در عکاسی دیجیتال تراز سفیدی (White Balance) عبارت است از تنظیم رنگ تصویر به گونه ای که طبیعی به نظر برسد. به عبارتی رنگ های موجود در تصویر با آنچه که در صحنه عکاسی با چشم دیده ایم همخوانی داشته باشند. در این حالت رنگ سفید موجود در تصویر به صورت سفید واقعی دیده می شود.
توجه کنید که کدامیک از دو تصویر بالا دارای رنگ طبیعی است.
برای روشن شدن مفهوم تراز سفیدی بهتر است ابتدا اصطلاح دمای رنگی ( Color Temperature) شرح داده شود:
دمای رنگی ( Color Temperature)
مواد مختلفی وجود دارد که با حرارت دادن به آنها از خودشان نور ساطع می کنند. بر اساس میزان حرارت دریافتی توسط این مواد، نوری که ساطع می گردد به رنگ های متفاوتی دیده می شود. یکی از این مواد که آن را به نام جسم سیاه (Black Body) نامگذاری کرده اند برای تعیین دمای رنگهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی به جسم سیاه حرارت داده شود، ملتهب شده و تشعشعی پیوسته و یکنواخت ایجاد می کند. با حرارت دادن به جسم سیاه و بالا رفتن دمای آن، در ابتدا رنگ قرمز ساطع می شود و با افزایش حرارت، دمای جسم سیاه بالاتر رفته و نور ساطع شده از آن به سمت آبی تغییر رنگ می دهد. به این علت که رنگهای با طول موج کوتاه تر (مثل آبی) حاوی انرژی بیشتری هستند و در حرارت بالاتر که جسم سیاه داغ تر است نور ساطع شده نیز طول موج های کوتاه تری دارد، بنابراین رنگ نور ایجاد شده به آبی متمایل می گردد. برعکس در دماهای پایین تر جسم سیاه، نورهای با طول موج بلندتر ساطع می گردند پس رنگ آنها هم به سمت نارنجی و قرمز میل می کند. نور ساطع شده از سطح جسم سیاه در اثر حرارت، مبنای تعیین دمای رنگ است. دمای رنگی با واحد کلوین(K) نشـان داده می شود.
طیف رنگی حاصل از حرارت دادن جسم سیاه در دمای مختلف
مغز انسان بطور اتوماتیک دمای رنگی تصویر را بر اساس اطلاعات دریافتی از چشم تحلیل می کند و بر اساس تجربیات ذهنی و قبلی خود، رنگ تصویر را بطور صحیح می بیند و در واقع درک می کند. مثلا کاغذ سفیدی را در نظر بگیرید که انسان آن را در هر دو وضعیت فضای داخلی و خارجی یک خانه، به صورت سفید می بیند در حالیکه ممکن است فضای داخلی با نور زرد یک لامپ تنگستن روشن شده باشد و فضای بیرون با نور خورشید.اگر چه دمای رنگی (Color Temperature) در نور خورشید با نور لامپ تنگستن بسیار متفاوت است، ولی تحلیل مغز از آنچه چشم می بیند، در هردو مورد، یک کاغذ سفید است.
ساعات اولیه ی صبح |ظهر |قبل از غروب آفتاب
سه نما از دریاچه گهر (استان لرستان) در ساعات مختلف روز
منابع نور (خورشید، لامپ، فلاش و ... ) عموما هیچکدام نور سفید خالص از خود ساطع نمی کنند. نور هر کدام از آنها دمای رنگی (Color Temperature) مخصوص به خود را دارد.
همچنین متوسط دمای رنگی نور در ساعات مختلف روز و شرایط جوی متفاوت تغییر می کند. یعنی متوسط دمای رنگی نور در نور صبحگاهی نسبت به بعدازظهر متفاوت است. معمولا در طول روز هر چه به سمت غروب می رویم، رنگهای زرد و نارنجی بیشتر می شود یعنی رنگ های با کلوین پایین تر بیشتر پدیدار می شوند. پس بطور کلی اگر دمای رنگی پایین باشد، نتیجه آن قرمز است و اگر دمای رنگی بالا باشد، نتیجه آن آبی است.
متوسط دمای رنگی (بر حسب کلوین) در شرایط نوری مختلف
تنظیم خودکار تراز سفیدی (AWB)
دوربین های جدید با سیستم خودکار تنظیم تراز سفیدی (Auto White Balance=AWB) می توانند بر اساس نور محیط ، دمای رنگی را حدس بزنند. البته این سیستم های خودکار در مواردی هم دچار خطا می گردند و در نتیجه رنگ تصویر مثلا خیلی زرد و یا آبی می شود.
طرز کار دوربین دیجیتال در حالت تنظیم تراز سفیدی خودکار (Auto White Balance) به این صورت است که سعی می کند با مرجع گرفتن یک قسمت سفید یا خاکستری میانه در صحنه مقابل دوربین، دمای رنگی (کلوین) آن را حدس بزند (مثلا سفیدی ابر در یک منظره) و با توجه به آنچه مرجع گرفته است سایر رنگ های موجود در صحنه را آنالیز کرده و دمای رنگی متناسب با آن را انتخاب می کند و سپس فرایند ثبت و تنظیم اطلاعات تصویر را انجام می دهد.
رنگ های سفید و خاکستری میانه در صحنه مقابل دوربین مرجع عملکرد AWB دوربین می باشد.
در حالتی که عکس به صورت خام (RAW) گرفته می شود، اطلاعات تراز سفیدی آن دست نخورده باقی می ماند و در واقع فرایند اصلاح رنگ و تنظیم تراز سفیدی توسط دوربین انجام نمی شود. تنظیم تراز سفیدی عکس های با فورمت خام را می توان در نرم افزار های ویرایش عکس (مثل فتوشاپ) بطور دستی انجام داد.
در حالتی که عکس به صورت JPEG گرفته می شود برای تنظیم تراز سفیدی (WB) در شرایط نوری مختلف و بدست آوردن رنگ های صحیح، می توان به یکی از روش های زیر عمل کرد:
الف) استفاده از پیش تنظیم های تراز سفیدی برای شرایط نوری مختلف که در دوربین های دیجیتال تعبیه شده است.
ب) بکار بردن یک کارت خاکستری 18 % (Gray card) در هنگام عکاسی و انجام تنظیم دستی تراز سفیدی در دوربین عکاسی.
در ادامه مطلب دو روش مذکور شرح داده خواهد شد.
پیش تنظیم های تراز سفیدی (White Balance Presets)
در دوربین های عکاسی دیجیتال علاوه بر تنظیم دستی، برای کم شدن میزان خطا، پیش تنظیم های آماده ای از تراز سفیدی تعبیه گردیده است. هر یک از این پیش تنظیم ها برای یک وضعیت نوری ویژه در نظر گرفته شده است بطوریکه با انتخاب هر یک از آنها، تراز سفیدی بر روی یک عدد کلوین خاص تنظیم می شود. استفاده از این پیش تنظیم ها خصوصا هنگامی که با فورمت JPEG عکاسی می شود برای بدست آوردن رنگ طبیعی صحنه و در واقع تراز سفیدی صحیح بسیار کارآمد است. در عکاسی با فورمت خام (RAW) می توان تنظیمات مشابه با پیش تنظیم های دوربین را در هنگام ویرایش عکس در داخل نرم افزار انجام داد. در این موارد می توان تنظیم تراز سفیدی را در حالت خودکار قرار داد و عکس گرفت و در مرحله ویرایش عکس تراز سفیدی را تنظیم نمود. با این وجود توصیه می شود در همه حال برای بدست آوردن بهترین حالت رنگی تصویر تراز سفیدی دوربین بر اساس شرایط نوری صحنه تنظیم گردد.
نحـوه تغییر تعـادل رنگی (یا تراز سفیدی) در دوربین های مختلف و در مدل های مختلف متفاوت است. در بعضی از آنها دکمه ای در بالای دوربین و یا در پشت آن برای تنظیم تراز سفیدی قرار داده شده است. در برخی دیگر از دوربین ها، پیش تنظیم های تراز سفیدی از طریق منوی دوربین و کلیدهای واسط تنظیم می شوند.
تنظیم تراز سفیدی خودکار (AWB)
در حالت تنظیم خودکار تراز سفیدی (Auto White Balance) یا (AWB)، دوربین بر اساس نور محیط، تراز سفیدی را بطور اتوماتیک حدس می زند. البته ممکن است در شرایطی که نور محیط کم است، نور محیط صحنه می تواند بوسیله فلاش دوربین تامین گردد. معمولا هنگام عکاسی با فورمت خام (RAW) ، از حالت تنظیم خودکار تراز سفیدی استفاده می شود.
تراز سفیدی خودکار(AWB) در دوربین های دیجیتال معمولا دمای رنگی محیط را در حدود 3000 تا 7000 درجه کلوین تنظیم می کند. با توجه به مکانیسم AWB که در دوربین های عکاسی دیجیتال تعبیه شده است، در صحنه هایی که در آن رنگ سفید یا خاکستری روشن وجود داشته باشد سیستم AWB بهتر و دقیق تر عمل می کند.
تنگستن یا لامپ روشنایی (Tungsten)
از پیش تنظیم تنگستن (Tungsten) وقتی استفاده می شود که نور صحنه از طریق لامپ تنگستن تامین شده باشد. در این حالت که رنگ های گرم محیط زیاد است، دوربین با انجام واکنش متقابل مقداری ته رنگ آبی به تصویر اضافه می کند. به همین علت در هر شرایط نوری اگر بخواهید سوژه مورد نظر در عکس نهایی، آبی تر به نظر برسد می توانید تراز سفیدی دوربین را بر روی حالت تنگستن تنظیم کنید.
معمولا دوربین عکاسی در حالت تنگستن، دمای رنگی را در حدود 3200 کلوین تنظیم می کند.
چراغ فلورسنت (Fluorescent)
پیش تنظیم تراز سفیدی در حالت فلورسنت (Fluorescent) وقتی مورد استفاده قرار می گیرد که نور صحنه از نور چراغ فلورسنت تامین شده است. در مواردی که می خواهیم به تصویر نهایی، ته رنگ سبز اضافه شود و سبز تر به نظر برسد نیز از این حالت تراز سفیدی دوربین استفاده می نماییم.
معمولا دوربین عکاسی در حالت فلورسنت، دمای رنگی محیط را در حدود 4000 کلوین تنظیم می کند.
نور مستقیم خورشید (Direct Sunlight)
از این حالت وقتی استفاده می شود که عکاسی در فضای بیرون (Outdoor) انجام می شود و نور آفتاب بطور مستقیم بر روی سوژه می تابد.
دوربین عکاسی در این حالت دمای رنگی محیط صحنه را در حدود 5200 کلوین تنظیم می کند.
نور فلاش (Flash )
در پیش تنظیم های تراز سفیدی، حالت فلاش (Flash) برای وقتی است که هنگام عکاسی از فلاش استفاده می شود. معمولا دوربین عکاسی در حالتی که تراز سفیدی بر روی وضعیت فلاش تنظیم شده است دمای رنگی را به صورت خودکار تنظیم می کند.
شرایط ابری (Cloudy)
حالت ابری (Cloudy) برای مواقعی است که هوا ابری می باشد و یا علی رغم وجود آسمان صاف و نور خورشید، صحنه عکاسی در سایه قرار گرفته است. در این حالت نسبت به حالت تابش خورشید، ته رنگ های گرمتری به رنگ تصویر افزوده می شود تا تمایل به رنگ های آبی را که در محیط ابری و سایه ایجاد می گردد تا حدی جبران شود.
معمولا دوربین عکاسی در حالت شرایط ابری، دمای رنگی محیط را در حدود 6000 کلوین تنظیم می کند.
سایـه (Shade)
دوربین عکاسی در حالت پیش تنظیم سایه (Shade) تصویر را نسبت به حالت ابری گرمتر می کند. به عبارت دیگر ته رنگ های گرم به تصویر می افزاید. حالت سایه بیشتر مناسب زمان غروب آفتاب و همچنین سایه تیره است.
معمولا دوربین عکاسی در حالت سایه، دمای رنگی محیط را در حدود 7000 کلوین تنظیم می کند.
تنظیم دستی تراز سفیدی (Manual)
در این حالت تراز سفیدی بطور دستی تنظیم می شود. یعنی عکاس بر اساس تجربیات شخصی خود و یا با توجه به عکس های قبلی که گرفته است، بطور دستی عدد کلوین را برای تراز سفیدی تصویر تنظیم می نماید. معمولا در اکثر دوربین های عکاسی دیجیتال در حالت تنظیم دستی (Manual)، امکان تنظیم دمای رنگی بین 2500 تا 10000 کلوین با فواصل 100 K وجود دارد.
در مواردی این پیش تنظیم تراز سفیدی در منوی دوربین های مختلف با علامت متفاوتی نمایش داده می شود. در تصویر مقابل علائم مربوط به دو شرکت Nikon و Canon نمایش داده شده است.
تنظیم سفارشی تراز سفیدی (Custom)
حالت تنظیم سفارشی تراز سفیدی (Custom) به عکاس اجازه می دهد تا اندازه کلوین را بطور سفارشی برای یک منبع نور خاص تنظیم کند. در این حالت با قرار دادن جسمی با سطح سفید ( یا خاکستری 18 % ) در قسمتی از صحنه که مورد نظر است، تراز سفیدی دوربین بر طبق نور آن جسم تنظیم می شود و سپس عکاسی از کل صحنه بر اساس آن انجام می پذیرد. در ادامه مطلب توضیحات بیشتری در مورد این پیش تنظیم تراز سفیدی شرح داده شده است.
معمولا در این حالت امکان تنظیم دمای رنگی محیط بین 2500 تا 10000 کلوین میسر می باشد.
علائم اختصاری پیش تنظیم های تراز سفیدی در دوربین های عکاسی دیجیتال
تاثیر پیش تنظیم های تراز سفیدی بر روی تصویر
سیستم تنظیم تراز سفیدی در دوربین عکاسی به این شکل عمل می کند که بر اساس دمای نوری صحنه (اندازه کلوین آن) که یا توسط خودش بطور خودکار تعیین شده است و یا توسط عکاس برای دوربین تعریف گردیده است، رنگ نور دریافت شده توسط دوربین را به شکل جبرانی طوری تغییر می دهد که رنگ سفید ( و یا خاکستری 18%) به صورت طبیعی و واقعی دیده شود. به این صورت که در دمای رنگی پایین (عدد کلوین کوچکتر) که رنگ های زرد و قرمز در محیط صحنه بیشتر است، دوربین بطور جبرانی رنگ های آبی و سبز را در کل زمینه رنگی تصویر افزایش می دهد و سعی می کند تعادلی در رنگ های ثبت شده از صحنه ایجاد نماید. به همین شکل در دمای رنگی بالا (عدد کلوین بزرگتر) که رنگ نور عمومی صحنه بیشتر در نواحی آبی قرار گرفته است، دوربین عکاسی بطور جبرانی رنگ های زرد و قرمز را در زمینه کلی تصویر افزایش می دهد. این کار باعث می شود که تعادل رنگ ها در کل صحنه بیشتر شود و رنگ سفید به شکل سفید واقعی دیده شود.
از این عملکرد دوربین عکاسی گاهی برای کارهای خلاقانه مثل ایجاد افکت های رنگی در عکس ها هم استفاده می شود. مثلا وقتی عکاس بخواهد رنگ کلی تصویر را به سمت آبی متمایل کند، پیش تنظیمات دوربین را بر روی اعداد پایین تر کلوین (مثل حالت تنگستن) قرار می دهد و دوربین واکنش جبرانی به این تنظیم را با آبی کردن تصویر پاسخ می گوید.
تاثیر پیش تنظیم های تراز سفیدی بر روی تصویر
تنظیم تراز سفیدی با استفاده از کارت خاکستری 18 درصد
با این روش می توان تقریبا مطمئن شد که تراز سفیدی (WB) تصویر به درستی تنظیم می شود. استفاده از کارت خاکستری (Gray Card) به عنوان نقطه مرجع (Reference point) جهت اعمال تنظیمات رنگی دوربین، فرایند نرم افزاری پس از گرفتن عکس (Post processing) را به حداقل می رساند.
کارت های مشکی، خاکستری 18% و سفید
کارت خاکستری چطور کار می کند؟
در این روش لازم است یک کارت خاکستری استاندارد (18 % Gray card) یا کاغذ خاکستری مات که نور را منعکس نمی کند تهیه نمود. شرکت های مختلف کارت های گوناگونی با سایز ها و رنگ های مختلف (خاکستری، سفید و سیاه) تولید کرده اند.
خاکستری حالتی بدون رنگ و خنثی (Neutral tone) است و طیف گسترده ای را شامل می شود. خاکستری مورد استفاده در کارت، خاکستری میانه (Middle gray) یا 18 % است. در این کارت 18 درصد از نوری که به آن می تابد را بازتاب می دهد.
وضعیت تشخیص نور در دوربین های عکاسی دیجیتال با خاکستری میانه تنظیم و هماهنگ شده است. در حالت تنظیم خودکار تراز سفیدی (Auto White Balance mode) دوربین بطور خودکار خاکستری میانه را در صحنه مقابل خود جستجو می کند تا نوردهی و تراز سفیدی درست را تشخیص دهد.
خاکستری میانه (18%) در تونالیته های مختلف خاکستری نمایش داده شده است.
برای استفاده از کارت خاکستری، بایستی از حالت تراز سفیدی سفارشی (Custom White Balance mode ) در تنظیمات WB دوربین استفاده شود. به این صورت که در نقطه ای که سوژه در صحنه واقع شده است، کارت خاکستری را قرار می دهیم و طوری از آن عکس می گیریم که کل سطح قاب تصویر توسط کارت خاکستری پوشیده شود. سپس با استفاده از منوی تراز سفیدی سفارشی (Custom White Balance) عکسی را که گرفته ایم به دوربین معرفی می کنیم و به عبارت دیگر خاکستری استاندارد را برای دوربین مشخص می نماییم. دوربین هم بر اساس عکسی که از کارت گرفته ایم و برایش تعریف شده است، تراز سفیدی دوربین را تنظیم می نماید. پس از آن ، عکس مورد نظر گرفته می شود. در دوربین های مختلف اساس تنظیم تراز سفیدی سفارشی (Custom) یکسان است ولی ممکن است روش تنطیم آن و منوهای دوربین کمی با یکدیگر متفاوت باشد.
درتنظیم سفارشی(Custom ) تراز سفیدی هنگامی که کارت خاکستری 18% در دسترس نمی باشد، می توان به جای آن از یک صفحه سفید رنگ مثل یک برگ کاغذ سفید استفاده کرد. عملکرد دوربین نسبت به صفحه سفید مشابه با کارت خاکستری خواهد بود. در هر دو مورد بازتاب رنگ های قرمز، سبز و آبی از سطح آنها یکسان می باشد.
استفاده از کاغذ سفید در صحنه برای تنظیم سفارشی تراز سفیدی (Custom).
برای تنظیم تراز سفیدی سفارشی (Custom) علاوه بر کارت خاکستری استاندارد، از ابزاری به نام صفحه هدف کالیبراسیون (Calibration Target) نیز استفاده می شود. این صفحه شامل سه بخش سیاه، خاکستری و سفید است و می توان همچون کارت خاکستری آن را بکار برد.
موارد نامناسب برای استفاده از کارت خاکستری
در موارد زیر به علت ایجاد مشکلات تکنیکی در فرایند عکاسی، استفاده از کارت خاکستری توصیه نمی شود:
• هنگامی که نور صحنه مرتب در حال تغییر است. در این شرایط ممکن است دمای رنگی محیط در لحظه ای که از کارت خاکستری عکاسی می شود با زمانیکه از صحنه اصلی عکاسی می گردد متفاوت باشد و در نتیجه تراز سفیدی تصویر اشتباه ثبت گردد.
