار و زد و خورد بودند و در نتیجه همین لشکرکشی ها و جنگ و ستیزها آثاری از تمدن دیرین قبیله آشور که از قوم سومری ها گرفته بودند به ایرانیان رسيد.

اولین سلسله پادشاهی ایران در آخر قرن هشتم هجری به وجود آمد و هگمتان Hogmutan یا همدان پایتخت آنها بود و موسس این سلسله بنام دیوکو Dyukku بود. و سومین پادشاه هوخشتره Huvakhshatre نام داشت که یونانیان وی را سیاگزار Cyaxoreمی گفتند این مرد یکی از کشور گشایان سترك ایران است و تعداد بسیاری از کشورهای همسایه ایران مانند آشور به دست او افتاد پایتخت آشور (نینوا) را در سال ۶۱۳ ششصد و سیزده قبل از میلاد فتح کرده و دولت آشوری را از بین برد و اساس یک دولت مقتدر و قوی برای ایران فراهم کرد که به دست کورش این شاهنشاهی پا بر جا و استوار گردید.

هوخشتره در سال پانصد و هشتاد و چهار بدرود زندگی کرد و جانشین او - ایشتوویگو ishtuvigu که او را ایرانیان آستیتاژ Asitge، گویند از کوروش شکست یافت و دوران پادشاهی مادها پایان پذیرفت و نینوا بعد از مدت هفتاد و سه سال که به دست ایرانیان افتاده بود در اکتبر پانصد و سی و نه بابل نیز به دست کورش بزرگ افتاد.

سومر و آکاد

عموم دانشمندان و مستشرقین در این مورد متفق القولند که تمام خط هایی که امروز خط میخی خوانده می شود از اقوام سومریست که در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد در قسمت نواحی جنوب عراق امروزی زندگی می کردند و سرزمین ایشان شنعار Shanare خوانده می شد که در تورات هم نام شنعار در سفر پیدایش از باب یازدهم بدین شرح یاد شده است.

«سراسر گیتی را یک زبان و یک گفتار بود چون آنان به سوی خاور کوچ کردند دشتی در سرزمین شنعار یافته فرود آمدند و آنان به یکدیگر گفتند بیائید خشت بسازیم و آنان خشت به جای سنگ و قیر به جای گچ به کار بردند.»

مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنه فرات یکی از آنها شهر، اور. Ur. و دیگری ارش Eresh و دیگری نیپور Nippur می باشد که هر یک از این شهرها پادشاهی داشته، به عنوان پتسی Patse. یا لوگل Lugal نامیده شده اند. زبان سومری ها با هیچکدام از زبان های قدیمی ارتباطی نداشته و از حیث نژاد و زبان در مرز و بوم شنعار منحصر بودند و تمدن علی حده ای داشتند و خط مخصوصی برای نگاشتن زبان و دانستنی های خویش به کار می بردند که بعدها این خط به توسط اکدیها تغییراتی یافته و اساس خط های میخی قبیله های دیگر گردید.

در آغاز هزاره سوم قبل از میلاد در شمال عراق آکدیها روی کارآمدند و حدود سرزمین آنها از کویر سوریه تا نزدیک بغداد بوده است. اولین شهریار آکادسارگون اول Sargonبوده که در دو هزار و هفتصد و هفتاد و پنج پیش از میلاد پادشاه سومر موسوم به لوگل زگیسی Lugalzagssi را شکست داده است. آکادی ها از تیره سامی بودند و از اقوام هم نژاد خود کمک و تقویت میشده و به نفوذ خود در خاک های همسایه می افزودند اما سومری ها که بستگی با هیچیک از همسایگان نداشتند متدرجاً از بین رفتند ولی تمدنی از خویش باقی گذاردند که قریب به هزار سال پایدار ماند و اثرات آن به سر تا سر عالم رسید بسیاری از دانش ها بالاخص ستاره شناسی و تقسیم ساعت به شصت دقیقه و بخش آن به شصت ثانیه از آثار و یادگارهای آنان است.

از زمان سارگون لغات قضائی و دینی و بازرگانی و کشاورزی به زبان و فرهنگ آکد راه یافت و تمدن کهن سومر نصیب آکادی ها گردید که یکی از آنان خط است که آکادی ها از سومری ها پذیرفتند که وسیله زبان سامی ایشان گردید. خط سومری عبارت از اشکالی است مانند خط هیروگلیف مصری Hieroglyf و شبیه به علامات خط چینی البته پس از انتقال باکدیها تغییراتی نمود و بعد از مدتی دیگر ساده شد و به صورت اشکالی نظیر میخ های افتاده و ایستاده درآمد و در آن خط اشکال و علامات هر کدام برای سیلاب به خصوص و - ایدئوگرام ideogrom به کار رفت.

خط سومری ها به وسیله آکادی ها به عموم طوایف نژاد سامی زبان منتقل و سپس بابلی ها و آشوری ها برای نوشتن زبان سامی همین خط را به کار بردند. بابلی ها در جنوب عراق کنونی و آشوری ها در شمال عراق در سرزمین آکاد می زیستند و بدین طریق بابلی ها جانشین سومر و آشورها جانشین آکاد شدند و از تمدن سومری بهره بردند و خط سومری با زبان سامی سازش نمود و وسیله کتابت زبان آنان شد.

