چنانکه گفته شد معمول بودن خط میخی در دوره هخامنشیان مسلم است زیرا کتیبه های بسیاری از این خط در بیستون و نقش رستم و شوش (پرسپولیس) کار گذاشته اند که تاکنون نیز هست. و اما آیا خط دیگری به جز خط میخی نیز معمول بوده است؟ عده ای از پژوهندگان مشرق زمین و محققین باستان شناس معتقدند که چون خط میخی در مکاتبات عادی مشکل بوده به جای آن خط آرامی میان مردم به کار می رفته است و این نظریه با رواجی که خط آرامی در آن عهد در آسیا داشته قابل قبول می باشد چه در زمان هخامنشیان اقوام آرامی که از نژاد سامی ساکنان ایالات غربی ایران در کرانه های فرات و دجله بوده اند و خط و زبان مخصوص از نژاد خط ها و زبان های سامی داشته اند که خط آنها مأخوذ از خط فینیقی و منتها سهل تر از آن در ایران رایج شده و زبان ایشان نیز در کارهای اداری و دیوانی این دوره رواج پیدا کرده است و قراین گواهی می دهد که این خط و زبان در دوره هخامنشیان در ایران متداول بوده و زبان پارسی باستان را هم به خط آرامی می نوشته اند.
به این ترتیب رفته رفته خط میخی در زمان اشکانیان منسوخ شد و خط آرامی جای آن را گرفت. قدیم ترین کتیبه آثار خطی میخی یادگار کورش کبیر (قرن ششم قبل از میلاد) و تازه ترین آنها کتیبه اردشیر سوم (مربوط به زمان اندکی قبل از حمله اسکندر) به دست آمده است.
الفبای آرامی هم از الفبای فینیقی گرفته شده است
آرامیان از قبیله سامی نژاد سوریه بودند و در جنوب فلسطین حوالی کویر و شرق رود اردن و بحر المیّت می زیسته اند. تا سده چهاردهم قبل از میلاد به نقاط و سرزمین های متمدن همجوار روی آورده و چون بازرگانان زبردستی بودند به همه جا راه یافته و هر کجا که می رفتند کشاورزان را تحت فرمان خود در می آوردند و تجارت آن نواحی را به دست می گرفتند.
قریب هزار سال پیش از میلاد خط فینیقی را آموخته و به هرجائیکه می رفتند این خط را رواج می دادند به طوریکه این خط اندک اندک خط میخی را که تا سده اول پیش از میلاد دوام یافته بود از میان بدر برد و جای آن را گرفت. و بدین ترتیب خط و زبان آرامی در تمام کشورهای قبایل سامی نژاد از میانه ی دریای مدیترانه تا پشت کوه زاگرس Zagros و خلیج فارس را فرا گرفت و زبان بین المللی آنان گردید. همچنین در مصر خط آرامی برای نوشتن مکاتبات عادی و اسناد رسمی و دیوانی به کار رفت. زمانی که ایرانیان به سرزمین آشور و بابل و آسیای صغیر و سوریه و مصر چیره گردیدند با اقوامی تماس پیدا کردند که زبان و خط آرامی میان آنان رواج داشت .
معاشرت و تماس این اقوام مختلف غیر آریائی موجب گردید که خط و زبان آرامیان در ایران راه یابد و منحصراً وسیله ارتباط دیوان های دولتی هخامنشی و متصرفات غربی ایران گردد. از آنجائیکه خط میخی هخامنشی به علت دشواری و نقائص و اشکالاتی که داشت در حوائج روزانه به کار نمی رفت والفبای آرامی به مراتب سهل تر از آن خط بود. در زمان هخامنشیان این خط کم کم جای خط میخی را گرفت و خط میخی از یاد برده شد. بعضی مسکوکات و کتیبه ها و آثار دیگری به خط آرامی از دوره هخامنشیان به جای مانده که بدون شک ثابت می کند که خط آرامی در روزگار هخامنشی در سرتاسر ایران رواج داشته است.
در گذشته الفباها به دو دسته الفباهای فینیقی و یونانی تقسیم می شدند که در این مطلب به آنها می پردازیم:
الفبای فینیقی
الفبائی که امروزه در تمام ممالک رواج دارد. البته به استثنای جاهائی که خط چینی می نویسند از جائی برخاسته که سوریه خوانده می شود و در کرانه دریای مدیترانه واقع است مردم آن سرزمین را که از کنعانیان بودند فینیقی می خوانند. پیش از استقلال سرزمین آنها شمالش در زیر فرمان قبایل سومری و سپس آکدی ها بود و جنوبش از متصرفات مصر به شمار می رفت.
پس از اینکه قدرت دولت های بزرگ در این نقطه از زمین رو به کاهش نهاد و فینیقی ها قدرت و نفوذی پیدا کردند شهرهای کرانه دریا مرکز سیاست و تجارت و پرستش بت ها و خدایان آنها گردید شهرهای مهم و معروف آنان بیبلس یا گو بلا وصور و صیدا بوده است.
روی نظر و قرائن تاریخی بسیاری گفته می شود الفبای فینیقی در سده سیزدهم قبل از میلاد اختراع شده است. خط فینیقی دارای بیست و دو حرف بی صدا (کنسننت) و بدون حروف با صدا (واول) بود و از آن برای نوشتن دفاتر تجارتی و رفع احتیاجات بازرگانی استفاده می شد. و از راست به چپ نوشته می شد و به طوری که تحقیقات علما عتیقه شناس نشان می دهد همین بیست و دو حرف الفبای فینیقی بود که توسط همان ها به سایر کشورها رفت و دیگران هم از آنان اقتباس کردند و با تغییراتی که در این حروف دادند خطوط دیگری پدید آوردند.
خط فینیقی پایه و اساس خط های دیگری به جز خط چینی گردید و خطوطی که از آن سرچشمه گرفته اند عبارتند از: آرامی، عبری، یونانی، لاتین، سریانی، قبطی، عربی، حبشی، مسند، پهلوی، سانسکریت وایقوری که هر یك پیش از منشعب شدن از خط فینیقی تطور و تکامل یافته بعضی از آنها بالکل از بین رفته و بعضی هم خود منشأ خط های دیگری گردیده و باز ماندند.
الفبای یونان
در داستان یونانیان ثبت است که یک نفر از شاهزادگان فینیقی که اهل شهر صیدا بود، نوشتن را به یونانیان یاد داده است . محتمل است که در سده نهم قبل از میلاد یونانیان الفبای فینیقی را برای کتابت زبان خود قبول و اختیار کرده باشند اما یونانیان در این الفبا تغییراتی دادند و حروف مصوت Voyelies را ایجاد کردند که در نتیجه 22 حرف فینیقی تبدیل به 24 حرف یونانی گردید.
ابتدا خط یونانی را از راست به چپ می نوشتند ولی از قرن پنجم پیش از میلاد از چپ به راست نوشته اند.
الفبای لاتین
یونانی ها در سرزمینی که از قرن دوم قبل از میلاد ایتالیا (ایطالیا) نامیده شده در بین سال های ششصد تا هشتصد پیش از میلاد تجاوزاتی کردند و خط و زبان یونانی در لاسیوم Latioum مرکز ایتالیا معمول ساختند و به عنوان لاسیوم که امروز لاتین می گویند نامیده شده است این الفبا با اقتدار امپراطوری رم در سراسر اروپا ترویج یافت و در زمان ما به صورت های گوناگون تنها وسیله تحریر اروپائیان و آمریکائیان است. الفبای سانسکریت نیز با ۴۷ حروف خود مأخوذ از الفبای فینیقی است.
کهن ترین اسنادی که در دست است از دوره هخامنشیان و به خط میخی است. بنابراین اولین خطی که ایرانیان قدیم زبان خویش را با آن می نگاشتند به طور مسلم خط میخی است، چنانچه از نامش بر می آید حروف این خط مرکب از اشکال افقی و عمودی و منکسر است- به صورت میخ های افتاده و ایستاده و به همین سبب وقتی که اروپائیان در قرن نوزدهم به آن برخوردند به آن خط میخی گفته اند. این خط نخست برای زبان های بین النهرین یعنی زبان های آلامی . بابلی. آشوری به کار برده شده و چون آلامیان در خوزستان امروز می زیسته اند و همسایه پارسیان بوده اند.
مردمان پارسی پیش از تشکیل دودمان هخامنشی و یا همزمان با آغاز این دوره این خط را برای زبان پارسی قدیم ایران هم قبول کرده اند و می توان روی نظر بسیاری از مورخین و شرق شناسان حدس زد که خط میخی در زمان مادها که همسایه بابلیان و آشوریان بوده اند نیز مرسوم و معمول بوده است (به عبارت دیگر باید این خط در حدود هشتصد سال قبل از میلاد در ایران راه یافته باشد.) سپس عیلامیان آکادیان. آسوریان. کلدانیان. ارمنیان و ایرانیان و غیره نیز این خط را برای زبان های خود اختیار کرده و به کار بردند.
در خطوط میخی ملل و اقوام دیگر از هشتصد تا چند هزار علامت برای نوشتن مصرف می شد ولی ایرانیان با ابتکارات خود تصرفات جالبی در خط میخی نموده و آن را به صورت الفبائی در آورده و خیلی از علائم آن را حذف نمودند و اگر چه خطوط پارسی و عیلامی و آسوری هر سه میخی می باشد، ولی تاریخ عقیده دارد که خط میخی ایرانی از خطوط ملل دیگر کامل تر و به مراتب ساده تر و زیباتر تهیه شده چنانچه نمونه اش از زمان هخامنشی هنوز باقیست و بر صدق ادعا شاهد صادق و روشنی است. خط میخی ایرانی از چپ به راست نوشته می شد و دارای ۴۲ علامت بود که ایرانیان آن ۴۲ علامت را برای اصوات مرکب به کار می برده اند ۵ علامت به مفهوم نویسی این کلمات: (اهورامزدا. شاهنشاه. کشور. خدا. سرزمین) و سه حرف هم برای حروف صدادار مانند (آ. او. ای) یک علامت به منزله نقطه برای (وقف) یا واژه و مابقی ۳۲ علامت حروف بی صدا بودند که با حروف صدا دار ترکیب می شدند.
یک نوع خط میخی (مسماری)
ترجمه: (بند اول - اهورامزدا خدای بزرگ است. او این زمین را آفرید. او آن آسمان را آفرید. او مرد را آفرید. او شادی را برای مرد آفرید. او داریوش را شاه کرد. یکی از بسیار شاهان و فرمان فرمائی از بسیار فرمانروایان.
بند دوم - من داریوش شاه هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشور پرنژاد، شاه سرزمین های بزرگ و پهناور، پسر ویشتاسب (گشتاسب) هخامنشی، پارسی از اولاد پارسی ، ایرانی از نژاد ایرانی .