• وقتی که از سوژه متحرک عکاسی می شود. در این حالت به دلیل اینکه نمی توان سوژه را ثابت کرد و کارت خاکستری را در کنار آن قرار داده و از آن عکس گرفت، استفاده از گزینه تنظیم تراز سفیدی سفارشی (Custom) بی معنی خواهد بود.
در شرایط آب و هوایی متغیر معمولا شرایط نوری محیط در حال تغییر می باشد.
هنگامی که سوژه در حال حرکت است استفاده از کارت خاکستری توصیه نمی شود.
تنظیم تراز سفیدی با استفاده از مرجع طبیعی
برای تنظیم تراز سفیدی خصوصا اگر عکس با فورمت خام (RAW) ثبت شده باشد، می توان از شگردهای نرم افزاری نیز بهره برد. در نرم افزارهای ویرایش عکس (مثل پلاگین ویرایش تصاویر خام (ACR) در نرم افزار فوتوشاپ) پس از باز کردن عکس می توان بخشی از تصویر را که قبلا در هنگام حضور در صحنه عکاسی تشخیص داده ایم که دارای رنگ خاکستری یا سفید است را به عنوان مرجع تراز سفیدی انتخاب کنیم. سپس با استفاده از ابزارهای نرم افزار، تراز سفیدی عکس را بر اساس آن تنظیم کنیم.
ابزار تراز سفیدی در پلاگین ACR در نرم افزار فوتوشاپ
تنظیم تراز سفیدی در فوتوشاپ
با توجه به کاربری بالایی که نرم افزار فوتوشاپ و پلاگین های آن در ویرایش عکس های دیجیتال دارند به عنوان نمونه و برای آشنایی مختصر شما با طرز کار کلی آنها دو نمونه از روش های تنظیم تراز سفیدی (White Balance) بطور مختصر شرح داده می شود:
الف) با استفاده از ابزار تراز سفیدی (WB tool) در پلاگین Adobe Camera RAW (ACR) یا فیلتر Camera RAW می توان با تعیین رنگ خاکستری یا سفید در قسمتی از تصویر، تراز سفیدی عکس را تنظیم نمود.
ب) از طریق فیلتر یا لایه Level adjustment که در این حالت پس از باز کردن فیلتر مذکور ، قطره چکانی که در وسط پنجره مربوطه قرار گرفته است (مربوط به خاکستری) را انتخاب کرده و بر روی کارت خاکستری (یا سطح خاکستری موجود در تصویر) کلیک کنید. فیلتر مذکور بطور خودکار سطح رنگ را تنظیم می کند. "برای توضیحات تکمیلی می توانید به مطالب مرتبط با طرز کار نرم افزارهای ویرایش عکس خام مراجعه نمایید."
ابزار Levels در نرم افزار فوتوشاپ
گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری
منابع:
Liz Walker (2011). The Complete Digital Photo Manual, 1th ed. Carlton Book Limited, UK.
Nasim Mansurov (2010). What is White Balance?, Retrieve from https://photographylife.com on Aug 9.
Darren Rowse (2016). Get your White Balance Right in Seconds Using Grey Card, Retrieve from http://digital-photography-school.com on Aug 9.
Thomas Kragelund (Pixelz) (2014). Need Accurate Color?, Retrieve from www.pixelz.com on Aug 10.
Darlene Hildebrandt (2015). How to Use a Gray Card for Custom White Balance and Metering, Retrieve from www.digitalphotomentor.com on Aug 10.
Cambridge in colour (2017).Understanding White Balance.Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Aug 13.
Jeff Meyer (2014). White balance explained: how cameras correct the color of different types of light. Retrieve from www.techradar.com on Aug 13.
Michael Freeman 2008. Mastering Digital Photography, 1th ed. ILEX, UK.
کلمه ISO قبلا در دوربین های عکاسی آنالوگ برای نشان دادن میزان حساسیت فیلم های عکاسی به نور بکار می رفت. این کلمه مخفف ISO = International Organization of Standardization می باشد. در فیلم های نگاتیو، به دانه های تشکیل دهنده تصویر، ترام گفته می شود. ( مشابه پیکسل در دنیای دیجیتال)، هرچه ISO فیلم بیشتر باشد ترام ها درشت تر و جزئیات تصویر کمتر می شود. در این حالت حساسیت فیلم به نور بیشتر شده و امکان عکاسی در شرایط کم نور فراهم می شود.
در عکاسی آنالوگ در فیلم های نگاتیو با افزایش ISO ، ترام های آن بزرگتر و تفکیک پذیری آن کمتر می شود.
در دوربین های دیجیتال نیز برای نشان دادن میزان حساسیت سنسور به نور از عدد ISO استفاده می شود. با افزایش ISO دوربین، میزان نوری که به سنسور برخورد می کند توسط سیستم دیجیتال دوربین تقویت می شود و در هنگام ثبت در سیستم الکترونیکی دوربین به صورت نور تقویت شده درک می گردد.
بنابراین در شرایطی که سرعت شاتر و اندازه دیافراگم را ثابت در نظر بگیریم، با افزایش ISO می توان در نورهای کم تر عکس گرفت.
نمایش نحوه اثر افزایش ISO بر شدت سیگنال های دریافتی توسط سنسور دوربین عکاسی
اثرات ISO
با استفاده مناسب از افزایش ISO می توان در شرایط خاص از سرعت های بالاتر شاتر و یا دیافراگم های بسته تر استفاده نمود.
هرچه ISO افزایش یابد، با تقویت امواج نوری که به سنسور برخورد می کند بطور همزمان پارازیت ها و امواج نامناسب نیز تقویت می گردد، که این امر موجب کاهش وضوح و کیفیت تصویر خواهد شد. به این دلیل با افزایش ISO ، دانه ها و نویز (Noise) در تصویر زیاد خواهد شد.
وقتی منبع نور مناسب موجود نباشد، افزایش ISO می تواند امکان نوردهی مطلوب را فراهم نماید.
اعداد ISO در دوربین های دیجیتال شبیه به آنالوگ در نظر گرفته شده است. معمولا اعداد بصورت: 100 ، 200 ، 400 ، 800 ، 1600 و ... بر روی دوربین قابل تنظیم است. یعنی هر عدد دو برابر عدد قبلی است.
فاصله بین هر دو عدد معادل یک گام (Stop) نوردهی است. پس با دو برابر کردن ISO می توانیم به اندازه یک استاپ (Stop) جبران نوردهی داشته باشیم.
کمترین میزان ISO در اکثر دوربین های دیجیتال، 100 می باشد. ولی در بعضی از دوربین ها مقادیر کمتر ISO (مثلا ایزو 50 ) نیز پیش بینی شده است.
نمایش تاثیر افزایش ISO بر میزان حساسیت سنسور و دانه دار شدن تصویر
تنظیم ISO در نوردهی
این اصل را همیشه رعایت کنید که تا جای ممکن اندازه ISO دوربین را در پایین ترین حالت (100) قرار دهید، زیرا با افزایش ISO مقداری کیفیت تصویر کاهش خواهد یافت.
در صورت لزوم اگر با تغییر در اندازه دیافراگم و سرعت شاتر میزان نور مورد نیاز جبران نشد، افزایش ISO را در نظر بگیرید. مثلا هنگام گرفتن عکس از اجسام متحرک که به سرعت های بالاتر شاتر نیاز است، ممکن است با باز کردن روزنه دیافراگم، نور مورد نیاز تامین نگردد، در این حالت برای جبران نوردهی می توان ISO را افزایش داد.
هنگام شب و یا مکانهای کم نور که قصد استفاده از فلاش یا سایر منابع نوری را نداریم، افزایش ISO یکی از اقدامات لازم برای گرفتن عکس خوب می باشد.
عناصر مثلث نوردهی همانطور که قبلا اشاره شد، شامل سرعت شاتر، روزنه دیافراگم و ISO است. برای بدست آوردن نور مناسب، با تغییر در هریک از عناصر مثلث نوردهی لازم است که دیگر عناصر آن را با تغییر ایجاد شده هماهنگ کنیم.
مثلا اگر با کوچک کردن روزنه دیافراگم به اندازه دو گام (Stop) موجب کاهش نوردهی شوید ، لازم است برای جبران آن سرعت شاتر را به اندازه دو گام کمتر کنید و یا به همان اندازه به عدد ISO بیافزایید. البته در مورد این مثال می توان هر دو کار را انجام داد، یعنی سرعت شاتر را به اندازه یک گام کمتر کرده و اندازه ISO را نیز در حد یک گام افزایش دهید.
مقایسه تغییرات ایجاد شده در اندازه عناصر مثلث نوردهی با یکدیگر
در دوربین های جدید ، میزان زیادی از Noise و دانه های ایجاد شده در تصویر (بر اثر افزایش ISO ) در نرم افزارهای ویرایش عکس همچون فوتوشاپ یا لایت روم قابل برطرف کردن است. هر چه عدد ISO پایین تر باشد، مقدار نویز کمتر و در نتیجه امکان اصلاح آن بیشتر است.
دیافراگم (Diaphragm) اصولا در داخل استوانه لنز قرار گرفته است و شبیه به پرده ای است که در وسط آن روزنه ای وجود دارد..
روزنه دیافراگم (Aperture) در وسط دیافراگم است و اندازه ورود نور به داخل محفظه دوربین را کنترل می کند. هر چه روزنه دیافراگم بزرگتری انتخاب کنیم، نور بیشتری وارد دوربین می شود.
اندازه روزنه دیافراگم در دوربین های عکاسی قابل تغییر است. این روزنه قابلیت کوچک شدن و بزرگ شدن دارد و با تغییر اندازه آن، میزان نور ورودی به داخل دوربین تنظیم می شود. اندازه های مختلف روزنه دیافراگم با اعداد مشخصی نمایش داده می شود و هر عدد نشان دهنده اندازه خاصی از بزرگی روزنه دیافراگم است که مقدار نور مشخصی را از خود عبور می دهد.
f/2.0 |f/5.6 |f/22
با تغییر اندازه روزنه دیافراگم ، مقدار نور ورودی به دوربین عکاسی تغییر می کند.
اعداد روزنه دیافراگم
اندازه روزنه دیافراگم در دوربین های عکاسی قابل تنظیم است. برای هر اندازه از بزرگی یا کوچکی روزنه دیافراگم یک عدد استاندارد تعریف شده است که این عدد در همه دوربین ها معادل هم می باشند و به آن عدد f یا عدد دیافراگم می گویند و به صورت حرف لاتین f بر روی یک عدد صحیح نمایش داده می شود. مثلا f/16 و یا f/5.6
اما در هنگام گفتن اندازه دیافراگم مثلا عدد f/16 به اختصار گفته می شود روزنه دیافراگم با عدد f/16 و گاهی اوقات هم حرف f گفته نمی شود و فقط عدد ذکر می گردد مثلا گفته می شود اندازه دیافراگم 16 است. برای هر اندازه از روزنه دیافراگم، اعداد مشخصی تعریف شده است که بر روی همه دوربین ها ثابت اند. این اعداد به ترتیب عبارتند از:
1.4 2 2.8 4 5.6 8 11 16 22 32
هرچه عدد بزرگتر باشد، یعنی اندازه روزنه دیافراگم کوچکتر است و بر عکس عدد کوچکتر نشانه روزنه دیافراگم بزرگتر است.
برای هر اندازه از بزرگی یا کوچکی روزنه دیافراگم یک عدد استاندارد تعریف شده است که این عدد در همه دوربین ها معادل هم می باشند و به یک میزان نور عبور می دهند.
اندازه های مختلف روزنه دیافراگم که نسبت به هم یک گام فاصله دارند.
تعریف گام (Stop) در دیافراگم
فاصله بین هر دو عدد پشت سر هم دیافراگم به عنوان یک گام (Stop) یا f-Stop خوانده می شود. مقدار نوری که از یک دیافراگم عبور می کند نسبت به دیافراگم بعدی یا قبلی دو برابر یا نصف است. مثلا روزنه دیافراگم f/4 نصف نوری که از دیافراگم f/2.8 می گذرد را عبور می دهد. پس با تغییر هر عدد به عدد بالاتر (یعنی یک گام)، روزنه دیافراگم کوچکتر شده و نور ورودی به داخل دوربین نصف می شود.
به یک مثال دیگر توجه کنید: اگر عدد f را از 11 به 16 تغییر دهیم، میزان نوری که از دیافراگم می گذرد نصف اندازه نوری است که با عدد دیافراگم 11 عبور می کرد و اگر عدد f را یعنی همان عدد دیافراگم را، از 11 به یک شماره پایین تر ببریم (عدد 8)، یعنی یک گام کمتر، پس روزنه دیافراگم بزرگتر شده و نور ورودی به دوربین دو برابر می شود و اگر یک شماره دیگر از عدد f کم کنیم (عدد 5.6 )، نور ورودی به دوربین نسبت به دیافراگم 11 ، چهار برابر می شود.
پس دقت کنید که عدد دیافراگم با اندازه روزنه دیافراگم نسبت عکس دارد. یعنی عدد بزرگتر به معنی روزنه کوچکتر و ورود نور بیشتر است.
فرمول محاسبه عدد روزنه دیافراگم
نحوه تاثیر دیافراگم بر روی نوردهی تصویر
اگر بخواهیم یک مقدار نور ثابت وارد محفظه دوربین شود مثلا با یک روزنه دیافراگم و یک سرعت شاتر مشخص، اگر روزنه دیافراگم را یک گام (F-stop) باز تر کنیم، یعنی نور ورودی را دو برابر کرده ایم، پس لازم است سرعت شاتر را یک گام بیشتر کنیم تا با کاهش زمان ورود نور به سطح سنسور، اثر افزایش نور ناشی از بازتر شدن روزنه دیافراگم را جبران کند و در نتیجه همان میزان نور قبلی تامین شود.
دقت شود که هر چه عدد دیافراگم بزرگتر شود اندازه قطر روزنه آن کوچکتر می شود و میزان ورودی نور کمتر می گردد. پس برای جبران آن باید سرعت شاتر را کمتر کنیم تا اجازه دهد نور در زمان بیشتری وارد دوربین شود تا همان میزان نور قبلی را داشته باشیم.
برای توضیح بیشتر به این مثال توجه فرمایید (تصویر زیر): اگر مقدار ثابتی از نور را معادل یک سطل پر از آب در نظر بگیریم، برای پر کردن آن، هر چه شیر آب را بیشتر باز کنیم تا آب بیشتری در لحظه جاری شود (شبیه باز کردن دیافراگم)، سطل زودتر پر می شود. از طرفی اگر شیر آب را ببندیم تا آنجا که آب کمی از شیر جاری شود، لازم است که مدت زمان بیشتری شیر باز باشد (شبیه به شاتر دوربین) تا سطل کاملا پر شود.
مقایسه شباهت عملکرد روزنه دیافراگم و سرعت شاتر با پر کردن سطل از شیر آب
اگر سرعت شاتر دوربین عکاسی را ثابت نگه داریم ، با تغییر در اندازه روزنه دیافراگم، میزان نوری که وارد دوربین می شود تغییر خواهد کرد.
بنابراین با کاهش اندازه روزنه دیافراگم ( افزایش عدد f )، تصویر تاریک تر خواهد شد.
در سرعت شاتر ثابت با افزایش عدد روزنه دیافراگم تصویر تاریک تر می شود.
تاثیر اندازه دیافراگم بر عمق میدان (DOF)
عمق میدان (Depth of Field) به مسافتی در جلو دوربین عکاسی گفته می شودکه در تصویر بصورت واضح و شارپ دیده می شود. این فاصله بین جلو و عقب نقطه فوکوس است. هر چه این فاصله بیشتر باشد، عمق میدان تصویر هم بیشتر است.
در نقطه ای که دوربین بر روی آن فوکوس می شود، هر عنصر دیگری نیز که در سطح نقطه فوکوس باشد واضح و شارپ خواهد بود.
در نواحی جلو و عقب نقطه فوکوس تا مسافت مشخصی هر عنصر دیگری که در صحنه باشد بصورت واضح و شارپ دیده خواهد شد و هر عنصری که در این فاصله قرار نداشته باشد ناواضح و تار می گردد. در واقع این مسافت که در دو طرف نقطه فوکوس است و همه عناصر داخل آن واضح دیده می شود، عمق میدان وضوح تصویر می باشد.
هر چه روزنه دیافراگم بازتر باشد (F کوچکتر) عمق میدان کمتر است و هر چه اندازه روزنه دیافراگم کمتر باشد (F بزرگتر) عمق میدان تصویر بیشتر می باشد.
پس اگر هنگام تنظیم نوردهی دوربین، از عدد های کوچک دیافراگم استفاده کنیم، عمق میدان تصویر کوچک خواهد شد. به عبارتی عمق میدان، فقط ناحیه کمی در جلو و عقب نقطه فوکوس را تشکیل می دهد و بقیه عناصر صحنه تار یا فلو می شوند.
با کوچک کردن روزنه دیافراگم، عمق میدان افزایش می یابد و محدوده وضوح تصویر در جلو و عقب نقطه فوکوس گسترش می یابد.
نمایش تفاوت در عمق میدان با دیافراگم های مختلف
هر چه عمق میدان تصویر بزرگ تر باشد، مسافت بیشتری در جلو و عقب نقطه فوکوس، واضح و شارپ است. اگر عمق میدان خیلی بزرگ بشود تمام عناصر صحنه تا نقطه بینهایت شارپ دیده می شود.
معمولا محدوده عمق میدان در دو طرف نقطه فوکوس توزیع شده است. حدود یک سوم آن در جلوی نقطه فوکوس و حدود دو سوم آن در ناحیه ی پشت نقطه فوکوس قرار می گیرد. پس عناصری که در یک سوم جلویی و دو سوم عقبی نقطه فوکوس، در ناحیه عمق میدان قرار دارند در تصویر بصورت واضح دیده می شوند.
تاثیر اندازه دیافراگم بر عمق میدان تصویر
البته عوامل دیگری نیز بر عمق میدان تاثیر می گذارند، همچون فاصله کانونی لنز و فاصله سوژه تا دوربین که در مباحث مربوط به عمق میدان شرح داده خواهند شد.
مقایسه دیافراگم های مختلف و تاثیر آنها بر میزان نور ورودی و عمق میدان تصویر
در هنگام عکاسی برای ثبت عکس لازم است نور به میزان کافی به سنسور برسد. اگر میزان نور ورودی به دوربین کمتر از نیاز باشد، تصویر ایجاد شده، تیره و تاریک می شود و اگر نور ورودی بیش از حد نیاز باشد، تصویر خیلی روشن می گردد.
نوردهی (Exposure) تصویر نشان دهنده این است که وقتی با دوربین عکاسی یک عکس ثبت می شود، چقدر روشنایی یا تاریکی در تصویر ایجاد می گردد.
نور اصلی ترین عنصر در عکاسی است و نوردهی مناسب، مهمترین مهارتی است که باید یک عکاس داشته باشد. اگر روشنایی عکسی خوب باشد یعنی نوردهی آن خوب است.
اگر میزان نور کم باشد، تصویر تاریک می شود و اگر نور بیش از حد باشد، تصویر خیلی روشن می گردد
در اکثر دوربین های دیجیتال امکانی قرار داده شده است که بتوانند نوردهی را به صورت خودکار (اتوماتیک) انجام دهند (Auto Exposure). در این حالت، دوربین عکاسی خودش نوردهی مناسب را برای دوربین تنظیم می کند.
استفاده از حالت نوردهی خودکار می تواند در خیلی مواقع عکس هایی با نور خوب ایجاد کند، ولی الزاما نمی تواند منجر به گرفتن یک عکس خوب شود. ایجاد خلاقیت در عکاسی در صورتی امکان پذیر است که عکاس بر نوردهی تصویر کنترل داشته باشد. کنترل اندازه، کیفیت و چگونگی ورود نور به داخل دوربین و برخورد آن با سنسور، اهمیت زیادی دارد.