ایلامی ها که در خوزستان امروز بودند پایتخت سرزمین آنها شوش بود و با سومری ها و آکادی ها همسایه و در تماس بودند و ایشان همچنین خط میخی را در نوشتن زبان خودشان به کار می بردند. در سده نهم پیش از میلاد هم در ارمنستان سرزمین کلدانی ها خط میخی راه پیدا کرد و این خط به هر جا که رفت و در نزد هر قومی که متداول شد تغییری یافته و با زبان های آریائی و سامی و غیره سازش پیدا کرد و همه این خط ها میخی اما مختلف بوده و از خط سومری ها ایجاد گردیده بود تا سرانجام این خط از سرزمین آشور و بابل به ایران آمدو ایرانی ها در آن خط تصرف کردند و آن را به صورت یک خط الفبائی در آوردند‌.

اشکال و صعوبت خط میخی

خط میخی با قلمی نوک تیز چوبی یا فلزی نوشته میشده و چنین می نماید که خط میخی به واسطه دشواری در نوشتن تنها جهت زینت سنگ نبشته ها و سکه ها به کار می رفته و در حوائج روزانه آن را به کار نمی برده اند زیرا این خط جز در کتیبه ها و الواح سنگی و سیم و زر که حکاکی شده در جای دیگری نوشته و دیده نشده است چون با این قلم ها نمی توانستند مانند مصری ها مطالب خود را روی پوست یا پاپیروس بنگارند و خط میخی به واسطه همین صعوبت و اشکالی که در نوشتن داشت باعث شد که ایرانیان به زودی آن را فراموش کنند.

بدین جهت این خط در دوره اشکانیان کم کم رو به زوال نهاد تا منسوخ شد. قدیم ترین کتیبه خط میخی ایران از کورش بزرگ از سال پانصد و سی و هشت و آخرین آن از اردشیر سوم از سال سیصد و سی و هشت پیش از میلاد است.

اولین دانشمندی که موفق به خواندن خط میخی شد

متجاوز از دو هزار سال بود که اسرار قرائت خطوط میخی که بر سنگ ها و کتیبه ها حجاری شده بود بر کسی معلوم نبود تا اینکه یک نفر افسر دانشمند و هوشمند انگلیسی به نام هانری راولنسن Henryrawlenson متولد ۱۸۱۰ - متوفی ۱۸۹۵ - که از مستخدمین هند شرقی بوده و زمانی هم به تقاضای دولت ایران جهت تعلیم سربازان ایرانی از طرف دولت انگلیس به پایتخت کشور ایران به تهران آمده بود در حین انجام مسافرت های مأموریتی خود به شهرستان ها و استان ها گذرش به بیستون افتاد و با ملاحظه سنگ نبشته های بیستون به علت عشق و علاقه وافری که به خواندن و کشف این آثار داشت ابزار و لوازمی برای تماشا و استنساخ آثار مزبور فراهم و در همانجا بر قرار کرد و با اینکه در معرض خطر حتمی مرگ بود مع ذالک آن قدر سعی و کوشش و پا فشاری کرد تا موفق شد معمای بزرگ خط میخی را حل کند و این طلسم را پس از هیجده سال رنج و مشقت متوالی بشکند.

لذا برای این مقصود کتیبه بیستون را با کتیبه گنج نامه که در دامنه کوه الوند نزدیک همدان واقع شده است تطبیق و محققین و خاورشناسان دیگری هم که در صدد کشف خط میخی بودند متن دو زبان دیگری را که روی کتیبه ها منقور شده بود خواندند و بدین ترتیب سرّ هزاران الواح در بین النهرین کشف و آشکار گردید. راولنسن پس از ثبت آن حروف از مقایسه و مقابله معلوم و مجهول آنها با یکدیگر مقداری مجهولات حروف میخی راکشف نمود و حروف و هجای آن را تنظیم و ترتیب داد و به لندن فرستاد که دانشمندان دیگر درباره آنها به بحث و تدقیق بپردازند.

گویا در آن زمان دانشمندان اروپائی از این گونه خط ها اطلاعی نداشتند و چنانچه ساموئل اسمایلز نوشته است : و فقط یکی از مستخدمین سابق کمپانی هند شرقی به نام (نورس) که چندی مشغول بحث و استقصاء در رشته خط گردیده تا اندازه ای به حل این مسأله توفیق یافته بود به نقوش راولنسن مراجعه کرد و با اینکه هیچ وقت در بیستون نرفته بود و اصلاً خط آن جاها را ندیده بود، مع الوصف برخی از اشتباهات و خطاهای راولنسن را دریافت و به او تذکر داد و او نیز بعد از مقابله و تطبیق با خط های بیستون صحت ایرادات مشار اليه را تأیید و تصدیق نمود و خطاهای خود را اصلاح کرد. در همين هنگام لیرد (Layred - (1818-1894 سفیر انگلیس در اسپانیا و استانبول کاشف آثار نینوا بود که مقدار زیادی از این جمله خطوط را جهت بحث آماده نمود.

نامبرده مدت های مدید در خرابه های نینوا اقدام به حفاری کرد و بر جسته ترین این گونه آثار را به لندن فرستاد که امروز در موزه بریتانیا مظبوط است. پس از مطالعه آثار او پی بردند که با نصوص تاریخی تورات راجع به سه هزار سال پیش کاملاً تطابق دارد. لیرد کتابی نیز راجع به همین موضوع به رشته تحریر در آورده است.