بند سوم - داریوش شاه گوید: اینها هستند کشورهائی که من خارج از پارس ، آنها را به خواست اهورامزدا گرفتم، آنها به من باج می دادند، و هر چه گفته می شد عمل می کردند و قانون مـرا نگه می داشتند : ماد، خوزستان ، خراسان ، هارائیوه (طرف خوزستان)، بلخ، سغد، خوارزم، سیستان، آراخوزی، قندهار، هند، سکاها و سکاهای تیز خود، بابل، آشوری ها، عربستان، مصر، ارمنستان، کاپادوکیه ، اسپارت ، یونان، سکاهای آن طرف دریا، حبشی ها.
بند چهارم - داریوش شاه گوید: وقتی که اهورامزدا این کشور را در جنگ دید، آن را به من بخشید، مرا شاه کرد به خواست اهورامزدا من شاه هستم، من آنها را به جایشان نشاندم، آنچه به آنها گفتم آن را کردند، آن چنان که من می خواستم بود، پس اگر فکر کنی که چقدر داریوش شاه کشور داشت پیکر را ببین آنهائی که تخت مرا می برند، آن وقت خواهی شناخت و دانسته می شود که نیزهٔ مرد پارسی درو رفته است، مرد پارسی دور از پارس جنگی می کند.
بند پنجم - داریوش شاه گوید: آنچه کرده شد همه را به خواست اهورامزدا کردم، اهورامزدا مرا یاری داد تا اینکه کرده را کردم. اهورامزدا مرا حمایت کند از بدی و خانواده مرا و این کشور را، این را من از اهورامزدا خواهش می کنم. اهورامزدا آن را – به من بدهد.
بند ششم - ای مرد این است فرمان اهورامزدا . این به نظر تو زشت نیاید، این راه راست را از دست مگذار و گناه مکن.»
همهی خطوطی که از زمان کهن در ایران رواج داشته هیچکدام در اصل بومی این دیار نبوده و از کشورهای همجوار به این سرزمین رسیده است حتی واژه دبیری که به معنی نبشته و خط و نویسندگی در زبان ما مستعمل است از زبان بابلی بفرس هخامنشی در آمده و از آن زبان به پهلوی راه یافته و از زبان پهلوی هم به فارسی متداول کنونی به یادگار مانده است.
ایرانیان قدیم پیش از اینکه در این سرزمین سروسامانی بگیرند و پادشاهی بزرگی را بر سر کار آورند با دولت بزرگ و پرقدرت همسایه خود که یکی از آنها بابل و دیگری آشور بود در تماس بودند. پادشاهان آشوری قبل از اینکه مادها سلطنتی تشکیل دهند همیشه ایران را مورد هجوم و تاخت و تاز قرار داده و اقوام ایرانی را پراکنده و پریشان می ساختند.
چنانکه نخستین شاه آشوری موسوم به تیگلات پیلیسر Tiglatn – Pilesar به سرزمین ماد تاخت و پس از اوتیگلات پیلسر چهارم بماد روی نمود و بیشتر از شصت هزار اسیر گرفت و غنائم فراوانی به دست آورد و در سال ۱۷۲۲ یک هزار و هفتصد و بیست و دو پیش از میلاد مسیح سارگون Sargon به ایران حمله کرد و این آخرین تجاوز آشور به مرز و بوم قبیله های ماد بود. ایرانیان از سال یک هزار و یک صد قبل از میلاد تا دوره متشکل شدن پادشاهی ماد در پایان سده هشتم (۷۱۳ قبل از میلاد) با آشوری ها در پیکار و زد و خورد بودند و در نتیجه همین لشکرکشی ها و جنگ و ستیزها آثاری از تمدن دیرین قبیله آشور که از قوم سومری ها گرفته بودند به ایرانیان رسيد.
اولین سلسله پادشاهی ایران در آخر قرن هشتم هجری به وجود آمد و هگمتان Hogmutan یا همدان پایتخت آنها بود و موسس این سلسله بنام دیوکو Dyukku بود. و سومین پادشاه هوخشتره Huvakhshatre نام داشت که یونانیان وی را سیاگزار Cyaxoreمی گفتند این مرد یکی از کشور گشایان سترك ایران است و تعداد بسیاری از کشورهای همسایه ایران مانند آشور به دست او افتاد پایتخت آشور (نینوا) را در سال ۶۱۳ ششصد و سیزده قبل از میلاد فتح کرده و دولت آشوری را از بین برد و اساس یک دولت مقتدر و قوی برای ایران فراهم کرد که به دست کورش این شاهنشاهی پا بر جا و استوار گردید.
هوخشتره در سال پانصد و هشتاد و چهار بدرود زندگی کرد و جانشین او - ایشتوویگو ishtuvigu که او را ایرانیان آستیتاژ Asitge، گویند از کوروش شکست یافت و دوران پادشاهی مادها پایان پذیرفت و نینوا بعد از مدت هفتاد و سه سال که به دست ایرانیان افتاده بود در اکتبر پانصد و سی و نه بابل نیز به دست کورش بزرگ افتاد.
سومر و آکاد
عموم دانشمندان و مستشرقین در این مورد متفق القولند که تمام خط هایی که امروز خط میخی خوانده می شود از اقوام سومریست که در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد در قسمت نواحی جنوب عراق امروزی زندگی می کردند و سرزمین ایشان شنعار Shanare خوانده می شد که در تورات هم نام شنعار در سفر پیدایش از باب یازدهم بدین شرح یاد شده است.
«سراسر گیتی را یک زبان و یک گفتار بود چون آنان به سوی خاور کوچ کردند دشتی در سرزمین شنعار یافته فرود آمدند و آنان به یکدیگر گفتند بیائید خشت بسازیم و آنان خشت به جای سنگ و قیر به جای گچ به کار بردند.»
مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنه فرات یکی از آنها شهر، اور. Ur. و دیگری ارش Eresh و دیگری نیپور Nippur می باشد که هر یک از این شهرها پادشاهی داشته، به عنوان پتسی Patse. یا لوگل Lugal نامیده شده اند. زبان سومری ها با هیچکدام از زبان های قدیمی ارتباطی نداشته و از حیث نژاد و زبان در مرز و بوم شنعار منحصر بودند و تمدن علی حده ای داشتند و خط مخصوصی برای نگاشتن زبان و دانستنی های خویش به کار می بردند که بعدها این خط به توسط اکدیها تغییراتی یافته و اساس خط های میخی قبیله های دیگر گردید.
در آغاز هزاره سوم قبل از میلاد در شمال عراق آکدیها روی کارآمدند و حدود سرزمین آنها از کویر سوریه تا نزدیک بغداد بوده است. اولین شهریار آکادسارگون اول Sargonبوده که در دو هزار و هفتصد و هفتاد و پنج پیش از میلاد پادشاه سومر موسوم به لوگل زگیسی Lugalzagssi را شکست داده است. آکادی ها از تیره سامی بودند و از اقوام هم نژاد خود کمک و تقویت میشده و به نفوذ خود در خاک های همسایه می افزودند اما سومری ها که بستگی با هیچیک از همسایگان نداشتند متدرجاً از بین رفتند ولی تمدنی از خویش باقی گذاردند که قریب به هزار سال پایدار ماند و اثرات آن به سر تا سر عالم رسید بسیاری از دانش ها بالاخص ستاره شناسی و تقسیم ساعت به شصت دقیقه و بخش آن به شصت ثانیه از آثار و یادگارهای آنان است.
از زمان سارگون لغات قضائی و دینی و بازرگانی و کشاورزی به زبان و فرهنگ آکد راه یافت و تمدن کهن سومر نصیب آکادی ها گردید که یکی از آنان خط است که آکادی ها از سومری ها پذیرفتند که وسیله زبان سامی ایشان گردید. خط سومری عبارت از اشکالی است مانند خط هیروگلیف مصری Hieroglyf و شبیه به علامات خط چینی البته پس از انتقال باکدیها تغییراتی نمود و بعد از مدتی دیگر ساده شد و به صورت اشکالی نظیر میخ های افتاده و ایستاده درآمد و در آن خط اشکال و علامات هر کدام برای سیلاب به خصوص و - ایدئوگرام ideogrom به کار رفت.
خط سومری ها به وسیله آکادی ها به عموم طوایف نژاد سامی زبان منتقل و سپس بابلی ها و آشوری ها برای نوشتن زبان سامی همین خط را به کار بردند. بابلی ها در جنوب عراق کنونی و آشوری ها در شمال عراق در سرزمین آکاد می زیستند و بدین طریق بابلی ها جانشین سومر و آشورها جانشین آکاد شدند و از تمدن سومری بهره بردند و خط سومری با زبان سامی سازش نمود و وسیله کتابت زبان آنان شد.
ایلامی ها که در خوزستان امروز بودند پایتخت سرزمین آنها شوش بود و با سومری ها و آکادی ها همسایه و در تماس بودند و ایشان همچنین خط میخی را در نوشتن زبان خودشان به کار می بردند. در سده نهم پیش از میلاد هم در ارمنستان سرزمین کلدانی ها خط میخی راه پیدا کرد و این خط به هر جا که رفت و در نزد هر قومی که متداول شد تغییری یافته و با زبان های آریائی و سامی و غیره سازش پیدا کرد و همه این خط ها میخی اما مختلف بوده و از خط سومری ها ایجاد گردیده بود تا سرانجام این خط از سرزمین آشور و بابل به ایران آمدو ایرانی ها در آن خط تصرف کردند و آن را به صورت یک خط الفبائی در آوردند.
اشکال و صعوبت خط میخی
خط میخی با قلمی نوک تیز چوبی یا فلزی نوشته میشده و چنین می نماید که خط میخی به واسطه دشواری در نوشتن تنها جهت زینت سنگ نبشته ها و سکه ها به کار می رفته و در حوائج روزانه آن را به کار نمی برده اند زیرا این خط جز در کتیبه ها و الواح سنگی و سیم و زر که حکاکی شده در جای دیگری نوشته و دیده نشده است چون با این قلم ها نمی توانستند مانند مصری ها مطالب خود را روی پوست یا پاپیروس بنگارند و خط میخی به واسطه همین صعوبت و اشکالی که در نوشتن داشت باعث شد که ایرانیان به زودی آن را فراموش کنند.
بدین جهت این خط در دوره اشکانیان کم کم رو به زوال نهاد تا منسوخ شد. قدیم ترین کتیبه خط میخی ایران از کورش بزرگ از سال پانصد و سی و هشت و آخرین آن از اردشیر سوم از سال سیصد و سی و هشت پیش از میلاد است.