عوامل کنترل کننده اصلی در نوردهی
برای گرفتن یک عکس سالم که روشنایی کافی و مناسبی داشته باشد، لازم است بر روی عوامل تعیین کننده میزان نور در دوربین کنترل داشت.
به یک مثال توجه کنید: فرض کنید که می خواهید اندازه مشخصی از آب باران را جمع کنید. برای این کار ظرفی را انتخاب می کنید و آن را در زیر باران قرار می دهید.
جمع شدن آب باران در ظرف به میزان مورد نیاز به چند عامل بستگی دارد. یکی اینکه سطح دهانه ظرف شما چقدر باشد. چه مدت ظرف را در زیر باران قرار بدهید و حجم آبی که از آسمان می بارد به چه میزان باشد.
در دوربین عکاسی نیز برای بدست آوردن اندازه مشخصی از نور، عوامل متعددی دخالت دارند و چگونگی نوردهی تصویر را مشخص می کنند.
سه عامل اصلی کنترل نوردهی (Exposure) در دوربین های عکاسی شامل موارد زیر است:
سرعت شاتر (Shutter Speed)
روزنه دیافراگم (Aperture)
حساسیت سنسور (ISO)
عوامل کنترل کننده اصلی در نوردهی
مثلث نوردهی (Exposure Triangle)
به دلیل ارتباطی که این سه عامل با یکدیگر دارند و نقشی که در نوردهی تصویر ایفا می کنند، به آنها و روابط بین آنها، اصطلاحا مثلث نوردهی (Exposure Triangle) گفته می شود
الف) روزنه دیافراگم (Aperture):
اندازه سطحی که نور از داخل آن وارد دوربین می شود را کنترل می کند.
ب) شاتر (Shutter):
مدت زمان نوردهی را کنترل می کند.
ج) سرعت ISO:
حساسیت سنسور دوربین را برای گرفتن میزان نور کنترل می کند.
برای رسیدن به نوردهی مناسب، با تغییر در هریک از عناصر مثلث نوردهی لازم است که عناصر دیگر را با تغییر ایجاد شده هماهنگ کنیم.
شبیه به مثال بالا در خصوص جمع آوری آب باران، هر چه از ظرف دهان گشاد تری استفاده شود، مدت زمان کمتری لازم است که ظرف در زیر باران بماند. در مورد نور هم به همین صورت است، اگر اجازه دهیم حجم نور زیادتری وارد دوربین شود، باید مدت زمان نوردهی را کاهش دهیم و برعکس.
نکته مهم این است که سه عنصر مثلث نوردهی با هم کار می کنند و برای تنظیم نوردهی مورد نظر خود باید بین آنها تعادل برقرار نمود. با افزایش نوردهی در اثر تغییر در یک عنصر، لازم است در یک یا دو عنصر دیگر در جهت کاهش نوردهی اقدام کنید.
پس به منظور دریافت یک مقدار نور مشخص که برای گرفتن یک عکس سالم مورد نیاز است، می توان انواع تنظیمات مختلف از این سه عامل را برگزید بطوریکه در هر نوع از این تنظیمات، میزان نور دریافتی توسط سنسور با نوع دیگر برابر باشد.
سوالی که مطرح می شود این است که انجام تنظیمات مختلف و کم و زیاد شدن میزان هر یک از این عوامل چه تاثیری بر روی عکس نهایی خواهد گذاشت؟
برای پاسخ دادن به این سوال، در ادامه هر یک از این عوامل را مورد بررسی قرار می دهیم.
نمایش عناصر اصلی در مثلث نوردهی و ارتباط آنها با یکدیگر
سرعت شاتر (Shutter Speed)
شاتر (Shutter) در دوربین عکاسی شبیه به پرده ای است که در جلوی سنسور قرار گرفته است و از برخورد نور به آن جلوگیری می کند. با فشردن دکمه شاتر، این پرده لحظه ای باز شده و اجازه می دهد نوری که از طریق لنز وارد دوربین شده است، به سنسور برخورد کند. تا زمانی که دکمه شاتر را برای گرفتن عکس فشار ندهیم این پرده بسته می ماند.
سرعت شاتر(Shutter Speed) نشان دهنده مدت زمانی است که شاتر باز شده و به نور اجازه ورود می دهد تا به سنسور برخورد کند.
بر اساس اینکه پرده شاتر با چه سرعتی باز و بسته شود، میزان نوردهی به سنسور نیز تغییر می کند. هر چه سرعت باز و بسته شدن آن بیشتر باشد، نور کمتری از آن عبور می کند.
گاهی برای بیان سرعت شاتر، از اصطلاح زمان نوردهی (Exposure Time) استفاده می شود. هر چه سرعت شاتر بیشتر باشد، زمان نوردهی کمتر خواهد بود.
اگر سایر عوامل موثر بر نوردهی ثابت باشند و تغییری در آنها ایجاد نکنید، با کاهش سرعت شاتر، نور بیشتری به سنسور برخورد کرده و تصویر تشکیل شده روشن تر خواهد شد.
شاتر بسته |شاتر باز
نمایش عملکرد شاتر در کنترل برخورد نور به سطح سنسور
انواع شاتر در دوربین های عکاسی
در دوربین های عکاسی مختلف، شاتر به اشکال گوناگونی ساخته شده است. در دوربین های دیجیتال شاترها بطور کلی به دو نوع الکترونیکی (Electronic Shutter) و مکانیکی (Mechanical Shutter) تقسیم می شوند.
شاتر الکترونیکی اصولا با خاموش و روشن کردن سنسور دوربین کار می کنند. این نوع شاتر کمتر در دوربین های عکاسی حرفه ای استفاده می شوند.
شاترهای مکانیکی انواع مختلفی دارند. شایعترین آنها دو نوع شاتر های سطح-کانونی (Focal-plane Shutter) و برگی یا ورقه ای (Leaf Shutter) هستند.
شاتر های سطح-کانونی (Focal-plane Shutter) یا پرده ای به این صورت عمل می کنند که هنگام فشردن دکمه شاتر، شکاف شاتر به صورت عمودی (یا افقی) بر روی سطح سنسور (یا فیلم) حرکت می کند تا تمام سطح آن را جاروب کند و در طی این مدت، نور به تمام سطح سنسور (یا فیلم) می رسد.
مدل های قدیمی تر خصوصا در دوربین های آنالوگ (فیلمی) جنس پرده شاتر از پارچه بود. ولی در مدل های جدیدتر از فلز یا پلاستیک ساخته شده است.
شاتر برگی یا ورقه ای (Leaf Shutter) نوعی شاتر است که معمولا از ورقه ای فلزی ساخته شده است که در مقابل روزنه شاتر قرار می گیرد و در حالت عادی اجازه ورود نور از روزنه را نمی دهد. با فشردن شاتر، ورقه مذکور کنار می رود و اجازه می دهد نور به سطح سنسور (یا فیلم) برخورد کند.
چند نوع از انواع شاترهای مورد استفاده در دوربین های عکاسی
در اکثر دوربین های SLR ، شاتر از نوع سطح-کانونی است و عموما از دو پرده تشکیل شده است. هنگام فشردن دکمه شاتر، ابتدا یکی از پرده ها شروع به حرکت می کند و با ایجاد روزنه ای شکاف مانند، نوردهی سنسور انجام می پذیرد. سپس با بسته شدن پرده دیگر، شکاف بسته می شود، به عبارتی نوردهی پایان می یابد. در ادامه، پرده ها به جای اولیه خود باز می گردند.
هر چه سرعت شاتر بالا برود، پرده دوم سریعتر بسته می شود. در این حالت شکاف نوردهی باریک تر و در نتیجه میزان نور ورودی به دوربین کمتر خواهد شد.
نحوه نوردهی سنسور در یک شاتر سطح-کانونی (پرده ای) (Focal plane)
اعداد سرعت شاتر
سرعت شاتر به صورت کسری از ثانیه نمایش داده می شود. مثلا: 1/15 ثانیه یا 1/500 ثانیه در فاصله بین هر دو عدد شاتر بر روی دوربین ، سرعت شاتر دو برابر می شود.
(.. - 1/500 - 1/250 - 1/125 - 1/60 - 1/30 ...) پس با کاهش یک درجه سرعت شاتر، میزان عبور نور دو برابر می شود.
در هنگام عکاسی با سرعت های پایین شاتر برای جلوگیری از تار شدن تصویر که در اثر تکان خوردن دست عکاس ایجاد می گردد، لازم است حتما از سه پایه استفاده شود.
یک قانون سرانگشتی وجود دارد که می گوید اگر عدد سرعت شاتر کمتر از عدد فاصله کانونی لنز دوربین بود، برای عکاسی از سه پایه استفاده شود، زیرا عکاسی بر روی دست ممکن است منجر به لرزش دوربین و تاری تصویر گردد. مثلا اگر لنز دوربین با فاصله کانونی 50 mm و سرعت شـاتر کمتر از 1/50 ثانیه باشد، بهتر است از سه پایه استفاده کنیم.
تاثیر سرعت شاتر در عکاسی از سوژه متحرک
هنگامیکه سوژه در حال حرکت است، سرعت شاتر بایستی آنقدر سریع باشد که دوربین تصویر سوژه را بی حرکت ثبت کند و به اصطلاح آن را منجمد (Freeze) نماید.
اگر سرعت شاتر کم باشد ، وضوح سوژه متحرک از بین می رود و منجر به تاری می شود که به آن تاری حرکتی (Motion blur) می گویند.
از این اثر ناشی از سرعت های پایین شاتر در عکاسی خلاقانه استفاده می شود. مثلا عکاسی از آبشار یا آب های جاری که با استفاده از ایجاد تاری حرکتی (Motion blur)، نرمی محوی در تصویر ایجاد می گردد.
ولی در سایر موارد و خصوصا وقتی دوربین بدون سه پایه و بر روی دست استفاده می شود، برای جلوگیری از لرزش دست و یا تارشدن سوژه های متحرک، توجه به اندازه سرعت شاتر اهمیت زیادی خواهد داشت
در سرعت های بالاتر شاتر، جسم متحرک به صورت بی حرکت یا منجمد ثبت می گردد
Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained. Retrieve from www.techradar.com on Jul 15.
Jim Harmer (2016). Photo Basics #1: Introduction and Exposure, Retrieve from http://improvephotography.com on Jul 17
Nicon USA (2016). Understanding Maximum Aperture, Retrieve from www.nikonusa.com on Jul 18.
Nasim Mansurov (2009).Understanding Shutter Speed:A Beginner’s Guide, , Retrieve from https://photographylife.com on Jul 19.
Amy Renfrey (2016). What is the slowest shutter speed You can use …, , Retrieve from www.picturecorrect.com on Jul 19.
Josh (2016). Understand Focal Length in 4 Easy Steps, Retrieve from http://expertphotography.com on Jul 20.
Marcus Hawkins (2017). The Exposure Triangle: aperture, shutter speed and ISO explained, Retrieve from www.techradar.com on Jul 21.
مبانی عکاسی
طرز صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی
یکی از شایعترین مشکلاتی که برای عکاسان جوان و تازه کار پیش می آید، ضعف در گرفتن عکس های شارپ و با وضوح بالاست. خیلی از افراد فکر می کنند مشکل از دوربین عکاسی یا لنز است. اما در بیشتر موارد علت تاری عکس، ناشی از تکنیک ضعیف آنها در نگهداشتن و گرفتن صحیح دوربین در دستشان می باشد. تصویر ایجاد شده در دوربین بر اثر ثبت نورهای محیط خارج از دوربین حاصل می شود و در صورتیکه هنگام ثبت این نورها، دست عکاس لرزش داشته باشد ، وضوح تصویر کاهش خواهد یافت. گاهی اوقات بعضی از افراد تازه کار برای خرید دوربین ها و لنزهای گرانقیمت و کیفیت بالا مبالغ بسیار زیادی هزینه می کنند تا بیشترین وضوح را در عکاسی داشته باشند، ولی ده دقیقه برای یادگیری و فکر کردن در مورد نحوه صحیح در دست گرفتن دوربین و ثابت نگهداشتن آن وقت نمی گذارند.
صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی
صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی در دست، مزایای زیادی برای عکاس به همراه خواهد داشت، از جمله:
باعث می شود در هنگام عکس گرفتن و فشاردادن دکمه شاتر با کم کردن لرزش دست ، وضوح و شارپی تصویر در اثر حرکت جزئی دوربین از بین نرود.
با ایجاد تسلط بیشتر بر نگهداشتن دوربین، دید بهتری در منظره یاب دوربین مهیا می گردد و قاب بندی بهتری برای تصویر انجام می شود. کج شدن خط افق و حذف کناره های سوژه در لبه های کادر عکس از شایعترین اشکالات کادربندی است که معمولا در هنگام ثابت نبودن موقعیت دوربین و عدم تسلط عکاس بر منظره یاب دوربین اتفاق می افتد.
در صورتیکه دوربین بطور صحیح در دست گرفته نشود، خطر افتادن دوربین و صدمه به آن افزایش خواهد یافت.
وقتی دوربین عکاسی به شکل مناسبی در دست قرار گیرد، دسترسی سریع و آسان به دکمه های کنترل کننده و لنز دوربین بهتر صورت می گیرد و دوربین راحت تر کنترل می شود.
قرار گیری دوربین عکاسی در جلوی صورت
در هنگامی که از داخل منظره یاب دوربین نگاه می کنید و هنگامی که دکمه شاتر را فشار می دهید، باید لبه منظره یاب بر روی برجستگی ابرو قرار گیرد. خیلی از عکاسان با نزدیک کردن دوربین به صورت و مقداری چرخش صورت ، قسمتی از دوربین که در زیر منظره یاب قرار گرفته است را به سطح گونه خود تکیه می دهند.
طرز گرفتن دوربین عکاسی در دست
دوربین های DSLR طوری طراحی شده است که توسط انگشتان دست راست گرفته شوند. سه انگشت در جلو دوربین، انگشت شست در پشت دوربین و انگشت اشاره بر روی دکمه شاتر قرار می گیرد که بتواند در هنگام عکاسی آن را به آرامی بفشارد. عکاس باید دکمه شاتر را طوری فشار دهد که موجب جابجایی و حرکت دوربین نشود. عکاسان تازه کار برای بدست آوردن این مهارت نیاز به تمرین خواهند داشت. دست چپ در ناحیه زیر لنز دوربین قرار می گیرد و به تعادل آن کمک می کند بطوریکه برای تحمل وزن دوربین حالت کمکی داشته باشد ولی وزن دوربین کاملا بر روی دست چپ نباشد. فوکوس کردن یا زوم کردن لنز به صورت دستی توسط انگشتان دست چپ انجام می شود. در هنگام عکاسی آرنج ها حتی الامکان نزدیک به بدن و چسبیده به آن قرار می گیرد تا دوربین بیشترین ثبات را در دستان فرد داشته باشد.
نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت افقی
در حالت افقی بهتر است برای ثبات بیشتر دوربین، آرنج های هر دو دست را به بدن خود بچسبانید. این حالت ممکن است خیلی خوشایند نباشد ولی در مواقع نور کم و یا در وضعیتی که سرعت شاتر پایین است روی ثبات دوربین بسیار تاثیرگذار خواهد بود. موقعیت پاها را طوری قرار دهید که تعادل بدن به خوبی حفظ شود. بهتر است فاصله پاها از هم به اندازه عرض شانه باشد و پاها کمی با هم زاویه داشته باشند. یک پا کمی جلوتر از پای دیگر باشد. به عبارت دیگر یک پا جلو، یک پا عقب و بدن در وسط قرار گیرد تا حالت ثابت و استواری پیدا کند. طرز قرارگیری بدن عکاس در هنگام عکاسی بسیار شبیه به حالتی است که افراد در هنگام تیراندازی به خود می گیرند. در هنگام عکاسی لازم است که عکاس از خم شدن به جلو و عقب خودداری کند و بدن خود را برای بهترین وضعیت بطور مستقیم نگهدارد.
نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت عمودی
در این حالت دست راست عکاس از بدن دور می باشد و موقعیت ثابت حالت افقی را ندارد. در این وضعیت دست راست نسبت به فرد برخلاف عقربه های ساعت می چرخد و در موقعیت بالا نسبت به دوربین قرار می گیرد. دست چپ در زیر لنز و در موقعیت پایین نسبت به دوربین قرار داده می شود و آرنج دست چپ همزمان به بدن می چسبد.
دوربین هایی که به آنها گریپ باتری (Battery Grip) متصل شده باشد، به علت اینکه بر روی گریپ، دکمه شاتر تعبیه شده است، در هنگام عکاسی در وضعیت عمودی، موقعیت دست و بدن عکاس همانند وضعیت عکاسی در حالت افقی می باشد.
نگهداشتن دوربین عکاسی در موقعیت های مختلف بدن
گاهی عکاسی در وضعیت ایستاده امکان پذیر نیست و یا برای ایجاد زوایای مختلف لازم است عکاس به صورت نشسته و یا حتی خوابیده اقدام به عکاسی کند.
عکاسی در وضعیت نشسته
در وضعیت نشسته بهتر است موقعیت بدن طوری باشد که دست چپ برای دوربین حالت تکیه گاه داشته باشد. این کار با قرار دادن آرنج بر روی ناحیه ران امکان پذیر است. عکاسی در وضعیت نشسته به چندین روش انجام می شود. در یک روش، عکاس بر روی پاهایش طوری مینشیند که زانوی پای راست بر روی زمین قرار می گیرد (یا نزدیک به سطح زمین) و آرنج دست چپ بر روی ناحیه زانوی چپ تکیه می کند تا دوربین در وضعیت بی حرکت و ثابت باقی بماند. البته بهتر است برای اینکه یه زانو فشار زیادی وارد نشود، آرنج در قسمت عقب تر از ناحیه زانو بر روی ران تکیه نماید.
در روش دیگر ، عکاس بر روی زمین می نشیند و پاهایش را خم می کند و حالتی شبیه به سه پایه به خود می گیرد. در این حالت نیز از زانوها به عنوان تکیه گاه آرنج استفاده می شود.
عکاسی در وضعیت خوابیده روی زمین
در این حالت فرد از سطح شکم بر روی زمین می خوابد و آرنج هایش را شبیه یک سه پایه بر روی زمین قرار می دهد. فاصله آرنج ها از هم در حدود عرض شانه باشد. دقت کنید اگر آرنج ها بیش از حد از هم فاصله داشته باشند موجب بی ثباتی دستها و دوربین می شود. دوربین عکاسی طوری در دست قرار می گیرد که دست چپ در زیر لنز باشد. این حالت خصوصا برای مواردی که می خواهیم از زاویه پایین نسبت به سوژه عکاسی کنیم مناسب می باشد.
عکاسی در سایر وضعیت ها
وضعیت های دیگری نیز برای نگهداشتن دوربین توسط عکاسان مورد استفاده قرار می گیرد که ممکن است کمتر شایع باشد. به عنوان مثال وضعیتی که در تصویر زیر نشان داده شده است در مواقعی که از لنزهای بزرگ استفاده می شود بکار می رود.
روش های دیگری برای ثابت نگه داشتن دوربین عکاسی وجود دارد مثلا می توان با تکیه دادن دست ها به دیوار یا شیء ثابت، دوربین را بی حرکت کرده و سپس اقدام به عکاسی نمود .