گفته اند که تاکنون هیچ کس از مکتشفین نتوانسته است به اندازه لیرد آثار تاریخی باستان را کشف نماید. از آن تاریخ به بعد علما و دانشمندان دیگری پیدا شدند که دنباله کار دانشمندان مذکور را گرفته تتبعاتی در این زمینه کرده و تحقیقات خود را تکمیل کردند و به طوری مجهولات و مشکلات این خط را حل کردند که در زمان حاضر خط میخی مانند یک زبان معمولی به سهولت در دانشکده های باستان شناسی آموخته می شود همچنین قواعد و دستور زبان پارسی قدیم مانند دستور زبان فارسی کنونی به محصلین و دانشجویان تدریس و تعلیم می گردد و حتی کتیبه ای ناخوانده وجود ندارد.

تعداد بازدید از این مطلب: 93
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

صنعت خط و خوشنویسی

 صنعت خط و خوشنویسی

به طور قطع تمام مال جهان در ایجاد خط سهیم نبوده اند و همینطور هم اختراع خط در نقطه ای از روی زمین آن هم با یک گام بوجود نیامده است و نیز برای پیدایش آن نمی توان زمان خاصی تعیین کرد بلکه خط ابتدا از طرف برخی اقوام اختراع گردیده و سپس توسط ملتی دیگر اقتباس و پس از دگرگونی و جرح و تعدیل رو به کمال رفته است. خلاصه آنچه مورخین و خاورشناسان تحقیق کرده اند این است که مخترع خط مانی که کتابهای مانویها بدین خط نوشته می شد. در این خط نقطه به کار می رفته است. تصویر خط فینیقی ها بوده اند و یونانیان و سایر اقوام از آنان اقتباس کرده اند، و ما پس از این به شرح پیدایش خط و مراحل کمال آن خواهیم پرداخت. 

صنعت خط

خط دارای وجود کتبی است و آن عبارت از کلمات و الفاظی است که هر ملتی مطابق با الفبای خود بر صفحه های کاغذ رسم می کند و با ترکیب الفبای اصطلاحی خود که واسطه ابلاغ معانی هستند منویات خود را ابراز می دارند و اقسام مراحل تطوّر و تکامل آن را بعضی از مؤلفان این طور ذکر کرده اند.

1. تصویری (Pictoriol)

2. صوتی  (pnonic)

3. هجائی (Cilabery)

4. الفبائی (alphabetic)

علامت گذاری

دوره علامت گذاری آن به این قسم بوده که نخستین قوم بشر برای نمایاندن مطالب خود از اشکال و اشیاء به عنوان علامت مخصوصی استفاده می نمودند و منویات خود را اظهار می داشتند. صور و علائمی هنوز در میان برخی از اقوام و ملل وجود دارد که نماینده افکار خاصی هستند و بومیان آمریکائی با زدن گره هائی بیک تکه نخ مقصودی را بیان می دارند و در بین بعضی از مردمان (ماله) رسم است که نمک و فلفل را علامت محبت و یا کینه می دانند به همچنین در بین عده ای از اقوام سرخ پوست پرتاب نیزه به طرف جایگاه قبیله ای به عنوان جنگ و مبارزه اعلان می گردد.

خط تصویری

در قدیم ترین ایام که تاریخ آن هزاران سال به عقب باز می گردد و در آن عهد که هنوز بشر زبان باز نکرده بود و هنوز لغتی نمی شناخت تا حرف بزند و برای نمایش فکر و اندیشه خود نشانه ها و خطوطی بر خاک و یا سنگ و غیره ترسیم می کرد و یا اینکه خطوط کج و معوجی روی زمین نقش می نمود که تصویر اشیاء مورد بحث بوده و به وسیله این لال بازی ها منویات خود را به طرف حالی می کرد.

این نوع خط که یادگار طفولیت تمدن مصر باستانی است خط تصویری نامیده می شود و در تواریخ مسطور است که مصریان برای نوشتن مطالب خود یک نوع خطی اختراع کردند که هیروکلیف (خط مقدس) خوانده می شد و این خط نخست خط تصویری که به اصطلاح علمی پیکتوگرافی بوده pIctography نامیده می شود و بشر در ابتدائی ترین مرحله چیز نویسی مقصود خود را به صورت کشیدن اشیاء و ارتباط دادن آنها به یکدیگر به سایرین می فهمانده، مثلاً برای اینکه کسی، شخصی دیگر را دعوت به شکار کند لازم و کافی بود شکل شکار را در حالی که تیری در پهلوى او فرو رفته ترسيم نماید و برای آن شخص بفرستد در آن صورت او می فهمیده که وی را برای شکار دعوت کرده اند. هم اکنون در بین بومیان آلاسكا اقوامی را می شناسیم که برای رسانیدن مقصود خود چند خط یا چند صورت که بر الواح چوب یا سنگ ترسیم می کنند مقاصد خویش را اظهار می دارند.

فی المثل شکل انسانی را که دستهایش به دو پهلویش آویزان است می کشند و با این وسیله حالت ناتوانیش را نشان می دهند و با مشت های گره کرده وی را برافراشته رسم می کنند تا طرف بفهمد که حریف خیلی قویست و باید دانسته شود که تبادل افکار و تفاهم تصمیمات بدین گونه در بین مردم مصر و آسیای صغیر رایج بود، خط هیروکلیف Hieroglyf که به معنی کنده کاری مقدس می باشد در حدود سه هزار (3000) سال پیش از میلاد در مصر وجود داشته و نوعی از خط تصویری بوده است بدیهی است خط هم مانند سایر آثار مدنیت در آغاز تمدن بشر ضعیف و ناقص بوده و از اینجا دانسته می شود که فرزندان آدم در نگاشتن هم مانند سایر کارها جاده تکامل پیموده تا به شیوه امروز رسیده است.