اولین دانشمندی که موفق به خواندن خط میخی شد
متجاوز از دو هزار سال بود که اسرار قرائت خطوط میخی که بر سنگ ها و کتیبه ها حجاری شده بود بر کسی معلوم نبود تا اینکه یک نفر افسر دانشمند و هوشمند انگلیسی به نام هانری راولنسن Henryrawlenson متولد ۱۸۱۰ - متوفی ۱۸۹۵ - که از مستخدمین هند شرقی بوده و زمانی هم به تقاضای دولت ایران جهت تعلیم سربازان ایرانی از طرف دولت انگلیس به پایتخت کشور ایران به تهران آمده بود در حین انجام مسافرت های مأموریتی خود به شهرستان ها و استان ها گذرش به بیستون افتاد و با ملاحظه سنگ نبشته های بیستون به علت عشق و علاقه وافری که به خواندن و کشف این آثار داشت ابزار و لوازمی برای تماشا و استنساخ آثار مزبور فراهم و در همانجا بر قرار کرد و با اینکه در معرض خطر حتمی مرگ بود مع ذالک آن قدر سعی و کوشش و پا فشاری کرد تا موفق شد معمای بزرگ خط میخی را حل کند و این طلسم را پس از هیجده سال رنج و مشقت متوالی بشکند.
لذا برای این مقصود کتیبه بیستون را با کتیبه گنج نامه که در دامنه کوه الوند نزدیک همدان واقع شده است تطبیق و محققین و خاورشناسان دیگری هم که در صدد کشف خط میخی بودند متن دو زبان دیگری را که روی کتیبه ها منقور شده بود خواندند و بدین ترتیب سرّ هزاران الواح در بین النهرین کشف و آشکار گردید. راولنسن پس از ثبت آن حروف از مقایسه و مقابله معلوم و مجهول آنها با یکدیگر مقداری مجهولات حروف میخی راکشف نمود و حروف و هجای آن را تنظیم و ترتیب داد و به لندن فرستاد که دانشمندان دیگر درباره آنها به بحث و تدقیق بپردازند.
گویا در آن زمان دانشمندان اروپائی از این گونه خط ها اطلاعی نداشتند و چنانچه ساموئل اسمایلز نوشته است : و فقط یکی از مستخدمین سابق کمپانی هند شرقی به نام (نورس) که چندی مشغول بحث و استقصاء در رشته خط گردیده تا اندازه ای به حل این مسأله توفیق یافته بود به نقوش راولنسن مراجعه کرد و با اینکه هیچ وقت در بیستون نرفته بود و اصلاً خط آن جاها را ندیده بود، مع الوصف برخی از اشتباهات و خطاهای راولنسن را دریافت و به او تذکر داد و او نیز بعد از مقابله و تطبیق با خط های بیستون صحت ایرادات مشار اليه را تأیید و تصدیق نمود و خطاهای خود را اصلاح کرد. در همين هنگام لیرد (Layred - (1818-1894 سفیر انگلیس در اسپانیا و استانبول کاشف آثار نینوا بود که مقدار زیادی از این جمله خطوط را جهت بحث آماده نمود.
نامبرده مدت های مدید در خرابه های نینوا اقدام به حفاری کرد و بر جسته ترین این گونه آثار را به لندن فرستاد که امروز در موزه بریتانیا مظبوط است. پس از مطالعه آثار او پی بردند که با نصوص تاریخی تورات راجع به سه هزار سال پیش کاملاً تطابق دارد. لیرد کتابی نیز راجع به همین موضوع به رشته تحریر در آورده است.
گفته اند که تاکنون هیچ کس از مکتشفین نتوانسته است به اندازه لیرد آثار تاریخی باستان را کشف نماید. از آن تاریخ به بعد علما و دانشمندان دیگری پیدا شدند که دنباله کار دانشمندان مذکور را گرفته تتبعاتی در این زمینه کرده و تحقیقات خود را تکمیل کردند و به طوری مجهولات و مشکلات این خط را حل کردند که در زمان حاضر خط میخی مانند یک زبان معمولی به سهولت در دانشکده های باستان شناسی آموخته می شود همچنین قواعد و دستور زبان پارسی قدیم مانند دستور زبان فارسی کنونی به محصلین و دانشجویان تدریس و تعلیم می گردد و حتی کتیبه ای ناخوانده وجود ندارد.
به طور قطع تمام مال جهان در ایجاد خط سهیم نبوده اند و همینطور هم اختراع خط در نقطه ای از روی زمین آن هم با یک گام بوجود نیامده است و نیز برای پیدایش آن نمی توان زمان خاصی تعیین کرد بلکه خط ابتدا از طرف برخی اقوام اختراع گردیده و سپس توسط ملتی دیگر اقتباس و پس از دگرگونی و جرح و تعدیل رو به کمال رفته است. خلاصه آنچه مورخین و خاورشناسان تحقیق کرده اند این است که مخترع خط مانی که کتابهای مانویها بدین خط نوشته می شد. در این خط نقطه به کار می رفته است. تصویر خط فینیقی ها بوده اند و یونانیان و سایر اقوام از آنان اقتباس کرده اند، و ما پس از این به شرح پیدایش خط و مراحل کمال آن خواهیم پرداخت.
صنعت خط
خط دارای وجود کتبی است و آن عبارت از کلمات و الفاظی است که هر ملتی مطابق با الفبای خود بر صفحه های کاغذ رسم می کند و با ترکیب الفبای اصطلاحی خود که واسطه ابلاغ معانی هستند منویات خود را ابراز می دارند و اقسام مراحل تطوّر و تکامل آن را بعضی از مؤلفان این طور ذکر کرده اند.
1. تصویری (Pictoriol)
2. صوتی (pnonic)
3. هجائی (Cilabery)
4. الفبائی (alphabetic)
علامت گذاری
دوره علامت گذاری آن به این قسم بوده که نخستین قوم بشر برای نمایاندن مطالب خود از اشکال و اشیاء به عنوان علامت مخصوصی استفاده می نمودند و منویات خود را اظهار می داشتند. صور و علائمی هنوز در میان برخی از اقوام و ملل وجود دارد که نماینده افکار خاصی هستند و بومیان آمریکائی با زدن گره هائی بیک تکه نخ مقصودی را بیان می دارند و در بین بعضی از مردمان (ماله) رسم است که نمک و فلفل را علامت محبت و یا کینه می دانند به همچنین در بین عده ای از اقوام سرخ پوست پرتاب نیزه به طرف جایگاه قبیله ای به عنوان جنگ و مبارزه اعلان می گردد.
خط تصویری
در قدیم ترین ایام که تاریخ آن هزاران سال به عقب باز می گردد و در آن عهد که هنوز بشر زبان باز نکرده بود و هنوز لغتی نمی شناخت تا حرف بزند و برای نمایش فکر و اندیشه خود نشانه ها و خطوطی بر خاک و یا سنگ و غیره ترسیم می کرد و یا اینکه خطوط کج و معوجی روی زمین نقش می نمود که تصویر اشیاء مورد بحث بوده و به وسیله این لال بازی ها منویات خود را به طرف حالی می کرد.
این نوع خط که یادگار طفولیت تمدن مصر باستانی است خط تصویری نامیده می شود و در تواریخ مسطور است که مصریان برای نوشتن مطالب خود یک نوع خطی اختراع کردند که هیروکلیف (خط مقدس) خوانده می شد و این خط نخست خط تصویری که به اصطلاح علمی پیکتوگرافی بوده pIctography نامیده می شود و بشر در ابتدائی ترین مرحله چیز نویسی مقصود خود را به صورت کشیدن اشیاء و ارتباط دادن آنها به یکدیگر به سایرین می فهمانده، مثلاً برای اینکه کسی، شخصی دیگر را دعوت به شکار کند لازم و کافی بود شکل شکار را در حالی که تیری در پهلوى او فرو رفته ترسيم نماید و برای آن شخص بفرستد در آن صورت او می فهمیده که وی را برای شکار دعوت کرده اند. هم اکنون در بین بومیان آلاسكا اقوامی را می شناسیم که برای رسانیدن مقصود خود چند خط یا چند صورت که بر الواح چوب یا سنگ ترسیم می کنند مقاصد خویش را اظهار می دارند.
فی المثل شکل انسانی را که دستهایش به دو پهلویش آویزان است می کشند و با این وسیله حالت ناتوانیش را نشان می دهند و با مشت های گره کرده وی را برافراشته رسم می کنند تا طرف بفهمد که حریف خیلی قویست و باید دانسته شود که تبادل افکار و تفاهم تصمیمات بدین گونه در بین مردم مصر و آسیای صغیر رایج بود، خط هیروکلیف Hieroglyf که به معنی کنده کاری مقدس می باشد در حدود سه هزار (3000) سال پیش از میلاد در مصر وجود داشته و نوعی از خط تصویری بوده است بدیهی است خط هم مانند سایر آثار مدنیت در آغاز تمدن بشر ضعیف و ناقص بوده و از اینجا دانسته می شود که فرزندان آدم در نگاشتن هم مانند سایر کارها جاده تکامل پیموده تا به شیوه امروز رسیده است.
ایدئوگرام (مفهوم نگاری)
این مرحله که نوشتن مفهوم خط است به مرور ایام از مرحله دوم به سوم پا نهاده،کیفیت نگارش خط در این قسمت به این صورت انجام می گر فت که به جای کشیدن تمام شکل شیئی مورد نظر قسمتی از آن را به طور رمز یا اختصار روی صفصه کاغذ می آوردند و یا به جای ترسیم تمام اشکال به نگاهداشتن علائمی که بین خود قرار داده بودند اکتفا می کردند و همه از دیدن آن علامت به خصوص پی به مقصود می بردند.
البته باز همان علامات و نشانه ها ترسیم می شد منتها کمی زبان دارتر و حالی کننده تر مثلاً عوض تعارف لازم نبود شکل خیمه ای را نقاشی کنند و بعد صورت انسانی را که با اشاره دست مهمان را به طرف خیمه تعارف می کند بکشند فقط کافی بود دو دست به علامت احترام گشوده شود و دلالت بر مفهوم تعارف و مهربانی نماید. گفته می شود این دوره را که دوره پندار نگارش خوانده می شود آشوری ها به وجود آورده اند. برای اینکه خوانندگان این کتاب بهتر متوجه خاصیت علامت گذاری شوند برای مثال دو علائم ریاضی را یادآور می شوم. مانند (+) که باضافه یا بعلاوه خوانده میشود و یا (-) که هر کسی آنها را ببیند می فهمد منظور جمع یا کاهش است.
این دوران پندار نگارش نامیده می شود. ناگفته نماند که خط مصریان قدیم به همین ترتیب بوده و در خطوط پارسی و سومری نیز علائمی وجود داشت که دلالت بر معنی و مفهوم کلمه یا اندیشه ای می کرد.