کنترل تنفس در هنگام فشردن دکمه شاتر
در هنگام عکاسی برای کاهش لرزش بدن بهتر است عمل تنفس کنترل شود. ابتدا فرد یک نفس عمیق کشیده (دم) و آن را حبس می کند ، سپس دکمه شاتر را فشار می دهد و در ادامه عمل بازدم صورت می گیرد. البته روش دیگر برعکس آن است. یعنی ابتدا نفس بیرون داده می شود (بازدم) و پس از فشردن شاتر، نفس کشیده می شود (دم). به این نکته توجه کنید که در نهایت برای کنترل تنفس، هر فرد روش اختصاصی خود را انتخاب می کند.
گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری تاریخ نگارش/آخرین ویرایش: 1396/07/01
منابع:
Jim Harmer (2011). How to Properly Hold a DSLR Camera. Retrieve from https://improvephotography.com on Jul 15.
Ben Fewtrell (2015). Ten Tips on How to Hold Your DSLR. Retrieve from http://onthreelegs.com on Jul 15.
Darren Rowse (2017) How to Hold a Camera. Retrieve from http://digital-photography-school.com on Jul 16.
Nobadfoto (2017) How to hold a DSLR camera. . Retrieve from www.nobadfoto.com on Jul 16.
یکی از شایعترین مشکلاتی که برای عکاسان جوان و تازه کار پیش می آید، ضعف در گرفتن عکس های شارپ و با وضوح بالاست. خیلی از افراد فکر می کنند مشکل از دوربین عکاسی یا لنز است. اما در بیشتر موارد علت تاری عکس، ناشی از تکنیک ضعیف آنها در نگهداشتن و گرفتن صحیح دوربین در دستشان می باشد. تصویر ایجاد شده در دوربین بر اثر ثبت نورهای محیط خارج از دوربین حاصل می شود و در صورتیکه هنگام ثبت این نورها، دست عکاس لرزش داشته باشد ، وضوح تصویر کاهش خواهد یافت. گاهی اوقات بعضی از افراد تازه کار برای خرید دوربین ها و لنزهای گرانقیمت و کیفیت بالا مبالغ بسیار زیادی هزینه می کنند تا بیشترین وضوح را در عکاسی داشته باشند، ولی ده دقیقه برای یادگیری و فکر کردن در مورد نحوه صحیح در دست گرفتن دوربین و ثابت نگهداشتن آن وقت نمی گذارند.
صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی
صحیح نگهداشتن دوربین عکاسی در دست، مزایای زیادی برای عکاس به همراه خواهد داشت، از جمله:
باعث می شود در هنگام عکس گرفتن و فشاردادن دکمه شاتر با کم کردن لرزش دست ، وضوح و شارپی تصویر در اثر حرکت جزئی دوربین از بین نرود.
با ایجاد تسلط بیشتر بر نگهداشتن دوربین، دید بهتری در منظره یاب دوربین مهیا می گردد و قاب بندی بهتری برای تصویر انجام می شود. کج شدن خط افق و حذف کناره های سوژه در لبه های کادر عکس از شایعترین اشکالات کادربندی است که معمولا در هنگام ثابت نبودن موقعیت دوربین و عدم تسلط عکاس بر منظره یاب دوربین اتفاق می افتد.
در صورتیکه دوربین بطور صحیح در دست گرفته نشود، خطر افتادن دوربین و صدمه به آن افزایش خواهد یافت.
وقتی دوربین عکاسی به شکل مناسبی در دست قرار گیرد، دسترسی سریع و آسان به دکمه های کنترل کننده و لنز دوربین بهتر صورت می گیرد و دوربین راحت تر کنترل می شود.
قرار گیری دوربین عکاسی در جلوی صورت
در هنگامی که از داخل منظره یاب دوربین نگاه می کنید و هنگامی که دکمه شاتر را فشار می دهید، باید لبه منظره یاب بر روی برجستگی ابرو قرار گیرد. خیلی از عکاسان با نزدیک کردن دوربین به صورت و مقداری چرخش صورت ، قسمتی از دوربین که در زیر منظره یاب قرار گرفته است را به سطح گونه خود تکیه می دهند.
طرز گرفتن دوربین عکاسی در دست
دوربین های DSLR طوری طراحی شده است که توسط انگشتان دست راست گرفته شوند. سه انگشت در جلو دوربین، انگشت شست در پشت دوربین و انگشت اشاره بر روی دکمه شاتر قرار می گیرد که بتواند در هنگام عکاسی آن را به آرامی بفشارد. عکاس باید دکمه شاتر را طوری فشار دهد که موجب جابجایی و حرکت دوربین نشود. عکاسان تازه کار برای بدست آوردن این مهارت نیاز به تمرین خواهند داشت. دست چپ در ناحیه زیر لنز دوربین قرار می گیرد و به تعادل آن کمک می کند بطوریکه برای تحمل وزن دوربین حالت کمکی داشته باشد ولی وزن دوربین کاملا بر روی دست چپ نباشد. فوکوس کردن یا زوم کردن لنز به صورت دستی توسط انگشتان دست چپ انجام می شود. در هنگام عکاسی آرنج ها حتی الامکان نزدیک به بدن و چسبیده به آن قرار می گیرد تا دوربین بیشترین ثبات را در دستان فرد داشته باشد.
نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت افقی
در حالت افقی بهتر است برای ثبات بیشتر دوربین، آرنج های هر دو دست را به بدن خود بچسبانید. این حالت ممکن است خیلی خوشایند نباشد ولی در مواقع نور کم و یا در وضعیتی که سرعت شاتر پایین است روی ثبات دوربین بسیار تاثیرگذار خواهد بود. موقعیت پاها را طوری قرار دهید که تعادل بدن به خوبی حفظ شود. بهتر است فاصله پاها از هم به اندازه عرض شانه باشد و پاها کمی با هم زاویه داشته باشند. یک پا کمی جلوتر از پای دیگر باشد. به عبارت دیگر یک پا جلو، یک پا عقب و بدن در وسط قرار گیرد تا حالت ثابت و استواری پیدا کند. طرز قرارگیری بدن عکاس در هنگام عکاسی بسیار شبیه به حالتی است که افراد در هنگام تیراندازی به خود می گیرند. در هنگام عکاسی لازم است که عکاس از خم شدن به جلو و عقب خودداری کند و بدن خود را برای بهترین وضعیت بطور مستقیم نگهدارد.
نگهداشتن دوربین عکاسی در حالت عمودی
در این حالت دست راست عکاس از بدن دور می باشد و موقعیت ثابت حالت افقی را ندارد. در این وضعیت دست راست نسبت به فرد برخلاف عقربه های ساعت می چرخد و در موقعیت بالا نسبت به دوربین قرار می گیرد. دست چپ در زیر لنز و در موقعیت پایین نسبت به دوربین قرار داده می شود و آرنج دست چپ همزمان به بدن می چسبد.
دوربین هایی که به آنها گریپ باتری (Battery Grip) متصل شده باشد، به علت اینکه بر روی گریپ، دکمه شاتر تعبیه شده است، در هنگام عکاسی در وضعیت عمودی، موقعیت دست و بدن عکاس همانند وضعیت عکاسی در حالت افقی می باشد.
نگهداشتن دوربین عکاسی در موقعیت های مختلف بدن
گاهی عکاسی در وضعیت ایستاده امکان پذیر نیست و یا برای ایجاد زوایای مختلف لازم است عکاس به صورت نشسته و یا حتی خوابیده اقدام به عکاسی کند.
عکاسی در وضعیت نشسته
در وضعیت نشسته بهتر است موقعیت بدن طوری باشد که دست چپ برای دوربین حالت تکیه گاه داشته باشد. این کار با قرار دادن آرنج بر روی ناحیه ران امکان پذیر است. عکاسی در وضعیت نشسته به چندین روش انجام می شود. در یک روش، عکاس بر روی پاهایش طوری مینشیند که زانوی پای راست بر روی زمین قرار می گیرد (یا نزدیک به سطح زمین) و آرنج دست چپ بر روی ناحیه زانوی چپ تکیه می کند تا دوربین در وضعیت بی حرکت و ثابت باقی بماند. البته بهتر است برای اینکه یه زانو فشار زیادی وارد نشود، آرنج در قسمت عقب تر از ناحیه زانو بر روی ران تکیه نماید.
در روش دیگر ، عکاس بر روی زمین می نشیند و پاهایش را خم می کند و حالتی شبیه به سه پایه به خود می گیرد. در این حالت نیز از زانوها به عنوان تکیه گاه آرنج استفاده می شود.
عکاسی در وضعیت خوابیده روی زمین
در این حالت فرد از سطح شکم بر روی زمین می خوابد و آرنج هایش را شبیه یک سه پایه بر روی زمین قرار می دهد. فاصله آرنج ها از هم در حدود عرض شانه باشد. دقت کنید اگر آرنج ها بیش از حد از هم فاصله داشته باشند موجب بی ثباتی دستها و دوربین می شود. دوربین عکاسی طوری در دست قرار می گیرد که دست چپ در زیر لنز باشد. این حالت خصوصا برای مواردی که می خواهیم از زاویه پایین نسبت به سوژه عکاسی کنیم مناسب می باشد.
عکاسی در سایر وضعیت ها
وضعیت های دیگری نیز برای نگهداشتن دوربین توسط عکاسان مورد استفاده قرار می گیرد که ممکن است کمتر شایع باشد. به عنوان مثال وضعیتی که در تصویر زیر نشان داده شده است در مواقعی که از لنزهای بزرگ استفاده می شود بکار می رود.
روش های دیگری برای ثابت نگه داشتن دوربین عکاسی وجود دارد مثلا می توان با تکیه دادن دست ها به دیوار یا شیء ثابت، دوربین را بی حرکت کرده و سپس اقدام به عکاسی نمود .
کنترل تنفس در هنگام فشردن دکمه شاتر
در هنگام عکاسی برای کاهش لرزش بدن بهتر است عمل تنفس کنترل شود. ابتدا فرد یک نفس عمیق کشیده (دم) و آن را حبس می کند ، سپس دکمه شاتر را فشار می دهد و در ادامه عمل بازدم صورت می گیرد. البته روش دیگر برعکس آن است. یعنی ابتدا نفس بیرون داده می شود (بازدم) و پس از فشردن شاتر، نفس کشیده می شود (دم). به این نکته توجه کنید که در نهایت برای کنترل تنفس، هر فرد روش اختصاصی خود را انتخاب می کند.
گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری
منابع:
Jim Harmer (2011). How to Properly Hold a DSLR Camera. Retrieve from https://improvephotography.com on Jul 15.
Ben Fewtrell (2015). Ten Tips on How to Hold Your DSLR. Retrieve from http://onthreelegs.com on Jul 15.
Darren Rowse (2017) How to Hold a Camera. Retrieve from http://digital-photography-school.com on Jul 16.
Nobadfoto (2017) How to hold a DSLR camera. . Retrieve from www.nobadfoto.com on Jul 16.
این مطلب برای علاقه مندان و نوآموزان عکاسی تهیه شده است تا با تقسم بندی کلی دوربین های عکاسی دیجیتال و انواع دوربین هایی که بطور عمده در بازار موجودند آشنا شوند. قبل از اینکه تقسیم بندی و انواع شایع دوربین های موجود در بازار معرفی گردند، در مورد عملکرد کلی دوربین های عکاسی دیجیتال در مقایسه با انواع آنالوگ (یا فیلمی) بطور مختصر توضیحاتی ارائه می گردد.
اصولا دوربین های عکاسی همانند چشم انسان عمل می کنند و نوری که از صحنه مقابل آنها به داخل لنز و سپس به دوربین وارد می شود طی فرایندی به تصویر تبدیل می گردد. قبل از اختراع دوربین های عکاسی دیجیتال، عموما دوربین های عکاسی با استفاده از فیلم های نگاتیو(منفی) که به نور حساس بودند تصاویر را ثبت می کردند. طرز کار این دوربین ها که به دوربین های آنالوگ مشهورند، به این صورت بود که پس از ورود نور به داخل دوربین و برخورد با سطح فیلم، تصویر اولیه بصورت نگاتیو بر سطح فیلم ثبت می شد. بعدا فیلم از داخل دوربین خارج می گشت و در لابراتوارهای عکاسی چاپ چاپ می شد. سپس از روی فیلم نگاتیو(منفی) بر روی کاغذهای حساس به نور، تصویر پزتیو (مثبت) چاپ می شد و به این ترتیب عکس گرفته شده توسط دوربین قابلیت استفاده پیدا می کرد.
با اختراع سیستم های ثبت تصاویر دیجیتال، دوربین های عکاسی دیجیتال (Digital Camera) پا به عرصه گذاشتند و به سرعت در سطح جهان گسترش یافتند. در دوربین های عکاسی دیجیتال هنگام گرفتن عکس به جای فیلم عکاسی از صفحات حساس به نور یا سنسور (Sensor) استفاده می شود و تصویر ثبت شده از این طریق به صورت فایل دیجیتال در حافظه دوربین ذخیره می گردد.تصاویر دیجیتال تولید شده علاوه بر نمایش در نمایشگرهای مختلف (مونیتور) قابلیت چاپ را نیز دارا می باشند.
نحوه رسیدن نور از سوژه به داخل دوربین و ثبت آن بر روی فیلم یا سنسور اصولا در دوربین های آنالوگ و دیجیتال مشابه است. به عبارت دیگر اصول اپتیکی ثبت تصویر در دوربین های عکاسی دیجیتال مشابه دوربین های فیلمی قدیمی است و ساختار اپتیکی متشکل از لنز، دیافراگم و شاتر نیز به طور عمده در آنها حفظ شده است.
نمایی ساده از ساختار دوربین عکاسی دیجیتال
در سالهای اخیر دوربین های عکاسی دیجیتال به طور عمده و در اکثر موارد جایگزین دوربین های فیلمی (آنالوگ)شده اند. علاوه بر دوربین های عکاسی که بطور جداگانه تهیه و به فروش می رسند، دوربین های دیجیتال در خیلی از وسایل دیگر همچون تبلت و تلفن همراه نیز بطور شایع مورد استفاده قرار می گیرد.
به علت سهولت در عکاسی و دستیابی به نتیجه سریع و با کیفیت در استفاده از این نوع دوربین ها باعث شده است که دوربین های عکاسی دیجیتال علاوه بر عکاسان حرفه ای ، در میان مردم عادی نیز از محبوبیت زیادی برخوردار گردند.
انواع گوناگونی از دوربین های عکاسی دیجیتال با اندازه ها و توانایی های مختلف و البته قیمت های متفاوت در بازار موجود است. جامعه بشری با توسعه روزافزون فناوری شاهد رشد سریعی در عرصه تولید و ارتقای ابزارهای تصویری و عکس برداری است. این موضوع باعث شده است با سرعت بسیار زیاد و در مدت زمانی نه چندان طولانی، دوربین هایی با قابلیت های جدید در دسترس عموم قرار گیرد.
دوربین های عکاسی دیجیتال را می توان از جنبه های مختلف طبقه بندی نمود. ولی شایعترین نوع طبقه بندی که عموما در بازارهای تجاری نیز مورد استفاده قرار می گیرد، طبقه بندی آنها بر اساس اندازه سنسور است. بر این اساس انواع دوربین های عکاسی دیجیتال را می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود:
دوربین های عکاسی قطع کوچک
دوربین های عکاسی قطع متوسط
دوربین های عکاسی قطع بزرگ
دوربین قطع بزرگ |دوربین قطع متوسط |دوربین قطع کوچک
این تقسیم بندی مشابه با دوربین های عکاسی آنالوگ صورت گرفته است بطوریکه اگر اندازه سنسور دوربین به اندازه فیلم 35 میلیمتری یا کوچکتر باشد، به آنها دوربین های قطع کوچک گفته می شود. به دوربین های قطع کوچکی که اندازه سنسور آنها معادل اندازه فیلم 35 میلیمتری است اصطلاحا دوربین های تمام کادر یا فول فریم (Full Frame) گفته می شود.
دوربین های قطع متوسط دوربین هایی هستند که سایز سنسور آنها از دوربین قطع کوچک (35 میلیمتری) بزرگتر و از دوربین های قطع بزرگ (با سنسور 4X5 اینچ) کوچکتر باشد.
شایع ترین سایز سنسور (در دوربین های آنالوگ قدیمی سایز فیلم) در دوربین های قطع بزرگ 4X5 اینچ (mm 127 X 102 ) می باشد که حدود 15 برابر اندازه دوربین های 35 میلیمتری است. البته سایز های بزرگتر تا 8X10 اینچ نیز در این نوع دوربین ها بکار می رود.
مقایسه هر سه نوع |دوربین قطع بزرگ |دوربین قطع متوسط |دوربین قطع کوچک
شایعترین انواع دوربین های عکاسی دیجیتال
شایعترین انواع دوربین های عکاسی دیجیتال که عمدتا از انواع قطع کوچک هستند و عمده دوربین های موجود در بازار را تشکیل می دهند شامل موارد زیر می باشند:
دوربین عکاسی کامپکت (Compacts Digital Camera )
دوربین عکاسی بریج (Bridge Camera )
دوربین عکاسی تک عدسی انعکاسی (SLR or single-lens reflex Camera)
دوربین عکاسی بدون آینه با قابلیت تعویض عدسی (Mirrorless interchangeable-lens Camera )
دوربین عکاسی کامپکت
دوربین های کامپکت (جمع و جور) دوربین های کوچکی هستند که قابلیت تعویض لنز ندارند و عموما دارای یک لنز ثابت و یا یک لنز زوم کوچک با فواصل کانونی متغیر می باشند. سنسور آنها معمولا کوچکتر از سایر انواع دوربین های عکاسی است. منظره یاب آنها مستقیم و یا به صورت الکترونیکی است و معمولا دارای فلاش داخلی می باشند. اگر چه در خیلی از دوربین های کامپکت تنظیمات دستی نیز وجود دارد، لیکن تنظیمات خودکار(Automatic) بطور قابل توجهی در طراحی این نوع دوربین ها مورد نظر بوده است. به علت اینکه برای گرفتن یک عکس با کیفیت در این دوربین ها حداقل تنظیمات لازم است لذا به آنها دوربین های ببین و بنداز (point-and-shoot) نیز گفته می شود. ویژگی های اصلی آن ها شامل کاربرد ساده ، کوچک بودن، قابلیت حمل
یک نمونه دوربین عکاسی کامپکت
راحت وسرعت عمل در عکاسی است. دوربین های کامپکت علاوه بر کاربردهای عمومی برای افراد غیرحرفه ای ، مورد توجه بعضی از عکاسان حرفه ای خصوصا عکاسان خبری (فوتوژورنالیست ها) می باشد.
دوربین عکاسی بریج (حد وسط)
این دوربین ها همانطور که اسم آنها مشخص است پل ارتباطی و حد واسط دوربین های کوچک کامپکت و دوربین های بزرگتر DSLR هستند. این دوربین ها معمولا دارای لنزهای بزرگ زوم می باشند که استفاده از فواصل کانونی متغیری را ممکن می سازد. لنز این دوربین ها قابل تعویض نمی باشد.
در انواعی از دوربین های بریج به علت بکارگیری لنزهای سوپرزوم با عنوان دوربین عکاسی کامپکت سوپرزوم (Superzoom compact) خوانده می شوند.میزان زوم اپتیکال آنها تا حدود 30 تا 60 برابر نیز می رسد. اخیرا نمونه هایی با میزان زوم اپتیکال حیرت آور در حدود 83X نیز به بازار معرفی شده است.
این دوربین ها نسبت به دوربین های کامپکت قابلیت های حرفه ای بیشتری دارند و
یک نمونه دوربین عکاسی بریج
در طراحی آنها شباهت های زیادی با دوربین های DSLR وجود دارد. سنسور آنها از دوربین های کامپکت بزرگتر و از دوربین های DSLRمعمولا کوچکتر است. اگر چه در بعضی نمونه ها از سنسورهای بزرگتر APS-C که تقریبا نصف اندازه سنسورهای فول فریم می باشد نیز استفاده شده است. در دوربین های بریج سنسور معمولا نسبت به دوربین های DSLR به لنز نزدیکتر است و این موضوع باعث می شود که در آنها عمق میدان بیشتری در شرایط مشابه ایجاد گردد.
