هنر خوشنویسی یکی از هنرهای رایج ایرانیان است و در حال حاضر هنرمندان زیادی به آن مشغول می باشند. این هنر آرامش بخش و زیبا دارای انواع گوناگونی می باشد که در سه مطلب گذشته در مورد آنها به خوبی صحبت کردیم. در این مطلب نیز می توانیم مباحث گذشته را کامل کنیم و آنها را به خوبین مورد تشریح قرار دهیم.
خط نسخ
خط نسخ در آغاز خطی بود همپایهی خط کوفی ولی به صورت نسخ ناقص که به خط «نسخی قدیم» یا «نسخ حجازی» معروف بود. پس از رونق یافتن خط کوفی، این خط بیشتر در تحریر نامه و مکاتبات فوری مورد استفاده قرار میگرفت. خط نسخ در ابتدا به قلم نُسَخ معروف بود و برای نوشتن نُسَخ مختلف به کار میرفت.
رقاع خطی است که بر اثر نیاز به تندنویسی و مختصر نوشتن در مکاتبات (رقعهها) به کار میرفته است. خط رقاع از توقیع به وجود آمده و به همین سبب از آسانی و روانی برخوردار است. میرعلی هروی در رسالهاش میگوید: «... باریکِ توقیع را رقاع نامید از برای آنکه در آن وقت رقعهها را به آن خط مینوشتهاند.»
ور از فقر درمانم به مکتب
نویسم خط ثلث و نسخ و رقاعی
خط تعلیق
آنچه مسلم است این است که خط کوفی از صدر اسلام تا پنج قرن در ایران رایج بوده و ایرانیان برای کتابت قرآن مجید و کتیبه نگاری و تزئین مساجد و بناهای تاریخی آن را به کار میبردهاند. اما خط معمول ایرانیان برای سایر حوائج نوعی نسخ بوده که با قلم نسخ قدیم عربی (نسخی) و نسخ جدید اختلاف داشته است، و همین نوع خط بعدها اساس خط تعلیق و نستعلیق قرار گرفت.
از نیمهی دوم قرن هشتم هجری قمری (حدود یک قرن پس از انتشار خط تعلیق) به برکت ذوق و طبع ایرانیان خط دیگری به نام نستعلیق به ظهور رسید. چون پیچیدگی و بینظمی و دوایر ناقص خط تعلیق به سلیقه ایرانی چندان خوشایند نبود، از این رو از ترکیب دو خط «نسخ» که خطی منظم و معتدل و زیبا بود، با خط «تعلیق»، خطی به نام «نسخ تعلیق» که از کندی نسخ و نواقص تعلیق به دور است، به وجود آمد که بعدها خط «نسخ تعلیق» را «نستعلیق» نام نهادند. این خط از نظم و اعتدال و متانت وافر و دایرههای ظریف و موزون و به غایت دلپذیر برخوردار است بدین جهت آن را «عروس خطوط اسلامی» نام نهادهاند. در نمونههایی از خط تعلیق که از قرن هفتم هجری قمری به جای مانده نوعی گرایش به نستعلیق مشهود است. از طرفی از آغاز قرن هشتم هجری قمری، نسخ قدیم ایرانی که خط تحریری آن دوره بود، بر اثر سرعت قلم کم کم به شیوۂ تعليق نزدیک شد و بعد به نستعلیق شباهت یافت. خط نستعلیق از ابداعات خالص ایرانیان است، که در آن ذوق و سلیقه و قریحه ایرانی کاملا مشهود است. دربارهی واضع خط نستعلیق اغلب مورخین در کتابها و رسالههای خود آوردهاند که میرعلی سلطانی فرزند حسن تبریزی، در زمان امیر تیمور گورکانی (۸۰۸-۷۷۲ ه ق.) آن را ابداع کرده است.
هنر خط و خوشنویسی در ایران دارای طرفداران بسیاری بوده و در هر خانه ایرانی اگر هنرمندی در این عرصه یافت نشود، حتما علاقه مندی به این رشته خواهید یافت. در دو مطلب قبل در مورد انواع خط در هنر خوشنویسی صحبت کردیم. در این مطلب نیز به ادامه آن موضوع می پردازیم.
خط کوفی مشبک
ریشه و اصل خط کوفی مشبک به ایرانیان نسبت داده میشود، و از دیگر خطوط کوفی برجستهتر است. کوفی مشبک نوعی کوفی در هم بافته است که تزئینات و گرهبندیهای مکرری در آن وجود دارد. در این خط حروف بلندتر و به یکدیگر متصل است و شبکههای در هم منظمی را تشکیل میدهد. نمونه زیبای این نوع کوفی را در کتیبهی برج رادکان و کتیبه داخل مقبره پیر علمدار در دامغان میتوان مشاهده کرد.
خط کوفی حاشیهدار (ذی اطار)
کوفی حاشیهدار نوعی کوفی تزئینی است که در آن حروف و کلمات بوسیله گرههای منظم به یکدیگر متصل شده و حاشیهای را تشکیل میدهد که از خط جداست. این حاشیه مانند قاب اطراف خط را احاطه میکند و طرح و نقش زیبا و موزونی را پدید میآورد.
خط کوفی مدورالرئوس
شیوهای از خط کوفی، که گرههای تزئینی به شکل دوایر منظم و متداخل در قسمت انتهایی حروف و کلمات آن به صورت موزون تکرار شده است را کوفی مدورالرئوس نام نهادهاند.
خط کوفی نیشابوری
شیوهی نگارش این نوع کوفی شبیه کوفی مغربی بوده و ویژگی آن، فربه و تند و تیز بودن حروف و کلمات است. در کوفی نیشابوری انتهای الف و لامها به سمت چپ متمایل میباشند.
خط کوفی مُوشّح
موشح به معنای چیندار و در هم تنیده آمده است. خط کوفی موشح دارای تزئیناتی زیبا همراه با نظم هندسی خاص توأم با رسم و تذهیب و نقاشی است. انواع کوفی موشح عبارتاند از: کوفی موشح ساده یا میانه، کوفی موشح مشکل یا کامل و کوفی موشح قفل (کوفی مضفور).
خط کوفی موشّح کامل
خط کوفی موشح کامل نوعی کوفی تزئینی است با گرههای فراوان و پیچیده، که جنبه تزئینی آن بر سایر اصول غالب است. این خط دارای تزئینات زیاد در حروف عمودی و کشیدهها است. از نمونههای زیبای خط کوفی موشح کامل، کتیبه پیر علمدار در دامغان به تاریخ ۴۱۸ ه ق. و کتیبهای در مصلی قدیم شهر هرات را میتوان نام برد.
خط کوفی مُشَکَّل
نوعی کوفی تزئینی که به هیئت اشکال هندسی و تصاویر خاص نوشته شده باشد، کوفی مشکَّل نامیده میشود. از این شیوه کوفی در برخی از نمونهها به عنوان کوفی هندسی نیز یاد شده است.
خطهای رایج بعد از کوفی
در اواخر عصر اموی (۱۳۳-٤۱ ه .ق.)، قطبة المحرر با به کارگیری استعدادش برای گسترش و توسعه خطوط مقور و مدور (منحنی)، از خط کوفی چهار قلم مهم: قلم جليل، قلم طومار کبیر، قلم نصف ثقیل و قلم ثلث كبير ثقیل را اختراع نمود، برخی از منابع اختراع قلم ثلثين را نیز به او نسبت میدهند. این اقلام به صورت درشت و جلی نوشته میشدند. قطبه تاریخ عرب و گلچینهای ادبی را نسخهبرداری کرده است. وی به لحاظ دانش فراوانش در خط، قواعد این خطوط را مدون ساخت. وی که در عربی یگانه نویسنده روی زمین به شمار میرفت به حسن خط معروف بود، و اولین کسی است که در دوران بنیامیه به کتابت قرآن پرداخت.
خالد بن ابیالهياج که از اصحاب حضرت علی (ع) بود، در دوران خلافت امویان به کتابت قرآن با خطوط طومار و جلیل و نوشتن شعر و اخبار میپرداخت. وی در سمت قبله مسجد النبي (ص) سورة و الشمس و ضحیها را تا آخر با آب طلا نوشت. خطوط ابداع شده برای نگارش موضوعات اداری، تجاری، بازرگانی، روابط اجتماعی و نیز برای تهیه نسخ غیر مذهبی نیز رشد و گسترش یافت.
قلم جلیل
قلم جلیل پدر تمام اقلام نامیده میشود. درباره قلم جلیل در الوسيط آمده است: «در آخر دولت اموی، قطبة المحرر از خط کوفی و حجازی، خطی استنباط کرد که اساس خطی شد که امروز بدان مینویسند، و او قلم جلیل را که در بناها بکار میرفت، و قلم طومار را که بر صفحه بزرگی مینگاشتند اختراع کرد.»
دربارهی قلم جلیل گفتهاند که هر کسی توانایی نوشتن آن را ندارد، مگر آنکه با دشواری و زحمت بسیار آن را آموخته باشد. یوسف سگزی در این باره میگوید: قلم جليل نهاد نویسنده را میکوبد.
قلم جلیل بسیار درشت و پهن و فربه بود و به بلند مرتبهترین اشخاص اجتماع اختصاص داشت. ابن الندیم میگوید: «با این قلم از طرف خلفا بر طومارهای کامل به پادشاهان روی زمین نامه مینوشتند. از قلم جلیل دو قلم استخراج گردیده است: قلم سجلات و قلم دیباج.»
قلم طومار
خط طومار یکی از قدیمیترین خطوط عربی است که در میان بزرگان رایج بود. طومار خطی است پر قدرت و جلی و فربه، که با قلمی پهن نوشته میشد، در مقابل غبار که خفی و ریز کتابت میگردید. از ویژگیهای قلم طومار داشتن ضخامت و درشتی در حروف، الف و لامهای کشیده، داشتن حلقهها و اتصالات در حروف (که در دیگر شیوهها غیر مجاز بوده) و نیز بدون نقطه بودن آن است. در حدود قرن چهارم هجری قمری، گوشهدار بودن و ایستایی این خط از بین رفت. واضع خط طومار را قطبة المحرر دانستهاند. بزرگان در زمان بنیامیه و پس از آن از قلم طومار استفاده میکردند و بعدها در توشیح حکمرانان از آن بهره میبردند. ابن مقله، ابن بواب و یاقوت مستعصمی، ظرافت و انحنای جذابی که شبیه ثلث جلی بود، به آن خط دادند. از این خط در کتیبه نگاری نیز استفاده میشده است. اندازه عرض قلم طومار، ۲۴ شعره اسب است و برای بدست آوردن اندازه طول الف قلم طومار، مقدار عرض قلم از خودش ضرب میشود که چنین است: موی اسب ۵۷۶ = ۲۴×۲۴
قلم مسلسل
مسلسل خطی است که همه حروف و کلمات آن پیوسته و متصل نوشته میشوند، و در یک سطر به وسیله خطهای نازک، تمامی حروف و کلمات به هم پیوسته و زنجیر شدهاند، و هیچ یک از حروف آن منفصل نیست. اساس و منشأ این خط، خط ثلث یا توقیع است.
هر یک از انواع خطوط را میتوان با حفظ اصول و رعایت قواعد مربوطه، با خط مسلسل نوشت که در این صورت بعد از نام خط، لفظ مسلسل خواهد آمد، مانند: ثلث مسلسل، مقترن مسلسل، دیوانی مسلسل، کوفی مسلسل و ... این خط از خطوط معمول نبوده است مگر آن که از باب تفنّن آن را مینوشتهاند.
انواع خط مسلسل عبارتند از: مسلسل زنجیری و مسلسل مضاعف.
خط مسلسل زنجیری
مسلسل زنجیری از انواع خط مسلسل است که علاوه بر پیوستگیهای حروف، بعضی از قسمتهای آن به صورت اتصالات هماهنگ و زنجیری تکرار شدهاند.
خط مسلسل مضاعف
چنانچه اتصالات و پیوستگیهای مکرر خط مسلسل تکرارهای مجدد داشته باشد، آن را مسلسل مضاعف گویند که معرف قدرت قلم و تبحر و استحکام دست کاتب
است.
قلم متساوی
قلم متساوی از اقلامی است که در میان نویسندگان دربار خلفاء متداول بوده است. این خط شباهت زیادی به خط مقترن دارد، اما کمی مبسوطتر با کششهای مساوی است.
قلم مقترن
قلم مقترن از اقلامی است که در آن حروف و کلمات قرین و بسیار نزدیک به هم نوشته میشوند. شیوۀ مقترن در اغلب اقلام خوشنویسی دیده میشود. انواع قلم مقترن عبارتاند از: کوفی مقترن، مقترن مختصر، مقترن مبسوط و مقترن مسلسل.
اقلام سته
در نیمهی دوم قرن سوم هجری قمری، ابن مقله بیضاوی شیرازی پا به عرصه وجود گذاشت. وی که در علوم مختلف از جمله: فقه، تفسیر، ادبیات، تجوید، شعر و ترسل یگانه زمانه خود بود، هنرمندی چیرهدست نیز به شمار میرفت و در کتابت خط کوفی نظیر نداشت. ابن مقله که دشواری خط کوفی را بر ایرانیان و دیگر مسلمانان دریافته بود، دست به ایجاد خط تازهای زد و از خط کوفی شش نوع خط را ابداع نمود:
١. محقّق (برای ثبت قصاید و اشعار)، ۲. رَیحان یا ریحانی (برای کتابت مصاحف و ادعیه)، ۳. نسخ (برای کتابت تفاسیر و احادیث)، ۴. ثلث (خطی است جلی برای کتیبه نگاری و اقلام درشت)، ۵. توقيع (برای تحریر فرمان و منشور)، ۶. رقاع (برای مکاتبات و مراسلات).
خط محقق
ابن الندیم در الفهرست گفته است که خط محقق ، ابتدا در عهد بنی عباس از خط ریاسی استخراج گردید و به آن خط عراقی و خط وراقی هم میگفتند. هنگامی که ابن مقله خط محقق را از کوفی استخراج نمود، آن را تحت قاعده و ضابطة منسوب به خویش درآورد و به خط مهمی که میتوانست با دقت بسیار کتابت شود، تبدیل کرد. شکوه و عظمت، اندام درشت، فاصلههای منظم، یکدست و ساده بودن از ویژگیهای بارز خط محقق است. در این خط هر حرف شكل ثابت و معینی دارد و با حروف دیگر اشتباه نمیشود. همچنین کلمات متداخل نوشته نمیشود، بدین جهت خطی است واضح و روشن. تکامل خط محقق به دست «ابن بواب» صورت گرفت. سپس «یاقوت مستعصمی» آن را جزو یکی از خطوط شش گانه خود انتخاب کرد. آغاز خط و کتابت کلام الله مجید پس از خط کوفی، با خط محقق صورت گرفت. پس از یاقوت مستعصمی، استادان دیگر همچون بایسنغر میرزا و احمدبن سهروردی، در این خط مهارت بیشتری پیدا کردند و قرآنها و کتابهای نفیسی با خط محقق کتابت نمودند.
خط رَیحان
خط ریحان یا ریحانی خطی است شبیه به خط محقق که سالها بعد از آن پدید آمد. به نحوی که آن را باریکِ محقق نیز نام نهادهاند. در این خط خصوصیاتی از خط ثلث را نیز میتوان یافت. خط ریحان از زمان «ابن بواب» رو به ترقی و رواج بیشتری گذاشت و پیوسته کامل شد تا زمان «یاقوت مستعصمی» و شاگردان او که شیوع بیشتری پیدا کرد. خط ریحان تمام ویژگیهای خط محقق را داراست و افزون بر آن حرکات، حروف و کلماتش نازکتر و ظریفتر، و خطوط عمودی (الف و لامها و دستهی ط) در آن کوتاهتر است.
خطوط محقق و ریحان در نظر اول شبيه ثلث هستند اما بر اثر دقت، تفاوتهای واضحی در شکل حروف آنها دیده میشود. این دو خط تا قرن یازدهم هجری قمری برای کتابت قرآن مجید در ایران و سایر کشورهای اسلامی رواج داشته و بخاطر خوانا بودن، یکی از موجبات به کار رفتن آنها بوده است.
استادان برجستهی خطوط محقق و ریحان
ابن مقله، ابن بواب، یاقوت مستعصمی، احمدبن سهروردی، احمد طیب شاه، مبارکشاه سیوفی، مبارکشاه بن قطب «زرین قلم»، ارغون بن عبدالله كاملی، یوسف مشهدی، عبدالله صیرفی، یحیی جمالی صوفی، احمد رومی، نصرالله طبيب، عبدالله طباخ هروی، بایسنغر میرزا، ابراهیم سلطان بن شاهرخ و علاءالدین تبریزی «ملا علاء بیک».