خط هجائی
با گذشت زمان نیز حروف مصور تبدیل به حروف هجائی شد. در خط هجائی برای هر هجا به نام سیلاب Syllab علامتی موجود است مانند خط فارسی کنونی که در صورتی که اعراب را در نوشتن نگذارند قسمتی از آن هجائی است مانند خطوط بابلی. سومری. عیلامی مخلوطی از ایدئوگرافی و هجائی بوده اند.
خط الفبائی
این دوره که آخرین مرحله تکامل یافته خطوط به شمار می رود صنعت خط گام بلندی به پیش گذاشت و برای هر یک از صداها علامت خاصی وضع شده است به نام. زبر.پیش. زیر. تنوین. جزم و غیره ها و اگر در خط کنونی فارسی این علامات که اعراب خوانده می شود کاملاً رعایت شود خط الفبائی یا فونتیک Phonetic است. دیگر از خطوط الفبائی قدیم خط میخی پارسی البته مخلوطی از الفبائی یا هجائی بوده و خط اوستائی نیز کاملاً الفبائی بوده است. تکامل اصلی در خط موقعی به وجود آمد که خط وارد مرحله الفبائی شد ولی هنوز معلوم نشده که تغییر و تحول خط از تصویری به الفبائی ابتکار چه ملتی است.
بنا بر اطلاعات موجود می توان گفت که الفبا به معنی اخص خود کمی قبل از یک هزار و پانصد سال پیش از میلاد در فینیقیه به وجود آمده و سپس به تدریج به صورت های مختلف به مناطق دیگر جهان رفته است. در اینجا لازم است این نکته را توضیح داده باشم که معمولاً واضع خط را در دنیا از فینیقیان می دانند. برخی هم بر آنند که خط را فینیقی ها از مصری ها گرفته و دسته ایی هم عقیده دارند که آن را از عبری ها اقتباس کرده اند.
به هرحال شکی نیست که منشأ خط از فینیقی ها است و نبطی ها و آرامی ها آن را از فینیقی ها اخذ و تصرفاتی در آن نموده اند و بعدها از خط آرامی خطوط پهلوی و نبطی گرفته شده و خطوط دیگری در آسیا و آفریقا به وجود آمده و متداول گشت. نیز به مورد است این نکته هم تذکر داده شود که خط چینی از منشاً دیگری است و خط های ژاپنی و کره ای و سیامی از آن مقتبس است.
لغت الفبا
لغت الفبا از زبان فینیقی گرفته شده و اسم الفباء مدتها ثابت می کرد که فینیقی ها مخترع آن بودند زیرا اسم آن از دو کلمه : (آلفا و بتا) که در زبان فینیقی به معنی گاو و خانه است تشکیل گردیده و این به واسطه شباهتی است که صورت گاو و نقشه خانه به این دو حرف دارند. حرف A را وارو، و B را افقی بنویسند تقریباً این شباهت را خواهند داشت و حرف دوم را که بت نامیده شده هم اصل با بیت عربی به معنی خانه است. پس اصطلاح (آلفا به) یا الفباء به وضوح از دو کلمه فینیقی است و این طرز کتابت فینیقی ها جهت نوشتن این دو حرف بود و نیز حروف الفبا را هم به همین ترتیب به وجود آورده اند و این خود دلیل قوی برای منشا اصلی الفبا می باشد.
سبب پیدا شدن مرکب و قلم و کاغذ
اما از زمانی که ترسیم مقاصد تا حدودی روشن گردید، به اشکال تصویری برخوردند که از ترسیم آن برای ذکر مطلب کوتاهی استفاده می نمودند و البته تبادل افکار بدین وسیله مستلزم صرف وقت زیادی بود. زیرا در آن موقع سنگ تراش مي بايستى اول تخته سنگی را بتراشد و بعد مطلب را روی آن حجاری و قاری کند و سپس برای طرف بفرستد. از این رو به فکر افتادند به جای حجاری و حل این مشکل رسم کنند.روی اصل این نیازمندی بدین نکته پی بردند که باید رنگی بسازند و حروف مطالب خود را با آن بنگارند. پس از مطالعات عمیقه رنگ های مختلفی را از عصاره برگ های درختان و گیاهان به وجود آوردند و به عوض تیشه آهنی قلم از چوب ساختند و به جای الواح سنگ برگ پاپیروس را به منزله کاغذ به کار بردند تا امر مکاتباتی آن روزگار ترتیبی یافت و به شکل امروزی رسید.
چگونگی اساس کشف خط نقشی
اولین اثری که پرده از ترجمه و تفسیر همچنین اکتشاف خطوط نقشی (تصویری) برداشت، پیدا شدن پاره سنگ سیاهی بود که مصریان آن را (حجرالرشید) گفته اند که در قسمت فوق این قطعه سنگ خط تصویری که آن را هیروگلیفی نیز می نامند منقور بود و در وسط آن خط دیماتیک و در سمت تحتانی اش خط دیگری به نام خط یونانی قدیم محکوک بود و عامل کشف تمدن با عظمت فراعنه مصر شد.
این سنگ تاریخی به سال ۱۹۶ قبل از میلاد مسیح نگاشته شده و نخستین کسی که توانست خطوط آن را بخواند و ترجمه کند دکتر توماس انگلیسی Dr. Tomas بود. پس از او شامپولیون Champolion باستان شناس فرانسوی تفسیرهای دیگری در ترجمه لغات خط تصویری کشف نمود. سنگ مزبور در سنه ۱۷۹۹ در شهر رویتای مصر هنگام حمله فرانسه در زمان ناپلئون بناپارت به دست یک نفر افسر فرانسوی به نام بوشارد Bochard افتاد و او آن را به شخصی به نام منو Meno که سپهدار قشون بود تسلیم کرد که بعدها در موقع معاهده انگلیس با فرانسه سنگ مذکور به موزه لندن انتقال داده شد.
در اساطیر و متون باستانی ایران در روایات زرتشتی پهلوی آمده است که ایرانیان قدیم خط و طریقه نگارش را می دانستند و اختراع خط را به تهمورث زیناوند منسوب نموده اند که چون طهمورث پیشدادی در جنگ بر اهریمن پیروز شد و دیوها مغلوب و اسیر پادشاه ایران گردید، از او خواستند آنها را نکشد و گفتند اگر ما را از بند رهایی بخشی در عوض تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی:هفت گونه خط که دیوها به کسی یاد نمی دادند از طرف دیوان به ایشان آموخته شد و در اسناد سریانی نیز آمده است که زرتشت کتاب اوستا را به هفت زبان: سریانی و فارسی و آرامی و سکستانی و مروزی و یونانی و عبری نوشته است حکیم بزرگ ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه داستان آموزش خط را از روی همین روایات چنین نقل کرده :
چو طهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
کشیدندشان خسته و بسته زار
به جان خواستند آگهی زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ماکت آید ببر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
نگاریدن آن کجا بشنوی
عده ای از محققین بیگانه میگویند که مقصود از این دیوها که حكايت آن در بالا نقل گردید ، اسرای آرامی Arameans بوده اند، زیرا ایرانیان قدیم عموم بیگانگان را (ديو) می خوانده اند و معلوم می شود که اسیران و مزدوران آرمی که قومی تاجر پیشه و سیاح بوده اند از خط های سایر اقوام نیز با اطلاع بوده اند و الفبای اوستائی و بعد از آن خط پهلوی را به ایران آورده اند و این هر دو خط از ریشه آرامی اقتباس شده است.
لیکن با یادآور شدن نکات ذیل در این باره می توان نظر دیگری را پذیرفت. اینک توجه خوانندگان محترم را به آن معطوف میدارم:
۱. بنا به نوشته ابن الندیم در کتابخانه ای در سارویه جی پیدا شده نوشته ای یافتند که بنیاد کتابخانه را به تهمورث زیناوند (دیوبند) اسیر کننده دیو منسوب می داشت.
2. باید بدانیم که بزرگان تپورستان ( مازندران) خود را دیو (بزرگ ) می خواندند و به گفته حکیم فردوسی مازندران جایگاه ديوان و مقر فرمانروايي ديو سپید بوده است .
3. قرابت واژه (دی پی) باتی پور که به معنی نوشته در سنگ نبشته های داریوش آمده است.
4. نزدیکی واژه (دی پی) باتی پورستان.
۵. کشف مهره های استوانه ای منقوش به خطوط ابتدائی و علائمی میخی شکل در مارلیک - و (تپورستان).
- از جمیع نکاتی که یاد کردیم این ظن قوت می گیرد که پیدایش خط میخی در مازندران بوده و به مرور روزگار راه تکامل و توسعه را پیموده است. بنا علی هذا بدیهی است که واضعین آن هم ایرانی و از نژاد آریائی بوده اند نه آرامی. باید دانست که ایران ما در اثر احتیاجات خود و دارا بودن موقعیتی خاص از جمله کشورهای معدودی بود که در دنیای آن روزگاران در ایجاد خط مؤثر و سهیم بود. بنا به قول یک عده دیگر از مورخین عرب و ایرانی ، چهل و یک قرن پیش از میلاد مسیح (6100 سال قبل) ایرانیان خطی داشته اند که کتابت و خواندن آن مشکل بوده است.
نام مخترع این خط یوذاسف ذکر شده. و هیجده قرن پیش از میلاد پیغمبر ایرانی زرتشت سپتیمان خط شگفت آوری اختراع کرد که موجب نشر معارف علم و مذهب گردید. حمزه اصفهانی در کتاب، التنبیه علی حدوث التصحیف می نویسد: کتابت فارسی متنوع است و دارای هفت فن می باشد که محمد موبد معروف به ابو جعفر متوکلی (۲۵۰ هجری) ذکر کرده است به گمان او فارسیان در هنگام پادشاهی خود با هفت کتابت اراده گوناگون خود را تعبیر می کردند و نام های آنها این است: آدم دفیره – کشته دبیره- نیم کشته دبيره - فرورده دفیره – راز دفيره - ديــن دفیره - وسف دفيره .
به جز اینها نیز انواع دیگری از کتابت باستان رواج داشته مثلا : گنج همار دفیره، که مخصوص ضبط وقایع مربوط به گنج خزاین بوده و یا: آتشان هماردفیره، که با آن حسابهای آتش را نگاه می داشته اند. بدین توضیح که دفیره به معنای دبیری و نوشتن ضبط شده است. البته هرکدام از این کتابت ها یعنی (دفیره ها) برای نگاشتن مسائل به خصوص به کار : می رفته است که شرحش را اینک از قول ابن الندیم می آوریم: دانشمندان بزرگ ابن الندیم در کتاب معروف ( الفهرست ) به نقل از روزبه ( ابن مقفع ) در قسمتی که از خطوط قدیم ایران یاد می کند خطوط هفت گانه رایج قبل از اسلام را بدین گونه نام می برد:
۱. دین دفتریه ( دین دبیریه به معنی خط دینی) که اوستا را با آن می نوشتند.
