اثری را که فقط با مهارت، کوشش و تکنیک ساخته شده است نمی توان هنر دانست، مگر آنکه جهشی از تخیل در آفرینش آن به کار رفته باشد.
میکل آنژ درباره روش کار خود میگوید: آزاد ساختن هیکل آدمی از مرمری که آن را در خود زندانی کرده است.
اصالت همان چیزیست که هنر را از صنعت متمایز میسازد. اصالت همیشه نسبی ست و اثر هنری کاملا اصیل وجود ندارد. در حقیقت به هیچ هنرمندی نمی توان روش آفرینش اثر را آموخت، میتوان به وی تعلیم داد که چگونه در میان هیجانات و تجربیات آفریدن اثر، راه خود را پیدا کند.
در عصر امروز که همه ارزش ها مورد تردید قرار گرفته اند، هنرجو با نوع تازه ای از پیوستگی مواجه است، یعنی جریانی مداوم از نهضت ها و ضد نهضت ها. این گرایش که در انگلیسی به پسوند (ایسم) ختم می شود، مرزهای ملی و نژادی و تاریخی را در نوردیده اند. بنابراین، «سبک ها بیشتر بر اساس نهضت ها خواهد بود تا کشورها» .
در این مقاله به بررسی سبک ها و شیوه های عکاسی میپردازیم.
کوبیسم (Cubism)
کوبیسم با همزمان کردن نقاط دید مختلف، قیافه اشیا را به هم میزند و به جای آن شکل تجریدی (آبستره) را ارائه می کند.
بدین معنا که عکاس کوبیست اشیا را همزمان از زوایای مختلف میبیند، اما تمامی تصویری را که دیده است به ما نشان نمی دهد، بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب و روی سطح دو بعدی تصویر می نمایاند. از این روست که یک اثر کوبیستی، مغشوش، درهم و غیر طبیعی جلوه می کند.
عکاس کوبیست در بند یک نقطه دید واحد (مانند عکاسی رئال) نیست و می تواند هر شیئی را نه به عنوان یک قیافه ثابت بلکه به صورت مجموعه ای از خطوط، سطوح و رنگ ها ببیند و با ترکیب این ابعاد عکسی کوبیستی ارائه کند.
سمبولیسم (Symbolism)
عکاس سمبولیست قواعد و ساختار طبیعی درون کادری را به هم می ریزد تا معنایی را با استفاده از نماد به مخاطب القا کند.
مثل نشان دادن ساعت در گوشه ای از یک کادر در معنای گذر عمر و زمان، یا به کارگیری نمادهای شناخته شده ای مانند صلیب، برگ زیتون و یا حتی استفاده از بناهای خاص معماری شناخته شده برای بیان یک مکان خاص. (میدان آزادی به عنوان نماد شهر تهران یا برج ایفل نماد پاریس).
رئالیسم (Realism)
رئالیسم یا واقع گرایی، شیوه ای است که در آن عکاس باید در نمایش طبیعت (بدون انسان و با انسان)، از هرگونه دخل و تصرف احساسی خودداری کند. به بیان ساده تر، عکاسی واقعیت.. بنیان این سبک در دهه ۴۰ قرن هجدهم توسط امیل زولا فرانسوی گذاشته شد.
ناچورالیسم (Naturalism)
طبیعت گرایی که زمزمه های آن در نیمه دوم قرن نوزدهم به گوش می رسید، اصطلاحیست که در آن، طبیعت بدان گونه که به نظر می آید، بتصویر کشیده میشود. اگر هنر کلاسیک یونان را جلوه کامل طبیعت گرایی میشناسند و هنر رنسانس ایتالیایی را تجدید حیات آن می دانند، به این علت است که آنها مانند یک آینه، زیبایی طبیعی را بازتاب داده اند.
بنا به نظر طبیعت گرایان، وراثت و محیط، تعیین کننده اصلی تقدیر انسان هستند. فرق این مکتب با رئالیسم در این است که در آثار رئالیستی انسان همیشه از محیط پیرامونش مهمتر بود، اما درناچورالیسم اهمیت انسان از اهمیت اشیا بیشتر نیست.
امپرسیونیسم (Impressionism)
این سبک معتقد به نوعی اصول زیبایی شناسی تصویری در هنر عکاسی ست. به طورکلی، امپرسیونیست ها اعتقاد داشتند که ریتم فیلم و عکس دارای قدرتیست که میتواند رؤیا پردازانه باشد. در دوران رواج این سبک در عکاسی، مشخصات ظاهری خاصی بروز کرد، از جمله ریتم تصویری نرم و نگرش ایجازی به اشیا. هدف اصلی در این سبک، رسیدن به افکار و احساسات نادیدنی بود.
اکسپرسیونیسم (Expressionism)
این سبک در بر اساس مبالغه در تصویر برای ابراز عواطف درونی هنرمند است و در تقابل با امپرسیونیسم و رئالیسم شکل گرفت. تاثیر اکسپرسیونیسم در عکاسی باعث بوجود آمدن جنبشی بنام تصویرگری شد. تصویر گرایان، عکاسی را هنر قلمداد میکردند و میکوشیدند مرتبه اش را به پای نقاشی برسانند. تصویرگری اواخر قرن هجده شکل گرفت و در دهه بیستم قرن نوزده رو به افول نهاد. نوع امروزی تصویرگری از دهه هفتاد قرن نوزدهم شکل گرفت و شاخه ای از صنعت عکاسی امروز است.
رمانتیسیسم (Romanticism)
این سبک، با ویژگیهای ذکر شده در ادبیات و نقاشی نمود پیدا کرد، البته هیچگاه مانند ادبیات یا موسیقی یا مانند امپرسیونیسم، به صورت سبک جداگانه شناخته نشد. نمود این سبک در عکاسی، ثبت لحظات عاشقانه و احساسی با نورپردازی های طبیعی و ملایم است، بطوریکه حس عشق را به مخاطب القاء کند. حتی ثبت لحظات عاطفی برگرفته از طبیعت (عکس هایی از غروب خورشید و ماه، امواج دریا و…) جزو عکسهای رمانتیک طبقه بندی میشوند.