خط ثلث
سابقهی این خط به قلم جلیل میرسد که آن هم از خط کوفی اقتباس شده است. جلیل به معنی جلی و درشت، در مقابل خفي به معنای باریک و ریز میباشد. ابن مقله آن را از خط کوفی استخراج کرد و آن را تحت ضابطه و قانونمندی درآورد. در خط ثلث یک سوم از عمودیها یا سرکشها مستقیم هستند، و بقیه را قسمتهای مدور (انحناء دار) تشکیل میدهد. به عبارت دیگر در خط ثلث، یک سوم آن سطح و دو سوم آن دور (دودانگ سطح و چهاردانگ دور) است. خط ثلث که خطی جلی است، برای کتیبه نگاری و کاشی کاری و اقلام درشت به کار میرود.
استادان برجستهی خط ثلث
یاقوت مستعصمی، یحیی جمالی صوفی، عبدالله صیرفی، ارغون بن عبدالله كاملی، احمد طیب شاه، بایسنغر میرزا، ابراهيم سلطان ابن شاهرخ گورکانی، علیرضا عباسی، محمدرضا امامی، کمال الدین عبدالحق سبزواری، علاءالدین تبریزی «ملا علاء بیک»، عبدالله طباخ هروی، شمسالدین علی شیرازی «هراس»، عبدالباقی تبریزی، کمالالدین حافظ هروی، اسدالله کرمانی و ...
هنر خط و خوشنویسی یکی از کهن ترین و زیباترین هنرهای ایرانیان است و آثار بسیار زیبا و جاودانی از بزرگان این هنر به یادگار مانده است. در مطلب قبل به انواع خط در این هنر پرداختیم. در این مطلب نیز به ادامه آن مبحث پرداخته و آن را به زیبایی توضیح خواهیم داد.
خط کوفی پیرآموز
ابنالندیم در الفهرست، خط قیرآموز و اصفهانی را جزو خطوط المصاحف آورده و گفته است که، ایرانیان آن را استخراج نموده و با آن مصحف مینوشتهاند و آن بر دو نوع بوده است: ناصری و مدور.
کلمه پیرآموز اصلا پارسی و ایرانی است و در فرهنگها و کتب ادبی به معنی سهل و آسان آمده است و مقصود آن است که فرا گرفتن این خط چنان آسان بوده است که پیران هم میتوانستند آن را بیاموزند.
خط پیرآموز را ایرانیان، به ظن قوی در زمان ساسانیان از خطوط هفتگانه خود استخراج کرده بودند و در ترکیب بخشیدن به حروف آن کوشیدهاند که شباهتی به خطوط مکی و کوفی داشته باشد. این خط پس از اسلام به خط کوفی ایرانی مبدل گشت. خط اصفهانی نیز شیوه دیگری از خط پیرآموز بوده است که چون اصفهان در اوان حکومت عرب مرکزیت داشته، به نام خط اصفهانی نامیده و خوانده شده است. این خط تا اواخر قرن ششم هجری قمری در ایران رواج داشته است.
خط پیرآموز نوعی کوفی است که با خطوط دیگر کوفی تفاوت دارد و بیشباهت به خط پهلوی یا اوستایی نیست که نویسنده آن حروف را با انفصال نوشته و با خطی نازک و ظریف به یکدیگر متصل ساخته است. آثار زیادی از قرون اولیه هجری به خط کوفی پیرآموز نگاشته شده است از جمله کتابهای: صفات الشيعه از شیخ صدوق به خط نصر بن عبدالله قزوینی به سال ۳۹۱ ه ق.، الابنيه عن حقایق الادویه تالیف ابومنصور هروی به خط اسدی طوسی (شاعر) به سال ۴۴۷ ه ق.، قابوسنامه قرن چهارم و پنجم هجری قمری، تحدید نهايات الأماكن لتصحيح مسافات المساكن از ابوریحان بیرونی و به خط خود او، تاریخ بیهقی به خط و تألیف ابوالفضل بیهقی به سال ۴۳۰ ه.ق.، منافعالحیوان به سال ۶۹۰ ه.ق. و قرآنهای متعددی به خط حسن بصری به سال ۹۷ ه ق.، عثمان بن حسين وراق غزنوی به سال ۴۶۶ و ۴۶۸ ه ق.، ابوبکربن احمدبن عبدالله غزنوی به سال ۵۷۳ ه ق. و دیگر خوشنویسان به خط کوفی پیرآموز کتابت گردیده است که در موزهها و کتابخانهها نگهداری میشوند.
از انواع کوفی پیرآموز میتوان به نوعی کوفی پیرآموز شکل یافته اشاره کرد که با اعراب و نقطه و ضوابط منظم همراه میباشد، و آن را کوفی پیرآموز مشکول نامیدهاند.
خط کوفی ایرانی (کوفی شرقی)
خط کوفی شرقی که به آن کوفی ایرانی نیز میگویند، در اواخر قرن چهارم هجری قمری توسط ایرانیان ابداع گردید. کوفی شرقی در بین خطوط کوفي مقام خاصی داشته و خصوصیات منحصر به فردی را دارا میباشد که مشخصا با نوع کوفی اصیل متفاوت است. بارزترین مشخصه این نوع کوفی، عمودیها و دنبالههای بالارونده کشیده، و حروف کوتاه خوابیده که به سوی چپ متمایل است. این امر حرکت و پویایی آن را تقویت میکند طوری که برخی از محققان آن را «کوفی خوابیده»، «کوفی مایل» و یا «کوفی خمیده» نامیدهاند. خط کوفی شرقی از خطوط انحناءدار تأثیر گرفته و خطوطش ظریف و شکیلتر از کوفی اصیل است. نخستین نمونه كوفي شرقی به سال۳۶۲ هجری قمری باز میگردد. خط کوفی شرقی را کاتبان ایرانی به کار میگرفتهاند.
خط کوفی مَعقِلی (بنایی)
مَعقِل بر وزن مَفعِل، در لغت به معنی قلعه، پناهگاه، کوه بلند و دیوار است. و خط کوفی معقلی نوعی خط است که معماران و بناها بر سینه دیوارهای بلند با آجر یا کاشی کار میکنند. این خط در کتابت استفاده نمیشود و صرفا یک خط تزئینی است که در عمارتها و ابنیه متبرکه مانند: مساجد، تکیهها، مزارها، گنبد و گلدستهها و کاشیکاریها استفاده میشود. به همین دلیل آن را خط معماری، بِنایی، بنّایی، مربع، مستطیلی و متداخل هم میگویند. در کوفی معقلی حروف درهم و متداخل نوشته میشوند و با زوایای مستطیل، مربع، مثلث و یا لوزی در کنار هم قرار میگیرند و یک شکل هندسی را بوجود میآورند.
خط معقلی خطی است مبسوط (زاویهدار) که قبل از خط کوفی پدید آمد. این خط که خطی مستقیم و زاویهدار بود در آغاز برای نوشتن مصاحف مورد استفاده قرار میگرفت. خط معقلی ریشه دیگر اقلام عربی و کوفی است و پس از نوشتن قرآنها با دیگر خطوط کوفی از جمله: بسيط و منقوط و پیرآموز، برای تزئین بناها و کتیبهها مورد استفاده قرار میگرفت. در این خط تمام حروف مسطح بوده و حروف مدور در آن وجود ندارد.
میرعلی هروی درباره خط معقلی گفته است: «بدان اول کسی که کتابت کرد حضرت آدم عليه السلام بود. بعد از طوفان نوح عليه السلام در زمان حضرت اسماعیل عليه السلام خط عربی یافتهاند و بعضی گویند که جناب ادریس علی نبینا و عليه السلام، وضع آن را نهاد و مردمان با فراست و کیاست در هر روزگاری در آن تصرف کردهاند و تغییر دادهاند که خط معقلی بیرون آوردهاند و در قدیم خط معقلی بوده و مجموع آن سطح است و اصلا دور ندارد و بهترین خط معقلی آن است که سواد و بیاض را توان خواند و معقلی برای آن گویند که محل تعقل است.»
سلطانعلی مشهدی در صراط السطور میگوید:
پیشتر از زمان شاه رسل
خلق را رهنما نشانه قل
سر به خطی که خامه فرسودی
خط عبری و معقلی بودی
مرتضی اصل خط کوفی را
کرد پیدا و داد نشو و نما
و مجنون رفیقی هروی در رساله منظوم خود آورده است:
پیش از همه، خط معقلی بود
کوفی، خط مرتضی علی بود
اساس خط کوفی معقلی بر روی صفحه شطرنجی ترسیم شده، سپس با آجر یا کاشیهای رنگی روی عمارتها چیده میشوند، و بدین سبب آن را خط معماری گفتهاند، که معماران از مرتب چیدن آجرها، صورت خط را روی دیوارها مینمایانند. میرعلی هروی در مدادالخطوط این خط را مُعَقَّلی برشمرده و آورده است که معقلی برای آن گویند که محل تعقل است. انواع کوفي معقلی عبارتند از: كوفي معقلی ساده (بنایی) با اشکال مختلف هندسی (مربع، مستطیل، مثلث، چند ضلعی، دایره و ...)، کوفی معقلی متوسط، کوفی معقلی مشکل، کوفي معقلی گرهدار، كوفي معقلی متعاكس، کوفی معقلی مستطیل (شطرنجی)، کوفي معقلی گلچین و کوفي معقلی ششبندی.
خط کوفی معقلی ساده (بنایی)
خط کوفی معقلی ساده آن است که کلمه یا عبارتی را در یک سطح هندسی با فواصل معین و یکنواخت ترسیم میکنند و دنباله حروف را با خطوط اضافی و زائدهها پر میکنند به نحوی که تمام عبارت در فضای هندسی ترسیم شده، قرار گیرد. خط كوفي معقلی ساده را در اشکال مختلف هندسی (مربع، مثلث، مستطیل، پنج ضلعی، شش ضلعی، هشت ضلعی و ...) تنظیم میکنند. نقطه شروع و جهت نوشتن آن نوع از خط معقلی که طرح اولیه آن بر مبنای سطح چهار گوش (مربع) قرار دارد بدین صورت تنظیم و نوشته میشود.
خط کوفی معقلی مشکَّل
نوعی از خط معقلی که به هیئت و اشکال مختلف نوشته شود را خط کوفی معقلی مشکل مینامیم. برخی از خوشنویسان و طراحان خط معقلی را به گونهای طراحی میکنند که در طرحها و نقوش هندسی و اشکال متنوع تنظيم شده قرار گیرد.
خط کوفی معقلی گرهدار (مضفور)
در این نوع كوفي معقلی، حروف و کلمات در سطوح مختلف هندسی به هم گره خوردهاند، طراحان با به کار بردن گرههای ساده و یا به صورت مشبک، آثار زیبا و ارزشمندی را پدید آوردهاند. نمونههایی از این کوفي معقلی در مسجد جامع اصفهان دیده میشود.
خط کوفی معقلی متناظر و متعاکس
در این نوع كوفي معقلی، کلمه یا عبارت به صورت متعاكس (قرینهسازی خطوط) نسبت به یک محور معین، دو تایی یا چهار تایی (در کنار هم، مقابل هم و یا دور تا دور) نوشته میشوند. معمولا آن دو عبارت که در کنار هم قرار میگیرند به صورت آیینهای (متعاكس) نوشته و خوانده میشوند.
خط کوفی تزئینی
کوفی تزئینی یکی از خطوط کوفی مشرقی است که قواعد ثابت و معینی ندارد و فقط اصول و قواعد اولیه حروف الفبا در آن رعایت میشود. عناصر و نقوش اسلیمی از نیمه دوم قرن دوم هجری وارد تزئينات آن شد، که در قرن پنجم هجری به اوج خود رسید و تاکنون ادامه دارد. خوشنویسان و طراحان، خط کوفی را با انواع نقشها و طرحهای ساده، اسلیمی، پیچنده، هندسی، تذهیب و تزئینات مختلف درهم آمیخته و آثار هنری ارزشمندی را پدید میآورند که تا حدودی خواندن آن را دچار مشکل میکند. خط کوفی تزئینی را بر روی کلیه سطوح، اعم از آجر، سنگ، گچ، کاشی، چوب، فلزات مختلف، ظروف سفالی و لعابدار، شیشه، عاج، پارچه، پوست و کاغذ انجام میدهند. ترکیببندیهای موزون و زیبا و دلپذیر همراه با ابداع و نوآوری، بستگی به ذوق و ابتکار و خلاقیت هنرمند خوشنویس و طراح دارد. برجستهترین آثار و کتیبههای کوفی تزئینی را میتوان در مساجد، مکانهای مذهبی و بناهای تاریخی کشورهای اسلامی مشاهده کرد، که به برخی از آنها اشاره میشود:
ایران: کتیبههای گچبری محراب اولجایتو و رواقها در مسجد جامع اصفهان، کتیبههای کاشیکاری مسجد امام اصفهان، کتیبه آرامگاه پیر علمدار در دامغان، کتیبه محراب آرامگاه با یزید بسطامی در شاهرود، کتیبههای گچبری و کاشیکاری مساجد حیدریه و جامع قزوین، کتیبههای گچبری و کاشیکاری مسجد جامع گلپایگان، کتیبههای گچبری و کاشیکاری مسجد جامع اردستان، کتیبههای گچبری، کاشیکاری محراب مسجد جامع نیریز، کتیبههای گچبری محراب مسجد جامع ارومیه و ...
اسپانیا: کتیبههای سقف حرم و محراب مسجد جامعالحمراء و کتیبههای دیوار قصر الحمراء در غرناطه، کتیبههای مسجد قرطبه.
ترکیه: محراب و دیوار مسجد الوكامی بورسا، مدرسه سلطان عیسی در ماردین جنوب دیاربکر.
تونس: کتیبههای مساجد قیروان.
الجزایر: محراب مسجد جامع تلمسان و الاقمر.
افغانستان: کتیبههای غزنه و مسجد جامع هرات، کتیبههای ایوان آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در گازرگاه هرات، کتیبههای محراب مسجد امام خرد در سرپل.
مصر: کتیبههای داخل قبهی امام شافعی قاهره، کتیبههای مسجد جامع طولونی قاهره.
هند: کتیبههای مسجد ارهای دین، کجانپر در اجمر.
عراق: کتیبههای مساجد جامع بغداد، سامرا و حيره، کتیبهی محراب رقیه بنت علی بن ابی طالب.
خط کوفی آجری (مستطیل)
کوفی آجری نوعی کوفی بنایی است که با چیدن آجر بر روی بناهای آجری مسطح و مدور مانند منارهها، گلدستهها و برجها نوشته و چیده میشوند. این خط مخصوص نوشتن با آجر است به گونهای که نوشتهها نسبت به آجرهای زمینه برجسته نشان داده میشود.
خط کوفی متلاصق
نوعی از خط کوفی را که در آن حروف و کلمات یک سطر، خصوصا الف و لام و دندانهها به هم چسبیده و مماس نوشته شوند، خط کوفی متلاصق نام نهادهاند. در برخی منابع از این خط به عنوان خط کوفی مقترن نام برده شده است.
خط کوفی زَخْرفي
خط کوفی زخرفی، شیوهای از کوفی تزئینی است که حروف و کلمات آن با نقش و نگار و زیور تزئین میشود و اغلب به اشکال مختلف هندسی، خصوصا دایره ترسیم میشود به گونهای که حروف و کلمات به هم گره میخورند.
خط کوفی گرهدار
کوفی گرهدار یک نوع خط کوفی در هم پیچنده است. در این خط، برخی از حروف یا کلمات آن کاملا کشیده و تابیده و همراه با تزئینات فراوان نوشته میشود. همچنین توسط الف و لامها، گرههای تزئینی و قرینهسازیهای زیبا و موزونی ایجاد میشود.
خط کوفی گرهدار مشکل
از انواع کوفی پیچیده و کوفی گرهدار است که کاتب برای ایجاد ترکیبهای زیبا و قرینهسازیهای با شکوه، به الف و لامها، الف و لامهای زاید دیگر میافزاید تا شرایط برای ایجاد گرههای مکرر و موزون فراهم شود. این نوع از خط کوفی را کوفی مضفر نیز میگویند.