یک نمونه دوربین عکاسی سوپرزوم با 83 برابر بزرگنمایی اپتیکال
دوربین عکاسی تک عدسی انعکاسی دیجیتال(DSLR)
عنوان این دوربین ها به علت نوع منظره یاب آنها انتخاب شده است. عکاس در این نوع دوربین ها با نگاه به داخل منظره یاب (Viewfinder) در واقع از میان لنز به سوژه خود می نگرد و همان تصویری را می بیند که هنگام فشار دادن شاتر بر روی سنسور دوربین تشکیل می شود. علت این امر استفاده از یک آینه در مسیر نور است بطوریکه قبل از فشردن دکمه شاتر، نوری که از داخل لنز به دوربین وارد می شود توسط آینه به داخل یک منشور منعکس می شود و از طریق آن به منظره یاب دوربین می رسد. به این ترتیب عکاس می تواند تصویر سوژه را از طریق منظره یاب ببیند. هنگامی که دکمه شاتر فشار داده می شود، آینه به سمت بالا می رود و راه نور را به سمت پرده شاتر و سنسور باز می کند. سپس پرده شاتر باز می شود و اجازه می دهد تا نور به سنسور برخورد کند و تصویر تشکیل شود.بنابراین عکاس تصویری که در منظره یاب می بیند همان است که پس از فشردن دکمه شاتر در سنسور ثبت می شود و این علت نامگذاری این نوع دوربین ها می باشد.
دوربین عکاسی دیجیتال از نوع تک لنز انعکاسی
سنسور این دوربین ها از انواع کامپکت و بریج بزرگتر است. عموما در دوربین های DSLR از سنسورهای Full frame که هم اندازه با فیلم های 35 میلیمتری در دوربین های آنالوگ قدیمی است و یا سنسورهای APS-C که مقداری از فول فریم کوچکتر است استفاده می شود. دوربین هایی که دارای سنسور فول فریم هستند با عنوان دوربین های تمام کادر (Full frame) شناخته می شوند.
دوربین های DSLR سیستم های پردازشگر قوی تری دارند. علاوه بر آن دارای قابلیت تعویض لنز و بکار بردن لنزهای مختلف می باشند.
دوربین هایDSLR را شاید بتوان پر مصرف ترین انواع دوربین های عکاسی برای اکثر عکاسان آماتور و حرفه ای دانست. قابلیت بسیار بالای آنها در کنترل عوامل دخیل در ایجاد خلاقیت های تصویری همچون نور، فوکوس و ترکیب بندی جزو مهمترین عوامل موثر در انتخاب این دوربین ها می باشد.
دوربین عکاسی بدون آینه با قابلیت تعویض عدسی(MILC)
دوربین های عکاسی بدون آینه (Mirrorless interchangeable-lens) همچون دوربین های DSLR قابلیت تعویض لنز دارند. در این نوع دوربین ها در مسیر عبور نور تا سنسور، آینه ای جهت رسیدن نور به منظره یاب وجود ندارد و منظره یاب آنها بصورت الکترونیکی کار می کند.
یک نمونه دوربین عکاسی دیجیتال از نوع بدون آینه
این دوربین ها نسبت به دوربین های DSLR کوچکتر ، سبک تر و از نظر مکانیکی ساده تر هستند. معمولا به علت عدم وجود آینه متحرک از قابلیت سرعت بالاتری در حالت شاتر پیوسته (Continuous) برخوردارند. این دوربین ها در سالهای اخیر محبوبیت زیادی پیدا کرده اند و استفاده از آنها بطور روز افزونی در حال گسترش است.
گردآوری و ترجمه: امیر دولتیاری
منابع:
Liz Walker (2011). The Complete Digital Photo Manual, 1th ed. Carlton Book Limited, UK.
Michael John Langford (2000). Basic Photography, 7th ed. Focal Press, England. (ترجمه فارسی: عکاسی پایه، رضا نبوی، نشر دانشگاه هنر، 1388)
پیکسل داغ (Hot Pixel) یکی از نقص های شایعی است که در اکثر دوربین های دیجیتال دیده می شود و به پیکسل های منفردی گفته می شود که خیلی روشن تر از سایر پیکسل ها در تصویر بوجود می آیند. گاهی به آنها جرقه (Sparkles) هم می گویند.
پیکسل داغ شامل یک پیکسل منفرد می باشد که در داخل سنسور واقع شده است و به همین علت به شکل کاملا شارپ در تصویر دیده می شود.
به علت اینکه سنسورها از فیلترهای رنگی استفاده می کنند، پیکسل داغ معمولا دارای یکی از رنگهای سبز، آبی یا قرمز است. آنها بصورت لکه ای نیستند، منتشر نمی شوند و شباهتی به نویز هم ندارند.
مقایسه پیکسل داغ بر روی تصویر با چند نوع اثر ناشی از گرد و غبار بر روی لنز
مکانیسم ایجاد پیکسل داغ
سنسور در داخل حفره های میکروسکوپی خود که پیکسل نامیده می شود، فوتون های نور را جمع می کند. بر اساس میزان فوتون ها، سنسور شارژ الکتریکی خاصی اختصاص می دهد که به عنوان ولتاژ آنالوگ توسط دوربین مورد خوانش قرار می گیرد.
این ولتاژ نمونه گیری می شود و به صورت تدریجی به مقادیر دیجیتال تبدیل می گردد. این مقادیر دیجیتال در طی فرایندهای بعدی، تصویر نهایی را تشکیل می دهند.
وقتی شارژ الکتریکی به داخل حفره های سنسور نشت می کند، این شارژ الکتریکی اضافی، ولتاژ را در حفره (پیکسل) بالا می برد و آن را روشن تر از آنچه باید باشد نشان می دهد و به این ترتیب پیکسل داغ شکل می گیرد.
وقتی سنسور داغ است، جریان نشت افزایش می یابد و در نتیجه پیکسل های داغ بیشتری ایجاد می شود که در تصاویر نهایی دیده خواهد شد.
این وضعیت اغلب زمانی اتفاق می افتد که نوردهی طولانی مدت انجام می شود و یا یک ایزوی بالا ( معمولا بالاتر از 400 یا 800) در تنظیم دوربین بکار رفته باشد.
اهمیت پیکسل داغ
پیکسل داغ اصولا هنگام پردازش تصاویر در رایانه دیده می شود، یعنی هنگامیکه با بزرگنمایی 100 درصد به عکس نگاه کنید و معمولا در مونیتور دوربین قابل رویت نیستند. آنها درISO بالاتر بیشتر دیده می شوند.
هر دوربینی پیکسل داغ دارد. حتی اگر تا حالا در دوربینی دیده نشده است، ممکن است بعدا دیده شود. وجود پیکسل داغ نباید موجب نگرانی شود و عاملی برای پس دادن دوربین عکاسی خریداری شده نمی باشد!
جای پیکسل های داغ بر روی تصویر (و سنسور) همیشه ثابت است. گاهی در عکس ها دیده می شود و گاهی دیده نمی شود. اگر کسی خیلی نگران آنها است، می تواند جایشان را پیدا کند و همیشه در عکس های خود آنها را ببیند، ولی معمولا افراد به این پیکسل ها توجهی ندارند.
پیکسل داغ در بزرگنمایی تصویر معمولا به حالت صلیبی شکل دیده می شود.
روش پیدا کردن پیکسل های داغ
برای این کار درپوش لنز را روی آن قرار دهید. دوربین را بر روی تنظیمات دستی قرار داده و ISO را بر روی 100 بگذارید. روزنه دیافراگم را بر روی اعداد بزرگتر مثل f/16 و سرعت شاتر را در حدود 5-10 ثانیه تنظیم کنید و یک عکس بگیرید.
سپس ISO را بر روی 800 و سرعت شاتر را به 1/1000 تغییر دهید، ولی اندازه روزنه دیافراگم را تغییر ندهید. سپس یک عکس دیگر بگیرید.
در بزرگنمایی 100 درصد هر دو عکس را بررسی کنید.
پیکسل های رنگی کوچک نشان دهنده پیکسل های داغ می باشند و اگر بر روی آنها زوم کنید معمولا به حالت صلیبی شکل دیده می شوند. شما احتمالا در عکس دوم که ISO بالاتری داشت، پیکسل های داغ بیشتری خواهید یافت.
برطرف کردن پیکسل داغ
پیکسل داغ در عکاسی مشکل بزرگی نیست اصولا می توان از آن چشم پوشی کرد.
در عین حال می توان آن را به سادگی در یک نرم افزار ویرایش عکس مثل فوتوشاپ یا لایت روم برطرف نمود.
یک روش اصلاح پیکسل داغ با استفاده از ابزار Spot Healing Brush نرم افزار فوتوشاپ .
گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری
منابع:
Nasim Mansurov (2018). Dead vs Stuck vs Hot Pixels, Retrieve from
http://photographylife.com on Apr 24.
Ken Rockwell (2006). Hot Pixel, Retrieve from http://kenrockwell.com on Apr 25.
Lewis McGregor (2016).What is a Hot Pixel and How Can You Remove One?
نحوه کارکرد سنسور(Sensor) در دوربین های عکاسی دیجیتال
سنسور (Sensor) یا حسگر تصویر بخشی از سخت افزار دوربین است که نور را دریافت و به صورت الکترونیکی به پردازشگر دوربین انتقال می دهد. درنهایت نور دریافت شده به صورت الکترونیکی پردازش و در حافظه دوربین ذخیره می شود. کیفیت تصویر به اندازه سنسور و تعداد پیکسل های موجود در آن بستگی دارد. در دوربین های مختلف سنسورهایی با اندازه و نوع مختلف موجود می باشد.
مسیر عبور نور در داخل دوربین عکاسی دیجیتال
ساختار سنسور (Sensor Fundamentals)
سنسور های بکار رفته در دوربین های عکاسی عمدتا با استفاده از صفحات سیلیکون به عنوان ماده اصلی ساخته می شود. هر سنسور به بخش های خیلی کوچکی تقسیم می شود که به هر واحد از آنها یک فوتوسایت (Photosite) می گویند. در واقع هر فوتوسایت معادل با یک پیکسل در تصویر می باشد. البته بطور شایع از لفظ پیکسل به جای فوتوسایت استفاده می شود. هر سنسور از چندین میلیون فوتوسایت تشکیل شده است.
هر فوتوسایت یک واحد حساس به نور است که فوتون های نوری که به سطح آن برخورد می کند را جمع کرده و به امواج الکتریکی تبدیل می کند. هر چه نور بیشتری به یک فوتوسایت برخورد کند، شارژ الکتریکی خروجی از آن بیشتر خواهد بود. در پایان نوردهی، سیستم پردازشگر دوربین با توجه به سیگنال های دریافتی از فوتوسایت ها، مقدار نور دریافت شده و نحوه توزیع آن بر سطح سنسور را ارزیابی می کند.
به بخش حساس به نوردر هر فوتوسایت، فوتودیود (Photodiode) گفته می شود. فوتودیود ها فوتون های نور را به الکترون تبدیل می کنند. فوتودیودها تمام سطح سنسور را نپوشانده اند، بلکه معمولا قسمتی از سطح سنسور (در حدود 25 درصد) را شامل می شوند. به همین علت در بین فوتودیودهایی که در مجاورت باهم هستند فضاهای خالی ایجاد می شود که نواحی غیرحساس به نور را در سطح سنسور تشکیل می دهند.
فوتوسایت ها به خودی خود رنگ را تشخیص نمی دهند و سیگنال های الکتریکی دریافتی از آنها می تواند بر اساس شدت نور برخورد یافته به هر فوتوسایت تصویری متشکل از پیکسل هایی با طیفی از سیاه تا سفید تولید نماید. برای ایجاد تصویر رنگی، بر روی سطح سنسور نوعی فیلتر رنگی میکروسکوپی قرار داده می شود که از سه رنگ آبی، قرمز و سبز (رنگهای اصلی) تشکیل شده است، بطوریکه بر روی هر یک از فوتوسایت ها یک فیلتر رنگی قرار می گیرد و فقط اجازه عبور نور با همان رنگ را می دهد. به این طریق هر فوتوسایت فقط اطلاعات یکی از رنگ ها دریافت می کند. با دریافت اطلاعات فوتوسایت های کل صفحه سنسور و پردازش اطلاعات آن امکان ثبت تصویر رنگی فراهم می شود.
شایعترین نحوه چیدمان فیلترهای رنگی بر روی خانه های فوتوسایت به این صورت است که فیلترهای سه رنگ اصلی به صورت شطرنجی طوری بر روی فوتوسایت ها قرار گرفته اند که تعداد فیلترهای سبز دو برابر هر یک از قیلترهای قرمز یا آبی می باشد که به آن چیدمان بایر (Bayer array) گفته می شود. دو برابر بودن فیلتر سبز نسبت به دو رنگ قرمز و آبی به این علت است که چشم انسان به تغییرات کوچک در طول موج رنگ سبز بیشتر از دو رنگ دیگر حساس است. با افزایش فیلترهای سبز در سطح سنسور، اطلاعات رنگی که از سنسور اخذ می گردد با آنچه چشم انسان دریافت می کند نزدیکتر می شود. بیشتر بودن رنگ سبز موجب می شود میزان نویز (Noise) تصویر کمتر شود و در نهایت تصویر دارای جزئیات بیشتری باشد. دوربین هایی که در آنها فیلترهای رنگی با کیفیت تری بر روی فوتوسایت ها بکار رفته است، دقت رنگی بیشتری خواهند داشت.
نحوه عبور انتخابی نور از فیلترهای رنگی موجود بر روی فوتوسایت های سنسور
در سنسور دوربین های دیجیتال، بر روی هر یک از فوتوسایت ها نوعی لنز میکروسکوپی قرار گرفته است که به آن میکرولنز (Microlens) می گویند. این میکرولنز ها باعث می شوند که نور بیشتری توسط هر فوتوسایت جمع آوری و در نتیجه سیگنال های قوی تری توسط آنها ایجاد گردد.
نحوه قرارگیری میکرولنزها بر روی فوتوسایت ها
بر روی اکثر سنسورها دو لایه فیلتر شامل فیلتر تصحیح فرکانس یا ضد دندانه ای شدن (Anti-aliasing) و فیلتر حذف مادون قرمز (Infrared Cutoff) قرار گرفته است.
فیلتر تصحیح فرکانس (Anti-aliasing) که به آن فیلتر پایین گذر نوری (Optical Low-pass Filter) (OLPF) و همچنین فیلتر تارکننده (Blur filter) نیز گفته می شود، با از بین بردن فرکانس های نوری خاص از طریق محدود سازی پهنای باند (Bandwidth) سیگنالهای ورودی نور و جلوگیری از برخورد آنها با سطح سنسور باعث نرم کردن امواج نور ورودی به دوربین می گردد. به عبارت دیگر این فیلتر از عبور امواج نوری با فرکانس بیشتر از اندازه تعیین شده (سیگنال های High) جلوگیری می نماید. برای کنترل فرکانس های نامطلوب در امواج نوری معمولا بر روی سنسورها دو عدد از فیلترهای پایین گذر نوری (OLPF) قرار داده می شود.
استفاده از این فیلتر با ایجاد اندکی تاری (Blur) ، موجب کاهش تیزی (شارپنس) به میزان خیلی کم در تصویر می شود. این فیلتر از دندانه ای شدن لبه های خطوط در تصویر جلوگیری می کند. از کاربردهای این فیلتر کاهش یا از بین بردن پدیده مویر (Moire) یا موج های رنگی ناخواسته در تصویر است که معمولا هنگامی که خطوط موازی و نزدیک به هم در تصویر وجود دارد ایجاد می شود.
فیلتر حذف مادون قرمز (Infrared Cutoff) میزان زیادی از امواج مادون قرمز موجود در نور را قبل از اینکه به سنسور برسند حذف می نماید. نورهای مادون قرمز می توانند بر روی کیفیت تصویر و ایجاد رنگ های غیرطبیعی تاثیر بگذارند.
ساختار سنسور CMOS و نحوه قرارگیری فیلتر های پایین گذر و فیلتر حذف مادون قرمز
تاثیر تعداد و اندازه پیکسل در کیفیت تصویر
هر چه تعداد پیکسل ها در سطح سنسور بیشتر باشند جزئیات تصویر بالاتر می رود. ولی این مسئله به اندازه سطح سنسور نیز بستگی دارد. اگر در یک سطح ثابت از سنسور، تعداد پیکسل ها افزایش یابد، به این معنی است که در قبال افزایش تعداد، اندازه هر پیکسل کوچکتر شده است. از یک حدی به بعد اگر پیکسل ها کوچکتر شوند، اندازه حداکثر حجم نور دریافت شده توسط آنها کاهش می یابد و در نتیجه ظرفیت دریافت نور و همچنین توان دریافت شدت های مختلف نور در آنها کاهش خواهد یافت.
در این حالت اصطلاحا محدوده دینامیکی (Dynamic Range) سنسور کاهش یافته است. پیکسل هایی که اندازه آنها بزرگ تر است می توانند شدت های مختلفی از مقادیر نور را اندازه بگیرند. بنابراین محدوده دینامیکی (Dynamic Range) بیشتر و نویز (Noise) کمتری ایجاد می کنند. وجود محدوده دینامیکی بالاتر، نشان دهنده ثبت جزئیات بیشتر و نسبت کنتراست بالاتر در تصویر است. در این حالت طیف وسیعتری از تونالیته های رنگی مختلف در تصویر قابل ثبت می باشد.
با افزایش تعداد پیکسل در سطح سنسور، جزئیات تصویر افزایش می یابد ولی در سطح ثابتی از سنسور با کوچک شدن اندازه پیکسل ها ظرفیت پیکسل و محدوده دینامیکی تصویر کاهش می یابد.
در دوربین های عکاسی مختلف از سنسور با اندازه های گونـاگون اسـتفاده می شود. سنسورهایی که در دوربین های دیجیتال اولیه وجود داشت دارای ظرفیت کم تری بودند ولی در طی تکامل دوربین های عکاسی دیجیتال سنسورهایی با پیکسل های بیشتر طراحی و ساخته شد، بطوریکه در حال حاضر حتی در دوربین های کامپکت ، سنسورهایی تا 20 مگاپیکسل نیز استفاده می شود.
سنسور ها بر اساس اندازه ای که دارند دارای تعداد پیکسل های مختلفی هستند و به همان اندازه می توانند جزئیات تصویر را ثبت نمایند. اندازه سنسورها عموما در مقایسه با اندازه یک قطعه فیلم 35mm که تحت عنوان تمام کادر (Full Frame) نامیده می شود در نظر گرفته می شوند. سنسور قطع استاندارد (Full Frame) به اندازه 36 x 24 mm است. اندازه بقیه سنسورها معمولا نسبتی از آن را تشکیل می دهند.
سنسور های با قطع APS-C اندازه ای معادل 23.6 x 15.8 mm (در مدل های Nikon) و یا 22.2 x 14.8 mm (در مدل های Canon) دارند و یکی از شایعترین اندازه های سنسور هستند که در دوربین های قطع کوچک و DSLR های نیمه حرفه ای استفاده می شوند. قبلا شرکت کانن سنسورهای APS بزرگتری در دوربین هایش بکار می برد که به نام APS-H نامیده می شد و اندازه آن 27.9 x 18.6 mm بود که امروزه کاربرد کمتری دارند.