۲. ویش دبیریه (۳۶۵ حرف) که با آن اصوات و آهنگ ها و اشارات و علائم قیافه و تعبیر خواب را ثبت می کرده اند.
۳. گستج (دارای ۲۸ حرف) که با آن عهدنامه ها و اقطاعات و نام ها و رموز را بر انگشتری ها و بر سکه ها می نوشته اند .
4. نیمه گستج (۲۸ حرف) که مأخوذ از خط گشتگ بوده و طب و فلسفه را با آن می نوشته اند .
۵. شاه دبیره (دارای ۳۳ حرف) که اختصاص به پادشاهان و خاندان سلطنتی داشته است .
۶. راز مهریه (دارای ۲۴ حرف) که پادشاهان نامه هائی را که برای شاهان ملل دیگر می نوشته اند با این خط بوده است.
۷. راسی مهریه (دارای ۲۴حرف ) این خط منقوط بوده و در بیان مطالب منطقی و فلسفی به کار می رفته.
این هفت نوع خط از اقسام خط اوستائی بود، به علاوه خط های دیگری هم مرسوم بوده که بدین شرح است :
۱. هزوارش . که خطی هجائی بوده در مأخذی دیده ام که آن را یکی از اقسام خط پهلوی ساسانی که قسم دیگر آن را پازند می گفتند خوانده اند. با این تفاوت که خط پازند همانطور که می نوشتند می خواندند اما خط هزوارش آن طور که می نوشتند. نمی خواندند مانند آن که مالکان را(مالکا) می نوشتند و شاه شاهان می خواندند .
2. فیرآموز (پیر آموز) نیز خوانده شده و بنا بر نوشته ابن النديم ایرانیان این خط را استخراج نموده و مصاحف و قرآن را بدان می نوشتند بطوریکه در فرهنگ لغات ضبط شده کلمه فیرآموز (پیرآموز) به معنی سهل و آسان آمده است.
3. خط مانی( مانوی) مانی که خود از مخترعین خط خوانده می شود مخترع خطی است که به نام خود او معروفیت یافته و پس از آن استرنجلو نامیده شده و خطی است منقوط و دارای حرف های مصوت که برای ثبت کتاب های مانویان به وجود آمده و به کار برده شده است و منظور مانی از اختراع این خط آن بوده که آموختن او سهل و ساده تر از سایر خطوط باشد. تا پیروانش زودتر خواندن و نوشتن آموخته و به مرام و مذهب او سریعتر آشنایی پیدا کنند و به نقل از صاحب کتاب الفهرست که می نویسد: (خط منانی (مانی ) از فارسی و سوریائی( سریانی) استخراج شده و مخترع آن مانی است). ولی محققین نظر می دهند که خط مانی و پیرآموز هر دو مأخوذ از رأسی سهریه می باشد بعضی نیز گفته اند که خط مانی از خط آرامی متولد شده و آنچه مسلم است حروفش از خط عربی بیشتر بوده است.
4. خط سغدی- این خط از آرامی اقتباس و حادث شده. جز اینها خط پارتی یا پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی نیز می باشند که در سطور آینده و در جای خود درباره آنها گفتگو خواهیم کرد. در ایران قبل از اسلام خط سریانی و خط میخی برای پارسی باستان و خط آرامی و یونانی و عبری در میان مردم یهود ایران رواج داشته است. روی این نظر ممکن است گفته شود که برای زبان سکستانی (سیستانی) و مروزی (زبان مردم مرو ) هم چنین خطی به کار می برده اند.
الخط یبقی زماناً بعد کاتبه و كاتب الخط تحت الارض مدفون تعر يف خط اختراع فن خط نویسی بی تردید از بزرگترین و مهمترین اختراعاتی است که از آغاز پیدایش تاریخ بشر تاکنون به دست بشر صورت گرفته زیرا اگر خط به وجود نمی آمد و نگارش انجام نمی گرفت، میراث و آثار علمی پیشینیان حفظ نمی شد و افکار گذشتگان به آیندگان نمی رسید و بالنتیجه تمدن بشر رو به کمال نمی رفت.
نگارش یا نگاشتن به معنای نقش کردن است و حتی برخی گفته اند لغت نقاشی زبان تازی نیز از همین نگاشتن پارسی اخذ شده و از این واژه پیداست که مردمان برای نمودن افکار و رسانیدن مقاصد خود به نقش خیال که همان نگارش می باشد می پرداخته اند، چه انگاشتن به معنی پنداشتن هم از ماده نگاشتن به نظر می رسد زیرا معنی انگاشتن رسم چیزی در مرکز فکر و خیال است مانند این رباعی حکیم عمر خیام :
چون نیست ز هر چه نیست جز باد بدست
چون هست به هرچه هست نقصان و شکست
انکار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
آنچه از کتب اهل خط در اهمیت خط مستفاد می شود مؤید این معناست که :
خط سبب بقای آثار و علوم تمام علما و دانشمندان بزرگ ما مانند ابوعلی سینا و محمد زکریای رازی و ابوریحان بیرونی و فارابی و خیام و فی الجمله عموم بزرگان سلف گردیده و اگر خط نبود یک عمر مطالعه و فکر و وقت آنان تباه می گردید و از این رو هرگز جوامع بشری رو به تکامل نمی رفت و یا به این پایه از ترقی و تعالی نائل نمی گردید.
پیامبر فرمود: «قیدو العلم بالکتاب» یعنی دانش را با نبشتن پای بند برزنید. و باز آن حضرت فرمود: «و آفة العلم النسیان» فراموشی بلای دانش است. گرچه هرچه موضوعی اثرش در حافظه بیشتر باشد دوام آن پایدارتر است ، معهذا حکمت و دانش بسان صیدی است گریزپای که اگر با زبان قلم بر آن بندی استوار نزنی از خاطر بگریزد که گفته اند : «الحکمة صید و الکتبهٔ قید ، فما حفظت فرو ماکتبت قر.»
در کتاب دانشوران ناصری به نقل از عبدالله بن عباس روایت شده است که گفت از رسول(ص) پرسیدم معنی آیه: «اوثاره من علم» چیست؟ فرمود خط است که علم به وسیله آن در روزگار باقی میماند این است که گفته اند: « کل شیئی لیس فی القرطاس ضاع». یعنی هر چیزی که در صفحات صحایف اوراق نقش نگیرد ضایع و تلف می شود و نیز منقول است: «الخط لسان اليد و الخط ترجمان الانسان». يعنی خط زبان دست است و چنانکه بی زبان خیالات به عرصه شهود و بروز نمی آید، از دست نیز مطلبی بی قلم به معرض ظهور نمی رسد. جاحظ دانشمند معروف بصری خط را زبان دست و سفیر ضمیر و گنجینه اسرار و نگهدارنده آثار دانسته است.
دیگرگفته اند: «القلب معدن و العقل جوهر و القلم صائغ و الخط صیاغة». یعنی قلب انسان مانند معدن است و خرد مانند طلائی است که از آن معدن بیرون می آید قلم مانند زرگر است که آن را به طريق مختلف برنگارد و خط زرگری است. این دو آیه را نیز مفسرین به خط تفسیر کرده اند: «یزید فی الخلق مایشاء-ن و القلم و ما یسطرون».، ن. دوات و قلم، قلم کتابت، و ما یسطرون را خط دانسته اند. یکی از شعرای عرب هم با اشاره به آیه مذکور چنین گفته است :
کفی قلم الکتاب مجداً و رفعة مدی الدهر ان الله اقسم بالقلم
همچنین دانشمند عالیقدر، مجتهد بارع، ادیب نامی و فاضل سامی حجة الاسلام مرحوم لطفعلی صدر الافاضل نصیری امینی متخلص به (دانش) طاب ثراه و جعل الجنة مثواه در رساله شرح قصیده (تحفه اللبیب و ترفته الاریب) که یکی از آثار بی شمار آن بزرگوار است درباره خط و کتابت می نویسد : (خط چیست) لمحه ضمیر وحی فکر، سفیرعقول مستورع سیر، قید علوم و حکم و عنوان معارف و ترجمان همم- یادگار حضرت ادریس، هدهد همایون فال بین - سلیم و بلقیس. (کتابت) یعنی تصویر لفظ و آن خود از مراتب چهارگانه وجود است که گفته اند:مراتب الوجود اربع، فقط 1- حقيقة ۲- تصویر ۳- لفظ ۴- فخط ... الخ. از مطالعه کتب و سیر و غیره چنان به وضوح مشهود می شود همان طوری که ترقی فنون و ضبط تصویر علوم و تعالى فرهنگ و پیشرفت تمدن بشری همه موقوف است به تکمیل و ترویج و صیانت خط و کتابت ، همچنان بسط معاش و هدایت و ارشاد افراد به راه دین و سرانجام رستگاری ایشان به دارا بودن خط نیکو و پسندیده توقف دارد چنانچه این معنا از تأويل حدیث نبوی بر می آید : « من کتب بسم الله الرحمن الرحيم بحسن الخط فقد دخل الجنة بغیر حساب ». یعنی کسی که بنویسد بسم الله الرحمن الرحيم را به خط خوب به تحقیق داخل بهشت می شود بدون حساب. و اشاره به وسعت معاش بدارا بودن خط خوش مترتب و از قول حضرت امیرا لمؤمنين (ع) مستقاد می شود که : «الخط الحسن للفقیر مال و للغنی جمال و للاکابر کمال». یعنی خط خوب برای فقیر مال است و از برای غنی جمال و برای بزرگان کمال است.
ازمطالب ذیل معلوم می شود که چون حکیم بزرگ ایران میرداماد قدس الله روحه خط را نیکو نمی نوشته برخی از معاصرین وی را به بد خطی نکوهش می کرده اند و مرحوم صدر الافاضل با اینکه توجه خاصی به خوش نویسی داشته و خود نیز اقلام مختلف خطوط اسلامی را با حسن وجهی می نوشته و برای صاحبان این فن احترامی خاص قائل بوده است . معهذا نتوانسته است در این باره شماتت بی موردی که از مرحوم میر داماد (که صاحب مقاماتی معنوی و از افاضل روزگار بود) شده برخود هموار کند لهذا برای تنبیه بدگویان چنین نوشته است:
خط
خط از صنایعی است که نماینده اخلاق صانع خود است. همچنانکه از حیث صحت و سقم املاء دلالت بر علم و جهل نویسنده دارد، از جهت هیأت حروف و کیفیت تراکیب آنها و اسلوب کتابت هم می توان استدلال بر ملکات کاتب نمود. این مسئله قابل آن است که در مقاله بسطی مستوفی داده شود، ولی مقام مقتضی نیست.