خط کوفی مشجر (مشعب)
نوعی از خط کوفی است که تزئینات اولیه پدید آمده در آن، انشعاباتی شبیه شاخ و برگ درختان دیده شود، بدین صورت که انتهای حروف عمودی و بعضی از حروف مانند «ن» و «و» و «الف» و ... به صورت شاخه شاخه یا شعبه شعبه ترسیم میشوند. خط کوفی مشجر را کوفی مشعب، کوفی شجری و کوفی مشجری نیز نام نهادهاند. قدیمترین نمونه این خط، در مسجد جامع نایین (به تاریخ حدود ۲۸۸ ه. ق.) و مسجد گلپایگان دیده میشوند.
خط کوفی مورق (برگدار)
نگارش این خط کوفی با استفاده از نقاشی برگ درخت انجام میشود. بدین صورت که زمینه آن با استفاده از فرمهای مختلف برگ درختان تزئین میگردد. در این خط انتهای حروف و کلمات با برگهای تزئینی و اسلیمی تکمیل میشود. خط کوفی مورق در قرون دوم و سوم هجری قمری در مصر رواج داشته و از خطوط رایج در کشورهای عراق، سوریه و ایران نیز بوده است. خط کوفی مورق را کوفی برگدار نیز میگویند.
خط کوفی متداخل
در این نوع کوفی، حروف و کلمات به صورت متداخل و مکرر نوشته شده و نقش هندسی زیبایی را پدید میآورد.
خط کوفی مزهر (گل و برگدار)
کوفی مزهر نوعی کوفی تزئینی گلدار است که زمینه آن با گل و برگ و نقوش اسلیمی زینت داده میشود و یا انتهای حروف آن تبدیل به شاخههای باریک گیاهی میگردد. از ویژگی بارز کوفی مزهر، پر شدن فضاهای خالی با همین عناصر است.
خط کوفی معشق
کوفی معشق نوعی کوفی تزئینی در هم پیچنده است که حروف آن حول یک محور دایرهای قرار میگیرند. محورهای حروف در کوفی معشق در حین صعود، مانند عشقه، به دور هم میپیچند و تقریبا مانند کوفی گرهدار است. این نوع کوفی با تزئینات اسلیمی نیز همراه است و یکی از زیباترین خطوط کوفی است که ترکیبی دایرهوار را به وجود میآورد. از نمونههای زیبای آن میتوان به گنبد سلطانیه و مسجد جامع یزد اشاره کرد، که در شبستان مسجد جامع یزد، هشت «محمد» به صورت دایره نوشته شده و در وسط کلمه «علی» تکرار شده است، و در زیر گنبد اولجایتو شش «محمد» و در وسط یک بار «الله» نوشته شده که در مجموع نقشی ستارهوار را تداعی میکنند.
هزاران سال قبل که زبان پدید نیامده بود و بشر هنوز لغتی نمیشناخت تا حرف بزند، برای نمایش فکر و اندیشه خود، نشانهها و خطوطی بر خاک، سنگ، لوح گلی، لوح چوبی و... ترسیم میکرد و پیداست که نخستین نوشته انسان بسیار ساده و بچهگانه بوده است. آنان به صورت خشن و نازیبایی شکل اشیاء و چیزها را میکشیدند و بدان طريق، مقصود خود را بیان میکردند.
به عبارتی اجداد خطهای کنونی، تصویرهای نخستین هستند؛ و متون چاپی امروز که در آنها، مفاهیم به کمک خط بیان میشود، تکامل یافتهٔ تصویرهایی است که برای مقاصد گوناگون و آسان کردن ادراک مسایل برای مخاطب یا سادهتر منتقل کردن مفاهیم و برقراری ارتباط توسط انسان ترسیم شده است. این نوع خط را خط تصویری یا اندیشه نگاری نامیدهاند.
مردم بینالنهرین نیز مانند سایر ملل در آغاز از خط تصویری استفاده میکردند و لوحههایی که در کیش به دست آمده این مطلب را تأیید میکند. لوحههایی که از گل رس و لای رودخانهها تهیه میشد برای نوشتن به کار میرفت، این لوحهها از خمیر نرم و خالص تهیه میشد که برای نوشتن بسیار مناسب بود و قلمهای فلزی برای نوشتن روی آنها به کار میرفت. در این رسمالخط به تدریج تغییراتی ایجاد شد، تصاویری که از انسان و حیوانات و نباتات بود به صورت سادهای درآمد، دایرهها و خطوط منحنی هم به شکل چند ضلعی و خطهای منکسر ترسیم میشد و بر اثر این تغییرات، خطی که به خط میخی معروف شده است، در بینالنهرین به وجود آمد. این نوع خط در حدود سه هزار سال، یعنی تا آغاز ظهور عیسی مسیح (ع) رواج داشت.
خط تصویری عیلامی
امپراتوری عیلام در مشرق بابل واقع شده بود و نقش مهمی در تاریخ تمدن ایران داشت. مرکز تمدن عیلام شوش بود که از همسایگان شرقی کشورهای بینالنهرین محسوب میشود. ویل دورانت در این باره میگوید: «در اواسط نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، باستانشناسان فرانسوی به آثار انسانی دست یافتند که تاریخ آنها به ۲۰٫۰۰۰ سال قبل بازمیگردد و نیز شواهد و اسنادی از فرهنگ و تمدن پیشرفتهای یافتهاند که قدمت آن به ۴۵۰۰ سال ق. م. میرسد. آنچنان است که در آن زمان مردم عیلام تازه از زندگی بیابان گردی و شکار و ماهیگیری بیرون آمده بودند؛ ولی در همان زمان سلاح و افزارهای مسی داشتند، زمین را میکاشتند، حیوانات را اهلی میکردند، با خط نویسی دینی و اسناد بازرگانی آشنا بودند، آینه و جواهرات را میشناختند، و بازرگانی آنان از مصر تا هند ادامه داشت. در کنار افزارهای سنگ چخماقی صاف شده، که ما را به عصر سنگ جدید میرساند، گلدانهای خوشساخت گِردی میبینیم که بر آنها نقوش هندسی با تصاویر زیبای حیوانات و گیاهان رسم شده، و پارهای از آنها در شمار بهترین آثار هنری ساخت دست بشر به شمار میرود... کشور شوش ۶۰۰۰ سال بزيست، و در این مدت شاهد اوج عظمت سومر، بابل، آشور، پارس، مصر، یونان و روم بود، و به نام شوش با کمال جلال، تا قرن چهاردهم میلادی پا بر جا ماند.»
خط تصویری سومریان
یکی از تمدنهای باستانی مربوط به حاشیههای رودخانههای دجله و فرات متعلق به سومریان است که در حدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد در اراضی مسطح بینالنهرین سکنی گزیدند. مهمترین و شگفتانگیزترین چیزی که از سومریان بر جای مانده «خط نویسی» آن مردم است. ویل دورانت درباره ادبیات و خط نویسی سومریان میگوید: «این هنر به اندازهای در نزد آنان پیشرفته بود که به وسيله آن میتوانستند اندیشهها و افکار مفصل و پیچیده خود را درباره بازرگانی، شعر و دین بیان کنند. نبشتههای قدیمتری که به دست آمده بر روی سنگ است، و تاریخ آن به ۳۶۰۰ ق. م. میرسد. در حدود ۳۲۰۰ ق. م. الواح گلی ظاهر میشود، و چنان به نظر میرسد که در آن هنگام سومریان با این کشف عظیم بسیار شادمان شدهاند. این یکی از خوشبختیهای ماست که مردم بینالنهرین نوشتههای خود را با مرکب فاسد شدنی، و بر کاغذی که زود از میان میرود، ننوشتهاند، بلکه توانستهاند با آلت تیزی با استفاده از این ماده نرم، یادداشتهایی از حوادث، صورت قراردادها، قبالهی املاک، صورت خرید و فروش، متن احکام قضایی، و نظایر آنها را بنویسند و از همه اینها تمدنی بسازند که اثر نیش قلم در آن از دم شمشیر هیچ کم نباشد. در آن هنگام که منشی از نوشتن لوح فراغت مییافت، آن را در آتش میپخت، یا مقابل حرارت آفتاب میگذاشت؛ به این ترتیب، طول عمر نوشته در حوادث روزگار بسیار بیش از کاغذ میشد، و تنها نوشته بر سنگ، در ماندن بر آن ترجیح داشت. پیدایش خط میخی، و تطور و تکامل آن، بزرگترین منّتی است که سومریان بر تمدن جهان دارند.»
آنچه مسلم است این است که سومریها مخترع نخستین خط و کتابت بودهاند. آنها به طرق مختلف در تکامل و پیشرفت خط گامهای مؤثری برداشتند تا آنجا که نتیجه کوشش ایشان منجر به ایجاد خط میخی گردید.
خط تصویری را نباید با نقاشی اشتباه کرد؛ اگر چه مرز معینی میان آنها وجود ندارد. در نقاشی چیزی که قابل رؤیت باشد و یا حادثهای که رخ داده است تصویر میشود و هدف آن زیباییشناسی و تفکر هنری است، اما برای خط تصویری، هنر در تصویر کردن در اکثر مواقع چندان مهم نیست و تصویر، اغلب طرح سطحی است که برای بیان خبر و اطلاع رسانی به کار میرود. خط تصویری نیز اغلب میتواند از روشهایی که خط اشیایی استفاده کرده، بهره جوید. انسان، حیوانات و اشیاء را میتوان با تمام جزئیات ترسیم کرد یا برعکس، به صورت شرطی تصویر کرد؛ مثلا گله چهارپایان را میتوان با ترسیم سر خلاصه کرد و یا مفاهیم انتزاعی را میتوان به صورت نمادی نشان داد.
خط هیروگلیف
واژهی هیروگلیف که به حروف به کار رفته در خط مصریان باستان اطلاق میشود، واژهای است یونانی و به معنی «خط خدایان» است. قدیمترین خط هیروگلیف شناخته شده مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد است، اما اصل و منشأ آن را باید خیلی جلوتر از تاریخ مزبور جستجو کرد. خط هیروگلیف تا سال ۳۹۰ م. که مصر زیر سلطه رومیها قرار داشت تغییرات زیادی نیافت، گرچه طی سدهها نشانههای هیروگلیفی از تقریبا ۷۰۰ شکل به ۵۰۰۰ شکل افزایش یافته بود.
کاتبان مصری استادان هنر نوشتار و در نتیجه استادان تعلیم خط هیروگلیف بودند، زیرا معلمی در عمل منحصر به تعلیم خط بود. با در نظر گرفتن تعداد علامتهایی که میبایست به حافظه سپرده شوند و پیچیدگی زیاد خط هیروگلیف، معلمی وظیفه بسیار سنگینی بود. پسران در ده سالگی وارد مدرسه میشدند. بیشترشان فقط چند سالی در آنجا میماندند، اما اغلب آنهایی که استعداد بیشتری داشتند درس خود را تا سن بلوغ ادامه میدادند.
کاتبان مصری، برخلاف همتایان بینالنهرینی خود، وسایل گوناگونی را برای نوشتن به کار میبردند. حجاران و صنعتگران، خط هیروگلیف را بر دیوار مقابر، ستونها، تندیسها، تابوتها و مهرها به کار میبردند. حتی از آن به عنوان نقشمایه برای آرایش لوحههای زرین و چوبین استفاده میکردند، و بر روی پاپیروس هم که ظریف و نرم و صاف بود مینوشتند. کاتب برای نوشتن، طومار، پاپیروس را با دست چپ میگشود و شروع به نگارش میکرد و به تدریج با دست راست آن را میپیچید. وی با قلمی از نی به درازای بیست سانتیمتر، با مرکب غلیظ که از آب و دوده و تثبیت کنندهای مانند صمغ ساخته میشد، مینوشت. عنوانها، سرنامهها و آغاز فصلها با مرکب قرمز نوشته میشد که نوعی شنگرف (سولفید جیوه یا اکسید سرب) بود.
مصریان در کتیبهها، دو نوع حجاری میکردند: یکی نقشهای برجسته و دیگری نقشهای گود و کنده شده. مجلس یا میدان جنگ را برجسته حجاری میکردند، و
زندگی اجتماعی خودشان را که در کتیبهها به خوبی نشان دادهاند را با نقشهای گود کنده کاری میکردند تا از ریزش مصون بماند. کتیبههای معابد و مقابر را یا بر دیوارها مینوشتند، و یا در صفحههای سنگی حجاری کرده و نصب مینمودند.
خطوط اسلامی
خط نبطی - نبطیها اعرابی بودند که زبان آرامی را به عنوان زبان ادبی و رسمی خود به کار میبردند. خط نبطی در شهرهای بصری، حیرون و صلجد در شام قدیم، و در حوران (ناحیهی شرقی فلسطین) معمول بوده است. از خط نبطی دو نوع يافت شده است که یکی شبیه خط آرامی و دیگری نزدیک به خط کوفی (عربی) است که آن را نبطی متاخر نامیدهاند. این خط با تصرفاتی که در آن به عمل آمد، اصل و ریشه خط نسخ قدیم میباشد. خط نبطی متأخر از قرن دوم میلادی تا قبل از اسلام در کتابتهای عرب متداول بوده است.
کتیبههای نبطی بدست آمده عبارتند از: کتیبههای امالجمال، كتيبهی النماره (حران شرقی)، نقش زبد (جنوب شرقی حلب) و نقش حران (واقع در سوریه).
خط عربی
زبان عربی به گروه خطوط الفبای سامی تعلق دارد. خط عربی شمالی ویژه کتابت قرآن مجید گردید. این خط با خط نبطی ارتباط دارد که آن هم از خط آرامی نشأت گرفته است. قلم عربی توسط سه نفر از قبیله بولان که در انبار سکونت داشتند به وجود آمد. «مرامر بن مره» صورت و شکل حروف، «اسلم بن سدره» فصل و وصل و «عامر بن جدره» نقطه گذاری حروف را وضع نمودند. الفبای خط عربی از ۲۹ نویسه تشکیل شده که از ۲۲ نوسه همخوانی و هفت نشانهی اضافی برای نشان دادن ظرایف دقیقتر و تلفظ عربی ساخته شده است. بعد از معاشرت اعراب با مردم حیره و بنای شهر کوفه در نزدیکی حیره، از خط نبطی خطی بوجود آمد که آن را جزم خواندند. خطوط منشعب شده از خط جزم هر یک به نامی که منسوب به محلشان بود معروف شدند. خط انباری به انبار، خط حیری به حیره، خط مکی به مکه و خط مدنی به مدینه. خطوط دیگری که شکل گرفت عبارت بودند از: خط مائل (شیبدار)، خط مشق (مطول) و خط نسخ (نسخ حجازی).
خط کوفی
خط کوفی توسط حرب بن امیه بن عبد شمس که از دانشمندان قریش بود به مکه برده شد. وی مدتی در کوفه ماند و طریقه نوشتن خط کوفی را از استادان خط آموخت. اولین کسی که خط کوفی را به نظم و قاعده درآورد «مرامر بن مره» بود. این خط بدان جهت به کوفی مشهور شد که چون کوفه مقر خلافت حضرت علی (ع) گردید و خود آن حضرت هم یکی از کاتبان آن خط بودند، رواج بیشتری یافت و احکام و ارقام بدان نوشته شد، لذا از آن پس به خط کوفی شهرت یافت.
حضرت علی (ع) که در استادی ایشان شکی نیست به آموزش خط کوفي اهتمام ورزید و تا سال ۳۱۶ ه.ق. دست خط شریفشان نمونه و سرمشق کاتبان جهان گردید و حسن خط و نيكو شدن کتابت فرزندان ارجمندش حضرات حسنین علیهم السلام نیز شایسته بیان است. از شاگردان مهم حضرت علی (ع) میتوان: ابن عباس، خالد بن ابی الهياج (اولین کاتب قرآن) و عبیدالله بن ابی رافع را نام برد.
خط کوفی در ابتدا نقطه نداشت و این امر در نوشتن قرآن تولید اشکال میکرد. چون حروف شبیه به هم بود. بعد حروف مشابه را با نقطه رنگی متمایز کردند، و این کار در نیمه دوم قرن اول هجری قمری شروع شد و اولین کسی که در به کار بردن نقطه اقدام نمود، ابوالاسود الدئلی است که به امر حضرت علی (ع) اقدام به این عمل نمود. نقطه گذاری خط کوفی بعدها توسط دو تن از شاگردان ابوالاسود، به نامهای ناصر بن عاصم و یحیی بن يعمر و سپس توسط یزید فارسی، ابوحاتم سجستانی و الخليل بن احمد فراهیدی که این سه تن ایرانی بودند، به کمال رسید.