گاهی بعضی از عکاسان قدیمی تر به این نوع دوربین ها که دارای سنسورهای APS هستند اصطلاح نیم کادر (Half Frame) اتلاق می کنند. اصطلاحی که در زمان دوربین های آنالوگ فیلمی رایج بوده است. در دوربین های فیلمی هاف فریم، اندازه فیلم مورد استفاده معادل نصف اندازه فیلم دوربین های فول فریم (یعنی به اندازه 18 x 24 mm ) بوده است و به این علت که سنسورهای APS نیز سایزی نزدیک به آنها دارند گاهی برخی افراد چنین لفظی برای آنها نیز بکار می برند، ولی اصولا اصطلاحی که در حوزه عکاسی دیجیتال برای سنسورهای کوچکتر از سنسورهای تمام قاب (Full Frame) بکار می رود اصطلاح Crop Sensor (سنسور برش خورده) است.
مقایسه اندازه سنسور در دوربین های قطع کوچک
ضریب برش (Crop Factor)
ضریب برش (Crop Factor) عبارت است از نسبت اندازه سنسور دوربین به اندازه سنسور تمام کادر (Full Frame). بنابراین هرچه این نسبت بزرگتر باشد به این معنی است که اندازه سنسور کوچکتر است. دوربین های عکاسی تمام کادر (فول فریم) با اندازه 24 x 36 mm دارای سنسوری با ضریب برش معادل یک می باشند. عدد ضریب برش از مقایسه قطر اندازه سنسور نسبت به قطر سنسور فول فریم سنجیده می شود.
سنسورهای با قطع APS-C که بطور شایعی در دوربین های دیجیتال استفاده می شوند دارای اندازه ای معادل 23.6 x 15.8 mm (در مدل های Nikon) و یا 22.2 x 14.8 mm (در مدل های Canon) می باشند. ضریب برش (Crop Factor) در سنسورهای APS-C در دوربین های Nikon معادل 1.5 x و در دوربین های Canon معادل 1.6x می باشد.
استفاده ضریب برش عمدتا در اصلاح عدد فاصله کانونی در لنزهایی استفاده می شود که بر روی دوربین های Crop Sensor بکار می روند. برای توضیح بیشتر، توجه فرمایید که عدد فاصله کانونی لنزها که بر روی آنها در کارخانه حک شده است و به نوعی نشان دهنده زاویه دید آن لنز می باشد بر اساس دوربین های تمام کادر (فول فریم) تعیین شده اند. به عبارتی عدد فاصله کانونی که روی لنز حک شده است وقتی واقعی است که لنز بر روی یک دوربین فول فریم بسته شود. در صورتیکه لنز بر روی دوربینی با سنسور کوچکتر از سنسور قطع 35mm یا فول فریم مورد استفاده قرار گیرد، زاویه دید بدست آمده تغییر می کند و فاصله کانونی واقعی لنز معادل با آنچه بر روی لنز نوشته شده است نخواهد بود. در این موارد با دانستن ضریب برش سنسور در دوربین مورد نظر می توان آن را در فاصله کانونی لنز مورد استفاده ضرب کرد تا عدد واقعی فاصله کانونی لنز برای آن دوربین مشخص شود. مثلا اگر یک لنز 85 میلیمتری را بر روی یک دوربین عکاسی نیکون با سنسور APS-C قرار داده ایم، با توجه به اینکه ضریب برش دوربین مذکور 1.5 است، بنا براین با ضرب کردن آن در عدد 85 ، فاصله کانونی بدست آمده برای لنز مذکور معادل 127.5 میلیمتر خواهد شد. یعنی زاویه دید ایجاد شده توسط لنز 85 میلیمتری بر روی دوربین مذکور مثل یک لنز 127.5 میلیمتری بر روی یک دوربین فول فریم عمل می کند.
به افراد توصیه می شود در هنگام تهیه دوربین عکاسی جدید، در صورتیکه دوربین تمام کادر (فول فریم) نبود، ضریب برش سنسور آن را از طریق جداول استانداردی که موجود می باشد بدست آورده و به خاطر بسپارند.
تاثیر ضریب برش در زاویه دید دوربین های با سنسور برش خورده (Crop Sensor)
انواع سنسورها در دوربین های عکاسی دیجیتال
سنسورCCD
سنسور CCD اولین سنسور هایی بودند که در دوربین های عکاسی دیجیتال بکار رفتند. کلمه CCD مخفف (Charged Coupled Device) یا ابزار شارژ به هم پیوسته می باشد و از یک مدار یکپارچه بر روی لایه ای از جنس سیلیکون تشکیل شده است. این سنسور اولین بار در سال 1969 میلادی معرفی شد و در طی سالهای بعد تکنولوژی آن تکامل یافت.
کیفیت تصویری CCD از دیگر انواع سنسورها بیشتر است.اگر چه تکنولوژی پیچیده تر در ساخت و نیاز به منبع برق قوی تر، استفاده از آنها را امروزه کمی محدود نموده است. سنسور CCD نسبت به سنسورهای CMOS که بطور شایع در دوربین های عکاسی دیجیتال استفاده می شود از محدوده دینامیکی وسیع تر و نویز کمتری برخوردار است. این نوع سنسور امروزه بیشتر در دوربین های قطع متوسط بکار می روند.
نمای ساده از ساختار یک سنسور CCD
سنسور CMOS
سنسور CMOS در ایجاد تصاویر دیجیتال کیفیت کمتری نسبت به CCD تولید می کنند ولی تولید آنها راحت تر است ، نیاز به انرژی الکتریکی کمتری دارند و در عکاسی با سرعت های بالاتر بهتر عمل می کنند. پاسخدهی این سنسور در وضعیت های نوری مختلف بهتر از نوع CCD می باشد.
سنسور CMOS امروزه اصلی ترین رقیب برای سنسورهای CCD تلقی می گردد بطوریکه اکثر دوربین های قطع کوچک و دوربین های SLR از این نوع سنسور استفاده می کنند.
سنسور Foveon X3
سنسور Foveon X3 عموما در دوربین های کامپکت و DSLR کمپانی سیگما (Sigma) بکار می رود. این نوع سنسورهای جدید بر اساس تکنولوژی CMOS تولید شده اند. در این سنسورها از فیلتر های رنگی با چیدمان بایر (Bayer array) استفاده نمی شود بلکه بجای آن، از سه لایه سیلیکون بر روی هم استفاده می گردد که بر اساس جذب امواج با طول موجهای مختلف کار می کند. امواج کوتاه تر در لایه های سطحی تر و امواج بلندتر در منطقه عمیق تر جذب می شوند.
در این سیستم هر یک از فوتوسایت ها می تواند هر کدام از رنگ های آبی، قرمز و سبز را دریافت کنند و نیازی به چیدمان موزائیکی فیلتر های رنگی بر روی پیکسل ها نمی باشد. این سنسورها می توانند وضوح (Resolution) بیشتری نسبت به سایر سنسورها ایجاد کنند.
نحوه دریافت طول موج های رنگی در سنسور Foveon X3 در مقایسه با سیستم Bayer
سنسور Live MOS
سنسور Live MOS در دوربین های پاناسونیک (Panasonic)، المپوس (Olympus) و لایکا (Leica) بکار می رود و عملا از سال 2006 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. این نوع سنسور عموما در سایز Four Thirds (4/3”) مورد استفاده قرار می گیرد. سازندگان آن مدعی هستند که با کیفیت تصویری CCD و با مصرف انرژی مشابه با CMOS کار می کنند.
گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری
منابع:
Matt Golowczynski (2016). Digital camera sensors explained, Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Sep 24.
Cambridge in Colour (2017). Digital Camera Sensors. Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Sep 24.
Jackie Dove (2013). Demystifying digital camera sensors once and for all. Retrieve from www.techhive.com on Sep 25.
Matt Golowczynski (2016).Digital Camera Sensors Explained. Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Sep 25.
Dummies (2017). The Different Types of Digital Camera Image Sensors. Retrieve from www.dummies.com on Sep 21.
Edmund Optics (2017). Imaging Electronics 101: Understanding Camera Sensors for Machine Vision Applications. Retrieve from www.edmundoptics.com on Sep 22.
What digital camera (2015). Foveon X3 sensor: What is it and how does it work? Retrieve from www.whatdigitalcamera.com on Sep 22.
By Thom (2009), How Digital Cameras Work. Retrieve from www.bythom.com on Sep 22.
ساختار اصلی دوربین های عکاسی دیجیتال شبیه به دوربین های عکاسی فیلمی (آنالوگ) است. در دوربین های آنالوگ تصویر بر روی یک قطعه فیلم نگاتیو ثبت می شود ولی در دوربین های عکاسی دیجیتال به جای فیلم، صفحه حساس به نور دیجیتالی (سنسور) قرار گرفته است بطوریکه نور پس از عبور از عدسی (لنز) و سایر قسمت های دوربین مثل دیافراگم و شاتر، به سطح سنسور برخورد می کند و طی فرایندی الکترونیکی، عکس به شکل یک فایل دیجیتال در داخل حافظه دوربین ذخیره می شود.
دوربین عکاسی دیجیتال |دوربین عکاسی آنالوگ
نمای ساده از ساختمان دوربین های عکاسی فیلمی (آنالوگ) و دیجیتال
دوربین های عکاسی دیجیتال انواع مختلفی دارد ولی در اکثر آنها مکانیسم اصلی ثبت عکس مشابه است. از لنز برای فوکوس کردن نور بر روی صفحه کانونی دوربین عکاسی (محل قرار گیری سنسور) استفاده می شود و با باز و بسته کردن روزنه دیافراگم و همچنین تغییر مدت زمان باز بودن شاتر، اندازه و نحوه تابیدن نور مورد نظر به سنسور مشخص می شود.
همه دوربین ها از یک بدنه اصلی (Body) تشکیل شده اند که عناصر مختلف دوربین در داخل آن و بر روی آن قرار گرفته است. بر اساس نوع دوربین عکاسی و کاربرد های آن، این بدنه به اشکال مختلفی ساخته می شود. در دوربین های تک لنز انعکاسی (DSLR) قابلیت تعویض لنز وجود دارد و همچنین عکاس می تواند از داخل منظره یاب (Viewfinder) کادر تصویر خود را قبل از ثبت عکس ببیند.
نمای ساده از ساختمان دوربین های عکاسی تک لنز انعکاسی (DSLR)
همه دوربین ها از یک بدنه اصلی (Body) تشکیل شده اند که عناصر مختلف دوربین در داخل آن و بر روی آن قرار گرفته است. بر اساس نوع دوربین عکاسی و کاربرد های آن، این بدنه به اشکال مختلفی ساخته می شود. در دوربین های تک لنز انعکاسی (DSLR) قابلیت تعویض لنز وجود دارد و همچنین عکاس می تواند از داخل منظره یاب (Viewfinder) کادر تصویر خود را قبل از ثبت عکس ببیند.
نحوه ی ثبت تصویر در دوربین های عکاسی تک لنز انعکاسی (DSLR)
مسیر عبور نور در دوربین های عکاسی DSLR به این صورت است که نور بازتاب شده از سـوژه، از میان لنز عبور می کند و پس از برخورد با آینه و عبور از داخل منشور، از داخل منظره یاب توسط چشم عکاس دیده می شود. در این نوع دوربین ها عکاس دقیقا همان چیزی را می بیند که در صورت گرفتن عکس در دوربین ثبت می شود. به عبارتی عکاس از میان لنز به سوژه نگاه می کند.
با فشردن دکمه شاتر، آینه انعکاسی به سمت بالا می رود، سپس پرده شاتر باز می شود و نور بازتابی از سوژه به سنسور دوربین برخورد می کند. اشعه های نور توسط سنسور جذب شده و به امواج الکترونیکی تبدیل می شود و پس از پردازش به صورت تصویری الکترونیکی در حافظه دوربین ذخیره می شود.
بالا رفتن آینه با فشردن دکمه شاتر |وضعیت آینه قبل از فشردن دکمه شاتر)
نحوه عملکرد آینه در هدایت نور در دوربین های عکاسی DSLR
اجزای اصلی در ساختار دوربین های تک لنز انعکاسی (DSLR)
سنسور (Sensor):
در دوربین های مختلف ممکن است نوع سنسور و اندازه آن متفاوت باشد. سنسور به بخش های خیلی کوچکی تقسیم می شود که به هر واحد از آنها یک فوتوسل (Photocell) (معادل پیکسل ) می گویند. هر سنسور از چندین میلیون فوتوسل تشکیل شده است. هر فوتوسل یک واحد حساس به نور است که فوتون های نوری که به آن برخورد می کند را جمع کرده و به امواج الکتریکی تبدیل می کند. در پایان نوردهی، دوربین عکاسی با توجه به سیگنال های دریافتی از فوتوسل ها مقدار نور دریافت شده را توسط سیستم الکترونیکی ارزیابی می کند و پس از پردازش اطلاعات، تصویر را به صورت فایل الکترونیکی در حافظه دوربین ذخیره می نماید.
هر چه تعداد پیکسل ها در سطح سنسور بیشتر باشند، جزئیات و کیفیت تصویر بالاتر می رود. البته این موضوع تا اندازه خاصی از سطح سنسورها صدق می کند. از یک اندازه ای به بعد با افزایش تعداد پیکسل ها از کیفیت تصویر نهایی کاسته خواهد شد چونکه اندازه پیکسل ها خیلی کوچک شده و ظرفیت دریافت نور آنها کم می شود.
حساسیت سنسور به نور در اکثر دوربین های دیجیتال قابل تغییر است و می توان با افزایش حساسیت سنسور امکان عکاسی در نور کم را ایجاد نمود. البته هر چه حساسیت سنسور افزایش یابد، از کیفیت تصویر ثبت شده در دوربین کاسته خواهد شد. میزان حساسیت سنسور دوربین دیجیتال به نور را با عدد ISO نمایش می دهند. با افزایش ISO در دوربین عکاسی، میزان نوری که به سنسور برخورد می کند توسط سیستم دیجیتال دوربین بیشتر تقویت می شود و در هنگام ثبت به صورت نور تقویت شده درک می گردد. (برای اطلاعات بیشتر می توانید به مطلب "نحوه کارکرد سنسور(Sensor) در دوربین های دیجیتال" در تک لنز مراجعه نمایید.)
سنسور از واحدهای خیلی کوچکی به نام فوتوسل (Photocell) تشکیل شده است.
شاتر (Sutter):
شاتر (Shutter) در دوربین عکاسی شبیه به پرده ای است که در جلوی سنسور قرار گرفته است و تا زمانی که دکمه دوربین (دکمه شاتر) را برای گرفتن عکس فشار ندهیم این پرده بسته می ماند. با فشردن دکمه شاتر، پرده شاتر باز می شود و اجازه می دهد برای لحظه ای خیلی کوتاه، نوری که از داخل لنز وارد دوربین شده است به سنسور برخورد کند و تصویر بر روی سنسور تشکیل شود.
برخورد نور به سنسور دروضعیتی که شاتر باز است.
شاتر در دوربین های مختلف به چند شکل ساخته می شود. دو نوع از شایعترین انواع آنها که در دوربین های عکاسی دیجیتال مورد استفاده قرار می گیرد در شکل زیر دیده می شود.
دو نوع از شاتر هایی که در دوربین های عکاسی دیجیتال بکار می روند.
بر اساس اینکه پرده شاتر با چه سرعتی باز و بسته شود، میزان نوردهی به سنسور نیز تغییر می کند. هر چه سرعت بسته شدن آن بیشتر باشد، نور کمتری از آن عبور می کند. اگر اندازه روزنه دیافراگم ثابت باشد ، با کاهش سرعت شاتر، نور بیشتری به سنسور برخورد می نماید و تصویر تشکیل شده روشن تر می شود.
در اصطلاح به سرعت شاتر، زمان نوردهی (Exposure Time) هم گفته می شود. سرعت شاتر به صورت کسری از ثانیه نمایش داده می شود. مثلا: 1/15 ثانیه یا 1/500 ثانیه. اعداد شاتر (به عبارتی سرعت شاتر) که در دوربین عکاسی قابل تغییر است، نسبت به عدد قبلی یا بعدی خود دو برابر یا نصف می شوند. پس با کاهش یک درجه سرعت شاتر، میزان عبور نور دو برابر می شود. همینطور برعکس، با افزایش یک درجه سرعت شاتر، میزان عبور نور نصف می گردد.
نحوه عملکرد شاتر کرکره ای (Focal plane shutter)
روزنه دیافراگم (Aperture):
دیافراگم در بدنه لنز قرار گرفته است و جهت کنترل میزان نور ورودی از داخل لنز در آن تعبیه شده است. دیافراگم از تیغه های نازکی فلزی ساخته شده است و با حرکت تیغه ها، اندازه روزنه ای که در داخل آن قرار دارد کوچک و بزرگ می شود. اندازه روزنه دیافراگم (Aperture) نشان دهنده قطر سوراخی است که در میـان دیافراگـم قرار گرفته است و اجازه می دهد نور به داخل محفظه دوربین وارد شود بطوریکه هر چه روزنه دیافراگم بزرگتری انتخاب کنیم، نور بیشتری وارد دوربین می شود.
اندازه های مختلف روزنه دیافراگم (عدد f)
اعداد روزنه دیافراگم (که به آن عدد f می گویند) در لنزهای با فاصله کانونی مختلف به یک میزان نور را عبور می دهند. این اعداد بر اساس فاصله کانونی لنز و اندازه قطر روزنه دیافرگم (سطحی از لنز که مورد استفاده قرار می گیرد) محاسبه می شوند. اعداد دیافراگم (f) طوریست که هر چه عدد دیافراگم بزرگتر شود اندازه قطر سوراخ آن کوچکتر می شود و بالعکس. یعنی اندازه روزنه دیافراگم با اندازه عدد مشخص کننده آن نسبت عکس دارند و با افزایش یکی، دیگری کاهش می یابد.
نحوه ی محاسبه عدد دیافراگم
لنز (Lens):
لنز یا عدسی یکی از اجزای اصلی دوربین عکاسی است و باعث می شود تصویری با وضوح مناسب بر روی سنسور تشکیل گردد. لنز دوربین معمولا از تعدادی عدسی ساده تشکیل شده است که در ترکیب با یکدیگر عمل می کنند. استفاده از لنزهای ترکیبی به این منظور است که حتی الامکان از خطاهای نوری ایجاد شده توسط عدسی ها کاسته شده و کیفیت تصویر افزایش یابد. انواع مختلفی از لنزها در دوربین های عکاسی دیجیتال استفاده می شود. عمدتا لنزها را بر اساس فاصله کانونی (Focal Length) آنها طبقه بندی می کنند.
پرتوهای نور که از دوردست (فاصله بینهایت) وارد لنز می شوند، در نقطه ای به نام مرکز اپتیکی (Optical Center) به هم می رسند و پس از اینکه یکدیگر راقطع نمودند در ادامه مسیر به سطح سنسور برخورد می نمایند. در این حالت که لنز دوربین در بینهایت فوکوس شده است، فاصله کانونی تعریف می شود و آن عبارت است از فاصله مرکز اپتیکی لنز تا سنسور دوربین. فاصله کانونی لنز با واحد میلیمتر (mm) مشخص می گردد.
نمایش مرکز اپتیکی(Optical Center) و فاصله کانونی لنز (Focal Length)
در دوربین هایی که اندازه سنسور آنها برابر با فیلم های 35 میلیمتری است و دوربین های تمام کادر (Full frame) خوانده می شوند، اگر فاصله کانونی لنز مورد استفاده 50mm باشد، تقریبا زاویه دید دوربین معادل با زاویه دید چشم انسان خواهد بود. به این علت به لنزهای با فاصله کانونی 50mm ، لنز نرمال گفته می شود.
هر چه فاصله کانونی لنز کمتر باشد، زاویه دید آن بیشتر می شود و هر چه این فاصله بلندتر باشد، زاویه دید لنز کوچکتر خواهد بود. لنزهای با فاصله کانونی 35mm و کمتر را به عنوان لنزهای زاویه باز (Wide angle) یا به اختصار واید می گویند و لنزهای با فاصله کانونی بیشتر از 70mm را لنزهای زاویه بسته یا تله فوتو (Telephoto) گفته می شود.
مقایسه زاویه دید در انواع لنزهای نرمال (Normal)، واید (Wide angle) و تله (Telephoto)
به لنزهایی که دارای یک فاصله کانونی مشخص هستند لنز های با فاصله کانونی ثابت یا تک کانونی (Prime) می گویند. لنزهایی که فاصله کانونی در آنها قابل تغییر می باشد به عنوان لنز های زوم (Zoom) گفته می شوند.
همچنین انواع مختلف لنز وجود دارد که برای کارهای ویژه ای طراحی و ساخته شده اند مثلا برای عکاسی معماری، عکاسی از اجسام خیلی کوچک و ... که می توان آنها را در دوربین های عکاسی DSLR بکار برد. (می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص لنزها و اصطلاحات مربوطه به مطلب "انواع لنزها (Lenses) و طبقه بندی آنها" مراجعه نمایید.)
چند نمونه از لنزهای تک کانونی (Prime) و زوم (Zoom)
در طراحی آنها شباهت های زیادی با دوربین های DSLR وجود دارد. سنسور آنها از دوربین های کامپکت بزرگتر و از دوربین های DSLRمعمولا کوچکتر است. اگر چه در بعضی نمونه ها از سنسورهای بزرگتر APS-C که تقریبا نصف اندازه سنسورهای فول فریم می باشد نیز استفاده شده است. در دوربین های بریج سنسور معمولا نسبت به دوربین های DSLR به لنز نزدیکتر است و این موضوع باعث می شود که عمق میدان بیشتری در شرایط مشابه ایجاد گردد.
درساختار دوربین های عکاسی دیجیتال علاوه بر مواردی که در بالا بطور مختصر شرح داده شد، اجزاء دیگری نیز وجود دارد که در عملکرد دوربین و طرز استفاده از آن نقش دارند. همچنین سیستم های اتوفوکوس، تنظیم های دیجیتالی رنگ و کنتراست تصویر، سیستم های پردازشگر الکترونیکی و همچنین سایر عناصر موجود در دوربین مثل منظره یاب (Viewfinder)، صفحه نمایشگر (Monitor)، دکمه های تنظیم، کارت حافضه، باتری، فلاش و که بطور جداگانه در مقالات دیگری شرح داده خواهند شد.
نمایش اجزای الکترونیکی و اپتیکال یک نمونه دوربین DSLR و یک نمونه دوربین کامپکت ساخت شرکت Canon
افرادی که قصد دارند از دوربین های عکاسی دیجیتال استفاده کنند لازم است از ساختار تشکیل دهنده و نحوه کارکرد آنها اطلاع کافی داشته باشند و تفاوت های موجود در انواع مختلف دوربین ها را بشناسند تا بتوانند در انتخاب دوربین مناسب با نوع عکاسی مورد نظر خود تصمیمات بهتری اتخاذ نمایند. (می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به مطلب "دوربین های عکاسی دیجیتال و انواع آن" مراجعه نمایید.)
چند نمونه دوربین عکاسی دیجیتال
گردآوری و تالیف: امیر دولتیاری تاریخ نگارش/آخرین ویرایش: 1396/02/25
Ben Long (2002). Complete Digital Photography, 2th Ed. Charles River Media, England.(ترجمه فارسی: به سوی دروازه های عکاسی دیجیتال، رحیم دانایی، نشر ارسباران، 1388)
Tom Harris (2016). How Cameras Work, Retrieve from http://electronics.howstuffworks.com on Jul 26
Jim Harmer (2016). Photo Basics _1: Introduction and Exposure, Retrieve from http://improvephotography.com on Jul 26.
Cambridge in Colour (2017). Understanding Camera Lenses. Retrieve from www.cambridgeincolour.com on Jul 28.
Chris Woodford (2017). Digital cameras, Retrieve from www.explainthatstuff.com on Jul 28.
ایجاد آثار هنرهای تجسمی و درست درک کردن آن ها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی هنرهای تجسمی دارد. همین دلیل این مبانی را می توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد. آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی می تواند تا حد زیادی در درک کردن جهان بصری مؤثر باشد.
آنچه در روزگار ما در قالب هنرهای تجسمی جای می گیرد عبارت است از : عکاسی، گرافیک، نقاشی ، طراحی و مجسمه سازی. به طور کلی می توان گفت همه هنرهایی که به صورت بصری ارائه یا دیده می شوند و با تصویر سر و کار دارند، اصول و مبانی مشترکی دارند که «مبانی هنرهای تجسمی» یا «مبانی هنرهای بصری» نامیده می شوند.
فصل اول – مبانی هنرهای تجسمی
ایجاد آثار هنرهای تجسمی و درست درک کردن آن ها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی هنرهای تجسمی دارد. همین دلیل این مبانی را می توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد. آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی می تواند تا حد زیادی در درک کردن جهان بصری مؤثر باشد.
آنچه در روزگار ما در قالب هنرهای تجسمی جای می گیرد عبارت است از : عکاسی، گرافیک، نقاشی ، طراحی و مجسمه سازی. به طور کلی می توان گفت همه هنرهایی که به صورت بصری ارائه یا دیده می شوند و با تصویر سر و کار دارند، اصول و مبانی مشترکی دارند که «مبانی هنرهای تجسمی» یا «مبانی هنرهای بصری» نامیده می شوند. بنابراین در مبانی هنرهای تجسمی الفبای تجسم یا تصویر کردن و همچنین درک آثار هنرهای تجسمی را تجربه خواهیم کرد.
عناصرو کیفیت نیروهای بصری
عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دو بخش کلی تقسیم می شوند:
1. بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم مانند : نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل، بافت ، اندازه و تیرگی – روشنی.
2. کیفیات خاص بصری که بیشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کار بردن عناصر بصری می باشند مانند : تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
دیدن
در یک معنای کلی عمل دیدن واکنش طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد و انسان به طور طبیعی رنگ، شکل ، جهت، بافت ، بعد و حرکت چیزها را به وسیله پیام های بصری دریافت می کند. اما در هنر و نزد هنرمندان دیدن می تواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی تعبیر شود. در نگاه هنرمند جهان به صورت عمیق تر ادارک و تعبیر می شود. او علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات آن ها با یکدیگر به دقت توجه می کند. همین توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پدیده ها به نحوی در آثار او جلوه گر می شود که گویی هیچ کس دیگر قبلاً آن ها را آن گونه ندیده است.
کادر در هنرهای بصری
کادر یا قاب تصویر محدودهی فضا یا سطحی است که اثر تجسمی و تصویری در آن ساخته می شود. به طور کلی منظور از کادر در هنرهایی که با سطح سر و کار دارند و بر سطح به وجود می آیند همان محدوده ای است که هنرمند برای ارائه و اجرای اثر خود بر می گزیند.
کادر می تواند اندازه ها و شکل های گوناگون داشته باشد مثل مربع، مستطیل، لوزی، ذوزنقه، دایره، بیضی چند ضلعی یا حتی تلفیقی از این اشکال به صورت منظم و غیرمنظم باشد.
هنرمند با انتخاب بخشی از فضا و جدا ساختن آن از سایر بخش ها و فضای پیرامون توسط کادری مشخص دو کار انجام می دهد : اول اینکه ارتباط کادر را با محدوده ی داخلی اثر برقرار می کند و انرژی بصری را که از درون به بیرون گرایش دارد، محصور می سازد. دوم اینکه انرژی های بصری بیرون از کادر را که می خواهند به درون آن نفوذ کنند به کنترل درخواهد آورد.
سؤالات :
1 – عناصر و کیفیت نیروهای بصری را توضیح دهید.
پاسخ : عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنرهای تجسمی دو بخش اند :
1. بخشی که با آن ها به طور ملموس و نیز یکی سر و کار داریم مانند نقطه ، خط ، سطح ، رنگ، شکل ، بافت و تیرگی ، روشنی
2. بخش دوم کیفیات خاص بصری هستند که بیشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کاربردن عناصر بصری می باشند مانند تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
پاسخ : عمل دیدن یک واکنش طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد. اما در هنر و نزد هنرمندان دیدن می تواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی تعبیر شود. هنرمند علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات آن ها با یکدیگر به دقت توجه می کند. همین توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پدیده ها به نحوی در آثار او جلوه گر می شود.
فصل دوم – عناصر بصری ( نقطه، خط، سطح و حجم) نقطه
در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است. از این نظر در ظاهر تشابهی میان این مفهوم از نقطه با آن چه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود، وجود ندارد. در ریاضیات موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصور می شود، بدون اینکه قابل دیدن و لمس شدن باشد.
نقطه در زبان هنر تجسمی چیزی است کاملاً ملموس و بصری که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است. به عنوان مثال وقتی از فاصله ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم. به صورت یک نقطه تجسمی دیده می شود. اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از نقاط متعدد ( برگ ها) و خطوط ( شاخه ها) شکل گرفته است.
بنابراین محدوده ی فضا یا سطح که همان کادر است نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم.
موقعیت های مختلف نقطه
بسته به این که نقطه ی بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت های متفاوتی را به وجود می آورد. یک نقطه روابط محدود ساده ای با اطراف خود دارد و به همان نسبت توجه مخاطب را به خود جلب می کند. اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشند، بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه ، تیرگی ، روشنی ، رنگ ، بافت ، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی به وجود خواهند آورد.
گاهی ممکن است نقطه به عنوان کوچک ترین بخش تصویر تلقی شود. در این صورت در اثر تراکم نقطه های تیره تیرگی حاصل می شود و در اثر پراکندگی آنها روشنی دیده می شود.
خط
در زندگی روزمره و در طبیعت، خط حضور چشمگیری دارد. در این زمینه می توان مثال های متفاوتی ذکر کرد. نقوش خطی روی لباس ها، ردیف صندلی ها در سالن امتحانات، خطوط آجرهای چیده شده، سیم ها و تیرهای برق، تنه درختان در کنار خیابان ها ، شیارهای شخم و ..
تنوع مثال ها و نمونه ها به خودی خود نشان می دهد که منظور از خط تجسمی معنایی نسبی از خط است و آن نشان دادن یک حرکت ممتد و پیوسته بر سطح یا در فضاست. بنابراین خط می تواند دو بعدی یا سه بعدی باشد.
جهت خط
خطوط تجسمی بر اساس جهت حرکت مداوم در یک مسیر کلی به چهار دسته ی اصلی تقسیم می شوند که عبارتند از :
الف) خطوط عمودی که در طبیعت به شکل تنه درختان، تیرهای برق و ساختمان های مرتفع دیده می شوند. مفهوم این خطوط می تواند ایستادگی ، مقاومت و استحکام باشد.
ب) خطوط افقی که در طبیعت به صورت سطح زمین، خط افق، پهنه دریا یا یک انسان خوابیده دیده می شود. مفهوم این نوع خط می تواند آرامش ، سکون یا اعتدال باشد.
ج) خطوط مایل که در طبیعت به شکل کناره های کوه، خط رعد در آسمان و سراشیبی دیده می شوند. و در یک اثر تجسمی برای نشان دادن تحرک ، پویایی ، خشونت و عدم سکون و ثبات به کار می روند.
د) خطوط منحنی که معمولاً در طبیعت به شکل تپه ماهور، انتشار امواج، پست و بلندی زمین و حرکت بعضی از جانوران دیده می شوند و در یک اثر تجسمی ممکن است برای نمایش دحرکت سیال و مداوم، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.
حالت خط
خطوط می توانند در مسیر حرکت خود دارای شرایط زیر باشند :
1 - ضخیم یا نازک، قوی یا ضعیف ، تیره یا روشن شوند.
2 – به صورت خطوط باریک یا ضخیم یکنواخت باشند.
3 – می توانند در جهت مسیر اصلی خود به صورت بریده بریده و یا متعدد باشند.
4 – می توانند در جهت مسیر اصلی خود به شکل زیگزاگ، شکسته و یا موجی در می آیند.
5 – می توانند به صورت منظم و یا نامنظم در مسیر اصلی حرکت خود تغییر جهت دهند.
کاربرد خط
خط عنصر اصلی طراحی است. ترسیم خطوط پیرامونی یک شکل می تواند تصویر اشیا را به نمایش بگذارد. تراکم و انبساط هاشورها حجم و سایه روشن را نشان می دهد. با ضخیم و نازک کردن خط در طراحی، قسمت های سایه دار مشخص می شوند و حالت خطوط جنسیت و بافت اشیا را از لحاظ نرمی، سختی و استحکام مشخص می کند.
در آثار نقاشان طبیعت گرا که شکل های اشیا به دقت ترسیم می شوند، وجود خط به عنوان پایه ی اصلی طرح قابل مشاهده است در نقاشی ایرانی خط همواره جایگاهی پراهمیت دارد. خط همچنین در رشته های دیگر هنر تجسمی نقش متناسب خود را در شکل دهی به اثر بازی می کند. در هنر گرافیک استفاده از خط کاربردهای متنوعی را در طراحی نشانه، در طراحی و ساخت اعلان، تصویرسازی و صفحه آرایی دارد. همچنان که در طراحی لباس، نقشه کشی، طراحی صنعتی، مجسمه سازی و عکاسی نیز خط همواره پایه اصلی اجرا و ترکیب بصری اثر را به عهده دارد.
سطح
شکلی که دارای دو بعد (طول و عرض) باشد سطح نامیده می شود. در طبیعت و در پیرامون ما سطوح به اشکال متنوع وجود دارند. سطح چیزها در طبیعت گاه به صورت هموار و گاه ناهموار و دارای بافت ها نقش های مختلف است.
در هنر تجسمی سطح را به انحای مختلف می توان تجسم بخشید و به وجود آورد، مانند شکل زیر :
سطح ممکن است مستوی باشد مانند یدوار یا کف اتاق، سطح زمین فوتبال یا سطح روی یک کتاب
همچنین سطح ممکن است منحنی باشد مانند سطح یک سقف گنبدی.
همه ی سطح ها از سه شکل هندسی دایره، مربع، مثلث یا ترکیبی از آن ها به وجود می آیند. این شکل ها هر یک خصوصیات قابل مطالعه ای دارند.
دایره : دایره شکل کاملی است که حرکت جاودانه و مداومی را نشان می دهد. همچنین دایره نماد نرمی، لطافت، سیالیت، تکرار، درون گرایی، آرامش روحانی و آسمانی، پاکی و صمیمیت به شمار می آید.
مربع : مربع بر خلاف دایره نماد صلابت، استحکام و سکون است. این شکل مظهر قدرت زمین و مادی و در عین حال از زیباترین اشکال هندسی است.
مثلث : مثلث به واسطه زوایای تندی که دارد سطحی مهاجم و شکلی ستیزنده به نظر می رسد که همواره در حال تحول و پویایی است. بر اساس ترکیب هایی از مثلث می توان ترکیب های ساختاری بسیاری به وجود آورد. استفاده از مثلث و شبکه های مثلثی یک اصل ساختاری در طبیعت و در معماری به شمار می رود.
حجم
به اجسامی که دارای سه بعد : طول، عرض و ارتفاع یا عمق باشند، حجم گفته می شود.
معمولاً همه ی اشیای مادی در طبیعت دارای حجم هستند.
در هنر تجسمی چنانچه یک نقطه را در سه بعد گسترش دهیم و یا یک پیاژه خط را در جهت های مختلف حرکت دهیم، تجسمی از حجم به وجود می آید. به همین جهت درهنر تجسمی حجم ممکن است همیشه ملموس و مادی باشد ولی از نظر بصری وجود داشته باشد که در این صورت می توان به آن حجم مجازی گفت.
همان طور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شدند. کره ، مکعب و هرم را نیز می توان به عنوان اجسام هندسی پایه نام برد. این سه نوع حجم به طور کاملاً منظم به ندرت در طبیعت دیده می شوند. اما به طور کلی همه ی حجم های طبیعت از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند.
حجم می تواند تو خالی یا توپر باشد. به همین نسبت درون یا بیرون آن اهمیت پیدا می کند. معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره ی میان یک حجم توخالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.
حجم نمایی در نقاشی
در نقاشی و طراحی حجم با ترفند برجسته نمایی به وسیله سایه – روشن و رنگ و یا با تغییر شکل و اندازه ی اشکال در اثر عمق نمایی خطی القا می شود. ثبت سه بعدی اشیاء و طبیعت در عکاسی نیز به واسطه نور و سایه روشن صورت می گیرد. در حالی که با نوعی نورپردازی خاص می توان برجستگی و فرورفتگی اجسام را از بین برد و یا در نشان دادن آنها اغراق کرد.
حجم در مجسمه سازی
حجم ، عنصر اصلی کار مجسمه سازان است. نمایش حجم در فضا و روابط متقابل آن با فضای پیرامونش اصل مهم مجسمه سازی است. این روابط در نقش برجسته سازی که از یک سو با نقاشی و از سوی دیگر با معماری در ارتباط است اهمیتی به سزا دارد. نقش برجسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیا به صورت کم و بیش برآمده از سطح به نمایش درآمده باشند. در مجموع نقش برجسته حالتی بینا بینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد.
نور و حجم
نقش نور در بازنمایی حجم و خصوصیات آن نیز شایسته توجه است. این نور است که امکان رویت اجسام را در فضا برای ما به وجود می آورد. بسیاری از مجسمه ها و نقش برجسته ها بدون رنگ پردازی ساخته می شوند. به همین دلیل توجه به میزان تیرگی و روشنی برجستگی ها و فرورفتگی ها و ایجاد سایه هایی که در اثر تابش نور به روی آن ها شکل می گیرد قابل اهمیت است.
سؤالات
1 – کاربرد خط را در آثار نقاشان طبیعت گرا، امپرسیونیست و اکسپرسیونیست، شرح دهید:
پاسخ :در آثار نقاشان طبیعت گرا که شکل های اشیا به دقت ترسیم می شوند، وجود خط به عنوان پایه ی اصلی طرح قابل مشاهده است اگر چه ممکن است تیرگی و روشنی و یا رنگ های جای خطوط را گرفته باشند. در آثار نقاشان امپرسیونیست ، خط فاقد صراحت است و از ثبات و پایداری برخوردار نیست. در آثار اکسپرسیونیستی خط با اغراق و صراحت بیشتری دیده می شود و همه ی انرژی بصری خود را به نمایش می گذارد. در آثار انتزاعی خطوط نمایشگرا اشیا نیستند. اما نقش آنها در ساختار بصری و هندسی آثار کاملاً مشهود است.
پاسخ : مربع نماد صلابت، استحکام و سکون است.
پاسخ : در کادر (الف) به دلیل نزدیک بودن نقاط به یکدیگر تمرکز بصری ایجاد شده است.
پاسخ : خطوط منحنی که معمولاً در طبیعت به شکل تپه ماهور، انتشار امواج، پستی و بلندی زمین و حرکت بعضی از جانوران دیده می شود. این خطوط در آثار تجسمی ممکن است برای نمایش حرکت سیال و مداوم ، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.
پاسخ : حجم می تواند توخالی و یا توپر باشد. معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند حجم مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره ی میان یک حجم تو خالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.
نقش برجسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیا و پیکره ها به صورتی کم و بیش برآمده از سطح به نمایش درآمده باشند. نقش برجسته گاهی تزئینی برای سطوح معماری دارد. در مجموع نقش برجسته حالتی بینابینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد. در هنر ایران معمولاً نقش برجسته سازی برای موضوعات تاریخی و افسانه ای رواج داشته است و بسیاری از بناهای مهم به وسیله نقش برجسته تزئین شده اند مثل نقش برجسته های تخت جمشید و طاق بستان.