از اقسامی که از باب چگونگی خط می توان شمرد قلم تحریر است ، شیوه ای است که گویا عجله برای کار راه اندازی آن را اختراع نموده است. خط علماء علی الخصوص صاحبان قلم تألیف و تصنیف از تظافر معانی و تواتر الفاظ و فشار مسائلی ، فرصت تشکیل و تجمیل صورخطیه نیافته، به همان القای مطالب به کمترین دلالتی اکتفاء می جوید، برای این معنی است که هر یک از علماء شیوه تحریری که تندنویسی را به عهده بگیرد ابداع و اختیار نموده، از بیم فوت مقصود و شوق افاده سرعت تصویر از اعراب و تنقیط مکتوب را عاطل گذارده، بلکه برای عزت وقت چون تأدیه مراد به بعضی از شکل حرف حاصل میشده است نظیر صنعت اکتفا که در بدیع مقرر است ، از تکمیل صورت آن حرف به راه رفته اند ترک سرکش کاف، و دایره معکوس ، و موصول ساختن حروف منفصله، و سایر مخالفات رسمیه، همه راجع به این غرض است و همو بدين مناسبت سروده است :
خط داماد نزد اهل رشاد هست برتر بسی ز خط عماد
کاین به صورت اگر بود مطلوب آن بصیرت بود بسی محبوب
و این به صورت اگر دلی بر بود آن به معنی دلی بدل افزود
نزد آنکس که جان او زنده است کی رباینده چون فزاینده است
جان طلب کن که جسم چیزی نیست روح بفزا که تن پشیزی نیست
منگر زینت ظواهر آن بنگر رتبت مآثر آن
چون زیارت کنی خطش از جان
قدس اله سره میخوان
از اینها که گفته شد آشکار می شود علت عمده از بین رفتن کتب آسمانی و آیات و اخبار و احادیث انبیای پیش از خاتم همانا فقدان خط و یا مفید نبودن خطوطشان در تحت قواعد و قانون این صنعت بوده است و بر جا ماندن قرآن و بقای سایر آثار در دوره اسلام به سبب خطوطی است که بعد از اسلام وضع گردیده و آن مآثر و فضایل را الی انقضای عالم جاودانی نموده است.
قدیمی ترین نوشته موجود
باستناد اقوال مورخان و محققان قدیم ترین نوشته دنیا به صورت خط میخی و زبان سومری است (و همان طوری که ذیل عنوان سومر و آکاد آمده است) که مربوط به چهار هزار سال پیش از میلاد است. لیکن گروهی دیگر تقریباً آن را مربوط به پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح حدس زده اند. در سال ۱۹۵۲ برخی از الواح گچی از این نوشته ها از معبد سومری اینانا در شهر ارش Eresh که مربوط به (۳۵۰۰) سال قبل از میلاد می باشد به دست آمده است.
برای آنکه به برخی از مباحث که پیرامون خوشنویسی و هنر مطرح است و در سالهای اخیر بیش از گذشته بدان توجه شده است بپردازیم و پاسخهای مناسبی برای پرسشهایی از قبیل آیا خوشنویسی هنر است؟ آیا خوشنویسی فقط نوعی مهارت است؟
آیا هر آنچه یک خوشنویس مینویسد اثر هنری محسوب میشود؟ چگونه و در چه شرایطی هنر در یک اثر خوشنویسی نمود پیدا میکند؟ کدام آثار خوشنویسی تنها با به کارگیری مهارت خوشنویس پدید آمده و خلاقیت که جوهره اصلی یک اثر هنری است در آن به کار نرفته است؟ آیا تنها زیبا بودن یک اثر میتواند دال بر هنری بودن آن اثر باشد؟ و سؤالات متعدد دیگری که امروزه مطرح است بیابیم، میباید ابتدا بعضی از واژهها را به درستی تبیین و تشریح کنیم.
مهمترین این واژهها که تشریح آنها میتواند راهگشای پاسخ به سؤالات فوق باشد کلمات زیبایی، مهارت، هنر و خلاقیت میباشد. در این جلسه به طور مختصر به تشریح این واژهها میپردازیم و از نظرات متفکران، صاحبنظران و هنرمندان در این زمینه بهره میگیریم.
زیبایی
هربرت راید در کتاب معنی هنر مینویسد: «بیشتر اشتباهات ما در مورد هنر از نداشتن وحدت نظر در استعمال کلمات هنر و زیبایی ناشی میشود میتوان گفت که ما فقط در سوء استعمال این کلمات وحدت نظر داریم. همیشه فرض میگیریم هر آنچه زیباست هنر است، یا هنر کلیتاً، زیباست و هر آنچه زیبا نیست، هنر نیست.» در جای دیگر از همان کتاب آمده است زیبایی عبارت است از وحدت روابط صوری در مدرکات حسی ما» به بیان سادهتر آن دسته از عناصر و شكلها و صداهای حادث بر حس ما که از آرایش و ترکیببندی مناسبی برخوردارند و در ما ایجاد لذت میکنند، زيبا هستند. مانند غروب آفتاب، صدای پرندگان خوش آواز، یک نقاشی دلنشین از طبیعت و نظایر آن. اما همه این زیباییها الزاما هنر نیست. بلکه هنر و زیبایی در امر متفاوت هستند. برای مثال یک کاسه سالاد که به زیبایی تزیین شده هرگز یک اثر هنری محسوب نمیشود در مقابل بسیاری از آثار بدوی سرخپوستان و سیاهپوستان و حتی برخی از آثار نقاشان ایدههای اخیر مانند دومیه و پیکاسو با آنکه به ظاهر نازیبا هستند در زمره آثار هنری به شمار میروند.
مهارت
«مهارت» نوعی رفتار است که در اثر تکرار و تمرین متوالی به دست میآید و امری اکتسابی است که جز با آموزش (مستقیم یا غیرمستقیم) حاصل نمیشود. برای مثال میتوان کسب مهارت در نوازندگی، رانندگی، طراحی خوشنویسی و بسیاری مهارتهای دیگر را نام برد.
بدین ترتیب خوشنویسی نیز از جمله مهارتها محسوب میشود که جز با آموزش و تمرین و تکرار متوالی نمیتوان بدان دست یافت. به همین دلیل خوشنویسان بخش عمدهای از توان خود را در جهت کسب مهارت و تقویت و ارتقا و نیز حفظ و نگهداری آن به کار میگیرند. یکی از پیش زمینههای خلق آثار هنری کسب مهارت در رشته مربوطه میباشد.
هنر
«هنر» از مباحثی است که همواره و در طول تاریخ فلاسفه، متفکران و هنرمندان به آن پرداختهاند و هر کدام از دیدگاههای گوناگون آن را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. افلاطون در مورد «هنر» میگوید: «هنر برتر از علم است. علم کشف میکند و هنر میآفریند». هربرت رید در کتاب معنی هنر میگوید «من اعتقاد دارم که اهمیت هنر از اقتصاد و فلسفه بیشتر است. هنر مقیاسی است که نسبت مستقیم با بینش روحانی آدمیزاد دارد.» و در جای دیگری از همان کتاب مینویسد: «همیشه وظیفه هنر این است که ذهن انسان را کمی آن سوی حدود فهم بکشاند. و ریبترز در کتاب زبان نقاشی میگوید: «به نظر من هنر همواره محصول احساس و اندیشه بوده است.» و حافظ در مورد اهمیت هنر میفرماید:
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست
این سخنان تنها نمونههایی اندک از نظراتی است که صاحبنظران و متفکران در اهمیت و ارزش هنر ابراز داشتهاند. اما آنچه بحث در مورد هنر را اندکی پیچیده میکند ماهیت هنر است و اینکه چگونه میتوان هنر را از غیر هنر تفکیک کرد و آثار هنری را از آثار غیرهنری تمیز داد. به نظر میرسد بهترین راه برای رسیدن به چنین شناختی آن است که ویژگیهای یک اثر هنری را بشناسیم. اغلب صاحبنظران بر این عقیدهاند که «اثر هنری» اثری است که هنرمند برای اولین بار آن را خلق میکند و بیش از آن وجود نداشته است.
به عبارت دیگر اثر هنری اثری منحصر به فرد است که هنرمند با بهرهگیری از قدرت تخیل، اندیشه، دانش و مهارت خود آن را پدید میآورد و هیچ کدام از این عوامل، به تنهایی نمیتواند به خلق یک اثر هنری بینجامد، صرف نظر از اینکه آثار هنری به نوبه خود از نظر ارزش و اعتبار هنری، دارای مراتب و درجات مختلف هستند، یک ویژگی مشترک دارند و آن حضور و نمود خلاقیت هنری آفرینندهی اثر در اثر هنری است، و همه آثار هنری بدون استثنا میباید این ویژگی را دارا باشند. اهمیت عامل خلاقیت در هنر تا به حدی است که برخی از هنرمندان و صاحبنظران هنر را همان خلاقیت میدانند و معنی دیگری بر آن متصور نیستند.
در هر صورت « خلاقیت» خصیصه تفکیکناپذیر آثار هنری است و این خصیصه در آثار خوشنویسی پیشین و معاصر به وسیله خوشنویسان خلاق و هنرمند به صورتهای مختلف بروز و نمود داشته است و دارد. گروهی از خوشنویسان قدرت خلاقیت و ابتکار خود را در ابداع انواع خوشنویسی و یا تکامل ساختار هندسی حروف و کلمات به کار بردهاند که ابداع انواع خوشنویسی و تکامل آن حاصل ابتکارات و نوآوریهای چنین خوشنویسانی است. از آن جمله میتوان از ابن مقله در نسخ و ثلث، میرعلی تبریزی، میرعماد، میرزا غلامرضا، میرزا محمدرضا کلهر در نستعلیق و محمد شفیع و درویش عبدالمجید در شکسته نستعلیق نام برد.
در دوره معاصر نیز خوشنویسان هنرمند و خلاقی در این زمینه تلاش کردهاند و در تکامل انواع خوشنویسی رایج به ویژه خوشنویسی نستعلیق و شکسته نستعلیق به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. وجه دیگر بروز خلاقیت در خوشنویسی، به نوآوری در ترکیببندی و آرایش حروف و کلمات به منزلهی عناصر بصری در آثار خوشنویسی مربوط است. خوشنویسانی که در این زمینه به آفرینشهای هنری دست میزنند حروف و کلمات را همانند نُتهایی که آهنگسازان برای خلق یک قطعهی موسیقایی به کار میبرند و با ترکیببندی هنرمندانه قطعهای جاودانه میآفرینند به کار میگیرند.