ایدئوگرام (مفهوم نگاری)

این مرحله که نوشتن مفهوم خط است به مرور ایام از مرحله دوم به سوم پا نهاده،کیفیت نگارش خط در این قسمت به این صورت انجام می گر فت که به جای کشیدن تمام شکل شیئی مورد نظر قسمتی از آن را به طور رمز یا اختصار روی صفصه کاغذ می آوردند و یا به جای ترسیم تمام اشکال به نگاه‌داشتن علائمی که بین خود قرار داده بودند اکتفا می کردند و همه از دیدن آن علامت به خصوص پی به مقصود می بردند.

البته باز همان علامات و نشانه ها ترسیم می شد منتها کمی زبان دارتر و حالی کننده تر مثلاً عوض تعارف لازم نبود شکل خیمه ای را نقاشی کنند و بعد صورت انسانی را که با اشاره دست مهمان را به طرف خیمه تعارف می کند بکشند فقط کافی بود دو دست به علامت احترام گشوده شود و دلالت بر مفهوم تعارف و مهربانی نماید. گفته می شود این دوره را که دوره پندار نگارش خوانده می شود آشوری ها به وجود آورده اند. برای اینکه خوانندگان این کتاب بهتر متوجه خاصیت علامت گذاری شوند برای مثال دو علائم ریاضی را یادآور می شوم. مانند (+) که باضافه یا بعلاوه خوانده میشود و یا (-) که هر کسی آنها را ببیند می فهمد منظور جمع یا کاهش است.

این دوران پندار نگارش نامیده می شود. ناگفته نماند که خط مصریان قدیم به همین ترتیب بوده و در خطوط پارسی و سومری نیز علائمی وجود داشت که دلالت بر معنی و مفهوم کلمه یا اندیشه ای می کرد.

خط هجائی

با گذشت زمان نیز حروف مصور تبدیل به حروف هجائی شد. در خط هجائی برای هر هجا به نام سیلاب Syllab علامتی موجود است مانند خط فارسی کنونی که در صورتی که اعراب را در نوشتن نگذارند قسمتی از آن هجائی است مانند خطوط بابلی. سومری. عیلامی مخلوطی از ایدئوگرافی و هجائی بوده اند.

خط الفبائی

این دوره که آخرین مرحله تکامل یافته خطوط به شمار می رود صنعت خط گام بلندی به پیش گذاشت و برای هر یک از صداها علامت خاصی وضع شده است به نام. زبر.پیش. زیر. تنوین. جزم و غیره ها و اگر در خط کنونی فارسی این علامات که اعراب خوانده می شود کاملاً رعایت شود خط الفبائی یا فونتیک Phonetic است. دیگر از خطوط الفبائی قدیم خط میخی پارسی البته مخلوطی از الفبائی یا هجائی بوده و خط اوستائی نیز کاملاً الفبائی بوده است. تکامل اصلی در خط موقعی به وجود آمد که خط وارد مرحله الفبائی شد ولی هنوز معلوم نشده که تغییر و تحول خط از تصویری به الفبائی ابتکار چه ملتی است.

بنا بر اطلاعات موجود می توان گفت که الفبا به معنی اخص خود کمی قبل از یک هزار و پانصد سال پیش از میلاد در فینیقیه به وجود آمده و سپس به تدریج به صورت های مختلف به مناطق دیگر جهان رفته است. در اینجا لازم است این نکته را توضیح داده باشم که معمولاً واضع خط را در دنیا از فینیقیان می دانند. برخی هم بر آنند که خط را فینیقی ها از مصری ها گرفته و دسته ایی هم عقیده دارند که آن را از عبری ها اقتباس کرده اند.

به هرحال شکی نیست که منشأ خط از فینیقی ها است و نبطی ها و آرامی ها آن را از فینیقی ها اخذ و تصرفاتی در آن نموده اند و بعدها از خط آرامی خطوط پهلوی و نبطی گرفته شده و خطوط دیگری در آسیا و آفریقا به وجود آمده و متداول گشت. نیز به مورد است این نکته هم تذکر داده شود که خط چینی از منشاً دیگری است و خط های ژاپنی و کره ای و سیامی از آن مقتبس است.

لغت الفبا

لغت الفبا از زبان فینیقی گرفته شده و اسم الفباء مدتها ثابت می کرد که فینیقی ها مخترع آن بودند زیرا اسم آن از دو کلمه : (آلفا و بتا) که در زبان فینیقی به معنی گاو و خانه است تشکیل گردیده و این به واسطه شباهتی است که صورت گاو و نقشه خانه به این دو حرف دارند. حرف A را وارو، و B را افقی بنویسند تقریباً این شباهت را خواهند داشت و حرف دوم را که بت نامیده شده هم اصل با بیت عربی به معنی خانه است. پس اصطلاح (آلفا به) یا الفباء به وضوح از دو کلمه فینیقی است و این طرز کتابت فینیقی ها جهت نوشتن این دو حرف بود و نیز حروف الفبا را هم به همین ترتیب به وجود آورده اند و این خود دلیل قوی برای منشا اصلی الفبا می باشد.