انواع خط کوفی
انواع کوفی مشرقی که از صدر اسلام به بعد وجود داشته عبارتاند از: کوفی مائل (مایل)، کوفی مشق، کوفي مقور (انحناء دار)، کوفی اولیه، کوفی بسيط یا ساده (بدون نقطه و اعراب)، کوفی کهن، کوفی مبسوط (زاویهدار)، کوفی مشتق (کوفی ساده همراه با نمادهای تزئینی)، کوفی جمیل، کوفی متحول (کوفی همراه با اعراب و اعجام)، کوفی مصاحف، کوفی منقوط (کوفی اعراب گذاری با نقطه)، کوفی خراسانی (کوفی دارای الف و لامهای کشیده و موازی)، کوفی رازی (از انواع کوفی ایرانی)، کوفی متکامل (کوفی تکمیل شده اولیه با اعراب و نقطه)، کوفی پیرآموز (ایرانیان این خط را در زمان ساسانیان از خطوط هفتگانه خود استخراج کردند)، کوفی مشکول (کوفی پیرآموز شکلیافته همراه با اعراب و نقطه)، كوفي شرقی (کوفی ایرانی)، کوفی مرادف، کوفی غوری (در عهد سلاطین غوری)، کوفی هراتی (در افغانستان و هند رواج داشته)، کوفی محرر (مخصوص کتابت عناوین مصاحف و سر سورههای قرآن مجید)، کوفی مصری، کوفی منکسر (الف و لامها و دندانههای حروف آن دارای شکستگیهای باریک و تند و گوشهدار است)، کوفی متلاصق (حروف آن به هم چسبیده و نزدیک است)، کوفی مظفر یا ناخنکدار (تزئینات ظریف و باریک شبیه ناخن در کلمات و حروف آن وجود دارد)، کوفی مضفور (بافته شده)، کوفی موصلي (الف و لامها با ترکیب اسلیمی جلوهگر میشود)، کوفي زخرفي (خط با نقش و نگار و زیور تزئین میشود)، کوفی سنجری (در دوره سلجوقیان رواج داشته)، کوفی مضفّر یا معقّد یا گرهدار مشکل (به الف و لامها، الفهای زاید میافزایند)، کوفی مشجر (دارای انشعاباتی شبیه شاخ و برگ درختان است)، كوفي مورق (برگدار)، کوفی مزهر (گلدار)، کوفی گرهدار (در هم پیچیده و تابیده)، کوفی مشبک (شبکه شبکه در هم منظم)، کوفی حاشیهدار یا ذی اطار (تكرار طرح یا نقش در بالای این خط به صورت حاشیه یا قاب اطراف خط را احاطه میکند)، کوفی طوماری، کوفی فاطمی (در دوره فاطمیان رواج داشته)، کوفی مدور (کوفی ملایم توأم با انحنا و دایره)، کوفی متعاقد الرئوس، کوفی مزین (زمینه آن با گل و برگ زینت داده شده)، کوفی تزئینی ، کوفی موشح (چیندار و در هم تنیده)، کوفی موشح قفل (متصل و گره خورده) و خط کوفی مشکَل.
آموزش خوشنویسی دارای مراحلی است که گذراندن آنها چهار سال طول میکشد. ممارست و پشتکار در این کار سهم عمدهای دارد. البته ممکن است کسانی هم باشند که این دوره را در مدت کوتاهتری طی کنند. اینها معمولاً آن دستهای از خوشنویسان هستند که قبلاً تمرین خط داشتهاند و یا فطرتاً در این زمینه با استعداد بودهاند.
مراحل آموزش
آموزش خوشنویسی به شش مرحله تقسیم میشود: ۱. ابتدایی، ۲. متوسطه، ۳. خوش، ۴. عالی، ۵. ممتاز و ۶. استادی.
در مرحلهٔ ابتدایی هنرجو یا شاگرد به خط استاد نگاه میکند و حروف و کلمات ساده را تمرین میکند. آموزش خوشنویسی براساس نقطه است و بنابراین نگاه هنرجو باید دقیق باشد. در این مرحله انتظار نمیرود که هنرجو کلمه و یا حرفی را در حد استاد مشق کند، همین قدر که تمرین کند و بکوشد که شبیه خط استاد بنویسد کفایت میکند.
در مرحلهٔ متوسطه که در واقع هنرجو با سطرنویسی آشنا میشود باید به ترکیب کلمات، حرکات و گردش قلم توجه کند. در این مرحله هنرجو سطرنویسی می کند و قوانین مربوط به آن را که توجه به خط کرسی و راستنویسی است پی میگیرد. معمولاً استادان در این دوره کمتر به دوایر توجه میکنند و کشیده و ترکیب و به قاعده نوشتن (بر اساس نقطه) مد نظرشان است.
در مرحلهٔ خوش که دورهٔ نسبتاً سخت خوشنویسی است، تعلیم هنرجویان به بیت است، گاه استاد مصرعی را مینویسد و ترکیب مصرع دوم بر عهدهٔ شاگرد است و گاهی استاد خود، بیت را به طور کامل مینویسد و ترکیب میکند تا شاگرد در مشق نظری بتواند جایگاه حروف و کلمات را تجزیه و تحلیل کند. پس از مشق نظری و قلمی هنرجو میتواند ابیاتی را که دوست میدارد، ترکیب کند و نزد استاد ببرد و با همفکری با دیگر هنرجویان دربارهٔ ترکیب نهایی به لحاظ زیباییشناسی به نتیجه برسند.
در این جا هنرجو میتواند کتابت را نیز آغاز کند. کتابت از جمله اركان خوشنویسی است که بسیار حوصلهسوز است. در این نوع نوشتار، دقت، تیزبینی، آرامش و صبوری بسیار مهم است.
در مرحلهٔ عالی خط هنرجو به مرحلهای رسیده است که میتواند چلیپا و قطعه بنویسد، بهعلاوه انتخاب خط دوم نیز ضرورت دارد، گرچه اکنون انتخاب خط دوم اجباری است. برای دریافت مدرک ممتاز و استادی باید خط دوم - شکسته نستعلیق یا نسخ یا ثلث - را امتحان داد. دورهٔ عالی مرحلهٔ گذار و شکلگیری خط است؛ به این مفهوم که دیگر هنرجو از سبک استاد مشخصی پیروی میکند و مثلاً به شیوهٔ کلهر، یا میرعماد، یا امیرخانی یا اخوین... مینویسد.
در این دوره نیز هنرجو میتواند با نوشتن چلیپا (دو بیت به شکل صلیب) قدرت خوشنویسی خود را نشان دهد. در واقع در مرحلهٔ عالی، خوشنویس میکوشد تا خط و مهارتهای خطاطی خود را به استاد نشان دهد. در این جا هنرجو دیگر قواعد و ضعفها را میشناسد و اساساً نباید در قواعد ضعفی دیده شود و زیبایی نیز باید به مرحلهای از کمال رسیده باشد. باید بتواند کتابت را خوب بنویسد و قطعهای را که باید کتابت کند از هر نظر درست و دقیق باشد، هم به لحاظ قاعده و هم زیبایی.
در مرحلهٔ ممتاز هنرجو به مرحلهٔ تعليم نزدیک شده است. دیگر خود با تبحری که هم در خط اول و هم خط دوم و همچنین کتابت حاصل کرده باید بتواند آموزش دهد. در این مرحله هنرجو میتواند دربارۀ خط اظهارنظر کند، شیوهٔ نگارش او شکل گرفته و ثبات یافته است.
با این توضیحات استاد کسی است که پیوسته در حد عالی و ممتاز بنویسد. قواعد و سبکها و شیوهها را بشناسد. و صاحب سبک باشد و قابلیت آموزش داشته باشد. علیرغم تنوع فراوانی که در خوشنویسی وجود دارد، نگارش هر خوشنویسی دارای ساختمانی همگن است.
شناخت شیوهٔ یک استاد در گرو توجه به نکاتی ورای اصول و قواعد خطاطی است و آن ریزهکاریهای ویژهای است که در خط خود به کار برده است و در خط دیگری کمتر دیده میشود، از جمله: گردشهای خاص، درازی و کوتاهی مدّات (کشیدهها)، گودی و کمعمقی در مدّات و دایرهها و تیزی و تندی و ملایمت، خشکی و نرمی، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صنار گرفتگی، سواد و بیاض در حلقهها و گرهها و غیره و اعتدال میان همهٔ این رموز و قرار نقطهها.
آن طور که شیوهها در خط نستعلیق مشخص میشود در دیگر خطوط شناخته نمیشود. به این ترتیب در این نوع خط دو شیوه است که منظور خوشنویسان بوده است، یکی شیوهٔ میرعماد (الحسنی قزوینی) و دیگری شیوهٔ کلهر و در خط شکسته نستعلیق شیوهٔ درویش عبدالمجید و امیرنظام گروسی. البته نوشتن به شیوهٔ کلهر به این مفهوم نیست که استاد صرفاً مجاز است به همان شیوه خوشنویسی کند بلکه دقیقاً به همین دلیل مجاز است سبکهای دیگر را هم بنویسد و یا یک سبک را با سبک دیگر تلفیق کند و سپس به شیوهٔ خاص خود دست یابد.
برای شناسایی مراتب خطوط استادان و مقایسه، بهتر است که قطعات آنها را بر مبنای اصول و قواعد کلی خط (یعنی دوازده قاعدهٔ آن) سنجید. به این منظور دوازده ركن (قاعده) که پیش از این دربارهٔ آن سخن به میان آمد و اساس تمام خطوط است، تعریف میشوند:
ترکیب: ترکیب بین اجزاء حروف و کلمات که هم جزیی و هم کلی است و به نحوهٔ استفاده از ترکیبات جزیی در سطر گفته میشود.
کرسی: نحوهٔ نگارش و فاصلهٔ کلمات و حروف نسبت به سطر است.
نسبت: رعایت اندازههای حروف و نسبتهای آنها با یکدیگر است.
ضعف: ضعیفترین و نازکترین قسمتهای حروف به ویژه ابتدا و انتهای آنهاست
قوت: ضخامت کامل حروف که با تمام قلم نوشته شود.
سطح: خشکی موجود در بعضی از حرفهاست.
دور: دوایر و به خصوص دایرههای اصلی مثل ن، ق، و، ل، ص، ض، س، ش.
صعود مجازی: بالا رفتن شمرهها که به صورت حقیقی و مجازی است. در علا صعود حقیقی و در ن صعود مجازی موجود است.
نزول مجازی: نیز به صورت مجازی و حقیقی است که «م» نزول حقیقی و «ح» نزول مجازی دارد.
اصول: رعایت نکات ذکر شده در نوشته را اصول گویند.
صفا: خط به جایی میرسد که خط خوشنویس از همعصرانش متمایز میشود.
شأن: که هم از رعایت یازده اصل قبلی و هم از سیروسلوک معنوی در خط پدید میآید. در این جا بد نیست به دو اصطلاح دیگر خوشنویسی اشاره شود یکی «سواد و بياض» (سیاهی و سفیدی داخل حلقههای صاد، ضاد، طا، ظا، فا، قاف، عین، ها و ...) و دیگری «ارسال» که مراد از ارسال سُر دادن و رها ساختن قلم است به صورت آزادانه مثل دُمِ «م» در نستعلیق و انتهای «ی» در شکسته نستعلیق.
ابزارهای خوشنویسی
وسایل کار در خوشنویسی تقریباً محدود است و هر کدام از آنها میتوانند عمری طولانی داشته باشند: قلم، قلمدان، قلمتراش، قط زن، دوات (شامل لیقه و مرکب) همزن لیقه و مرکب (وسیلهای که سر آن پهن و دستهاش مخروطی است)، سنگ رومی یا حجازی (برای تیز کردن قلمتراش)، تکهای پارچه از پشم یا حریر (برای خشک کردن قلم)، مِسطَرَه (مَسطر) (برای تعیین سطرها)، زیردستی یا زیرمشق (با رویهای صاف و نرم) از جنس مقوا یا چرم، کاغذ که باید صاف و نرم باشد. که از این میان نکاتی در مورد قلم، قلمتراش و قط زن توضیح داده میشود.
قلم: قلم مهمترین ابزار نوشتن است. در خوشنویسی از قلمهای مخصوص (قلمنی) استفاده میشود. قلمنی خوب باید نه خام باشد نه سوخته، باید سرخ باشد (سرخ تیره کفهای متمایل که به قهوهای بزند ). راست باشد و گرهدار نباشد. اندازهٔ درازای آن باید به حدی باشد که احساس راحتی کرد. نه خیلی بلند که سنگین شود و نه خیلی کوتاه که تسلط بر آن از دست برود.
اهل خط برای هر نوع خط تراش خاصی را مقرر داشتهاند و به این ترتیب تراش قلم از درشت (جلی) تا ریز (خفی) متفاوت است. بنابراین خوشنویسی که به چندین نوع خط مینویسد قلمهای مختلف و متعددی به کار میبرد. برخی گفتهاند که خوب تراشیدن قلم نصف خط است. بهتر است که تراش قلم از طرف رویش نی باشد یعنی از سر آن. در تراشیدن قلم چهار عمل صورت می گیرد: «برداشتنِ روی قلم (فَتح) تراش پهلوهای قلم (سخت) فاق قلم یعنی شکاف دادن دم قلم (شَق) و قطّ (زدن سر قلم) و اگر پشتبرداری قلم را که مخصوص قلمهای درشت است به حساب آوریم پنج عمل خواهد شد.» (فضائلی، ۱۳۷۶، ص ۶۰) نامهای قسمتهای مختلف قلم تراشیده را در تصویر میبینید.
معمولاً پس از تراش قلم و تعیین میدان آن و تراشِ پهلوها، آن را فاق میدهند تا مرکب راحتتر و به طور یکنواخت بر کاغذ بنشیند و کار نوشتن آسان شود. در فاق، نیش قلمتراش را بر وسط نوک قلم میگذارند و با مختصر فشاری، شکاف ایجاد میکنند.
طرف راست قلم را قسمت وحشی یا نیش قلم و طرف چپ را افسى میگویند. پس از فاق نوبت به قطّ قلم میرسد. برش نوک یا عرض قلم که معمولاً جهتدار است و نسبت به سطح دارای زاویه است. برای قطّ باید قلمتراش را کمی به پهلو خواباند و سپس به طور قائم و راست (قلم را روی قط زن گذاشته به طوری که کاملاً بر آن مماس باشد) قطّ آن را محرف و متمایل به راست میزنیم. قط قلم برای انواع خط متفاوت است.
قلم تراش: برای آن که قلم درست و اصولی تراشیده شود دو قلم تراش ضروری است. یکی برای برداشتن میدان قلم که باید ستبر و پهن باشد تا عرض قلم هموار شود و برای قطّ نیز به کار رود، دوم برای خالی کردن پهلوهای قلم که باید قلمتراش باریک باشد. امروزه چاقوهای قلمتراشی به صورت دو طرفه است، یک طرف دارای تیغهٔ پهن و طرف دیگر تیغهٔ باریک دارد. در این زمینه نیز استادان نامداری هستند که در این کار به طور حرفهای (ساخت چاقو) کار میکنند.
قط زن: قط زن یا از چوب سخت مثل آبنوس است و یا از استخوان عاج. قط زن باید صاف و محکم باشد. امروزه از کائوچو نیز برای ساختن قط زن استفاده میکنند.
اقسام قط را بر پنج نوع متذکرند. جزم - و محرف - و وسط - مایل به جزم و مایل به انحراف , از استادان قديم سلطانعلی مشهدی- مولانا میر علی هروی ملا محمد حسین تبریزی و میرعماد و بعضی دیگر قط جزم و محرف را اختیار ننموده و اجازه نداده اند و معمول بر این جاری است که قط می باید وسط- و وسط مایل به جزم باشد و قط نیز از پشت قلم زده شود تا بی عیب و علت و صاف آید و دیگر از قاعده قلم تراشیدن این است که وقتی که قلم را فتح نمودند آنگاه باید شق کنند و شق باید حد متوسط باشد.
نه زیاد گشاده باشد و نه زیاد تنگ بلکه باید در وسط قلم واقع گردد و اگر زیاد و کم گردد حتماً باید زیاده در طرف وحشی ( نوک سمت راست قلم ) و کم در طرف انسی ( نوک طرف چپ قلم ) واقع شود و بعد از آن باید تحت قلم را آماده نمود و اطراف دهنه قلم (پهلوهای قلم) را خوب خالی و هموار کرد بطوریکه ابتدای سر قلم را تا جائیکه احتیاج به تراشیدن بود به یک میزان باشد و در نظر گرفتن این روش، در قلم کتابت بسیار پسندیده است به جهت آنکه در قط زدن قلم تغییری نکرده و صفحات کتابت خفی و جلی نمی گردد و در این جا گفته شده زبان قلم باید پر گوشت باشد نه کم گوشت.
