مسیر حركت یك خط (درجهتی غیر از امتداد اصلی خط) سطح را بوجود میآورد. سطح طول و عرض دارد اما ضخامت ندارد؛ موقعیت و جهت دارد و به وسیله خطوط محدود می شود. سطح مرزهای بیرونی یك حجم را مشخص میكند.
شكلی كه دارای دو بعد باشد سطح نامیده می شود. همچنین روی چیزها را نیز سطح گویند در طبیعت و در پیرامون ما سطوح به اشكال متنوع و حالتهای مختلفی وجود دارند. سطح چیزها در طبیعت گاهی به صورت هموار و گاه ناهموار و دارای بافت ها و نقشهای مختلفی است. (این موضوع در بخش مربوط به خود بافت) به صورت مستقل بررسی خواهم كرد.
همه سطح ها از سه شكل هندسی دایره، مربع و مثلث، یا تركیبی از آنها بوجود می آیند. این شكل ها به طور معمول همه می شناسند و در حالی كه سطح های ساده ای به نظر می رسند خصوصیات قابل مطالعه ای دارند.
مربع یكی دیگر از شكل های پایه و ساده هندسی است كه از چهار ضلع و چهار زاویه مساوی ساخته می شود از تغیرات زاویه ها و ضلع های مربع اشكال چهارگوش متنوعی بوجود می آید. مربع بر خلاف دایره نماد صلابت، استحكام و سكون است. این شكل مظهر قدرت زمین و مادی و در عین حال از زیبا ترین اشكال هندسی است. (حالت بی حركتی، صداقت، صراحت و استادكارانه)
مثلث متساوی الاضلاع نیز دارای سه ضلع و سه زاویه مساوی است. هنگامی كه این شكل بر سطح قاعده اش قرار بگیرد پایدارترین شكل هندسی است و مثل یك كوه استوار به نظر می زسد. اما چنانچه بر یكی از راس های خود قرار بگیرد حالتی كاملا نا پایدار و متزلزل دارد. مثلث به واسطهی زوایای تندی كه دارد سطحی متهاجم و شكلی ستیزنده به نظر می رسد كه همواره در حال تحول و پویایی است. بر اساس تركیب هایی از مثلث می توان ساختمان های بسیاری به وجود آورد. استفاده از مثلث و شبكه های مثلثی یك اصل ساختاری در طبیعت به شمار میرود. (فعالیت، جدال و انقباض)
نكته: از تكرار و تركیب شكل های، مثلث، دایره و مربع می توان سطح های متعدد منظم و غیر منظمی به دست آورد همچنان كه اگر اشكال پیچیده و آلی طبیعت را تجزیه و ساده كنیم مجددا به اشكال ساده دایره، مثلث و مربع خواهیم رسید.
مسیر حركت یك سطح (در جهتی غیر از امتداد اصلی سطح) حجم را بوجود میآورد. حجم در فضاست و بوسیله چند سطح محدود میشود. در طرح های دو بعدی حجم غیر واقعی است.
به چیزهایی كه دارای سه بعد : طول، عرض و ارتفاع یا عمق باشند حجم گفته می شود. معمولا همه اشیا مادی در طبیعت دارای حجم هستند. اگر چه علاوه بر طول و عرض دارای ضخامت، عمق یا ارتفاع بسیار كمی باشند اما قاعدتا حجم هایی هستند كه بخشی از فضا را اشغال می كنند مثل حجم صخره ها، گیاهان، حیوانات و بسیاری چیزهای دیگر.
و به طور كلی همه ی حجم های طبیعت از تركیب یا تغییر شكل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند. دایره، مربع، مثلث و زیاد تر وارد مبحث حجم نمی شوم و فقط اینكه میتوان با نور پردازی بوسیله سایه و روشن و تغییر رنگ، شكل و اندازه اشكال در اثر عمق نمایی می كنند و حجم هم عنصر اصلی كار مجسمه سازان است.
تعریف ساده ای كه می توان برای شكل به كار برد شكل برای بیان حالت و ویژگی های تصویی بسیار متنوع است به همین نسبت معانی متعددی را از این كلمه در ذهن خود متبادر می كنیم. خط شخص شكل است و بغرنجیهای یك تصویر در هنر به وسیله آن بیان می شود. واژه شكل هم میتوان معادلی برای فرم به كار برد چون كاربردهای مشابهی دارند.
به طور كلی می توان گفت شكل به سطح دو بعدی و هم به حجم و هم به نمایش تصویری شكلها و حجم ها گفته میشود به طور دیگری می توان گفت به تصاویری كه برای نمایش موارد ذكر شده به كار می برند شكل می گویند.
انواع شكل :
از نظر قیافه و حالت شكال ها یا ساده هستند یا هندسی، مثل مربع و دایره و مثلث و یا تلفیق و تركیب آنها می باشند. در یك كار گرافیكی یا نقاشی معانی و یا احساسات مورد نظر هنرمند از طریق اشكال و تركیب آنهاست كه بر بیننده تاثیر میگذارد. به این معنا خطها، بافت ها، تیرگی-روشنی نیز در لباس تاثیرات خود را بر مخاطبان می گذارند.
با استفاده از روش های زیر می توان شكل های جدیدی را بوجود آورد:
الف) از طریق برداشتن قسمت یا قسمت هایی از یك شكل هندسی ساده كه میتوانید شكل هایی تا بی نهایت به دست آورد.
ب) با تركیب و كنار هم قرار دادن دو یا چند شكل ساده هم توان شكلهای جدید و بسیار متنوعی به دست آورد. مثلا شما می توانید قسمتی از یك شكل ساده هندسی بردارید و از همون شكل در كنار هم قرار دهید.
ج) از طریق برداشتن و یا اصطلاحا شكستن اشكال ساده و تركیب دوباره آنها به صورت دیگر می توان شكل های تازه تری بوجود آورد مثلا قطعات پازل كه یكی از فیلتر های فتو شاپ این امكان را به شما می دهد.
بافت مشخصات سصح شكل را نشان می دهد و انواع ساده یا نقش دار، نرم یا زبر دارد. گاه لمس كردن بافت نیز مانند دیدنش دلپذیر است.
بافت آن عنصر بصری است كه بسیاری اوقات به عنوان بَدَل برای ارضای یكی از حواس، كه همان حس لامسه باشد، ایجاد می شود، اما در حقیقت، ما میتوانیم بافت یك پدیده را با دیدن تنها لمس كردن تنها یا با تلفیق این دو بازشناسیم و ارزش آن را دریابیم. به طور كلی هر شكلی یا هر شی، دارای ظاهر خاصی است كه به آن بافت گویند. درك كردن بافت از یك طرف به كمك حس لامسه و از طریق دیگر به كمك احساس بصری آسان می شود. البته گاهی برای درك بهتر از به طور مشترك برای درك بهتر استفاده می كنیم.
انسان معمولا از طریق لمس كردن اشیا به خصوصیات آنها از نظر لطافت، سختی، زبری و صافی و هموار بودن آنها پی ببرد بنابر این حس لامسه یك حس بدون واسطه از اشیا به به انسان میدهد و حس های دیگر برای درك بهتر استفاده می شود. (به همین دلیل است كه در بسیاری از فروشگاهها بر روی قفسه های محصول نوشته اند: لطفا دست نزنید!) همانطور كه ممكن است با دیدن ظاهر اشیا، بافت سطوح بدون این كه لمسشان كنیم به به جنسیت آن پی می بریم و طراحان صحنه از این خاصیت در فیلم های خود اسنفاده می كنند مخصوصا در تئاترها.
انواع بافت :
الف) بافت های تصویری :
این بافت معمولا به صورت شبیه سازی از اشكال طبیعت خواهد بود به صورت واقع نما ساخته و پرداخته می شوند با دیدن آنها احساسی را كه قبلا از طریق لمس چیزها تجربه كردیم مجددا در ما بیدار خواهد شد. مثال ساده مثل یك عكس سبد میوه، كه شما جنسیت میوه ها را میدانید و لطافت، زبری و سختی آنها را درك كرده اید.
ب) بافت های ترسیمی
این بافت فقط برای ایجاد تاثیرات بصری خالص بوجود می آیند.
بافت های ترسیمی با استفاده از تراكم و تكرار خطوط در تركیب های متنوع، و یا با استفاده از لكه های تیره-روشن و رنگی یا با به كار گرفتن مواد و ابزار های مختلف بوجود می آیند.
روشهای ایجاد بافت :
با استفاده از روش های مختلفی می توان با استفاده از بافت تاثیرات بصری بر روی مخاطبان گذاشت كه این روش ها عبارتند از :
1) ترسیم و تكرار انواع شكل، نقاط، خطوط و یا نقش مایه های خاص در حالت ها و تركیب هایی گوناگون.
2) با استفاده از پاشیدن و مالیدن موار رنگین به روی سطوح گوناگون و یتا به كمك انواع قلم ها و كاردك های نقاشی و یا لبزار های دیگر از قبیل اسفنج، دستمال كاغذی، پارچه و .....
3) با استفاده از بافت های سطوح طبیعی كه بر روی آنها مركب بزنید و بركاغذ بزنید.
4) خراشیدن و تراشیدن و كنده گری بر سطوحی كه بر روی روی آنها مركب پاشیده شده است.
5) چوب، فلز، شیشه، پارچه، سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی نیز بافت های طبیعی آماده ای را ایجاد می كند و گاه به طور مستقیم در یك اثر به كار برده می شود
کادر یا قاب تصویر محدودهی فضا یا سطحی است که اثر تجسمی در آن ساخته می شود. به طور کلی منظور از کادر در هنرهایی که با سطح سر و کار دارند و بر سطح بوجود می آیند همان محدوده ای است که هنرمند برای ارائه و اجرای اثر خود بر می گزیند. این اثر ممکن است یک عکس یک اعلان یک نقاشی یک نقش بر جسته و یا حتی محدودهای باشد که در آن یک فیلم بر پردهی سینما نمایش داده می شود. کادر می تواند اندازه و شکلهای گو ناگونی داشته باشد مثل انواع چهارگوش با ابعاد و تناسبات مختلف به صورت مربع و مستطیل های متنوع عمودی و افقی. همچنین شکلهای دیگر هندسی مثل دایره بیضی مثلث یا حتی تلفیقی از این اشکال به صورت منظم و غیر منظم به کار عنوان کادر به گرفته می شوند.
هنرمندان معمولا ترکیب عناصر و نیروهای بصری کار خود را بر اساس کادر و فضای بصری که در اختیار دارند سازماندهی می کنند. محدوده و فضای اثر هنری به هر شکل که انتخاب شود در تاثیرگذاری بر نیروهای بصری و ترکیب آنها با یکدیگر موثر است. در واقع هنرمند با انتخاب بخشی از فضا و جدا ساختن آن از سایر بخش ها و فضای پیرامون توسط کادری مشخص دو عمل انجام می دهد: اول اینکه ارتباط کادر را با محدودهی داخلی اثر برقرار می کند و انرژی بصری را که از درون به بیرون گرایش دارد محصور می سازد. دوم اینکه انرژی های بصری بیرون از کادر را که میخواهند آن نفوذ کنند در خواهد آورد.
انرژی های بصری که از درون کادر سر چشمه میگیرند و نیروهای مشابهی که از بیرون به آن وارد می شوند ساختار اصلی اثر و سازمان دهی عناصر بصری را در کادر تحت تاثیر قرار خواهند داد. میتوان گفت که با توجه به شکل کادر است که هنرمند عناصر بصری را در اثر خود سازماندهی میکند و روابط آنها را با یکدیگر در ترکیبی مناسب برای نمایش موضوعی خاص شکل می دهد. فضای درونی یک کادر زمانی معنا پیدا میکند که چیزی در درون کادر انرژی بصری آن را فعال کند. این چیز می تواند یک نقطه ساده یا عنصر بصری دیگر باشد و بسته به اینکه به چه شکلی و در کجای کادر قرار دارد معنای مختلفی بوجود خواهد آمد.
در معنای كلی عمل دیدن واكنشی طبیعی و خود به خود است، كه عضو بینایی در مقابل انعكاس نور از خود نشان میدهد، در حالی كه انسان عمل نگاه كردن را به طور ارادی و برای مقصودی خاص انجام میدهد. در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ، شكل،جهت، بافت، بعد و حركت اشیاء را بوسیله پیام های بصری دریافت میكند، در حالی كه در نگاه كردن علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات بین آنها دقت میكند. عمل دیدن یك امر كاملا طبیعی است، ما همه روزه چیزهای بسیاری را میبینیم، اما هنگامی كه دقیقا به اندازه، تناسبات، كاربرد و سایر جوانب چیزی كه به آن مینگریم، توجه میكنیم، این عمل نگاه كردن است، با توجه به توضیحات فوق میتوان گفت كه نگاه كردن عملی متعالیتر و عمیقتر از نگاه كردن است.
یك گرافیست با كمك ابداعات، دانستهها و ذهن خود می تواند در زمینه تكثیر اطلاعات فعال باشد و در این قرن توانسته اهداف حرفهای خود را شكل دهد و با كمك سواد بصری و ابزارهای بیان بصری با مخاطب خود در مكان ها و زمانهای مختلف ارتباط برقرار میكند. او در ارائه ایده باید نوآور و ابداع گر باشد و با تسلط بر روانشناسی رنگ و فرم، بهترین، سریعترین و موثرترین اثر را روی بیننده بگذارد و محتوای اثر را كه تعیین كننده مفهوم طرح و نیز چگونه خوانده شدن آن میباشد را به بهترین و صحیحترین شكل خود نشان دهد، همچنین می بایستی شكل ظاهری اثر را با مفهوم كلی آن هماهنگ كند.