سبب پیدا شدن مرکب و قلم و کاغذ

اما از زمانی که ترسیم مقاصد تا حدودی روشن گردید، به اشکال تصویری برخوردند که از ترسیم آن برای ذکر مطلب کوتاهی استفاده می نمودند و البته تبادل افکار بدین وسیله مستلزم صرف وقت زیادی بود. زیرا در آن موقع سنگ تراش مي بايستى اول تخته سنگی را بتراشد و بعد مطلب را روی آن حجاری و قاری کند و سپس برای طرف بفرستد. از این رو به فکر افتادند به جای حجاری و حل این مشکل رسم کنند.روی اصل این نیازمندی بدین نکته پی بردند که باید رنگی بسازند و حروف مطالب خود را با آن بنگارند. پس از مطالعات عمیقه رنگ های مختلفی را از عصاره برگ های درختان و گیاهان به وجود آوردند و به عوض تیشه آهنی قلم از چوب ساختند و به جای الواح سنگ برگ پاپیروس را به منزله کاغذ به کار بردند تا امر مکاتباتی آن روزگار ترتیبی یافت و به شکل امروزی رسید.

چگونگی اساس کشف خط نقشی 

اولین اثری که پرده از ترجمه و تفسیر همچنین اکتشاف خطوط نقشی (تصویری) برداشت، پیدا شدن پاره سنگ سیاهی بود که مصریان آن را (حجرالرشید) گفته اند که در قسمت فوق این قطعه سنگ خط تصویری که آن را هیروگلیفی نیز می نامند منقور بود و در وسط آن خط دیماتیک و در سمت تحتانی اش خط دیگری به نام خط یونانی قدیم محکوک بود و عامل کشف تمدن با عظمت فراعنه مصر شد.

این سنگ تاریخی به سال ۱۹۶ قبل از میلاد مسیح نگاشته شده و نخستین کسی که توانست خطوط آن را بخواند و ترجمه کند دکتر توماس انگلیسی Dr. Tomas بود. پس از او شامپولیون Champolion باستان شناس فرانسوی تفسیرهای دیگری در ترجمه لغات خط تصویری کشف نمود. سنگ مزبور در سنه ۱۷۹۹ در شهر رویتای مصر هنگام حمله فرانسه در زمان ناپلئون بناپارت به دست یک نفر افسر فرانسوی به نام بوشارد Bochard افتاد و او آن را به شخصی به نام منو Meno که سپهدار قشون بود تسلیم کرد که بعدها در موقع معاهده انگلیس با فرانسه سنگ مذکور به موزه لندن انتقال داده شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

تاریخ اختراع خطوط باستانی

تاریخ اختراع خطوط باستانی

در اساطیر و متون باستانی ایران در روایات زرتشتی پهلوی آمده است که ایرانیان قدیم خط و طریقه نگارش را می دانستند و اختراع خط را به تهمورث زیناوند منسوب نموده اند که چون طهمورث پیشدادی در جنگ بر اهریمن پیروز شد و دیوها مغلوب و اسیر پادشاه ایران گردید، از او خواستند آنها را نکشد و گفتند اگر ما را از بند رهایی بخشی در عوض تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی:هفت گونه خط که دیوها به کسی یاد نمی دادند از طرف دیوان به ایشان آموخته شد و در اسناد سریانی نیز آمده است که زرتشت کتاب اوستا را به هفت زبان: سریانی و فارسی و آرامی و سکستانی و مروزی و یونانی و عبری نوشته است حکیم بزرگ ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه داستان آموزش خط را از روی همین روایات چنین نقل کرده :

       

چو طهمورث آگه شد از کارشان برآشفت و بشکست بازارشان
کشیدندشان خسته و بسته زار به جان خواستند آگهی زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر  بیاموزی از ماکت آید ببر
کی نامور دادشان زینهار بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزادشان شد سر از بند اوی   بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی    نگاریدن آن کجا بشنوی

       

عده ای از محققین بیگانه می‌گویند که مقصود از این دیوها که حكايت آن در بالا نقل گردید ، اسرای آرامی Arameans بوده اند، زیرا ایرانیان قدیم عموم بیگانگان را (ديو) می خوانده اند و معلوم می شود که اسیران و مزدوران آرمی که قومی تاجر پیشه و سیاح بوده اند از خط های سایر اقوام نیز با اطلاع بوده اند و الفبای اوستائی و بعد از آن خط پهلوی را به ایران آورده اند و این هر دو خط از ریشه آرامی اقتباس شده است.

لیکن با یادآور شدن نکات ذیل در این باره می توان نظر دیگری را پذیرفت. اینک توجه خوانندگان محترم را به آن معطوف میدارم:

۱. بنا به نوشته ابن الندیم در کتابخانه ای در سارویه جی پیدا شده نوشته ای یافتند که بنیاد کتابخانه را به تهمورث زیناوند (دیوبند) اسیر کننده دیو منسوب می داشت.

2. باید بدانیم که بزرگان تپورستان ( مازندران) خود را دیو (بزرگ ) می خواندند و به گفته حکیم فردوسی مازندران جایگاه ديوان و مقر فرمانروايي ديو سپید بوده است .

3. قرابت واژه (دی پی) باتی پور که به معنی نوشته در سنگ نبشته های داریوش آمده است.

4. نزدیکی واژه (دی پی) باتی پورستان.

۵. کشف مهره های استوانه ای منقوش به خطوط ابتدائی و علائمی میخی شکل در مارلیک - و (تپورستان).