لذا با ملاحظه این طریقه حد متوسط را بایستی رعایت کرد و هرگاه پس از امتحان قلم معلوم شود که قط قلم خوب نبوده باشد مقررات اعاده قط واجب است و گفته شده است که قط اول معمولا خوب نمی شود مگر به قط دوم و سوم و قط باید صاف و بی ریشه باشد و برای آزمایش قط قلم را به نقطه تجربه می نمایند و نقطه باید کاملاً مربع باشد و پس از حصول اطمینان از نیکوئی تراش قلم شروع به نوشتن می کنند.
باید دانست که هشت چیز از برای خط لازم است که خط نیکو و خالی از عیب بدون آنها صورت نمی پذیرد و مولانا جمال الدین یاقوت آن هشت چیز را منظوم ساخته و گوید:
اصول و ترکیب و کراس و نسبت
صعود و تشمیر و نزول و ارسال
اصول در اصطلاح حروف تهجی است و مفرداتش نیز گفته اند و آن از حرف (الف تا یا ) عبارت از ترکیب دادن از دو یا سه کلمه یا بیشتر در یکدیگر می باشد و کراس جمع کرسی است که قبلاً بیان و مذکور گردیده نسبت رعایت موافق نوشتن حروف و کلمات با هم است صعود بالا بردن الف یا لام یا کاف است مانند الف مثال (یا) کلمه انسان یا مثل کلمه ملک و از این قیاس.. تشمیر بالا برگردانیدن آخر دوایر نون (ن) و قاف (ق) و یا (ی) است و این دایره ها به اصطلاح استادان شمره نامیده شده. ارسال در خط نستعلیق نیست و ارسال مربوط و مخصوص سایر خطوط است چنانچه سلطانعلى مشهدی گفته:
نسختعلیق را مجو ارسال
کاندر این باب نیست قیل و مقال
هست ارسال در خطوط دگر
این بدان و از این سخن بگذر
اما هر چند که عقیده اهل قلم و ارباب خط و خوشنویسی بعد از او آن است که ارسال در این خط هم موجود است. این دو نکته را نیز که سواد و بیاض نامیده شده توضیح آن را از رهگذر فن خط نبایست ناگفته گذاشت که کاتب را از نیرو به کسب سواد و بیاض نیازی نیست که هر کسی هر خطی بر کاغذ بکشد آن را سواد و بیاضی است و محتاج تمرین و ممارست نیست و از جمله تشمیر را از آن جهت به مداومت نیازی نیست که چون اجزاء تحصیل خط از قوه بفعل بیرون آید دیگر چیزی اضافی باقی نماند که کسب آن کنند و صعود و نزول را نیز شروحی بر این قیاس باشد که قبلا شرح داده ایم.
این رموز از قواعد تعلیمات حروف نیز از بیانات استاد است که نقطه بایستی با تمام قلم نوشته شود به طریقی که مربع متساوی الاضلاع آید و چنانکه چهار خط بر چهار پهلوی او کشیده شود اطراف او با یکدیگر مساوی باشند.
اما الف ( ا ) با دو دانگ قلم نوشته می شود و درازی آن به اندازه سه نقطه یا سه دهنه قلم خودش بوده با سه حرکت که یکی در ابتدای او یکی در وسط و یکی در آخر رقم گردد حرف (ب) و اقسام آن را مختلف نوشته اند (ب ) کوچک پنج نقطه طول و درازا دارد و حرکت آخر آن را مانند نیش زنبور قلمداد کرده اند (ب) بلند یا ممدود و به اعتقاد عده ای از اساتید دوازده و به عقیده بعضی دیگر ده نقطه و معمولاً نه نقطه بوده و شایع است اگر چه امروزه خط را فشرده می نویسند علیهذا نظریه استادان قدیم صحیح و حجت است ولی محل و مورد دارد که در کجا از دوازده نقطه و در چه جا- ده نقطه و غیره باید نوشت. در یک سطر منحصر می توان مد به آن کلمه را ممدود نوشت و فی المثل دوازده نقطه و لیکن در سطری که نویسنده مجبور نیست و حروف وکلماتی دارد که باید ممدود نوشته شود. شك نیست که در آن مورد نه نقطه شایسته و مستحسن بوده و مجاز است و ترقیم ممدود بایستی به قدر یک نقطه مشرف بوده چهار دانگ آن باید سطح مرقوم و دو دانگ آخرش جملگى دوری داشته باشد و دو دانگ اول باید به پنج دانگ قلم نوشته و چهار دانگ بقیه به شش دانگ بطوریکه اگر زیر ابتدای آن را یک نقطه گذارند و خط مستقیمی از زیر نقطه رسم کنند.
به وسط واقعی حرف ممدود آید و متصل شود. در مورد سر(چم) مسطور است که: باید دو نقطه و نیم اندازه آن بوده و منعطف به بالا باشد. در حالیکه مفرد باشد نیم نقطه به نیش قلم و دو نقطه آن به دو دانگ قلم رقم شود و گردن او را اول به يك دانگ قلم رسم نموده بعداً دایره آن را شروع کرد چنانکه انتهای دایره به نیش قلم خاتمه یابد به نحوی که هرگاه از ابتدای سر جیم خطی عمودی بکشند به وسط حقیقی دایره مماس گردد و بیاض طرفین مساوی به نظر آید و چون به نقطه دوم از دایره سرنونی متصل شود نونی اضافه شود یا دایره نون بوجود می آید. هرگاه به تحت یا زیر انتهای دایره یک نقطه بگذارند و خطی راست بکشند با تحت دایره مساوی گردد و نیز دایره های ( س - ش - ص. ع. ق) را بیش از یک نقطه باید دور داد و سر دال (د) یک نقطه آن هم با تمام و یک نقطه آخر آن است البته با دو دانگ قلم و سر (ر) را یک نقطه با نیش قلم و یک نقطه به دو دانگ باید نوشت و حرف (ی) دو نقطه سر (او) و یک نقطه سینه او و دایره اش مانند دایره نون است و بعد از آخر سر او به بعد یک نقطه هم عمق دارد.
مشق - اما مشق بر سه قسم است: نظری و قلمی و خیالی که باید مبتدیان حتماً بدین سه قسم توجه نمایند. اول مشق نظری. دیدن خط استاد و غور و مطالعه در آن و وقوف يافتن به کيفيت و تمتع از لذات روحانی آن است. دوم مشق قلمی که هر مبتدی با دقت و سعی کامل باید ازروی خط استاد تا مدتها بلکه حدود یک سال نقل کند. البته در این قسمت استاد ملاحظه قدرت و استعداد شاگرد را نموده از مفردات گرفته تا مرکبات سرمشق های مناسب برای نقل به وی می دهد و هر بار سطر را مشکل تر انتخاب کرده و می نویسد و هر مبتدی که روش مذکور در فوق را به نحو رضایت بخش به کار بندد و خطش مشابه خط منقول عنه گردد. وارد مرحله سوم از مشق شود.
اعنی مشق، خیالی. در این مرحله هرگاه شخصی مستعد باشد به زودی ترقی کافی خواهد نمود و این مشق عبارت است از تحریر بیست سطر در روز که از روی سلیقه ی شخصی و بدون نقل و اقتباس از خطوط سایرین بنویسد. و این به شرطی است که قبل از آن چند روز خود را به مشق قلمی آماده ساخته باشد و به هر حال هر کاتبی که بخواهد اثری کتابتی که درجه آن ممتاز در خط باشد از خود بر جای گذارد بیش از بیست بیت نمی تواند بنویسد و اگر بیشتر بنويسد خط سطور اضافی بی مغز گردد.
بدیهی است که فوائد مشق های سه گانه مذکور بی شمار است بدین توضیح که بدون مشق قلمی - خوشنویسی از محالات است و از شرایط آن در ابتدای کار نوشتن صد بیت است در غیر این صورت کاتب در امر کتابت به رتبه عالی نمی رسد و اما توجه بدین نکته لازم است که رغبت زیاد به مشق قلمی و فرار از مشق خیالی کاتب را مقلد صرف ساخته و چنین کسی قادر بر تصرف نشده و مبتکر نخواهد شد (و البته آنچه گفته شد موکول به فراهم بودن اسباب مشق است ) چنانچه مولانا میرعلی هروی گفته:
چند در وادی خط صرف کنی نقد حیات
بشنو از من سخنی و بنشین فارغ بال
پنج چیز است که تا جمع نگردد با هم
هست خطاط شدن نزد خرد امر محال
دقت طبع و وقوفی ز خط و قوت دست
طاقت محنت استاد و کتابت به کمال
گر یکی راست از این پنج قصوری حاصل
ندهد فایده گر سعی نمائی صد سال
بی تردید برای پشت سر گذاشتن این راه طولانی و تحمل ریاضت به منظور حصول معرفت فنون خط همانطور که دستور داده شده است کاتب باید از اعمال ذمیمهٔ احتراز کند به جهت آن که لذات نفسانی طبعاً در روح و جسم شخص اثری باقی می گذارد که مآلاً از اعتدال خارج می گردد و دور نیست که در این عرصه به مقام شایسته نرسد. حاشا که از نفس نا معتدل کاری با اعتدال صورت گیرد که گفته اند: از کوزه برون همان تراود که در اوست
ولنعم ما قال المولانا سلطانعلی مشهدی:
ای که خواهی که خوشنویس شوی
خلق را مونس و انيس شوى
خطه خط مقام خود سازی
عالمی پر ز نام خود سازی
ترک آرام و خواب باید کرد
وین به عهد شباب باید کرد
سر به کاغذ، چو خامه بر سودن
روز و شب لحظه ای نیاسودن
خط نوشتن شعار پاکان است
هرزه گشتن نه کار انسان است
این دو بيت هم از مولانا میرعلی هروی است.
چهل سال عمرم به خط شد تلف
سرزلف خط نامد آسان بکف
زمشقش دمی هر که فارغ نشست
چو رنگ حنا رفت خطش ز دست
در آداب ساختن مداد ( یا مرکب)
اما در تهیه مداد نقداً به دو نوع از آن اکتفا می شود. اول ساختن مداد مطوس که دستورالعمل را به صورت دو بیتی سروده اند:
دوده شش ضمع و نبات و صبر سه ای رهنمای
زعفران د و نیل – دوز نگارد و نیکو بسای
جمله را حل کن به آب مورد مقداری گلاب
گر مطوس ساختن داری هوس این است رای
و دوم در ساختن مرکب معمولی: بیت:
هم سنگ دوده زاج است هم سنگ هر دو مازو
هم سنگ هر سه ضمغ است و آنگاه زور بازو
منظور از زور بازو آن که پس از تهیه آلات و ادوات مرکب و ریختن در شیشه زور بازو برای بیشتر جنبانیدن و آمیختگی کامل خیلی مؤثراست. و نیز در این رباعی همان دستور آمده است:
بستان درمی دود چراغ بی نم
صمغ عربی در او فکن چاردرم
مازو دو درم نیم درم ترکی زاج
از بهر مرکبش فرو سای به هم
اصولاً برای ساختن مرکب سه نکته را باید در نظر داشت اول، دوده چربی بیرون بردن و چنان است که دوده را در میان کاغذ باید گذاشت و آنگاه در خمیر گرفت و در تنور گرم بر روی خشت پخته باید گذاشت تا خمیر بسته شود. دوم مازو را در آب باید جوشانید و چندگاه باید گذاشت و روزانه هر چه بر روی آن بسته شود. باید برداشت تا موقعی که دیگر نبندد و صاف گردد. سوم صلایه بسیار که از صد ساعت کمتر نباشد. و باید متصلاً سحق کنند و این عمل را حتماً در هاون آهنی صورت دهند. اما دستوری نیز برای ساختن مداد شخص کتیبه نگار هست که از شرح آن فعلاً صرف نظر می گردد.
اینک رشته سخن را با نقل ابیاتی از حکیم نظامی به پایان می برم و توفیق خوانندگان گرامی را از خدای دانا خواستارم:
سطح - سطح جزئی است در حروف و پاره ای از کلمات که چون ناظر خط بدان بنگرد، حالت خشکی در او در یابد مانند اوایل و منتهای مدات و بعضی دیگر چون فا و تای مفرد مانند: (ف) و (ت) و جز آن. و در این مقام اختیار قلم به دست نویسنده می باشد و مهارت او از اینجا آشکار می گردد.
دور ــ اما دور و آن کیفیتی است بر خلاف سطح و در این مورد حالت رطوبت و چربی و نرمی کلک و تبحر نویسنده غالباً محسوس و آشکار می گردد و نگارنده را که در نوشتن دو قلم نستعلیق و شکسته دستی دارد، عقیده بر این است که این خط از دیگر اقسام خطوط بیشتر دور دارد و به این معنی که شاید بیش از پنج دور - دور - و تقریباً یک دور سطح داشته باشد. قلم نویسنده بیشتر به دور حرکت می کند و تسلط وی را نشان می دهد.
صعود مجازی - صعود مجازی آن باشد که قلم از تحت به فوق حرکت کند چنانکه حرکت او غیر مستقیم باشد مانند انتهای دوائر که آن را اهل خط شماره نیز گویند و دیگر چون منتهی الیه (ت) و (ن) نزول مجازی (حقیقی) و نزول چنین است که قلم از بالا به پائین حرکت نماید و حرکت او راست و مستقیم نباشد به سان ابتدای مدها و آن را شرایط بسیار و محتاج به ممارست و تکرار است.
اصول: اصول حالت و کیفیتی بوده باشد که از لحاظ اعتدال در تراکیب اجزای تسعه و ایجاد شرایط مندرج در آنها که فوقاً اشاره کرده ایم به دست آید و خطوطی که مراتب نه گانه مذکوره در او باشد آن خط با ارزش است و از زمره نفایسش شمارند و همچنین متذکرند که اجزای تسعه که شرح آنها بیان کرده شده به منزله جسم و اصول به منزله جانست و تشخیص اصول جز برای اهل فن که خود به علم و عمل آن آشنا و محیط باشند میسر نخواهد بود.
صفا - اما صفا و جلوه آن در خطوط حالتی است که موقعی که در خط صفا و صافی پدید آید طبع آدمی از نظر کردن بدو شکفته و خاطر آدمی را انبساطی حاصل شود و به قولی چشم از دیدن آن نورانی گردد و لازم به یادآوری و تذکر است که این صفت رکن مهمی در خط بوده باشد و مهارت نویسنده در این مکان معلوم می شود و اکتساب و تحصیل آن بی وجود صفای قلب صورت نپذیرد همچنانکه در این باره گفته شده: (صفای خط از صفای دل است)
شأن - آخرین کیفیتی است که چون در خطی به وجود آید نویسنده را آن چنان مسحور تماشای خط خویش کند که گاه در بعضی مواقع اتفاق افتد نویسنده دیگر نتواند عمر خویش را جز به خط مصروف دارد. و نیز نخواهد جز آن به صنعت دیگری پردازد و شک نیست که این گونه خط را نزد اهل فن چنان شأن و منزلتی است که هرگاه آن را احتیاج به قیمت افتد. قیمت های گزاف بر آن گزارند و چون اوراق زر به همان مبالغ بخرند و به قولی دیده شده است که گوهرهای گرانبها در قبال چند سطر یا چند صفحه از این قبیل خطوط پرداخته اند – به این ایمان که جمادی چند داده اند و جانی خریده اند و هرگز از چنین معامله ای نادم و پشیمان نبوده اند و البته این خطی است که تمامی قواعد دوازده گانه و سایر شرایط لازمه در او باشد. نویسندگان دوره پیش از یاقوت مستعصمی پنج چیز دیگر را از جمله اجزای خط نامیده اند اما یاقوت مستعصمی آن اجزاء را جزء اجزاء دوازده گانه نشمرده و آن اجزاء بدین شرح است: سواد - بیاض - تشمیر - صعود حقیقی - نزول حقیقی.
رای اهل خط آن است که صناعات و علوم را می شود با عضو ناقص تحصیل نمود به غیر از خط که حتماً بایستی تمام عضو آدمی از چشم و گوش و دست و پا صحیح و سالم مزاج نیز معتدل و عقل کامل و خلاصه کلیه اسباب سلامت موجود باشد. بدین توضیح که با یک چشم کور وگوش کر هم و بعضی عیوب اعضا می توان در صناعت حسیه اکتساب کمالاتی نمود ولی چون خط هنری است بسیار ظریف و دقیق که مبالغه نیست حتی با یک چشم نابینا نیز نمی توان به مدارج عالی خط صعود نمود و خصوصاً احتیاج به چشم بی عیب و یا دست سالم خواهد داشت.
نستعلیق - بطوریکه در کتب مربوطه آمده نخستین کسی که خط نستعلیق را اختراع کرد مولانا میرعلی تبریزی بود که این خط را از خط نسخ و تعليق ایجاد کرد. مولانا سلطانعلی مشهدی نیز که خود از متشرعین خط و خوشنویسان طراز اول زمان خود بود در این بیت این موضوع را تصریح کرده است:
نسخ تعلیق اگر خفی و جلی است
واضع الاصل خواجه میرعلی است
خط نسختعلیق (که مراد همین نستعلیق خط متداول کنونی است) خطی است در کمال جمال و آموختن آن در غایت اشکال - زیرا تحصیل این خط بی وجود استاد کامل و عاری از بخل و حسد صورت پذیر نیست. و بدین لحاظ کسی که طالب باشد این خط را فرا گیرد اگر ممکن شود باید استادی چنین که گفته شد بیابد و آنگاه ملازمت او لازم و واجب شمرد و لااقل در هفته یکی دو بار تعلیم لازم بگیرد و دستورات کتبی و شفاهی وی را غنیمت بداند و درست عمل کند و مؤلفین و مصنفین گذشته در آثار خود گاهی متذکر شده اند که چنانچه وقتی از طرف استاد اثر حسادت که شیوه جبلی برخی از صاحبان کمال و هنر است ظاهر گردد متعلم باید مأیوس نگردد و همچنان در طلب هنر ساعی باشد و دست طلب باز ندارد. به قول نویسنده ای خطاط و ذیفن که: (قدم سعی از طلب نکشیده به انواع تملقات شایسته با استماع کماهی تعلیم ننماید) چرا؟ برای آنکه مشق کردن بدون تعلیم جز رنج بیهوده ثمری نخواهد داشت و مصداق آب در غربال کردن است. و از این رو گفته اند، اول تعلیم و بعد از آن مشق.
الحاصل هر سطری که استاد به منظور تعلیم به شاگرد می دهد. شاگرد باید پس از استفاده کامل از تعلیم رموز خط و طرز گردش حروف و درك راه قلم و خلاصه نحوه نوشتن سطر استاد را در چند صفحه نزد خود مشق کرده و دست را برای تحریر چند سطر پاکیزه و به اصطلاح پاک نویس به منظور ارائه به استاد آماده کرده سپس همان سرمشق را در کاغذی علیحده دو سه سطر از روی کمال دقت و عین آمادگی دماغ نوشته و از روی خط استاد نقل کند و در وقت مناسب به نظر وی برساند. و بار دیگر متوجه دستورات جدید استاد و کوشا به رفع عیوب مأخوذ گردد تا آنگاه که بنای خط بر اسلوبی متین و پایه محکمی استوار گردد و خود بتواند بدون نقصی با مهارت تمام نيکو بنویسد.
سپس رساله ای کما بیش در حدود پنجاه صفحه ای به دست آورد با قلم متوسطی، (یعنی از قلم کتابت قدری درشت تر) به نوشتن آن رساله بپردازد تا به این روش در ضمن مشق در تحریر اجزاء قواعد و شرایط تعلیم خط که طبعاً مجری می دارد پخته گردد و این طریقه را بزرگان فن خط در همه مورد عمده کار می شناسند و البته در کتابت چنانچه مدات کوتاه تر و دوایر کوچکتر مرقوم شود پسندیده تر است و مد که مراد از آن کشیده است به هیچ وجه نبایستی در اوایل و اواخر سطور واقع گردد و مثلاً کلمه سه که پیش از آن حرف دیگر نبوده باشد باید حتماً غیر ممدود نوشته شود به خلاف لفظ کشتی و امثال آن که ممدود نویسی آن در اول سطر مجاز است.
اما حتی المقدور کلماتی که به جهت کشیده نوشتن کاتب اختیار می کند باید حروف و کلماتی را ممدود یا کشیده بنویسد که خوش نما و زیبا جلوه کند و به مورد باشد. بُعد یا (عمق) حروف کلمات بیش از یک نقطه مجوز ندارد و سطرها طوری باید به کرسی نشانده شود که در صورتی که از میان ابتدای کلمه ی سطر خط مستقیمی رسم کنند به وسط کلمه آخر مماس شود و در هر سطری از سطور بیشتر از دو سه مد ننویسد. و کاتب باید دو نکته را لازم شمارد. یکی آنکه از ترقیم دو مد(کشیده) پیاپی یا نزدیک به هم جداً احتراز کند و دیگر آنکه مد سطر دوم را به هیچ روی محادی سطر اول قرار ندهد مگر وقتی که نویسنده لاعلاج باشد و دیگر آنکه هر چند کلمات را جمع و جور به فاصله یک نقطه سفیدی مرقوم دارد محسن تر خواهد بود و اصولاً بنای فواصل بین حروف و کلمات (منفصل) باید از مراعات یک نقطه نسبت به همان قلم تجاوز نکند و نسبت بین فواصل دو سطر یا(سطور) با يك قلم باید به اندازه ای باشد که بتوان بین آن دو سطر مورد نظر با نصف همان قلم که از طول قلم قطع شده باشد به آسانی با وسعت کافی و طبیعی سطری نوشت.
على عليه السلام فرمود: لكاتبه عبيد الله ابن ابى رافع الق دواتك واطل جلفة قلمك
و فرج بين السطور و قرمط بين الحروف فان ذلك اجدر بصباحة الخط.
و حواشی چهار طرف کاغذ را باید به تناسب قلم و اندازه صفحه انتخاب نمود و یکی از واجبات در این کار آن است که کاتب تا حد ممکن و مقدور از سرعت در هنگام کتابت بپرهیزد و کوشش کند که سطر دوم بهتر و زیباتر از سطر اول و سطر سوم بهتر از سطر دوم نوشته شود و با انجام شرایط و دستورات فوق بدیهی است چنین شخصی به اندک زمانی به مقصود خود نائل خواهد گردید و نیز کاتب یا نویسنده مورد بحث در همه اوقات باید نوشتن با قلم متوسط را در مشق ترجیح دهد، خصوصاً مادام که خط او ترقی لازم ننموده باشد با قلم جلی ننویسد که گفته اند خط را سست می سازد و عمده پایه ترقی در خط نستعلیق حروفات آن است و تا زمانی که خط پخته نشود و کرسی مطابق اسلوب نباشد چلیپانویسی (کج نوشتن سطور) ننماید و منظور از کرسی، تحریر حروف و کلمات به جای خود است و از اوقات شبانه روزی مجربین فن خط و متشرعین عالم این صنعت مواقع غروب را مناسب دانسته اند خصوصاً شب را که: اوان خلوت و زمان فراغت است و حواس انسانی به طور کامل متوجه خط نویسی می شود و اکثر استادان خط شاگردان خود را به کثرت جلی نوشتن تشویق و ترغیب می نمایند زیرا مشق جلی به موقع خود خط را پخته می گرداند و تکرار و مداومت در این زمینه مایه ترقی است.
ولی تشخیص اینکه چه وقت مساعد برای درشت نویسی تلمیذ است با استاد است. و اما مکان خط نویسی را روشن و خالی از اشخاص باید انتخاب کرد و در صورت امکان محلی بهتر از صحرا و باغها و بوستانها نیست و اما در انتخاب کاغذ نیز باید سعی وافی نمود که بهترین کاغذ را به دست آورد. کاغذی که سفید و صاف و بی جرم باشد اولی تر از کاغذ الوان است و حتی المقدور کاغذ الوان نباید استفاده نمود و اگر الوان باشد یا اختیار شود باید تیره رنگ نباشد. به واسطه اینکه کاغذ تیره رنگ اعم از آنکه مشق روی آن بنویسند و یا کتابت کنند در هر صورت و مورد مایه اخفاء نیکوئیهای خط است و با این وصف معلوم می شود که کاغذ سفید از همه نیکوتر است و در صورتی که الوان باشد حتما باید نیم رنگ (کم رنگ) باشد خاصه برای نوشتن در شب به غیر از کاغذ نیم رنگ مجوزی نیست برای آنکه ملاحظه کاغذ سفید در شب قوه باصره را ضعیف می سازد ولی در روز نویسنده مجاز و مختار است.
و در مورد رنگ و نوشتن با مایعات رنگی مانند سفید آب و لاجورد و شنجرف و اکليل و امثال آن در کاغذ تیره رنگ قابل استحسانست.
بباید دانست از نخستین لحظه ای که شاگرد - در مقابل استاد به تعلیم و آموختن خط می پردازد با توجه به آداب و شرایطی که تا اینجا باز گفته ایم دست کم تا سالی نباید به خط استاد دیگری بنگرد برای اینکه چه بسا شیوه اصلی خود را که در آن هنوز به کمال نرسیده از دست می دهد و در شیوه های مختلفی که در خلال تماشای خطوط نظر او را به خود جلب کرده گمراه گشته و این باعث بطوء کلی در پیشرفت او می گردد.
و به واسطه نوشتن خطوط خفی و متوسط و جلی، قلمی باید انتخاب نمود فراخور حال، مثلا برای انتخاب قلم خفی (ریز) و قلم جلی (درشت) باید تناسب کلفتی آن را در نظر گرفت و اما مشخصاتی را که باید در آن در نظر گرفت اینهاست: قلم خوب باید پخته و رسیده باشد و نارس و خام نباشد. رنگ آن نه سرخ سوخته و نه سفید و نه سیاه و یا زرد نباشد. رگ های پوست آن راست و هموار بوده و پیچ نداشته باشد و قدش باید بلند و با اعتدال باشد نه سست و سبک و یا بی اندازه سخت نباشد زیرا گفته اند.: در قلم شش سین وجود دارد که سه تای آن حسن و سه ی دیگر قبح است.
سرخ و سنگین و سخت نیک بود
سبک و سست یا سیاه بد است
اما تراشیدن قلم این جزء را بعضی به دو تیغه و عده ای هم به سه تیغه قلمراش مذکور داشته اند که صورت گیرد.بدین نحو، اول برداشتن فتح قلم یعنی برداشتن قسمت اولیه از روی قلم و هموار نمودن روی قلم با تیغه ای که پهن و سطبر است دوم خالی کردن پهلوهای آن را با تیغه باریک میان قلم تراش، تا سر قلم تیز و تند گردد. سوم قط قلم و اما شرط قط زدن نیز با تیغه تیز باریک دم (باریک دهنه) قلم تراش باید انجام گیرد تا صاف و هموار گردد و تراشیدن قلم بسته به شش امر است که آن را اجزای سته نامند و عبارت است از: فتح و شق و انسی و - وحشی و مغز و قط.
فتح روی قلم برداشتن را گویند و باید که محرف باشد و اگر قلم به اصطلاح خوشنویسان خفی و یا جلی باشد می باید به اندازه ده نقطه آن قلم فتح مقرر شود و اگر قلم جلی باشد می توان فتح را قدری کوتاه تر قرار داد. شق شکافتن وسط سر قلم است (که آن را فاق نیز می گویند) و بهترین شق یا شقوق آن است که انسی و وحشی برابر باشد به عبارت دیگر کاملاً از وسط شکافته شود و قط آن است که سر قلم را پس از تراشیدن روی نی یا چوب بلوط یا شاخی که حتماً نرم باشد گذارند و تیغه تیز باریک اندام قلم تراش را بر پشت تيغه می گذارند و انگشت ابهام را بر پشت تیعه قلم تراش می فشارند و قط می زنند و توصیه شده است قلمی که به این روش تراش و قط زده شود.
شایسته است قطزن باید از جنس شاخ باشد نه استخوان و عاج برای آنکه استخوان و عاج خیلی سخت بوده و باعث شکستن و کج کردن تیغه قلم تراش می شوند ولی شاخ نرم و ملایم مانند شاخ گاو و شاخ بزکوهی مستحسن این امر است. و معروف است که مرحوم میرعماد حسنی قزوینی نی هندی داشته و اگر پیدا شود گویا از همه انواع مذکوره بهتر است و اما شرط مغز آن است که به قدر یک دانگ قط قلم باشد و یا یک دانگ و نیم نسبت به شش دانگ قلم و متجاوز این اندازه درست نیست و دیگر گفته اند کاتب حتماً می بایستی خودش قادر بر این امور که تراش قلم است باشد:
ز کاتب این صفت نیکو نباشد
که کلکش را کس دیگر تراشد
و اینک از قول مولانا سلطانعلی مشهدی دو بیت راجع به قط قلم در اهمیت مراعات آن نقل می شود:
از عبدالله بن عباس روایت است که از حضرت رسول (ص) الله پرسیدم معنی آیه:
او اثارة من علم چیست ؟ حضرت فرمودند: خط است که به وسیله آن علم در روزگار باقی می ماند . و نیز آیه : یزید الخلق مایشاء را هم مفسرین به خط تفسیر نموده اند و از جمله منقول است : الخط لسان الیدو الخط ترجمان الانسان . یعنی: خط زبان دست است و همانطور که بی زبان خیالات آدمی به عرصه شهود و بروز نمی آید از دست نیز مطلبی بدون قلم به معرض ظهور نمی رسد.
و نیز گفته شده : القلب معدن و العقل جوهر و القلم صائغ و الخط صياغة . يعنى قلب انسان مانند معدن است و خرد مانند طلائیست که از آن معدن بیرون می آید و بنان چون زرگریست که آن را به طریق مختلف برنگارد و خط زرگریست، یعنی ساخته شده از طلا و صاحب نظران را عقیده بر این است که این خط را چهار گونه اسباب است بدین شرح : یکی از نیکوئی خط سیاهی مرکب است . دیگر نگاشتن از روی آداب و قواعد و قانون خطی و دیگر قلم خوب با تراش نیکو و دیگر کاغذ نیکوی ملایم که عمده اسباب آن است . مخفی نماند که این جمله هم از قول افلاطون حکیم بین هنرمندان و خوشنویسان شهرت بسزائی دارد که :
الخط هندسهٔ روحانیه تظهر بآلة جسمانیه : یعنی خط هندسه ای است روحانی که مجسم شده با آلت جسمانی، یعنی اشکال هندسی آن به مدد ذوق در ذهن نقش پذیر می گردد و با دست و قلم که ابزار نوشتن هستند باید به صورت خطوط در آیند .
ابن خلکان و بعضی از مؤلفین کتب معروف دیگر نوشته اند : اول کسی که کتابت خط عربی را بنا نمود حضرت اسماعیل ذبیح بود و این خط بین فرزندان آن پیغمبر به جای ماند تا زمانی که خط کوفی معمول شد و گفته شده که انبیاء دارای خطوط مختلفه بوده اند که مرا با صحت و یا نادرست بودن آن کاری نیست :
قلم یعنی:(خط) حضرت آدم سریانی - قلم شیث صولیانی- ادریس ریادی - حضرت نوح خزرمی - حضرت ابراهیم یرهمی - حضرت اسحق یونانی - حضرت موسی عبرانی - حضرت داود غریری - حضرت سلیمان کاهنی - حضرت عیسی رومی - حضرت شمعون افرنجی – جرجیس قبطی – دانیال ارمنی(!!) خط حضرت رسول الله (ص) عربی بود که بی تردید افضل تر از خطوط سایرین مذکور در فوق است و حدوث خط کوفی که همان خط عربی معروف بوده که آن هم دویست سال قبل از بعثت و هجرت بوده است. باز نوشته اند سلسله خطوطی را که از حضرت آدم تا حضرت سلیمان از آنها نام برده شده همه از جهت راست به چپ تحریر می گردید و لیکن از خطوط حضرت عیسی تا دانیال پیغمبر همه از سمت چپ به راست نوشته میشده.
محمد یوسف لاهیجی در کتاب تذکره الخطاطین خود ( که یک جزوی است از اجزای تاریخ کلام الملوک) در باب پدید آمدن خط و در تذکر احوال ارباب خط می نویسد:
( بدان که اصل خط نقطه ای است. هرگاه دو نقطه یا سه نقطه را به هم پیوستی خط باشد.)
و ادامه می دهد: ( یافعی در تاریخ خود اسم علی بن هلال مشهور به ابن بواب را ذکر کرده که جمیع کتاب اعم از سکان شرق و غرب دوازده خط است.