برخی از کتیبهها و سیاه مشقهای خوشنویسان پیشین و بسیاری از آثار نقاشیخط معاصر از این گروهاند. بدیهی است که در خوشنویسی نیز همچون نقاشی و رشتههای دیگر هنری آثاری پدید آمدهاند که ارزش هنری کمتری دارند و یا فاقد ارزش هنریاند و خوشنویس تنها با استفاده از مهارت خود آنها را به وجود آورده است و برخی از آثار خوشنویسی نیز بنا بر ضرورتها فقط برای زیبایی متن و به منظور ایجاد رغبت بیشتر در خوانندگان و مطالعه کنندگان آن اجرا شده و میشود.
مانند بسیاری از کتابهای شعر و پیامهای تبلیغاتی و غیره که بنا بر مقتضيات خوشنویسی شده و میشوند. علاوه بر آنچه گفته شد از عناصر خوشنویسی در هنرهایی همچون حجم، نقش برجسته، معماری، صنایع دستی، و غیره میتوان در جهت آفرینش آثار هنری استفاده کرد؛ همچنان که در گذشته، هنرمندان خلاق ایرانی در بناها و دست ساختههای خود به طرق مختلف از خوشنویسی و امکانات تجسمی آن بهره میگرفتهاند، امروزه نیز زمینههای متعددی وجود دارد که میتوان با به کارگیری عناصر خوشنویسی در آنها هم بر دامنه و موارد کاربری خوشنویسی افزود و هم جنبههای فرهنگی و هنری برخی کالاها را ارتقا داد و هویت ملی را در این نوع کالاها و تولیدات به خوبی نمایاند.
برای مثال میتوان صنایع پوشاک، پارچه، کاشی و سرامیک، را به عنوان زمینههای مناسبی که میتوان از عناصر خط و خوشنویسی در آنها استفاده کرد نام برد. همچنین در زیباسازی شهرها و تزیینات داخلی اماکن عمومی و غیره، امکانات بالقوهای برای حضور فراگیر هنر خوشنویسی به صورت حجم و نقش برجسته وجود دارد که به نظر میرسد از این طریق میتوان هنر خوشنویسی را از حصار تنگ صفحات کاغذی و نمایشگاهها و مجموعههای خصوصی به درون جامعه برد و این هنر شریف و نماد فرهنگی و میراث ارزشمند را از انزوایی که بعد از دوران قاجار به آن دچار گشته خارج ساخت.http://honaryab.com/هنر كده
هنر خوشنویسی ایرانی دارای زیرمجموعه های بسیاری است و در این کشور از محبوبیت زیادی برخوردار است. در مطالب قبل در مورد هنر خوشنویسی ایرانی صحبت کردیم. در این مطلب نیز به انواع قالب های خوشنویسی پرداخته و آنها را به خوبی مورد بررسی قرار می دهیم.
آشنایی با چلیپا
جلیبا، یکی از قالبهای رایج در خوشنویسی به ویژه خوشنویسی نستعلیق است که در زمانهای گذشته بسیار مورد استفاده خوشنویسان قرار گرفته است. این قالب، یکی از مناسبترین قالبها برای خوشنویسی و اجرای یک قطعه و تابلوی خوشنویسی در یک صفحه بوده است. در این قالب چهار مصرع شعر در چهار خط زمینه هم اندازه به صورت مایل در حدود ۴۵ درجه نسبت به خط افقی خوشنویسی میشود به طوری که شروع و پایان سطر اول با سطر سوم، و سطر دوم با سطر چهارم در یک امتداد عمودی قرار میگیرند.
خط زمینههای مایل، به خوشنویسی امکان میدهد که مصرعها را با قلم درشتتر در یک صفحه بنویسد. به همین دلیل یکی از زمینههای پیدایش قالب چلیپا را میتوان در حاشیه نویسی کتابها در زمانهای گذشته یافت که مطالعه کنندگان کتاب نظرات خود را در مورد مطالب آن در حاشیههای سفید صفحات مینوشتند و چون عرض این حاشیهها کم بود به ناچار برای آنکه یادداشتها در سطرهای طولانیتر نوشته شود سطرها به صورت مایل حاشیه نویسی میشد.
از طرفی، به دلیل آنکه بیشتر آثار نقاشی و خوشنویسی در کتاب آرایی به کار میرفت و صفحات کتابها معمولا بزرگ نبودند و نیز با توجه به کمبود کاغذ در گذشته این قالب مورد توجه قرار گرفت و بعدها به طور مستقل برای خلق آثار خوشنویسی به کار رفت تا اینکه در قرنهای دوازده و سیزده هجری، خوشنویسان هنرمند از جمله عبدالمجید درویش طالقانی و علیاکبر گلستانه در شکسته نستعلیق و میرزا غلامرضا اصفهانی و میرحسین در نستعلیق با خلق آثار خوشنویسی در قالبهای آزاد و سیاه مشق، راههای تازهای پیش پای هنر خوشنویسی گشودند.
در این دوره قالب چلیپا تا حدودی به فراموشی سپرده شد و قالبهای آزاد و نو به ویژه سیاه مشقهای هنری مورد توجه قرار گرفت به طوری که تعداد آثار به جا مانده از خوشنویسان بزرگ این دوره در قالب چلیپا، به تعداد انگشتان دو دست نیست. اما در سالهای اخیر انجمن خوشنویسان ایران که رسالت حفظ، گسترش و آموزش خوشنویسی را به موازات آموزش و پرورش بر عهده داشته و دارد قالب چلیپا را به عنوان یکی از قالبهایی که به جهات فنی برای اندازهگیری و ارزیابی مهارت هنرجویان خوشنویسی مناسب است، در برنامه کار خود قرار داد و مهارت در چلیپا نویسی را در سطوح بالا (از دوره عالی تا استادی) به عنوان مهمترین بخش در آزمونهای خوشنویسی مطرح نمود.
امروزه این قالب در کنار قالبهای دیگر خوشنویسی و نوآوریهای خوشنویسان هنرمند، کماکان مورد استفاده قرار میگیرد. هر چند کاربرد آموزشی آن بیش از کاربرد هنری مورد توجه خوشنویسان امروزی است.
در ترکیببندی قالب چلیپا نیز ایجاد تعادل و آهنگ مناسب مهمترین اصل به شمار میرود. برای آشنایی هر چه بیشتر شما با انواع ترکیببندی در چلیپا، چند نمونه از آثار استادان بزرگ پیشین و معاصر ارائه میشود.
آشنایی با کتابت
کتابت را میتوان مهمترین قالب خوشنویسی در گذشته به شمار آورد. میدانیم که امر مهم و خطیر تکثیر و نسخه برداری از کتابها و رسالات و متون مختلف پیش از ورود صنعت چاپ به کشورمان به صورت دستی و به وسیله کاتبان خوشخط و خوشنویس انجام میپذیرفت. از این رو، خوشنویسان سهم انکارناپذیری در تکثیر و حفظ و نگهداری کتب مختلف و ترویج علوم داشتهاند که توجه به آن میتواند اهمیت امر کتابت را نمایان سازد. نسخه برداری از کتابها، رسالات و متون گوناگون را که با خط ریز انجام میشده است، در اصطلاح خوشنویسی «کتابت» میگویند. هر چند در دورههای گذشته به دلیل حجم زیاد کار در اغلب موارد امر کتابت به ناگزیر با سرعت و شتاب همراه بود، با این حال، خوشنویسان بزرگ آثار ارزشمندی از خود به یادگار نهادهاند که از جهت خوشنویسی و دقت در کتابت در زمره شاهکارهای هنری به شمار میروند.
بخش عمده این آثار هنری بیبدیل، قرآنهای بسیار نفیس و کتابهای شعر را در برمی گیرد. با ورود صنعت چاپ به ایران، امر کتابت و نسخه برداری به طور کلی متحول شد و این وظیفه خطیر را صنعت چاپ و حروف سربی بر عهده گرفت و از آن پس تنها در اندک مواردی از کتابت دستی استفاده شد. در این دوران فقط برخی از کتابها که از اهمیت ویژهای برخوردار بودند به دست خوشنویسان، کتابت و سپس برای تکثیر به ماشین چاپ سپرده میشد که این روند تا به امروز کماکان ادامه دارد.
با ورود فنآوری چاپ و حروفچینی فرصتی طلایی برای خوشنویسان فراهم آمد تا فارغ از کتابتها و نسخه برداریهای حجیم، به جنبههای تصویری و تجسمی خوشنویسی اهمیت بیشتری داده، خلاقیت، توان، ابتکار و نوآوری خود را در زمینههای هنری خوشنویسی به کار گیرند. همین امر موجب شد تا در سالهای اخیر آثار هنری ارزشمندی در زمینه خط و خوشنویسی و ارتباط آن با سایر هنرهای تجسمی همچون نقاشی و گرافیک و غیره پدید آید (که در جلسات بعد در این مورد مطالب بیشتری ارائه خواهد شد).
همچنین این فرصت موجب شد تا خوشنویسان معاصر در جهت تکامل کیفی انواع خوشنویسی، چه در زمینه حروف و کلمات و چه در زمینه ترکیببندی، به تجربیات تازهای دست زنند و به موفقیتهای چشمگیری نایل آیند. این موفقیتها در کیفیت کتابت نیز تأثیر گذاشت.
امروزه با استفاده از فنآوری رایانهای میتوان متون و کتابهای مختلف را به خط نستعلیق حروفچینی و کتابت کرد. همچنان که این مهم در سالهای اخیر از سوی وزارت آموزش و پرورش در برخی از کتابهای درسی صورت پذیرفته است. تعمیم این شیوه در کلیه کتابهای درسی و مجلات و روزنامهها میتواند پیامدهای بسیار مثبتی در جهت خوشخطی دانش آموزان و عموم به همراه داشته باشد. زیرا مطالعه پیوسته کتابها و متنهایی که با خط خوش نوشته شده باشند نوعی مطالعه بصری و مشق نظری غیر مستقیم است که در خوشخطی خوانندگانش بسیار مؤثر است.
آشنایی با سیاه مشق
در گذشته، حاصل صفحات تمرینی خوشنویسان را که حروف و کلمات در آنها به صورت متوالی و فشرده تکرار میشد، «سیاه مشق» میگفتند، خوشنویسان، این تمرینات را صرفا برای کسب مهارت بیشتر و به اصطلاح، گرم کردن دست انجام میدادند که به نوعی صرفه جویی در مصرف کاغذ را نیز به همراه داشت. به مرور زمان خوشنویسان خلاق و هنرمند دریافتند که برخی از این صفحات دارای زیبایی خاصی هستند و اگر در ترکیببندی این کلمات تکراری بر روی صفحه دقت بیشتری اعمال شود، میتواند به خلق آثاری بدیع و زیبا بینجامد.