- از جمیع نکاتی که یاد کردیم این ظن قوت می گیرد که پیدایش خط میخی در مازندران بوده و به مرور روزگار راه تکامل و توسعه را پیموده است. بنا علی هذا بدیهی است که واضعین آن هم ایرانی و از نژاد آریائی بوده اند نه آرامی. باید دانست که ایران ما در اثر احتیاجات خود و دارا بودن موقعیتی خاص از جمله کشورهای معدودی بود که در دنیای آن روزگاران در ایجاد خط مؤثر و سهیم بود. بنا به قول یک عده دیگر از مورخین عرب و ایرانی ، چهل و یک قرن پیش از میلاد مسیح (6100 سال قبل) ایرانیان خطی داشته اند که کتابت و خواندن آن مشکل بوده است.

نام مخترع این خط یوذاسف ذکر شده. و هیجده قرن پیش از میلاد پیغمبر ایرانی زرتشت سپتیمان خط شگفت آوری اختراع کرد که موجب نشر معارف علم و مذهب گردید. حمزه اصفهانی در کتاب، التنبیه علی حدوث التصحیف می نویسد: کتابت فارسی متنوع است و دارای هفت فن می باشد که محمد موبد معروف به ابو جعفر متوکلی (۲۵۰ هجری) ذکر کرده است به گمان او فارسیان در هنگام پادشاهی خود با هفت کتابت اراده گوناگون خود را تعبیر می کردند و نام های آنها این است: آدم دفیره – کشته دبیره- نیم کشته دبيره - فرورده دفیره – راز دفيره - ديــن دفیره - وسف دفيره .

به جز اینها نیز انواع دیگری از کتابت باستان رواج داشته مثلا : گنج همار دفیره، که مخصوص ضبط وقایع مربوط به گنج خزاین بوده و یا: آتشان هماردفیره، که با آن حسابهای آتش را نگاه می داشته اند. بدین توضیح که دفیره به معنای دبیری و نوشتن ضبط شده است. البته هرکدام از این کتابت ها یعنی (دفیره ها) برای نگاشتن مسائل به خصوص به کار : می رفته است که شرحش را اینک از قول ابن الندیم می آوریم: دانشمندان بزرگ ابن الندیم در کتاب معروف ( الفهرست ) به نقل از روزبه ( ابن مقفع ) در قسمتی که از خطوط قدیم ایران یاد می کند خطوط هفت گانه رایج قبل از اسلام را بدین گونه نام می برد:

۱. دین دفتریه ( دین دبیریه به معنی خط دینی) که اوستا را با آن می نوشتند.

۲. ویش دبیریه (۳۶۵ حرف) که با آن اصوات و آهنگ ها و اشارات و علائم قیافه و تعبیر خواب را ثبت می کرده اند.

۳. گستج (دارای ۲۸ حرف) که با آن عهدنامه ها و اقطاعات و نام ها و رموز را بر انگشتری ها و بر سکه ها می نوشته اند .

4. نیمه گستج (۲۸ حرف) که مأخوذ از خط گشتگ بوده و طب و فلسفه را با آن می نوشته اند .

۵. شاه دبیره (دارای ۳۳ حرف) که اختصاص به پادشاهان و خاندان سلطنتی داشته است .

۶. راز مهریه (دارای ۲۴ حرف) که پادشاهان نامه هائی را که برای شاهان ملل دیگر می نوشته اند با این خط بوده است.

۷. راسی مهریه (دارای ۲۴حرف ) این خط منقوط بوده و در بیان مطالب منطقی و فلسفی به کار می رفته.

این هفت نوع خط از اقسام خط اوستائی بود، به علاوه خط های دیگری هم مرسوم بوده که بدین شرح است :

۱. هزوارش . که خطی هجائی بوده در مأخذی دیده ام که آن را یکی از اقسام خط پهلوی ساسانی که قسم دیگر آن را پازند می گفتند خوانده اند. با این تفاوت که خط پازند همانطور که می نوشتند می خواندند اما خط هزوارش آن طور که می نوشتند. نمی خواندند مانند آن که مالکان را(مالکا) می نوشتند و شاه شاهان می خواندند .

2. فیرآموز (پیر آموز) نیز خوانده شده و بنا بر نوشته ابن النديم ایرانیان این خط را استخراج نموده و مصاحف و قرآن را بدان می نوشتند بطوریکه در فرهنگ لغات ضبط شده کلمه فیرآموز (پیرآموز) به معنی سهل و آسان آمده است.

3. خط مانی( مانوی) مانی که خود از مخترعین خط خوانده می شود مخترع خطی است که به نام خود او معروفیت یافته و پس از آن استرنجلو نامیده شده و خطی است منقوط و دارای حرف های مصوت که برای ثبت کتاب های مانویان به وجود آمده و به کار برده شده است و منظور مانی از اختراع این خط آن بوده که آموختن او سهل و ساده تر از سایر خطوط باشد. تا پیروانش زودتر خواندن و نوشتن آموخته و به مرام و مذهب او سریعتر آشنایی پیدا کنند و به نقل از صاحب کتاب الفهرست که می نویسد: (خط منانی (مانی ) از فارسی و سوریائی( سریانی) استخراج شده و مخترع آن مانی است). ولی محققین نظر می دهند که خط مانی و پیرآموز هر دو مأخوذ از رأسی سهریه می باشد بعضی نیز گفته اند که خط مانی از خط آرامی متولد شده و آنچه مسلم است حروفش از خط عربی بیشتر بوده است.