1.عربی 2. حمیری 3. یونانی 4. فارسی 5. سریانی 6. عبرانی 7. رومی 8. قبطی 9. بربری 10. اندلسی 11. هندی 12. چینی ... الخ) ولی هیچ گونه ذکری از تاریخ ایجاد و عصر شیوع آنها به میان نیاورده است. در برخی از کتب این هفت گونه خط دیگر را نیز زائداً علی ماسبق ضبط کرده اند: 1-تمودی 2- حجری 3- رومی 4- مغلوب 5- کوفی 6- معقلی 7- گرجی و بنا بر اقوال بعضی مأخذ، این خطوط سته اولیه بوده و به یکدیگر می نوشته اند و پیش از روزگاری که خط فارسی معمول گردد ابتدا خط معقلی بود که مجموع آن در سطح است و هیچ دور ندارد و بهترین گونه از نوع خط معقلی آن است که سواد و بیاض آن در خواندن سهل باشد. و به قول محمد یوسف لاهیجی : ( ... بعد از آن خطی که بدان وحی الهی و اوامر و نواحی رسالت پناهی را می نوشته اند کوفی بود و بهتر از شاه ولایت کس این خط را ننوشت ... الخ)
به اتفاق جمهور تذکره نویسان و مورخین از زمان ظهور اسلام به بعد از اصحاب پیغمبر کسانی را که به خوبی بر سایرین ممتاز بودند پنج تن را ذکر می کنند :
1. امیر المومنین علی علیه الاسلام
2. عمر بن الخطاب
3. عثمان بن عفان
4. ابی بن کعب
5. زید بن ثابت
به طوری که در تاریخ خط « نگاشته نویسنده سطور» مذکور گردیده است این اقلام از خطوط در دوره اسلام معمول بوده است: ۱. طومار ۲. سجلات ۳. عهود 4. موأمرات 5. امانات 6. دیباج 7. مدیح 8. مرصع 9. ریاس 10. غبار 11. درخس 12. بیاض و حواشی.
بدیهی است هر یک از اقلام نامبرده فوق خطی مخصوص به خود بوده و برای حوائج مخصوصی به کار برده میشده است مثلاً قلم طومار و ثلث منحصر به جلی نویسی بوده و در کتیبه های عمارات باشکوه و آثار تاریخی به کار می رفته. سجلات که قلمی خفی بوده - و قلم عهود و مؤامرات و امانات قلم متوسط بوده که احکام و قبال ها را به آن می نوشتند - و قلم دیباج و مرصع و مدیح و ریاس اقلام خوشنویسی بوده و از یک دانگ قلم تا شش دانگ نوشته میشده لکن قلم غبار و درخس و بیاض و حواشی اقلامی بوده در نوشتن، که قرآن و کتب مختلفه را بدانها می نوشته اند.
و این خطوط که از فروع خطوط کوفی نامبرده شده اند تا زمان ابن مقله معمول بوده تا اینکه او: خطوط محقق و ریحان - ثلث ریحانی رقاع - نسخ - را وضع کرد و همه این اقلام بین الناس متداول گردید و با اینکه مقصود غائی از احداث این خط ها تسهیل امر خواندن و نوشتن بود با این حال وافی بدین مقصود نبود ناچار حسین بن علی فارسی کاتب معروف عصر عضدالدوله دیلمی پس از تعمق بسیار از خط نسخ و رقاع و ثلث خط - تعلیق را وضع نمود و مراسلات دیوانی را بدان خط می نوشت و پس از این منشیان آن دوره از وی پیروی کرده از این جهت تعلیق به خط ترسل نیز معروف شد و این خطوط تا حدود سال هفتصد هجری متداول بود - آنگاه خواجه میرعلی تبریزی از خط نسخ و تعلیق - خط نسختعلیق یا (نستعلیق) را به جهت کتابت کتاب های فارسی احداث کرد و قواعدی مانند خط نسخ برای آن خط تعیین کرد که تا این زمان یکی از بهترین و عالی ترین خطوط کامل دنیا شناخته شده و هم از جهت زیبائی خاص خود در خور توجه است. سپس به لزوم تند نویسی آن- به قول تاریخ، مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات در مائه یازدهم هجری با تغییراتی که در آن خط صورت داد خط شکسته را وضع نمود که در موارد تعجیل (یا تفنن در تنوع و زیبائی صوری) نویسنده قادر باشد به سرعت مطالب مکاتباتی را نوشته و از طرفی از قاعده نیز خارج نباشد.
شفیعای هراتی منشی همین مرتضی قلی خان بوده و خط شکسته را از وی آموخته و خود این قلم را خوش نوشته و مشهور آفاق گردید و او گویا بعضی از کلمات را از خط شکسته تعلیق به جهت زیبائی بیشتر و تکمیل تکنیک فنی بدان اضافت نمود مانند رأی پیچیده و یا نون و غیره و این خط پس از آن معمول گردید. پوشیده نماند خطی که باید بحلیه محاسن این فن آراسته باشد به دو قسم است. تحصیلی و غیر تحصیلی- تحصیلی آن است که باید در خدمت استاد تعلیم گرفته و قواعد و آداب آن را بیاموزد و غیر تحصیلی آن است که نویسنده به استعداد و ممارست و مداومت فراوان بدست می آورد - ولی اهل خط را عقیده بر آن است که خط غیر تحصیلی بر اصل و پایه محکمی استوار نیست و از این رو درباره یکی از این گونه نویسنده ای که گویا مغرور و خودپسند نیز بوده است گفته اند :
گر آن كاتب که دارد دعوى خط
خیال و خودپسندی برده هوشش
از این رو خط او اصلی ندارد
که تعلیم کسی نشنیده گوشش
اما خط تحصیلی - چون این خط بر پایه و بنیان محکم و صحیحی ابداع شده است برای بهره گرفتن کسانی که صاحب ذوق و استعداد هستند و مراحل نخست و متوسط را برای رسیدن به هدف نهائی خود که دریافت غایت کمال خوشنویسی است می پیمایند، ناگزیریم در این جا به شرح اجمال قواعد حسن خط بپردازیم، و ایمان کامل داریم که با وجود این همه اختراعات و اکتشافات و گسترش علوم و فنون مادی، تا حب جمال پرستی در نهاد آدمیان وجود دارد نه تنها خط زیبای فارسی و متفرعات دلپسند آن از میان نخواهد رفت بلکه توجه مشتاقان و دلبستگان به آنها روز به روز بدین صنعت معنوی افزون تر شده و چه بسا سبب شود که انواع و اقسام فروع زیبای دیگر به طور استحسان از خطوط موجود متفرع گردد و زینت بخش خطوط و صنایع مستظرفه گذشته شود. خط تحصیلی که باید آن را از استاد آموخت دوازده جزء است:
۱. ترکیب ۲. کرسی ۳. نسبت ۴. ضعف ۵. قوت ۶. سطح ۷. دور ۸. صعود مجازی ۹. نزول مجازی ۱۰. اصول ۱۱. صفا ۱۲. شأن.
جز مفردات و دقت و صافی و زور دست
خط را هزار نکته باريك دیگر است
آگاه کم کسی بود از نکته های خط
گر صادقی ز من به تو این نکته باور است
ترکیب بر دو نوع است: جزئی و کلی . جزئی آن است که یک حرف از حروف مفرد طوری ترکیب شود که با اعتدال و مطابق اصول دوازده گانه خط باشد. مثلاً قاف مفرد و یا لام که مرکب اند از - (ضعف و قوت و سطح و دور تناسب) و امثال اینها.
کلی آن است که از سه حرف مفرد، مرکب بسازند ، آن چنان که قواعد دوازده گانه که واضع وضع فرموده در آن رعایت شده و جاری گردد چون لفظ قلم که مرکب است از قاف و لام و میم - یا لفظ چنگ چنگ که مرکب است از (چ ون و گاف وچ و نون و گاف) و کلی آن است که از چند حرف مفرد یا مرکب و یا مفرد مرکب یک سطری - سطر بسازند به سان عبارات این حدیث (علیکم بحسن الخط فانه من مفاتیح الرزق) که مرکب می باشد از حروف مفرده و مرکب و چنانچه درازی سطر به قد یک مصرع باشد، باید در او یک (مد تمام) و یا (دو نیم مد) یا (سه دوانگه مد) یا (دو دانگه مد و یک نیم مد) یا(یک دوانگه مد و یا چهار دانگه مد) حتماً باید قرار گیرد.
و شایسته آن است که مد (که مراد از آن کشیده می باشد) در اول و آخر مسرع و یا سطر مربوطه نباشد. و مد در آخر مصرع یا سطر اگر بر بالای حرفی واقع شود مجاز است و اولی آن است که حتی المکان یای معکوس (ی) را در آخر مصرع و یا سطر بنویسند آن هم فقط بر بالای کلمه قرار دهند که پسندیده است و لاغیر . و نویسنده باید توجه داشته باشد هر اندازه تواند بهتر آن است مد را در اواسط مصراع یا در وسط سطر و سطور قرار بدهد اعم از مد کوتاه یا مد بلند و اگر در مصرع و یا سطری مد وسط واقع شد بهتر آن باشد که در سطر دوم مدات برابر و محاذی یکدیگر نباشد مگر آنکه در چلیپا هر قدر که مقدور باشد برابر هم نوشتن مدات پسندیده و مجاز بوده و این خود از موجبات زیبائی آن است و دیگر آنکه خط نویس باید مواظب باشد.
در چلیپانویسی حتی القوه مصرع ها را جمع و جور یعنی فشرده نوشته و فواصل بين الحروف را به مقیاس یک نقطه به همان قلم که می نویسد مرعی دارد.
کرسی - کرسی خط در کلیه خطوط یکی است و تغییری پیدا نمی کند و چنان است که چند حرف یا چند حروف مشابه که در مصرع یا سطری واقع گردد چون دايره نون و یاء که در این مصرع آمده :(من دوستدار روی خوش و موی دلکشم ..)، باید برابر و قرینه هم نوشته شود و -، واو، و... ، راء - در صورتی که بعد از دایره، نون، - و ، لام واقع گردد می باید در فوق دایره نوشته شود مگر آنکه در ترکیب به لحاظ قلت الفاظ و فراخی محل تحریر قصوری به وجود آید - و هیأت الفاظی را که مشابه موجود باشد. به قرینه نمی نویسند و لذا در هر خط کرسی بدین طریقه که مقرر داشته اند صورت عمل نپذیرد و آن خط را مرغوب نشمارند و مانند خلقت انسان است که چنانکه اعضاء و اجزای مشابه مانند دو ابروی آدمی – دو چشم و دو گوش که برابر یکدیگر واقع نگردند مطبوع و دلکش نخواهد بود.
نسبت - اما نسبت و آن آن است که حرف و یا حروف را طوری بنویسند که از خفی یا جلی - اگر خط خفی (کتابت) را به اندازه جلی (کتیبه) بزرگ نمایند و آن خط جلی را به اندازه خفی ریز کنند ، اندازه حاصل شده نسبت به قلم از حدود تعلیم خارج نشود و فی المثل اندازه (الف) و یا: (نون) که، قد (الف) سه نقطه و دایره (نون) سه نقطه باید باشد و بیشتر و کمتر نگردد. و باقی همه بدین قیاس باید کرده شود و اگر این صفت در خط به فعل نپیوندد و خلاف آن باشد آن خط پسندیده نخواهد بود مانند هر عضوی مشابه از اجزای بدن آدمی مانند چشم که یکی بزرگتر از دیگری بود - و این نزد هیچکس مطبوع نباشد.
ضعف - کمال ضعف آن است که در آخر دوایر و سر دندانه های بعضی از حروف چون سین و شین تناسب تند و تیزی آن بر یک نسبت و اسلوب حفظ باید کرده شود و این خود از اجزای دوازده گانه است که در خط مستحسن ملاحظه می شود.
قوت - اما قوت آن آن است که در منتهای مدات (کشیده ها) و اواسط از این قیاس تمام ضخامت قلم در اینجا به کار رود و سلیقه و قوت پنجه نویسنده در این گونه مواقع آشکار می شود.
خط نستعلیق یکی از خطوط نوشتاری ایرانیان از گذشته تا کنون بوده است که به دلیل زیبایی خاص و منحصرش دارای طرفداران زیادی در سراسر جهان می باشد. این مطلب جامع و کامل در مورد خط نستعلیق و راه های آموزش آن و همچنین قواعد این خط دارای قدمت بحث می کند.
هنرور بباید به هر کشوری
که بی وی نباشد شکوه و فری
هنرور چو جانست و کشور تنست
جهان از فروغ هنر روشنست
به نام آفریدگار دانا. خدایی که با اراده توانای خود جهان را از کتم عدم به عرصه وجود آورد و هستی و حیات را به نیرو و قدرت کاملۀ خود کن، فیکون گردانید.
صورت پرداز کائنات و حیات بخش موجودات، بدیع السموات و الارض.
آنچنان خدائی که آدمیان را به خرد و دانش بر دیگر موجودات برگزید و به وسیله قلم به آنها علم آموخت و تقوی و فضیلت را جهت برتری آنها بر همگنان قرار داد.
نازل کننده. نون و القلم و ما یسطرون. که قلم را با دو – زبان، پیامبر نیکی ها و روشن کن اندیشه ها، و راهنمای بشریت به گنجینه های جهان ادب و دانش و ارمغان آور کالای سعادت و نیکبختی از نیستی به دیار هستی کرد.
پروردگاری که اگر خامه صد زبان برآورد و از آب های اقیانوس برای نگاشتن وصف وی مایه بگیرد، پرگاروار در دایره حیرت و سرگردانی فرو ماند. سنریهم آیاتنا فی الافاق .
اینک درود من به کسانی باد که روز و شب با قلم به سر می برند و بدان احترام می نهند و از نتایج آن به سود بشریت بهره گیری می نمایند . و درود من بر خوانندگان نیک پندار و نیک کردار که تشویق آنها، پاداش کوشش های فرهنگی نویسنده است . از خداوند می خواهم که زبان و قلم من همیشه به نفع جامعه بگردد و مرا در پرتو توجهات کامله خود از هر گونه لغزش و خطائی مصون بدارد. و آنگاه از آنجائیکه دوست شاعرم متذوق روشن ضمیر صاحبدل، احمد نیک طلب (یاور همدانی) مندرجات این رساله را موافق سلیقه خود یافت، به این مناسبت چکامه زیر را انشاد و مرا به شمول عنایت خود مفتخر گردانید . لذا از نظر ارتباط با موضوع در این جزوه مندمج و در این وجیزه مندرج می گردد.
شد آشنا به دست من ای دوست تا قلم
عمری مرا بشکوه سخن رفت - با قلم
ای از تو شهر بند سخت – جلوه گاه صبح
وی از تو شام تیره جان - روشنا قلم
رونق فزای خلوت هستی صریر تست
ای از تو بر سریر سعادت ، صفا قلم نور
نور و سرور دیده ی درد آشنا توئی
داروی دردها تو و دار الشفا قلم
از هستی تو هست زبان زنده هر کجای
وز تو هنر هماره به هر جا - بجا قلم
در پایتخت کشور شعر و سخنوری
شاهنشه است خامه و فرمانروا قلم
چشم و چراغ خلوت جانبخش زندگی
جانان قلم - جمال قلم - جانفزا قلم
آن کس که داشت الفت دیرینه خامه را
عمری نداشت یک نفس از جان جدا قلم
تا نقش نون و القلم از دل رقم زند
هرگز نکرد دامن دولت رها قلم
فر و شکوه شعر به نقش تو بسته است
یک ره به وصف دوست مرا لب گشا قلم
با رهروان راه هنر همرهیم- تا:
راهی است (راهجیری) و تا رهنما قلم
آن با صفا رفیق طریق وفا و مهر
کز معرفت گرفت به کف بی ریا قلم
چونان که نقشبند نگارین خط تو بست
شیرازه بند صفحه جان شد کجا قلم
رشک نگارخانه چین - باغ جان نمود
دست تو - خامه تو چنین کرد یا قلم
خواهم ترا که تا به سرا پرده سها
نور خداست روشنی و کبریا قلم
مهر و مه است و اختر و انجم فروغ بخش
رونق فزای عرصه ارض و سما قلم
عمرت به کام و ساغر عیش تو پر مدام
ای داده نقد عمر - ره دوست با قلم
درملکتی که نیست قلمزن بارج نیست
بیگانه آنکه داشت چو من آشنا قلم
یک دم مباد بی تو مرا عمر بگذرد
ای آنکه پای بند تو کرده مرا قلم
(یاور) چگونه بندد از این گفته لب فرو
هرگز ترا مباد نشیند ز پا قلم
یاورا – به پاسخ منظومه نغز تو، صدق نیت و خلوص عقیدتم را عذرخواه آورده، باکمال فروتنی این چند شعر شکسته به هم پیوسته را که پرورده اندیشه و مبین احساسم می باشد ، به پاس قدردانی از صفا و صمیمیت، تو گرامی دوست دیرین، و گران مایه سخنور مضمون آفرین ، تقدیم می دارم. باشد که با لطف عمیم خود پذیرا گردی . دوستیمان خزان ناپذیر باد .