فصل سوم – شکل ، ترکیب و بافت
شکل
در هنرهای تجسمی به کارگیری واژه ی شکل برای بیان حالت و ویژگی های تصویری بسیار متنوع است. به طور کلی، شکل هم به سطح دو بعدی و هم به حجم و هم به نمایش تصویری شکل ها و حجم ها گفته می شود. شکل ها هم به طور طبیعی در پیرامون ما وجود دارند مانند سنگ، صخره ، ابر، درخت و حیوانات، و هم با استفاده از ابزار ساخته می شوند مثل مجسمه ای که از سنگ یا فلز ساخته می شود. همچنین به تصویر آن مجسمه نیز شکل می گویند.
انواع شکل
از نظر قافیه یا حالت، شکل ها یا هندسی و ساده هستند مثل دایره ، مثلث و مربع و یا تلفیقی از این شکل های ساده هستند. مثل شکل سنگ ها و درختان. در یک اثر تجسمی موضوعات ، معانی و احساسات مورد نظر هنرمند از طریق شکل ها و ترکیب آن ها بر بیننده تأثیر می گذارد. به این معنا خطوط، بافت ها ، تیرگی، روشنی و رنگ ها نیز در قالب شکل تأثیرات خود را بر مخاطبان آثار هنری می گذارند.
تغییر و ابداع شکل
در هنر تجسمی با تغییراتی که در یک شکل ساده می توان به وجود آورد، شکل های جدیدی ساخته می شود. هر یک از این شکل های جدید به نحوی می تواند بر ذهن مخاطب تأثیر بگذارد. در این جا چند روش برای ابداع شکل های جدید از شکل های ساده ارائه می گردد.
الف) از طریق برداشتن یا حذف کردن قسمت یا قسمت هایی از یک شکل ساده ی هندسی می توان شکل های جدیدی را به دست آورد.
ب) با ترکیب و کنار هم قرار دادن و تکرار دو یا چند شکل ساده می توان به شکل های متنوع و جدیدی دست یافت.
ج) از طریق برش دادن و یا اصطلاحاً شکستن اشکال و ترکیب مجدد آن ها به صورت دیگر می توان شکل های تازه تری با حالت بصری متنوع به وجود آورد.
ترکیب
ایجاد یک ترکیب موفق هم در جلب توجه مخاطب و بیننده مؤثر است و هم در رساندن پیام بصری مورد نظر هنرمند به مخاطب . در واقع ترکیب عاملی است که با سامان بخشیدن مؤثر به چگونگی چیدمان و نظم عناصر بصری در یک فضا و کادر مشخص بر اساس ذهنیت هنرمند و روابط تجسمی ، سبب می شود تا مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثری با آن ارتباط برقرار کنند. در یک ترکیب موفق اجرا از کل قابل تفکیک نیستند. زیرا یک اثر وحدت یافته معنایی فراتر و کلی تر از اجزای خود دارد.
زمینه و کادر
در یک ترکیب وجود زمینه برای ایجاد ارتباط بصری میان عناصر و معنی دار شدن شکل ها الزامی است. وحدت بخشیدن به عناصر بصری بدون وجود زمینه که به صورت کادر یا فضای کلی اثر نیز می تواند تصور شود، امکان پذیر نیست.
بدون وجود زمینه شکلی وجود نخواهد داشت و فضای مثبت و منفی پیدا نخواهد کرد. بنابراین با وجود زمینه وجود کادر نیز الزامی ست. ترکیب و سامان بخشی به عناصر بصری در ارتباط با شکل کادر انجام می شود.
علاوه بر کادر که ساختار اصلی در ارتباط با آن شکل می گیرد وجود سه عامل زیر در به وجود آوردن یک ترکیب موفق بصری الزامی است:
1- وجود تعادل بصری
2- وجود تناسب و هماهنگی میان عناصر مختلف یک ترکیب
3- وجود رابطه هماهنگ اجزا با کل و با موضوع اثر
از انواع ترکیب می توان به طور کلی به دو نوع ترکیب قرینه و غیر قرینه اشاره کرد.
بافت
به طور کلی سطح و رویه هر شی و هر شکلی دارای ظاهر خاصی است که به آن بافت گفته می شود. درک کردن بافت هم از طریق لمس کردن و هم توسط احساس بصری میسر است.
در هنر تجسمی درک بافت های مختلف از نظر سختی، لطافت، زبری و صافی و هموار یا ناهمواربودن معمولاً با دیدن و به صورت بصری اتفاق می افتد.
انواع بافت
الف) بافت های تصویری : این بافت ها معمولاً به صورت شبیه سازی از اشکال و اشیای طبیعت به صورت واقع نما ساخته و پرداخته می شوند و با رؤیت آنها احساسی را که از طریق لمس چیزها تجربه کرده ایم مجدداً در ما بیداری می کند مثل بافت اشیا در تصاویری که در عکاسی از اشیا ضبط می شود ( مانند عکس یک گل یا تصویر ابرها یا تصویر میوه ها )
ب) بافت های ترسیمی : این بافت ها به روش های گوناگون تجربی و برای ایجاد تأثیرات بصری خالص به وجود می آیند. بافت های ترسیمی با استفاده از تراکم و تکرار خطوط در ترکیب های متنوع و یا با استفاده از لکه های تیره – روشن و رنگی و یا به کار گرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند. لکه های تیره – روشن و رنگی و یا با به کار گرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند. تأثیرات بصری این بافت ها بسیار خیال انگیزتر از بافت های لامسه ای و تصویری است.
روش های ایجاد بافت
با استفاده از روش های گوناگون می توان بافت های بصری مختلفی ایجاد کرد. برخی از این روش ها عبارتند از :
1 – ترسیم و تکرار انواع شکل ، خطوط، نقاط و یا نقش مایه های خاص
2 – با استفاده از پاشیدن و مالیدن مواد رنگین و مرکب روی سطوح گوناگون و یا به کمک انواع قلم ها و کاردک ها و یا ابزارهای دیگر
3 – با استفاده از بافت سطوح طبیعی مواد مختلف که به روی آنها مرکب و رنگ مالیده می شود و سپس برگرداندن آنها به روش چاپ و مهر زدن به روی انواع کاغذ و مقوا
4 – خراشیدن و تراشیدن و کنده گری سطوحی که مواد رنگین یا مرکب بر روی آنها مالیده شده است.
5 – چوب، فلزف شیشه، پارچه ، سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی نیز بافت های طبیعی آماده ای را ایجاد می کنند و گاه به طور مستقیم در یک اثر به کار برده می شوند.
سؤالات
1 – انواع ترکیب را شرح دهید.
پاسخ : به طور کلی می توان از دو نوع ترکیب قرینه و ترکیب غیرقرینه نام برد. در ترکیب قرینه شکل ها و عناصر اصلی ترکیب با توجه به محورهای افقی، عمودی و مورب که کادر را به دو قسمت مساوی تقسیم می کنند ساماندهی می شوند. این ترکیب ساده ترین توازن بصری را به وجود می آورد. در ترکیب غیرقرینه عناصر و شکل های اصلی ترکیب نه بر اساس محورهای افقی، عمودی و مورب کادر بلکه بر اساس ارزش های بصری خودشان (رنگ، تیرگی، روشنی، بافت و بزرگی و جهت شکل) در کادر قرار می گیرند.
پاسخ : ایجاد یک ترکیب موفق هم در جلب توجه مخاطب و بیننده مؤثر است و هم در رساندن پیام بصری مورد نظر هنرمند به مخاطب . در واقع ترکیب عاملی است که با سامان بخشیدن مؤثر به چگونگی چیدمان و نظم عناصر بصری در یک فضا و کادر مشخص بر اساس ذهنیت هنرمند و روابط تجسمی سبب می شود تا مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثری به آن ارتباط برقرار کنند. از این نظر ترکیب یک اتفاق یک جانبه از سوی هنرمند نیست، بلکه ارتباطی است دو جانبه که به واسطه وجود عناصر و کیفیات بصری و شناخت و تجربه ی کافی هنرمند شکل می گیرد.
پاسخ :بافت های ترسیمی با استفاده از تراکم و تکرار خطوط در ترکیب های متنوع و یا با استفاده از لکه های تیره – روشن و رنگی و یا با به کارگرفتن مواد و ابزارهای مختلف به وجود می آیند.
الف - ایجاد بافت با تکرار خطوط مورب ب - ایجاد بافت با تکرار یک نقش مایه
پاسخ : چوب، فلز، شیشه، پارچه ف سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی، بافت های طبیعی آماده ای را ایجاد می کنند و گاه به طور مستقیم در یک اثر به کار برده می شوند.
فصل چهارم – تناسب، تعادل، تباین، حرکت و ریتم
تناسب
تناسب مفهومی ریاضی است که در هنر تجسمی بر کیفیت رابطه ی مناسب میان اجزای اثر با یکدیگر و با کل اثر دلالت دارد. تناسب یکی از اصول اولیه ی اثر هنری است که رابطه ی بصری هماهنگ میان اجزای آن را بیان می کند.
می توان در یک تابلوی نقاشی روابط متناسبی میان خطوط سیال خیال انگیز، رنگ ها و وسعت سطوح برقرار کرد و یا در یک اثر حجمی روابط مناسبی میان فرورفتگی و برجستگی ها، فضی منفی و فضای مثبت، بافت ها و سطوح مختلف ایجاد کرد.
همانطور که گوش یک نوازنده بلافاصله وجود یک نت خارج را تشخیص می هد، یک دیده ی حساس و کارآزموده به سرعت عدم تناسب میان رنگها و شکل های یک اثر تجسمی را می بیند.
تناسب طلایی
تناسب در اندازه ها از قوانین خاص پیروی می کند که به آنها اصول و قواعد تقسیمات طلایی و یا تناسبات طلایی گفته می شود. بر اساس تناسبات طلایی یک پاره خط را می توان طوری به دو قسمت تقسیم کرد که نسبت قسمت کوچکتر به قسمت بزرگتر مساوی با نسبت قسمت بزرگتر، کل پاره خط باشد. این نوع تقسیم از نظر بصری و همین طور از نظر منطقی نسبت های زیبایی را میان اجزا با یکدیگر و با کل پدید می آورد که هم در معماری و هم در هنرهای بصری از آن استفاده بسیار شده است.
تعادل
در طبیعت همه چیز به شکل متعادلی جاری است. از جمله آمدن شب و روز از پی یکدیگر، تغییرات فصل ها و بسیاری از پدیده های دیگر.
وجود تعادل یکی از لوازم زندگی بشر است. بر همین اساس در هنر نیز تعادل اجزای اثر نقش عمده ای دارد. در یک اثر تجسمی وجود تعادل بصری برای ایجاد تأثیر مثبت بر مخاطبان ضروری و لازم است. در صورت عدم تعادل میان نیروهای بصری مختلف پیام اثر خوشه دار می شود و تأثیرگذاری خود را از دست می دهد. به طور طبیعی انسان هنگام مشاهده ی چیزها آن ها را با محورهای افقی و عمودی در ذهن خود مقایسه می کند و وجود یا عدم تعادل را در آن ها تشخیص می دهد.
اثر هنری بدون تعادل و هماهنگی میان اجزایش، اثری ناقص خواهد بود که قادر به ارائه مطلوب پیام مورد نظر هنرمند نخواهد بود.
ایجاد تعادل بصری
می توان در سطح یک اثر تسجمی عناصر بصری را نسبت به محور افقی و عمودی آن اثر سازمان دهی کرد.
در صورت عدم سازماندهی صحیح نیروهای بصری و خدشه دار شدن هماهنگی میان اجزای یک ترکیب انرژی بصری عناصر یکدیگر را خنثی می سازند.
در واقع وجود تعادل در یک اثر تجسمی مبین تأثیرگذاری متناسب و هماهنگ همه عناصر در آن ترکیب می باشد. چنانچه انرژی بصری همه عناصر به گونه ای سامان داده شود که هیچ بخشی از اثر انرژی بصری دیگر بخش ها را از میان نبرد و باعث اغتشاش بصری نشود، ترکیبی موزون و متعادل به وجود می آید. در سامان بخشیدن به یک اثر متعادل ، تیرگی – روشنی، رنگ ، اندازه و محل قرار گرفتن عناصر بصری در فضای کار دخالت دارند. ضرورت ایجاد تعادل نه تنها در سطوح و آثار دو بعدی بلکه در همه ی آثار تجسمی به ویژه در مجسمه سازی از اهمیتی اساسی برخوردار است.
انواع تعادل
الف) تعادل متقارن :به کارگرفتن تعادل قرینه ساده ترین روش برای ایجاد تعادل بصری است. زیرا همه چیز نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب که از وسط اثر عبور می کنند سنجیده می شوند. تعادل قرینه کاملاً طبیعی و سهل الوصول است به راحتی قابل درک می باشد.
ب) تعادل غیر متقارن :در این روش ایجاد تعادل بصری بر اساس فاصله ی شکل ها، عناصر نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب در وسط کادر تعیین نمی شود، بلکه انرژی بصری شکل ها بر اساس اندازه ، جهت ، تیرگی – روشنی ، رنگ، بافت و جای آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به کادر تصویر مشخص می شود. در ترکیب هایی که از تعادل غیرمتقارن استفاده کرده اند انرژی بصری پرتحرک و پویاتر احساس می شود.
در هنر معاصر به واسطه ی پیچیده تر شدن جوامعف شکل زندگی و نگاه مخاطبان آثار هنری، بیشتر از تعادل غیرمتقارن بهره گرفته می شود.
توازن
هر گاه در یک اثر تجسمی انرژی بصری اجزای آن با یکدیگر و نسبت به کل اثر متعادل باشند. آن اثر دارای ترکیبی متوازن خواهد بود. اگر چه ممکن است اجزای آن نسبتبه یکدیگر قرینه نباشند در واقع توازن بیان کننده روابط متعادل عناصر بصری در یک ترکیب غیرمتقارن است. شکل زیر مسئله توازن میان اجزای یک اثر را به صورت ساده ای نمایش می دهد.
کنتراست
کنتراست به معنای تضاد، تباین و کشمکش متقابل میان عناصر و کیفیت بصری است. کنتراست ارتباط منطقی و در عین حال متضادی را میان اجزا و عناصر مختلف یک ترکیب و یا یک اثر هنری بیان می کند. بهره گرفتن از کنتراست در آثار هنری باعث جلوه ی بیشتر معنی، گویاتر شدن حالت، قوی تر نشان دادن احساس و در نتیجه انتقال مفاهیم و پیام ها به شکلی مؤثرتر و عمیق تر است. در حالی که عدم بهره گیری از کنتراست در کیفیات و عناصر تأثیر گذار معمولاً باعث یکنواختی ، ملال و ناپایداری در تأثیرگذاری و عدم جذابیت اثر می شود. در هنر تجسمی تباین یا همان کنتراست بیانگر کیفیتی حسی ناشی از عملکرد متقابل دو یا چند خصوصیت متضاد عناصر بصری است. این تباین ها را می توان از نظر اندازه، جهت، حالت ، رنگ ، تیرگی ، روشنی و بافت شکل ها و یا از نظر فضای پر و فضای خالی ، حجم مثبت و حجم منفی، فرورفتگی و برجستگی، شکل و زمینه مورد بررسی قرا داد. البته کنتراست رنگ نیز بعداً مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
حرکت
حرکت به معنای تغییر و جابه جایی در مکان و در زمان است. اما این معنا بیشتر به حرکت مکانیکی اطلاق می شود . در حالی که حرکت معنایی عمومی تر و عمیق تر نیز دارد.
حرکت به عنوان یکی از مظاهر حیات در هنر نیز کاربردهای خود را دارد. نمایش حرکت در هنر تجسمی با تکرار و توالی یک شکل یا یک حالت به وجود می آید و معمولاً نمایشگر نوعی ریتم ( ضرب آهنگ) است. در همین حال اشکال کشیده ی عمودی و افقی و خطوط مداوم و جهت دار و نیز تکرار آنها به دلیل هدایت نگاه از سمتی به سمت دیگر می توانند بیانگر حرکت بصری باشند.
ریتم ( ضرب – آهنگ)
ریتم با ضرب – آهنگ واژه ای است که معمولاً در موسیقی به کار می رود اما در هنرهای تجسمی نیز مرسوم است. در هنر تجسمی ریتم معنایی تصویری دارد و عبارت است از تکرار، تغییر و حرکت عناصر بصری در فضای تجسمی ، به عبارت دیگر تکرار منظم و متوالی یک عنصر تصویری ضرب – آهنگ بصری را به وجود می آورد.
انواع ریتم
1- تکرار یکنواخت :
در این نوع ضرب – آهنگ یک تصویر به طور یکنواخت و به صورت متوالی تکرار می شود. نمای خطی آن در شکل آورده شده است.
2 – تکرار متناوب :
در این ضرب – آهنگ یک عنصر بصری تکرار می شود اما تکرار آن با تغییرات متناوبی متنوع خواهد شد و هر بار عکس العمل مخاطب و توجه او را با یک حرکت یا یک تصویر میانی تحت تأثیر قرار می دهد. نمای خطی آن در شکل نمایش داده شده است.
3 – تکرار تکاملی :
در این نوع ضرب – آهنگ یک تصویر و یا یک عنصر بصری از یک مرتبه و حالت خاص شروع می شود و به تدریج با تغییراتی به وضعیت و یا حالتی تازه تر می رسد، به طوری که نوعی رشد و تکامل را در طول مسیر تغییرات خود به دنبال خواهد داشت. نمای خطی آن در شکل نشان داده می شود.
4 – تکرار موجی :
این نوع ضرب آهنگ که عمدتاً با استفاده از حرکت منحنی سطوح و خطوط به وجود می آید و از نوعی تناوب هم برخوردار است نمونه ی کاملی از ضرب – آهنگ تجسمی است که در فضای معماری، حجمی و تصویری وجود دارد و به شکل مأنوسی با زندگی انسان پیوند خورده است. نمای خطی آن در شکل نشان داده می شود.
سؤالات
1 – تناسب طلایی چیست؟ توضیح دهید.
پاسخ : بر اساس تناسب طلایی، یک پاره خط را می توان طوری به دو قسمت تقسیم کرد که نسبت قسمت کوچکتر به قسمت بزرگتر مساوی با نسبت قسمت بزرگتر به کل پاره خط باشد.این نوع تقسیم از نظر بصری و منطقی نسبت های زیبایی را میان اجزا با یکدیگر و با کل به وجود می آورد.
پاسخ : به طور طبیعی انسان هنگام مشاهده چیزها آن ها را با محورهای افقی و عمودی در ذهن خود مقایسه می کند و وجود یا عدم تعادل را در آن ها تشخیص می دهد. در صورت عدم تعادل میان نیروهای بصری مختلف موجود در یک کادر ، پیام اثر خدشه شدار می شود و تأثیر گذاری خود را از دست می دهد. در یک اثر تجسمی باید اجزا و عناصر تجسمی از لحاظ تیرگی، روشنی، رنگ، اندازه و محل قرارگرفتن ساماندهی شوند تا تعادل به وجود آید و اغتشاش بصری ایجاد نشود.
منظور از ریتم در هنر تجسمی چیست؟ توضیح دهید.
پاسخ : در هنر تجسمی ریتم معنایی تصویری دارد و عبارت است از تکرار، تغییر و حرکت عناصر تجسمی در فضای تجسمی به عبارت دیگر تکرار منظم و متوالی یک عنصر تصویری ضرب – آهنگ بصری را به وجود می آورد. انتقال احساس حرکت نیز توسط ریتم بصری صورت می گیرد.