4. خط سغدی- این خط از آرامی اقتباس و حادث شده. جز اینها خط پارتی یا پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی نیز می باشند که در سطور آینده و در جای خود درباره آنها گفتگو خواهیم کرد. در ایران قبل از اسلام خط سریانی و خط میخی برای پارسی باستان و خط آرامی و یونانی و عبری در میان مردم یهود ایران رواج داشته است. روی این نظر ممکن است گفته شود که برای زبان سکستانی (سیستانی) و مروزی (زبان مردم مرو ) هم چنین خطی به کار می برده اند.

تعداد بازدید از این مطلب: 82
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : غلامرضا پهلواني
تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1398
نظرات

تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران

تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران

 الخط یبقی زماناً بعد کاتبه و كاتب الخط تحت الارض مدفون تعر يف خط اختراع فن خط نویسی بی تردید از بزرگترین و مهمترین اختراعاتی است که از آغاز پیدایش تاریخ بشر تاکنون به دست بشر صورت گرفته زیرا اگر خط به وجود نمی آمد و نگارش انجام نمی گرفت، میراث و آثار علمی پیشینیان حفظ نمی شد و افکار گذشتگان به آیندگان نمی رسید و بالنتیجه تمدن بشر رو به کمال نمی رفت.

نگارش یا نگاشتن به معنای نقش کردن است و حتی برخی گفته اند لغت نقاشی زبان تازی نیز از همین نگاشتن پارسی اخذ شده و از این واژه پیداست که مردمان برای نمودن افکار و رسانیدن مقاصد خود به نقش خیال که همان نگارش می باشد می پرداخته اند، چه انگاشتن به معنی پنداشتن هم از ماده نگاشتن به نظر می رسد زیرا معنی انگاشتن رسم چیزی در مرکز فکر و خیال است مانند این رباعی حکیم عمر خیام :

چون نیست ز هر چه نیست جز باد بدست چون هست به هرچه هست نقصان و شکست
انکار که هرچه هست در عالم نیست پندار که هر چه نیست در عالم هست


آنچه از کتب اهل خط در اهمیت خط مستفاد می شود مؤید این معناست که :

خط سبب بقای آثار و علوم تمام علما و دانشمندان بزرگ ما مانند ابوعلی سینا و محمد زکریای رازی و ابوریحان بیرونی و فارابی و خیام و فی الجمله عموم بزرگان سلف گردیده و اگر خط نبود یک عمر مطالعه و فکر و وقت آنان تباه می گردید و از این رو هرگز جوامع بشری رو به تکامل نمی رفت و یا به این پایه از ترقی و تعالی نائل نمی گردید.

پیامبر فرمود: «قیدو العلم بالکتاب» یعنی دانش را با نبشتن پای بند برزنید. و باز آن حضرت فرمود: «و آفة العلم النسیان» فراموشی بلای دانش است. گرچه هرچه موضوعی اثرش در حافظه بیشتر باشد دوام آن پایدارتر است ، معهذا حکمت و دانش بسان صیدی است گریزپای که اگر با زبان قلم بر آن بندی استوار نزنی از خاطر بگریزد که گفته اند : «الحکمة صید و الکتبهٔ قید ، فما حفظت فرو ماکتبت قر.»

در کتاب دانشوران ناصری به نقل از عبدالله بن عباس روایت شده است که گفت از رسول(ص) پرسیدم معنی آیه: «اوثاره من علم» چیست؟ فرمود خط است که علم به وسیله آن در روزگار باقی میماند این است که گفته اند: « کل شیئی لیس فی القرطاس ضاع». یعنی هر چیزی که در صفحات صحایف اوراق نقش نگیرد ضایع و تلف می شود و نیز منقول است: «الخط لسان اليد و الخط ترجمان الانسان». يعنی خط زبان دست است و چنانکه بی زبان خیالات به عرصه شهود و بروز نمی آید، از دست نیز مطلبی بی قلم به معرض ظهور نمی رسد. جاحظ دانشمند معروف بصری خط را زبان دست و سفیر ضمیر و گنجینه اسرار و نگهدارنده آثار دانسته است.

دیگرگفته اند: «القلب معدن و العقل جوهر و القلم صائغ و الخط صیاغة». یعنی قلب انسان مانند معدن است و خرد مانند طلائی است که از آن معدن بیرون می آید قلم مانند زرگر است که آن را به طريق مختلف برنگارد و خط زرگری است. این دو آیه را نیز مفسرین به خط تفسیر کرده اند: «یزید فی الخلق مایشاء-ن و القلم و ما یسطرون».، ن. دوات و قلم، قلم کتابت، و ما یسطرون را خط دانسته اند. یکی از شعرای عرب هم با اشاره به آیه مذکور چنین گفته است :