قلم
ای آشنای این دل درد آشنا قلم
وی غمگسار و مونس و محرم - مرا قلم
ای بر سریر ملک، سخن افسر ادب
چشم و چراغ خلوت دل را ضیا قلم
سحر آفرین سخنور آزاده (یاورا)
شادم به لطف شعر و سخن کرد با قلم
ای در کف کفایت تو خامه مشک بیز
زیبد به دامن تو شود مشکسا قلم
ای جلوه بخش خلوت شعر و سخن به فضل
رونق فزای بزم فضیلت ترا قلم
ای سالک مسالک انسانی از شرف
هرگز مرا نرفت طریق خطا قلم
نتواند آنکه، داد سخن داد همچو من
آرد مدیح طبع تو با چامه یا قلم
ای در طریق علم و عمل مرشد و مراد
تا رهنمون من توئی و رهنما قلم
یک ره به غیر مهر و محبت نزد رقم
آی آشنا به دست من افتاد تا قلم
ای روشنی بدیده دل، ای فروغ جان
چونان به چشم اهل نظر توتیا قلم
ای از تو جلوه های حقیقت به حق مراست
آئینه دار خلوت پاك خدا قلم
سودای عشق داری و سرمایه هنر
کالا ادب - متاع مناعت - بها قلم
مهر سپهر شعر و سخن نظم نغر تست
دارد ز سوز ساز تو برگ و نوا قلم
افتد ز (راهجیری) اگر مورد قبول
عمری به لطف دوست زند بی ریا قلم
گر ز آنچه گفته ام نه دلم با زبان یکیست
دست زمانه سازدم ای دوست با قلم
روزی که دانش آموزی بیش نبودم و مقدمات خوشنویسی را با شور و هیجانی که حاکی از عشق سرشار بدین فن ظریف بود در محضر خوشنویس ماهر میر موسوی کجوری مازندرانی آموختم ، تا ایامی که در کلاس های آزاد خوشنویسی هنرهای زیبای اسبق نزد میرزا علی اکبرخان کاوه با عشقی سوزان تعلم خود را دنبال کردم .
قضا را عارضه ای روی داد و استاد کاوه را سخت در بستر بیماری افکند، ناچار سالی چند که گوئی عمری دراز بود بین خط و من متارکه افتاد تا اینکه بار دیگر خدای خواست و توفیق رفیق راهم شد، کمر همت بر میان استوار کردم تا بار دیگر به تکمیل فراگرفته های ناقص خود پردازم. برای رسیدن به هدف غائی خویش شرف ملازمت حضرت افادت و افاضت مآب صاحب التعليم والقلم استادی آقا سید حسین میرخانی سلمه الله تعالى (فرزند ارشد مرحوم آقا سید مرتضی البرغانی خوشنویس رحمۀ والمغفره) که در رموز و فنون خط و خوشنویسی یگانه عصر و فرید عهد می باشد اختیار کردم و به مصداق: الخط نصف العلم .
با جهدی بلیغ چند سال دیگر علی الاتصال در تحصیل و تکمیل خط نستعلیق رنج وافر و مشقت متکاثر برده، به مودای من حسن کتابۀ بسم الله الرحمن الرحیم دخل الجنۀ بغیر الحساب و به مضمون عليكم بحسن الخط فانه من مفاتيح الرزق و: حسن الخط لسان اليدو بهجۀ الضمير – توفیق پیشرفت بایسته ای که مولود شوق و ذوق تمام و مالاکلام بود برایم در کسب و حصول امر خوشنویسی از رموز جزئی وکلی تعالیم آن از راه سمعی و بصری و عملی حاصل شد تاجائیکه به خواست خداوند مهربان در مکتب فایض الجود استاد - در قلم نستعلیق و شکسته مرا فی الجمله تبحری حاصل گردید.
دوستی از دوستانم را که اعتقادی در این جمله پدید آمده بود روزی مرا گفت که مجموعه اطلاعات و تجربیات عملی و اکتسابی خود را از آنچه از استادانم شنیده و دیده و یا آنچه در بعضی از نسخ و رسالات به نظر رسیده بود همه را در اوراقی چند ثبت و رساله ای ترتیب نمایم که در عین آنکه حین احتیاج برای پیشرفت خط نو آموزان و استفاده آنان مفید مقصود باشد نیز رضایت خاطر ارباب فضل و هنر و صاحبان قلم ملحوظ گردد. در اینجا لازم می داند که ما صدق: لان شکرتم لازیدنکم - از تشویقات او سپاسگزاری نماید.
لهذا چنین پنداشتم که تقاضای آن دوست بزرگوارم را که حقوق فراوانش بر ذمه من است اجابت کنم و با اجابت این مسئول در حدود توانایی خود خدمتی هم به فرهنگ کرده باشم و از سوی دیگر معلومات خود را به مفاد کان لم یکن شیئا به هدر نسپارم که: الانسان جائز النسیان .
نویسنده سعی کرده ام حتی المقدور نکات عمده و لازمی را که برای تربیت نوآموزان و آشنایی علاقمندان به خوشنویسی لازم است و نیز انتباه خاطر عموم فرهنگ پژوهان، به طور اختصار یاد کنم وشطری از این مقوله به جا گزارم، تا کسانی که تعلق خاطری بدین هنر شیوا دارند با مراجعه بدین نوشته ها فی الجمله اطلاعاتی کمی و کیفی و معیاری از قواعد ذیربط آن در دست داشته باشند .
آری ذکر آنچه نوشته می شود به اختصار است و چه بسیار مطالبی هست که بیان همه آنها مرا از اصل مقصود که به دست دادن قواعد خط به طور خلاصه هست باز می دارد و کسانی که بخواهند به تمام اصول و رموز این فن ظریف دست یابند، باید خود درک محضر استادی مسلم نمایند که آنچه نوشته و بیان شده اشارتی بیش نیست. تقاضا میکنم چنانچه فضلا و صاحب نظران ایرادی و انتقادی در بیان این قواعد به نظرشان می رسد به جای اینکه غمض عین و چشم پوشی کنند. لطفاً بر نویسنده منت نهند و از نقایصی که محتملاً رفته آگاهم فرمایند تا با قبول منت از آن بزرگواران در رفع آنها بکوشم .
آنچه درباره ابن مقله از بزرگترین استادان فن شریف خط و از واضعین انواع مختلف خطوط باید گفته شود در قسمت تاریخ خط این کتاب یاد کردیم، که تکرار آنها زائد است ولی به طور ایجاز بازگو می کنم که این مرد هنرمند ، شش نوع خط ایجاد کرد و همو بود که برای تسهیل خط مدار آن را بر دائره و سطح نهاد و از خط کوفی خطی ایجاد نمود و آن را محقق نام کرد و آن را خوش نوشت و کتاب را بدین خط آشنا کرد و تعلیم فرمود تا آنجا که همگی مصاحف و کتب خود را بدان خط نوشتند.
چون خط کوفی دارای چهاردانگ و نیم سطح و یک دانگ و نیم دور بود پس یک دور به جهت آن خط افزود. و خط ریحان را وضع کرد و در این خط به استثنای حرف (یا) با جزئی تصرف که اکثر كلماتش تابع خط محقق بود (زیرا که اصول هر دو یکی است) و فقط در حرف (یا) که دور آن بیشتر از (یای) محقق بود. این قلم را نیز به جمعی تعلیم داد و مردمی خوشنویس این خط شدند و این خط شیوع یافت، آنگاه خط ثلث ریحانی را از خط ریحان بیرون آورد و این خط را نیز جماعتی به تعلیم وی خوش نوشتند.
سپس در نتیجه بعضی تصرفات در خط نسخ خط دیگری به نام ثلث به وجود آورد و آن را نیز به مردم آموخت و خوشنویسانی در این قلم پدید گشتند و آن دارای دو دانگ دور و چهار دانگ سطح است و این خط بین اکثری از مردم انتشار یافت و بیشتر کتاب مصاحف و کتب را با آن خط نگاشتند . بعد به حسن طبع سلیم و فکر مستقیم خط نسخ را که تابع قلم ثلث است از خط محقق بیرون نویس و وضع نمود و مدار تعلیمش را بر نقطه بنیان نهاد و از برای این خطوط قاعده دوازده گانه را معمول و مقرر داشت که از آن رویه تعلیم یابند و قالب حروف آنها در نسبت به یکدیگر بزرگ و کوچک نشود و تفصیل این دوازده قاعده را در صفحات آینده خواهیم نگاشت.
ابن مقله این قواعد را در سیصد و ده هجری در زمان المقتدر بالله و وزارت ابن فرات وضع کرده و فرمان داد قرآن را به خط نسخ نوشتند و خط محقق و ریحان و معقلی را در سر سوره ها مکتوب داشتند این قلم را از آن رو نسخ گفته اند که بعد از ایجاد آن، خطوط دیگر منسوخ گردید و نوشتن کلام الله مجید منحصر به آن خط گردید و از آن جا که طبع ذوقمند او همواره در ایجاد خط و ترتیب و تزئین آن مصروف می شد چون خواست که کتابت قرآن از سائر مکتوبات ممتاز گردد، لذا خط توقیع را پدید آورد که نصف آن سطح و نصف آن دور می باشد قضات سجلات و توقيعات و دیگر چیزها را بدین خط می نگاشتند و دیگر خط مستحدثه او رقاع بود که آن هم نصف دور و نصف سطح دارد چرا که تابع قلم توقيع است و رقعه ها و عناوین کتب و فی المثل احکام را بدین خط می نوشتند و همه این خطوط در زمان آن مخترع بزرگ و نامی شایع گشت تا ظهور ابن بواب بغدادی از شاگردان ابن مقله که او در فرا گرفتن خطوط تا آنجا ترقی حاصل کرد که شبیه استاد خود نوشت اما این استاد کامل پس از آنکه به تحصیل اقلام خطوط پرداخت و در این صنعت به کمال رسید قواعد دوازده گانه را در خط خویش مجری نمود.
بدیهی است که علم خط و صنعت کتابت در میان نوع انسان فضیلتی بزرگ است و هنری است شایسته و عظیم و بی شک این فن نیز مانند سایر علوم و فنون بی مدد راهنما و معلم مشاق شایسته صورت نبندد و تمشیت نپذیرد:
اعلم ان الخط مخفی فی التعلیم الاستاد و قوامه بکثرۀ المشق و ترکیب المرکبات و ترک المنهیات و صفاوه بصفاء الباطن و حسنه بحسن نیۀ. و چنانکه همه می دانیم کل شیئی فی القرطاس ضاع . و در برخی از متون مسطور است که اولین کسی که بعد از آموختن اسماء موافق آیه کریمه : و علم آدم الاسماء کلها . خط عربی و سریانی را نگاشت حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام بود. موافق آیه مبارکه : علم بالقلم و مطابق این حدیث که : اول ماخلق الله تعالى القلم ، قال له اکتب فقال يا رب ما اکتب ؟ قال اکتب علمى فى خلقی الى یوم القیامه... فجری القلم بما امره - اول چیزی که حضرت باری تعالی جل شأنه خلق فرمود قلم بود.
پس بدو امر کرد بنویس . گفت: خداوندا چه بنویسم ؟ امر شد بنویس احکام مرا در مخلوقات من تا روز قیامت. یعنی: علم الانسان ما لم یعلم را خداوند جل شأنه بیاموخت. و بعض دیگر هم گفته اند: اول کسی که خط نوشت ادریس نبی علیه السلام بود. نگارش را به آدم و علوم را به قلم ذکر می نمایند . غایبان را به نامه خبر دهند که از آنچه آگاهی ندارند ، از مسطورات قلم به دست آورند و همچنین فرموده: نون و القلم و ما یسطرون مطابق قول مفسران است که :ن، دوات، و القلم: قلم کتابت و ما یسطرون خط بوده باشد.
متأسفانه رواج چاپ سربی و ماشین تحریر و بی اعتنائی مدارس جدید به هنر خطاطی بازار این صنعت را بالمره کاسد کرده تا به جائیکه در قرن چهاردهم رفته رفته هنر خطاطی قوس نزولی را طی کرد و توجه مردم به این هنر اصیل رو به کاهش گذارد و زمینه خوش نویسی خالی ماند تا جائیکه امروزه خطاطان معدودی بیش نیستند و در حال حاضر جز یکی دو تن استاد مسلم وجود ندارند.
تا آنجا که من مطالعه کرده ام در سی سال اخیر فقط می توان از چند نفر نامبرد. میرزا محمدحسین خان عمادالکتاب السیفی القزوینی استاد خطوط نسخ، ثلث. نستعلیق، شکسته. حاج میرزا عبدالحمید ملک الکلامی معروف به امیرالکتاب در نوشتن اقلام سته رقاع به اسلوب خطوط عثمانی، حاج مجدالدین نصیری امینی متخلص به (مجدی) در تحریر خطوط کوفی. محقق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع، رقاع، تعلیق، شکسته تعلیق، نستعلیق، شکسته، تحریری: سید علی اکبر گلستانه در خط شکسته. علی اکبر کاوه در خط نستعلیق که این قلم را در مفرد نویسی به مرتبه ای رسانده که حمل بر اعجاز می توان کرد و دو تن دیگر از کسانی که در تحریر خط نستعلیق و رعایت کلیه اصول و قواعد آن به مرتبه عالی رسیده و از استادان محترم این عصر محسوب می شوند سید حسن و سید حسین میرخانی می باشند.
هر چند با وجود صنعت چاپ هنوز هم خط خوب ارزش خود را از دست نداده و امروزه نمونه های خطوط میرعماد برابر با ورق زر است و آثارش را کلمه به کلمه و سطر به سطر چون کاغذ زر می برند و به داشتن قطعه ای از خط او مباهات می کنند، چنانچه آثار خطوط این استاد عالیقدر از کتابها و رساله ها و قطعات و مرقعات مختلف در موزه های دنیا موجود و نماینده شیواترین آثار هنری جاویدان ایران و خط نستعلیق فارسی است.
لکن تا زمانی که صنعت چاپ هنوز به ایران نیامده بود. این هنر ارزش فراوان داشت و هنرمندانی عالیقدر وجود داشتند و حتی قبل از دوره مشروطیت در هر گوشه و کنار این کشور تعدادی خوش نویس وجود داشت. متأسفانه بعد از آن عده خطاطان روی به نقصان نهادند به طوریکه در برابر کسانی که دنبال رشته های هنری دیگر رفته اند امروزه عده این هنرمندان غیرقابل مقایسه و انگشت شمارند. ولی با اینکه موانع متعددی در سر راه این هنر قرار گرفته است خوشبختانه اکنون کلیه هنرهای ملی صیانت و علی الخصوص نستعلیق نویسی رونقی به سزا گرفته.
نیز ظرف پانزده سال اخیر از طرف وزارت فرهنگ و هنر توجه خاصی به این امر مهم شده، برای پیشرفت و ترویج هنر خط کلاس های آزاد تعلیم خوشنویسی دائر گردیده و افرادی که به استعداد خود در این رشته پی برده اند تحت نظر استادان فن با کوشش و جدیت و علاقمندی مشغول فرا گرفتن و یا تکمیل هنر خود بوده به این وسیله مصمم به نگهداری آن شده اند.
بدین طریقه تعداد خطاطان در تزایدند و ما امیدواریم این گروه بیش از پیش مورد تشویق مسئولین امور قرار گیرند - ضمناً ما از کلیه اشخاصی که استعدادی دارند می خواهیم که برای پیشرفت این منظور به تعلیم و تعلم و تشکیل انجمن های هنری مانند: (کانون خط) همت کنند تا این نگرانی ها کاملاً مرتفع و آب رفته به جوی باز آید. این کانون مفید که قریب پنج سال است با کمک و مشارکت عده ای از خوشنویسان تأسیس گردیده طبق برنامه همه هفته مطلعین و صاحبنظران به مباحثه و مطالعه و ممارست و تجزیه و تحلیل خطوط فارسی مشغول می باشند و امید است برنامه های عالی این کانون به منصه ظهور پیوسته برای جوانان و عشاق هنر خط و خطاطی آثاری گرانبها ارمغان آورد و سرمشقی جامع و ارزنده واقع گردد.