هر چند این نگاه هنری به سیاه مشق ظاهرا از قرن یازدهم هجری کماکان آغاز شده و برخی آثار سیاه مشق به دست آمده از آن دوران نشان دهنده چنین دیدگاهی است، اما نقطه عطف سیاه مشقهای هنری را بیگمان در قرن سیزدهم و در آثار میرزا غلامرضا و میر حسین باید یافت. در این دوره که با ورود صنعت چاپ به ایران همزمان است، میرزاغلامرضا اصفهانی با هوش سرشار خود دریافت که میباید بیش از پیش به جنبههای تجسمی و تصویری خط پرداخت. از این رو قالب سیاه مشق را برگزید و به خلق آثاری ماندگار نایل آمد.
او پیش و بیش از آنکه به خوانا بودن اثر توجه داشته باشد به زیبایی آنها و ترکیببندی کلمات به مثابه عناصری بصری در صفحه اهمیت میداد. از این جهت او را میتوان آغازگر حرکتی نو در هنر خوشنویسی به شمار آورد که به پیدایش حرکتهای نوین در دوره معاصر انجامیده است. امکانات نامحدود سیاه مشق در ترکیببندیها، موجب شده است که امروزه بسیاری از خوشنویسان نوگرا و خلاق در آفرینش آثار خود به نوعی از آن بهره گیرند.
تمرین منزل
در یک کادر cm ۱۵×۱۵، عبارت «زندگی رسم خوشایندی است» را به صورت سیاه مشق با ترکیببندی دلخواه اجرا کنید.
تمرینات کارگاهی
۱. در یک کادر cm ۱۵×۱۵ عبارت «آب را گل نکنیم» را به صورت سیاه مشق و با ترکیببندی دلخواه اجرا کنید.
۲. ترکیببندی سیاه مشق را با خطوط ساده نمایش دهید.
آشنایی با نقاشیخط
نقاشیخط، پدیدهای معاصر در حوزه هنرهای تجسمی است که در سالهای اخیر در ایران و برخی از کشورهای اسلامی بروز و ظهور کرده است. گروهی آن را تلفیقی از خوشنویسی و خط با نقاشی و گرافیک میدانند و گروهی دیگر آن را نوعی خوشنویسی میدانند که در اجرای آن از تکنیکهای نقاشی و طراحی استفاده میشود. هر کدام از این دو نوع تعبیر تنها بخشی از آثار نقاشیخط را شامل میشود. از این رو تعریفی ناقص از نقاشیخط به دست میدهند. برای ارائه تعریفی جامعتر از نقاشیخط، میتوان گفت كليه آثار هنری که عناصر اصلی تشکیل دهنده آنها خط و خوشنویسی است و به صورت مسطح بر روی صفحه و با تکنیکهای مختلف اجرا میشوند و در ترکیببندی کلی آنها حروف و کلمات در درجه اول به منزله عناصر بصری به کار گرفته میشوند در زمره نقاشیخط قرار میگیرند. کلیه آثار نقاشیخط را میتوان به طور کلی در ۳ گروه جای داد.
الف) آثاری که به دست نقاشان پدید آمده و در آنها حروف و کلمات جایگزین اشکال و پیکرهها شدهاند. به عبارت دیگر پدید آورندگان این آثار نقاشان میباشند.
ب) آثاری که به دست خوشنویسان پدید آمده و در اجرای آن از تکنیکهای نقاشی و طراحی یا گرافیک استفاده شده است.
ج) آثاری که به دست خوشنویسان خلق شده و در اجرای آن فقط از تکنیک خوشنویسی یعنی قلم و مرکب استفاده شده است. برای مثال میتوان از سیاه مشقهای میرزاغلامرضا اصفهانی و میرحسین و برخی آثار خوشنویسان معاصر نام برد.
پدیدآورندگان آثار نقاشیخط در جستجوی زبان و بیانی همه فهم و جهانی برای هنر خوشنویسی و آثار خویشاند. آنان بر این باورند که میتوان با استفاده از دانش بصری و شناخت ویژگیهای دیداری و تصویری انواع خوشنویسی و بهرهگیری از خواص رنگها، آثاری پدید آورد که بتواند انتقال احساسات و اندیشههای هنرمند به مخاطبانش را فارغ از محدودیتها و گونهگونی زبان و خط و نژاد در هر کجای جهان ممکن سازد.
تمرین منزل
برداشت خود را از در چند سطر بنویسید.
تمرینات کارگاهی
١. خوشنویسی های ایرانی را به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار داده، برداشت خود را از آن در چند سطر بنویسید.
۲. یکی از مفاهیم، مهربانی، شهادت، رشد، آشتی را به دلخواه انتخاب کرده سعی کنید به وسیله نقاشیخط آن را نمایش دهید.
بیگمان شناخت ویژگیهای بصری و زیبایی شناختی انواع خوشنویسی، بدون انجام تحقیقات و مطالعات گسترده و منظم در مورد چگونگی پیدایش و سیر تکاملی و ساختاری هر کدام از آنها امکانپذیر نیست. متأسفانه تاکنون تحقیقات در خور توجه و نظام یافتهای در این زمینه صورت نپذیرفته است.
برای شناخت و کشف ویژگیهای انواع خوشنویسی و این که هر کدام چه احساساتی را در بیننده بر میانگیزانند و تداعی کننده چه مفاهیمی هستند میباید از دو بخش متفاوت اما مکمل مدد جست. این دو بخش عبارتند از ١. تاریخ و پیشینه انواع خوشنویسی ۲. دانش بصری و مبانی هنرهای تجسّمی.
١. بخش اول که تاریخ، پیشینه و موارد کاربردی خوشنویسی را در گذشته در بر میگیرد، ما را در شناخت هویت نمادین انواع خوشنویسی یاری میدهد. برای مثال تاریخچه و پیشینه کاربردی خوشنویسی نسخ و ثلث که همواره برای نگارش آیات آسمانی و متون دینی در تمدنها و ممالک اسلامی به کار میرفته ما را به هویت نمادین آن آگاه میسازد.
به عبارت دیگر هر نوع نوشتهای که با خوشنویسی نسخ و ثلث پدید آمده باشد برای همه اقوام و ملل تداعی کننده فرهنگ اسلامی و اثری دینی و آیینی است. شناخت پیشینه و موارد کاربردی خوشنویسی موجب میشود تا هنرمندان در به کارگیری انواع خوشنویسی هویت نمادین آنها را مورد توجه قرار داده، بر ارزش بیان بصری آثار خویش بیفزایند.
۲. بخش دوم در شناخت ویژگیهای انواع خوشنویسی و چگونگی به کارگیری درست آن در آثار فرهنگی و هنری، توجه به دانش بصری و مبانی هنرهای تجسمی است. کسب دانش بصری که خصوصیات و ویژگیهای عناصر بصری (نقطه، خط، سطح، حجم، رنگ، تاریکی و روشنایی، جهت، حرکت، ریتم، تعادل، بافت و ...) را به تنهایی و نیز در ارتباط با همدیگر مورد بحث قرار میدهد به ما کمک میکند تا ویژگیهای بصری انواع خوشنویسی را در حکم عناصر بصری محض مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم و تا حدودی به شناخت و کشف این ویژگیها نایل آییم.
برای مثال دانش بصری به ما میآموزد که خطوط منحنی، زیبایی، نرمی، مهربانی و شادی را به بیننده القا میکند. همین ویژگیهای خطوط منحنی، ما را در شناخت خوشنویسی نستعلیق و ویژگیهای ساختاری آن که سرشار از خطوط منحنی است یاری میدهد. همچنین است شناخت خصوصیات خطوط افقی، مایل و عمودی، و ارتباط آنها با همدیگر و مطالعه سایر عناصر بصری و در یک کلام، ورود در حوزه دانش بصری و استفاده از آن در جهت شناخت ویژگیهای عناصر خوشنویسی و بهرهگیری صحیح از این عناصر در جهت تقویت بیان هنری در آثار خوشنویسی و هر نوع اثر هنری و کالای فرهنگی که عناصر خوشنویسی در آن به کار گرفته میشود.
با توجه به هویت نمادین و ویژگیهای بصری، پارهای از خصوصیات انواع خوشنویسی، فهرستوار و به طور مختصر در ذیل آمده است. امیدواریم با انجام تحقیقات اصولی در آینده به شناخت دقیقتری از ویژگیهای بصری و زیبایی شناختی انواع خوشنویسی رایج دست یابیم.
کوفی: القا کننده اصالت، قداست، قدمت، معنویت، امامت، عصمت و تداعی کننده عصر پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) میباشد.
ثلث: قداست، عظمت، صراحت، شجاعت، صلابت، جدیّت، معنویت، عبادت و حرکت را به بیننده القا میکند و نماد فرهنگ اسلامی است.
نسخ: نمادی از قرآن کریم است و دارای خصوصیاتی چون سادگی، صراحت، قدرت، جدیّت، قداست، معنویت، پایداری، اعتماد و دانش است.
نستعلیق: سادگی، زیبایی، تناسب، اصالت، نرمی، شادی، عطوفت، آرامش، انعطافپذیری، دوستی، عرفان، صداقت، پاکی، عشق و اعتماد را به بیننده القا میکند و نماد فرهنگ ایرانی و خط فارسی است.
شکسته نستعليق: این نوع خوشنویسی آزادی، رهایی، مهربانی، شادی، عشق، حرکت، پریشانی، ظرافت، همدلی و جوانی را به بیننده القا میکند.
ویژگیهایی که در مورد انواع خوشنویسی برشمردیم همیشه ثابت نیست و در ترکیببندیها و موقعیتهای مختلف شدت و ضعف هر کدام از ویژگیها متغیر است.
اکنون با توجه به ویژگیهای بصری ۵ نوع خوشنویسی که در این جلسه مطرح شد به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
۱. در طراحی برای پوستر «جشنواره نقاشی جهان اسلام» استفاده از کدام نوع خوشنویسی مناسب است؟
۲. در طراحی پوستری با موضوع «صنعت گردشگری در ایران» از چه نوع خوشنویسی باید استفاده کرد؟
۳. اگر از شما بخواهند برای کتاب داستان اصحاب کهف طرح روی جلد تهیه کنید و در آن از خوشنویسی استفاده کنید، چه نوع خوشنویسی را در این مورد به کار میگیرید؟
۴. چه نوع خوشنویسی برای استفاده در طراحی پوستری برای «جشنواره شعر نو» مناسب است؟