کفی قلم الکتاب مجداً و رفعة             مدی الدهر ان الله اقسم بالقلم

همچنین دانشمند عالیقدر، مجتهد بارع، ادیب نامی و فاضل سامی حجة الاسلام مرحوم لطفعلی صدر الافاضل نصیری امینی متخلص به (دانش) طاب ثراه و جعل الجنة مثواه در رساله شرح قصیده (تحفه اللبیب و ترفته الاریب) که یکی از آثار بی شمار آن بزرگوار است درباره خط و کتابت می نویسد : (خط چیست) لمحه ضمیر وحی فکر، سفیرعقول مستورع سیر، قید علوم و حکم و عنوان معارف و ترجمان همم- یادگار حضرت ادریس، هدهد همایون فال بین - سلیم و بلقیس. (کتابت) یعنی تصویر لفظ و آن خود از مراتب چهارگانه وجود است که گفته اند:مراتب الوجود اربع، فقط 1- حقيقة ۲- تصویر ۳- لفظ ۴- فخط ... الخ. از مطالعه کتب و سیر و غیره چنان به وضوح مشهود می شود همان طوری که ترقی فنون و ضبط تصویر علوم و تعالى فرهنگ و پیشرفت تمدن بشری همه موقوف است به تکمیل و ترویج و صیانت خط و کتابت ، همچنان بسط معاش و هدایت و ارشاد افراد به راه دین و سرانجام رستگاری ایشان به دارا بودن خط نیکو و پسندیده توقف دارد چنانچه این معنا از تأويل حدیث نبوی بر می آید : « من کتب بسم الله الرحمن الرحيم بحسن الخط فقد دخل الجنة بغیر حساب ». یعنی کسی که بنویسد بسم الله الرحمن الرحيم را به خط خوب به تحقیق داخل بهشت می شود بدون حساب. و اشاره به وسعت معاش بدارا بودن خط خوش مترتب و از قول حضرت امیرا لمؤمنين (ع) مستقاد می شود که : «الخط الحسن للفقیر مال و للغنی جمال و للاکابر کمال». یعنی خط خوب برای فقیر مال است و از برای غنی جمال و برای بزرگان کمال است.

ازمطالب ذیل معلوم می شود که چون حکیم بزرگ ایران میرداماد قدس الله روحه خط را نیکو نمی نوشته برخی از معاصرین وی را به بد خطی نکوهش می کرده اند و مرحوم صدر الافاضل با اینکه توجه خاصی به خوش نویسی داشته و خود نیز اقلام مختلف خطوط اسلامی را با حسن وجهی می نوشته و برای صاحبان این فن احترامی خاص قائل بوده است . معهذا نتوانسته است در این باره شماتت بی موردی که از مرحوم میر داماد (که صاحب مقاماتی معنوی و از افاضل روزگار بود) شده برخود هموار کند لهذا برای تنبیه بدگویان چنین نوشته است:

خط

خط از صنایعی است که نماینده اخلاق صانع خود است. همچنانکه از حیث صحت و سقم املاء دلالت بر علم و جهل نویسنده دارد، از جهت هیأت حروف و کیفیت تراکیب آنها و اسلوب کتابت هم می توان استدلال بر ملکات کاتب نمود. این مسئله قابل آن است که در مقاله بسطی مستوفی داده شود، ولی مقام مقتضی نیست.

از اقسامی که از باب چگونگی خط می توان شمرد قلم تحریر است ، شیوه ای است که گویا عجله برای کار راه اندازی آن را اختراع نموده است. خط علماء علی الخصوص صاحبان قلم تألیف و تصنیف از تظافر معانی و تواتر الفاظ و فشار مسائلی ، فرصت تشکیل و تجمیل صورخطیه نیافته، به همان القای مطالب به کمترین دلالتی اکتفاء می جوید، برای این معنی است که هر یک از علماء شیوه تحریری که تندنویسی را به عهده بگیرد ابداع و اختیار نموده، از بیم فوت مقصود و شوق افاده سرعت تصویر از اعراب و تنقیط مکتوب را عاطل گذارده، بلکه برای عزت وقت چون تأدیه مراد به بعضی از شکل حرف حاصل میشده است نظیر صنعت اکتفا که در بدیع مقرر است ، از تکمیل صورت آن حرف به راه رفته اند ترک سرکش کاف، و دایره معکوس ، و موصول ساختن حروف منفصله، و سایر مخالفات رسمیه، همه راجع به این غرض است و همو بدين مناسبت سروده است :

خط داماد نزد اهل رشاد                      هست برتر بسی ز خط عماد

کاین به صورت اگر بود مطلوب            آن بصیرت بود بسی محبوب

و این به صورت اگر دلی بر بود            آن به معنی دلی بدل افزود

نزد آنکس که جان او زنده است             کی رباینده چون فزاینده است

جان طلب کن که جسم چیزی نیست        روح بفزا که تن پشیزی نیست 

منگر زینت ظواهر آن                       بنگر رتبت مآثر آن

                چون زیارت کنی خطش از جان

                    قدس اله سره میخوان

از اینها که گفته شد آشکار می شود علت عمده از بین رفتن کتب آسمانی و آیات و اخبار و احادیث انبیای پیش از خاتم همانا فقدان خط و یا مفید نبودن خطوطشان در تحت قواعد و قانون این صنعت بوده است و بر جا ماندن قرآن و بقای سایر آثار در دوره اسلام به سبب خطوطی است که بعد از اسلام وضع گردیده و آن مآثر و فضایل را الی انقضای عالم جاودانی نموده است.

قدیمی ترین نوشته موجود

باستناد اقوال مورخان و محققان قدیم ترین نوشته دنیا به صورت خط میخی و زبان سومری است (و همان طوری که ذیل عنوان سومر و آکاد آمده است) که مربوط به چهار هزار سال پیش از میلاد است. لیکن گروهی دیگر تقریباً آن را مربوط به پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح حدس زده اند. در سال ۱۹۵۲ برخی از الواح گچی از این نوشته ها از معبد سومری اینانا در شهر ارش Eresh که مربوط به (۳۵۰۰) سال قبل از میلاد می باشد به دست آمده است.

تعداد بازدید از این مطلب: 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود